نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ولایت_فقیه» ثبت شده است

 از پیامبر اسلام روایتی متواتر به آیندگان رسیده که : من  از امامان گمراه(  مراجع تقلید)  در آخر زمان بیش از هجوم خارجی بر امت خویش می ترسم .   چرا پیامبر اسلام ص  از گمراهی مراجع تقلید در آخر زمان بیش از هجوم خارجی هراس داشت ؟ اینک در این مقال به سوال پاسخ داده می شود  هر چند در این مورد در  کتاب مثلث شیطانی توضیحات مفصل داده شده : گمراهی مراجع تقلید و به اصطلاح علمای دینی از صدر  اسلام و مخصوصا تاریخ شیعه در  چند مورد مهم و حساس تاریخ اسلام بوده ۱_ گمراهی در واقعه ی غدیر خم ، قبلا بیان کردیم که اهل بیت پیامبر  اسلام ص دارای دو  شان و مقام  کاملا جدا از هم بودند یکی شان امامت که مقام بلند معنوی نزد خداست که خداوند به برخی از ذریه ی صالح حضرت ابراهیم داده که ائمه ی اهل بیت نیز دارای این مقام می باشند و این مقام ارتباطی به مردم ندارد. دوم مقام حاکمیت سیاسی و رهبری جامعه ی مسلمین که این شان و مقام صرفا زمینی است و ربطی به آسمان و نصب الهی ندارد یعنی در صورتی که مردم  اهل بیت پیامبر را مانند امام  علی ع و امام حسن مجتبی را به این مقام پذیرفتند و با آنها بیعت کردند و به تعبیر امروزی به آنها رای دادند آنها نیز حاکمیت را به دست می گیرند و در صورتی که مانند دیگر ائمه آنها را یاری نکردند آنها نیز انزوا و گوشه گیری اختیار می کنند ولی در هر صورت مقام امامت و شان آسمانی م ردم را برای هدایت خلق دارا می باشند . سیره ی عملی اهل بیت نیز این سخن مارا تایید می کند چون امام علی با صراحت در نهج البلاغه می فرماید : اگر شما به سراغ من نمی آمدید  من خلافت را قبول نمی کردم و نمی گفت مقام خلافت و حاکمیت سیاسی را خدا به من داده . گمراهی مراجع تقلید در عصر حاضر ازآن سو است که این دو شان و مقام اهل بیت را با هم قاطی می کنند و معتقدند در واقعه ی   غدیر پیامبر اسلام  مقام حاکمیت سیاسی  امام علی ع و به تبع آن اهل بیت را به مردم تذکر داده و امام علی را حاکم سیاسی مسلمین قرار داده در حالی که این ادعا انحرافی اشکار از واقعه ی غدیر است بلکه در آن واقعه شان امامت و مقام آسمانی امام علی و اهل بیت را به مردم تذکر داده  نه مقام زمینی و حاکمیت سیاسی آنها را چون خود پیامبر نیک می دانست مقام حاکمیت امری زمینی است و بستگی به خواست و بیعت مردم دارد و ربطی به آسمان ندارد . این انحراف در فهم واقعه ی غدیر انحرافی بسیار خطرناک و زیان آور در تاریخ اسلام به خصوص در زمان معاصر است چرا که  این مراجع تقلید یا امامان گمراه با بر داشت انحرافی از واقعه ی غدیر نوعی استبداد دینی خطرناک را از بطن آن استخراج کردند و به این بهانه که آخرین امام از اهل بیت   نواب و جانشینان عامی چون مراجع تقلید دارد و حاکمیت سیاسی مراجع تقلید بر مردم نیز مانند حاکمیت اهل بیت آسمانی است و زمینی نیست و بستگی  به خواست و نظر مردم ندارد . نوعی استبداد دینی فاجعه بار در جامعه ی اسلامی بوجود آوردند و قصد دارند این تز و انحراف خطرناک را به جوامع دیگر مسلمان نیز صادر کنند . در حالی که می دانیم ریشه ی این نظریه کاملا انحرافی می باشد و درست مخالف سیره عملی اهل بیت بوده است. ۲_ گمراهی دیگر امامان گمراه ( مراجع تقلید) در عصر حاضر در مسئله و فهم فلسفه ی عاشورا و واقعه ی کربلا می باشد . معمولا آن چیزی که این امامان گمراه بر روی منابر در مورد عاشورا و امام  حسین بیان می کنند هیچ ربطی به فلسفه ی قیام امام حسین ع ندارد چون فلسفه ی قیام امام حسین که اصلا به آن اشاره نمی کنند یک انحراف کاملا سیاسی و خطرناک در حاکمیت جامعه ی اسلامی بود که هنوز نیز جوامع اسلامی با تبعات آین انحراف دست و پنجه نرم می کند و هنوز نیز این انحراف برطرف نشده و به جرات می توان گفت ریشه ی تمام بدبختی ها و عقب ماندگی ها و ذلت ملل مسلمان در مقابل شرق و غرب همین انحراف خطرناک بوده . قضیه ازین قرار بوده که تا زمان امام علی ع سنت صحیح اسلامی در تعیین خلیفه و حاکم اسلامی سنت شورایی و بیعت به تعبیر امروزی رای و خواست  مردم در تعیین حاکم مشروع و خلیفه بوده ولی در این زمان بود که معاویه برای اینکه این سنت  اسلامی را تبدیل به سلطنت موروثی از پدر به فرزند کند و فرزند ش یزید را به جای خویش و با زور و فریب مردم بر تخت بنشاند و با  امام علی و خلافت برحق او که با بیعت اکثر مردم بود به مخالفت برخواست و سرانجام نیز با فریب توانست امام علی نتواند اورا از حاکمیت شام برکنار کند. کاری که امام علی به عنوان خلیفه حق داشت   و سرانجام امام  علی در این راه هم شهید شد و امام حسن مجتبی نیز مجبور به صلح با معاویه شد به شرط اینکه معاویه پس از مرگ خود حاکمیت مسلمین را به شورا و بیعت مردم واگذار کند ولی معاویه بعدا  عهد شکنی کرد و امام حسن  نتوانست مانع این کار معاویه شود و او نیز با تحریک معاویه مسموم و شهید شد

در این هنگام معاویه در اواخر عمر  یزید فرزندش را به زور حاکم مسلمین اعلام کرد و امام حسین ع نیز دیگر نتوانست این سنت شکنی آشکار معاویه را تحمل کند و از بیعت با یزید امتناع کرد و در این راه در کربلا با یاران فداکار و تمام فرزندان خویش به شهادت  رسید.  پس فلسفه ی عاشورا  تلاش امام حسین ع برای جلوگیری از   یک انحراف  خطرناک سیاسی بود  و آن نیز تبدیل کردن خلافت اسلامی از خلافت شورایی مبتنی بر رای و بیعت مردم به سلطنت موروثی بود در حقیقت فلسفه ی قیام امام حسین در برابر یزید به تعبیر امروزی   جلوگیری از استبداد سیاسی بود . و مگر اکنون مسئله ی اصلی در جوامع اسلامی چیزی جز همین انحراف خطرناک سیاسی است . تمام مشکلات جهان اسلام در حال حاضر ریشه در این انحراف سیاسی  و بروز  استبداد حاکمیتی در اشکال مختلف دیکتاتوری نظامی یا فاشیستی و یا استبداد دینی در قالب ولایت فقیه و شکلهای دیگر است . در حقیقت اگر ملل مسلمان با فلسفه ی عاشورا به درستی پی ببرند حتی یک لحظه نیز زیر بار این حاکنیتهای استبدادی و شیطانی قرار نمی گیرند و آنها را تحمل نمی کنند و بر علیه آنها مانند امام حسین ع و یارانش قیام خواهند کرد در حقیقت واقعه ی عاشورا چون چراغی روشنگر در تمام طول تاریخ است تا مردم در همه ی زمان‌ها بدانند که یزیدها و و امام حسین ها   یا جبهه‌ی حق و باطل در هر زمانی وجود دارند و در برابر  هم قرار می گیرند و واقعه ی قیام امام حسین و عاشورا چون چراغی جبهه‌ی حق و باطل را برای مردم روشن می کند تا مردم فقط حامی جبهه ی حق باشند و در تاریکی جهل خویش حامی جبهه‌ی باطل نباشد . ازین جهت پیامبر اسلام فرمود: همانا حسین ع چراغ  هدایت و کشتی نجات است . ولی با این حال مراجع تقلید یا امامان گمراه در عصر حاضر به جای بیان و تشریح این فلسفه ی سیاسی عاشورا برای مردم فقط آنها را در این زمینه گمراه می کنند که ای  وای امام حسین  شهید شد و شما فقط موظفند بیش از چهل روز عزاداری کنید و به سر و سینه بزنید و هرچه گناه هم می خواهید مرتکب شوید اگر فقط یک قطره اشک برای امام حسین بریزید تمام گناهان شما آمرزیده می شود و به بهشت می روید و این بیان علاوه بر تحریف فلسفه ی عاشورا بلکه ترویج امور صد اخلاق در بین مردم می  باشد . آیا گمراهی ازین بدتر می تواند باشد ؟ و بعد هم بر روی منابر مردم فریبی تاکید می کنند که اصل در اسلام حمایت از حاکمیت موجود است و حفظ این حاکمیت( هرچند مانند یزید ظالم باشد) از حفظ جان یک نفر ولو امام زمان باشد واجب تر است . اینجاست که معنی کلام پیامبر را در مورد این گمراهان بیشتر  درک می کنیم .۳_ گمراهی دیگر امامان گمراه درانحراف مهدویت می باشد . در امر مهدویت نیز قبلا اثبات  کردیم که مهدی موعود حقیقی  بر خلاف باور غلط  عامه ی شیعیان  از نسل  پیامبر  و اهل بیت از طرف پدر به امام حسن مجتبی ع می رسد و او از ذریه ی امام حسن مجتبی ع می باشد  که در  زمان ما اکنون چند دهه به صورت ناشناس به دنیا آمده نه ۱۲۰۰ سال پیش  و بصورت فردی گمنام اکنون در بین مردم زندگی می کند. و علت انحراف مهدویت این  بوده که شیعه نمایان در زمان امام حسن مجتبی ع به علت صلح مصلحتی امام با معاویه با او و فرزندانش دشمن شدند و روایات جعلی بسیاری در  روایات مهدویت وارد کردند و اکثر روایات صحیح را که نسل مهدی عج رابه امام حسن مجتبی نسبت می داد حذف کردند  و روایاتی جعلی مبنی بر اینکه   امام زمان فرزند  بلافصل امان حسن عسکری ع  است. وارد روایات مهدویت کردند  و روایتی نیز جعل کردند که در زمان غیبت کبری امام، مراجع تقلید به عنوان نواب عام امام باید حاکمیت سیاسی جامعه ی مسلمین را بدون توجه به رای و خواست مردم  ( با انحراف غدیر)   به دست گیرند و به این ترتیب هیولای استبداد دینی نیز با تحریف مهدویت  در عصر حاضر زاده شد .

در نقد سخنان این آقا باید گفت که ایشان   اولا هنوز مفهوم و اصل مشروعیت قدرت سیاسی را از نظر اسلام به درستی درک نکرده اند به این معنی که در اسلام ائمه ی طاهرین ع که خاندان پیامبر ص باشند دارای دو شان کاملا جدا می باشند ۱_ شان امامت که مقام بلند کاملا معنوی و روحانی نزد خدا ست که به تعبیر قرآن خداوند این مقام بلند معنوی را به حضرت ابراهیم ع پس از امتحانات دشوار عنایت کرد و بعد هم به برخی ذریه ی او البته به شرط ظالم نبودن ، که برخی از پیامبران بنی اسرائیل و ائمه ی اطهار از آن جمله می باشند این مقام     ربطی به حاکمیت سیاسی آنها ندارد آنها مقام امامت را دارند چه حاکم سیاسی باشند چه نباشند چنانکه امام صادق ع در این مورد به صراحت می فرماید : امام در هر صورت امام است چه حاکم باشد چه نباشد و همانطور که می دانیم خود حضرت ابراهیم ع نیز با آنکه مقام امامت را داشت حاکم سیاسی جامعه ای نبود بلکه معمولا به صورت منزوی و تنها در گوشه ای با خانواده ی خود به سر می برد و همین سیره را نیز امام علی ع و دیگر ائمه دنبال کردند یعنی مثلا تا خود مردم به سراغ امام علی نرفتند و اورا به عنوان خلیفه و حاکم سیاسی انتخاب وقبول کردند او در این مورد اقدامی نکرد و ۲۵ سال سکوت کرد و در نهج البلاغه به این حقیقت تصریح دارد . و شان دوم ائمه از خاندان پیامبر علاوه بر امام ، حاکمیت سیاسی جامعه یا به تعبیر ی همان خلیفه ی پیامبر است که این شان در صورتی برای آنها محقق می شود که مردم حاکمیت سیاسی آنها را قبول کنند و مشروعیت این حاکمیت کاملا زمینی است و بستگی به خواست مردم دارد و مانند شان امامت ائمه ربطی به آسمان ندارد و به همین خاطر حضرت علی ع هم در نهج البلاغه نمی فرماید که من حاکم شما می باشم چون خدا مرا حاکم شما ساخت بلکه با صداقت می فرماید :اگر خواست شما نبود من امر خلافت و حاکمیت سیاسی را قبول نمی کردم او حتی در مورد خلافت و حاکمیت امام حسن مجتبی ع که یاران نزدیک او اصرار داشتند اورا به این کار منصوب کند تا آخرین لحظات زندگی می فرمود من در مورد حسن به شما توصیه و سخنی ندارم شما هرچه می خواهید در مورد او تصمیم بگیرید  و این نشان می دهد که او به تعیین حاکمیت سیاسی توسط مردم اعتقاد کامل داشت  و به انتصاب حاکم سیاسی بعد از خود اعتقادی نداشت . در مورد اینکه ائمه فرموده باشند که ولایت ما در زمان غیبت به روات حدیث ما یا همان روحانیون دینی می رسد حتی به فرض صحیح بودن  این روایت ( که جای تشکیک بسیار در صحت آن وجود دارد) نهایت این ولایت و فرمانبرداری در حدود مقام معنوی کسانی است که تا حدی مقام معنوی آنها با مقام امامت ائمه نزدیک باشد ، نه بیشتر و همانطور که امام علی حاکمیت سیاسی را حتی به فرزندش امام حسن ع نداد و اورا منصوب نکرد بلکه آن را موکول به خواست مردم و مومنان کرد به هیچ وجه دیگر ائمه نیز این حاکمیت سیاسی را انتصابی نمی دانستند که آن را به غیر معصوم بدهند و آیا عاقلانه است که آنها این حاکمیت سیاسی را به صورت انتصابی به معصوم بعد از خود ندهند و آنرا مشروط به خواست مردم کنند ولی آن را به افراد غیر معصوم در دوران غیبت واگذار کنند ؟ بلکه راه صحیح آن است که ما زمینه ی حاکمیت امام  را در دوران غیبت فراهم کنیم و وقتی  تعداد یاران کافی در این مورد برای یاری و حاکمیت امام  فراهم نمودیم و امنیت جانی امام معصوم را فراهم نمودیم عدالت خداوندی ایجاب می کند که ولی خود را از پس پرده ی غیبت بیرون آورد و یا اورا به ما بشناساند ولو اینکه این معرفی  به صورت آشکار با ندای آسمانی همراه باشد که در روایات مهدویت نیز این امر به تواتر وبه صراحت آمده است . بنابر این ظهور امام عصر با اینکه در تقدیر و مشیت  الهی است ولی در عین حال به خواست مردم و مومنان نیز ارتباط مستقیم دارد چون به فرض عقلی یا امام زمان به دنیا آمده و در غیبت و اختفا است یا به دنیا نیامده اگر به دنیا آمده و در اختفا و غیبت است که علت آن است یاران کافی و حقیقی که اورا به درستی بشناسند و  با نیرو و توان مالی و قدرت نظامی حاکمیت اورا تثبیت کنند وجود ندارد و در صورت ظهور و قیام و نداشتن یاران کافی به سرنوشت امتم حسین ع دچار می شود و یا فرض دوم این است که هنوز به دنیا نیامده که باز هم تا تعداد یاران حقیقی وجود ندارد که امکانات مالی و سیاسی و نظامی حاکمیت اورا فراهم کنند باز به دنیا آمدن وی و ظهور او بیهوده وبی فایده است و خدا کار بیهوده نمی کند و اورا فعلا به این  دنیا نمی آورد.