نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسلام» ثبت شده است

یکی از  موانع باور مردم به ظهور منجی موعود تحریف و تغییر برخی روایات مهدویت توسط ایادی شیطانی در طول تاریخ می باشد . مثلا در نظر بگیرید که یک روایت صحیح از اهل بیت در مورد ویزگی های ظاهری و بدنی  مهدی موعود این مورد بوده  که اهل بیت می فرمایند: مهدی از نظر قدرت بدنی  مردی قوی بنیه و نیرومند است . خب این یک امر طبیعی می تواند باشد چون اجداد امام زمان هم چون امام علی  ع و پیامبر اسلام در تاریخ معروف است بسیار ورزیده و از نظر بدنی قوی بنیه حتی تا آخر عمر بودند و امام زمان نیز  از نظر ژنتیکی امکان دارد شخصی قوی بنیه و نیرومند باشد. بخصوص که او در زمان ما زندگی می کند و ظاهری جوان دارد و ممکن است چون بسیاری از جوانان از نوجوانی اهل ورزش و فعالیت بدن سازی بوده و چون طبعا شخصی خردمند است برای سلامت و تقویت جسم  خویش از ورزش غافل نیست . حال این روایت صحیح را افراطیون شیعه و یا شیادان دینی به این صورت با اضافه کردن جملاتی تحریف کرده اند که در ادامه ی این روایت صحیح این جملات جعلی و مبالغه آمیز را به آن اضافه کرده اند که بله: مهدی به قدری نیرومند است که اگر با دست تنه ی بزرگترین درخت عالم را بگیرد آن را از ریشه می کند. که این جملات دیگر با هیچ منطقی سازگار نیست و هیچ شخص خردمند و عقل سلیمی آنرا باور نمی کند . این تحریفات نه تنها مقام امام زمان را در حد یک بیل مکانیکی تنزل می دهد بلکه باعث شده که بسیاری از مردم این خرافات را باور نکنند و ایمان خویش را به مهدویت از دست بدهند . برخی تحریفات مانند خرافات چاه جمکران و سرداب سامرا که دیگر آخر خرافات  است و باعث شده حقیقت مهدویت که یک حقیقت مسلم و الهی و وعده ی قطعی خداوند است توسط بسیاری به خصوص دشمنان و   بی دینان به تمسخر گرفته شود و خود همین تمسخر نیز باعث بی ایمانی و عدم باور باور ظهور منجی توسط مردم به خصوص جوانان و قشر دانشگاهی و  تحصیل کرده  شود و این واقعا مایه ی تاسف است که این قشر تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر بجای مسخره کردن چرا کمی به خود زحمت نمی دهند و به مطالعه و تحقیق در کتب روایی دست اول مهدویت بپردازند تا حقیقت امر را دریابند. و عقل و خرد  و باور خویش را به دست شیادان دینی و ایادی شیطانی که باعث تحریف مهدویت شده اند نسپارند؟!!

دین حق کتابی است که بصورت هر چند مختصر و موجز مشخصات  دین حق یا دین حقیقی الهی و بدور از تحریفات  را برای طالبان حقایق اسلامی بیان می کند . این کتاب بواسطه ی سید حسنی به طالبان حقیقت عرضه می گردد . هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون.   اوست ( خدایی) که رسولش را با هدایت ( مهدی) و دین حق ( دین حقیقی و به دور از خرافات بدعت ها) فرستاد تا بر تمام ادیان پیروز شود اگر  چه مشرکین  خوش نداشته باشند.    سلام بر کسی که پیرو  هدایت شود.

 

دانلود کتاب

موضوعی که لازم است در اینجا در مورد آن بحث و روشنگری شود جایگاه مداحان و مداحی در اسلام می باشد . معنی لغوی مدح یعنی ستایش از کسی یا چیزی می باشد . که مترادف با حمد از کسی یا چیزی نبز می باشد . پرسش اینجاست که آیا مداحی و ستایش از کسی یا چیزی در اسلام جایگاهی دارد یا خیر  ؟ در قرآن کریم به صراحت در اولین کلمه ی سوره ی حمد  تکلیف را برای انسان‌ها مشخص می کند و می فرماید : حمد و ستایش فقط مخصوص خدای جهانیان است .  معنی این آیه آن است که چون تمام زیبایی ها ؛ فضایل ، امتیازات و استعدادهای بشر و هر موجودی از خود او نیست بلکه یک عطیه ی خداوندی است پس هر ستایش و حمد و تمجیدی از کسی یا چیزی می شود در حقیقت ستایش از خود  آن چیز یا کس نیست بلکه ستایش و حمد از خدایی است که آن زیبایی و استعداد   و امتیاز را به آن موجود ارزانی داشته پس به واقع حمدی در  دنیا صورت نمی گیرد مگر اینکه این حمد و ستایش به خداوند بر می  گردد . پس مطلق حمد فقط برای خداست و بس . مثلا شما در نظر بگیرید که زیبایی یک گل و عطر بویش و استعداد یک دانشمند نابغه و زیبایی یک زیبا رو و...همه از خود  آنها نیستند بلکه به خالق آنها بر می گردد پس  اگر قرار است از کسی و یا چیزی هم ستایش و تمجید گردد ابتدای سخن باید ستایش خداوند مطرح گردد و تذکر داده شود و بعد از  آن شخص یا چیز ستایش صورت بگیرد و از وی تمجید گردد. برای همین در سنت اسلامی و از صدر اسلام بزرگان دین و مومنین و دانشمندان اسلامی هرگاه می خواستند سخن و یا کتاب خویش را آغاز  کنند  . ابتدا به ستایش و حمد خدا می پرداختند و بعد سخن و کتاب خویش را شروع می کردند. به خطبه های نهج البلاغه و یا مثلا گلستان و بوستان سعدی توجه کنید ولی مشکل اینجاست که در عصر حاضر مدح غیر خدا، حال مدح قدیسان و بزرگان دین باشد یا حتی شخصیت‌های  برجسته ی کنونی به صورت بک شغل نان و آبدار  برای برخی منافقان و فرصت طلبان درآمده بطوری که عده ی بسیاری مومن ساده لوح را در مساجد و   حسینیه ها  و مهدیه ها جمع می کنند و با صدای ناهنجار و نعره گونه ( یا شیهه گونه) و بدور از رعایت اصول موسیقی دلنشین به مداحی غلو آمیز و افراطی و شرک آمیز از بزرگان دین می پردازند و تقریبا تمام صفات الهی را به آنها نسبت می دهند و بعد هم در ادامه حالی  به رهبر و سران حکومتی هم می دهند و مداحی  و  یا به عبارت بهتر چاپلوسی را در قبال آنها به نهایت درجه ی ابتذال می رسانند و جالب است در آن مجلس شیطانی برخلاف کلام خدا از اول تا آخر مجلس خبری از حمد و ستایش الهی نیست . بعد هم به  همین مداحان هرزه گوی پریشان حال که  فیلم‌های مفاسد اخلاقی آنها با هرزه گان هر روز در اینترنت پخش می شود مبالغ میلیاردی نیز می دهند . و چون در ضمن مداحی از غیر خدا در  وسط یا پایان مجلس سبیل سران حکومتی را نیز با چاپلوسی چرب می کنند حاکمیت طاغوت نیز با وجود بی سوادی و بی لیاقتی آنها، پست های بالای کشور را با حقوقهای کلان به این این ایادی شیطان می دهد . این واقعا فاجعه بار  برای یک کشور و مردم آن نیست ؟  البته این سخن به معنای آن نیست که هراز چندگاهی مجلس بزرگداشت و تجلیلی از بزرگان علم و دین و هنر با رعایت نزاکت و آداب و متانت برگزار نشود چون اینگونه مجالس اگر برای تجلیل و تشکر از آن بزرگان بخاطر تلاش‌ها و خدمات علمی و هنری آنها باشد نه تنها موردی ندارد بلکه برای ایجاد انگیزه برای دیگر هنرمندان و دانشمندان واقعی لازم نیز هست .هر چند در این گونه مجالس نیز باید آداب تعادل رعایت شود و تلاش‌ها و خدمات آن شخص نقادانه مورد  بررسی نیز قرار گیرد و مجلس تبدیل به مجلس مداحی و چاپلوسی نشود بلکه سخنان منصفانه در این مورد بیان شود.

یکی از انتقادهایی را که به زندگانی و سنت پیامبر اسلام ص مطرح می کنند ازدواج او با عایشه ی کم سن و سال بعد از رحلت خدیجه س می باشد . بخصوص دشمنان و کینه توزان به اسلام و پیامبر اسلام بر این مسئله زیاد مانور می دهند و ازآن بصورت غیر  منصفانه  به تجاوز مردی پنجاه ساله به اجبار به دختر بچه ای  ۹ ساله تعبیر می کنند . برای روشنگری در این مورد و برای جلوگیری از سواستفاده ی  دشمنان اسلام بهتر است در این مورد توضیحات لازم داده شود مسلم است که یک انسان خردمند هیچ خبری را بدون تامل و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص زمان و مکان وقوع آن امر نباید بپذیرد.  در این مورد نیز باید شرایط  خاص زمان و مکان این ازدواج  بررسی شود . در ازدواج  پیامبر با عایشه آن هم در سن کم نباید تردید  کرد چون خبر آن متواتر است و مورخان آن را بارها نقل کرده اند ولی باید شرایط خاص زمانی و مکانی و آداب و رسوم خاص آن روز جامعه ی عرب در مکه را نیز  در این  ازدواج هم باید در نظر گرفته شود . اولا  از بررسی زندگی پیامبر اسلام مشخص می شود که وی برخلاف آنچه دشمنان درباره ی وی می گویند  مردی هوس باز و تابع هوا و هوس و عیاش اصلا نبوده جدا از اینکه در قرآن به صراحت می فرماید : محمد ص از  روی هوی و هوس سخن نمی گوید ، خود زندگانی وی نیز  گواه این حقیقت است که تقوی و خویشتن داری وی واقعا در در تمام تاریخ بشریت نظیر نداشته.  و یک دلیل آشکار آن نیز آن است که همه ی جوانان حتی در زمان ما دوست دارند که اولین  شریک  زندگانی آنها جوانتر از خود آنها باشد و معمولا تمام مردان دختران کم سن و سال را ترجیح می دهند ولی برخلاف رویه و  روال  معمول  تمام جوانان ،  پیامبر اسلام  چنان مرد خویشتن دار و مسلطی بر نفس خویش بود  که این ملاک را برای اولین شریک زندگی خویش در نظر نگرفت و بر خلاف هوی و هوس خود ملاک تقوی و دیانت و پاکی و فضایل اخلاقی را در نظر گرفت و در  سن ۲۵ سالگی با خدیجه که ۱۵ سال از او سن بیشتری  داشت ازدواج کرد ، در حالی که خدیجه  قبل از او دوبار نیز ازدواج کرده بود و از شوهران قبلی حتی صاحب فرزند شده بود . حال باید پرسید؟ کدام یک از جوانان امروز حاضر است پا بر هوی و هوس خویش بگذارد و با زنی با سن بیشتر از خودش به عنوان اولین شریک زندگی ازدواج کند ؟  و بعد هم در خفا به او خیانت نکند . ممکن است برخی بگویند خب الان هم برخی جوانان فقیر با برخی زنان سن بالا  بخاطر ثروتشان ازدواج می کنند . در این مورد باید گفت اولا بیشتر آنها ازدواج رسمی نمی کنند و معمولا پول کلانی از یک زن میانسال ثروتمند می گیرند  و مدتی با وی  رابطه و ازدواج ظاهری و موقت دارند و بعد هم زود جدا می شوند و یا حتی فقط رابطه دارند و ازدواج ظاهری هم نمی کنند  و در ثانی در این مدت تعهدی نیز به آن زن ندارند و همزمان با چندین زن و دختر دیگر رابطه دارند . ولی پیامبر  اسلام با اینکه بسیار جوانتر از خدیجه بود ازدو اج رسمی با او کرد و در  ضمن به گواهی تاریخ و هم عصران مردی کاملا خویشتن دار بعد از ازدواج بود و تا آخر عمر با خدیجه حتی در خفا به او خیانت نکرد و به او نیز حتی پعد از مرگ عشق می ورزید و از او به نیکی  یاد می کرد. واقعیت این بود که خدیجه جدا از ثروتمند بودن زنی بسیار عفیف و پاکدامن و با فضیلت و پرهیزگار بود و بخاطر همین فضایل، پیامبر خواستگاری اورا پذیرفت ( چون ظاهرا در تاریخ آمده  ابتدا خدیجه خواستار ازدواج با پیامبر ص بود) و با رضایت با وی ازدواج کرد. پس خود این ازدواج و شرایط ان ثابت می کند که پیامبر اسلام ص برخلاف آنچه دشمنان به وی تهمت می زنند مردی هوس باز و  تابع هوی و هوس نبود و به عکس مردی کاملا خویشتن دار و مسلط بر نفس خویش در این مورد بوده.  پس ازدواج او با عایشه بعد از رحلت خدیجه نیز باید علت خاص  و دیگری غیر از هوی و هوس و غریزه ی شهوانی باشد و تابع شرایط خاصی باشد . در توضیح این ازدواج باید گفت اولا ازدواج در سن کم برای دختران و حتی گاهی پسران در  جامعه ی آن زمان عرب با آداب و رسوم خاص کاملا رایج و یک عرف و امر معمولی بوده و مسلما پیامبر اسلام نیز نمی  توانسته خارج از عرف آن زمان عمل کند . دوم آنکه ازدواج پیامبر با عایشه در آن سن بنا‌ بر رعایت حال عایشه از طرف پیامبر بوده چون قرار بر این بوده که ابوبکر پدر عایشه اورا به عقد یک مرد بزرگسال و مشرک که ظاهرا پایبندی چندانی به موازین اخلاقی و الهی نداشته در بیاورد و چون ابوبکر  مسلمان شده بود امکان داشت شوهر عایشه رفتار چندان خوبی با عایشه بخاطر  مسلمان شدن پدرش از آن به بعد نداشته باشد ازیک جهت پیامبر صلاح را در آن دید که عایشه را از پدر خواستگاری کند تا عایشه لااقل اگر هم ازدواج می کند با شخص با ایمان و پایبند به مسائل اخلاقی ازدواج کند و رفتار خوبی بعد از ازدواج با وی شود .

سوم آنکه عایشه مسلما با رضایت کامل با پیامبر ازدواج کرد چون خود پیامبر به یاران خود می فرمود برای ازدواج دخترتان با کسی رضایت خود دختر شرط ازدواج می باشد پس مسلم است عایشه نیز به این ازدواج کاملا رضایت داشته وگرنه خود پیامبر هرگز با او ازدواج نمی کرد . چهارم مسئله ی ایمان و بی ایمانی در اسلام است در قرآن به صراحت می فرماید: که زنان مسلمان نباید با مردان کافر یا مشرک ازدواج کنند ، خب مسلما پیامبر با ازدواج با عایشه می خواست او با شخص مشرکی ازدواج نکند . پس ازدواج پیامبر اسلام  با عایشه با توجه به شرایط خاص زمان و مکان و اموری خاص بود و جالب است با آنکه پیامبر و عایشه هر دو از نظر بدنی سالم بودند   پیامبر از  ازدواج با عایشه  نیز صاحب فرزندی تا آخر عمر  نشد و این ازدواج   یک مورد کاملا  استثنایی بود و نباید برخی از افراد بوالهوس با این بهانه که بله ازدواج با دختر کم سن و سال سنت پیامبر اسلام نیز  بود ، به این نوع ازدواجها بپردارند چون شرایط این زمان با زمان گذشته کاملا فرق دارد و این نوع ازدواج اصلا در این زمان برای بقیه توصیه نمی شود . و بهتر است دختران سن کودکی  و نوجوانی را پشت سر بگذارند و از نظر بدنی رشد لازم را داشته باشند تا آمادگی لازم برای بارداری را داشته باشند.

یکی از مسائلی که افراطیون ملی گرا در ایران که در نژادپرستی روی هیتلر و حزب نازی را سفید کرده اند  زیاد مطرح می کنند و به بدترین شکل برای دشمنی با اسلام ازآن سو استفاده می کنند قضیه ی درگیری مسلمین صدر  اسلام با حاکمیت ساسانی بود که غالبا ازآن با تعبیر حمله ی وحشیانه ی اعراب به ایران   یاد می کنند . در این مورد نیز برای جلوگیری از سو استفاده ی این بازماندگان افراطی ساسانیان باید روشنگری لازم صورت بگیرد . اولا در  مورد این درگیری نظامی باید توضیح داد که بر خلاف آنچه که در رسانه های ماهواره ای و مجازی این افراطیون بیان می کنند . به هیچ وجه اعراب مسلمان مقصر و شروع کننده ی جنگ نبودند . و بیشتر خطا  و  اشتباهات برخی از شاهان و حکام ایرانی باعث این درگیری نظامی شد مسلما باید گفت که اگر آیین اسلام بصورت صلح آمیز و با فرستادن سفرا و مبلغان دینی به ایران وارد می شد صد البته بهتر بود و تاثیر مثبت تری بر مردم ایران داشت ولی واقعیت این است که شاهان و حکام آن زمان ایرانی خود از این روند جلوگیری کردند و باعث در گیری نظامی با اعراب مسلمان شدند . در آغاز که پیامبر اسلام بصورت مسالمت آمیز و دوستانه و از روی خیر خواهی آن هم به فرمان الهی نامه ای به خسرو پرویز شاه ایران نوشت  و مثل سایر سران کشورها اورا به اسلام و یکتاپرستی دعوت کرد و توصیه کرد که طبق کلام خدا مردم در ایران برخی خود را ارباب برخی دیگر قرار ندهند و همه بنده ی خدا باشند چون حاکمیت ساسانی واقعا یک نظام طبقاتی ظالمانه در کشور ایجاد کرده بود و بیشتر مردم  زیر دست را به نوعی به بردگی گرفته بود چیزی که حتی مخالف تعالیم راستین زرتشتی نیز بود  ولی خسرو پرویز دعوت پیامبر را نپذیرفت و حتی به روایتی نامه  را پاره کرد و حتی به فرستاده ی پیامبر توهین کرد. این اولین  و آخرین اشتباه خسرو پرویز بود چون بعد از آن در مدتی کم توسط پسرش به قتل رسید .این اشتباه او زمینه را برای تیره شدن روابط حاکمیت ساسانی و اعراب مسلمان  فراهم کرد .به هر حال  خسرو پرویز به این هم اکتفا نکرد و نامه ای برای حاکم ایرانی خود در یمن نوشت و از او خواست دو پیک بفرستد و در مورد پیامبر اسلام در مدینه تحقیق کند که او چه کسی می باشد . وقتی این دو پیک به مدینه رسیدند پیامبر اسلام علت آمدن آنها را جویا شد و آنان گفتند ما از طرف حاکم خسرو پرویز از یمن به اینجا آمده ایم پیامبر به آنها با ملایمت گفت : ولی خدایگان یا پادشاه شما را خدای من دیشب به قتل رساند . آن دو پیک سراسیمه به نزد حاکم یمن آمدند و قضیه را به او گفتند : او گفت من پیکی به پایتخت می فرستم اگر گفتار این مرد صحیح باشد پس واقعا خبری غیبی از جانب خدا گفته  و براستی پیامبر خداست. در این زمان پیکی از پایتخت ساسانی از شیرویه فرزند خسرو پرویز به حاکم یمن رسید که پدر از دنیا رفته وازین پس من شاهنشاه شما هستم در این حال حاکم ایرانی یمن و بسیاری از ایرانیان و مردم یمن یقین پیدا کرد ند که پیامبر اسلام واقعا از جانب خداست و به او ایمان آوردند. به هر حال پس از رحلت پیامبر و در زمان ابوبکر چند پیامبر دروغین در حجاز و اطراف یمن پیدا شدند و تعدادی نیز از دین برگشته و مرتد شدند یکی ازین پیامبران دروغین به همراه مرتدان به یمن هجوم آوردند و حاکم ایرانی او و تعداد زیادی از مومنین را شهید کردند ابوبکر خلیفه ی اول سپاهی را به فرماندهی خالدبن ولید   برای سرکوب این مرتدان به یمن فرستاد ولی در آنجا حاکمان ایرانی ساسانی دومبن اشتباه مهلک را مرتکب شدند و از مرتدان  حمایت های نظامی و مالی کردند خالد موفق شد مرتدین را سرکوب و انتقام تازه مسلمانان یمن را از آنها بگیرد ولی چون حاکمیت ساسانی از مرتدان حمایت کرده بود درگیری نظامی هم بین سپاه اسلام و سپاهیان ساسانی روی داد و در این درگیری ها مسلمین پیروزی محدودی  در حوالی عراق  نیز  به دست آوردند و خلیفه دوم عمر نیز نظرش بر این بود که دیگر این پیروزی برای مسلمین کافی است و   سپاهیان اسلام جنگ را ادامه ندهند ولی اشتباه  سوم حاکمیت ساسانی این بود که اصرار داشت جنگ و درگیری نظامی را با مسلمین ادامه دهد و این  اشتباه باعث شد که عمر دستور حمله ی همه جانبه را به سپاه ساسانی صادر کند .  همه ی این وقایع بطور مستند در تواریخ معتبر اسلامی  آمده  و می بینید که درگیری نظامی از طرف اعراب مسلمان نبوده  که افراطیون ملی گرا ادعا می کنند‌ . اصولا وقتی تعصب به میان آمد انسان نمی تواند هیچ  حقیقتی به خصوص حقایق تاریخی را درست ببیند و درک کند.

در اسلام و قرآن نیز قانون جنگ به این صورت است که تا وقتی  کفار و اهل کتاب به شما کاری نداشته باشند و توطئه نکنند به آنها کاری نداشته باشید و اگر صلح کردند شما هم صلح کنید و صلح بهتر است و اگر توطئه و جنگ بر علیه شمارا شروع کردند شما نیز با آنها بجنگید و از خود با تمام توان دفاع  کنید و الیته این قانون مطابق با فطرت پاک هر انسانی است که دفاع مشروع  را حق مسلم خود می داند. جدا ازین  حقیقت این است  که جنگ اسلام و اعراب مسلمان با مردم زیر دست ایران به هیچ وجه نبود بلکه جنگ اسلام با اشرافیت ساسانی و حاکمیت ظالم  ساسانی یود که بین مردم خویش نیز تبعیض قائل می شد و  آنها را استثمار می کرد . به بیان دیگر همچنانکه اسلام با اشرافیت عرب که در قریش نمایان شده یود جنگید و آن را نابود کرد با اشرافیت ظالم ساسانی نیز درست با همان شیوه جنگید و آن را نابود کرد . و مردم را به معنی واقعی از بردگی  حاکمیت ظالم رهانید . حال اگر بعدها بنی امیه و بنی عباس حاکمیت  مشروع اسلامی را که بر  اساس شورا و عقل جمعی بود تحریف کردند و آن را تبدیل به سلطنت موروثی کردند و هم نسبت به  اعراب مسلمان و اهل بیت پیامبر ص و هم  مردم تازه مسلمان ایران جنایات زیادی را مرتکب شدند آن مسئله ی دیگری است که ابدا ربطی به احکام رهایی بخش و توحیدی اسلام  حقیقی که به عدل و مساوات و انصاف  با همه ی مردم  دعوت می کند و  تمام انسان‌ها را در برابر خداوند یکسان می داند ، ندارد . به هر حال نباید جنایاتی را که برخی مسلمان نماها بی‌توجه به احکام اسلام نسبت به تمام مسلمین و از جمله مردم ایران مرتکب شدند به پای دین اسلام ریخت . تمام جنایاتی  را که در جنگها با غیر نظامیان و بی گناهان  با نام اسلام شده بی اساس و دروغ و تهمت به اسلام است . بلکه این جنایات عملکرد افراد فرصت طلبی است که در همه ی نهضت های  حق طلبانه و الهی بر موج حوادث سوار می شوند و اهداف شیطانی و حیوانی دارند و مسلما بین مسلمین صدر اسلام نیز ممکن است چنین افراد ی بوده باشد که خداوند در قرآن آنها را فاسق نامیده و مسلمین واقعی را از آنها بر حذر داشته است .    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

گمراهی و هدایت از واژگانی می باشند که در فرهنگ اسلامی و قرآنی  زیاد به کار می روند . و جزو واژه های کلیدی برای فهم معارف الهی هستند . همه ی ما شب و روز در  نماز می خوانیم خداوندا مارا به راه راست هدایت فرما نه راهی که بر آنها خشم گرفتی و نه گمراهان . ولی آیا تا به حال به این واژگان یعنی هدایت  و  گمراهی و راه راست و مستقیم الهی فکر هم کرده ایم مقصود از گمراهی و هدایت  و راه مستقیم الهی چیست ؟ در مورد هدایت در راه مستقیم  خداوند در قرآن کریم تو ضیحات لازم را داده و بطور خلاصه باید گفت راه مستقیم راه پیامبران و اولیا و صالحان و شهدا بیان شده ولی مقصود از گمراهی چیست ؟ در مورد گمراهی نیز خداوند در آیات متعدد مشخصات گمراهان را بیان کرده . مثلا مشرکان و فاسقان و دشمنان پیامبران و جانشینان آنها گمراه بودند ولی توضیحی که در اینجا لازم است بیان شود در مورد گمراهی و انواع آن می باشد: بطور خلاصه گمراهی یعنی انحراف مومنین از راه مستقیم الهی می باشد که همان راه پیامبران و اولیا و صالحان و شهدا می باشد ولی این گمراهی انواعی دارد  که در اینجا بیان می شود: ۱_ گمراهی عقیدتی ۲_ گمراهی سیاسی ۳_ گمراهی اخلاقی ۴_ گمراهی اقتصادی ۵_ گمراهی هنری . مقصود  از گمراهی عقیدتی آن است که کسی   در توحید و یکتایی خدا دچار انحراف شود و مثلا مانند مسیحیان به خداهای سه گانه چون پدر  پسر و روح القدس قائل شود و وحدانیت خدا را قبول نداشته باشد و یا چون مشرکان مکه به بتان متعدد در کنار الله خدای یگانه ایمان داشته باشد و یا مثل برخی فرقه های اسلامی صفات الهی مثل رزاق بودن و یا برآورده کردن حاجات و شفای بیماران را به جای خدا به بندگان خدا مثل امامان نسبت دهد و به درگاه امامان به جای خدا دعا کند این ها نمونه هایی از گمراهی های عقیدتی هستند . دومین نوع گمراهی ، گمراهی سیاسی می باشد  و به این صورت  است که کسی معتقد باشد حاکمیت زمینی مردم باید یک دیکتاتور و یا یک قشر خاص مثل طبقه ی کارگر و یا اخوندها و اشخاصی معمولی و غیر صالح  و با رای اکثریت باشند یا همان به اصطلاح دموکراسی و یا کسانی که مانند خوارج به وجود حاکم اعتقاد نداشته باشند و بی حاکمی و بی قانون بودن و آنارشیسم را قبول داشته باشند . همه ی این موارد از نظر خدا دچار نوعی گمراهی سیاسی می باشند. از نظر اسلام و قرآن  حاکمیت سیاسی جامعه ی بشری  باید به دست شخص برگزیده و ولی الهی و صالحان و گروه نخبه که صلاحیت علمی و اخلاقی داشته باشند و این گروه نخبه نیز زیر نظر امام و شخص برگزیده ی الهی جامعه ی بشری را مدیریت کنند باشد ولی نکته در اینجاست که انتخاب این شخص برگزیده و کادر صالحان از سوی خداست ولی تحقق حاکمیت زمینی آنها با خواست و اراده ی اکثریت مردم و یاری عموم مردم دنیا می باشد و آنها حق ندارند خودشان حاکمیت خود را بر مردن دنیا تحمیل کنند. ولی کسانی که معتقد به تحمیل حاکمیت امام و صالحان به زور بر مردم هستند و یا کسانی که معتقد به ولایت فقیه باشند که با زور و فریب بر مردم حاکم شده اند مسلما دچار گمراهی سیاسی شده اند..سومین نوع گمراهی ؛ گمراهی اخلاقی می باشد مثلا کسی که در زندگی شخصی به مفاسدی چون دروغ و ریا و خودخواهی و انحراف جنسی و دیگر مفاسد اخلاقی دچارشده دچار انحراف اخلاقی شده .   چهارمین نوع گمراهی، گمراهی اقتصادی است مثلا کسی که در کسب درآمد به آلودگی هایی چون ربا و قمار و رشوه و اختلاس و کم کاری  و کلاهبرداری دچار شده دچار گمراهی های اقتصادی شده پنجمین نوع گمراهی ها گمراهی هنری می باشد مثلا هنرمندی که در یکی از رشته های هنری ملاکهای زیبایی شناسانه  ای که ازلی می باشند و خداوند این ملاک‌ها را در انواع هنرها قرار داده رعایت نکند دچار انحراف و گمراهی هنری شده مثلا در  موسیقی و هنرهای تجسمی ملاک‌ها یی چون تقارن و تناسب  وهارمونی جزو ملاک‌های زیبایی و جذابیت این هنر ها می باشند و ریشه ی الهی دارند و اگر هنرمندی بر اثر دخالت های ایادی شیطانی در انواع هنر ها این ملاک‌ها را اصلا رعایت نکند نه تنها این هنرها  را به ابتذال کشانده بلکه به نوعی دچار گمراهی هنری نیز شده . نشانه های گمراهی های هنری را بخصوص در موسیقی معاصر می توانیم کاملا حس کنیم برای همین نیز واقعا بسیاری ازین موسیقی ها مانند موسیقی سال‌های دور آن جذابیت و ماندگاری لازم را ندارند و روح انسان از شنیدن آنها لذت نمی برد . علت این امر  گمراهی برخی هنرمندان موسیقی عدم رعایت ملاکهای زیبایی در این عرصه می باشد .

طاغوت در لغت و ریشه ی کلمه در عربی از واژه ی   طغی    به معنی فراتر رفتن شخصی یا چیزی از حد متعارف خود می  گرفته شده مثلا وقتی که رودخانه بر اثر بارانهای زیاد سیلابی می شود و از همان حد متعارف خود که بطور معمول جریان دارد و دیوارهای خود خارج می شود  در عربی می گویند اصطلاحا طغیان کرده  یعنی از حد خود خارج شده حال واژه ی طاغوت   در قرآن نیز درست در همین معنا به کار رفته یعنی کسی و یا سیستمی شیطانی که از حد و اندازه ای که خدا برایش تعیین کرده  خارج شده  مثلا خداوند در مورد فرعون زمان حضرت موسی می فرماید : آنه طغی ...یعنی او طغیان کرده و از حد خود فراتر رفته و گندتر از دهن خودش سخن می گوید و می گوید:  منم پروردگار برتر شما   پس او در حقیقت طاغوت است .حال در دوران ما طاغوت یا حاکمیت طاغوت نیز از حد خود و فرامین الهی فراتر رفته و ازین جهت طاغوت نام دارد و اما طاغوت از نظر  قرآن کریم چه خصوصیاتی دارد، ؟ ۱_ طاغوت و سردمداران آن به نوعی ادعای خدایی می کنند چون خدا در آیه الکرسی می فرماید: تنها خدا ولی مؤمنان است  ولی رهبر حاکمیت طاغوت  می گوید من ولی مطلق فقیه شما می باشم ۲_ حاکمیت طاغوت می گوید شعائر دینی چون حجاب اجباری است ولی خداوند در همان آیت الکرسی می فرماید در دین اجباری نیست ۳_ حاکمیت طاغوت ادعا می کند که کار  او اصلاح گری بین مردم است ولی در عمل کارش جز فساد و فتنه انگیزی نیست و در اوایل سوره ی بقره  خداوند در این مورد به مردم تذکر می دهد ۴_ حاکمیت طاغوت به تعبیر قرآن حرث و نسل  یعنی  تولید و اقتصاد و نسل بشر را از بین می برد و با فساد اقتصادی گسترده اقتصاد و تولید را نابود می کند و با فتنه انگیزی و جنگ در مناطق دنیا و  تولید  و انتشار ویروسهای خطرناک  نسل بشر را نابود می کند . ۵_ طاغوت خواهان جنگ و کشتار و خونریزی است و خداوند طالب صلح و دوستی بین بشر می باشد ۶_ حاکمیت طاغوت در عصر  حاضر بین مردم انواع تبعیض های عقیدتی ؛ نژادی ؛ جنسیتی ، اقتصادی و...قائل است و به گفته ی رهبر خود مردم را به دو گروه خودی  و  ناخودی تقسیم می کند و تمام امتیازات اقتصادی  و ...را فقط به خودی ها می دهد و رفاه برای بقیه ی مردم را کار بی خودی می داند  درست مانند فرعون که بنی اسرائیل را به بردگی می گرفت و آنها را کشتار می کرد اما به قوم خود انواع رفاه و امکانات را می داد  و در حقیقت بین مردم  تبعیض قائل بود.  ۷_ حاکمیت طاغوت از نظر قرآن ریاکار و منافق است و به مردم دروغ می گوید : خداوند در  این مورد  می فرماید : و از مردمان کسی است که سخنان زیبا می گوید و خداوند را شاهد گفتار خود معرفی می کند ولی در حقیقت در قلب خود دشمن ترین دشمنان به خدا و رسول و مردم است ۸_ حکومت طاغوت فاسق است یعنی درست مخالف احکام قرآن عمل می کند مثلا خدا رباخواری را نهی می کند ولی حاکمیت طاغوت  رسما بانک‌های ربوی ایجاد می کند . و.....اینها مهمترین مشخصات حاکمیت طاغوت در قرآن کریم است به نظر شما این خصوصیات با چه حاکمیت طاغوتی در عصر حاضر کاملا مطابقت دارد؟          سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

یکی   از موارد غیر متعارف کار اخوندها یا امامان گمراه در عصر حاضر طرز لباس پوشیدن عجیب و غریب آنهاست که با مردم دیگر و همه خلق خدا تفاوت دارد و یک پوشش کاملا قدیمی و ۱۴۰۰ ساله و مرتجعانه می باشد در واقع لباس اخوندها هم نشان و نمادی از افکار عقب مانده و قدیمی آنهاست و وقتی از آنها سوال می کنی این چه طرز لباس پوشیدن در عصر حاضر است؟ با اعتماد نفس ابلهانه و سفیهانه از روی یک غرور شیطانی گردن راست می کنند و جواب می دهند . بله این لباس سنت رسول الله است و این عمامه هم عمامه ی رسول الله است . آیا این ادعای آنها واقعا صحیح است ؟ مسلما مانند دیگر  ادعاهای آنها خیر .چون اینها حتی معنی صحیج سنت رسول الله را نفهمیده‌اند چون آنقدر فهمیم و باهوش هم نیستند چون سنت از نظر لغوی و معنا یعنی راه روش کسی در زندگی و باید گفت سنت و روش رسول خدا در لباس پوشیدن هیچ شباهتی به این اخوندها ندارد بخاطر اینکه لباسی که پیامبر خدا می پوشید. لباس رایج و عادی اعراب آن زمان در مکه و اطراف آن بود و اگر روش و سنت  پیامبر  مانند آخوندهای زمان ما بود باید طرز لباس پوشیدنش مانند جدش ابراهیم ع و مردم زمان او یعنی تقریبا ۲۵۰۰ سال پیش از پیامبر اسلام می بود  که مسلما لباسی متفاوت با اعراب مکه در ۱۴۰۰ سال پیش بود ولی چون روش و سنت پیامبر به این صورت بود که چون وی مردی بود که سعی می کرد فرزند زمان خودش باشد و به قولی امروزی بود روش و سنت  لباس پوشیدنش نیز مانند مردم زمان خودش و مردم عادی بود تا فرق ظاهری با دیگر مردم نداشته باشد و مردم با او احساس نزدیکی بیشتری کنند . یعنی باید گفت اگر اکنون پیامبر اسلام در زمان ما زنده بود درست مانند مردم شیک پوش زمان ما  با لباس امروزی مثلا کت و شلوار شیک و احتمالا کراوات اتو کشیده بین مردم ظاهر می شد نه لباس  آخوند های امروزی و حتی طرز فکرش نیز با  وجود داشتن ایمان و رعایت شعائر اسلامی کاملا متجددانه و مدرن و امروزی بود . و فرزند زمان خودش بود بلکه افکارش از زمان خودش نیز جلوتر و جدیدتر بود . و روش مهدی موعود نیز در افکار و گفتار و ظاهر لباس نیز درست به همین صورت است چون وی انسانی باایمان و در عین حال متجدد و مدرن و امروزی می باشد نه انسانی با افکار و ظاهر عصر حجر و ازین جهت پیامبر ص در مورد او می  فرماید: مهدی از فرزندان من است و هیچگاه از سنت من تخطی نمی کند.   امام علی ع در مورد او می فرماید : او شبیه ترین مردم به پیامبر اسلام ص  می باشد.     سلام بر  کسی که پیرو هدایت شود.

جهاد یکی از فروع دین در شریعت اسلام است  جهاد اهمیت فراوانی در تعالیم قرانی و اسلامی دارد و خداوند در قران  در این مورد می فرماید: کسانی که در راه ما جهاد می کنند ما راههای ( هدایت) خود را به انها نشان می  دهیم   و یا می فرماید : فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما ...   خداوند مجاهدین را بر نشستگان ( کسانی که کاری نمی کنند)   برتری داده و اجر بیشتری به  آنها می دهد  . خیلی ها از مسلمین ادعا دارند که مجاهدان راه خدا هستند ولی آیا همه ی آنها مفهوم جهاد در راه خدا را به درستی می دانند ؟ مسلما خیر.  چون امامان گمراه همیشه در طول تاریخ و عصر حاضر جهاد را فقط به معنی جنگ کردن و کشتن کفار و دشمنان اسلام تعریف کرده اند. و البته مصداق های کفار و دشمنان اسلام هم از نظر اخوندها هم کسانی هستند که با نظرات اخوندها مخالف هستند . ولی از دیدگاه الهی جهاد مفهوم بسیار وسیعتری از صرفا جنگ با کفار دارد و اصولا خدا برای جنگ با کفار بیشتر واژه ی قتال با کفار را در قرآن با کار می برد نه جهادرا . از نظر خدا هرگونه سعی و تلاشی در راه اهداف الهی و خدمت به بشریت جهاد در راه خدا محسوب می شود. بر این اساس دانشمندی که به کار پژوهشی در رشته ای مثل پزشکی ، مهندسی، شیمی؛ فیزیک و ... برای خدمت به بشر  و پیشبرد علم می پردازند. کفاشی که علاوه بر درآمد حلال در حال خدمت به مردم هست و افراد دارای سایر شغل‌های مشروع که به مردم خدمتی می کنند .مثلا کسی که کتاب مفیدی می نویسد اگر واقعا علاوه بر درآمد مشروع هدفشان خدمت به مردم است  مجاهد در راه خدا محسوب می شوند . و هر کس کارش را بهتر انجام دهد مجاهد والاتری نزد خدا می باشد. ازین جهت مفهوم جهاد یک مفهوم بسیار وسیع نزد خداوند دارد و منحصر به جنگ با کفار نیست البته جنگ با کفار هم می تواند جهاد  محسوب شود ولی به شرط اینکه مجاهد واقعا در جبهه‌ی حق باشد و طرف او نیز واقعا جبهه‌ی باطل باشد . نه اینکه  ایادی شیطان طرف حق  را با شیادی جبهه‌ی باطل به او جلوه می دهند . مثلا در زمان حافظ شیرازی چون این شاعر آزاده از ریاکاری امیر شیراز و نفاق زاهدان و واعظان شهر در اشعار انتقاد می کرد این واعظان فتوی دادند که حافظ کافر شده و باید اعدام شود و نزدیک بود که پیروان انها حافظ را نیز اعدام کنند که او با تدبیری ازین مهلکه جان به در برد یا اکنون در دوران معاصر مفتیان گمراه به گروه‌های تکفیری فتوی می دهند که بمب به کمر خود ببندند و میان  گروه سنی ها و یا شیعه ها بروند و آن را منفجر کنند تا خود نیز   به بهشت بروند و این کار را جهاد در راه  خدا معرفی می کنند و یا فتوایی که گروه تروریستی داعش در مورد جهاد نکاح به زنان ساده دل توصیه  می کرد . اینها همه انحرافات در معنی واقعی جهاد می باشد.و اساسی در اسلام ندارد.

قبل از بیان این امر از نظر قرآن بهتر  است توضیح و تذکری لازم در مورد  امر به معروف و نهی از منکر داده شود .  در تعریف امر به معروف باید گفت که معروف کاری است که در یک زمان و مکان و شرایط خاص جغرافیایی برای آن مردم خوب  محسوب می شود و مقبول است و ازین  جهت  آن عمل معروف و مشهور بین مردم به مقبول بودن است و در حقیقت عمل عرفی است که مردم با خوب بودن آن آشنایی دارند و عمل معروف تا حدی با عمل خوب تفاوت دارد ازین جهت که عمل خوب عملی است که برای مردم در همه ی زمان‌ها و مکان‌ها و با هر شرایط خوب محسوب می شود ولی عمل معروف عملی است که گفتم برای عملی خاص در زمان و مکان و شرایطی خاص و برای قومی خاص مقبولیت دارد و ممکن است برای مردم و قوم دیگر با شرایط  و زمان و مکان های متفاوت همان عمل خوب محسوب نباشد  .  و منکر درست عکس آن .مثلا فداکاری و بخشش عملی خوب است که برای همه ی مردم  دنیا در  هر زمان و مکانی مقبول است اما چند همسری برای یک مرد ممکن است در  یک قوم مانند قوم عرب در ۱۴۰۰ سال پیش مقبول بوده و عمل نیک محسوب می شده و ممکن است برای اقوام دیگر در زمان و مکان متفاوت عملی خوب و مقبول نباشد بنابر این چند همسری برای مردم عرب ۱۴۰۰ سال پیش معروف ولی ممکن است برای اقوام و ملل دیگر  در  زمان و مکان متفاوت بسیار نیز منکر و زشت باشد. بنابراین خداوند متعال در قرآن چون به این امر  آگاه است و می فرماید : امر به معروف و نهی از منکر کنید یعنی با توجه به شرایط زمان و مکان و قومیت مردم را امر به معروف و نهی از منکر کنید.  هرچند  وقتی پای فضایل ثابت اخلاقی چون ایثار گذشت باشد مستقیما امر به خوبی گفتن و خوب عمل کردن می کند. این توضیح  ازین جهت بیان شد تا اذهان عمومی روشن شود که   معروف و منکر  باید اول شناخته شود و کسانی به امر به معروف و نهی از منکر آگاه باشند بعد اقدام به این کار کنند وگرنه چه بسا کسانی     امر به معروفی کنند که در حقیقت منکر  است  و نهی از منکری کنند که در  حقیقت نمی دانند که آن عمل معروف است و آنها در شناخت معروف و منکر اشتباه می کنند. مسئله و پرسش بعدی این است که امر به معروف و نهی از منکر آیا کار عمال حکومتی است یا مسئولیتی مردمی ؟ پاسخ از دیدگاه قران کاملا روشن است خداوند در  قرآن  با صراحت می فرماید: مردان و زنان  مسلمان باید امر با معروف و نهی از منکر  کنند نه حکومت و عمال حکومتی. قرآن در آیه ی ۷۱ سوره ی توبه می فرماید ': والمومنون والمومنات بعضهم اولیا بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر ... مردان و زنان با ایمان برخی دوستدار هم هستند امر به نیکی می کنند  و از بدی نهی می کنند...و در آیات مشابه نیز هیچگاه این مسئولیت مردمی را به عهده ی حاکمیت قرار نمی دهد حال چگونه و چرا در کشور ما این کار را عمال حکومتی می کنند جای هزار اما و اگر دارد و قطعا عملی ضد اسلامی و بدعت است و بیشتر باعث دین گریزی مردم آزاده می شود. نکته ی بعد آنکه شرایط زمان  و  ابزار کار برای امر به معروف و نهی از منکر نیز نسبت به گذشته تغییر کرده و این عمل باید با توجه با شرایط روز جامعه باشد چون امروزه  مردم از تذکر مستقیم  امر به معروف و نهی از منکر رویگردان هستند و باید به زبان امروزی که زبان  سینما و موسیقی و طنز است با آنها سخن گفت تا شاید یک امر را قبول کنند و یا از عملی دوری کنند به این صورت که یک کارگردان آگاه سینما و تلویزیون یا   یک طنز پرداز خبره با توجه به شرایط جامعه و معضلات آن می تواند از مفاسد اخلاقی جامعه چون فساد جنسی و رشوه و رانت ....با یک فیلم و اثر هنری فاخر  یا  یک کلیپ طنز انتقاد کند و یا با فیلمی با محوریت فضایل اخلاقی چون ایثار و از خود گذشتگی مردم را به این امور تهییج کند . و این همان امر به معروف و نهی منکر  می شود با زبان امروزی. نه اینکه مانند دزد سر گردنه چهار گردن کلفت نادان را با اسلحه مامور ارشاد و اشکال گیری از سرو پای جوانان مردم  کنی و بعد  برای فریب مردم نام آن را گشت ارشاد بگذاری آیا چنین کاری شرم آور برای یک حاکمیت امروزی نیست .  شخصی مانند سعدی و حافظ و عبید زاکانی در قرن هفتم و هشتم شیوه ی درست امر به معروف و نهی از منکر را با شیوه ی طنز اجتماعی فهمیده بودند ولی شما در قرن ۲۱ هنوز شیوه ی صحیح آن را نفهمیده اید .