نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۵۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دجال» ثبت شده است

بیشتر مردم هنوز متوجه نشدند که این شیاطین که دست نشانده و حمایت شده ی حاکمیت واحد جهانی  یا همان دجال اخر زمان هستند و برای نابودی ایران و چند کشور خاص خاورمیانه و مهاجرت اجباری نخبگان انها آمده اند و فشار اقتصادی به مردم در حد فلاکت احرای یکی از همین سیاستهاست که با همین شرط انها را در ایران و خاور میانه به قدرت رسانده اند لطفا کمی   با دید بازتر و ریشه ای به حوادث خاورمیانه توجه کنید . در فتنه ی ۵۷ ابتدا مردم رو فریب دادند و با وعده ی دروغ به خیابانها کشاندند و بعد در اوایل دهه ی ۶۰ بر علیه نمایندگان تقریبا مردمی انها کودتا انجام دادند و بعد ارتش مردمی را  با  اعدام فرماتدهان شرافتمد و وطن پرست ضعیف کردند و برای سرکوب مردم و ازادیخواهان سپاه   را  با برنامه و توطئه ی خارجی ایجاد کردند و الان هم همین دشمنان خارجی از پشت پرده به حمایت  از این حاکمیت دست نشانده ی  دجال غرب ادامه می دهند وبا استفاده از تکنولوژی نوین هویت مخالفان را در  اختیار حاکمیت طاغوت قرار می دهند تا انها  را اعدام کنند و بعد  منافقانه در رسانه های جهانی  می گویند ما حامی ملت ایران هستیم و باید خود مردم ایران حاکمیت را سرنگون کنند نه دخالت خارجی . باید به این استعمارگران دجال گفت شما در سال ۵۷ در ایران دخالت کردید و با توطئه این حاکمیت ارتجاعی و طاغوتی را بر مردم ایران حاکم کردید و ارتش مردمی را تضعیف کردید و سپاه را ایجاد و تقویت کردید و مسلح نمودید و بر مردم مظلوم و ازادیخواهان مسلط کردید و حال وقیحانه می گویید با دست خالی خودتان با این وحشی های حکومتی مسلح درگیر شوید و حاکمیت را خودتان تغییر دهید . باید به این دجالان  استعمار گفت اگر راست می گویید اول شما این ماشین کشتار تا به دندان مسلح را  که خود بوجود اوردید از کار بیندازید تا مردم حاکمیت را خود تغییر دهند اگر واقعا صداقتی در وحود شما باشد . بدون این حمایت عملی و نظامی از مردم و تحریک بیهوده ی انها فقط قصد کشتار و نابودی مردم ایران را دارید. و شکی در این توطئه ی کثیف شما نیست.

 پیش ازین مفصلا توضیح دادیم که این حاکمیت در ایران آشی است که کشورهای غربی برای ملت ایران و دیگر ملل خاورمیانه پخته اند . مقصود از غرب در اینجا البته امریکا نیست بلکه بطور مشخص اروپای غربی و بیشتر انگلیس  و فرانسه می باشد هرجند روسیه یا شوروی سابق نیز با آنها برای استفاده از این سفره ی لذیدتبانی و همدستی کرده. حال این واقعیت نیاز به توضیح و تشریح دارد . زمانی که رضا شاه با نقشه و حمایت کامل انگلیس بر ایران حاکمیت یافت و بعد از او انگلیسی ها صلاح دیدند فرزندش محمدرصا شاه را به قدرت برسانند تا مدتی وضع کاسبی و غارت انگلیس و دیگر دول غربی در ایران بد نبود و شاه مجبور بود اوامر انها را بپذیرد و انها در قضیه ی ملی شدن نفت شاه را از سقوط حتمی نجات دادند و مصدق را با کودتا سرنگون کردند.ولی در یکی دو دهه ی حاکمیت شاه متوحه شدند او در هر صورت عرق ملی دارد  و به بیشتر به فکر منافع و پیشرفت کشور خودش  می باشد تا اهمیت دادن به منافع اروپای غربی  و حتی شاه با تصمیم به بالا بردن قیمت نفت  از طریق اوپک  بسیار منافع اقتصادی کشورهای غربی را هم به خطر انداخت در این حال مشخصا اروپای غربی به فکر سرنگونی حاکمیت شاه  افتادند و با سران روحانیون قدرت طلب چون خمینی ارتباط برقرار کردندو او نیز اماده بود با انها همکاری کند ولی دول غربی برای دادن قدرت به اخوندهای فاسد و قدرت طلب شروطی را برای انها بصورت پنهانی مطرح کردند  و از جمله ی این شروط آن بود که در صورت به قدرت رساتدن انها و حمایت برای ابقای قدرت انها سیاستهایی که منافع غرب را در خاورمیانه تامین می کند را در خاورمیانه اجرا کنند از جنله ی این سیاستها مخاصمت دائمی با همیایگان عرب و نیز تخاصم دائمی با اسراییل و ایجاد گروههای نیابتی برای تشنج و جنگ و درگیری در منطقه بود . و این سیاستها صد در صد به نفع غرب بود چون وقتی این حکومت با کشورهای عربی روابط خوبی نداشته باشد دیگر در اوپک  که کشورهای نفت خیز عربی هم عضو انها هستند اختلاف می افتد  و هیجوقت این کشورها برای بالا بردن قیمت نفت  توافق نمی کنند و نفت ارزان به غرب می رسد و وقتی ایران کشورهای عربی را تهدید نظامی می کند  انها سلاحهای پیشرفته و گرانتری از غرب می خرند و با این امر به شکوفایی اقتصادی آنها کمک می کند و از این قبیل سیاستهای کثیف که تماما به زیان ایران و کشورهای خاورمیانه و در حهت منافع غرب می باشد. خب در اینجا علت سفر عراقچی به اروپای غربی  در جنگ بااسراییل  را بیشتر درک می کنیم .یعنی زمانی که اسراییل سران اصلی سپاه را هدف قرار داد و تهدید کرد که درمرحله ی بعد رهبران سیاسی را نیز ترور می کند حاکمیت احساس خطر شدید کرد و به شدت ترسید  و متوجه شد که مثل اینکه اسراییل قصد دارد حکومت انها را سرنگون کند برای همین دوباره برای ابقای خود متوسل به اربابان خود در اروپای غربی به خصوص  فرانسه و انگلیس شد و عراقچی را به سوی انها فرستاد که بله ما که در حال اجرای سیاستهای دیکته شده ی شما در خاورمیانه هستیم پس فکری کنید و امریکا و اسراییل را متوقف کنید.و بلافاصله اربابان نیز پادر میانی کردتد و اتش بس اعلام شد . اری چنین شد برادر . سلام بر کسی که پیرو هدایت شود..

 برخی منتظران حقیقی ظهور منجی موعود در حوادث خونبار اخیر و درگیری  حاکمیت ایران و اسراییل دچار نوعی بهت و سردر گمی و بلاتکلیفی شده اند  بالاخره حق با کدامیک از طرفین درگیر می باشد و ما باید از کدام طرف درگیر جانبداری و حمایت کنیم؟ در پاسخ به این پرسش بحق باید به اهداف  قدرتهای استعماری دجال از ایجاد دو حاکمیت ایران و اسراییل اشاره کنیم تا حدی تکلیف منتظران در این مورد معلوم و مسخص شود . اصولا فلسفه ی ایجاد حاکمیت اسراییل از سوی بریتانیا این بود که چون یهودیان مقیم اروپا از قرون گدشته مورد ازار و اذیت برخی مسیحیان افراطی و دول مسیحی بودند و این ازار و اذیتها در اوایل و اواسط قرن بیستم با کشتار یهودیان توسط هیتلر به اوج خود رسیده بود یهودیان اروپا با ارمانی مشترک در صدد ایجاد کشور مستقل یهودی برامدند . این ارمان انها چندان نیز بیجا نبود چرا که در کتاب های مقدس انها نیز توصیه شده بود که باید یهودیان به سرزمین مقدس یعنی همان حوالی فلسطین وارد شوند و با یاری خدا پیروز می شوند. این حقیقت را نمی توان انکار کرد جرا که در قران کریم نیز در این مورد صراحت دارد انجا که می فرماید : "موسی به قوم خود گفت : ای قوم من به سرزمین مقدسی که خداوند برای شما تعیین کرده وارد شوید و اگر داخل ان شوید بدون تردید پیروز می شوید" خب می دانیم که در ادامه ی ایه می فرماید ولی یهودیان حرف پیامبر خودرا قبول نکردند و چهل سال سرگردان شدتد . خب استدلال یهودیان کنونی نیز این است که جون ما از دستور موسی پیامبر خود سرپیجی کردیم و سرگردان و اواره شدیم و درسراسر جهان پخش شدیم و اینگونه به ما در طول تاریخ ظلم می شود و علت این امر نیز بی وطن شدن ماست و اینکه  سعی نکردیم در وطن موعود خود جمع شویم و حاکمیتی مستقل تشکیل دهیم و متحد و قدرتمند شویم .پس باید در قرن حاضر که شرایط سیاسی فراهم شده این کار را انجام دهیم و دولت مستقل یهودی در سرزمین پدری خویش ایحاد کنیم . به هر حال بعد از جنگ اول جهانی و فروپاشی امپراتوری عثمانی  که فلسطین نیز جزو قلمرو انها بودتوسط بریتانیا و دول غربی این شرایط سیاسی مناسب به وجود آمد و دولت بریتانیا طبق  وعده ی خویش سرزمین فلسطین را که از عثمانی تصرف کرده بود به یهودیان واگذار کرد و انها دسته دسته وارد انجا به خصوص بعد از جنگ دوم جهانی شدند و بیشتر املاک اعراب بومی را از انها خریداری کردند بطوری که پس از مدتی جمعیت یهودیان مهاجر از اعراب بومی فلسطین بیشتر نیز شد  ولی ظاهرا دولت بریتانیا نمی خواست به این زودی حاکمیت فلسطین را به یهودیات مهاجر بدهد و اهداف استعماری خاص خود را داشت و نیروهای بریتانیا خاک فلسطین را تخلیه نمی کردند ولی یهودیان مهاجر که قصد اعلام ایجاد دولت مستقل یهود را داشتند و بیم داشتند ایت فرصت از دست برود بیش ازین حضور نیروهای ارباب خویش را تحمل نکردند و با بمب گداری و اعمال تروریستی در پایگاههای نیروهای بریتانیا باعث شدند تلفات بسیاری به انها وارد شود و ناجار شدند برخلاف تمایل دولت خویش خاک فلسطین را خیلی زود تخلیه کنند . این امر باعث کینه ی تاریخی دولت بریتانیا از یهودیان مهاجر صهیونیست شد چراکه به ارباب خود ناسپاسی کردند و در صدد برآمد به نوعی از آنها انتقام بگیرد . ولی بروز جنگ جهانی دوم و ویرانی و ضعف انگلیس در این جنگ توسط المان نازی این فرصت انتقام را از انها موقتا گرفت . بعد از جنگ نیز قدرت اول دنیا دولت امریکا شد و یهودیان صهیونیست با زیرکی با امریکا روابط گسترده و ویژه ای ایجاد کردند و متحد انها شدند . یهودیان بلافاصله بعد از تخلیه ی نیروهای  بریتانیا اعلام تشکیل دولت یهود یا اسراییل را نمودند. در این حین باقیمانده ی زمینهای اعراب  بومی را که خریداری ننموده بودند  نیزیهودیان   افراطی با زور و کشتار تصرف و اشغال کردند و فلیطینیان را از انجا بیروت راندند. ولی بهر حال دولت بریتانیا در صدد انتقام تاریخی خویش از یهودیان ناسپاس برآمد و از نارضایتی اعراب بومی آواره و نیز نارضایتی  دول عربی تحت نفوذ خویش چون عراق و  اردن و مصر و سوریه از اسراییل سو استفاده کرد و انها را بر علیه اسراییل برای جنگ تحریک و شاید تجهیز کرد و و تمام دول عربی با هم متحد و به اسراییل حمله ور شدتد ولی در همه ی این حملات اسراییل درمدت کمی بر اعراب پیروز می شد . گویی مقابله ی اعراب با اسراییل مقابله با یک خواست الهی بود چرا  که در قران مسلمانان نیز به صراحت آمده که " ای قوم من به سرزمین مقدس ( فلسطین) وارد شوید و اگر وارد آن شوید  (بطور قطع همیشه) پیروز می شوید و اینک اعراب می دیدتد که این سخن خداوند درست است و هربار که با یهودیان مقیم اسراییل حمله می کنند یهودیان پیروز می شوند . و قطعا این پیروزی یهود خواست خداوند است و نمی توان با خواست خدا مقابله کرد.

برخی رهبران روشنفکر و باهوش و با سواد اعراب چون انورسادات این حقیقت را درک کردند و بلافاصله بجای مقابله با اسراییل مستقیما  وارد پا یتخت اسراییل شدند و برای صلح پیش قدم شدند و امریکا نیز در این میان وساطت کرد..و اما شاه ایران نیز سیاست صلح انور سادات را در خاورمیانه در پیش گرفت  ولی  این سیاست صلح انور سادات وشاه ایران با اسراییل اصلا به نفع حاکمیت بریتانیا در خاورمیانه نبود بخصوص که دولت انکلیس از یهودیان اسراییل بخاطر اعمال تروریستی بر علیه نیروهایش کینه یتاریخی داشت این بود که پس از مدت کوتاهی دولت انگلیس و فرانسه و بطور کلی اروپای غربی نقشه ی سقوط شاه ایران و ترور انور سادات را طراحی و اجرا کردند و دوباره شعله های جنگ بین اعراب و اسراییل در خاور میانه شعله ور شد . دولت انگلیس به این شرط به اخوندهای افراطی و قدرت طلب وعده ی حاکمیت را داد که سیاستهای انگلیس را در خاورمیانه اجرا کنند و یکی از این سیاستها دشمنی و تخاصم دائمی حاکمیت ایران با دولت اسراییل و و حمایت از اعراب دشمن  اسراییل و تحریک و تجهیز  آنها بود. این حاکمیت اخوندی نیز برای بقای خود و دریافت حمایت از دول غربی بخصوص انگلیس وفرانسه این سیاست ارباب خویش را از ابتدای پیدایش خویش در پیش گرفت و ادامه داد و به زودی در جنوب لبنان حزب الله را بر علیه اسراییل ایجاد و آموزش  و تجهیز کرد و حمایتهای گستره نیز از دولت سوریه که با اسراییل خصومت داشت را آعاز کرد و گروههای نیابتی دیگری در خاورمیانه بر علیه اسراییل ایجاد و مسلح کرد و گه گاه در سراسر جهان نظیر آرازنتین  مقر اقامت یهودیان را منفجر می کرد . پس می بینید اصطکاک و دشمنی حاکمیت  ایران با حاکمیت اسراییل برخلاف ادعای رژیم به هیج وجه انگیزه ی دینی و مدهبی ندارد و کاملا جنبه و انگیزه ی استعملری و سیاسی دارد. نه واقعا حمایت از مظلوم. اگرچنین حمایتی با انگیزه   ی دینی و اعتقادی بود پس جرا زمانی که حاکمیت روسیه چچن های مسلمان معترض را قتل عام کرد و یا دولت چین کمونیست مسلمانان این کشور را تحت ظلم و فشار و شکنجه قرار داد حاکمیت ایران با انگیزه ی حمایت از مسلمانان مظلوم کمونیستها از انها هیج حمایتی نکرد مگر مسلمین مظلوم فلسطین و چچن و چین چه فرقی با هم دارند ؟ واقعیت این است که علت این امر این است که حاکمیت ایران با روسیه و چین منافع مشترک سیاسی دارند و نباید بخاطر  اعتراض به  این دو دولت کمونیست  دو متحد سیاسی خویش را از دست بدهد .پس با این توصیحات  تکلیف منتظران منجی در  جنگ دولت اسراییل و  حاکمیت اخوندی در ایران نیز کاملا مشخص می شود و آن نیز این است که چون این دو حکومت دست نشانده ی دجال جهانی می باشند و هر دو به مردم خویش و مردم منطقه  ظلم  و جنایت کنند نباید به هیج وجه در درگیری انها دخالت کرد نباید از هیچکدام جانبداری کرد جون هر دو باطل و ظالم می باشند و بگذارید خدا ظالمان را به جان هم بیندازد و هر دو را ضعیف گرداند. سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

حتما این روزها تحولات خاورمیانه و بخصوص تحولات سیاسی در سوریه را دنبال کردیده اید . برخی به این تحولات سوریه بسیار خوشبین و برخی نیز بدبین می باشند . اما در واقعیت چرا هم باید به این تحولات خوشبین بود و از جهتی بدبین و نگران آینده ی مردم ستمدیده در این کشور ؟ ازین جهت باید خوشبین بود که اکثریت مردم و گروههای سیاسی متعادل در این کشور هنوز خود را در  تعیین سرنوشت  خویش موثر می دانند و درا ین مورد مجاهده می کنند و این جواب کامل به روشنفکرنمایاننی است که فقط مردم خاورمیانه را متهم می کنند که مثلا مثل کشورهای توسعه یافته ی غربی در جهت اصلاحات سیاسی کشور خود اقدامی نمی کنند و خود در ایجاد این فلاکتها در کشور خود مقصرند . در جواب این مقلدان شبه روشنفکر غربی باید گفت که در بیش از صد سال گذشته مردم کشورهایی چون ایران ،افعانستان ،عراق و سوریه و البته مصر کم در راه توسعه ی سیاسی و و علمی و اقتصادی و فرهنگی خویش تلاش ننمودند ، شاهد مدعا نیز مجاهدات مردم ایران در انقلاب مشروطه بود که در نوع خویش حرکتی بسیار پیشرو بود که توانستند تا حد زیادی دیکتاتوری ستمشاهی را درایران به نفع مردم محدود کنند در حالی که در بسیاری از نقاط دیگر دنیا از جمله همین غرب، کشورهایی در چنگال دیکتاتوری های سلطنتی اسیر بودند در کشورهای چون عراق و سوریه و به خصوص مصر نیز مردم  و نخبگان متعهد سیاسی در این مورد مجاهدات بسیاری انجام دادند ولی افسوس به دلایلی که بعدا  توصیح داده می شود در رسیدن به ارمانهای خویش که همان توسعه ی سیاسی و حاکمیت نخبگان بود ناکام ماندند .  و می بینیم که در ایران چگونه مشروطه را به انحراف کشاندند و کشور دچار دبکتاتوری رصاخانی شد و  مصر نیز کم و بیش  با کودتاهای نظامی و فعالیتهای احزاب افراطی به ظاهر مذهبی وابسته به انگلیس چون اخوان المسلمین از توسعه ی سیاسی و به تبع ان پیشرفت علمی و اقتصادی  بازماند. و اما آیا براستی فقط مردم این این کشورها به زعم برخی،  در فلاکت خویش و انحطاط کشور مقصر بودند و نه هیج عامل  دیگر؟ در پاسخ باید گفت در مورد مقصر بودن مردم باید گفت هم بله و هم خیر . به چه دلیل و علت ، به این دلیل که مردم در راه  رهایی خویش از دیکتاتوری و استبداد و توسعه ی کشور تلاش و مجاهده ی بسیار نمودند اما نه با ذهن و فکر روشن . بخاطر اینکه مردم برای اینکه بتوانند به حق خویش در تعیین سرنوشت خود برسند در مرحله ای نخست باید حق را بشناستد و وقتی حق را شناختند صاحبان حق و افرادی که صلاحیت اداره ی جامعه و حاکمیت را دارند خواهند شناخت و انها را در راس اداره کشور قرار می دهند و وقتی حق را درست تشخیص ندهند افراد حق مدار واقعی را نیز تشخیص نمی دهند و افرادی را به قدرت می رسانند که یا مستبد هستند و یا مزدور بیگانه و نوکر دجال جهانی. و به این صورت این دور باطل در نسلهای بعدی نیز تکرار می شود  و با اینکه با مجاهدت و تحمل مشقات بسیار انقلابی را به پیروزی می رسانند ولی از روی جهالت به مزدوران بیگانه و دجال رای می دهند و انها را به قدرت می رسانند و قدرت باطل انها را با فداکاری و بذل جان و مال خویش  تقویت و ابقا می کنند . نمونه ی کامل این جریان در بیش از صد سال پیش انقلاب مشروطه و یا نهضت ملی شدن صنعت نفت و نیز به اصطلاح انقلاب ۵۷ بود که مردم از روی جهالت باعث شدند که در انقلاب مشروطه نخبگان واقعی و بانیان واقعی مشروطه چون ستار خان و باقرخان و ...از راس قدرت حذف شوند و مزدوران وابسته به ببگانه به قدرت برسند و بعدا نیز ازاد مردانی چون مدرس و میرزاده ی عشقی و فرخی یزدی ...حذف شوند و دیکتاتوری مزدور و و ابسته به انگلیس چون رضا شاه به قدرت برسد  . در  نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز  بعدها مصدق خانه نشین می شود و مشاور صالح و متعهد او دکتر حسین فاطمی اعدام شود و مزدورانی به قدرت برسند که نفت را تقریبا مجانی پیشکش شرکت های بیگانه می کنند و در انقلاب ۵۷ نیز این تراژدی بار دیگر تکرار شود و در اوایل دهه ی ۶۰ با یک کودتای خزنده و البته خونین نخبگان فرهنگی و سیاس متعهدی چون مرحوم طالقانی  و مطهری و چمران  حذف شوند و مزدورانی تعلیم دیده ی سرویس های جاسوسی شرق وغرب( انگلیس و شوروی سابق)به قدرت برسند  اگر مردم ایران در دوره ی پس از مشروطه     سواد سیاسی و دینی  و ذهن روشنتری داشتند هرگز اجازه نمی دانند که مزدوران دجال چون رضا شاه و بعدها در انقلاب ۵۷ نخاله های دیگر به قدرت برسند پس مجاهده ی بدون روشن بینی و آگاهی پشیزی نمی ارزد و برای مردم و کشور مفید نخواهد بود . همین عدم روش بینی و حق بینی مردم است که فریاد امام علی ع را از اعماق تاریخ بلند می کند که" مردم باید اول حق را بشناسند تا حق مداران واقعی را تشخیص دهند "  و اگر حق را نشناسند بدون اینکه خود بخواهند معاویه ها و یزیدیان را همواره در هر زمانی به قدرت می رسانند و علی ها و حسین ها همیشه تنها می مانند و در این راه

قربانی می شوند. برای همین در تحولات سوریه اگر چه باید خوشبین بود در عین حال نیز باید نگران و مواظب بود دوباره دجال جهانی مزدوران خویش را بر سرنوشت مردم حاکم نکند . هرچند نمی توان در این مورد چندان نیز امیدوار بود چرا که تا مردم مسلمان خاورمیانه و البته تمام دنیا منجی واقعی و امام و رهبر مصلحان را نشناسند و اورا برای حاکمیت یاری نرسانند بعید است دجال جهانی اجازه دهد که مصلحان و نخبگان واقعی در کشوری کوچک چون سوریه به قدرت برسند. چون با کنال تاسف چنانکه پیش ازین نیز بیان کردیم سرویس های دجال در تمام نقاط دنیاو از جمله خاورمیانه ی مسلمان بسیار هوشیار و حساب شده عمل می کنند تا حاکمیت به صالحان و نخبگان حقیقی حتی در منطقه ی  محدود و کوجکی مانند سوریه نرسد .   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود

   حتما در چند روز گذشته تحولات سیاسی نظامی در منطقه ی خاورمیانه بین اسراییل و و فلسطینیان و ایران و لبنان را دنبال کرده اید مشاهده می کنید که اسراییل چگونه تعدادی از افراد سرشناس حزب الله را ترور کرده و حاکمیت ایران نیز با موشک پرانی  نقاطی از اسراییل  را مورد حمله قرار داده. ولی هیچگاه از خود پرسیده اید و این امر برای شما غیر عادی نبوده که چرا اسراییل معمولا نخبگان سیاسی و نظامی را در ایران و سوریه و لبنان ترور می کند و حاکمیت ایران هیچگاه به سران رده بالای سیاسی نظامی اسراییل کاری ندارد و فقط معمولا مراکز نظامی چون فرودگاههای نظامی اسراییل را هدف قرار می دهد؟ واقعیت این است که حاکمیت دجال که مرکز آن در غرب می باشد هیچگاه تمایل ندارد که رده های اول سیاسی نظامی چون رهبران رده اول این دو حاکمیت را از بین ببرد چون رهبران رده اول این دو حاکمیت مامور اجرای سیاستهای دجال در این منطقه ی حساس خاورمیانه می باشند و دستچین و دست نشانده ی دجال جهانی می باشند که ماموریت دارند تمام منابع انسانی  و اقتصادی و نظامی این منطقه ی خاص خاورمیانه را نابود و یا لااقل تضعیف کنند چون  دجال نیک دریافت کرده که پیروان مداهب دینی بخصوص شیعیان در این منطقه اهداف اخر زمانی برای حاکمیت منجی دارند بنابراین باید با حاکمبت های دست نشانده و با هزینه ی خود مردم این منطقه منابع انسانی و اقتصادی انهارا با جنگ افروزی های بیهوده نابود سازد منابع انسانی می تواند نخبگان علمی سیاسی و نظامی این مناطق البته در رده های پایین تر سیاسی و نظامی باشد بنابراین ترورشخصیتهایی چون شهید چمران و ستاری و سلیمانی و کاظمی  و دیگران درست در جهت همین هدف شوم می باشد ولی البته به رده های بالای رهبری و حاکمبت ایران و اسراییل کاری ندارد چون آنها که دارند ماموریت نوکری را به خوبی انجام می دهند. ولی الیته هرگاه یک نخبه ی سیاسی و نظامی در منطقه گامهایی در جهت صلح در منطقه بردارد دجال به شدت اورا تنبیه می کند و یا او را ترور و یا خانه نشین می کند مانند مرحوم انور سادات و یا بازرگان و یا در سالهای بعد خاتمی .بهر حال دجال با این تنش ها و توطئه ها بطور قطع دو حاکمیت ایران  و لبنان و سوریه از یک  سو و حاکمیت اسراییل و امریکا و دیگر متحدان انها را از سوی دیگر به سوی درگیری نظامی تمام عیار می برد و در این درگیری هولناک نظامی بازنده ی اصلی مردم فریب خورده ای هستند که در این درگیریها قربانی می شوند و سران اصلی این جنگ افروزی های  مانند  جنگ ایران و عراق هیج اسیب و زیانی نمی بینند و فرزندان آنها در بهترین دانشگاههای غرب به تحصیلات ادامه می دهند و به بیان بهتر اموزشهای نوکری برای کادر رهبری را برای اینده ی این کشورهارا فرا می گیرند و نتیجه ی این جنگها و درگیری بیهوده  نابودی منابع انسانی و اقتصادی این منطقه می باشد که نتیجه ای جز عقب ماندگی در بر ندارد و درست در جهت تامین خواسته های دجال جهانی می باشد . بهر حال باید مومنان روشن اندیش در این زمینه بیدار باشند و در این درگیریها دخالت نکنند اتفاقا در روایات اخر زمانی اهل بیت نیز در مورد این مقطع زمانی پیش از ظهور تاکید شده که شیعیان بهتر است در این درگیریها دخالت نکنند چون هر دو طرف درگیر باطل و دشمنان شیعیان و منتظران واقعی می باشند این درگیری نظامی که در منطقه بین شمال عراق و سوریه می باشد مشهور به نبرد قرقیسیا می باشد که در جهان غرب به ان نبرد ارماگدون نیز می گویند که اهل بیت پیامبر شیعیان را از دخالت در این درگیری به شدت منع کرده اند ولی مژده داده اند که بعد از این نبرد قیام خراسانی و مهدی موعود صورت می گیرد و ندای اسمانی نیز در این مقطع زمانی می باشد و منتظران واقعی باید در این مرحله به یاری خراسانی و یمانی و مهدی موعود عج بشتابند. سلام بر کسی پیرو هدایت شود.

در توضیح این امر باید نگاهی به تاریخچه ی ایجاد اسرائیل نمود و به هدف دجال از این نقشه ی شوم اشاراتی نمود . در ابتدا باید گفت که اقلیت یهودیان از زمان آعاز مهاجرت خود در سالیان دور  به قاره اروپا همواره مورد آزار و اذیت حاکمیت های مسیحی بوده اند  این امر علل مختلفی دارد که مهمترین علت این امر اختلافات عقیدتی و دینی مسیحیان و یهودیان از دیرباز و دو هزار سال گذشته بوده  چون اکثریت مسیحیان یهودیان را عامل اصلی تحت تعقیب قرار گرفتن و به صلیب کشیدن مسیح و قتل وآزار پیروان او در سده های آغازین میلادی می دانند چون بزرگان یهودی در دستگاه امپراتور روم نفوذ بسیار داشتند و همواره امپراتور روم را تحریک و تشویق می کردند تا مسیحیان را نابود سازند. بعد از مسیحی شدن اولین امپراتور مسیحی روم اما ورق برگشت و تعداد مسیحیان از یهودیان بیشتر شد و قدرت حکومت در دست کشیشان مسیحی قرار گرفت و مسلم است آنها نیز آزار و اذیت یهودیان را فراموش نکرده بودند و تا زمان ما همواره سعی می کردند با یهودیان دشمنی کنند . این بود که حاکمان مسیحی اروپا در دو سه صده ی اخیر آزار و اذیت یهودیان را شدت بخشیده و اوج این دشمنی و انتقام در جنگ جهانی دوم و حاکمبت هیتلری و نسل سوزی یا هولوکاست یهودیان دیده می شود که البته ریشه ی نژادپرستانه نیز داشت . پیش از جنگ جهانی اول یهودیان ثروتمند ساکن در اروپا و بخصوص انگلسنان با فراست دریافته بودند که در این جنگ امپراتور عثمانی که فلسطین جزو متصرفات ان بود به زودی از انگلستان و دول متحد شکست خواهد خورد ازین جهت فرصت را غنیمت شمردند و در قبال کمکهای مالی فراوان به انگلستان در جنگ،  در عوض از نخست وزیر این کشور خواستند در قبال این کمکها در صورت پیروزی در جنگ با عثمانی سرزمین فلسطین را به آنها برای ایجاد کشور مستقل یهودی واگذار کند . دولت انگلستان نیز به وعده ی خویش عمل کرد و پس از شکست عثمانی و تجزیه ی این امپراتوری، منطقه ی فلسطین را به آنها واگذار کرد و اجازه داد گروه گروه یهودیان از اروپا و دیگر نقاط دنیا به این سرزمین مهاجرت کنند و در جنگ جهانی دوم بر اثر کشتار یهودیان توسط حاکمیت نازیسم این مهاجرت شدت گرفت . یهودیان ابتدا  سرزمینهای اعراب بومی فلسطین را خریداری نمودند و وقتی تعداد انها زیادتر شد شروع به کشتار فلسطینیان مخالف و اشغال بقیه ی سرزمین آنها کردند . ولی مشکل یهودیان صهیونیسم هنوز حل نشده بود چون  دولت انگلستان  حاضر به تخلیه ی فلسطین به این راحتی نبود و از حضور خود اهداف استعماری داشت در این حال یهودیان افراطی و صهیونیست شروع به خربکاری و بمب گذاری در پایگاههای انگلیسی نمودند و دولت انگلستان بعد از تحمل تلفات بسیار از این بمب گذاریها و اقدامات تروریستی سرانجام با نارضایتی مجبور شد نیروهای خودرا از فلسطین خارج کند و صهیونیستها نیز با کشتار فلسطینیان معترض و اشغال باقی مانده ی سرزمین آنها اعلام تشکیل کشور مستقل یهودی با نام اسرائیل نمودند و جنگ و تنش و درگیری تا کنون نیز در این منطقه ادامه دارد. و اما در توجیه اهداف آخرزمانی دجال از این تنش در فلسطین باید گفت که علت اصلی ایجاد این تنش در این منطقه ی حساس  به لحاظ دینی ، وجود روایات آخر زمانی و مهدویت در مورد فلسطین و بیت المقدس می باشد. چون در روایات اسلامی به وضوح بیان شده که مهدی موعود عج پس از تسلط بر ایران و عراق و کل خاورمیانه به فلسطین لشکر کشی خواهد نمود و به آسانی بیت المقدس  را فتح می کند و مدتی پایتخت حاکمیت خود را بیت المقدس قرار خواهد داد . کارشناسان دینی دجال با مطالعه ی این روایات اخرزمانی تلاش می کنند که با ایجاد دولت اسراییل در منطقه و ایجاد تنش و اختلاف با فلسطینیان برای همیشه جلو این روند را بگیرند چون نیک می دانند که مسلم است یهودیان افراطی با مسیحیان و مسلمین و ظهور مسیح و مهدی مسلمانان دشمنی دیرینه و تاریخی دارند و اصولا معتقدند منجی موعود فقط از بین یهودیان انتخاب می شود و بنابراین  با منجی مسیحیان و مسلمین دشمن می باشند . بنابراین  ایجاد یک دولت قدرتمند یهودی در فلسطین و بیت المقدس  می تواند مانع جدی در ایجاد حاکمیت مهدی موعود در بیت المقدس باشد. و اما علت تشنج دائمی فلسطینیان و اسرائیلیان به یک توطئه و کینه ی قدیمی دولت انگلستان  از یهودیان  نیز بر می گردد چون پیش ازین بیان شد که نیروهای انگلیسی بعد از جنگ جهانی اول دچار تلفات شدید از بمب گذاریها و اقدامات تروریستی   صهیونیست های افراطی شدند و با نارضایتی مجبور به تخلیه ی فلسطین شدند ازین جهت دولت انگلستان از آن زمان به بعد سعی داشته با نفوذ سرویس های جاسوسی خود در بین فلسطینیان و دولت حامی آنها نظیر ایران و سوریه و لبنان گروههای افراطی چون حماس ایجاد کنند تا همیشه سرناسازگاری با دولت اسراییل را داشته باشند و خواهان محو آن باشند و با افراطی گری و جنگ طلبی مذاکرات صلح بین اکثریت فلسطینیان  و

دولت اسرائیل را با شکست مواجه کنند تا همواره بین اسرائیل و فلسطینیان جنگ و تنش باشد و آب خوش از گلوی دولت اسرائیل پایین نرود و این چیزی جز انتقام تاریخی انگلستان از یهودیان افراطی نیست . نمود آشکار ایجاد این تنش در حمله ی ناشیانه ی اخیر حماس به شهرکهای صهیونیست نشین می باشد که باعث شد تعداد بسیاری از افراد  غیر نظامی به خصوص از فلسطینان قربانی این توطئه ی شوم شوند هر چند این تنش دائمی در این منطقه  در جهت منافع دجال نیز می باشد. سلام بر کسی که پیرو هدایت شود .

جواب این پرسش بسیار واضح و بدیهی است . خب با توجه به سواستفاده های سیاسی که حاکمیت طاغوت در زمان ما از واقعه ی غدیر برای تحکیم پایه های قدرت استبداد  دینی می کند ، مسلم است که از نظر آقایان عید غدیر بسیار پراهمیت تر می نماید. پیش ازین بیان شد که غدیر یک واقعیت تاریخی است که با کمال تاسف مثل بسیاری از وقایع تاریخ اسلام چون مهدویت آن را به انحراف کشانده اند. چون بیان شد که در واقعه ی غدیر خم هدف اصلی  پیامبر اسلام ص ابلاغ مقام امامت  اهل بیت به مردم بود که یک مقام بلند معنوی می باشد،نه تعیین حاکم سیاسی به مردم . با این حال بعدها افراطیون و منحرفان از صدر اسلام تاکنون واقعه ی غدیر را به عنوان تعیین حاکم سیاسی از طرف پیامبر به مردم معرفی نمودند.و  در زمان ما اخوندهای قدرت طلب مدعی شدند که در زمان غیبت امام زمان حاکمیت سیاسی مردم نیز در انحصار آخوندها می باشد چون آنها نائب و جانشین عام امام زمان هستند و تئوری ولایت فقیه را جعل و به مرحله ی اجرا در آوردند. و بدینسان از انحراف یک واقعه ی تاریخی برای رسیدن به مطامع سیاسی خود سو استفاده کردند هرچند در طراحی و اجرای این توطئه دستهای پنهان دجال جهانی  نیز دیده می شود چون مسلما دجال  با واسطه ی چند اخوند مزدور خود در دوران معاصر این نقشه را طرح و اجرا نموده است چون نفوذ دجال در قشر روحانیت از بیش از صد سال گذشته کاملا مشهود است و بعید نیست جعل و اجرای این تئوری باطل و شیطانی نیز با واسطه، کار دجال جهانی در خاورمیانه باشد . به همین خاطر نیز می بینیم هر ساله حاکمیت طاغوت به عید غدیر بسیار بیش از عید قربان اهمیت می دهد چون از قبل این عید  نان قدرت می خورد.  سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

همه  ی ما شاهد تظاهرات و تجمعات حکومتی حامیان به اصطلاح جمهوری اسلامی در بیش از چهل سال گذشته و به دنبال ان انعکاس این تجمعات در رسانه های حکومتی چون رادیو و تلویزیون و فضای مجازی بوده ایم پرسشی که اینجا مطرح است این است که براستی حاکمیت طاغوت، از این تجمعات و بازتاب گسترده ی ان در رسانه های جمعی چه مقصودی دارد ؟ و چرا اینقدر بر روی ان مانور تبلیغاتی می دهد؟ در جواب و توضیح این پرسش باید گفت: چون پیش ازاین بیان کردیم این حاکمیت ، مزدور و دست نشانده ی دجال جهانی می باشد باید از این تجمعات برای مشروعیت بخشی به خود سو استفاده ی تبلیغاتی کند . چون وقتی حاکمیت دجال حاکمیت دست نشانده ای در نقطه ای خاص از جهان ایجاد کرد تا انجا که می تواند از  این حاکمیت در برابر مخالفات داخلی حمایت اطلاعاتی و سیاسی ومالی می کند تا این حاکمیت دست نشانده هرچه بیشتر به بقای خود به نفع منافع دجال ادامه دهد ولی با گذشت چند دهه تعداد  مردم بیدار و مخالف در زیر سبطره ی این حاکمیت به تدریج زیاد می شوند و حتی حامیان آن نیز تبدیل به مخالفان آن می شوند چون به ماهیت مزدوری و دست نشاندگی ان پی می برند و به علاوه از ناعدالتی موجود نیز رنج می برند در این حال حاکمیت جهانی دجال چون احساس می کند حاکمیت موجود و دست نشانده دیگر به اندازه ی کافی محبوبیت مردمی ندارد تحت فشار افکار عمومی مردم دنیا نمی تواند به حمایت ازاین حاکمیت دست نشانده ادامه دهد از این جهت از یک مقطع خاص زمانی به سران حاکمیت دست نشانده  به صورت پنهانی اخطار می دهد که محبوبیت مردمی خویش را حفظ کنند و با ترفندهایی این محبوبیت را به مردم دنیا نشان دهند وگرنه حاکمیت دجال مجبور می شود تحت فشار افکار عمومی داخل و خارج حاکمیت دست نشانده ی دیگری را جایگزین انها کند . در این شرایط، حاکمیت مزدور دست نشانده  به تلاطم و اضطراب  دچار می شود و به بهانه های مختلف مثلا سالگرد پیروزی انقلاب . تشییع جنازه ی استخوانهای قربانیان جنگ ،سالگرد ارتحال رهبر فقید و بهانه های دیگر حامیان خود را به کف خیابان می کشاند و بعد با تبلیغات گسترده گوش فلک و مردم دنیا را کر می کند که بله، همه ی این مردم برای حمایت از نظام به خیابان آمده اند و این دلیل محکمی بر محبوبیت مردمی و مشروعیت حاکمیت ما می باشد . البته بیشتر هدف حاکمیت این است که حاکمیت جهانی دجال این پیام را بشنود و تصدیق کند که بله، این حاکمیت در ایران محبوبیت مردمی و مشروعیت دارد و نیاز به جایگزین حاکمیت مزدور و دست نشانده ی دیگر وجود ندارد . ازین جهت است که می بینیم در مراسم تشییع ابراهیم رییسی رهبر حاکمیت اعلام کرد که این اتفاق و حضور مردم در تشییع جنازه از الطاف خفیه ی الهی به نظام حاکم بر ایران است که نشان داد که مردم هنوز حامی این حاکمیت می باشند . سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

 یکی از حوادث مهم در چند روز گذشته کشته شدن یا به تعبیر بهتر حذف ابراهیم رئیسی و همراهان بصورت ناگهانی در چند روز گذشته بوده . در مورد این حادثه ی کاملا مشکوک نظرات مختلفی وجود دارد برخی می گویند: این یک حادثه ی کاملا طبیعی بوده که بر اثر خرابی هوا یا وضعیت نامساعد جوی ایجاد شده برخی نیز آن را کار رقبای سیاسی رئیسی در کشور بر سر جانشین احتمالی رهبری می دانند چون رئیسی و حامیان او خیز بلندی برای این کار برداشته بودند و صراحتا در فضای مجازی اورا خراسانی موعود و نجات بخش کشور معرفی می کردند برخی نیز این ترور را کار اسرائیل در جواب به حملات موشکی ایران در چند وقت پیش می دانند که اسرائیل ترجیح داد به این صورت جواب مقامات ایرانی را بدهد. و اما در توضیح و تشریح این حادثه  باید گفت : اولا در مشکوک بودن و توطئه  بودن این حادثه نمی توان شک کرد چون قرائنی در این مورد وجود دارد. چون می دانیم معمولا روش معمول سفر مقامات کشوری در ایران با بالگرد همیشه به این صورت بوده که یک یا دو بالگرد در فاصله ی نزدیک و زوایه ی  معین در عقب و جلو ، بالگرد رئیس جمهور را اسکورت  و محافظت می کنند تا در صورت اتفاق احتمالی  عکس العمل نشان دهند . حال آیا عقلانی و منطقی است که این دو بالگرد اسکورت در هنگام حادثه بالگرد ریاست جمهوری را نبینند و بدون توجه به مقصد برسند و بعد اعلام کنند ما از بالگرد رئیس جمهور بی خبر هستیم . اگر هم به فرض این بالگرد سقوط کرده خب ماموران حفاظت در این دو بالگرد بلافاصله این حادثه را می بینند و نقطه ی دقیق سقوط را شناسایی و ردیابی می کنند و تیم امداد را خیلی زود به محل دقیق حادثه می رسانند . در حالی که تیم حفاظت دو بالگرد اعلام می کنند که مااز بالگرد ریاست جمهوری بی خبریم و نمی دانیم کجاست و تازه بعد از حدود ۱۵ ساعت تیم تجسس توانستند محل سقوط بالگرد را شناسایی کنند . و این امر نشان می دهد این حادثه  کاملا عمدی و با برنامه برای حذف رئیس جمهور طراحی شده . علاوه برآن فایل صوتی از رئیس دفتر ریاست جمهوری در فصای مجازی پخش شده که او در جواب یکی از خبرنگاران بیان می کند که من بعد از حادثه با یکی از همراهان رییس جمهور در بالگرد در تماس بودم و از حال عمومی او پرسیدم و او جواب داد که حال خوبی ندارم و از همراهان او پرسیدم و او گفت : من از آنها نیز خبر ندارم و از مکان و موقعیت او سوال کردم و او گفت : نمی دانم و این نشان می دهد قضیه ی سقوط در کار نبوده بلکه بیشتر قضیه شبیه به ربودن و سربه نیست کردن سرنشینان بالگرد در کار بوده و جالب این است چند ساعت بعد اعلام شد که این همراه رئیس جمهور هم کشته شده و به خانواده های قربانیان نیز به گفته ی خود آنها اجازه رویت اجساد داده نشد. مورد بعد اینکه جالب است این حادثه درست دوسه روز قبل از انتخابات برای تعیین  ریاست خبرگان رهبری پیش آمده و با توجه به موقعیت رئیسی و اینکه تنها گزینه ی مناسب برای تصدی این پست او بوده ، دستهای مسلط و مخفی بر امور کشور تمایل نداشته این پست به ابراهیم رئیسی برسد (خاطره ی حذف منتظری از قائم مقام رهبری در نزدیکی مرگ خمینی دوباره به ذهن می رسد). چون هدف، ریاست فردی دیگری در این پست بوده غیر از ابراهیم رئیسی. در توضیح این حادثه باید گفت این حادثه را نیز می توان با توجه به تسلط و نفوذ دجال جهانی بر سیاست کشور ، به این صورت تشریح کرد که این حادثه یا ترور نیز کار عوامل  پنهان دجال جهانی می باشد چون حاکمیت دجال با مسئولین کشورهای دنیا و از جمله ایران و خاورمیانه مانند بازی با مهره های شطرنج عمل می کند و در این مقطع زمانی سیاست دجال در ایران اقتضا می کرد که مهره ی ابراهیم رئیسی را حذف کند و مهره ی مزدور دیگری را در پست مورد نظر خود ابقا کند و این در ادامه ی شطرنج بازی دجال در راه رسیدن به اهداف پلید خویش می باشد.دلیل آن نیز این است که تنها دجال جهانی توانایی طراحی این نقشه و اجرای چنین تروری را دارد.   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

پیش ازین با دلایل مختلف و مستند بیان کردیم که تمام حاکمیتهای دنیا و از جمله خاورمیانه که حاکمیت ایران و اسراییل نیز مسلما جزو این حاکمیتهای مزدور غیر مردمی هستند. مزدور و وابسته و دست نشانده ی دجال جهانی می باشند .بنابراین کار دجال هنانطور که از معنی لغوی آن نیز فهمیده می شود ظاهرسازی و فریب مردم برای مشروعیت به حاکمیت ظالم خویش می باشد ، پیش ازین،  این ظاهر سازی و فریب را در انتقام سخت و حمله ی موشکی سپاه به پایگاه عین الاسد در عراق با عنوان اصطلاحا انتقام سخت از آمریکا بخاطر ترور مرحوم سلیمانی مشاهده کردیم . در ان زمان اگر بخاطر دارید ابتدا مقامات ایرانی از طریق حاکمیت تحت نفوذ خود در عراق به آمریکا قبلا با کمال احترام و احتیاط که بوی زدو بند و تبانی پنهانی از آن به مشان می رسید اعلام کردند که قصد دارند این پایگاه را در عراق مورد هدف نمایشی قرار دهند تا حدی به افکار عمومی داخلی در جواب به امریکا پاسخگو باشند و کسی اعتراض نکند که پس چرا ایران به آمریکا بابت این جنایت پاسخی نمی دهد. و بعد از اینکه  امریکاییهاخبر دار شدند و ان پایگاه را به نوعی تخلیه کردند چند موشک مردم فریب نیز به سوی پایگاه آمریکایی به صورت نمایشی شلیک شد و درست بخاطر همین زد و بند و تبانی پنهانی با امریکا ترامپ رییس جمهور وقت آمریکا پس از این حمله با کمال خرسندی از اقدام ایران بیان داشت :  خوب بود ...و این جمله خیلی پر معنی بود و به این معنی بود که بله اطاعت حاکمیت ایران از آمریکا و فریب مردم خویش در این اقدام خوب بود . و دیدیم در بحبوحه ی  همین اقدام فریبکارانه ، انتقام سخت را در واقع از مردم بی گناه خود با ساقط کردن هواپیمای مسافربری گرفت ( قبول باشد انشاالله) جای سوال اینجاست اگر واقعا اینها می خواستند از امریکا انتقام سخت بگیرند چرا باید اورا پیش از ان باخبر کنند که ما چنین قصدی داریم ؟ می دانیم که در اقدام نظامی مهمترین اصل ، پنهان بودن کار و محرمانه بودن اقدام است تا دشمن غافلگیر شود و نتواند اقدام پیشگیرانه انجام دهد نه اینکه قبلا اورا ازین کار باخبر کرد و این شیوه آیا جز نشانه ی  تبانی و زد و بند پنهانی با دشمن برای فریب مردم کشور خود می باشد؟ و یا چرا برای انتقام سخت به  ناوهای آمریکایی در خلیح فارس که نزدیکتر و در دسترس تر بودند حمله نکردند؟ بگذریم در حمله به حاکمیت جنایتکار اسراییل نیز دوباره همین جنگ زرگری برای فریب مردم دوباره تکرار شد و دوباره چند روز قبل اسراییل را خبر دار کردند که قصد حمله ی موشکی و پهبادی به پایگاههای اورا دارند و دوباره این اقدام فریبکارانه برای فریب مردم انجام شد و دوباره حاکمیت مزدور و فربیکار دجال در ایران ماهیت خویش را کاملا نشان داد. بهر حال پیش ازین نیز بیان کردیم حاکمیت های مزدور دجال در تمام دنیا و از جمله ایران و اسراییل درواقعیت و خفا و پنهانی هیچ مشکلی با هم ندارند و همکاری های گسترده ی سیاسی و نظامی و اقتصادی به زیان مردم ستمدیده ی خویش دارند( که در جنگ ایران و عراق شاهد بودیم)  و در هر زمان نیز مردم خویش را قربانی سیاستهای خویش می کنند ولی هر از چند گاهی برای اینکه مردمشان به آنها در  مورد این تبانیها و زدو بندهای پنهانی شک نکنند یک بحران نمایشی و جنگ زرگری بین خود راه می اندازند تا دوباره مردم را بفریند و باور کنند که حاکمیتهایشان با هم مشکل دارند . چند سال پیش یکی از دوستان از قول یک مامور اطلاعاتی در ایران برایمان فاش کرد که ما وزارت اطلاعات ایران  بالاترین میزان همکاری امنیتی و اطلاعاتی در منطقه را با سرویس جاسوسی اسراییل موساد داریم . وی همچنین در ادامه ی صحبتهایش لو داد که که :  همین قاسم سلیمانی که اینقدر به ما در خارج از مرزها خدمت کرده ،در صورتی که بفهمیم که قصد یک سفر خارجی مشکوک و بدون هناهنگی با ما را به خارج از کشور را دارد و ممکن است پناهنده به کشوری خاص شود اورا حذف می کنیم و دیدیم که سخنانش به واقعیت پیوست واورا چند ماه بعد با همکاری با آمریکا ترور کردند.بهر حال این تبانی ها را نمی توان انکار کرد چون پیش ازین بیان داشتیم که تمام حاکمیتهای مزدور دجال در دنیا با سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی همان کشور با هم در ارتباط هستند و از حاکمیت جهانی دجال اطاعت می کنند . سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.