نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بدعت» ثبت شده است

موضوعی که لازم است در اینجا در مورد آن بحث و روشنگری شود جایگاه مداحان و مداحی در اسلام می باشد . معنی لغوی مدح یعنی ستایش از کسی یا چیزی می باشد . که مترادف با حمد از کسی یا چیزی نبز می باشد . پرسش اینجاست که آیا مداحی و ستایش از کسی یا چیزی در اسلام جایگاهی دارد یا خیر  ؟ در قرآن کریم به صراحت در اولین کلمه ی سوره ی حمد  تکلیف را برای انسان‌ها مشخص می کند و می فرماید : حمد و ستایش فقط مخصوص خدای جهانیان است .  معنی این آیه آن است که چون تمام زیبایی ها ؛ فضایل ، امتیازات و استعدادهای بشر و هر موجودی از خود او نیست بلکه یک عطیه ی خداوندی است پس هر ستایش و حمد و تمجیدی از کسی یا چیزی می شود در حقیقت ستایش از خود  آن چیز یا کس نیست بلکه ستایش و حمد از خدایی است که آن زیبایی و استعداد   و امتیاز را به آن موجود ارزانی داشته پس به واقع حمدی در  دنیا صورت نمی گیرد مگر اینکه این حمد و ستایش به خداوند بر می  گردد . پس مطلق حمد فقط برای خداست و بس . مثلا شما در نظر بگیرید که زیبایی یک گل و عطر بویش و استعداد یک دانشمند نابغه و زیبایی یک زیبا رو و...همه از خود  آنها نیستند بلکه به خالق آنها بر می گردد پس  اگر قرار است از کسی و یا چیزی هم ستایش و تمجید گردد ابتدای سخن باید ستایش خداوند مطرح گردد و تذکر داده شود و بعد از  آن شخص یا چیز ستایش صورت بگیرد و از وی تمجید گردد. برای همین در سنت اسلامی و از صدر اسلام بزرگان دین و مومنین و دانشمندان اسلامی هرگاه می خواستند سخن و یا کتاب خویش را آغاز  کنند  . ابتدا به ستایش و حمد خدا می پرداختند و بعد سخن و کتاب خویش را شروع می کردند. به خطبه های نهج البلاغه و یا مثلا گلستان و بوستان سعدی توجه کنید ولی مشکل اینجاست که در عصر حاضر مدح غیر خدا، حال مدح قدیسان و بزرگان دین باشد یا حتی شخصیت‌های  برجسته ی کنونی به صورت بک شغل نان و آبدار  برای برخی منافقان و فرصت طلبان درآمده بطوری که عده ی بسیاری مومن ساده لوح را در مساجد و   حسینیه ها  و مهدیه ها جمع می کنند و با صدای ناهنجار و نعره گونه ( یا شیهه گونه) و بدور از رعایت اصول موسیقی دلنشین به مداحی غلو آمیز و افراطی و شرک آمیز از بزرگان دین می پردازند و تقریبا تمام صفات الهی را به آنها نسبت می دهند و بعد هم در ادامه حالی  به رهبر و سران حکومتی هم می دهند و مداحی  و  یا به عبارت بهتر چاپلوسی را در قبال آنها به نهایت درجه ی ابتذال می رسانند و جالب است در آن مجلس شیطانی برخلاف کلام خدا از اول تا آخر مجلس خبری از حمد و ستایش الهی نیست . بعد هم به  همین مداحان هرزه گوی پریشان حال که  فیلم‌های مفاسد اخلاقی آنها با هرزه گان هر روز در اینترنت پخش می شود مبالغ میلیاردی نیز می دهند . و چون در ضمن مداحی از غیر خدا در  وسط یا پایان مجلس سبیل سران حکومتی را نیز با چاپلوسی چرب می کنند حاکمیت طاغوت نیز با وجود بی سوادی و بی لیاقتی آنها، پست های بالای کشور را با حقوقهای کلان به این این ایادی شیطان می دهد . این واقعا فاجعه بار  برای یک کشور و مردم آن نیست ؟  البته این سخن به معنای آن نیست که هراز چندگاهی مجلس بزرگداشت و تجلیلی از بزرگان علم و دین و هنر با رعایت نزاکت و آداب و متانت برگزار نشود چون اینگونه مجالس اگر برای تجلیل و تشکر از آن بزرگان بخاطر تلاش‌ها و خدمات علمی و هنری آنها باشد نه تنها موردی ندارد بلکه برای ایجاد انگیزه برای دیگر هنرمندان و دانشمندان واقعی لازم نیز هست .هر چند در این گونه مجالس نیز باید آداب تعادل رعایت شود و تلاش‌ها و خدمات آن شخص نقادانه مورد  بررسی نیز قرار گیرد و مجلس تبدیل به مجلس مداحی و چاپلوسی نشود بلکه سخنان منصفانه در این مورد بیان شود.

یکی از وقایع مهم تاریخ  اسلام و شیعه قیام امام حسین ع و عاشورا می باشد . آن چیزی که اخوندها معمولا بر روی منبرها بیان می کنند  این است که امام حسین بخاطر  این بر علیه یزید قیام کرد و یا او بیعت نکرد که یزید شخصی شراب خوار ، میمون باز ، زنباره و خلاصه فاسد یود و لیاقت حاکمیت مسلمین را نداشت و اکنون ما باید بخاطر شهادت امام حسین چهل شبانه روز ضجه و زاری کنیم و بر سر و سینه  بزنیم و عزاداری کنیم تا خدا گناهان مارا بیامرزد و هر قطره ی اشکی که کسی برای امام حسین بریزد خدا تمام گناهان اورا می آمرزد. و این توصیه به شیعیان باعث رواج گناه و   فساد و بی اخلاقی  شیعیان نیز شده چرا که افراد بوالهوس و شیعه نمایان با اعتماد به این حرف باطل اخوندها در طول سال هرگونه گناه و فساد را مرتکب می شوند و  مطمئن هستند با ریختن یک قطره اشک برای امام حسین تمام گناهان آنها پاک می شود و غافل هستند که این سخن باطل آخوندها مخالف آیات صریح قرآن است که می فرماید: هیچ کس بارگناه کسی را به دوش نمی کشد . در حرمت و حرام بودن عزاداری افراطی در قرآن و سنت پیامبر اسلام و اهل بیت نیز قبلا مطالبی را بیان و اثبات کردیم که امام حسین ع در  شب عاشورا حتی خواهرش را از ضجه و زاری و عزاداری افراطی بعد از شهادتش برحذر داشته . ولی خب شاید نظر اخوندها از نظر امام حسین ع و پیامبر بالاتر باشد و ما خبر نداریم . بهر حال براستی اما فلسفه ی واقعی عاشورا و قیام امام حسین ع چیست؟ در این مورد باید گفت که قیام و یا به عبارت صحیحتر حرکت امام حسین ع در برابر یزید و عدم بیعت با او در ادامه ی راه امام علی ع و امام حسن مجتبی ع در مقابله با یک بدعت خطرناک در حاکمیت مسلمین بود و آن این بود که تا زمان  امام علی ع یعنی خلیفه ی چهارم سنت صحیح اسلامی در انتخاب خلیفه و حاکم مسلمین حاکمیت شورایی مبتنی بر بیعت مردم با خلیفه و یا به تعبیر امروزی تعیین خلیفه با رای مردم و مسلمین بود . و حتی خود امام علی ع در در نهج البلاغه صراحتا حاکمیت خود را بر  مردم یک امر زمینی و مردمی می داند هر چند مقام امامت را به عنوان یک شان و مقام آسمانی از طرف خدا دارا بود . و حتی در  نامه ی خود  به معاویه نیز به او تذکر  داده که مسلمین مرا به عنوان خلیفه انتخاب کردند همانگونه که سه خلیفه ی قبلی را مردم انتخاب کردند. ولی مشکل اینجا بود که معاویه که شخصی فرصت طلب و قدرت طلب بود نمی خواست  این سنت صحیح اسلامی را قبول کند و تصمیم داشت این روند را به نفع خود  و خانواده اش تغییر دهد و خلافت مسلمین را تبدیل به سلطنت موروثی از پدر  به فرزند کند و این بدعتی خطرناک و انحرافی بزرگ در دین اسلام و حاکمیت سیاسی بود که هنوز نیز جامعه ی اسلامی با تبعات آن مواجه است و هنوز اکثر حاکمان ممالک اسلامی نه بر  اساس رای و خواست واقعی مردم بلکه با زور چکمه و دیکتاتوری نظامی  حاکمیت آنها با کودتا تعیین می شود و یا اوایل کار با فریب مردم با ظواهر دینی و بعد با توسل به نیروهای نظامی عده ای شیاد با نام دین بر مردم حکم می رانند  و یک نوع استبداد دینی را در جامعه حاکم می کنند که هر دو نوع حکومت یاد شده نیز می دانیم  در حقیقت دست نشانده و دست‌پخت   سرویس های جاسوسی دجال یا نظام سلطه ی جهانی  در کشورهای اسلامی هستند . و واقعا مردم در انتخاب این حاکمان هیچ نقشی ندارند و تمام انتخابات هم فرمالیته و با تقلب و دستکاری و مهندسی شده برای فریب مردم می باشد. بگذریم به  حال امام علی ع تا توانست در  برآبر  این بدعت معاویه ایستادگی کرد ولی یارانش با او همراهی نکردند تا در  این مبارزه  با دسیسه ی به احتمال زیاد عمرو عاص به شهادت رسید . امام حسن مجتبی ع نیز که بعد  از پدر  مردم با او بیعت کردند در همین راه مبارزه و ایستادگی کرد و چون خیانت یاران خویش را دید و یاوران قابل اعتمادی نداشت مجبور  به صلح مصلحتی با معاویه شد با این شرط که معاویه به این سنت صحیح اسلامی در  تعیین خلیفه با بیعت مردم بدون استفاده از اهرم زور و ثروت پایبند بماند و بعد از خودش فرزندش یزید را بدون توجه به خواست مسلمین جانشین خود  نکند  و خلافت مسلمین را به شورا و بیعت مسلمین واگذار کند . معاویه ابتدا با ریاکاری و برای فریب مردم این اصل را پذیرفت ولی  بعد از شهادت امام حسن ع  ودرست اندکی قبل از مرگ خود عهدشکنی کرد و پیمان نامه ی صلح را نقض کرد و برخلاف پیمان نامه با امام حسن مجتبی ع فرزندش یزید را بعد از خود بدون توجه به خواست اکثریت مسلمین که راضی به این کار  نبودند (چون یزید فردی فاسد و معلوم الحال بود) بر اریکه ی قدرت نشاند  و  اینجا بود که امام حسین ع دیگر  سکوت را جایز ندانست  و  با بیعت با یزید مخالفت کرد و با نامه نوشتن  کوفیان به وی  برای قبول خلافت و عهدشکنی آنها  فاجعه ی  تاسف بار عاشورا به

وقوع پیوست . و این است فلسفه ی واقعی عاشورا که آخوندهای منبری از بازگو کردن آن ابا دارند و   آن را از مردم کتمان می کنند و به جای آن خرافات و بدعت‌های عزاداری و خودزنی و ...در بین مردم  رواج می دهند چون می دانند که اگر مردم به فلسفه ی واقعی عاشورا که لزوم حاکمیت صالحان با رای و   نظر واقعی   مردم است آشنا شوند و به حقیقت پی ببرند بر  علیه حاکمیتهای طاغوتی خویش قیام خواهند کرد و  حتی یک روز نیز آنها را بر تخت حاکمیت خود باقی نخواهند گذاشت و اینجاست که در می یابیم  که طبق روایات صحیح مهدویت، چرا مهدی موعود عج درست در روز عاشورا قیام جهانی خویش را شروع می کند چون راه مهدی عج در حقیقت همان راه امام حسین ع  و دیگر ائمه ی هدی  می باشد .  " بدرستی که حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است "  سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

 در زمینه ی ملاک دعای درست و خالص از نظر خدا و قرآن کریم پیش ازین توضیحات لازم را داده ایم گفتیم که دعا زمانی مورد قبول خداوند قرار می گیرد  که خالصانه و فقط  از خدا و به درگاه خدا باشد و اشخاصی دیگر را در دعا کردن با نام خدا یاد نکنیم و  حاجات خود را بجز از خدا از کسی نخواهیم چون خدا می فرماید : و همراه خدا احدی را به دعا نخوانید و در سوره ی حمد نیز می خوانیم : فقط تو را می پرستیم و فقط از تو یاری می جوییم . چون دین مورد قبول خدا در  قرآن دین خالص آلهی است و این با صراحت در قرآن نیز ذکر شده پس دعا نیز باید کاملا و فقط  خالصانه  با نام  و برای خدا باشد نه احدی دیگر یکی از دلایلی که بسیاری از دعاهای مردم اجابت نمی شود همین شرک در عبادت و دعا کردن است پس دعاهایی مثل یا خدا به حق فلان امام و یا پیامبر یا حضرت عباس فلان حاجت مرا برآورده گردان کلا از نظر خدا شرک آمیز و باطل است و نه تنها برآورده نمی شود بلکه باعث خشم خدا و نزول بلا هم می شود چون از نظر خدا شرک تنها گناهی است که بخشودنی نیست .اگر بخواهید طرز صحیح دعای خالصانه را یاد بگیرید قرآن را با معنی تحت الفظی با دقت بخوانید   و ببینید که هر کدام از انبیا و اولیای الهی چگونه دعا می کردند آیا در دعا غیر از خدا و نامهای او کسی یا چیز دیگر می خواندند.؟ مسلما خیر پس طریق صحیح دعا کردن نیز همین دعای خالصانه فقط با نامهای نیکوی خدا و یاری و حاجت خواستن فقط از خداست نه کسی دیگر . بر این اساس اگر دعاهای مفاتیح و دیگر کتب دیگر را مطالعه کنید خواهید دید که بسیاری از آنها دعاهای غیر توحیدی و شرک آلود است چون در آنها در کنار نام خدا نام اولیای او در دعا بسیار استفاده شده که تماما شرک آمیز و باطل است . آما دعاهایی نیز در آن دیده می شوند که بسیار ناب و توحیدی هستند  مثل دعای خالص و توحیدی کمیل که چون گوهری در میان این دعاهای  شرک آمیز می درخشند مثلا این به اصطلاح دعای توسل بسیار شرک آمیز و و غیر توحیدی است چون در کنار نام خدا برای حاجات از نام امامان نیز استفاده می شود بر این اساس  خود ما می توانیم بر اساس این ملاک قرآنی که بیان کردیم دعاهای خالص و توحیدی را از دعاهای شرک آمیز تشخیص دهیم و از خواندن دعاهای شرک آمیز کاملا توبه و پرهیز کنیم در این صورت می توانیم بگوییم در حال عبادت خالصانه ی خدا هستیم .

طاغوت در لغت و ریشه ی کلمه در عربی از واژه ی   طغی    به معنی فراتر رفتن شخصی یا چیزی از حد متعارف خود می  گرفته شده مثلا وقتی که رودخانه بر اثر بارانهای زیاد سیلابی می شود و از همان حد متعارف خود که بطور معمول جریان دارد و دیوارهای خود خارج می شود  در عربی می گویند اصطلاحا طغیان کرده  یعنی از حد خود خارج شده حال واژه ی طاغوت   در قرآن نیز درست در همین معنا به کار رفته یعنی کسی و یا سیستمی شیطانی که از حد و اندازه ای که خدا برایش تعیین کرده  خارج شده  مثلا خداوند در مورد فرعون زمان حضرت موسی می فرماید : آنه طغی ...یعنی او طغیان کرده و از حد خود فراتر رفته و گندتر از دهن خودش سخن می گوید و می گوید:  منم پروردگار برتر شما   پس او در حقیقت طاغوت است .حال در دوران ما طاغوت یا حاکمیت طاغوت نیز از حد خود و فرامین الهی فراتر رفته و ازین جهت طاغوت نام دارد و اما طاغوت از نظر  قرآن کریم چه خصوصیاتی دارد، ؟ ۱_ طاغوت و سردمداران آن به نوعی ادعای خدایی می کنند چون خدا در آیه الکرسی می فرماید: تنها خدا ولی مؤمنان است  ولی رهبر حاکمیت طاغوت  می گوید من ولی مطلق فقیه شما می باشم ۲_ حاکمیت طاغوت می گوید شعائر دینی چون حجاب اجباری است ولی خداوند در همان آیت الکرسی می فرماید در دین اجباری نیست ۳_ حاکمیت طاغوت ادعا می کند که کار  او اصلاح گری بین مردم است ولی در عمل کارش جز فساد و فتنه انگیزی نیست و در اوایل سوره ی بقره  خداوند در این مورد به مردم تذکر می دهد ۴_ حاکمیت طاغوت به تعبیر قرآن حرث و نسل  یعنی  تولید و اقتصاد و نسل بشر را از بین می برد و با فساد اقتصادی گسترده اقتصاد و تولید را نابود می کند و با فتنه انگیزی و جنگ در مناطق دنیا و  تولید  و انتشار ویروسهای خطرناک  نسل بشر را نابود می کند . ۵_ طاغوت خواهان جنگ و کشتار و خونریزی است و خداوند طالب صلح و دوستی بین بشر می باشد ۶_ حاکمیت طاغوت در عصر  حاضر بین مردم انواع تبعیض های عقیدتی ؛ نژادی ؛ جنسیتی ، اقتصادی و...قائل است و به گفته ی رهبر خود مردم را به دو گروه خودی  و  ناخودی تقسیم می کند و تمام امتیازات اقتصادی  و ...را فقط به خودی ها می دهد و رفاه برای بقیه ی مردم را کار بی خودی می داند  درست مانند فرعون که بنی اسرائیل را به بردگی می گرفت و آنها را کشتار می کرد اما به قوم خود انواع رفاه و امکانات را می داد  و در حقیقت بین مردم  تبعیض قائل بود.  ۷_ حاکمیت طاغوت از نظر قرآن ریاکار و منافق است و به مردم دروغ می گوید : خداوند در  این مورد  می فرماید : و از مردمان کسی است که سخنان زیبا می گوید و خداوند را شاهد گفتار خود معرفی می کند ولی در حقیقت در قلب خود دشمن ترین دشمنان به خدا و رسول و مردم است ۸_ حکومت طاغوت فاسق است یعنی درست مخالف احکام قرآن عمل می کند مثلا خدا رباخواری را نهی می کند ولی حاکمیت طاغوت  رسما بانک‌های ربوی ایجاد می کند . و.....اینها مهمترین مشخصات حاکمیت طاغوت در قرآن کریم است به نظر شما این خصوصیات با چه حاکمیت طاغوتی در عصر حاضر کاملا مطابقت دارد؟          سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

  در این مورد مسلم است نظر امام منفی می باشد چون نگه داشتن سپرده در اینگونه بانک‌ها باعث تقویت مالی آنها برای رباخواری بیشتر می شود که نوعی مشارکت در گناه  محسوب می شود. و دلیل دیگر اینکه مالکیت  برخی ازین بانک‌ها و موسسات مستقیما مربوط به برخی نیروهای نظامی سرکوبگر طاغوت می باشند و وجود  سپرده های بانکی مردم در  این بانک‌ها باعث تقویت مالی این نیروهای سرکوبگر می شود  در  حقیقت سپرده گذاری مردم در اینگونه بانک‌ها مانند سپه و..باعث تقویت دشمنان خود  مردم مومن می شود و این کار مسلما کار  چندان عاقلانه ای نمی تواند باشد. و از نظر امام حرام و غیر  شرعی می باشد چون کمک و تقویت ظالم از نظر اسلام و   حتی وجدان انسانی   کاری زشت و نوعی ظلم به عموم محسوب می شود. اینجاست که تشخیص کار حرام به  باریکی مو شباهت پیدا می کند.       سلام بر کسی که پیرو هدایت شود

 یکی از پرسش ها و چالش‌های مهم در  عصر ما و در جامعه ی کنونی حرمت صدای آواز زن می باشد . اخوندها که مثل هر چیز دیگر یکسره صدای آواز زن را مصداق کامل فسق و فعل حرام می دانند و آن را مثل حرامهای من درآور دی دیگر آن را نیز حرام کرده اند . ولی آیا حرام بودن صدای آواز زن منشا قرآنی دارد ؟ اگر آیات قرآن تماما مورد موشکافی و تحقیق دقیق قرار گیرد مشخص می شود این حرام کردن اخوندها نیز منشا قرآنی و اسلامی ندارد . چون مرجع حلال بودن و حرام بودن یک امر در مرحله ی اول کلام خداست و گفتیم خداوند تراشیدن حلال و حرام را توسط بشر بسیار نهی کرده . پس این حرام بودن صدای زن در قرآن اصلا ذکر نشده و اما باید گفت : این حرام بودن صدای آواز زن حتی عقلانی نیز نیست به دلیل اینکه اگر چنین امری حرام بود خداوند این استعداد و حالت را اصلا در صدا و حنجره ی برخی زنان قرار نمی داد و نمی آفرید همچنانکه خداوند حنجره ی بلبل و قناری را نیز برای این آفریده که این پرندگان آواز زیبا سردهند و مردم از شنیدن آن لذت ببرند. پس قطعا صدای زیبای آواز برخی زنان خواننده و هنرمند نیز برای عرضه به  عموم مردم اعم از زن و مرد می باشد و نه تنها اشکالی ندارد بلکه بسیار نیز برای تازگی روح بشر لازم و یک غذای معنوی و روحی محسوب می شود و چون با فطرت بشر سازگار است حتی برخی دینداران روشنفکر نیز یواشکی این آواز ها و آثار هنری رو پنهانی گوش می کنند و دچار جذبه ی عرفانی از این آثار هنری می شوند . مورد بعد این که اخوندها ادعا دارند که صدای آواز زن برای مردان تحریک انگیز است و مردان را به گناه و معصیت می اندازد . این دیگر ابلهانه ترین نظر  و دلیلی است که می شود در مورد حرام بودن صدای آواز زن بیان کرد چون اگر صدای آواز زن باعث تحریک مردان و گناه می شود خب پس عکس آن  نیز صادق است و صدای آواز مردان نیز باید باعث تحریک زنان شود و آنها را به حرام بیندازد جون مسلما زنان که احساسی تر و تحریک پذیر از مردان می باشند پس اگر این ادعا درست باشد باید که صدای آواز مردان نیز حرام اعلام شود . می بینیم که این فتوای من در آوردی و حرام تراشیده ی اخوندها با عقل سلیم هم اصلا سازگار نیست  و این فتوای آنها نیز مسلما بدعتی زشت در دین مبین اسلام می باشد که باعث ظلم بسیاری به هنرمندان آوازه خوان زن در چند دهه ی اخیر شده و نه تنها در  روند پیشرفت هنر موسیقی و آواز اختلال ایجاد کرده بلکه مردم را نیز از هنر نمایی و آواز آنها که یک غدای روحی و معنوی است  محروم  ساخته. و باید جلو این بدعت زشت  هرچه زودتر گرفته شود . سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

قبلا در گفتارهای پیشین بیان کردیم که یکی از آفت های بزرگ جوامع اسلامی در عصر کنونی تقلید کورکورانه است . و همین تقلید کورکورانه باعث شده که مردم کمتر به دنبال تفکر و تحقیق شخصی برای درک حقایق جهان آفرینش و دین باشند و تولید علم در این کشورها  به کلی متوقف شود و جهان اسلام از قافله ی علم عقب بماند. گفتیم اصولا تقلید و به خصوص تقلید کورکورانه از نظر قرآن و اسلام به کلی مردود و به شدت از آن نهی شده خداوند در صدر اسلام در قرآن کریم مشرکان و کفار قریش را که کورکورانه از پدران و بزرگان خویش تقلید کورکورانه می کردند و مثلا بت‌ها را به عنوان شریک الله می پرستیدند به شدت سرزنش می کند . و با کمال تاسف پس از قرن ها شاهد آن هستیم که این عادت زشت مشرکان مکه دوباره در بین جوامع اسلامی رواج پیدا کرده و باعث توقف تولید علم در کشورهای اسلامی شده . امامان گمراه یا مراجع تقلید درست در نقطه ی مقابل کلام خدا مردم را به تقلید کورکورانه از اراجیف و خزعبلات خود تحت عنوان احکام فقهی دینی فرا می خوانند و مردم ساده لوح نیز بدون هیچ چون و چرا اطاعت می کنند و این کار را واجب شرعی می دانند بطوری که گاه دیده می شود در بین به اصطلاح نواندیشان دینی در جهان اسلام هم مقلدان مراجع دیده می شود.. اصولا  این مقلدان در  دنیای اسلام د  عصر حاضر به دو گروه عمده تقسیم می شوند یا مقلدان دیندار مراجع تقلید می باشند که به آنها اشاره شد یا مقلدان بی دین و خداناباور هستند که با ژش روشنفکری باز کورکورانه آنه از برخی فلاسفه ی خدا ناباور غربی چون برتراند راسل فیلسوف مشهور انگلیسی  بصورت دربست و بدون هیچ تفکری میمونوار تقلید کورکورانه می کنند انگار جناب  راسل پیامبر خدا ناباوران در عصر جدید شده است . که این خداناباوران  خشک مغز در تمام سخنانشان به سخنان این شخص استناد می کنند. البته من مشکلی با شخصی ندارم که خود  از طریق تفکر و یک سیر عقلی به خداناباوری رسیده بلکه من با افراد قشری و کم فهمی مسئله دارم که صرفا با خواندن چند کتاب از مارکس و نیچه و راسل،  خدا ناباور شده اند البته  برخی حال کتاب خواندن هم که ندارند   و فقط شنیدن چند جمله  از این فیلسوفان کافی است که چوب حراج به تمام باور های دینی خود زنند و این یعنی تقلید کورکورانه.  پس ما دو نوع مرجع تقلید داریم مراجع تقلید دینی چون آفت الله های قم  و  نجف و مفتیان  مفت گوی عربستان و الازهر مصر و مراجع تقلید بی خدا چون فیلسوفان خدا ناباور غربی .  باید به مقلدان آنها خسته نباشید گفت .

زکات یکی از فروع دین  و ان چیزی که بین مسلمین ‌معروف است به معنی پرداخت یک دهم ارزش از  مواد و دارایی هایی مثل طلا   و نقره  گندم و جو  و کشمش و خرما و برخی دامها مثل گوسفند ...می باشد ولی آیا این مفهوم در مورد زکات در عصر حاضر  صحیح و کاربردی می باشد؟ مسلما خیر  چون این دارایی ها بیشتر مربوط به دارایی ها و شغل‌هایی می باشد  که مربوط به مردمانی مربوط به ۱۴۰۰ پیش و صدر  اسلام  زندگی می کردند ولی اکنون که  شرایط  زندگی و شغل و درآمد مردم بسیار تغییر کرده  و بیشتر مردم درآمدهایی دارند که ازین طرق نیست مثلا شغل یک مسلمان ممکن است پزشکی و یا مهندسی و ...باشد   و سرمایه اش  بیشتر به ریال و یا دلار باشد در  این صورت آیا چنین شخصی با درآمدهای میلیاردی آیا نباید زکات بدهد؟ مگر او مسلمان نیست ؟ در این مورد باید گفت : که پرداخت زکات هم برای چنین شخصی لازم و واجب است اما با شیوه ی امروزی یعنی این شخص باید سالانه یک دهم از درآمدی را که اضافه بر  نیازهای ضروری چون خوراک پوشاک و مسکن و دیگر  ضروریات زندگی است با عنوان زکات بپردازد . این قاعده برای سایر  شغل‌ها نیز به همین صورت خواهد بود و فقط  شامل کشاورزان زحمتکش و دامداران و ..نیست و شامل تمام شغل‌ها می باشد . البته زکات دیگری با نام زکات فطره هم هست  که در پایان ماه رمضان پرداخت  می شود زکات نوع لول را زکات مال و زکات فطره را زکات بدن نیز می گویند . نوع سوم زکات در اسلام نیز وجود دارد که به زکات علم مشهور  است   زکات علم از دید  روایات اهل بیت نشر و تعلیم دانش بین مردم است . در قرآن کریم در  بسیاری از آیات مقصود  از انفاق در راه خدا پرداخت زکات است . زکات به صدقه ی واجب هم مشهور است .  و آما  مفهوم  صحیح خمس از دیدگاه قران: در  قرآن کریم با صراحت بیان شده که خمس فقط بر غنائم جنگی تعلق می گیرد و با صراحت می فرماید : و بدانید  آنچه از غنائم جنگی به دست می آورید یک پنجم آن متعلق به خدا و رسول و نزدیکان   و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان می باشد.  آیه ی ۴۱ سوره ی انفال .  خب در   اینجا  به صراحت حدود خمس مشخص شده که خمس فقط به غنائم جنگی تعلق می گیرد ولی آخوندهای دنیا طلب باز هم این آیه را با نفع خویش تحریف معنایی کرده اند و با دروِغ بیان کرده اند که خمس شامل هر درآمد اضافی می شود مثلا کسی هم که گنجی به دست می آورد باید یک پنجم آن را به اخوندها بدهد در این مورد باید گفت خدا در  مورد  گنج این را نفرموده  بعد هم اگر شامل گنج شود خدا نفرموده آن را به اخوندها بدهید بلکه فرموده به خدا و رسول خدا و فقیران ...بدهید نه شما اخوندها و شما این نوع خمس را از کجایتان درآورده آید؟ و در  این ۱۴۰۰ سال اخیر چه مقدار سرمایه ی نامشروع ازین جهت انباشته کرده اید ؟

جهاد یکی از فروع دین در شریعت اسلام است  جهاد اهمیت فراوانی در تعالیم قرانی و اسلامی دارد و خداوند در قران  در این مورد می فرماید: کسانی که در راه ما جهاد می کنند ما راههای ( هدایت) خود را به انها نشان می  دهیم   و یا می فرماید : فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما ...   خداوند مجاهدین را بر نشستگان ( کسانی که کاری نمی کنند)   برتری داده و اجر بیشتری به  آنها می دهد  . خیلی ها از مسلمین ادعا دارند که مجاهدان راه خدا هستند ولی آیا همه ی آنها مفهوم جهاد در راه خدا را به درستی می دانند ؟ مسلما خیر.  چون امامان گمراه همیشه در طول تاریخ و عصر حاضر جهاد را فقط به معنی جنگ کردن و کشتن کفار و دشمنان اسلام تعریف کرده اند. و البته مصداق های کفار و دشمنان اسلام هم از نظر اخوندها هم کسانی هستند که با نظرات اخوندها مخالف هستند . ولی از دیدگاه الهی جهاد مفهوم بسیار وسیعتری از صرفا جنگ با کفار دارد و اصولا خدا برای جنگ با کفار بیشتر واژه ی قتال با کفار را در قرآن با کار می برد نه جهادرا . از نظر خدا هرگونه سعی و تلاشی در راه اهداف الهی و خدمت به بشریت جهاد در راه خدا محسوب می شود. بر این اساس دانشمندی که به کار پژوهشی در رشته ای مثل پزشکی ، مهندسی، شیمی؛ فیزیک و ... برای خدمت به بشر  و پیشبرد علم می پردازند. کفاشی که علاوه بر درآمد حلال در حال خدمت به مردم هست و افراد دارای سایر شغل‌های مشروع که به مردم خدمتی می کنند .مثلا کسی که کتاب مفیدی می نویسد اگر واقعا علاوه بر درآمد مشروع هدفشان خدمت به مردم است  مجاهد در راه خدا محسوب می شوند . و هر کس کارش را بهتر انجام دهد مجاهد والاتری نزد خدا می باشد. ازین جهت مفهوم جهاد یک مفهوم بسیار وسیع نزد خداوند دارد و منحصر به جنگ با کفار نیست البته جنگ با کفار هم می تواند جهاد  محسوب شود ولی به شرط اینکه مجاهد واقعا در جبهه‌ی حق باشد و طرف او نیز واقعا جبهه‌ی باطل باشد . نه اینکه  ایادی شیطان طرف حق  را با شیادی جبهه‌ی باطل به او جلوه می دهند . مثلا در زمان حافظ شیرازی چون این شاعر آزاده از ریاکاری امیر شیراز و نفاق زاهدان و واعظان شهر در اشعار انتقاد می کرد این واعظان فتوی دادند که حافظ کافر شده و باید اعدام شود و نزدیک بود که پیروان انها حافظ را نیز اعدام کنند که او با تدبیری ازین مهلکه جان به در برد یا اکنون در دوران معاصر مفتیان گمراه به گروه‌های تکفیری فتوی می دهند که بمب به کمر خود ببندند و میان  گروه سنی ها و یا شیعه ها بروند و آن را منفجر کنند تا خود نیز   به بهشت بروند و این کار را جهاد در راه  خدا معرفی می کنند و یا فتوایی که گروه تروریستی داعش در مورد جهاد نکاح به زنان ساده دل توصیه  می کرد . اینها همه انحرافات در معنی واقعی جهاد می باشد.و اساسی در اسلام ندارد.

قبل از بیان این امر از نظر قرآن بهتر  است توضیح و تذکری لازم در مورد  امر به معروف و نهی از منکر داده شود .  در تعریف امر به معروف باید گفت که معروف کاری است که در یک زمان و مکان و شرایط خاص جغرافیایی برای آن مردم خوب  محسوب می شود و مقبول است و ازین  جهت  آن عمل معروف و مشهور بین مردم به مقبول بودن است و در حقیقت عمل عرفی است که مردم با خوب بودن آن آشنایی دارند و عمل معروف تا حدی با عمل خوب تفاوت دارد ازین جهت که عمل خوب عملی است که برای مردم در همه ی زمان‌ها و مکان‌ها و با هر شرایط خوب محسوب می شود ولی عمل معروف عملی است که گفتم برای عملی خاص در زمان و مکان و شرایطی خاص و برای قومی خاص مقبولیت دارد و ممکن است برای مردم و قوم دیگر با شرایط  و زمان و مکان های متفاوت همان عمل خوب محسوب نباشد  .  و منکر درست عکس آن .مثلا فداکاری و بخشش عملی خوب است که برای همه ی مردم  دنیا در  هر زمان و مکانی مقبول است اما چند همسری برای یک مرد ممکن است در  یک قوم مانند قوم عرب در ۱۴۰۰ سال پیش مقبول بوده و عمل نیک محسوب می شده و ممکن است برای اقوام دیگر در زمان و مکان متفاوت عملی خوب و مقبول نباشد بنابر این چند همسری برای مردم عرب ۱۴۰۰ سال پیش معروف ولی ممکن است برای اقوام و ملل دیگر  در  زمان و مکان متفاوت بسیار نیز منکر و زشت باشد. بنابراین خداوند متعال در قرآن چون به این امر  آگاه است و می فرماید : امر به معروف و نهی از منکر کنید یعنی با توجه به شرایط زمان و مکان و قومیت مردم را امر به معروف و نهی از منکر کنید.  هرچند  وقتی پای فضایل ثابت اخلاقی چون ایثار گذشت باشد مستقیما امر به خوبی گفتن و خوب عمل کردن می کند. این توضیح  ازین جهت بیان شد تا اذهان عمومی روشن شود که   معروف و منکر  باید اول شناخته شود و کسانی به امر به معروف و نهی از منکر آگاه باشند بعد اقدام به این کار کنند وگرنه چه بسا کسانی     امر به معروفی کنند که در حقیقت منکر  است  و نهی از منکری کنند که در  حقیقت نمی دانند که آن عمل معروف است و آنها در شناخت معروف و منکر اشتباه می کنند. مسئله و پرسش بعدی این است که امر به معروف و نهی از منکر آیا کار عمال حکومتی است یا مسئولیتی مردمی ؟ پاسخ از دیدگاه قران کاملا روشن است خداوند در  قرآن  با صراحت می فرماید: مردان و زنان  مسلمان باید امر با معروف و نهی از منکر  کنند نه حکومت و عمال حکومتی. قرآن در آیه ی ۷۱ سوره ی توبه می فرماید ': والمومنون والمومنات بعضهم اولیا بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر ... مردان و زنان با ایمان برخی دوستدار هم هستند امر به نیکی می کنند  و از بدی نهی می کنند...و در آیات مشابه نیز هیچگاه این مسئولیت مردمی را به عهده ی حاکمیت قرار نمی دهد حال چگونه و چرا در کشور ما این کار را عمال حکومتی می کنند جای هزار اما و اگر دارد و قطعا عملی ضد اسلامی و بدعت است و بیشتر باعث دین گریزی مردم آزاده می شود. نکته ی بعد آنکه شرایط زمان  و  ابزار کار برای امر به معروف و نهی از منکر نیز نسبت به گذشته تغییر کرده و این عمل باید با توجه با شرایط روز جامعه باشد چون امروزه  مردم از تذکر مستقیم  امر به معروف و نهی از منکر رویگردان هستند و باید به زبان امروزی که زبان  سینما و موسیقی و طنز است با آنها سخن گفت تا شاید یک امر را قبول کنند و یا از عملی دوری کنند به این صورت که یک کارگردان آگاه سینما و تلویزیون یا   یک طنز پرداز خبره با توجه به شرایط جامعه و معضلات آن می تواند از مفاسد اخلاقی جامعه چون فساد جنسی و رشوه و رانت ....با یک فیلم و اثر هنری فاخر  یا  یک کلیپ طنز انتقاد کند و یا با فیلمی با محوریت فضایل اخلاقی چون ایثار و از خود گذشتگی مردم را به این امور تهییج کند . و این همان امر به معروف و نهی منکر  می شود با زبان امروزی. نه اینکه مانند دزد سر گردنه چهار گردن کلفت نادان را با اسلحه مامور ارشاد و اشکال گیری از سرو پای جوانان مردم  کنی و بعد  برای فریب مردم نام آن را گشت ارشاد بگذاری آیا چنین کاری شرم آور برای یک حاکمیت امروزی نیست .  شخصی مانند سعدی و حافظ و عبید زاکانی در قرن هفتم و هشتم شیوه ی درست امر به معروف و نهی از منکر را با شیوه ی طنز اجتماعی فهمیده بودند ولی شما در قرن ۲۱ هنوز شیوه ی صحیح آن را نفهمیده اید .