نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

در مورد هدف آفرینش تاکنون نظرات گوناگون از سوی اندیشمندان و عرفا بیان شده ولی بهتر آن است که خود نظر خداوند را در کتب آسمانی دراین مورد جویا شویم تا به حقیقت هدف آفرینش انسان و جهان از نظر او پی ببریم . در قران کریم در آیه ای هدف از افرینش ادم را خلیفه و جانشین بودن و یا خلیفه اللهی بر روی کره زمین معرفی می کند. انی جاعل  فی الارض خلیفه  ...من بر روی زمین جانشینی قرار می دهم و در ایه ای دیگر هدف از آفرینش جن و انس را عبادت و بندگی خود بیان می کند . و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ....و ما جن و انس را جز برای بندگی خود نیافریدیم . و در آیه ای دیگر هدف از افرینش انسان را آزمایش اعمال آنهامی داند تا مشخص شود کدام یک اعمال نیکوتر و بهتری انجام می دهند. ولی در اوایل فرقان هدف از افرینش را تجلی صفات خود و عشق معرفی می کند . ‌والبته برخی عارفان بزرگ نیز هدف خلقت را عشق می دانند. حال این موارد به ظاهر متناقض را چگونه می توان با هم جمع کرد . مگر هدف افرینش واحد نیست ؟ در توضیح و تفسیر این چند هدف آفرینش در ظاهر امر باید گفت در واقع این چند هدف آفرینش تناقضی با هم ندارند و به  نوعی واحد هستند البته اگر به درستی فهم و درک شوند. وقتی هدف افرینش انسان عشق و تجلی اسما و صفات الهی باشد خب مسلما تجلی این صفات در خلیفه الله بودن انسان این است که انسان همان صفات الهی را که خداوند دوست دارد( عشق) در دنیا متجلی و آشکار کند انسان کامل و خلیفه الله نیز این صفات را دارا  می باشد و آنها را از سوی خدا در عالم خاکی متجلی و اشکار می کند. صفاتی چون دوستی ، ایجاد عدالت، فداکاری ، نشان دادن زیباییها و....و ارتباط عشق و تجلی صفات خدا در ازمایش اعمال انسانها نیز این است که خدا دوست دارد ( عشق)  که انسانها بهترین اعمال  انسانی را که ناشی از روح الهی آنهاست در زندگی انجام دهند اعمالی چون سخاوت، بخشش، مهربانی ، فداکاری.....و ارتباط عشق و تجلی صفات الهی در انسان و عبودیت و بندگی خدا نیز این است که خدا دوست دارد( عشق)  که انسانها با اتصال و بندگی و یا همان عبادت با او درست همان خواسته های الهی را در این زندگی اجرا کنند درست همانند غلام و خدمتکاری که فقط آنچه ارباب او دوست دارد و به او فرمان می دهد انجام می دهد و البته بین این ارباب و بنده یک نوع رابطه ی عشق و دوستی وجود دارد و بنده چون ارباب خودرا دوست دارد سعی می کند تمام اوامرش را به نحو احسن انجام دهد . پس در واقع این چند هدف افرینش در نهایت نوعی وحدت دارند و تناقضی با یکدیگر ندارند. در واقع خداوند وجودی است مطلق که خیر محض است و دوست دارد در تمام آفرینش خویش و موجوداتش از گل و گیاه تا  تمام کائنات و انسان  خودرا متجلی و آشکار کند و البته انسان مهمتریت تجلیگاه صفات و اسمای حسنی الهی است . همانطور که خداوند دوست دارد درقالب کلام و کتاب آسمانی بر قلب پیامبران و رسولان خودرا متجلی کند دوست دارد در کشف و اختراع دانشمندان و مکتشفان نیز خودرا متجلی کند  و نیز دوست دارد در زیبایی یک گل و یک قطعه ی زیبای موسیقی و یک تابلوی زیبای خوشنویسی و یا نقاشی نیز در ذهن و دست هنرمند خودرا متجلی کند و یا گاهی خودرا در قالب یک کاخ زیبا و یا اتومبیل مدل بالا در ذهن و دست یک معمار و مهندس خودرا اشکار سازد. پس جهان آفرینش درواقع بخاطر عشق فراگیر الهی تجلی گاه صفات و اسمای الهی می باشد. در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد   .  عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد.... روی برگی بنویس عشق . بنویس با چشم خیس عشق ....خط تیره بنویس عشق ...عشق آواز پرنده است . ساکنه یا که رونده است . ساز قلبه  سوز سینه  است.... همیشه بی قرار عشقه .طراوت بهار عشقه . اساس روزگار عشقه ....عشقه....عشقه

یکی از مسائل چالش برانگیز در میان فلاسفه و اندیشمندان اثبات و یا انکار وجود خداوند می باشد . از دیر زمان فلاسفه ی خداباور و خدا ناباور شرق و غرب با هم در این مورد مباحث بسیار و استدلالات مخصوص بخود را ارائه داده اند در دنیای غرب فلاسفه ی خداباور مانند افلاطون و ارسطو تا فلاسفه ی قرون وسطی و فلاسفه ی اسلامی چون فارابی و ابن سینا ودر قرن حاضر در این مورد مباحث مفصل ارائه داده اند . و استدلال‌هایی بر اثبات وجود خدا ارائه داده اند . مثل برهان تسلسل ، برهان نظم ، برهان علیت و...ولی مشکل اینجاست که همان دلایل و استدلالاتی را که فلاسفه ی خداباور برای اثبات وجود خدا بیان داشته اند ، فلاسفه ی خداناباور همان استدلالات را برای اثبات عدم وجود خدا نیز به کار برده اند . مثلا فلاسفه ی خداباور در برهان علیت بیان می دارند که چون هر پدیده و معلولی علت پدید آورنده ای در  جهان دارد پس وجود این همه  پدیده ها در عالم دلیل قاطعی است بر اینکه باید این پدیده ها علت و عامل پدیده آفریننده ای داشته باشند چون به لحاظ عقلی هیچ چیز نمی تواند بیهوده و بدون علت به وجود بیاید.و این علت اولیه خداست . در مقابل فلاسفه ی خدا ناباور می گویند خب بر اساس این برهان علیت که هر پدیده و معلول علتی دارد  پس خود خدا را که و یا چه بوجود آورده ؟ اگر می گویید خدا نیاز به علت بوجود آورنده ندارد پس شما خود برهان علیت که هر معلولی علتی را را نقض می کنید و قبول ندارید . این مباحث ادامه پیدا می کند در حدود سه چهار صده  پیش ازین فیلسوفی با نام ایمانوئل کانت در آلمان ظهور می کند و در این مورد  ژرف اندیشی بسیار می کند و کتابی    مشهور در نقد عقل محض می نویسد. او در این  کتاب تا حدی به حقیقت دست پیدا می کند و در پایان در باب اثبات وجود و یا عدم  وجود خدا نظر می دهد که وجود خدا را با استدلالات عقلی محض نه می توان کاملا اثبات و نه می توان کاملا رد کرد بلکه خداوند وجودی است که می توان  به آن باور و ایمان داشت و  استدلالات عقلی قابلیت اثبات کامل و یا انکار کامل او را ندارند و عقل انسان به نوعی در این مورد استثنایی ناتوان است .شاید این بهترین و کاملترین نظر فلسفی است که می توان در مورد خدا بیان کرد چون مسلم است عقل انسان به جهت محدود بودن انسان، پدیده ای محدود است و عقل محدود انسانی نمی تواند موجودی نامحدودی چون خداوند را اثبات و یا رد کند چون خود عقل آفریده ی خداوند است و مخلوق توانایی اثبات و یا رد کامل خالق را ندارد چون اثبات یا رد یک امر نیاز به  احاطه ی  علمی بر آن چیز را دارد . تمام موجودات و پدیده های هستی چون محدود هستند احتمال دارد که عقل انسانی بر شناخت و اثبات آنها مسلط شود و آنها را بشناسد ولی خداوند چون موجودی نامحدود است عقل محدود  انسانی توانایی احاطه ی علمی برای اثبات و رد آن را ندارد. به قول فردوسی:  خرد را  و  جان را همی سنجد او     در اندیشه ی سخته کی گنجد او   . برای همین در قرآن کریم  بیشتر  به جای اثبات خدا بر ایمان و باور به خدا  تاکید  دارد . یعنی تمام اندیشمندان و فلاسفه ی دنیا بعد از قرنهای متمادی و کامل کردن نظریات خود توسط اعقاب و گذشتگان، تازه در زمان   کانت    به این سخن قرآن کریم رسیدند  که خداوند موجودی است که می توان به آن باور و ایمان داشت و اثبات و انکار او در توانایی عقل بشری بطور کامل نمی تواند باشد.    سلام بر  کسی که پیرو  هدایت شود.

پرسشی که همواره ذهن اهل ایمان را به خود مشغول داشته در  مورد خدا این بوده که آیا می توان خداوند را با چشم ظاهر دید یاخیر؟ در  این مورد قرآن کریم به صراحت خطاب به حضرت موسی که خود و قومش خواستار دیدن خدا با چشم ظاهر بودند آمده که : لن ترانی...یعنی ( ای موسی) هرگز مرا نخواهی دید. و در عربی  حرف  لن  حرف  نفی ابد است یعنی هیچگاه مرا ( نه در  دنیا و نه در اخرت) نخواهی دید. از سوی دیگر  در برخی آیات قرآن بیان می دارد که مؤمنان در روز قیامت به سوی پروردگارشان نگاه می کنند ( الی ربها ناظره)  با توجه به اینکه خداوند در آیه ی قبلی به حضرت موسی می فرماید : هیچگاه مرا (نه در دنیا و نه در اخرت) نخواهی دید پس مقصود از این آیه که مؤمنان در روز قیامت به سوی خدا نگاه می کنند نیز دیدن ظاهری نیست بلکه این نگاه و دیدن به معنی توجه  به سوی رحمت خداست نه دیدن ظاهری . اصولا باید توجه داشت خدا توانایی نشان دادن خود را به بشر دارد چون خدا بر هرکاری قادر است ولی بشر و ظرفیت وجودی او هیچگاه توان و تحمل دیدن خدا را با چشم ظاهر ندارد چون در داستان دیدن خدا بر  روی کوه  طور  از طرف موسی و یاران او خدا به حصرت موسی فرمود : مرا هیچگاه نخواهی دید ولیکن به کوه نگاه کن اگر کوه با آن عظمت و استواری و بزرگی توان و تحمل دیدن مرا داشت  تو هم می توانی ببینی و وقتی خداوند در لحظه ای بسیار اندک بر کوه تجلی کرد ( خودراآشکارا نشان داد) کوه از شدت آن تجلی از هم پاشید و پاره پاره شد و حضرت موسی بیهوش به سویی افتاد و همراهانش همه یکدفعه مردند. یعنی خدا توانایی نشان دادن خود را به کوه داشت ولی کوه تحمل تجلی اورا نداشت . پس موضوع اینجا عدم توانایی خدا در تجلی خود به بشر نیست مسئله عدم توانایی و ظرفیت  و تحمل بشر برای دیدن خدا با چشم ظاهر است . با این حال خداوند در آیاتی دیگر می فرماید : مؤمنان خدا را ملاقات می کنند . فمن کان یرجوا لقا ربه  فلیعمل عملا صالحا...پس هر کس امید به لقای ( دیدار) الهی دارد پس باید عمل صالح انجام دهد... در اینجا مقصود از لقا یا دیدار نیز لقا یا دیدار ظاهری نیست بلکه دیدار و لقای شهودی خداوند است. دیدار شهودی خدا امکان دارد چون دیدار یا لقای شهودی با دیدار ظاهری با چشم فرق اساسی دارد دیدار یا لقای شهودی دیدار خدا و حس کردن او با قلب و روح است نه چشم ظاهری و این امر  نیز امکان دارد چون روح انسانی پرتوی از روح الهی و دمیده و نفخه ی روح الهی است بنابراین می توان با روح انسان که نفخه ی روح الهی است خداوند را شهود و ملاقات و حس کرد برای همین از امام علی پرسیدند ؟ آیا خدایت را دیده ای ؟ فرمود آری. من خدا نادیده را نمی پرستم. خدا را با چشم ظاهر نمی توان دید ولی با چشم باطنی و با قدرت ایمان می توان اورا دید و حس کرد. و باز پرسیدند خدا را به چه وسیله شناختی و دیدی ؟ فرمود خدا را با خود خدا شناختم و دیدم . مقصود امام این بود که خدا را با روح خودم که نفخه ی روح الهی است شناختم و دیدم . بنابراین اگر  انسانی ایمانش به خدا زیاد شود در هر نماز و ذکری خداوند را با روح خود شهود و حس خواهد کرد. لقای الهی مانند دیدار پسر نابینا ی مادرزاد با پدر خویش است . این کودک درست است از روز اول پدر خویش را با چشم ظاهری ندیده ولی وقتی در آغوش او می نشیند به نوعی اورا حس می کند . این نوع دیدار و لقا بسیار شبیه به دیدار شهودی خداوند می باشد.   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود

یکی از سنت های خدا که در قرآن ذکر شده سنت خشم و انتقام از ستمکاران و جنایتکاران می باشد. خداوند در اوایل سوره ی آل عمران می فرماید: کسانی که نسبت به آیات و نشانه های خدا ناسپاسی کردند برای آنها عذابی شدید می باشد و خدا عزیز و  انتقامجو می باشد. بعد در ادامه ی همان سوره داستان حضرات ذکریا و مریم  و به دنیا آمدن یحیی و مسیح و رفتار و جنایات بزرگان یهود را با این خانواده های مقدس و تهمت‌های آنها را به حضرت مریم و ذکریا و جنایات دیگر را ذکر می کند و می دانیم که حضرت ذکریا و یحیی با دسیسه و دشمنی همین قشر فاسد یهود به شهادت می رسند و آنها حتی قصد جان حضرت مسیح را نیز کردند ولی خداوند جان اورا نجات داد. پس معلوم می شود که مقصود خداوند از ناسپاسی با نشانه ها و آیات الهی در اوایل سوره ی آل عمران این حضرات و پیامبران بودند که بنی اسرائیل به جای یاری آنها با آنها دشمنی کردند و و برخی آنها را به ناحق به قتل رساندند و خداوند نیز چون به این نشانه ها ی خدا ناسپاسی کردند انتقام سختی از قوم بنی اسرائیل در طول تاریخ تا زمان حال گرفت . در زمان قدیم که این انتقام به صورت حمله ی اقوام دیگر به پایتخت آنها یعنی اورشلیم و قتل و غارت و اسارت آنها بود بطوری که در طی چند قرن اکثر یهودیان با این حملات از سرزمین خود در سراسر جهان آواره و پراکنده  شدند و در زمان معاصر نیز  پیدایش نازیسم و حاکمیت هیتلری و قتل عام گسترده ی یهودیان را در اروپا می توان نمود کامل این انتقام الهی دانست . چون خداوند بارها در قرآن بیان کرده ما برخی از ظالمان را با برخی دیگر دفع می کنیم تااز فساد و تباهی زمین جلوگیری کنیم. این از انتقام خدا از بنی اسرائیل که در قرآن ذکر شده . ولی باید تذکر داد . این سنت انتقام الهی در بین جامعه ی اسلامی نیز به دلایلی از سالیان دور  و صدر اسلام مخصوصا  دوران معاصر در حال اجرا می باشد چون به فرموده ی پیامبر اسلام ص سنت‌های خدا در قوم بنی اسرائیل نعل به نعل و به همان شیوه در امت اسلامی نیز اجرا خواهد شد و یکی ازین سنت ها سنت انتقام و خشم الهی است . چون در امت اسلامی نیز با کمال تاسف همان اشتباهات بنی اسرائیل و ظلم‌ها و ستمهای آنها حتی با شدت بیشتر در حق اولیای الهی و به خصوص خاندان پیامبر اسلام ص تکرار گردید . به تاریخ صدر اسلام کمی توجه و دقت کنید .  خلیفه ی دوم و سوم که مورد احترام اهل سنت بودند به طرز فجیعی توسط خود مسلمین به قتل رسیدند.  امام علی ع و فرزندان و نوادگانش بخصوص در واقعه ی کربلا به طرز فجیع و بی رحمانه ای تماما ظالمانه و به ناحق به شهادت رسیدند . بعد از واقعه ی کربلا نیز اکثر امامان از نسل پیامبر و سادات حسنی و حسینی به شهادت رسیدند و بقیه نیز آواره گردیدند.و مسلما قتل این اولیای الهی توسط مسلمان نمایان انتقام و خشم الهی را در پی دارد چون خداوند وعده ی انتقام را قبلا در قرآن کریم در این مورد داده . برای همین نیز از بعد این جنایات در صدر  اسلام در حق اولیای الهی انتقام الهی نیز بخصوص در عراق که این جنایات صورت گرفته شروع شده امام علی ع صراحتا در نهج البلاغه بعد از ضربت خوردن مردم عراق را نفرین می کند . و بعد از شهادت او انتقام الهی در مدت کمی شروع می شود در واقعه ی حره بعد از شهادت امام حسین و فرزندانش مدینه در حدود سه  روز  توسط سپاهیان شام غارت می شود و مردان آنها به قتل می رسند و به نوامیس آنها تجاوز می شود چون همین مردم مدینه از یاری امام حسین ع در برابر نمایندگان یزید که به مدینه آمدند و  به اجبار می خواستند  از امام  برای یزید بیعت بگیرند و حتی قصد جان امام را داشتند خودداری کردند. بعد از این واقعه نیز در مدت  کمی  شخصی قاتل و خونریز و بی رحم با نام  حجاج بن یوسف به قدرت رسید و  تا توانست به قتل عام آنها پرداخت و اصولا از بعد شهادت اهل بیت پیامبر در شبه جزیره ی حجاز و به خصوص عراق مسلمین روی آرامش و  امنیت ندیدند . اگر در طول تاریخ اسلام توجه  کنید به خصوص در  عراق که محل اصلی ابن جنایات با خاندان پیامبر اسلام بوده بیشتر حاکمان فاسد و جنایتکار و بی رحم حاکمیت داشته اند و نمونه ی بارز آن در  عصر حاضر حاکمبت صدام حسین در  عراق بوده که جنایات او در حق مردم عراق و ایران و کویت و کردستان عراق کاملا مشهود بود و این جز انتقام الهی چه معنایی می تواند داشته باشد ؟ حتی اکنون نیز این انتقام الهی در کشورهای خاورمیانه بخصوص عراق در حال مشاهده است و هنوز  به خصوص عراق و ...روی آرامش ندیده است .

و تنها راه توقف این انتقام الهی نیز رو آوردن مسلمین این منطقه به دستورات الهی مبنی بر دوستی اهل بیت واقعی پیامبر اسلام ص و دوستی و شناخت و یاری آنها و توبه و طلب استغفار از خدا بخاطر جنایاتی است که در طی اعصار گذشته نسبت  به این خاندان روا شده  می باشد و می دانیم که تنها بازمانده ی واقعی اهل بیت پیامبر در زمان ما مهدی موعود عج از نسل پیامبر اسلام می باشد . اگر این شناخت و یاری مهدی موعود عج توسط امت اسلامی صورت بگیرد . چون این امر در جهت خواست الهی که دوستی اهل بیت پیامبر است می باشد  به ناگهان و در مدت کم ورق بر می گردد و خشم و انتقام الهی تبدیل  به رحمت و بخشایش الهی در حق امت می گردد و همزمان با این امر ظهور نیز محقق می شود و یاری و نصرت خدا برای مسلمین بر علیه دشمنان داخلی و خارجی آنها نیز فرا می رسد چون خداوند در قرآن وعده داده که ما مسلما و حتما رسولان خود را یاری می کنیم و می دانیم مهدی موعود مسلما رسول الهی است . واو و پیروان واقعی او  از سوی خدا یاری و بر دشمنان پیروز خواهند شد و حاکمیت کل کره ی زمین بر طبق آیات قرآن به او و پیروانش می رسد . سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

در کتاب شناخت مهدی موعود حقیقی  با دلایل بسیار روایی و عقلی ثابت شده که حقیقتا مهدی موعود واقعی از نسل امان حسن عسکری و فرزند بلافصل وی نیست بلکه به واقع از نوادگان امام حسن مجتبی ع است که در آخر زمان  و زمان مو متولد می شود یعنی از سادات حسنی معاصر ماست و البته با دلایل منطقی ثابت شده که او بیش از چهل سال است به دنیا آمده و به صورت مردی بسیار گمنام بین مردم زندگی می کند و حتی خانواده و اهل و عیال از سیادت و مهدی بودن  وی خبر ندارند و آورا یک شخص عادی محسوب می کنند ولی این سخن به معنی این نیست که او از نسل امام حسین ع نیست بلکه چون تنها بازمانده ی امام حسن مجتبی ع از واقعه کربلا حسن مثنی بود که به دلایلی در این واقعه زخمی شد ولی بنا به مصالح الهی زنده ماند و با فاطمه دختر تمام حسین ع ازدواج کرد و صاحب فرزندانی شد و امام  مهدی عج در واقع از نوادگان آن زوج  می باشند.  پس در واقع امام مهدی از جهت مادر  نسبت به امام حسین ع نیز دارد  و به نوعی امام حسین ع نیز  جد وی محسوب می شود و ازین جهت مهدی عج از جهت پدر به امام حسن مجتبی ع و از جهت مادر به امام  حسین ع  می رسد . اگر در بعضی روایات گفته شده امام مهدی عج از نسل امام حسین ع می باشد  این امر نیز به نوعی حقیقت دارد  . پس بهتر است گفته شود امام مهدی عج از سادات حسنی و حسینی می باشد  ولی باید این حقیقت نیز بیان شود که جد پدری امام مهدی عج امام حسن مجتبی ع می باشد که با کمال تاسف ابن حقیقت را با برخی روایات جعلی بعد از رحلت امام حسن عسکری تحریف نموده اند. و سعی ما در اینجا رفع این انحراف آشکار در نسب مهدی عج می باشد

امام حسین ع در روایتی از کتاب غیبت نعمانی در مورد امام زمان عج می فرمایند : پدر اورا کشته اند و او هنوز انتقام نگرفته . این روایت نیز روایت روشنگر دیگری است در مورد شناخت درست و واقعی امام زمان . چون این روایت نیز آشکارا ثابت می کند که امام زمان حقیقی  فرزند امام حسن عسکری نیست چون می دانیم امام حسن عسکری ع به مرگ طبیعی از دنیا رفته و قطعا به قتل نرسیده ولی در اینجا امام حسین ع در این روایت صراحتا می فرماید که پدر مهدی موعود عج را به قتل رسانده اند و ظاهرا او قبل از ظهور چون در موقعیت قدرتمندی قرار ندارد با اینکه می دانسته کسانی احتمالا از خویشاوندانش پدر اورا به قتل رسانده اند ولی امکان انتقام از قاتلین پدر را ندارد . و این روایت نیز نشان می دهد که مهدی موعود عج در یک خانواده ی معمولی و گمنام به دنیا می آید که حتی چنین اتفاقی نیز برای پدر وی رخ می دهد .

پیرزنی از نزدیکان امام باقر ع سوال کرد ؟ منظور از این ستاره در این آیه چیست ؟   فلا اقسم بالخنس الجوار الکننس ....قسم به ستاره ای که کناره می گیرد و حرکت می کند و پنهان می شود ....  امام باقر لبخند زد و فرمود به به از مطلب خوبی سوال کردی  این ستاره مولودی است در آخر زمان  او همان مهدی موعود است که  قیام  می کند وجهان را پر از عدل و داد می کند          حدیث از  کتاب غیبت نعمانی. ببینید در این حدیث امام باقر به صراحت می فرمایند که مهدی موعود    کودکی است که در آخر زمان متولد می شود  نه اینکه هزار و دویست سال پیش به دنیا آمده و این حدیث به صراحت ثابت می کند مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری نیست  بلکه از نوادگان امام حسن مجتبی ع در آخر  زمان است به عبارت بهتر این حدیث ثابت می کند که مهدی موعود یک انسان امروزی و از سادات حسنی می باشد .  به‌هر حال ازین احادیث که از تحریف شیادان دینی و شیعه نمایان و دشمنان اهل بیت  در امان مانده گاهی نیز در احادیث اهل بیت دیده می شود که بسیار برای شناخت امام  روشنگرانه می باشند. بیشتر روایات جعلی مهدویت از زمان رحلت امام حسن عسکری ع  به بعد در احادیث اهل بیت وارد شده  و باعث تحریف مهدویت شده اند.

این آیه ای در قرآن در مورد ظهور امام زمان عج می باشد . به مفهوم آن توجه کنید : خداوند می فرماید و زمانی که خدا از پیامبران پیمان گرفت و به آنها کتاب و حکمت داد سپس اگر رسول و فرستاده ای بعد از شما آمد که حقانیت شما را تایید کرد باید حتما به او ایمان بیاورید و او را حتما یاری کنید سپس همگی اقرار کردید و بر این امر با من پیمان بستید پس پیامبران گفتند بر این امر اقرار کردیم پس خداوند گفت شاهد باشید که من با شما از شاهدان می باشم .      قبلا در کتاب های قبلی ثابت کردیم که امام مهدی رسول و فرستاده ی خداست نه نبی  و پیامبر اسلام جزو این پیامبران و آخرین نبی الهی است که خدا در این آیه ازو پیمان گرفته . پس این رسول  که بعد از تمام پیامبران می آید و تمام آنها را نیز تصدیق می کند چه کسی جز مهدی موعود عج می تواند  باشد . به هرحال ازین نوع آیات در قرآن در مورد امان مهدی عج فراوان است ولی فهم آنها نیاز به تامل بسیار و سواد و دانش قرآنی و البته توفیق الهی دارد.

سنت خدا در گزینش پیامبران و رسولان خود سنتی خاص و ثابت است . و چه بسا این سنت برخلاف انتظار  پیروان ادیان ابراهیمی باشد حال به روند این گزینش در میان فرزندان و نوادگان حضرت ابراهیم ع توجه کنید :حضرت ابراهیم از دو همسر خود سارا و هاجر صاحب دو فرزند پسر شد اسحاق فرزند سارا و اسماعیل فرزند هاجر حال اگر توجه کنید از نسل اسحاق خداوند ۱۲ پیامبر به دنیا آورد که آخرین آنها حصرت عیسی ع بود.  بنی اسرائیل بر اثر آن تعصب نژادی که داشتند انتظار داشتند آخرین پیامبر نیز از نسل اسحاق از بنی اسرائیل باشد ولی سنت و خواست خدا بر خلاف انتظار آنها قرار گرفت و خدا خواست که آخرین پیامبر از نسل اسماعیل باشد که از نژاد اسحاق نبود و همین امر باعث شد یهودیان زمان پیامبر از روی تعصب نژادی به پیامبر ایمان نیاورند چون پیامبر اسرائیلی نبود و زبان قرآن نیز عبری  نبود بلکه عربی بود. حال همین سنت خداوند در نسل پیامبر اسلام نیز جاری و ساری می باشد. یعنی هشت تن از امامان و جانشینان پیامبر از نسل امام حسین ع بودند و شیعیان انتظار دارند که آخرین امام نیز از نسل امام حسین از سوی جد پدری باشد ولی خواست الهی بر این قرار گرفته که آخرین امام که رسول الهی  نیز هست و برای ایجاد عدالت و اصلاح دین . از سوی جد پدری از نسل امام حسن مجتبی ع باشد نه امام حسین هر چند امام حسین جد مادری او نیز محسوب می شود. و مکان به دنیا آمدن و ظهور او نیز بیشتر  مسلمین و مخصوصا اعراب انتظار دارند که در کشورهای عربی باشد و زبان او نیز عربی باشد ولی خواست خدا بر این قرار گرفته که او از سادات حسنی در ایران به دنیا بیاید و زبان او و زبان کتاب آسمانی نازل شده بر  وی نیز فارسی باشد . علت این روش و سنت خدا در گزینش پیامبران و رسولان الهی امتحان کردن آنها می باشد که آیا به خواست خدا در گزینش رسولان  تسلیم می شوند و یا از روی تعصب نژادی و زبان و قومیت با خواست خدا مخالفت می کنند. همچنانکه یهودیان مدینه را خدا با این روش امتحان کرد وآنها در این آزمون الهی به سبب حسادت و تعصب نژادی مردود شدند و با پیامبر اسلام با اینکه اورا ب حق می دانستند به دشمنی برخواستند.امید است شیعیان و منتظران امام زمان در این آزمون الهی سربلند و پیروز بیرون بیایند و حقیقت را در مورد مهدی موعود عج قبول کنند و در هر لباس و زبان و قومیتی به او ایمان بیاورند       سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.