نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۵۹ مطلب با موضوع «بنی عباس دوم» ثبت شده است

یک روایت مشهور از پیامبر اسلام در مورد ظهور مهدی عج است که می فرماید: ....او زمین را پر از قسط و عدالت می کند همچنانکه پیش ازین پر از ظلم و جور شده بود    اما چرا پیامبر اسلام پیش بینی کرده بود که در آستانه ی ظهور دنیا پر از ظلم و جور می شود ؟ اولا باید  ابتدا معنی حقیقی عدالت را بیان کرد . از امام علی ع پرسیدند: عدالت چیست ؟ فرمود  عدالت یعنی قرار دادن هر چیز ( یا هر کس) در جای مناسب خود. بعد پرسیدند ظلم چیست؟ فرمود : معنی کردم . مقصود امام این بود  که ظلم درست عکس عدالت است  . یعنی هر چیز یا هر کس را در  جای مناسبش قرار ندهند . خب با این تعریف عدالت و ظلم اگر به عملکرد طاغوت زمان در ایران که یکی از شاخه های طاغوت جهانی است نگاه کنیم که کاملا دست نشانده ی دجال جهانی است خواهیم فهمید که تا چه میزان در این کشور ظلم وجود دارد نمونه ی عملی و ملموس ابن ظلم و تبعیض از اوایل دهه‌ی ی شصت تاکنون در کنکور دانشگاه‌ها تجلی کامل پیدا می کند . دراین حاکمیت  کنکور اصلا براساس ملاک‌های علمی که تنها ملاک قابل قبول داشگاه ها می باشد برگزار نمی شود و این نمایش مضحک و در عین حال تاسف بار بیشتر جنبه ی فرمالیته و برای فریب جوانان و دیگر مردم است . اولا دانشجویان وقتی در  کنکور شرکت کردند تمام سوابق عقیدتی و سیاسی و و موقعیت خانوادگی و مکانی آنها مستقیما توسط وزارت اطلاعات به بهانه ی گزینش مورد موشکافی و بررسی قرار می گیرد و اگر به فرض این فرد از نظر عقیدتی و سیاسی موافق حاکمیت نباشد اگر با رتبه ی بسیار بالا نیز در کنکور قبول شود رتبه ی واقعی اورا اعلام نمی کنند بلکه یک رتبه ی پایین برای وی در نظر می گیرند و به او اعلام می کنند بنابراین چنین شخصی با وجود استعداد بالا و تلاش بسیار عملا نمی نمی تواند رشته های سطح بالا و تخصصی و درامدزای واقعی چون پزشکی و پتروشیمی و نفت و...غیره قبول شود چون این رشته های پولساز مربوط به نورچشمی های حاکمیت و آخوند زاده های حکومتی و فرزندان وزرا و  فرزندان لوس  فرماندهان سپاه و جاسوسان و جاسوس زادگان و آدم فروشان و حرام لقمگان می باشند و مردم عادی در این مورد حقی ندارند . کار به حدی خراب است که حتی اگر جوان محصلی بی طرف باشد و اهل مخالفت سیاسی و عقیدتی با حاکمیت نباشد نیز شانس  چندانی برای قبول شدن در رشته ی مورد علاقه را با وجود استعداد بالا و تلاش بسیار ندارد. ظلمی ازین بالاتر قابل تصور نیست . بعد در برگذاری همین کنکور فرمالیته نیز انواع رانت‌هاو تبعیضات و فساد و تقلب حکومتی وجود دارد مثلا کافیه محصلی ساده لوح و با ضریب هوشی پایین و مماس با کودنی کارت بسیجی از چند سال پیش داشته باشد در همین حال این شخص اگر با انیشتین  نیز درکنکور با هم شرکت کنند ،  این محصل کودن با رتبه ی بسیار خوب و تک رقمی به برکت کارت بسیجی پزشکی قبول می شود و انیشتین  در کنکور در ایران رد می شود چون  احتمالا پدر انیشتین ولایت فقیه را قبول ندارد😁 بعد انواع سهمیه ها در  کنکور از بیش از چهل سال پیش مرتبا اجرا می شود از سهمیه ی خانواده ی شهدا و آزادگان و جانبازان گرفته تا هزار کوفت و زهر مار دیگر و با وجود آین سهمیه ها  اگر محصلی فقط بر سر صندلی کنکور بنشیند همیشه ۵۰ درصد بیشتر احتمال قبول شدن  از افراد عادی دارد. آین روند ظالمانه باعث می شود که افراد صالح و بااستعداد بالا شانس چندانی برای موفقیت در کنکور در ایران نداشته باشند و اگر با تلاش فراوان نیز داشته باشند نیز بعد از فارغ  التحصیل شدن چون حامی نظام نیستند و شاید بی طرف باشند بیکار و خانه نشین باقی می  مانند و  اگر پول داشته باشند برای ادامه تحصیل به ناچار جذب دانشگاههای خارج از کشور می شوند و اگر بی پول باشند به مسافر کشی و کارهای دون پایه که واقعا مناسب آنها نیستند روی می آورند و کشور از داشتن نیروی متخصص واقعا محروم بماند و هر روز بیماران بسیاری با تجویزهای غلط پزشکان رانتی و بی سواد حکومتی راهی سرای دیگر شوند و جنایات پزشکی فراوان در خفا صورت گیرد و هر روز یک هواپیما سقوط کند و یک قطار تصادف کند و یک ساختمان فرو بریزد و هزاران تباهی دیگر که نتیجه مستقیم این تبعیض ها و بی عدالتی هاست . یک نفر انسان نجیب و بسیار با استعداد تعریف می کند که مرحوم پدرم به من و چند برادر با استعداد دیگرم در دهه‌ی ۶۰ بسیار می گفت درس بخوانید تا در آینده باسواد شوید و اهل تخصص و برای خود کسی شوید ما هم به توصیه ی پدر به شدت درس می خواندیم و با وجود انواع سهمیه‌ها و  تقلبات در کنکور توانستیم همه مدارک بالا بگیریم ولی اکنون چند سال است که همه بیکاریم و امیدی به زندگی نداریم در حالی که همسایه ی ما که همه فرزندانش تنیل و بی استعداد  و ولگرد و فاسد اخلاقی بودند چون یکی از فرزندانش در اطلاعات سپاه دارای شغل شریف جاسوسی و

آدم فروشی بود تمام اهل خانواده و برادران ولگرد و فاسد  و خویشاوندان را توانست با روابط و رانت در پستهای مهم و حساس و پردرآمد حکومتی و دولتی بر سر کار ببرد و اکنون آنها هر گاه با خودروهای مدل بالا مارا بیکار و فقیر ببینند به ما با تمسخر نیشخند می زنند و ثروتشان را به رخ ما می کشند . الان خوب که بررسی می کنم  علت بیکاری خود برادران را با وجود استعداد بالا در می یابم و آن نیز این بوده که مرحوم پدرم در اوایل دهه‌ی ۶۰ از حامیان صرفا عقیدتی بنی صدر بوده و نظرات خودرا هم به اطرافیان آشکارا می گفت غافل ازاینکه یکی از پسران همسایه که ذکر آن گذشت  جاسوس اطلاعات سپاه و آدم فروش بود و تمام عقاید پدر را به اطلاعات سپاه گزارش می داد و همین عامل اصلی بیکاری ما چند برادر و ثروتمند شدن پسران همسایه بوده است .   نمونه ی دیگر تبعیض ها و بی عدالتی در حاکمیت طاغوت بنی عباس دوم استخدام در شرکت‌ها و ادارات دولتی است . در این شرکت‌ها هم ملاک گزینش همان  ملاک های مزخرف کنکور است و تمام مستخدمین باید رابط و پارتی از نوع آخوند حکومتی ، بسیجی ، سپاهی ، جاسوس حرام لقمه داشته باشند وگرنه استخدام آنها در این شرکت‌ها و ادارات کار حضرت فیل است . خب این نمونه ی  بی عدالتی ها و تبعیض ها در حاکمیت طاغوت بنی عباس دوم است .برای همین در روایات اهل بیت در مورد مشخصات حاکمیت بنی عباس دوم در آخر زمان آمده است که : حاکمیت بنی عباس  بر پایه ی ریاکاری و فریب مردم است و این حاکمیت حامیان خود را ثروتمند می کند و بقیه ی مردم را فقیر می کند و منتقدان  و  مخالفان خود را  به قتل می رساند. در چنین شرایطی جامعه ی ایرانی چون هیچ کس و هیچ چیز جای خودش نیست و ظلم مطلق حاکم است  ، چون خودرویی است که قطعات آن را یک مکانیک شیاد ( دجال جهانی) مخصوصا و عمدا جابجا بر روی هم بسته باشد آیا چنین خودرویی می تواند اصولا روشن شود و به جلو حرکت کند و آیا چنین جامعه ای شانسی برای پیشرفت و رقابت با ژاپن دارد ؟ مسلما خیر .  پس یکی از اهداف اصلی قیام مهدی ایجاد عدالت و شایسته سالاری و حاکمیت صالحان و شایستگان واقعی می باشد تا به این ظلم روز افزون پایان داده شود  به امید آن روز    .  سلام بر کسی که پیرو هدایت شود .

یکی از وقایع مهم تاریخ  اسلام و شیعه قیام امام حسین ع و عاشورا می باشد . آن چیزی که اخوندها معمولا بر روی منبرها بیان می کنند  این است که امام حسین بخاطر  این بر علیه یزید قیام کرد و یا او بیعت نکرد که یزید شخصی شراب خوار ، میمون باز ، زنباره و خلاصه فاسد یود و لیاقت حاکمیت مسلمین را نداشت و اکنون ما باید بخاطر شهادت امام حسین چهل شبانه روز ضجه و زاری کنیم و بر سر و سینه  بزنیم و عزاداری کنیم تا خدا گناهان مارا بیامرزد و هر قطره ی اشکی که کسی برای امام حسین بریزد خدا تمام گناهان اورا می آمرزد. و این توصیه به شیعیان باعث رواج گناه و   فساد و بی اخلاقی  شیعیان نیز شده چرا که افراد بوالهوس و شیعه نمایان با اعتماد به این حرف باطل اخوندها در طول سال هرگونه گناه و فساد را مرتکب می شوند و  مطمئن هستند با ریختن یک قطره اشک برای امام حسین تمام گناهان آنها پاک می شود و غافل هستند که این سخن باطل آخوندها مخالف آیات صریح قرآن است که می فرماید: هیچ کس بارگناه کسی را به دوش نمی کشد . در حرمت و حرام بودن عزاداری افراطی در قرآن و سنت پیامبر اسلام و اهل بیت نیز قبلا مطالبی را بیان و اثبات کردیم که امام حسین ع در  شب عاشورا حتی خواهرش را از ضجه و زاری و عزاداری افراطی بعد از شهادتش برحذر داشته . ولی خب شاید نظر اخوندها از نظر امام حسین ع و پیامبر بالاتر باشد و ما خبر نداریم . بهر حال براستی اما فلسفه ی واقعی عاشورا و قیام امام حسین ع چیست؟ در این مورد باید گفت که قیام و یا به عبارت صحیحتر حرکت امام حسین ع در برابر یزید و عدم بیعت با او در ادامه ی راه امام علی ع و امام حسن مجتبی ع در مقابله با یک بدعت خطرناک در حاکمیت مسلمین بود و آن این بود که تا زمان  امام علی ع یعنی خلیفه ی چهارم سنت صحیح اسلامی در انتخاب خلیفه و حاکم مسلمین حاکمیت شورایی مبتنی بر بیعت مردم با خلیفه و یا به تعبیر امروزی تعیین خلیفه با رای مردم و مسلمین بود . و حتی خود امام علی ع در در نهج البلاغه صراحتا حاکمیت خود را بر  مردم یک امر زمینی و مردمی می داند هر چند مقام امامت را به عنوان یک شان و مقام آسمانی از طرف خدا دارا بود . و حتی در  نامه ی خود  به معاویه نیز به او تذکر  داده که مسلمین مرا به عنوان خلیفه انتخاب کردند همانگونه که سه خلیفه ی قبلی را مردم انتخاب کردند. ولی مشکل اینجا بود که معاویه که شخصی فرصت طلب و قدرت طلب بود نمی خواست  این سنت صحیح اسلامی را قبول کند و تصمیم داشت این روند را به نفع خود  و خانواده اش تغییر دهد و خلافت مسلمین را تبدیل به سلطنت موروثی از پدر  به فرزند کند و این بدعتی خطرناک و انحرافی بزرگ در دین اسلام و حاکمیت سیاسی بود که هنوز نیز جامعه ی اسلامی با تبعات آن مواجه است و هنوز اکثر حاکمان ممالک اسلامی نه بر  اساس رای و خواست واقعی مردم بلکه با زور چکمه و دیکتاتوری نظامی  حاکمیت آنها با کودتا تعیین می شود و یا اوایل کار با فریب مردم با ظواهر دینی و بعد با توسل به نیروهای نظامی عده ای شیاد با نام دین بر مردم حکم می رانند  و یک نوع استبداد دینی را در جامعه حاکم می کنند که هر دو نوع حکومت یاد شده نیز می دانیم  در حقیقت دست نشانده و دست‌پخت   سرویس های جاسوسی دجال یا نظام سلطه ی جهانی  در کشورهای اسلامی هستند . و واقعا مردم در انتخاب این حاکمان هیچ نقشی ندارند و تمام انتخابات هم فرمالیته و با تقلب و دستکاری و مهندسی شده برای فریب مردم می باشد. بگذریم به  حال امام علی ع تا توانست در  برآبر  این بدعت معاویه ایستادگی کرد ولی یارانش با او همراهی نکردند تا در  این مبارزه  با دسیسه ی به احتمال زیاد عمرو عاص به شهادت رسید . امام حسن مجتبی ع نیز که بعد  از پدر  مردم با او بیعت کردند در همین راه مبارزه و ایستادگی کرد و چون خیانت یاران خویش را دید و یاوران قابل اعتمادی نداشت مجبور  به صلح مصلحتی با معاویه شد با این شرط که معاویه به این سنت صحیح اسلامی در  تعیین خلیفه با بیعت مردم بدون استفاده از اهرم زور و ثروت پایبند بماند و بعد از خودش فرزندش یزید را بدون توجه به خواست مسلمین جانشین خود  نکند  و خلافت مسلمین را به شورا و بیعت مسلمین واگذار کند . معاویه ابتدا با ریاکاری و برای فریب مردم این اصل را پذیرفت ولی  بعد از شهادت امام حسن ع  ودرست اندکی قبل از مرگ خود عهدشکنی کرد و پیمان نامه ی صلح را نقض کرد و برخلاف پیمان نامه با امام حسن مجتبی ع فرزندش یزید را بعد از خود بدون توجه به خواست اکثریت مسلمین که راضی به این کار  نبودند (چون یزید فردی فاسد و معلوم الحال بود) بر اریکه ی قدرت نشاند  و  اینجا بود که امام حسین ع دیگر  سکوت را جایز ندانست  و  با بیعت با یزید مخالفت کرد و با نامه نوشتن  کوفیان به وی  برای قبول خلافت و عهدشکنی آنها  فاجعه ی  تاسف بار عاشورا به

وقوع پیوست . و این است فلسفه ی واقعی عاشورا که آخوندهای منبری از بازگو کردن آن ابا دارند و   آن را از مردم کتمان می کنند و به جای آن خرافات و بدعت‌های عزاداری و خودزنی و ...در بین مردم  رواج می دهند چون می دانند که اگر مردم به فلسفه ی واقعی عاشورا که لزوم حاکمیت صالحان با رای و   نظر واقعی   مردم است آشنا شوند و به حقیقت پی ببرند بر  علیه حاکمیتهای طاغوتی خویش قیام خواهند کرد و  حتی یک روز نیز آنها را بر تخت حاکمیت خود باقی نخواهند گذاشت و اینجاست که در می یابیم  که طبق روایات صحیح مهدویت، چرا مهدی موعود عج درست در روز عاشورا قیام جهانی خویش را شروع می کند چون راه مهدی عج در حقیقت همان راه امام حسین ع  و دیگر ائمه ی هدی  می باشد .  " بدرستی که حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است "  سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

یکی از عوامل گمراهی مومنین بخصوص مومنین ساده لوح و قشری ظواهر گول زننده  می باشند. شیطان در آغاز آفرینش به خدا اعلام کرد که من زشتی ها را برای بنی آدم خوب جلوه می دهم و می دانیم یکی از مشخصات دجال نیز همین است چون دجال نیز در نهایت و از بالای هرم از ابلیس پیروی می کند. واما گول زندن مومنین باظواهر  زیبا و خوب از مشخصات منافقان نیز می باشد . خداوند در مورد این صفت منافقین می فرماید : آنها می گویند ما مصلحان هستیم در حالی که در عمل   مفسدانند.  و یا در آیه ای دیگر می فرماید: و کسانی هستند که سخنان زیبا می گویند  و خدا را بر آنچه می گویند گواه می دانند در حالی که دشمن ترین مردم به خدا  و رسول و مومنین می باشند. این ظواهر گول زننده ی منافقان بصورت کلامی می باشد واما بخصوص در عصر ما منافقان از ظواهر گول زننده ای مانند گذاشتن ریش و پشم و بر سر گذاشتن و پوشیدن عمامه و عبا و گرفتن تسبیح و داغ کردن پیشانی با قاشق داغ و سایر ظواهر گول زننده برای نشان دادن دیانت خود و فریب مومنین استفاده می کنند . برخی نیز   با گذاشتن عمامه ی سیاه بر سر خودرا سید و ازاولاد پیامبر می دانند که بسیاری از آنها جعلی می باشند و علامت جعلی بودن سیادت آنها نیز  این است که در تاریخ ثابت شده در واقعه ی کربلا فقط امام سجاد از اولاد امام حسین ع و   حسن مثنی از فرزندان امام حسن زنده باقی ماندند و مگر از نسل این دو نفر چند  نفر می  تواند اکنون فرزند باقی مانده باشد که این همه افراد شاهد هستیم که ادعای سیادت می کنند   مشخص است که بسیاری از آنها شیاد هستند و ربطی به ذریه و خاندان پیامبر ندارند . در ثانی همین گذاشتن عمامه ی سیاه و یا سبز بر سر نیز به نشانه ی سید و اولاد پیامبر بودن خود نوعی ظاهر سازی برای فریب مؤمنان است و اشکال دارد هر کسی که واقعا نیز سید و از ذریه ی پیامبر است برای وی سیادت یک امر شخصی است و ربطی به دیگر مردم ندارد   مشخص است نشان دادن آن به مردم برای سو استفاده و کسب احترام کاذب و برخی موارد  سواستفاده ی مالی و گرفتن خمس  و وجوهات دیگر از مردم می باشد . به هر حال اینها همه ظواهر گول زننده می باشند که مومنین را فریب می دهند .  چه بسیار شیادانی که با نشان دادن همین ظواهر گول زننده به مردم به مومنین بسیاری ضربات و زیانهای مالی و ناموسی و حیثیتی  بسیاری  وارد کرده اند چون مومنین به آنها اعتماد کردند و اموال و ناموس خود را برای کاری در  اختیار آنها گذاشتند و آنها نیز وقیحانه خیانت کردند و همین مومنین نیز بخاطر این خیانت ها به کلی بی ایمان و دین گریز شدند. در دوران ما خیانتهایی که این بسیاری از آخوندهای شیاد با ظاهر اسلامی  با ملت و   کشور خود کردند و حتی با دشمنان اسلام و بیگانگان بر علیه ملت و منافع ملی و مسلمین زد و بند کردند. و غارت بیت المال توسط آنها به بهانه های دینی باعث شده بسیاری از مومنین ساده دل ایمان خویش را از دست بدهند و نه تنها دین زده و دین گریز شوند بلکه حتی ضد دین شوند . اینها در حقیقت همان ایادی و دوستان شیطان هستند که از ظواهر گول زننده برای فریب  مؤمنان استفاده کردند. پس بهتر است مؤمنان اصلا به این ظواهر گول زننده ی شیطان صفتان توجهی نکنند و بیشتر به عملکرد انسانی و اخلاقی و اسلامی افراد توجه کنند نه این ظواهر گول زننده.    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

طاغوت در لغت و ریشه ی کلمه در عربی از واژه ی   طغی    به معنی فراتر رفتن شخصی یا چیزی از حد متعارف خود می  گرفته شده مثلا وقتی که رودخانه بر اثر بارانهای زیاد سیلابی می شود و از همان حد متعارف خود که بطور معمول جریان دارد و دیوارهای خود خارج می شود  در عربی می گویند اصطلاحا طغیان کرده  یعنی از حد خود خارج شده حال واژه ی طاغوت   در قرآن نیز درست در همین معنا به کار رفته یعنی کسی و یا سیستمی شیطانی که از حد و اندازه ای که خدا برایش تعیین کرده  خارج شده  مثلا خداوند در مورد فرعون زمان حضرت موسی می فرماید : آنه طغی ...یعنی او طغیان کرده و از حد خود فراتر رفته و گندتر از دهن خودش سخن می گوید و می گوید:  منم پروردگار برتر شما   پس او در حقیقت طاغوت است .حال در دوران ما طاغوت یا حاکمیت طاغوت نیز از حد خود و فرامین الهی فراتر رفته و ازین جهت طاغوت نام دارد و اما طاغوت از نظر  قرآن کریم چه خصوصیاتی دارد، ؟ ۱_ طاغوت و سردمداران آن به نوعی ادعای خدایی می کنند چون خدا در آیه الکرسی می فرماید: تنها خدا ولی مؤمنان است  ولی رهبر حاکمیت طاغوت  می گوید من ولی مطلق فقیه شما می باشم ۲_ حاکمیت طاغوت می گوید شعائر دینی چون حجاب اجباری است ولی خداوند در همان آیت الکرسی می فرماید در دین اجباری نیست ۳_ حاکمیت طاغوت ادعا می کند که کار  او اصلاح گری بین مردم است ولی در عمل کارش جز فساد و فتنه انگیزی نیست و در اوایل سوره ی بقره  خداوند در این مورد به مردم تذکر می دهد ۴_ حاکمیت طاغوت به تعبیر قرآن حرث و نسل  یعنی  تولید و اقتصاد و نسل بشر را از بین می برد و با فساد اقتصادی گسترده اقتصاد و تولید را نابود می کند و با فتنه انگیزی و جنگ در مناطق دنیا و  تولید  و انتشار ویروسهای خطرناک  نسل بشر را نابود می کند . ۵_ طاغوت خواهان جنگ و کشتار و خونریزی است و خداوند طالب صلح و دوستی بین بشر می باشد ۶_ حاکمیت طاغوت در عصر  حاضر بین مردم انواع تبعیض های عقیدتی ؛ نژادی ؛ جنسیتی ، اقتصادی و...قائل است و به گفته ی رهبر خود مردم را به دو گروه خودی  و  ناخودی تقسیم می کند و تمام امتیازات اقتصادی  و ...را فقط به خودی ها می دهد و رفاه برای بقیه ی مردم را کار بی خودی می داند  درست مانند فرعون که بنی اسرائیل را به بردگی می گرفت و آنها را کشتار می کرد اما به قوم خود انواع رفاه و امکانات را می داد  و در حقیقت بین مردم  تبعیض قائل بود.  ۷_ حاکمیت طاغوت از نظر قرآن ریاکار و منافق است و به مردم دروغ می گوید : خداوند در  این مورد  می فرماید : و از مردمان کسی است که سخنان زیبا می گوید و خداوند را شاهد گفتار خود معرفی می کند ولی در حقیقت در قلب خود دشمن ترین دشمنان به خدا و رسول و مردم است ۸_ حکومت طاغوت فاسق است یعنی درست مخالف احکام قرآن عمل می کند مثلا خدا رباخواری را نهی می کند ولی حاکمیت طاغوت  رسما بانک‌های ربوی ایجاد می کند . و.....اینها مهمترین مشخصات حاکمیت طاغوت در قرآن کریم است به نظر شما این خصوصیات با چه حاکمیت طاغوتی در عصر حاضر کاملا مطابقت دارد؟          سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

قبلا بیان کردیم که کسب درآمد حلال در  اسلام اهمیت فراوان دارد و مهمترین جزو عبادت محسوب می شود یکی از عللی که بسیاری از اخوندها بویی از ایمان در دل خویش ندارند ‌این است  که برخلاف ادعاهای خود اکثر آنها کسب و در امد حلالی ندارند و از راه دین فروشی ارتزاق و شکمهای خود را روز به روز گنده تر می کنند و دکان داری دینی می کنند تمام انبیا و اولیا شغلی مشخص و حلال چون چوپانی نجاری خیاطی و تجارت داشتند ولی البته این به آخوند ها ربطی ندارد آنها روش خاص خود  را در کسب درآمد دارند آن هم روش مفتخوری . و بیش از هزار سال است از طریق تحریف خمس و راههای دیگر مردم مومن ساده دل را می چاپند . تصور کنید در این بیش از هزار سال چه جانورانی از این کسب نامشروع به دنیا آورده اند بیهوده نیست که از هیچ جنایتی در حق مردم نیز دچار عذاب وجدان نمی شوند.
بگذریم ولی با این حال در عصر حاضر اکثر مردم نیز با ندانستن راه درست کسب حلال و عدم  تشخیص حلال از حرام از روی ناآگاهی و غافلانه در دام کسب حرام و شبه ناک می افتند و خود نیز خیال می کنند  درآمد شان کاملا حلال و شرافتمندانه است مثلا بیشتر مردم اشتغال فردی از خانواده ی خود را با سفارش و اصطلاحا پارتی بازی و رابطه  در اداره یا شرکتی کاری بی اشکال می دانند در  حالی که این کار در  حقیقت یک کار غیر شرعی و غیر  اخلاقی می باشد و درآمد چنین شخصی نیز مسلما حرام است چون مسلم است که این شخص با استخدام در آن شرکت با پارتی بازی حق یک یا چند نفر دیگر را که ممکن است شایستگی  و تخصص بیشتری از او برای این کار داشتند گرفته است و یا نوبت استخدام را رعایت نکرده .و یا مثلا اگر  کسی  در هر شغلی مثلا مکانیکی،  کارمند دولت...کم کاری کند که باعث خسارت و زیان مالی به مردم شود کسب او نامشروع می باشد. مورد دیگر کار در بانک‌ها و موسسات مالی است  که به رباخواری اشتغال دارند که مسلما حرام است. مورد دیگر کار در دستگاه‌های جاسوسی و امنیتی و یا نیروهای سرکوبگر  طاغوت است که مسلما حرام و غیر شرعی می باشد. کسانی که از  طریق رانت دولتی و حکومتی و مثلا سهمیه با هر نامی وارد دانشگاه می شوند و مدرک خاصی می گیرند و به کار  مشغول می‌شوند  درآمدشان حرام است و دارند خودرا گول می زنند  برخی مشاغل حتی ممکن است ظاهر بسیار مشروعی داشته باشند ولی شرایط ان  رعایت نشود و آن درآمد نامشروع محسوب می شود مثلا مالک زمین و خان زاده ای که پدر یا پدر بزرگش از طریق زور و قلدری املاکی به زور از مردم گرفته و اکنون پسرش در حال کشاورزی بر  روی آن املاک است درآمدش نامشروع است و ممکن است خبر نداشته باشد و بهتر است قبل از کشاورزی از مشروع بودن ملک پدری  مطمئن شود.. یا کشاورزی که در خریدن تراکتور و دیگر وسایل کشاورزی از رانت دولتی استفاده کرده درآمدش مشکل دارد و یا مثلا در آبیاری محصول خود نوبت آب  دهی را رعایت نکرده و نوبت دیگر کشاورزان را به ناحق گرفته نیز درآمدش نامشروع است . می بینید که با این توصیفات اکثر مردم به درآمدهای نامشروع گرفتار و آلوده هستند و خود نیز غافل هستند و با  اعتماد به نفس به خود و دیگران می گویند شغل من شغلی شرافتمندانه است.

  در این مورد مسلم است نظر امام منفی می باشد چون نگه داشتن سپرده در اینگونه بانک‌ها باعث تقویت مالی آنها برای رباخواری بیشتر می شود که نوعی مشارکت در گناه  محسوب می شود. و دلیل دیگر اینکه مالکیت  برخی ازین بانک‌ها و موسسات مستقیما مربوط به برخی نیروهای نظامی سرکوبگر طاغوت می باشند و وجود  سپرده های بانکی مردم در  این بانک‌ها باعث تقویت مالی این نیروهای سرکوبگر می شود  در  حقیقت سپرده گذاری مردم در اینگونه بانک‌ها مانند سپه و..باعث تقویت دشمنان خود  مردم مومن می شود و این کار مسلما کار  چندان عاقلانه ای نمی تواند باشد. و از نظر امام حرام و غیر  شرعی می باشد چون کمک و تقویت ظالم از نظر اسلام و   حتی وجدان انسانی   کاری زشت و نوعی ظلم به عموم محسوب می شود. اینجاست که تشخیص کار حرام به  باریکی مو شباهت پیدا می کند.       سلام بر کسی که پیرو هدایت شود

یکی از مسائل مهم در آیین اسلام که باعث حیات طیبه و روشنایی  و فروغ ایمان در دل می شود کسب درآمد حلال می باشد. که بسیار بسیار اهمیت دارد. در روایات اهل بیت آمده که عبادت هفتاد جزو دارد  و بهترین آن کسب حلال می باشد و لی باید  دانست در روزگار معاصر  کسب در آمد حلال  کار چندان آسانی نیست چون بیشتر مردم با سیاست‌های مالی که دجال و حاکمیت طاغوت انجام می دهند به   ربا خواری آلوده شده اند ریاکاری گناه بزرگی در اسلام محسوب می شود  به طوری که در قرآن می فرماید: هر کس ربا خواری کتد مانند آن است که با خدا و رسولش به جنگ پرداخته و یا کسی که رباخواری کند مانند کسی است  که شیطان اورا لمس کرده و از خواب برخاسته.ولی با این حال می بینیم که برخی مردم بدون توجه به این نهی قرآن  به راحتی در زمان ما پول نزولی به مردم می دهند و مردم فقیر نیز به ناچار به رباخواران سود پس می دهند و ابن  یعنی ربای آشکار.  در  این حال حاکمیت دجال و طاغوت برخلاف اسلام به رباخواری در پوشش وام بانکی و به اصطلاح عناوینی چون کارمزد   هدیه و سود  مشارکت و دهها   کوفت و زهر مار   و اصطلاح فریبنده به رباخواری از طریق وام بانکی جنبه ی رسمی و قانونی داده و آن را به قولی در جامعه نهادینه کرده   . کار بجایی رسیده که مو سسات مالی خصوصی با وقاحت تمام در  رسانه های جمعی دقیقا لفظ سود را برای سپرده گذاری در  صندوق فریاد می زنند همه ی این اصطلاحات فریبنده نمی تواند این رباخواری های آشکار را توجیه کند . از طرفی مردم نیز ناچارند بخاطر ضعف مالی از وام‌های ربوی طاغوت وام بگیرم و آلوده به ربا شوند. در این حال راه حلهایی نیز وجود دارد که مردم گرفتار رباخواری بانک های طاغوت نشوند . مثلا برای این کار وام‌های محله ای فکر بسیار خوبی است که افراد یک محله با قرار دادن سپرده های یکدیگر بر روی هم  به نوبت و یا با قرعه به یکدیگر  وام بدون بهره یا سود بدهند . چون مسلم است که در  این وضعیت بد  اقتصادی مردم نمی توانند بدون وام  زندگی خویش را به پیش ببرند . اصولا وجود بانک‌ها در عصر حاضر برای مسائلی چون امنیت اموال و دارایی های مردم و مبادلات مالی و دادن وام و تسهیلات  بسیار نیز لازم است ولی به شرط اینکه  این وام‌ها یا  تسهیلات کاملا بدون سود باشند و به ربا آلوده نشوند و دولت نیز به کارمندان بانک‌ها مثل سایر کارمندان  اداری حقوق مشخص برای این خدمات بدهد. تا کارمندان بانکها از منابع رباخواری حقوق خود را دریافت نکنند. شاید  یکی از فلسفه های  تحریم ربا از نظر اسلام زیانهایی است که این عمل برای اقتصاد جامعه دارد تصور کنید سرمایه داران یک جامعه به جای اینکه سرمایه ی خود را در راه احداث کارگاه تولیدی و شرکت و کارخانه برای تولید کالا به کار ببرند که این تولید کالا اقتصاد جامعه را شکوفا می کند ' اشتغال ایجاد می کند و با تولید کالا ی فراوان تورم را از بین می برد برای راحتی کار خود آن سرمایه های کلان  رادر بانک‌ها قرار دهند و هر ماه مثلا ۳۰ درصد  سود بگیرند و به عیش و نوش بپردازند در این حال اقتصاد جامعه  دچار اختلال شدید می شود  و بر اثر عدم ایجاد بنگاه‌هاو شرکت های تولیدی،  تولید کالا ها کم می شود و بالطبع کاهش عرضه و تولید کالا و افزایش تقاضا باعث تورم سرسام آور و فقر بیشتر می شود و اشتغال نیز به کلی از بین می رود و همین بیکاری ها باعث مفاسد بیشتر در جامعه خواهد شد.

 یکی از پرسش ها و چالش‌های مهم در  عصر ما و در جامعه ی کنونی حرمت صدای آواز زن می باشد . اخوندها که مثل هر چیز دیگر یکسره صدای آواز زن را مصداق کامل فسق و فعل حرام می دانند و آن را مثل حرامهای من درآور دی دیگر آن را نیز حرام کرده اند . ولی آیا حرام بودن صدای آواز زن منشا قرآنی دارد ؟ اگر آیات قرآن تماما مورد موشکافی و تحقیق دقیق قرار گیرد مشخص می شود این حرام کردن اخوندها نیز منشا قرآنی و اسلامی ندارد . چون مرجع حلال بودن و حرام بودن یک امر در مرحله ی اول کلام خداست و گفتیم خداوند تراشیدن حلال و حرام را توسط بشر بسیار نهی کرده . پس این حرام بودن صدای زن در قرآن اصلا ذکر نشده و اما باید گفت : این حرام بودن صدای آواز زن حتی عقلانی نیز نیست به دلیل اینکه اگر چنین امری حرام بود خداوند این استعداد و حالت را اصلا در صدا و حنجره ی برخی زنان قرار نمی داد و نمی آفرید همچنانکه خداوند حنجره ی بلبل و قناری را نیز برای این آفریده که این پرندگان آواز زیبا سردهند و مردم از شنیدن آن لذت ببرند. پس قطعا صدای زیبای آواز برخی زنان خواننده و هنرمند نیز برای عرضه به  عموم مردم اعم از زن و مرد می باشد و نه تنها اشکالی ندارد بلکه بسیار نیز برای تازگی روح بشر لازم و یک غذای معنوی و روحی محسوب می شود و چون با فطرت بشر سازگار است حتی برخی دینداران روشنفکر نیز یواشکی این آواز ها و آثار هنری رو پنهانی گوش می کنند و دچار جذبه ی عرفانی از این آثار هنری می شوند . مورد بعد این که اخوندها ادعا دارند که صدای آواز زن برای مردان تحریک انگیز است و مردان را به گناه و معصیت می اندازد . این دیگر ابلهانه ترین نظر  و دلیلی است که می شود در مورد حرام بودن صدای آواز زن بیان کرد چون اگر صدای آواز زن باعث تحریک مردان و گناه می شود خب پس عکس آن  نیز صادق است و صدای آواز مردان نیز باید باعث تحریک زنان شود و آنها را به حرام بیندازد جون مسلما زنان که احساسی تر و تحریک پذیر از مردان می باشند پس اگر این ادعا درست باشد باید که صدای آواز مردان نیز حرام اعلام شود . می بینیم که این فتوای من در آوردی و حرام تراشیده ی اخوندها با عقل سلیم هم اصلا سازگار نیست  و این فتوای آنها نیز مسلما بدعتی زشت در دین مبین اسلام می باشد که باعث ظلم بسیاری به هنرمندان آوازه خوان زن در چند دهه ی اخیر شده و نه تنها در  روند پیشرفت هنر موسیقی و آواز اختلال ایجاد کرده بلکه مردم را نیز از هنر نمایی و آواز آنها که یک غدای روحی و معنوی است  محروم  ساخته. و باید جلو این بدعت زشت  هرچه زودتر گرفته شود . سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

یکی   از موارد غیر متعارف کار اخوندها یا امامان گمراه در عصر حاضر طرز لباس پوشیدن عجیب و غریب آنهاست که با مردم دیگر و همه خلق خدا تفاوت دارد و یک پوشش کاملا قدیمی و ۱۴۰۰ ساله و مرتجعانه می باشد در واقع لباس اخوندها هم نشان و نمادی از افکار عقب مانده و قدیمی آنهاست و وقتی از آنها سوال می کنی این چه طرز لباس پوشیدن در عصر حاضر است؟ با اعتماد نفس ابلهانه و سفیهانه از روی یک غرور شیطانی گردن راست می کنند و جواب می دهند . بله این لباس سنت رسول الله است و این عمامه هم عمامه ی رسول الله است . آیا این ادعای آنها واقعا صحیح است ؟ مسلما مانند دیگر  ادعاهای آنها خیر .چون اینها حتی معنی صحیج سنت رسول الله را نفهمیده‌اند چون آنقدر فهمیم و باهوش هم نیستند چون سنت از نظر لغوی و معنا یعنی راه روش کسی در زندگی و باید گفت سنت و روش رسول خدا در لباس پوشیدن هیچ شباهتی به این اخوندها ندارد بخاطر اینکه لباسی که پیامبر خدا می پوشید. لباس رایج و عادی اعراب آن زمان در مکه و اطراف آن بود و اگر روش و سنت  پیامبر  مانند آخوندهای زمان ما بود باید طرز لباس پوشیدنش مانند جدش ابراهیم ع و مردم زمان او یعنی تقریبا ۲۵۰۰ سال پیش از پیامبر اسلام می بود  که مسلما لباسی متفاوت با اعراب مکه در ۱۴۰۰ سال پیش بود ولی چون روش و سنت پیامبر به این صورت بود که چون وی مردی بود که سعی می کرد فرزند زمان خودش باشد و به قولی امروزی بود روش و سنت  لباس پوشیدنش نیز مانند مردم زمان خودش و مردم عادی بود تا فرق ظاهری با دیگر مردم نداشته باشد و مردم با او احساس نزدیکی بیشتری کنند . یعنی باید گفت اگر اکنون پیامبر اسلام در زمان ما زنده بود درست مانند مردم شیک پوش زمان ما  با لباس امروزی مثلا کت و شلوار شیک و احتمالا کراوات اتو کشیده بین مردم ظاهر می شد نه لباس  آخوند های امروزی و حتی طرز فکرش نیز با  وجود داشتن ایمان و رعایت شعائر اسلامی کاملا متجددانه و مدرن و امروزی بود . و فرزند زمان خودش بود بلکه افکارش از زمان خودش نیز جلوتر و جدیدتر بود . و روش مهدی موعود نیز در افکار و گفتار و ظاهر لباس نیز درست به همین صورت است چون وی انسانی باایمان و در عین حال متجدد و مدرن و امروزی می باشد نه انسانی با افکار و ظاهر عصر حجر و ازین جهت پیامبر ص در مورد او می  فرماید: مهدی از فرزندان من است و هیچگاه از سنت من تخطی نمی کند.   امام علی ع در مورد او می فرماید : او شبیه ترین مردم به پیامبر اسلام ص  می باشد.     سلام بر  کسی که پیرو هدایت شود.

قبلا در گفتارهای پیشین بیان کردیم که یکی از آفت های بزرگ جوامع اسلامی در عصر کنونی تقلید کورکورانه است . و همین تقلید کورکورانه باعث شده که مردم کمتر به دنبال تفکر و تحقیق شخصی برای درک حقایق جهان آفرینش و دین باشند و تولید علم در این کشورها  به کلی متوقف شود و جهان اسلام از قافله ی علم عقب بماند. گفتیم اصولا تقلید و به خصوص تقلید کورکورانه از نظر قرآن و اسلام به کلی مردود و به شدت از آن نهی شده خداوند در صدر اسلام در قرآن کریم مشرکان و کفار قریش را که کورکورانه از پدران و بزرگان خویش تقلید کورکورانه می کردند و مثلا بت‌ها را به عنوان شریک الله می پرستیدند به شدت سرزنش می کند . و با کمال تاسف پس از قرن ها شاهد آن هستیم که این عادت زشت مشرکان مکه دوباره در بین جوامع اسلامی رواج پیدا کرده و باعث توقف تولید علم در کشورهای اسلامی شده . امامان گمراه یا مراجع تقلید درست در نقطه ی مقابل کلام خدا مردم را به تقلید کورکورانه از اراجیف و خزعبلات خود تحت عنوان احکام فقهی دینی فرا می خوانند و مردم ساده لوح نیز بدون هیچ چون و چرا اطاعت می کنند و این کار را واجب شرعی می دانند بطوری که گاه دیده می شود در بین به اصطلاح نواندیشان دینی در جهان اسلام هم مقلدان مراجع دیده می شود.. اصولا  این مقلدان در  دنیای اسلام د  عصر حاضر به دو گروه عمده تقسیم می شوند یا مقلدان دیندار مراجع تقلید می باشند که به آنها اشاره شد یا مقلدان بی دین و خداناباور هستند که با ژش روشنفکری باز کورکورانه آنه از برخی فلاسفه ی خدا ناباور غربی چون برتراند راسل فیلسوف مشهور انگلیسی  بصورت دربست و بدون هیچ تفکری میمونوار تقلید کورکورانه می کنند انگار جناب  راسل پیامبر خدا ناباوران در عصر جدید شده است . که این خداناباوران  خشک مغز در تمام سخنانشان به سخنان این شخص استناد می کنند. البته من مشکلی با شخصی ندارم که خود  از طریق تفکر و یک سیر عقلی به خداناباوری رسیده بلکه من با افراد قشری و کم فهمی مسئله دارم که صرفا با خواندن چند کتاب از مارکس و نیچه و راسل،  خدا ناباور شده اند البته  برخی حال کتاب خواندن هم که ندارند   و فقط شنیدن چند جمله  از این فیلسوفان کافی است که چوب حراج به تمام باور های دینی خود زنند و این یعنی تقلید کورکورانه.  پس ما دو نوع مرجع تقلید داریم مراجع تقلید دینی چون آفت الله های قم  و  نجف و مفتیان  مفت گوی عربستان و الازهر مصر و مراجع تقلید بی خدا چون فیلسوفان خدا ناباور غربی .  باید به مقلدان آنها خسته نباشید گفت .