نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

حاکمیت طاغوتی فرعون مردم رو به دو گروه خودی وصل به حاکمیت و ناخودی جدا از حاکمیت تقسیم می کرد به گروه اول حسابی می رسید و صاحب ثروت و مکنتشان می کرد و و گروه دوم را به بردگی می گرفت اموالشان را غارت می کرد جوانان معترض به بردگی و حتی نوزادانشان را می کشت و زنان و دختران زیبایشان  را به کنیزی می گرفت و به انها دست درازی می کرد . فرعون نیز ادعای خدایی می کرد..اکنون در دوران ما می بینیم که حاکمیت فرعونی دوباره تجدید شده .مردم یک کشور اینبار به سه گروه تقسیم شده اند خودی و ناخودی و بی خودی . خودی ها که وصل به حاکمیند و حسابی به انها می رسند ناخودی ها هم که دشمنند و باید اعدام شوند و بی خودی ها هم که اقشار ضعیف و بی طرف چون معلمان هستند که وجودشان برای طاغوت ارزشی ندارد و بی خودی زنده اند. به غیر از خودی ها بقیه اموالشان توسط مزدورانی چون انصاری ها و...غارت می شود به  ناموسشان در مشهد و  دبی دست درازی می شود و جوانان روشن اندیش معترض آنها  اعدام و قتل عام می شوند. رهبرشان هم که مانند فرعون ادعای ولایت امری مردم را می کند و حاکمیتش به زور و اکراه می خواهد مردم را  داخل بهشت هل دهد و هر روز نیز خرافات و جهل را رواج می دهد و مردم را از نور علم و روشنگری به سوی ظلمات جهل و خرافات می برد. ولی خداوند ۱۴۰۰ سال پیش آنها را رسوا ساخته در ایه الکرسی می فرماید :  تنها خدا ولی وصاحب اختیار کسانی است که به خدا ایمان می آورند که آنها را از تاریکی های ( جهل و خرافات که طاغوت ایجاد کرده)به سوی نور( علم و روشن اندیشی) می برد......و کسانی که کافر شدند( طاغوتیان) مردم را از روشنی ( علم و روشن اندیشی) به سوی تاریکی ها ( جهل و خرافات و نادانی ) می برند....و در دین نیز ( برخلاف نظر طاغوت های زمان) هیج گونه اکراه و اجباری در کار نیست... ایه الکرسی معروف است که بزرگترین و مهمترین ایه به جهت عمق معنی در قرآن است و مسلم است خدای بزرگ، بزرگترین ایه را برای مقابله با بزرگترین فتنه و انحراف و طاغوت در همه ی دورانها نازل نموده است.... چشمانمان را باز کنیم طاغوت زمان قرنها پیش رسوا شده...

 پیش ازین مفصلا توضیح دادیم که این حاکمیت در ایران آشی است که کشورهای غربی برای ملت ایران و دیگر ملل خاورمیانه پخته اند . مقصود از غرب در اینجا البته امریکا نیست بلکه بطور مشخص اروپای غربی و بیشتر انگلیس  و فرانسه می باشد هرجند روسیه یا شوروی سابق نیز با آنها برای استفاده از این سفره ی لذیدتبانی و همدستی کرده. حال این واقعیت نیاز به توضیح و تشریح دارد . زمانی که رضا شاه با نقشه و حمایت کامل انگلیس بر ایران حاکمیت یافت و بعد از او انگلیسی ها صلاح دیدند فرزندش محمدرصا شاه را به قدرت برسانند تا مدتی وضع کاسبی و غارت انگلیس و دیگر دول غربی در ایران بد نبود و شاه مجبور بود اوامر انها را بپذیرد و انها در قضیه ی ملی شدن نفت شاه را از سقوط حتمی نجات دادند و مصدق را با کودتا سرنگون کردند.ولی در یکی دو دهه ی حاکمیت شاه متوحه شدند او در هر صورت عرق ملی دارد  و به بیشتر به فکر منافع و پیشرفت کشور خودش  می باشد تا اهمیت دادن به منافع اروپای غربی  و حتی شاه با تصمیم به بالا بردن قیمت نفت  از طریق اوپک  بسیار منافع اقتصادی کشورهای غربی را هم به خطر انداخت در این حال مشخصا اروپای غربی به فکر سرنگونی حاکمیت شاه  افتادند و با سران روحانیون قدرت طلب چون خمینی ارتباط برقرار کردندو او نیز اماده بود با انها همکاری کند ولی دول غربی برای دادن قدرت به اخوندهای فاسد و قدرت طلب شروطی را برای انها بصورت پنهانی مطرح کردند  و از جمله ی این شروط آن بود که در صورت به قدرت رساتدن انها و حمایت برای ابقای قدرت انها سیاستهایی که منافع غرب را در خاورمیانه تامین می کند را در خاورمیانه اجرا کنند از جنله ی این سیاستها مخاصمت دائمی با همیایگان عرب و نیز تخاصم دائمی با اسراییل و ایجاد گروههای نیابتی برای تشنج و جنگ و درگیری در منطقه بود . و این سیاستها صد در صد به نفع غرب بود چون وقتی این حکومت با کشورهای عربی روابط خوبی نداشته باشد دیگر در اوپک  که کشورهای نفت خیز عربی هم عضو انها هستند اختلاف می افتد  و هیجوقت این کشورها برای بالا بردن قیمت نفت  توافق نمی کنند و نفت ارزان به غرب می رسد و وقتی ایران کشورهای عربی را تهدید نظامی می کند  انها سلاحهای پیشرفته و گرانتری از غرب می خرند و با این امر به شکوفایی اقتصادی آنها کمک می کند و از این قبیل سیاستهای کثیف که تماما به زیان ایران و کشورهای خاورمیانه و در حهت منافع غرب می باشد. خب در اینجا علت سفر عراقچی به اروپای غربی  در جنگ بااسراییل  را بیشتر درک می کنیم .یعنی زمانی که اسراییل سران اصلی سپاه را هدف قرار داد و تهدید کرد که درمرحله ی بعد رهبران سیاسی را نیز ترور می کند حاکمیت احساس خطر شدید کرد و به شدت ترسید  و متوجه شد که مثل اینکه اسراییل قصد دارد حکومت انها را سرنگون کند برای همین دوباره برای ابقای خود متوسل به اربابان خود در اروپای غربی به خصوص  فرانسه و انگلیس شد و عراقچی را به سوی انها فرستاد که بله ما که در حال اجرای سیاستهای دیکته شده ی شما در خاورمیانه هستیم پس فکری کنید و امریکا و اسراییل را متوقف کنید.و بلافاصله اربابان نیز پادر میانی کردتد و اتش بس اعلام شد . اری چنین شد برادر . سلام بر کسی که پیرو هدایت شود..

 برخی منتظران حقیقی ظهور منجی موعود در حوادث خونبار اخیر و درگیری  حاکمیت ایران و اسراییل دچار نوعی بهت و سردر گمی و بلاتکلیفی شده اند  بالاخره حق با کدامیک از طرفین درگیر می باشد و ما باید از کدام طرف درگیر جانبداری و حمایت کنیم؟ در پاسخ به این پرسش بحق باید به اهداف  قدرتهای استعماری دجال از ایجاد دو حاکمیت ایران و اسراییل اشاره کنیم تا حدی تکلیف منتظران در این مورد معلوم و مسخص شود . اصولا فلسفه ی ایجاد حاکمیت اسراییل از سوی بریتانیا این بود که چون یهودیان مقیم اروپا از قرون گدشته مورد ازار و اذیت برخی مسیحیان افراطی و دول مسیحی بودند و این ازار و اذیتها در اوایل و اواسط قرن بیستم با کشتار یهودیان توسط هیتلر به اوج خود رسیده بود یهودیان اروپا با ارمانی مشترک در صدد ایجاد کشور مستقل یهودی برامدند . این ارمان انها چندان نیز بیجا نبود چرا که در کتاب های مقدس انها نیز توصیه شده بود که باید یهودیان به سرزمین مقدس یعنی همان حوالی فلسطین وارد شوند و با یاری خدا پیروز می شوند. این حقیقت را نمی توان انکار کرد جرا که در قران کریم نیز در این مورد صراحت دارد انجا که می فرماید : "موسی به قوم خود گفت : ای قوم من به سرزمین مقدسی که خداوند برای شما تعیین کرده وارد شوید و اگر داخل ان شوید بدون تردید پیروز می شوید" خب می دانیم که در ادامه ی ایه می فرماید ولی یهودیان حرف پیامبر خودرا قبول نکردند و چهل سال سرگردان شدتد . خب استدلال یهودیان کنونی نیز این است که جون ما از دستور موسی پیامبر خود سرپیجی کردیم و سرگردان و اواره شدیم و درسراسر جهان پخش شدیم و اینگونه به ما در طول تاریخ ظلم می شود و علت این امر نیز بی وطن شدن ماست و اینکه  سعی نکردیم در وطن موعود خود جمع شویم و حاکمیتی مستقل تشکیل دهیم و متحد و قدرتمند شویم .پس باید در قرن حاضر که شرایط سیاسی فراهم شده این کار را انجام دهیم و دولت مستقل یهودی در سرزمین پدری خویش ایحاد کنیم . به هر حال بعد از جنگ اول جهانی و فروپاشی امپراتوری عثمانی  که فلسطین نیز جزو قلمرو انها بودتوسط بریتانیا و دول غربی این شرایط سیاسی مناسب به وجود آمد و دولت بریتانیا طبق  وعده ی خویش سرزمین فلسطین را که از عثمانی تصرف کرده بود به یهودیان واگذار کرد و انها دسته دسته وارد انجا به خصوص بعد از جنگ دوم جهانی شدند و بیشتر املاک اعراب بومی را از انها خریداری کردند بطوری که پس از مدتی جمعیت یهودیان مهاجر از اعراب بومی فلسطین بیشتر نیز شد  ولی ظاهرا دولت بریتانیا نمی خواست به این زودی حاکمیت فلسطین را به یهودیات مهاجر بدهد و اهداف استعماری خاص خود را داشت و نیروهای بریتانیا خاک فلسطین را تخلیه نمی کردند ولی یهودیان مهاجر که قصد اعلام ایجاد دولت مستقل یهود را داشتند و بیم داشتند ایت فرصت از دست برود بیش ازین حضور نیروهای ارباب خویش را تحمل نکردند و با بمب گداری و اعمال تروریستی در پایگاههای نیروهای بریتانیا باعث شدند تلفات بسیاری به انها وارد شود و ناجار شدند برخلاف تمایل دولت خویش خاک فلسطین را خیلی زود تخلیه کنند . این امر باعث کینه ی تاریخی دولت بریتانیا از یهودیان مهاجر صهیونیست شد چراکه به ارباب خود ناسپاسی کردند و در صدد برآمد به نوعی از آنها انتقام بگیرد . ولی بروز جنگ جهانی دوم و ویرانی و ضعف انگلیس در این جنگ توسط المان نازی این فرصت انتقام را از انها موقتا گرفت . بعد از جنگ نیز قدرت اول دنیا دولت امریکا شد و یهودیان صهیونیست با زیرکی با امریکا روابط گسترده و ویژه ای ایجاد کردند و متحد انها شدند . یهودیان بلافاصله بعد از تخلیه ی نیروهای  بریتانیا اعلام تشکیل دولت یهود یا اسراییل را نمودند. در این حین باقیمانده ی زمینهای اعراب  بومی را که خریداری ننموده بودند  نیزیهودیان   افراطی با زور و کشتار تصرف و اشغال کردند و فلیطینیان را از انجا بیروت راندند. ولی بهر حال دولت بریتانیا در صدد انتقام تاریخی خویش از یهودیان ناسپاس برآمد و از نارضایتی اعراب بومی آواره و نیز نارضایتی  دول عربی تحت نفوذ خویش چون عراق و  اردن و مصر و سوریه از اسراییل سو استفاده کرد و انها را بر علیه اسراییل برای جنگ تحریک و شاید تجهیز کرد و و تمام دول عربی با هم متحد و به اسراییل حمله ور شدتد ولی در همه ی این حملات اسراییل درمدت کمی بر اعراب پیروز می شد . گویی مقابله ی اعراب با اسراییل مقابله با یک خواست الهی بود چرا  که در قران مسلمانان نیز به صراحت آمده که " ای قوم من به سرزمین مقدس ( فلسطین) وارد شوید و اگر وارد آن شوید  (بطور قطع همیشه) پیروز می شوید و اینک اعراب می دیدتد که این سخن خداوند درست است و هربار که با یهودیان مقیم اسراییل حمله می کنند یهودیان پیروز می شوند . و قطعا این پیروزی یهود خواست خداوند است و نمی توان با خواست خدا مقابله کرد.

برخی رهبران روشنفکر و باهوش و با سواد اعراب چون انورسادات این حقیقت را درک کردند و بلافاصله بجای مقابله با اسراییل مستقیما  وارد پا یتخت اسراییل شدند و برای صلح پیش قدم شدند و امریکا نیز در این میان وساطت کرد..و اما شاه ایران نیز سیاست صلح انور سادات را در خاورمیانه در پیش گرفت  ولی  این سیاست صلح انور سادات وشاه ایران با اسراییل اصلا به نفع حاکمیت بریتانیا در خاورمیانه نبود بخصوص که دولت انکلیس از یهودیان اسراییل بخاطر اعمال تروریستی بر علیه نیروهایش کینه یتاریخی داشت این بود که پس از مدت کوتاهی دولت انگلیس و فرانسه و بطور کلی اروپای غربی نقشه ی سقوط شاه ایران و ترور انور سادات را طراحی و اجرا کردند و دوباره شعله های جنگ بین اعراب و اسراییل در خاور میانه شعله ور شد . دولت انگلیس به این شرط به اخوندهای افراطی و قدرت طلب وعده ی حاکمیت را داد که سیاستهای انگلیس را در خاورمیانه اجرا کنند و یکی از این سیاستها دشمنی و تخاصم دائمی حاکمیت ایران با دولت اسراییل و و حمایت از اعراب دشمن  اسراییل و تحریک و تجهیز  آنها بود. این حاکمیت اخوندی نیز برای بقای خود و دریافت حمایت از دول غربی بخصوص انگلیس وفرانسه این سیاست ارباب خویش را از ابتدای پیدایش خویش در پیش گرفت و ادامه داد و به زودی در جنوب لبنان حزب الله را بر علیه اسراییل ایجاد و آموزش  و تجهیز کرد و حمایتهای گستره نیز از دولت سوریه که با اسراییل خصومت داشت را آعاز کرد و گروههای نیابتی دیگری در خاورمیانه بر علیه اسراییل ایجاد و مسلح کرد و گه گاه در سراسر جهان نظیر آرازنتین  مقر اقامت یهودیان را منفجر می کرد . پس می بینید اصطکاک و دشمنی حاکمیت  ایران با حاکمیت اسراییل برخلاف ادعای رژیم به هیج وجه انگیزه ی دینی و مدهبی ندارد و کاملا جنبه و انگیزه ی استعملری و سیاسی دارد. نه واقعا حمایت از مظلوم. اگرچنین حمایتی با انگیزه   ی دینی و اعتقادی بود پس جرا زمانی که حاکمیت روسیه چچن های مسلمان معترض را قتل عام کرد و یا دولت چین کمونیست مسلمانان این کشور را تحت ظلم و فشار و شکنجه قرار داد حاکمیت ایران با انگیزه ی حمایت از مسلمانان مظلوم کمونیستها از انها هیج حمایتی نکرد مگر مسلمین مظلوم فلسطین و چچن و چین چه فرقی با هم دارند ؟ واقعیت این است که علت این امر این است که حاکمیت ایران با روسیه و چین منافع مشترک سیاسی دارند و نباید بخاطر  اعتراض به  این دو دولت کمونیست  دو متحد سیاسی خویش را از دست بدهد .پس با این توصیحات  تکلیف منتظران منجی در  جنگ دولت اسراییل و  حاکمیت اخوندی در ایران نیز کاملا مشخص می شود و آن نیز این است که چون این دو حکومت دست نشانده ی دجال جهانی می باشند و هر دو به مردم خویش و مردم منطقه  ظلم  و جنایت کنند نباید به هیج وجه در درگیری انها دخالت کرد نباید از هیچکدام جانبداری کرد جون هر دو باطل و ظالم می باشند و بگذارید خدا ظالمان را به جان هم بیندازد و هر دو را ضعیف گرداند. سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

حتما این روزها تحولات خاورمیانه و بخصوص تحولات سیاسی در سوریه را دنبال کردیده اید . برخی به این تحولات سوریه بسیار خوشبین و برخی نیز بدبین می باشند . اما در واقعیت چرا هم باید به این تحولات خوشبین بود و از جهتی بدبین و نگران آینده ی مردم ستمدیده در این کشور ؟ ازین جهت باید خوشبین بود که اکثریت مردم و گروههای سیاسی متعادل در این کشور هنوز خود را در  تعیین سرنوشت  خویش موثر می دانند و درا ین مورد مجاهده می کنند و این جواب کامل به روشنفکرنمایاننی است که فقط مردم خاورمیانه را متهم می کنند که مثلا مثل کشورهای توسعه یافته ی غربی در جهت اصلاحات سیاسی کشور خود اقدامی نمی کنند و خود در ایجاد این فلاکتها در کشور خود مقصرند . در جواب این مقلدان شبه روشنفکر غربی باید گفت که در بیش از صد سال گذشته مردم کشورهایی چون ایران ،افعانستان ،عراق و سوریه و البته مصر کم در راه توسعه ی سیاسی و و علمی و اقتصادی و فرهنگی خویش تلاش ننمودند ، شاهد مدعا نیز مجاهدات مردم ایران در انقلاب مشروطه بود که در نوع خویش حرکتی بسیار پیشرو بود که توانستند تا حد زیادی دیکتاتوری ستمشاهی را درایران به نفع مردم محدود کنند در حالی که در بسیاری از نقاط دیگر دنیا از جمله همین غرب، کشورهایی در چنگال دیکتاتوری های سلطنتی اسیر بودند در کشورهای چون عراق و سوریه و به خصوص مصر نیز مردم  و نخبگان متعهد سیاسی در این مورد مجاهدات بسیاری انجام دادند ولی افسوس به دلایلی که بعدا  توصیح داده می شود در رسیدن به ارمانهای خویش که همان توسعه ی سیاسی و حاکمیت نخبگان بود ناکام ماندند .  و می بینیم که در ایران چگونه مشروطه را به انحراف کشاندند و کشور دچار دبکتاتوری رصاخانی شد و  مصر نیز کم و بیش  با کودتاهای نظامی و فعالیتهای احزاب افراطی به ظاهر مذهبی وابسته به انگلیس چون اخوان المسلمین از توسعه ی سیاسی و به تبع ان پیشرفت علمی و اقتصادی  بازماند. و اما آیا براستی فقط مردم این این کشورها به زعم برخی،  در فلاکت خویش و انحطاط کشور مقصر بودند و نه هیج عامل  دیگر؟ در پاسخ باید گفت در مورد مقصر بودن مردم باید گفت هم بله و هم خیر . به چه دلیل و علت ، به این دلیل که مردم در راه  رهایی خویش از دیکتاتوری و استبداد و توسعه ی کشور تلاش و مجاهده ی بسیار نمودند اما نه با ذهن و فکر روشن . بخاطر اینکه مردم برای اینکه بتوانند به حق خویش در تعیین سرنوشت خود برسند در مرحله ای نخست باید حق را بشناستد و وقتی حق را شناختند صاحبان حق و افرادی که صلاحیت اداره ی جامعه و حاکمیت را دارند خواهند شناخت و انها را در راس اداره کشور قرار می دهند و وقتی حق را درست تشخیص ندهند افراد حق مدار واقعی را نیز تشخیص نمی دهند و افرادی را به قدرت می رسانند که یا مستبد هستند و یا مزدور بیگانه و نوکر دجال جهانی. و به این صورت این دور باطل در نسلهای بعدی نیز تکرار می شود  و با اینکه با مجاهدت و تحمل مشقات بسیار انقلابی را به پیروزی می رسانند ولی از روی جهالت به مزدوران بیگانه و دجال رای می دهند و انها را به قدرت می رسانند و قدرت باطل انها را با فداکاری و بذل جان و مال خویش  تقویت و ابقا می کنند . نمونه ی کامل این جریان در بیش از صد سال پیش انقلاب مشروطه و یا نهضت ملی شدن صنعت نفت و نیز به اصطلاح انقلاب ۵۷ بود که مردم از روی جهالت باعث شدند که در انقلاب مشروطه نخبگان واقعی و بانیان واقعی مشروطه چون ستار خان و باقرخان و ...از راس قدرت حذف شوند و مزدوران وابسته به ببگانه به قدرت برسند و بعدا نیز ازاد مردانی چون مدرس و میرزاده ی عشقی و فرخی یزدی ...حذف شوند و دیکتاتوری مزدور و و ابسته به انگلیس چون رضا شاه به قدرت برسد  . در  نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز  بعدها مصدق خانه نشین می شود و مشاور صالح و متعهد او دکتر حسین فاطمی اعدام شود و مزدورانی به قدرت برسند که نفت را تقریبا مجانی پیشکش شرکت های بیگانه می کنند و در انقلاب ۵۷ نیز این تراژدی بار دیگر تکرار شود و در اوایل دهه ی ۶۰ با یک کودتای خزنده و البته خونین نخبگان فرهنگی و سیاس متعهدی چون مرحوم طالقانی  و مطهری و چمران  حذف شوند و مزدورانی تعلیم دیده ی سرویس های جاسوسی شرق وغرب( انگلیس و شوروی سابق)به قدرت برسند  اگر مردم ایران در دوره ی پس از مشروطه     سواد سیاسی و دینی  و ذهن روشنتری داشتند هرگز اجازه نمی دانند که مزدوران دجال چون رضا شاه و بعدها در انقلاب ۵۷ نخاله های دیگر به قدرت برسند پس مجاهده ی بدون روشن بینی و آگاهی پشیزی نمی ارزد و برای مردم و کشور مفید نخواهد بود . همین عدم روش بینی و حق بینی مردم است که فریاد امام علی ع را از اعماق تاریخ بلند می کند که" مردم باید اول حق را بشناسند تا حق مداران واقعی را تشخیص دهند "  و اگر حق را نشناسند بدون اینکه خود بخواهند معاویه ها و یزیدیان را همواره در هر زمانی به قدرت می رسانند و علی ها و حسین ها همیشه تنها می مانند و در این راه

قربانی می شوند. برای همین در تحولات سوریه اگر چه باید خوشبین بود در عین حال نیز باید نگران و مواظب بود دوباره دجال جهانی مزدوران خویش را بر سرنوشت مردم حاکم نکند . هرچند نمی توان در این مورد چندان نیز امیدوار بود چرا که تا مردم مسلمان خاورمیانه و البته تمام دنیا منجی واقعی و امام و رهبر مصلحان را نشناسند و اورا برای حاکمیت یاری نرسانند بعید است دجال جهانی اجازه دهد که مصلحان و نخبگان واقعی در کشوری کوچک چون سوریه به قدرت برسند. چون با کنال تاسف چنانکه پیش ازین نیز بیان کردیم سرویس های دجال در تمام نقاط دنیاو از جمله خاورمیانه ی مسلمان بسیار هوشیار و حساب شده عمل می کنند تا حاکمیت به صالحان و نخبگان حقیقی حتی در منطقه ی  محدود و کوجکی مانند سوریه نرسد .   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود

   حتما در چند روز گذشته تحولات سیاسی نظامی در منطقه ی خاورمیانه بین اسراییل و و فلسطینیان و ایران و لبنان را دنبال کرده اید مشاهده می کنید که اسراییل چگونه تعدادی از افراد سرشناس حزب الله را ترور کرده و حاکمیت ایران نیز با موشک پرانی  نقاطی از اسراییل  را مورد حمله قرار داده. ولی هیچگاه از خود پرسیده اید و این امر برای شما غیر عادی نبوده که چرا اسراییل معمولا نخبگان سیاسی و نظامی را در ایران و سوریه و لبنان ترور می کند و حاکمیت ایران هیچگاه به سران رده بالای سیاسی نظامی اسراییل کاری ندارد و فقط معمولا مراکز نظامی چون فرودگاههای نظامی اسراییل را هدف قرار می دهد؟ واقعیت این است که حاکمیت دجال که مرکز آن در غرب می باشد هیچگاه تمایل ندارد که رده های اول سیاسی نظامی چون رهبران رده اول این دو حاکمیت را از بین ببرد چون رهبران رده اول این دو حاکمیت مامور اجرای سیاستهای دجال در این منطقه ی حساس خاورمیانه می باشند و دستچین و دست نشانده ی دجال جهانی می باشند که ماموریت دارند تمام منابع انسانی  و اقتصادی و نظامی این منطقه ی خاص خاورمیانه را نابود و یا لااقل تضعیف کنند چون  دجال نیک دریافت کرده که پیروان مداهب دینی بخصوص شیعیان در این منطقه اهداف اخر زمانی برای حاکمیت منجی دارند بنابراین باید با حاکمبت های دست نشانده و با هزینه ی خود مردم این منطقه منابع انسانی و اقتصادی انهارا با جنگ افروزی های بیهوده نابود سازد منابع انسانی می تواند نخبگان علمی سیاسی و نظامی این مناطق البته در رده های پایین تر سیاسی و نظامی باشد بنابراین ترورشخصیتهایی چون شهید چمران و ستاری و سلیمانی و کاظمی  و دیگران درست در جهت همین هدف شوم می باشد ولی البته به رده های بالای رهبری و حاکمبت ایران و اسراییل کاری ندارد چون آنها که دارند ماموریت نوکری را به خوبی انجام می دهند. ولی الیته هرگاه یک نخبه ی سیاسی و نظامی در منطقه گامهایی در جهت صلح در منطقه بردارد دجال به شدت اورا تنبیه می کند و یا او را ترور و یا خانه نشین می کند مانند مرحوم انور سادات و یا بازرگان و یا در سالهای بعد خاتمی .بهر حال دجال با این تنش ها و توطئه ها بطور قطع دو حاکمیت ایران  و لبنان و سوریه از یک  سو و حاکمیت اسراییل و امریکا و دیگر متحدان انها را از سوی دیگر به سوی درگیری نظامی تمام عیار می برد و در این درگیری هولناک نظامی بازنده ی اصلی مردم فریب خورده ای هستند که در این درگیریها قربانی می شوند و سران اصلی این جنگ افروزی های  مانند  جنگ ایران و عراق هیج اسیب و زیانی نمی بینند و فرزندان آنها در بهترین دانشگاههای غرب به تحصیلات ادامه می دهند و به بیان بهتر اموزشهای نوکری برای کادر رهبری را برای اینده ی این کشورهارا فرا می گیرند و نتیجه ی این جنگها و درگیری بیهوده  نابودی منابع انسانی و اقتصادی این منطقه می باشد که نتیجه ای جز عقب ماندگی در بر ندارد و درست در جهت تامین خواسته های دجال جهانی می باشد . بهر حال باید مومنان روشن اندیش در این زمینه بیدار باشند و در این درگیریها دخالت نکنند اتفاقا در روایات اخر زمانی اهل بیت نیز در مورد این مقطع زمانی پیش از ظهور تاکید شده که شیعیان بهتر است در این درگیریها دخالت نکنند چون هر دو طرف درگیر باطل و دشمنان شیعیان و منتظران واقعی می باشند این درگیری نظامی که در منطقه بین شمال عراق و سوریه می باشد مشهور به نبرد قرقیسیا می باشد که در جهان غرب به ان نبرد ارماگدون نیز می گویند که اهل بیت پیامبر شیعیان را از دخالت در این درگیری به شدت منع کرده اند ولی مژده داده اند که بعد از این نبرد قیام خراسانی و مهدی موعود صورت می گیرد و ندای اسمانی نیز در این مقطع زمانی می باشد و منتظران واقعی باید در این مرحله به یاری خراسانی و یمانی و مهدی موعود عج بشتابند. سلام بر کسی پیرو هدایت شود.

یکی از کتابهای جنجالی در چند دهه ی اخیر کتاب جنجالی شیعه گری کسروی می باشد در این کتاب البته مطالب درست  و مفید که با حقایق تاریخ اسلام کانلا منطبق است نیز وجود دارد مانند بازنمایی انحرافاتی که در واقعه ی غدیر خم و جانشینی پیامبر از سوی این نویسنده مطرح گردیده که در پستهای پیشین به ان اشاراتی شد ولی با کمال تاسف اگر یک محقق منصف و بی غرض بخواهد این کتاب را با دقت و دید علمی  و بی طرفانه مطالعه کند به زودی متوجه می شود که در در این کتاب مطالب باطل و بی اساس و غیر منصفانه در مورد اسلام و شخصیت پیامبر و اهل بیت او ع فراوان ایراد شده که باعث گمراهی و بی ایمانی بسباری از قشر به اصطلاح روشنفکر و دانشگاهی شده است . اولا باید بیان نمود که که چرا شخصی مانند کسروی که خود در ابتدا در لباس اخوندی نیز بوده و اعتقادات مدهبی نیز مسلم داشته تا این حد ضد دین و بی دین شود و این مطالب دور از حقیقت را در مورد اسلام بیان کند. در این زمینه باید گفت که علت این امر در مرحله ی اول  عواملی چون فساد متولیان دینی  چون اخوندهای شیاد بوده که حقیقتا انحرافاتی را در طول تاریخ در دین الهی ایجاد کردند که باعث تنفر قشر تحصیل کرده و اهل مطالعه و اهل خرد از دین اسلام شده  و علت دیگر سفر قشر دانشگاهی  به ممالک غربی و آشنایی آنان با کتب مستشرقان و فلاسفه ی غربی و نظرات این فلاسفه در مورد دین اسلام می باشد چون مسلم است برخی محققان غربی از روی تعصب در طول تاریخ با فرهنگ های شرقی و اسلام دشمنی دیرینه و بیهوده داشته اند و نظرات غیر منصفانه ای در مورد اسلام بیان کرده اند که بیشتر اهداف استعماری نیز ازین کار داشته اند و خواست  آنها خودباختگی مردم شرق و به خصوص خاورمیانه در برابر فرهنگ غربی و دلبستگی افراطی به فرهنگ غرب و در نتیجه تنفر از فرهنگ اسلامی و شرقی می باشد تا بدین سان راه برای نفوذ در این کشورها و تسلط بر انها و چپاول دخایر اقتصادی و فرهنگی انها باز شود و همیشه یک قشر تکنوکرات و متمایل به غرب در این کشورها وجود داشته باشد که خواهان تسلط غرب بر کشورشات باشند و غالب سیاستمداران و حاکمان را نیز از همین قشر انتخاب می کنند و با سرویس های جاسوسی به قدرت می رسانند . کسانی امثال کسروی و صادق هدایت و علی دشتی و دیگر اسلام ستیزان شیفته و مقلد غرب درست از همین قشر می باشند. بهر روی در اینجا به برخی از ایرادات  کتاب شیعه گری بصورت خلاصه پاسخ داده می شود . ۱_ در قسمت اوایل کتاب کسروی بدون تامل و تحت تاثیر نظرات مستشرقان مغرض بیان می کند که هدف پیامبر اسلام ص از ادعای نبوت رسیدن به قدرت و ثروت و ارضای شهوت بوده . این نظری بسیار غیر منصفانه بوده چرا که از نظر رسیدن به قدرت و ریاست پیامبر اسلام خود از طایفه ی اصیل بنی هاشم بوده که اجداد و نزدیکانش چون عبدالمطلب و ابوطالب عمویش در ان زمان بر تمام قریش و و مکه ریاست داشته بودند و اگر پیامبر می خواست با ان هوش و ذکاوت و نسب و اطرافیان قدرتمند و با نفوذ و حسن شهرتش در امانتداری به راحتی می توانست بدون ادعای نبوت به این مقام برسد و نیازی به درگیری با سران قریش و درسرهای انها نداشت پس هدف او از رسالت قطعا کسب قدرت و ریاست نبوده و اصلا منطقی نیز نمی نماید دوم هدف او از اظهار نبوت کسب ثروت نیز نبوده چرا که قبل از نبوت با ثروتمندترین زن قریش و مکه یعنی خدیجه ازدواج کرده بود و نیازی به ثروت نداشت . سوم اینکه او چنانکه  مشهور است بسیار خوش سیما و خوش و قد و قامت  و خوش لباس  بود بنابراین قبل از رسالت زیباترین زنان مکه حاضر بودند با وی ازدواج کنند به خصوص که بسار با اصل و نسب و اصیل و نجیب بود و حتی پس از رسالت بزرگان قریش به او پیشنهاد دادند که زیباترین دختران خود رابه ازدواج او دراورند به شرطی که دست از دعوت رسالت بردارد ولی او نپدیرفت پس هدف او از رسالت قطعا یک رسالت الهی و والا و راستین بود نه امیال پست دنیوی چون کسب ثروت و قدرت و این وصله ها در کتاب شیعه گری به وی نمی چسبد در روان شناسی به این حالت که کسی صفات زشت خود را  به دیگران نسبت بدهد برون فکنی می گویند و به اصطلاح مستشرقان مغرض استعمار غرب صفات دنیا طلبی و کسب قدرت و ریاست و ثروت و ارضای شهوت خودرا از عمد به پیامبر اسلام نسبت می دادند و کسانی همانند کسروی و علی دشتی و صادق هدایت نیز کورکورانه این نظرات مغرصانه را در مورد پیامبر اسلام می پدیرفتند و در کتابهای خود انعکاس می دادند. ۲_ درقسمتهای دیگر این کتاب کسروی  بصورت غیر مسئولانه نظر می دهد که مسلمین صدر اسلام برای کسب ثروت و ارضای شهوت به قبایل اطراف و نیز اقوام دیگر چون ایرانیان حمله می کردند تا انها را غارت کنند و زنان انها را تصاحب کنند .

این نیز نظری نابخردانه است چون در ان زمان برخلاف نطر کسروی اهالی مکه و مدینه چندان نیز فقیر و مستمند نبودند که به بخاطر فقر دست به غارت قبایل و اقوام دیگر بزنند به گواهی تاریخ شهر مکه در نقطه ی  شاهراه بازرگانی و بسیار مناسب به لحاظ جعرافیایی برای تجارت و بازرگانی بود و بیشتر اهالی مکه به لحاظ مالی بسیار ثروتمند شده بودند واشراف قریش در ان زمان مشهور بودند به علاوه مکه یک شهر دینی و عبادی بود و ورود زائران از اقصا نقاط به این شهر باعث ثروتمند شدن اهالی ان شده بود . و مردم مدینه نیز مردمی فقیر و مستمندی نبودند چرا که مدینه برخلاف مکه برای کشاورزی و باغداری بسیار مساعد بود و مردم ان ازین راه بسیار ثروتمند شده بودند پس برخلاف نظر کسروی مردم این دو شهر اسلامی نیازی به ثروت نداشتند تا بخاطر ان به سرزمین های دیگر حمله کنند وآیا اصلا منطقی و عقلانی است که کسانی بخاطر کسب ثروت جان خود را به خطر بیندازند و با بزرگترین امپراتوریهاو قدرت های نظامی ان زمان خودرا درگیر کنند اگر در این جنگها جان خود را از دست دادند آن ثروت به چه کارشان می آمد؟ پس قطعا انها از شرکت در این جنگها اهداف دنیایی چون کسب قدرت و ثروت نیز  نداشتند و حتی کودکان نیز این حقیقت را درک می کنند . ۳_ در مطالب بعدی کتاب کسروی غیر منصفانه نظر می دهد که امام علی و دیگر اهل بیت بسیار قدرت طلب و جاه طلب بودند و برای همین با بنی امیه درگیر می شدند و کشته می شدند ولی شواهد تاریخی خلاف این نظر را ثابت می کند شواهدی که گاه خود کسروی برخلاف میل خویش در کتاب  مجبور است به انها اعتراف کند . مثلا امام علی با اینکه لیاقتهای رهبری و خلافت را داشت به هیج وجه تمایلی به کسب قدرت نداشت و به گواهی تاریخ جزو اولین کسانی بود که با ابوبکر در سقیفه بیعت کرد و حتی به گفته ی خود کسروی  به پیشنهاد ابو سفیان که به او گفته بود شما لیاقت بیشتری برای خلافت داری توجهی نکرد و پس از قتل خلیفه ی سوم نیز وقتی مردم به سوی او برای خلافت هجوم اوردند در اوایل جواب رد به انها داد و اصلا تمایلی به این کار نداشت پس چنین شخصی چگونه می تواند به گفته ی کسروی قدرت طلب و ریاست جو و جاه طلب باشد؟ فررند او امام حسن ع نیز اصلا قدرت طلب و ریاست جو نبود بطوری که حاضر شد بخاطر مصلحت مسلمین و جلوگیری از خونریزی بیشتر از مقام خلافت خویش دست بکشد و با معاویه صلح کند پس او نیز قدرت طلب تبود بلکه هدف اهل بیت از مقابله با بنی امیه برپایی سنت اسلامی بود که خلیفه با شورا و بیعت همه ی مسلمین  انتخاب شود در حالی که بنی امیه و بخصوص معاویه قصد داشت این سنت اسلامی را به انحراف بکشاند و ان را تبدیل به سلطنت موروثی و دیکتاتوری کند که مسلما هر انسان ازاده ای با این عمل مخالف بود و یکی ازین آزادگان شاخص نیز امام حسین ع بود. ۴_ در مورد مهدویت کسروی مدعی شده که مهدویت بطور کل خرافات و اساطیر و افسانه است  در حالی که طبق دلایل عقلی و روایات اصیل اسلامی   اصل مهدویت یک اصل مسلم در آخر زمان می باشد . علت این نظر شتابزده ی کسروی استناد به روایات جعلی مهدویت و عدم توجه به انحرافاتی بوده که ایادی شیطانی در طول تاریخ در امر مهدویت وارد کرده اند. از جمله اینکه کسروی مدعی شده در قرآن کریم اصلا اشاره و تصریحی به مهدویت نشده و این نظر کسروی ناشی از عدم شناخت مضامین قرانی  و نیز روایات اصیل و متواتر پیامبر و اهل بیت او در مورد مهدویت می باشد.در مورد ایرادات او به اصول علمی قران نیز جای شگفتی است که کسروی به اصول علمی قران نظیر گسترش فضا و بیگ بنگ یا انفجار بزرگ و دیگر حقایق علمی قران اصلا توجه ننموده  و نظرات کودکانه ای در این مورد بیان نموده. بهرحال جا دارد قشر تحصیل کرده یک بار منصفانه این کتاب او را نقادانه مطالعه کنند و نظرات باطل این کتاب را رد کنند و دوباره ایمان دینی خویش را حفظ کنند هر چند راه برخورد با  کسروی و امثال او به هیج وجه این روش ترور و جنایتکارانه نبوده و نیست و این خلاف دستورات الهی و قرانی است بلکه راه مقابله با او نقد منصفانه ی آثار اوست  به امید اینکه روزی جامعه ی اسلامی به این رشد علمی و فرهنگی برسد که جواب قلم را نباید با چاقو یا گلوله داد بلکه جواب قلم را فقط با قلم  باید داد نه بیشتر. سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

در توضیح این امر باید نگاهی به تاریخچه ی ایجاد اسرائیل نمود و به هدف دجال از این نقشه ی شوم اشاراتی نمود . در ابتدا باید گفت که اقلیت یهودیان از زمان آعاز مهاجرت خود در سالیان دور  به قاره اروپا همواره مورد آزار و اذیت حاکمیت های مسیحی بوده اند  این امر علل مختلفی دارد که مهمترین علت این امر اختلافات عقیدتی و دینی مسیحیان و یهودیان از دیرباز و دو هزار سال گذشته بوده  چون اکثریت مسیحیان یهودیان را عامل اصلی تحت تعقیب قرار گرفتن و به صلیب کشیدن مسیح و قتل وآزار پیروان او در سده های آغازین میلادی می دانند چون بزرگان یهودی در دستگاه امپراتور روم نفوذ بسیار داشتند و همواره امپراتور روم را تحریک و تشویق می کردند تا مسیحیان را نابود سازند. بعد از مسیحی شدن اولین امپراتور مسیحی روم اما ورق برگشت و تعداد مسیحیان از یهودیان بیشتر شد و قدرت حکومت در دست کشیشان مسیحی قرار گرفت و مسلم است آنها نیز آزار و اذیت یهودیان را فراموش نکرده بودند و تا زمان ما همواره سعی می کردند با یهودیان دشمنی کنند . این بود که حاکمان مسیحی اروپا در دو سه صده ی اخیر آزار و اذیت یهودیان را شدت بخشیده و اوج این دشمنی و انتقام در جنگ جهانی دوم و حاکمبت هیتلری و نسل سوزی یا هولوکاست یهودیان دیده می شود که البته ریشه ی نژادپرستانه نیز داشت . پیش از جنگ جهانی اول یهودیان ثروتمند ساکن در اروپا و بخصوص انگلسنان با فراست دریافته بودند که در این جنگ امپراتور عثمانی که فلسطین جزو متصرفات ان بود به زودی از انگلستان و دول متحد شکست خواهد خورد ازین جهت فرصت را غنیمت شمردند و در قبال کمکهای مالی فراوان به انگلستان در جنگ،  در عوض از نخست وزیر این کشور خواستند در قبال این کمکها در صورت پیروزی در جنگ با عثمانی سرزمین فلسطین را به آنها برای ایجاد کشور مستقل یهودی واگذار کند . دولت انگلستان نیز به وعده ی خویش عمل کرد و پس از شکست عثمانی و تجزیه ی این امپراتوری، منطقه ی فلسطین را به آنها واگذار کرد و اجازه داد گروه گروه یهودیان از اروپا و دیگر نقاط دنیا به این سرزمین مهاجرت کنند و در جنگ جهانی دوم بر اثر کشتار یهودیان توسط حاکمیت نازیسم این مهاجرت شدت گرفت . یهودیان ابتدا  سرزمینهای اعراب بومی فلسطین را خریداری نمودند و وقتی تعداد انها زیادتر شد شروع به کشتار فلسطینیان مخالف و اشغال بقیه ی سرزمین آنها کردند . ولی مشکل یهودیان صهیونیسم هنوز حل نشده بود چون  دولت انگلستان  حاضر به تخلیه ی فلسطین به این راحتی نبود و از حضور خود اهداف استعماری داشت در این حال یهودیان افراطی و صهیونیست شروع به خربکاری و بمب گذاری در پایگاههای انگلیسی نمودند و دولت انگلستان بعد از تحمل تلفات بسیار از این بمب گذاریها و اقدامات تروریستی سرانجام با نارضایتی مجبور شد نیروهای خودرا از فلسطین خارج کند و صهیونیستها نیز با کشتار فلسطینیان معترض و اشغال باقی مانده ی سرزمین آنها اعلام تشکیل کشور مستقل یهودی با نام اسرائیل نمودند و جنگ و تنش و درگیری تا کنون نیز در این منطقه ادامه دارد. و اما در توجیه اهداف آخرزمانی دجال از این تنش در فلسطین باید گفت که علت اصلی ایجاد این تنش در این منطقه ی حساس  به لحاظ دینی ، وجود روایات آخر زمانی و مهدویت در مورد فلسطین و بیت المقدس می باشد. چون در روایات اسلامی به وضوح بیان شده که مهدی موعود عج پس از تسلط بر ایران و عراق و کل خاورمیانه به فلسطین لشکر کشی خواهد نمود و به آسانی بیت المقدس  را فتح می کند و مدتی پایتخت حاکمیت خود را بیت المقدس قرار خواهد داد . کارشناسان دینی دجال با مطالعه ی این روایات اخرزمانی تلاش می کنند که با ایجاد دولت اسراییل در منطقه و ایجاد تنش و اختلاف با فلسطینیان برای همیشه جلو این روند را بگیرند چون نیک می دانند که مسلم است یهودیان افراطی با مسیحیان و مسلمین و ظهور مسیح و مهدی مسلمانان دشمنی دیرینه و تاریخی دارند و اصولا معتقدند منجی موعود فقط از بین یهودیان انتخاب می شود و بنابراین  با منجی مسیحیان و مسلمین دشمن می باشند . بنابراین  ایجاد یک دولت قدرتمند یهودی در فلسطین و بیت المقدس  می تواند مانع جدی در ایجاد حاکمیت مهدی موعود در بیت المقدس باشد. و اما علت تشنج دائمی فلسطینیان و اسرائیلیان به یک توطئه و کینه ی قدیمی دولت انگلستان  از یهودیان  نیز بر می گردد چون پیش ازین بیان شد که نیروهای انگلیسی بعد از جنگ جهانی اول دچار تلفات شدید از بمب گذاریها و اقدامات تروریستی   صهیونیست های افراطی شدند و با نارضایتی مجبور به تخلیه ی فلسطین شدند ازین جهت دولت انگلستان از آن زمان به بعد سعی داشته با نفوذ سرویس های جاسوسی خود در بین فلسطینیان و دولت حامی آنها نظیر ایران و سوریه و لبنان گروههای افراطی چون حماس ایجاد کنند تا همیشه سرناسازگاری با دولت اسراییل را داشته باشند و خواهان محو آن باشند و با افراطی گری و جنگ طلبی مذاکرات صلح بین اکثریت فلسطینیان  و

دولت اسرائیل را با شکست مواجه کنند تا همواره بین اسرائیل و فلسطینیان جنگ و تنش باشد و آب خوش از گلوی دولت اسرائیل پایین نرود و این چیزی جز انتقام تاریخی انگلستان از یهودیان افراطی نیست . نمود آشکار ایجاد این تنش در حمله ی ناشیانه ی اخیر حماس به شهرکهای صهیونیست نشین می باشد که باعث شد تعداد بسیاری از افراد  غیر نظامی به خصوص از فلسطینان قربانی این توطئه ی شوم شوند هر چند این تنش دائمی در این منطقه  در جهت منافع دجال نیز می باشد. سلام بر کسی که پیرو هدایت شود .

پیش ازین با دلایل فراوان عقلی و روایی ثابت شد که حاکمیت فعلی در ایران همان  حاکمیت بنی عباس دوم در آخر زمان می باشد که  اهل بیت پیامبر ص ایجاد چنین حاکمیتی را در آخر الزمان پیش بینی کرده بودند و در مورد شیوه ی برخورد با این حاکمیت به شیعیان و تمام مسلمین تذکرات لازم را داده بودند.. اگر بیاد داشته باشید پیش از این گفته شد که در روایات اهل بیت ع بیان شده بود که حاکمیت بنی عباس در اواخر سلطنت خود دچار اختلاف شدید بین کارگزاران خود می شود و ضعیف می گردد و در این حال با قیام خراسانی در شرق و قائمی از آل محمد در شمال  سقوط می کند . این اختلافات درونی در این  حاکمیت چندسالی است آغاز شده و تعداد بسیاری از حامیان این حاکمیت و حتی کارگزاران ان چند سالی است از آن کنار گرفته و یا به خارج فرار کرده و یا حذف و ترور شده اند . اکنون به نظر می رسد این اختلافات درونی که حاکمیت سعی نموده تاکنون پنهان بماند اکنون کاملا آشکار گشته بطوری که در رده های بالای رهبری و مدیریت  و اصطلاحا بالای هرم قدرت شاهد این اختلافات می باشیم و نمود آن قتل و حذف ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور مورد اعتماد این حاکمیت می باشد . به هر حال ابراهیم رئیسی نیز از بدنه ی اصلی حاکمیت بنی عباس دوم  بوده و حامیان بسیاری در حاکمیت دارد و مسلم است حامیان و طرفدارانش از جمله پدر زن قدرتمند و صاحب نفوذ او در خراسان آرام نمی نشینند و خواهان و مصمم به انتقام بصورت پنهانی می باشند و این امر دامنه ی اختلافات را در حاکمیت بنی عباس دوم  افزایش می دهد و زمینه ی قیام خراسانی  و در نهایت ظهور و قیام مهدی موعود عج را فراهم می آورد و بدین ترتیب صدق سخنان و پیشگویی های اهل بیت پیامبر ع  اثبات می گردد  . سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

این روزها بازی همستر برای کسب پول مفت تمام فضای مجازی را پر کرده حتی پیرمردهای گروه بازنشستگان نیز لینک آن را برای ریش سفیدان نود و چند ساله ارسال می کنند . در باب این موضوع باید گفت : یا کسب سود و درآمد ازین طریق واقعیت داردو یا غیر واقعی و صرفا یک شایعه است و ازین دوحالت خارج نیست . ولی در هر دو صورت این کار بیهوده خارج از زیان برای فرد و جامعه نیست در صورتی که  کسب درآمد در آن واقعیت داشته باشد . وضع به این صورت می شود که مثلا بیشتر مردم که کسب و کاری گره گشا برای دیگر مردم دارند کار خود را کم کم رها کنند و یا لااقل قسمتی از کار خود را رها کنند و مانند بچه ها روزتا شب صفحه ی گوشی خود را نوازش کنند مثلا کافی نتی و سوپری سر محله مغازه را تعطیل کند و یا دیر باز کند و به بازی همستر و پول پارو کردن مشغول شود و مثلا پزشکان به بهانه های مختلف برای این بازی دیر به مطب بیایند و شغلهای دیگر نیز به همین صورت ...ببینید این بازی چقدر  در کار مردم که نیازمند به این مشاغل هستند اختلال به وجود می آورد و فاجعه زمانی خواهد بود که درامد ناشی ازین بازی واقعی و کلان باشد در این  صورت شاید بسیاری از َشغلهای ضروری مردم تعطیل شود. و حالت دوم آن است که کسب درآمد از این بازی شایعه و فریب باشد در این صورت نیز مردم متوجه می شوند چقدر از وقت گرانبهای خویش را که باید صرف کارهای مفیدتری شود صرف این کار بیهوده کرده اند . بنابراین کار عاقلانه این است که مردم دنبال این کارهای بیهوده نروند  و به تعبیر قران کریم از امور لغو  وبیهوده دوری کنند . سلام بر کسی که پیرو هدایت شود .

جواب این پرسش بسیار واضح و بدیهی است . خب با توجه به سواستفاده های سیاسی که حاکمیت طاغوت در زمان ما از واقعه ی غدیر برای تحکیم پایه های قدرت استبداد  دینی می کند ، مسلم است که از نظر آقایان عید غدیر بسیار پراهمیت تر می نماید. پیش ازین بیان شد که غدیر یک واقعیت تاریخی است که با کمال تاسف مثل بسیاری از وقایع تاریخ اسلام چون مهدویت آن را به انحراف کشانده اند. چون بیان شد که در واقعه ی غدیر خم هدف اصلی  پیامبر اسلام ص ابلاغ مقام امامت  اهل بیت به مردم بود که یک مقام بلند معنوی می باشد،نه تعیین حاکم سیاسی به مردم . با این حال بعدها افراطیون و منحرفان از صدر اسلام تاکنون واقعه ی غدیر را به عنوان تعیین حاکم سیاسی از طرف پیامبر به مردم معرفی نمودند.و  در زمان ما اخوندهای قدرت طلب مدعی شدند که در زمان غیبت امام زمان حاکمیت سیاسی مردم نیز در انحصار آخوندها می باشد چون آنها نائب و جانشین عام امام زمان هستند و تئوری ولایت فقیه را جعل و به مرحله ی اجرا در آوردند. و بدینسان از انحراف یک واقعه ی تاریخی برای رسیدن به مطامع سیاسی خود سو استفاده کردند هرچند در طراحی و اجرای این توطئه دستهای پنهان دجال جهانی  نیز دیده می شود چون مسلما دجال  با واسطه ی چند اخوند مزدور خود در دوران معاصر این نقشه را طرح و اجرا نموده است چون نفوذ دجال در قشر روحانیت از بیش از صد سال گذشته کاملا مشهود است و بعید نیست جعل و اجرای این تئوری باطل و شیطانی نیز با واسطه، کار دجال جهانی در خاورمیانه باشد . به همین خاطر نیز می بینیم هر ساله حاکمیت طاغوت به عید غدیر بسیار بیش از عید قربان اهمیت می دهد چون از قبل این عید  نان قدرت می خورد.  سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.