نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۱۱۱ مطلب با موضوع «ظهور اولیه» ثبت شده است

اگر مهدی موعود عج در زمان ما به دنیا آمده تکلیف  سخن مدعیانی که می گویند در این ۱۲۰۰ سال امام را دیده اند چه می شود؟ آیا همه دروغ می گویند؟      در این مورد باید گفت مدعیانی که ادعای رویت امام را در هزار و دویست سال پیش می کنند خود به دو دسته تقسیم می شوند یک دسته که بیان می کنند که حضرت را در خواب و رویا و مکاشفه دیده اند و دسته ی دوم آنها که ادعا دارند اورا در بیداری دیده و مشاهده کرده اند و او با آنها سخن گفته . در مورد دسته ی اول احتمال درستی سخن برخی وجود دارد دارد چون روح انسانی به خصوص روح امام زمان محدودیت زمانی و مکانی ندارد و چه بسا عده ای حتی قبل از به دنیا آمدن جسم امام در این دنیا روح وی را در حالت رویای صادقه یا مکاشفه زیارت کرده اند . از جمله ی این افراد والا مقام مثلا خود امامان اهل بیت می باشند مسلم است که تمام مشخصات مهدی  عج را اهل بیت از طریق روایات پیامبر از پدر به فرزند   نشنیده اند و برخی مشخصات ریز و جزئی وی را از طریق مکاشفه و  رویای صادقه دیده اند . مانند این روایت که اماک حسن عسکری ع فرمود : خدا را شکر مرا از دنیا نبرد تا جانشین و امام بعد از من را به من  شناساند  .  که مشخص است  که او امام مهدی عج را علاوه بر روایات رسیده از پدران خویش در یک واقعه مثلا رویای صادقه یا مکاشفه  مشاهده کرده و بعد از این مکاشفه دقیقا با مشخصات ظاهری وی آشنا شده   ازین جهت خداوند را شکر می گوید که چنین توفیقی به وی داده .  ویا افراد بزرگوار دیگری نیز مانند عرفای بزرگ  ممکن است در این ۱۲۰۰ سال گذشته اورا در خواب و رویا مشاهده کرده اند و اورا شناخته اند. اما دسته ی دوم از مدعیان افراد کذابی هستند که ادعا دارند در این هزار و دویست سال قبل از به دنیا آمدن او در زمان ما که  به صراحت سید حسنی حدودا ۴۹ سال پیش بوده ادعا دارند که امام را دیدار کرده و با وی سخن گفته اند و سایر دروغهای شاخدار در این مورد که مسلم است این گروه صد در صد دروِغگو هستند و برای اهداف دنیوی و جمع کردن مرید و اعتبار کاذب بین مردم به این دروغها متوسل شده اند. و گاهی با دلایلی می توان مشت آنها را وا کرد مثلا یکی ازاین  کذابان شخصی موهوم به نام علی بن مهزیار اهوازی در چند صد سال پیش بوده که با کمال تاسف اکنون در اهواز مقبره اش زیارتگاه مؤمنان ساده لوح   شده این شخص ادعا می کند که امام را دیدار کرده ولی ازین جهت دروغ بودن ادعای وی را می توان ثابت کرد که وقتی مشخصات امام زمان را در دیدار دروغین خود توصیف می کند اگر کسی اهل مطالعه ی روایات صحیح مهدویت باشد به راحتی متوجه می شود که مشخصاتی که این شخص کذاب و شیاد برای امام می گوید اصلا با مشخصات ظاهری امام که اهل بیت ع بیان کرده اند جور در نمی آید مثلا اهل بیت در توصیف قامت مهدی عج می گویند او جوانی متوسط القامه و مربوع یعنی  چهار شانه است و بلند قامت نیست ولی علی بن مهزیار در توصیف قد و قامت امام می گوید او جوانی بلند قامت است . این دلیل آشکار از کذاب بودن اوست . این آدم علاوه بر کذاب بودن مشخص است که بسیار عامی و بی سواد هم بوده که حال نداشته روایات صحیح مهدویت را در مورد مشخصات دقیق ظاهری مهدی موعود عج در روایات بخواند و لااقل از روی آنها مشخصات را بیان کند تا روزی مچش باز نشود و اهل مطالعه دروغ بودن ادعایش را نفهمند . این یک مورد بود بسیاری ازین کذابان نیز همین حالت را دارند یا برخی دچار بیماری روانی شده اند و دچار توهم دیدن امام زمان شده اند. برخی ازین کذابان که در زمان ما روحانی نما هم هستند با کمال تاسف دیگر شورش را در آورده اند و به قدری در مورد رویت امان زمان دروغ گفته اند که مانند پینوکیو دماغشان تا سقف آسمان دراز شده و بخاطر این دروغ ها نه شرم می کنند و نه از خدا می ترسند . و کلی هم مرید به دور خور جمع کرده اند .   و چه بازار مکاره ای شده دیدار امام زمان در عصر حاضر. به هر حال دیدن امام زمان آن چنان هم اهمیت ندارد بلکه آن چیزی که اهمیت دارد شناخت امام زمان می باشد و چه بسا در پنج دهه ی گذشته که امام به دنیا آمده بسیاری از مردم از جمله اهل و عیال و خانواده  و  همکاران و مردم روستا یا شهر محل سکونت و زندگی امام  آورا دیده اند و با وی حشر و نشر هم داشته‌اند  ولی  افسوس که مقام معنوی و مهدوی اورا درک نکرده اند  و با این که فضایل و کمالات اخلاقی و معنوی بسیار و حتی کراماتی را از وی دیده اند هنوز اورا نشناخته اند و اورا یک فرد  عادی بین خود می دانند و حتی به وی از روی نادانی بی احترای هم کرده باشند و آزار داده‌اند  درست  مانند خویشاوندان پیامبر اسلام از قریش  و مردم اطراف او که بخاطر نشناختن مقام وی اورا آزار می دادند.

و چه بسا کسی وی را ندیده ولی شناخت درست و صحیحی از وی بر  اثر مطالعه و سیر و سلوک معنوی  پیدا ک ده ممکن است حافظ و یا مولانا و یا شمس تبریزی در چند صد سال پیش مقام و شخصیت امام زمان را شناخته باشند  هر چند اورا در  زندگی  دنیایی ندیده باشند . به هر حال به خاطر همین است که امام صادق ع می فرماید سعی کن اول امام زمان خود را بشناسی و اگر بشناسی چه او ظهور کند و تو در چادر و رکاب او باشی و چه نباشی زیانی به تو وارد  نمی شود .   پس اصل در مورد امام  شناخت صحیح او می باشد. واگر در کسی در این زمان  به شناخت صحیح امام نائل شود و بر  اثر اعمال خیر لیاقت دیدار اورا نیز داشته باشد خود به خود خداوند توفیق دیدار و مصاحبت ظاهری  و رودر درو و در بیداری را هم به او می دهد.   و این دیدار ممکن است مثلا ابتدا از طریق فضای مجازی و از راه دور باشد و بعد که شرایط فراهم شد ازراه نزدیک هم میسر می شود . ولی بدون شناخت و ایمان  این دیدار چون فایده ندارد  میسر نیز نخواهد شد. ولی شخصی باید چند مشخصه ی اصلی و فضیلت اخلاقی  داشته باشد که توفیق شناخت و دیدار امام را داشته باشد . ۱- اهل ایمان  و نماز وعبادت باشد .۲_ انسانی ظلم ستیز باشد   و علاوه بر اینکه با طاغوت زمان هیج همکاری نکند در مقابل این ظلمها نیز ساکت ننشیند و لااقل در کلام معترض باشد ۳_ درآمدش صد در صد حلال باشد و از طریق دزدی و یا رانت دولتی و پارتی بازی و ...این درآمد را کسب  نکرده باشد ۴_ آدمی حقدگو و    منصف باشد ۵_ چشم چران نباشد ۶_ اهل جهاد کلامی با ظلم  و مخصوصا  اهل امر به معروف و نهی از منکر باشد و نسبت به زشتی ها و پلیدی های محیط خویش بی تفاوت نباشد  ۷_ برای حاکمیت طاغوت جاسوسی نکند ۸_ اهل مطالعه و تحقیق در روایات صحیح مهدویت و تاریخ اسلام باشد و بتواند بدعت ها و خرافات وارد شده در مهدویت را توسط مطالعه ی اثار استادان فن  شناسایی کند . چنین شخصی با این مشخصات خیلی سریع می تواند  به شناخت صحیح  مهدی موعود عج و حتی دیدار وی نائل شود.      سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

تکلیف منتظران مهدی عج در برابر دیگر منتظران منجی در ادیان دیگر چیست چرا باید با آنها ارتباط مستمر و همکاری داشته باشند؟  یکی از مسائل اساسی در  ظهور منجی  ضرورت تعامل و ارتباط با منتظران منجی در  سایر ادیان توحیدی در دنیا می باشد . می دانیم که ظهور  منجی یک امرجهانی و فرا ملیتی است و بر خلاف تصور تعدادی افراطی تنگ نظر، مختص تعدادی شیعه یا سنی نیست.  بلکه حتی در قرآن نیز در برخی آیات اشاره  و حتی تصریح نموده که این بشارت در ادیان دیگر  نیز آمده. اکنون نیز  در تمام ادیان عده ی بسیاری شب و روز به انتظار نشسته اند و برای ظهور منجی در طول سال و حتی روزانه مراسم ویژه دارند و دعا می کنند ( هرچند دعا تنها کافی نیست)  مثل تعداد زیادی از مسیحیان قاره ی آمریکا . این امر در دنیای غرب و بخصوص آمریکا چنان جدی می باشد که حتی برخی سیاستمداران این کشور اعتقاد شدید به این امر داشتند و دارند بطوری که ریگان رئیس جمهور اسبق و فقید آمریکا می گفت که آرزویش این است در  نبرد آرماگدون یا نبرد  خیر و شر که در روایات اسلامی به جنگ قرقیسیا مشهور  است  شهید شود . و اکنون شب و  روز  تعدادی مسیحی بسیار معتقد در این کشور منتطر بازگشت مسیح می باشند . در ادیان آسیای شرقی نیز این انتظار  دیده می شود  حتی برخی که به آفریقا سفر کرده اند گزارش داده اند که برخی قبابل با زندگی بدوی نیز انتظار ظهور منجی را می کشند. حال این پرسش مطرح می شود  که تکلیف منتظران مهدی عج در مقابل این همه منتظران منجی در  ادیان دیگر چیست ؟ آیا باید  با آنها نیز ارتباط برقرار کنند  و   در کلمه ای مشترک که ظهور  منجی است با آنها متحد شوند و ارتباطات خودرا بیشتر کنند؟ مسلما جواب مثبت است چون گفتیم ظهور منجی  یک مسئله ی جهانی است و بنابراین منتظران در سراسر  دنیا در این مورد باید با هم هماهنگ و متحد باشند تا در  صورت ظهور همگی در تمام نقاط دنیا وی را با امکانات محلی خویش یاری کنند. گفتیم دجال حاکمیت واحد جهانی را اکنون در  اختیار دارد . و تمام حاکمیتهای بزرگ و کوچک  در تمام دنیا دست نشانده و مزدور او هستند بنابراین برای مقابله با این اژدهای هفت سر که چون اختاپوسی غول پیکر چنگ بر همه ی مناطق دنیا انداخته تنها راه این است منتظران سراسر دنیا نیز با ارتباط مستمر با هم و اتحاد کامل بر علیه این اژدها بطور هماهنگ قیام کنند و هر  کدام در  یک نقطه از دنیا عمال و کارگزاران اورا از تخت استبداد به زیر کشند و البته کار اصلی یعنی کوبیدن سرهای این اژدها بر عهده ی مهدی موعود  و یاران او خواهد بود ولی مشارکت تمام مردم دنیا نیز روند پیروزی را بسیار تسریع خواهد  کرد. و اکنون این رسانه های مجازی در سراسر دنیا این امر  یعنی  اتحاد منتظران منجی را بسیار آسان و امکان پذیر ساخته اند کافی است تعدادی افراد مدیر و مدبر از منتظران  با استفاده از تعدادی مترجم زبانهای مختلف و سفر های لازم به کشورهای مختلف و حضور در بین منتظران سایر  ادیان  شروع به سازماندهی این امر کنند . که این کار چندان مشکلی نیز نخواهد بود..

قبلا بیان کردیم که نهضت علامه خراسانی با توجه به روایات صحیح   با توجه به اهداف و مشخصات این نهضت اخیر در افعانستان و آسیای مرکزی  تا حد زیادی بحق می باشد و این خراسانی حرکتی مستقل از  سرویس های جاسوسی دجال غرب و کاملا اصیل و واقعی است.  ولی با کمال تاسف انحرافاتی نیز در فعالیت برخی مبلغان این نهضت دیده می شود که مسلم است ربطی به خود علامه ندارد و احتمال زیاد برخی از این مبلغان ، نفوذی دشمن در نهضت می باشند . ا‌ول اینکه برخی از مبلغان این نهضت برخلاف آیات صریح قرآن که می فرماید :  از نزد خود برای مردم حلال و حرام تعیین نکنید  . با کمال تاسف به نام علامه از نزد خود برای مردم حلال و حرام تازه می تراشند . خب این کار را آخوندهای منحرف و گمراه هم هم اکنون نیز  انجام می دهند  و کتاب می‌نویسند و برخلاف کلام خدا برای مردم حلال و حرام جدید می تراشند. پس این مبلغان با آخوندهای گمراه چه فرقی دارند. دوم آنکه  برخی از این مبلغان وقتی با آنها منطقی صحبت می کنی همه ی نهضت های دیگر را گمراه می دانند   و فقط خود را بحق می دانند در حالی که در روایات صحیح  برخی نهضت های دیگری هم مقارن ظهور بحق معرفی شده اند از جمله نهضت یمانی حقیقی از یمن (نه البته  احمد الحسن بصری کذاب در عراق)   که هدایت یافته ترین قیام معرفی شده و یا نهضت سید حسنی در گیلان  که آن هم نهضتی به حق در روایات معرفی شده . ولی برخی از  مبلغان خراسانی همه را باطل و دروغگو می دانند . سوم آنکه مبلغان خراسانی حاکمیت سیاسی اهل بیت را حاکمیتی اجباری از نزد خدا می دانند  و حقیقت غدیر  را به درستی درک نکرده اند . در حالی که در کتاب مثلث شیطانی  ثابت شده  که امامان خود به این امر معتقد نبودند و امام علی حاکمیت سیاسی و خلیفه شدن خود را امری کاملا زمینی و خواست مردم می داند. و بیان می کند اگر شما مرا خلیفه نمی خواستید من آن را نمی پذیرفتم ولی  یک شان دیگر اهل بیت ع شان امامت است که مقامی کاملا معنوی و آسمانی است و ربطی به مردم ندارد . مبلغان خرآسانی  مانند آخوندها هنوز این دوشان جدای اهل بیت را درست درک نکرده اند و به نوعی به استبداد دینی اعتقاد دارند.

 در مورد انواع حکومت‌ها از دیر باز اندیشمندان و فیلسوفان بزرگ در طول تاریخ هم بسیار تامل کرده اند و هم نظرات روشنگرانه ای بیان نموده اند . در مغرب زمین افلاطون اولین فیلسوفی بود که در  این مورد نظراتی بیان کرد . فلسفه ی سیاسی ارسطو بر این اساس بود که حاکمیت جامعه باید به دست یک قشر نخبه و دانشمند که همان فیلسوفان و دانشمندان است  قرار بگیرد  چون آنها از بقیه ی افراد جامعه داناترند و بهتر می توانند جامعه را اداره کنند  ولی شاگر برجسته ی وی ارسطو اینگونه نظری نداشت در واقع افلاطون فیلسوفی آرمانگرا بود و بیشتر به آن جامعه ی آرمانی و ایدآل که باید به وجود بیاید فکر می کرد و به همین دلیل معتقد به یک مدینه ی فاضله بود ودر این مورد مفصلا مطلب می نوشت ولی ارسطو برخلاف او فیلسوفی بیشتر واقع گرا بود و در فلسفه ی سیاسی خویش حاکمیت ها را به سه نوع حاکمیت تقسیم کرد که می تواند وجود داشته باشد ۱ _ حاکمیت یک نفر بر جامعه مانند پادشاه که از نظر وی اشکال این حاکمیت آن بود که ممکن بود به استبداد ختم شود مانند استبداد و زورگویی اکثر پادشاهان در طول تاریخ ۲_ نوع دوم حاکمیت از نظر ارسطو حاکمیت یک قشر خاص مانند حاکمیت طبقه ی کارگر و یا روحانیون بر جامعه می باشد که خطر این نوع  حاکمیت خودکامگی و سو استفاده از قدرت برای اهداف قشر خود می باشد که در عصر حاضر شاهد این خودکامگی در حکومت‌های کمونیستی که طبقه ی کارگر بر آنها حاکم است    مانند شوروی سابق و حاکمیت کره ی شمالی و صد البته برخی از حاکمیت های به ظاهر دینی که قشر خاصی حاکم هستند می باشیم ۳ _ نوع سوم حاکمیت از دیدگاه ارسطو  حاکمیت اکثریت بر اقلیت و یا همان جمهوری و یا به اصطلاح دموکراسی است که از نظر ارسطو خطر و اشکال این نوع حاکمیت به حاکمیت رسیدن اراذل و اوباش با استفاده از ثروت و یا فریب افکار عمومی می باشد که شاهد این نوع حکومت‌ها هم در برخی دموکراسی های غربی می باشیم که همواره ریاست جمهوری و سناتورهای  بی اخلاق و فاسد غالبا با اهرم ثروت و دستگاه تبلیغ رسانه که در اختیار دارند یک شبه به قدرت می رسند و هم مردم خود را فریب می دهند و هم جهان را برای منافع کثیف سیاسی اقتصادی خود به جنگ و فساد می کشانند. اینها از نظر ارسطو همان اراذل و اوباشی هستند که حاکمیت دموکراسی را تهدید می کنند یک نوع حاکمیت هم وجود دارد که نمی توان نام حاکمیت بر آن گذاشت و آن آنارشیسم یا بی حاکمیتی یا بی قانونی  در جامعه است که با عقل سلیم سازگار نیست . چون به قول امام علی حاکمیت حتی اگر ظالم هم باشد برای جامعه بهتر از بی قانونی و بی حاکمیتی است. چون بی نظمی  حیات کل جامعه را تهدید می کند  در تاریخ اسلام خوارج نهروان به نوعی باور به بی حاکم بودن جامعه یا به تعبیر امروز بی قانونی و آنارشیسم داشتند که با توجه به خطر آنها برای جامعه امام علی ع این جمله را فرمودند و شدیدا با آنها  برخورد نظامی کردند.   در یک دو قرن اخیر فلاسفه و اندیشمندانی چون مارکس و انگلس در  دنیای غرب     نظرات جدیدتری برای حاکمیت ارائه نمودند و تئوریسین مکتب کمونیسم در مقابل سرمایه داری شدند خلاصه یپ نظر مارکس که البته دوست او انگلس بیشتر نظرات او را به قشر دانشگاهی و مردم معرفی نمود این بود که تمام تلاش‌های بشر حتی طرز تفکر و دین و اخلاق وی منشا اقتصادی و مادی دارد و هر طبقه ای چه فقیر چه غنی با توجه به طبقه ی اقتصادی و میزان درآمد خود فکر می کند و زندگی می کند حتی دینداران و روحانیون دینی هم از دین در جامعه بیشتر اهداف مادی و اقتصادی دارند نه الهی و از دین به عنوان دکان و یک بنگاه اقتصادی به سود خود استفاده می کنند و در حقیقت اقتصاد زیر بنای جامعه  و دیگر مسائل جامعه روبنا و فرعی در جامعه محسوب می شوند. . او در کتاب معروف خود با نام  سرمایه   معایب و نقص های اقتصاد سرمایه داری را کاملا تشریح کرد  و معتقد بود که قشر سرمایه دار جامعه با زور و اهرم سرمایه و ثروت قشر کارگر و ضعیف جامعه را از نظر مالی استثمار می کنند و حق آنها را می خورند و روز به روز قدرتمندتر می شوند  و  البته حاکمیت سیاسی جامعه هم دردست آنهاست  وقشر کارگر روبه روز بیشتر استثمار و ضعیف می شوند بنا براین راه حلی که قشر کارگر و فقیر جامعه بتوانند حق خود را از قشر سرمایه دار که البته حاکم جامعه نیز می باشند  بگیرند تنها انقلاب ناگهانی و خشونت آمیز و خونین و شورش دربرابر طبقه ی حاکم است تا قدرت را از آنها بگیرند و منابع و ثروت را به تساوی بین افراد جامعه تقسیم کنند بنابراین باید قدرت در دست طبقه ی کارگر باشد  و بر این اساس بعد از مارکس انقلابات کمونیستی بر علیه سرمایه داری در شرق اروپا و روسیه و چین و دیگر کشورها آغاز شد. .

البته نظران  کارل مارکس در دنیای غرب بر علیه سرمایه داری به دو شکل دنبال شد در اروپای غربی و آمریکا برای مهار زیاده خواهی سرمایه داران  مکتب سوسیال دموکرات به وجود آمد که هدف آن بود که کارگران و قشر فقیر جامعه به تدریج و از طریق مبارزات مدنی و آرام حق خود را از سرمایه داران بگیرند و در شاخه ی دیگر  در  شرق اروپا مکتب مارکسیسم کمونیسم رواج یافت  و انقلابات کمونیستی به وقوع پیوست  که معتقد بودند فقط با انقلاب خونین و خشونت بار و به یکباره باید کارگران و مردم فقیر حق خودرا از سرمایه داران بگیرند و به همین علت هم نماد پرچم این کشورهای کمونیستی قرمز و به رنگ خون که نماد انقلاب خونین است می باشد . حال در اینجا نظر اسلام در اینجا در  مورد نوع حاکمیت بیان می شود .نظر درست و واقع بینانه و جامع اسلام البته اگر  درست توسط باورمندان و اندیشمندان دنیای اسلام درک شود در عین اینکه نظر دیگری است جامعیتی دارد که شامل آن مکاتب سیاسی دیگر  نیز هست و درعین حال اشکالات آنها را نیز برطرف می کند . از دیدگاه قرآن انسان موجودی است که اگر با عبادات و نیایش به درگاه الهی روحش پالایش و پاک و تقویت نشود به ناچار طغیان می کند و موازین اخلاقی و انسانی را زیر پا می گذارد و نه تنها از نظر  اخلاقی فاسد می شود بلکه در صورت داشتن قدرت و احساس بی نیازی به هم نوع خود برای رسیدن به امیال شهوانی و ثروت و قدرت ظلم می کند و به تعبیر خداوند مانند فرعون طغیان می کند . براین اساس تنها کسی لیاقت حاکمیت جامعه ی  بشری را دارد که فردی خاص از اولیای الهی باشد که لا نماز و عبادات مرتبا با مبدا هستی در تماس و ارتباط باشد و چنین شخصی نیز نه تنها اخلاقش هیچگاه فاسد نمی شود بلکه در صورت حاکمیت و قدرت یافتن بر کل جامعه ی بشری با وجود  قدرت و مکنت بسیار هیچگاه از حدود اخلاقی و الهی به واسطه ارتباط ویژه با خدا بیرون نمی رود و هیچگاه به مردم ظلم نمی کند  بنابراین فقط چنین شخص صالحی لایق حاکمیت  جامعه ی بشری را دارد  این شخص امام  یا انسان کامل است . ولی باید گفت انسان‌ها قادر به شناسایی چنین شخصی نیستند و فقط خدا قادر است چنین شخصی را به مقام امامت برساند نه مردم در اینجا سخن از حاکمیت سیاسی نیست بلکه امامت به معنی یک مقام بلند معنوی است . خب مسلما خداوند در این مورد نظر خود را در  کتاب‌های آسمانی مخصوصا قرآن کریم بیان کرده و بیان کرده که فقط افراد صالح از نسل حضرت ابراهیم به مقام امامت رسیده اند . البته خود اراده و خواست  خدا نیز بر این قرار گرفته که این امامان خلیفه ی او و حاکم کره ی زمین باشند چون در قرآن می فرماید : ای داود ما تورا خلیفه ی خود در زمین گردانیدیم   البته در مورد اهل بیت از نسل پیامبر  نیز پیامبر اسلام صراحتا می فرماید که دوازدهمین امام از نسل من خلیفه الله و حاکم زمین می باشد . با این مقدمات دیگر شکی باقی نمی ماند   که حاکمیت و خلیفه الله بودن مهدی موعود خواست خداست ولی باید تذکر داد که خدا این حاکمیت را به هیچ وجه نمی خواهد به زور به مردم  قالب و تحمیل کند چون اصولا در دین الهی اجباری نیست بلکه خواست او این است که مردم خود به این بلوغ فکری و سیاسی و بصیرت دینی برسند که فقط مهدی خلیفه الله است و لیاقت حاکمیت بر آنها را دارد نه کسانی دیگر چون فهم و توانایی این کار را ندارند و تجربه ی حاکمیت های بشری هم در طی قرون گذشته نشان می دهد که هرگاه شخصی صالح از اولیای الهی چون حضرت سلیمان و با داوود و یا کورش حاکم آنها بوده مردم طعم عدالت را کشیده اند و هرگاه غیر از آنها بوده  ظلم و بی عدالتی جامعه را نابود ساخته . ولی مسلم است امام مهدی عج هرچند دارای توانایی بسیار می  باشد نمی تواند به تنهایی جامعه ی بشری را اداره کند و مانند هر حاکم نیاز به یک اکیپ و گروه شایسته و نخبه از مشاوران و وزرای نخبه می باشد که آنها را نیز جز خدا قادر به شناسایی و جمع آوری از سراسر دنیا نیست که این گروه صالحان نیز همان ۳۱۳ نفر یاران خاص او برای اداره ی جهان می باشند که بر طبق روایات در یک شب و یا مدت کوتاهی آنها را هنگام قیام و ظهور در  نزد او جمع می کند.ولی تکلیف مردم مثل تشکیل هر حاکمیتی حمایت عمومی ازین حاکمیت است تا شکل و استحکام لازم را پیدا کند بنابراین مردم باید در حال حاضر فقط زمینه ساز این حاکمیت باشند.. این نوع حاکمیت الهی صفات دیگر مکاتب سیاسی را در خود جمع نموده است . اولا از جهتی می توان گفت حاکمیت   یک نفر است و دوم آنکه به نوعی حاکمیت یک قشر نیز هست که ارسطو به آنها اشاره کرده و همان گروه صالحان  وزرای مهدی می باشند و نیز حاکمیت نخبگان علمی می باشد چون این ۳۱۳ نفر از دانشمندترین انسانهای کره ی  زمین  هستند که افلاطون نیز بر آن تاکید می کرد از طرفی این حاکمیت را اکثریت مردم کره ی زمین  به قدرت می رسانند پس حاکمیت اکثریت و جمهوری و دموکراسی نیز هست  و چون ثروت را به عدالت و مساوی بین مردم تقسیم می کند و یک جامعه ی بدون طبقه به وجود می آورد شبیه به آرمان‌های مارکسیستی نیز  هست  و در پایان باید گفت در عین حال اشکالات این مکاتب را نیز ندارد چون حاکمیت فردی و یا قشری این مکاتب به علت فقر معنویت و نداشتن ارتباط با خدا زود فاسد می شود و به مردم ظلم می کند ولی این حاکمیت انسان کامل که حاکمیت الهی است فاسد شدنی نیست و هیچگاه به مردم ظلم نمی کند .

غالب مسلمانان حتی برخی خواص معنی این سه واژه را درست درک نکرده اند و مثلا معنی نبی و رسول را یکی دانسته اند در حالی که این گونه نیست چون در واقع نبی به معنی خبر دهنده، کسی است که از جانب خدا شریعتی تازه چون اسلام می آورد و چون این شریعت تازه می باشد و قبلا به این صورت سابقه نداشته بنابراین از چنین شخصی  به نبی به معنای آورنده ی خبر تازه تعبیر می شود و در واقع وظیفه دارد از احکام و دستورات الهی در قالب یک شریعت تازه خبر دهد براین اساس پیامبر اسلام خاتم النبیین است یعنی آخرین کسی که از شریعتی تازه از سوی خدا خبر داده و بعد از وی خدا شریعت و دینی تازه نخواهد فرستاد ولی واژه‌ی رسول به معنی فرستاده کسی است که از سوی خدا برای ماموریت ویژه ای مثل اصلاح و یا تبلیغ شریعت قبلی و یا ایجاد عدالت   به میان مردم می آید بنابراین  مهدی موعود عج این وظیفه را دارد و نبی نیست چون شریعت تازه ای نمی آورد ولی مامور اصلاح شریعت یعنی اسلام و تشکیل حکومت جهانی و ایجاد عدالت است و ازین جهت او رسول یعنی فرستاده است نه نبی  . هرچند پیامبر اسلام علاوه بر نبی بودن مقام رسالت را نیز داشت چون مامور بود علاوه بر خبر دادن از شریعت جدید تشکیل حکومت نیز بدهد و احکام آن را اجرا کند ولی مهدی موعود عج فقط مقام رسالت را دارد و البته خاتم رسولان نیز می باشد. و اما امامت یک مقام بلند روحانی و معنوی است که خداوند فقط به فرزندان و ذریه ی صالح ابراهیم ع داده  ‌و شایسته ی احدی دیگر نیست که دوازده امام از نسل پیامبر را شامل می شود که آخرین آنها حضرت مهدی علاوه بر مقام امامت مقام رسول و رسالت را نیز دارا می باشد و این فرق او با سایر ائمه می باشد ازین جهت تمام ائمه به این مقام او به دیده ی احترام می نگریستند و آن را نیز به مردم تذکر می دادند که رسالت قیام فقط مخصوص مهدی موعود از ما اهل بیت است . البته امامان از اهل بیت  علاوه بر مقام امامت که مقامی صرفا الهی و از نزد اوست ،دارای لیاقت و شان خلافت و حکومت نیز بودند ولی این شان بستگی به خواست مردم نیز دارد اگر مردم چون امام علی و امام حسن مجتبی ع آنها را به حاکمیت قبول داشتند تشکیل حکومت می دادند و رهبر سیاسی هم می شدند و اگر حمایت نمی کردند گوشه گیری و انزوا را انتخاب می کردند مانند دیگر امامان تا مردم زمانی به این بلوغ سیاسی و بصیرت معنوی برسند تا خود برای حاکمیت آنها به سراغ آنها بروند . بنابراین امام مهدی عج اکنون با ظاهر یک شخص عادی و گمنام  با مقام امامت در بین مردم می باشد   و زمانی  خود را معرفی می کند و خدا برای اتمام حجت با ندای آسمانی اورا به مردم معرفی می کند که مردم به جای کمک به حاکمیت غیر او( حال هرکس باشد) فقط و فقط خواستار حاکمیت مهدی موعود باشند نه بیایند با سو استفاده از نام او و بدون آگاهی از این کار دشوار یعنی رهبری کل جامعه ی بشری حاکمیت تشکیل بدهند و جامعه را به فساد و تباهی بکشانند . اتفاقا در روایات صحیح مهدویت نیز آمده که ابتدا از خراسان و شرق عده ای به رهبری شخصی به نام خراسانی قیام می کنند و به جای حکومت کردن زمینه چینی می کنند و بعد که بر حاکمیت طاغوت پیروز شدند این حاکمیت را به مهدی موعود عج که از نسل پیامبر است می سپارند .پس زمینه سازان به هیچ وجه نباید این اشتباه را مرتکب شوند که بعد از قیام و پیروزی خود حاکم شوند بلکه در حین قیام و پیروزی باید فقط حاکمیت مهدی موعود عج را بخواهند در این صورت وظیفه ی الهی حضرت اقتضا می کند که با نشان دادن دلایل کافی خود را به آنها معرفی کند و البته عدالت خداوند نیز اقتضا می کند که برای اینکه مردم در سخن او شک نکنند با ندای آسمانی اورا با اصل و نسب به مردم معرفی کند.                هو الذی ارسل الرسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی دین کله .... اوست که رسول خود را با هدایت ( مهدی عج) و دین حق (دین حقیقی و بدون خرافات و تحریف اسلام ) فرستاد تا بر همه ی ادیان پیروز شود...

یکی از نشانه های حتمی ظهور که در روایات اهل بیت ع  بسیار بر آن تاکید شده قیام شخصی با عنوان یمانی از کشور یمن مقارن با شورش سفیانی در شام و نیز مقارن با ظهور مهدی عج می باشد . در مورد مشخصات دقیق یمانی یعنی نام و نسب او و جزئیات قیام او بنابر مصالحی که اهل بیت آن را در نظر داشتند اطلاعات زیادی در روایات نیامده چون همانطور که می دانیم  قیام یمانی یک حرکت نظامی برای مقابله با سفیانی است که مزدور  غرب می باشد و امامان بر طبق حکمت الهی می دانستند که نباید جزئیات این قیام را از قبل فاش کنند چون در آینده سرویس های جاسوسی دجال و غرب مسلما از  این اطلاعات برای جلوگیری از قیام یمانی سو استفاده خواهند کرد بنابراین روایات مربوط به یمانی به گونه ای بیان شده که در عین اینکه برای منتظران و مسلمین روشنگر می باشند و باعث می شوند مردم یمانی حقیقی را شناسایی کنند و به یاری او بشتابند و تکلیف منتظران در برابر قیام یمانی روشن شود در عین حال این اطلاعات به گونه ای است که بسیار کلی می باشد و دشمنان و یا سرویس های جاسوسی دجال چندان استفاده ای  ازین اطلاعات ندارند . و درنهایت  از این قیام ناگهانی غافلگیر خواهند شد . و اما مشخصات کلی یمانی برای شناخت او در روایات : امام صادق ع در این  مورد تاکید دارد که قیام یمانی درست همزمان با شورش سفیانی در شام خواهد بود و یکی از پنج نشانه ی حتمی ظهور چون قیام خراسانی، شورش سفیانی ، ندای آسمانی، خسف بیدا یعنی فرورفتن زمین در بیدا حجاز خواهد بود . پس قیام یمانی ازین جهت بسیار پر اهمیت است و نشانه ی یمانی حقیقی نیز این است که قیام او از شهر صنعای یمن و در ست همزمان با شورش سفیانی از شام خواهد بود یعنی با شورش سفیانی ما قادر به شناسایی یمانی و بحق بودن قیام او خواهیم بود ولی قبل از آن امکان ندارد . پس ازین دو نشانه مشخص می شود که ادعای کسانی چون احمد الحسن بصری یا همان احمد اسماعیل گاطع  از بصره ی عراق مبنی بر اینکه او یمانی موعود است کذب محض می باشد چون یمانی بزرگ و حقیقی در روایات اهل بیت از یمن قیام می کند نه از عراق و بصره . روایات دیگری نیز در مورد یمانی موعود آمده از جمله اینکه امام باقر می فرماید : پرچم یمانی هدایت یافته ترین پرچم در زمان قیام مهدی عج خواهد بود و یا این روایت که هرکس از یمانی، زمان قیام اطاعت نکند و با او مخالفت کند جایگاهش در جهنم است  چون یمانی شمارا به سوی صاحبتان  یعنی امام مهدی عج دعوت می کند. بهر حال نقش یمانی در روایات این است که زمانی که سفیانی در شام شورش کرد و عراق را نیز تصرف کرد یمانی به همراه لشکر خراسانی به عراق هجوم می آورند و باقیمانده ی لشکر سفیانی را که از خسف بیدا در حجاز به عراق برگشته اند را نابود می کنند و با لشکر خراسانی و امام مهدی عج به سوی بیت المقدس حرکت می کنند . . حال ممکن این  پرسش مطرح شود که اکنون این حرکت حوثی های یمن همان قیام یمانی است . در این مورد نمی توان این امر را فعلا تایید کرد چون شناسایی قیام یمانی حقیقی زمانی ممکن است که سفیانی در شأم شورس کند و تا عراق را نیز تصرف کند ودر آن زمان قیام شخص یمانی را در یمن در صورتی که مخالف سفیانی است و قصد حمله به اورا داشته باشد می توان بصورت قاطع تشخیص داد و به یاری او شتافت ولی در حال حاَضر نمی توان شتابزده اقدام به یاری این نهضت و حرکت در یمن نمود  این امکان نیز وجود دارد که یمانی واقعی بعد ها از میان همین حوثی های یمن  قیام و اعلام وجود کند و رهبری سیاسی آنها را به دست گیرد و به مقابله با شورش سفیانی بپردازد .در آن صورت شناسایی او کار چندان مشکلی نخواهد بود.

یکی از کسانی که نقش کلیدی در ظهور امان زمان در زمان ما دارد شخصیتی است که اهل بیت با نام خراسانی در روایات ازآن یاد می کنند . خراسانی حقیقتا شخصیت بزرگ و برجسته ای در عصر ظهور می باشد . چون در آن وضعیت خفقان و ظلم طاغوت آخر زمان و سلطه ی دجال بر کل مناطق دنیا و نفوذ در تمام حاکمیتهای دنیا بدون استثنا ، تنها اوست که برای اولین بار استارت زمینه سازی را برای ظهور را می زند. بنابراین شناخت او در عصر حاضر برای منتظران واقعی ظهور اهمیت بسزایی دارد چون تا وی را به درستی نشناسیم نمی توانیم همراه همراه او زمینه ساز واقعی ظهور باشیم چون در این حال راه را به خطا می رویم چون تنها اوست که از سوی اهل بیت به معنی اولین زمینه ساز واقعی معرفی شده و باید در انتخاب چنین شخصی حکمتی باشد . در مرحله ی اول باید بدانیم این شخص باید مقام بلندی پیش خداوند و نزدیکی روحی زیادی به اهل بیت داشته باشد که چنین مسئولیت سنگینی به وی محول شده هرچند در ظاهر انسانی معمولی باشد و ارعایی نداشته باشد . او بطور قطع اسلام شناسی برجسته می باشد و از تمام علمای مسلمان در این امر برجسته تر می باشد تا بتواند در حین زمینه سازی به سوالات شرعی مردم و ابهامات پیش آمده جواب های درست و قانع کننده بدهد . حال مشخصات واقعی این شخصیت برجسته را در روایات پیامبر و اهل بیت او بیان می کنیم : مشخصه ی اول و مهمترین مشخصه ی او این است که او برای به قدرت رسیدن خود فعالیت  و قیام نمی کند بلکه در شعار و عمل تنها برای حاکمیت مهدی موعود عج زمینه چینی می کند چون در روایات به صراحت همین آمده که کار خراسانی فقط زمینه سازی برای حاکمیت مهدی عج است و خود طالب حکومت کردن و رسیدن به قدرت نیست و پس از قیام و پیروزی وقتی مهدی موعود را شناخت قدرت و لشکریانش را در اختیار او قرار می دهد ۲_ مشخصه دوم این است که او قیامگر است  نه حاکم موجود پس مثلا نمی توان کسی را که اکنون حاکمیت یکی از کشورهای اسلامی را در اختیار دارد خراسانی موعود نامید چون خراسانی حاکم نیست بلکه قیامگر بر علیه حاکمیت های غیر مهدوی می باشد ۳_ بر خلاف تبلیغات دروغین موجود در رسانه ها که بیشتر انگیزه های سیاسی در آن مشاهده می شود  او  از نظر نسب هاشمی است ولی سید و از نسل پیامبر اسلام به هیچ وجه نیست بلکه پیامبر اسلام در روایتی متواتر و صحیح می فرماید که خراسانی حقیقی و موعود از نسل جعفربن ابی طالب معروف به جعفر طیار  و برادر امام علی ع است که در جنگ با رومیان در زمان پیامبر اسلام شهید شد. پس از نسل بنی هاشم است ولی قطعا سید  نیست ۴_  بر طبق روایت صحیحی از پیامبر خراسانی  حقیقی کسی است که در ابتدای کار از دست حاکمیت طاغوت مورد تعقیب قرار می گیرد و با خواری و ذلت به کوهستان  مجاور پناهنده و متواری می شود ولی بعد از اینکه یارانی پیدا کرد و مکنت و قدرت پیدا کرد با لشکر و عزت دوباره به وطن خود برای قیام بر می گردد    ۵_ خراسانی موعود همراه یاران خویش بر طبق روایات صحیح اهل بیت از حاکمیت طاغوت زمان می خواهد که حق را ( که همان واگذاری حاکمیت به مهدی موعود عج است ) قبول کند ولی حاکمیت طاغوت یعنی بنی عباس دوم قبول نمی کند و دوبار خواسته ی اورا رد می کند و در این حال خراسانی و یاران او مجبور به حمله و برخورد نظامی با طاغوت می شوند ودیگر درخواست حاکمیت را که مجبور به نرمش و پذیرِش خواست آنها شده است نمی پذیرند و بر علیه حاکمیت طاغوت یعنی بنی عباس دوم  در آخرزمان  می جنگند و به زودی پیروز می  شوند و بلافاصله قدرت را به مهدی موعود که در گیلان و شمال ایران قیام کرده واگذار می کنند.  ۵ _  مکان جغرافیایی قیام خراسانی تمام ایران نیست بلکه طبق روایات در خراسان و شرق ایران است البته در زمان امامان افعانستان و قسمتی از ترکمنستان و  تاجکستان جزو خاک خاک خراسان بزرگ محسوب می شدند و به احتمال قوی قیام خراسانی از یکی ازین مناطق خراسان می باشد و لزوما ابتدا در خراسان ایران نیست ولی بعد دامنه ی قیامش به خراسان ایران و کل ایران کشانده می شود. ۶_ در روایات متواتر آمده خلیفه الله مهدی  عج و تعدادی از یاران او در لشکر خراسانی در مقطعی از قیام حضور دارند . پس خود  امام مهدی ع باید خراسانی واقعی را تایید کند البته این در ابتدای قیام خراسانی نیست  بلکه زمانی است که خراسانی بر بنی عباس دوم پیروز شده و حاکمیت را به مهدی عج واگذار کرده  است.

 با کمال تاسف وقتی در مورد مهدی موعود سخن می آید نه تنها عامه ی مومنان بلکه خواص و اهل اندیشه و اهل مطالعه و یا به اصطلاح اهل تحقیق و نخبگان فکری و فرهنگی ما خیلی زود از این نقطه شروع به صحبت در مورد وی می کنند که گویی واقعا او را از ابتدا با اصل و نسب صحیح می شناسند و بلافاصله می گویند   می دانیم که مهدی موعود فرزند بلافصل امام حسن عسکری است و بعد سخنان دیگرشان را بلافاصله در مورد او ادامه می دهند در حالی که این افراد درست مانند مردم عامی زمان سقراط حکیم می باشند که در مورد کلمات و اصطلاحاتی سخن می گفتند که معنی صحیح آنها را نمی دانستند مثلا می گفتند عدالت . ولی معنی صحیح و فلسفی عدالت را نمی دانستند و سقراط با پرسشهای مکرر فلسفی به آنها تفهیم می کرد که آنها هیچ چیز از مفهوم عدالت نمی دانند  در مورد شناخت مهدی موعود عج نیز درست وضع به همین منوال است اکثر مردم و گاه نخبگان فرهنگی چنان در مورد مهدی موعود سخن می رانند که گویی واقعا وی را آنچنانکه هست می شناسند در حالی که خداوند در مورد مهدی موعود در شب معراج به پیامبر اسلام ص می فرماید : که او سری از اسرار من است  و این گروه نمی دانند که سر خدا را نمی توان به این راحتی و با گوش کردن به نظرات چند نفر بر منبر و در یک کتاب به آسانی شناخت   بیهوده نیست که خود پیامبر اسلام در مورد شناخت امام می فرماید : هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده و یا در روایات اهل بیت فراوان آمده که سعی کن اول امام زمانت را بشناسی چون آنها نیک واقف بودند که شناخت امام زمان کاری چندان آسان نیست و نیاز به تحقیق و مجاهده ی علمی و عملی بسیار دارد دلیل دیگر این امر ندای آسمانی در زمان ظهور است که با این ندای آسمانی مهدی موعود حقیقی به مردم از طرف خدا معرفی می شود و این نشان می دهد که حتی تا آن زمان همه ی مردم امام زمان خود را نمی شناسند در حالی که او بصورت جوانی معمولی بین آنها سالها زندگی  می کند .  بزرگترین انحراف در شناخت مهدی موعود        این انحراف از آنجاست که عامه ی مردم گمان می کنند  که  مهدی موعود   فرزند بلافصل امام حسن عسکری ع است در حالی که اگر در روایات صحیح اهل بیت و اهل سنت که غالبا از پیامبر نقل شده اند دقیق شویم و بتوانیم روایات جعلی را در این مورد به کناری بزنیم خواهیم دید که مهدی موعود حقیقی  فرزند بلافصل امام حسن عسکری  ع نیست بلکه از نوادگان امام حسن مجتبی ع است که در زمان ما به دنیا می آید و البته بر طبق دلایل قطعی اکنون چند دهه است به دنیا آمده و اکنون در میان ماست ولی شخصیت مهدوی و مقام والای معنوی وی و حتی سیادت و ملیت و مکان زندگی و قشر اجتماعی وی نه تنها برای عامه ی مردم بلکه حتی برای خانواده و خویشاوندان و اهل عیالش ناشناخته مانده  چون اراده ی الهی برناشناخته ماندن این امر تا وقت مقررقرار گرفته و البته انحرافات مهدویت و احادیث جعلی نیز در این مورد بی تاثیر نبوده  در کتابی که در مورد شناخت مهدی موعود حقیقی تالیف شده   سعی شده تا حد زیادی موانع شناخت مهدی موعود عج در زمان ما بر طرف شود و یک تصویر درست و حقیقی در مورد این شخصیت آسمانی ارائه شود در واقع عامل و مانع اصلی عدم ظهور و یا به تعبیر بهتر قیام قائم آل محمد عج عدم شناخت صحیح وی می باشد چون تا زمانی که عامه ی مردم شناخت انحرافی و غلط از شخصیت مهدی موعود واقعی داشته باشند ظهور و قیام او نیز غیر ممکن است چون مردم منتظر ظهور مهدی  موعود ی هستند که حقیقت ندارد و تصویر دیگری از مهدی موعود حقیقی در ذهن دارند  و با این اوصاف اگر مهدی موعود حقیقی ظهور و قیام کند عامه ی مردم اورا نمی شناسند تا اورا یاری کنند بلکه به عکس او را به عنوان یک شخص فاسق و فاسد و شورشی تشخیص می دهند که قصد ایجاد فتنه انگیزی  و  جنگ و خونریزی و هرج و مرج در جامعه ی اسلامی دارد و از این جهت نه تنها اورا یاری نمی کنند بلکه با او به جنگ و جدال برمی خیزند  چون موانع زیادی برای شناخت او وجود دارد بیشتر این موانع هم با مطالعه و پژوهش در روایات صحیح مهدویت قابل رفع است و با کمال تاسف اکثریت مردم هم که در جوامع اسلامی اهل تحقیق که بماند حتی اهل مطالعه ی ساده و گذرا هم نیستند ولی یکی دیگر از راههای رفع موانع شناخت مهدی موعود عج روشنگری در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی می باشد که با کمال خوشوقتی باید گفت که اکثریت مردم امروزه اهل فضای مجازی می باشند و این یک فرصت برای ایجاد روشنگری در این مورد می باشد.  با کمال تاسف  البته ایادی دجال و شیطان که دشمنان اصلی مهدی موعود می باشند و با سرویس های جاسوسی خود کاملا در حاکمیتهای جوامع مسلمان خاورمیانه و دنیا نفوذ دارند و نفوذ آنها تا حدی است که تمام مهره های رده اول حاکمیتی را در این کشورها را خود تعیین و به قدرت می رسانند و به نوعی به استعمار و کنترل نامحسوس کشورهای مسلمان و البته تمام دنیا در صد سال اخیر دست پیدا کرده اند تا حد زیادی و البته نه کامل مهدی موعود حقیقی را بهتر از عامه ی مسلمین می شناسند   آنها شاید فقط زمان و مکان دقیق قیام وی را نمی دانند ولی بیشتر مشخصات حقیقی وی را با کمک الهامات شیطانی می شناسند اتفاقا این ایادی شیطان به کمک نفوذی که در کشورهای مسلمان دارند سعی می کنند با کمک مزدوران داخلی خود و شیادان دینی وابسته به خود تصویری غلط و انحرافی در مورد شناخت مهدی موعود به مردم ارائه بدهند تا مردم اورا به درستی نشناسند و اورا یاری نرسانند و اورا در قیام ناکام کنند بنابراین در داخل کشورهای اسلامی به کمک نفوذ و اشرافی که بر حکومتها و سرویس های اطلاعاتی این کشورها دارند فقط همیشه تریبون و منابر و کرسی های دانشگاهی را در اختیار کسانی می گذارند که تصویر غلط و انحرافی در مورد شخصیت مهدی موعود حقیقی به مردم نشان می دهند و به روشنگران متعهد حقیقی اجازه ی چنین کاری نمی دهند که شناخت درست و حقیقی در مورد منجی موعود در اختیار مردم بگذارند در نتیجه این ایادی شیطان  تا حدی خوشحالند که به مردم مسلمان  مهدی موعود  موهوم و دروغینی معرفی می کنند که آنها منتظر او باشند و طبعا چنین مهدی  دروغینی نیز هیچگاه ظهور نمی کند و به این صورت خطر  با کمک‌ناآگاهی خود مسلمین برای همیشه برای شیطان و دجال زمان از بین می رود ولی خبر بد برای آنها   در این جاست که فضای مجازی تا حدزیادی این نقشه ی آنها را نیز نقش برآب می کند چون بیشتر مردم به این روشنگری ها در فضای مجازی   دستیابی دارند.

یک پرسش اساسی و مهم از سوی تمام منکران در مورد حجت های خدا  در زمین :  یکی از پرسش های مهم و بسیار پر تکرار منکران از سید حسنی     معمولا این است که شما که می فرمایید امام زمان واقعی فرزند بلافصل امام حسن عسکری با دلایل زیاد نیست و امام زمان حقیقی از نوادگان و ذریه ی امام حسن مجتبی ع است  که در زمان  ما به دنیا می آید  .  چطور این حدیث صحیح و متواتر امام علی ع را  توجیه می کنید که می فر ماید : به خدا قسم زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست خواه ممکن است این حجت آشکار و شناخته شده و مشهور بین مردم باشد و خواه پنهان و ترسان . خب با توجه به این فرمایش امام علی پس تکلیف این ۱۲۰۰ سال بعد از امام حسن عسکری چه می شود چون شما که می فرمایید امام زمان حقیقی در زمان ما به دنیا می آید؟ پس آیا در این ۱۲۰۰ سال زمین از حجت های خدا خالی بوده؟ حال جواب امام به نقل از  سید حسنی :  این پرسشی کاملا بجا از سوی  طالبان حقیقت است بله فرمایش مولای متقیان در این باره کاملا صحیح است و مانیز این حدیث را صحیح و متواتر می دانیم ولی نکته در  این است که اکثر شیعیان مثل سایر احادیث امامان به  معنای  این حدیث نیز درست توجه نکرده اند و آن را به درستی درک نکرده اند چون امام علی ل به صراحت می فرماید : این حجت های الهی یا بین مردم آشکار و مشهور هستند و یا پنهان و ناشناخته و ترسان و این سخن امام علی به ابن معنی است که حجتهای الهی به دو دسته ی کاملا مشخص تقسیم می شوند یک دسته که چون امامان اهل بیت پیامبر  کاملا در زمان حیات خود لااقل بین شیعیان خود کاملا شناخته شده بودند و مردم آنها را به عنوان حجت های خدا و امام و پیشوایان دینی می شناختند و به آنها ایمان داشتند و یک دسته که بعد  از امام حسن عسکری  به دنیا آمدند و چون جو خفقان و حاکمیت شیطان و طاغوت به حدی نامناسب بود که امکان  نداشت این حجت های خدا بصورت آشکار اعلام وجود کنند خداوند شناخت آنها را به شکلی   برای  عموم  غیر ممکن ساخت این پوشیدگی حجت های خدا یا به این صورت بود که گاهی انها کاملا بصورت افرادی گمنام و ناشناخته درویش وار در گوشه ای از کره ی خاکی زندگی می کردند که هیچکس تا آخر عمر آنها را نمی شناخت و از مقام معنوی آنها خبر نداشت.  و اگر نیز خبر داشت خیلی انگشت شمار بودند مانند شخصیتی چون شمس تبریزی  که استاد و مراد مولانا بود که فقط مولانا به مقام ولی بودن او و حجت بودن او آگاهی داشت و یا گاهی این اولیا و حجت های الهی در لفافه و در  لباسی غیر رسمی  غیر از ظاهر حجت های رسمی و شناخته شده ی خدا چون امامان اهل بیت بودند مانند عارفان و شعرای بزرگی چون خود مولانا و یا خواجه عبدالله انصاری و  ابو سعید ابوالخیر یا بایزید بسطامی و سعدی و یا حافظ و یا سنایی و یا شاه نعمت الله ولی  که این  عارفان هر کدام در قرنی زندگی می  کردند   و ازین جهت حجت های پنهان خدا بودند که مردم آنها را به عنوان امام رسمی و پیشوای دینی نمی شناختند بلکه بیشتر به عنوان شعرای عارف می شناختند پس ازین جهت می توان گفت اینها نیز جزو حجت های ناشناخته ی خدا از نظر مقام معنوی بودند . و نشانه و دلیل این سخن نیز آثار هدایتگر این بزرگان می باشد اگر با مثنوی مولانا آشنا باشید و آن را مطالعه کنید خواهید فهمید که در حقیقت مثنوی چیزی جز تفسیر آیات قرآن و کلام اهل بیت و دیگر بزرگان دین نیست و ازین جهت برخی هم این کتاب را قرآن عجم نامیده اند و یا مثلا گلستان سعدی را مطالعه کنید که نور معنویت و اخلاق اسلامی در آن جلو گر است انگار که بعصی اشعار وی ترجمه ی آیات قرآن است و سعدی با زیباترین شکلی این مفاهیم اسلامی و قرآنی را به شکل عارفانه و عاشقانه  انعکاس داده لست . خب اینها حجت های پنهان خدا در این قرون گذشته اند که مردم آنها را نه بعنوان رهبر و امام بلکه   به عنوان شاعر عارف می شناختند  و در  حقیقت مقام حقیقی آنها را نمی شناختند . و اتفاقا پیامبر اسلام در این مورد در حدیثی می فرماید پس از من هر صد سال  مهدی و مهدیان در امت من پیدا می شوند که باعث تجدید حیات اسلام و روشنگری می شوند و اگر توجه کنید این بزرگان هم هر صد سال به ترتیب در جامعه ی ایرانی اسلامی ظهور کردند و واقعا با آثار خود باعث تجدید حیات اسلام شدند . علت  آن  نیز این بوده که بعد از رحلت امام حسن عسکری خداوند دیگر صلاح ندید حجت های آشکار خود را به میان مردم بفرستد چون خطرات جانی برای آنها از طرف طاغوتها وجود داشت و مصلحت دید حجت های پنهان خود را به سوی خلق برای تجدید حیات اسلام بفرستد . و علت اینکه این حجت های پنهان خدا این بار از قوم ایرانی بودند ابن بود که در این دوره بعد از رحلت امام حسن عسکری بود که اسلام به درون ایران و اقشار مختلف نفوذ کرد و بیشتر مردم به معنی واقعی مومن و مسلمان شدند و کانون فعال فرهنگ اسلامی از کشورهای عربی به کشور  ایران منتقل شد خب مسلم است که خداوند  در این زمان صلاح دید از بین این مومنین به اسلام و عاشقان اهل بیت و از بهترین و نجیب ترین آنها افرادی را به عنوان حجت پنهان خود برای ارشاد خلق  با زبان فارسی که زبان خود آنهاست بفرستد . این جریان ادامه پیدا کرد تا اینکه حکمت خداوندی اقتضا کرد که در زمان ما  آخرین حجت الهی  نیز از میان ایرانیان ولی از نسل پیامبر اسلام  ص  در  این سرزمین به دنیا بیاید و با یاری خدا ظهور و قیام کند  ولی ظهور و قیام او منوط به شناخت درست و صحیح او توسط مردم می  باشد  که این امر با روشنگری در زمینه ی مهدویت به یاری خدا تحقق خواهد یافت .   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود

اگر بخاطر داشته باشید برای اثبات ارتباط ما و سید حسنی با امام زمان دو روز پیش دو سوال در این مورد مطرح کردیم که دو روز نیز فرصت بود آن را از علمای معاصر سوال کنید و  جواب آنها رابا جواب امروز  امام  مقایسه کنید . حال جواب امام به نقل از سید حسنی در مورد این دوسوال در مورد فلسفه ی وضو و تیمم و نیز چرا تعداد رکعت های نماز شب ۱۱ رکعت است . جواب پرسش اول فلسفه ی وضو و تیمم در نماز چیست؟ جواب امام :  فلسفه ی وضو و تیمم در اسلام به شناخت شیطان و طینت وجودی وی که از آتش آفریده شده و داستان آفرینش بر می گردد به این صورت که در داستان آفرینش در قرآن می خوانیم که شیطان بعد از رانده شدن از درگاه الهی بخاطر سجده نکردن بر آدم قسم خورد که آدم و تمام بنی آدم را در زندگی دنیایی گمراه کند و از یاد خدا باز دارد و می دانیم نماز هم یاد خداست و وقتی شخص مومن به نماز می ایستد مسلما شیطان و عوامل او که از جنس آتش هستند (چون خدا به صراحت فرموده  شیطان از  نژادجن و از آتش آفریده شده ) سعی می کند به نمازگزار نزدیک شود و از طریق وسوسه ی فکری و روحی توجه او رااز نماز و ذکر خدا باز دارد و برای جلوگیری ازین کار شیطان ، خداوند می فرماید قبل از نماز وضو بگیرید  و دست و صورت و سرو پا ی خود را با آب خیس و آشنا کنید بعد به نماز بایستید چون خدا می داند جنس شیطان از آتش است و آب نیز عنصری است ضد آتش و وقتی کسی قبل از نماز سرو صورت خود را با آب خیس کند چون عنصر آب ضد آتش است شیطان از نزدیک شدن به عنصری ضد وجود خودش خوشش نمی آید همچنانکه ما هم از نزدیک شدن به آتش سوزان که عنصری ضد وجود خاکی و آبی ماست خوشمان نمی آید و اذیت می شویم و به این صورت شیطان با وضو گرفتن نماز گزار خلع سلاح می شود و  نمی تواند زمان نماز به او نزدیک شود تا اورا از یاد خدا باز دارد و تمرکز و حضور قلب را از وی بگیرد . و اما در مورد تیمم در صورتی که نماز گزار آب در اختیار نداشته باشد . این امر نیز به وجود و طینت شیطان بر می گردد چون در داستان آفرینش شیطان به خدا می گوید بخاطر این به آدم سجده نمی کنم که او از خاک آفریده شده و من از آتش و به این صورت مشخص می شود که شیطان از عنصر خاک نیز چندان دل خوشی ندارد و به نوعی ضد عنصر وجودی اوست که از آتش است یا بخاطر کبر و غرور از خاک خوشش نمی آید . پس خداوند هم بخاطر این ویژگی شیطان می فرماید اگر در زمان وضو آب در اختیار نداشتید با خاک تمیز و پاک تیمم کنید تا باز هم شیطان در هنگام نماز از شما دور شود و تمرکز شما را با وسوسه از بین نبرد.    سوال دوم چرا تعداد رکعت های نماز نافله ی شب یازده تاست ؟ جواب امام:  این امر بر می گردد به تعداد ابعاد جهان آفرینش  می دانیم که در فیزیک نوین دانشمندان ثابت کرده اند که جهان هستی از ۱۱ بعد تشکیل و ایجاد شده . چهار بعد که جهان قابل رویت مارا شامل می شود که شامل طول و عرض و ارتفاع یک شی فیزیکی می باشد و البته بعد چهارم آن که زمان است  بر طبق نظریه ی نسبیت انیشتین که ثابت هم شده و شکی در آن نیست . ولی علاوه بر این چهار بعد جهان فیزیکی که  جهان قابل رویت مارا تشکیل می دهند دانشمندان با فرمول‌های ریاضی و فیزیک ثابت کرده اند که هفت بعد دیکر نامرئی نیز وجود دارد که در مجموع به علاوه ی چهار بعد جهان مرئی و قابل دیدن می شوند ۱۱ بعد و جهان هستی ازین ۱۱ بعد تشکیل شده اند . در قرآن کریم نیز اگر کسی سواد قرآنی داشته باشد و با علم فیزیک نوین نیز تا حدی آشنا باشد به وجود این ۱۱ بعد و  آفرینش این ۱۱ بعد  بارها اشاره و صراحت  شده  و می فرماید : ما زمین و هفت آسمان را آفریدیم  . در اینجا مقصود خداوند از زمین همین جهان فیزیکی و قابل رویت ماست و مقصود از هفت  آسمان نیز  مسلما هفت بعد غیر قابل رویت جهان هستی می باشند که گاه تعبیر به عالم غیب نیز  از آنها می کند چون واقعا برای افراد  عادی  ودر حالت بیداری قابل دیدن نیستند . پس مجموع چهار بعد زمینی و هفت بعد آسمانی می شود ۱۱ بعد که به تازگی در سال‌های اخیر دانشمندان آنها را نیز در فیزیک  کشف و اثبات کرده اند و این نیز معجزه ای  آشکار است  که خداوند این  حقیقت علمی را بارها در قرآن ۱۴۰۰ سال پیش بیان کرده و خود دلیل محکمی در الهی بودن کلام وحی می باشد. حال چرا در نماز شب خداوند این رکعت ها را ۱۱ رکعت قرار داده اینجا تا حدی مشخص می شود چون روح انسانی و بخصوص روح مطهر پیامبر اسلام برای عروج و رسیدن به عالم خداوندی و دریافت وحی باید این یازده بعد را  به ترتیب در هر رکعت از نماز طی کند و از چهار بعد زمینی و هفت بعد آسمانی عبور کند تا بعد از آن به عالم خداوندی برسد تا بتواند وحی الهی را دریافت کند ازین جهت نماز شب بر پیامبر اسلام است واجب است تا همیشه روح او در عالم خداوند حضور داشته باشد و آمادگی دریافت وحی الهی را داشته باشد و البته اگر کسانی این  لیاقت را داشته باشند که به این مقام رفیع در نزد خدا برسند خداوند توفیق اقامه ی نماز شب را نیز به آنها می دهد و آنها را طبق آیات قرآن به مقام محمود در نماز شب خواهد رساند..   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.