نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسلام» ثبت شده است

حجاب نیز یکی از مسائل چالشی در دوره ی معاصر و بخصوص کشور ماست . در این مورد باید توضیح داد که اگر درست در معارف الهی  تامل شود این حقیقت دریافت می شود که  از نظر خدا بیشتر  رعایت جوهر حجاب و پوشش مهم است  نه قالب خاصی برای حجاب . در قرآن کریم در مورد پوشش اعم از زن و مرد در آیه ی ۲۶ سوره ی اعراف می فرماید: ای بنی آدم ما لباسی از آسمان برایتان فرستادیم تا عیوب شما را بپوشاند و برای شما زینت و زیور و زیبایی باشد.... پس در این آیه فلسفه ی پوشش و لباس دوچیز است پوشاندن بدن و نیز زیور و زیبایی برای انسان . پس در آیه بیشتر پوَشش بدن و زیبایی لباس مهم است و پوشش زنان و مردان مسلمان در عصر حاضر باید چنین خصوصیتی داشته باشد که علاوه بر پوشش ، زیبا و به تعبیر امروزی شیک هم باشد . که با کمال تاسف در بین مومنین در عصر حاضر  به مورد  دوم یعنی زیبا و شیک بودن زیاد توجه نمی شود.  در این آیه به نوعی مدهای جدید و شیک لباس را نیز تایید می کند و کاملا کاربردی امروزی دارد. به شرطی که این مدها پوشاننده ی بدن نیز باشند و حالت تنگی و برهنگی را نداشته باشند . و این دو خصوصیت لباس علاوه بر زنان شامل مردان نیز می شود . ولی با این حال در آیاتی از قرآن نیز می بینیم خدا به برخی از قالبهای لباس چون به سر زدن خمر با مقنعه و پوشاندن سرو گردن و سینه ی زنان و پوشاندن چادر نیز برای زنان  پیامبر و زنان مومنین صدر اسلام نیز صراحت دارد ( آیه ی ۳۲ سوره ی نور ) و بر این اساس مسلمانان قشری در زمان ما که فهم درستی از معارف الهی ندارند با تعصب تمام تاکید دارند که در زمان ما نیز زنان مسلمان باید مانند صدر اسلام مقنعه به سر بزنند و خود را در چادر سیاه بپوشانند . در این مورد باید توضیح داد که همان طور که پیش از این با دلیل قرانی بیان داشتیم مقصود خدا از حجاب و لباس بیشتر پوشش است نه قالب خاص، چون چادر و مقنعه برای زنان و دختران  در همه ی زمان‌ها و همه ی مکان‌ها و اینکه در دو آیه ی  قرآن به دو قالب خاص چون مقنعه و چادر صراحت دارد دلیل نمی شود که این قالب خاص برای همه ی زمان‌ها و همه ی مکان‌ها همان چادر و مقنعه باشد چون می دانیم این نوع قالب مخصوص زنان و دختران عرب مسلمان در آن زمان و مکان جغرافیایی خاص بود ولی اکنون شرایط کاملا از نظر زمانی و مکان‌های مختلف تغییر کرده و چندان معقول نیست زنان و دختران مسلمان هنوز مثل ۱۴۰۰ سال پیش همان قالب لباس را بپوشند . بلکه می توانند به جای مقنعه از قالبهای جدیدتر و امروزی تر برای پوشش سرو گردن و سینه مانند کلاه و شال های زیبا نیز استفاده کنند و بجای چادر از انواع مدلهای مانتوی زیبا بارعایت شرایط پوشش بدن استفاده کنند چون مقصود خدا از لباس زنان و مردان پوشش و زیبایی و شیک بودن است نه یک یا دو قالب خاص قدیمی که دمود شده و زمان آن نیز گذشته است.  همانطور که وقتی در قران برای مردم ان زمان می فرماید حیواناتی مانند اسب و الاغ و شتر  را برای سوار شدن شما افریدیم و رام کردیم دلیل نمی شود که الان مردم سوار الاغ و شتر شوند و از تهران  به مشهد بروند  آیا چنین کاری معقول است ؟ بلکه مقصود خدا این بوده از امکانات موجود که خدا در اختیار شما قرار داده استفاده  کنید. مسئله ی دیگر در مورد حجاب در اسلام حالت اختیاری بودن آن می باشد مسلما حجاب یک حکم و دستور الهی آست و نشانه ی داشتن ایمان و دین یک شخص است و رعایت شعائر دینی نیز زمانی ارزش دارد  که کاملا با اختیار انتخاب شود  چون در دین اجباری نیست بنابراین اجرای حجاب اجباری آن هم توسط عمال حکومتی  برای زنان  به هیچ وجه ریشه ی اسلامی و قرآنی ندارد و یک بدعت زشت می باشد که باعث وهن اسلام و دین گریزی مردم می شود  . بنابراین اگر کسی حجاب را رعایت کند اجر او نزد خداست و اگر رعایت  نکند باید در آخرت به خداوند پاسخگو باشد .

یکی از مسائل چالش بر انگیز در عصر معاصر در مباحث اِسلامی این مسئله است که آیا موسیقی از نظر قران حرام است ؟ بهتر است این مسئله را نیز به لحاظ آیات قرآن بررسی کنیم . در قرآن کریم هیچگاه آیه ای نازل نشده که موسیقی را حرام کرده  بلکه اگر به دقت در تمام آیات قرآن با نظر  محققانه دقیق شویم خواهیم دید که آیه ای نیز وجود دارد که صدای خوش را که نوعی موسیقی است  تایید می کند. خداوند  در آیه ی دهم از سوره ی مبارکه سبا در این مورد  می فرماید: ولقد آتینا داوود منا فضلا یا جبال اوبی معه و الطیر  و النا له الحدید....  همانا به داود  از فضل خود نعمتی بخشیدیم ما به کوهها و پرندگان گفتیم ای کوهها و ای پرندگان با او هم آواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید و آهن را برای او نرم کردیم .       که الیته مفسران این فضل و نعمت را به داود آواز خوش  تفسیر کرده اند و تفسیر  درست نیز می باشد  چرا که خداوند به پرندگان و کوهها هم می گوید باوی هم آواز شوید و تسبیح بگویید .  حال باید از برخی شیادان دینی پرسید کجای قرآن خداوند موسیقی را حرام کرده ؟ و شما این حرام را از کجا می تراشید و به قرآن و اسلام نسبت می دهید. اصولا در قرآن به صراحت آمده که اسلام دینی بر پایه ی فطرت  و ذات آدمی است و  موسیقی و آواز خوش حقیقتی است که با ذات و فطرت آدمی سازگار است پس چگونه یک امر فطری می تواند از نظر خداوند حرام باشد؟ چه کسی گفته این عطیه ی الهی که از آغاز آفرینش با روح و جان و سرشت آدمی قرین است و حتی نوزاد تازه به دنیا آمده بدون شنیدن  آن( لالایی) به خواب نمی رود برای انسان حرام و مضر باشد . اتفاقا موسیقی  نه تنها مضر نیست و نباید حرام باشد بلکه برای انسان درست حالت غذای روح را دارد و مانند عبادت یک کار کاملا معنوی و روحانی است.    بسیار پیش آمده برای همه ی ما که هرگاه یک غزل عارفانه با موسیقی دلنشین می شنویم روح ما آرامش و حالت معنوی پیدا می کند و نشاط برای عبادت پیدا می کند و این نشان می دهد موسیقی پیوندهای عمیقی با معنویت و عبادت خدا دارد. اصولا باید  گفت که مخصوصا موسیقی فاخر و عرفانی منشا کاملا آسمانی دارد  و مربوط به عوالم بالای روحانی و نزدیک  به عالم  خداوندی است و وقتی انسان آن را می شنود ناخودآگاه روحش به یاد عالم خداوندی می افتد و آرامش می یابد  و لذت معنوی به وی دست می دهد چون می دانیم یاد  خدا آرامش بخش دلهاست . علت اینکه یک نوزاد در آغاز  تولد باشنیدن لالایی که نوعی موسیقی است آرام می شود و به خواب می رود این است  که  روح نوزاد تازه از عالم ذر یا عالم خداوندی منتقل شده و به این جهان خاکی در جسم جا گرفته و ازین دوری بیقرار و نا آرام و مضطرب است و وقتی صدای لالایی را می شنود این لالایی چون اندکی شبیه آوازهای معنوی عالم  قبلی است روح طفل را مجددا به  یاد آن موسیقی های روحانی می اندازد و طفل موقتا آرام می شود و به خواب می رود و در خواب موقتا روحش به آن عوالم متصل می شود. . البته یکی ازدلایل حرام کردن موسیقی توسط اخوندها از زمان قدیم دلایل سیاسی و اجتماعی نیز می باشد  چون از زمان قدیم مردم به موسیقی علاقمند بودند و معمولا به  دور نوازندگان و موسیقی دانها جمع می شدند و این امر باعث می شد که اطراف منابر آخوندهای قدرت طلب خلوت تر شود وازین جهت چاره را در آن دیدند که موسیقی را از نزد خود حرام کنند که بازار مکاره ی آنها برای جمع کردن مردم  کساد نشود وگرنه این تراشیدن حرام ها ربطی به دین و قرآن ندارد . اصولا اگر  تو جه کنید خود آیات قرآن پیوندهای عمنیقی با موسیقی دارند و تقریبا بیشتر آیات قرآن کاملا حالت موسیقایی و آهنگین  و  تناسب  کامل با آهنگهای معنوی دارند بنابراین از صدر  اسلام نیز به آواز خوش خوانده می شدند و خود این زیبایی موسیقایی قرآن باعث جذب مردم از  فرهنگهای مختلف به اسلام شده است .

شهید  واژه ای است که به خصوص بعد از انقلاب ۵۷ زیاد به گوش مردم می رسد ودر رسانه های حکومتی بسیار در مورد  آن سخن می گویند . واژه ی شهید کلمه ای عربی است که در قرآن با عنوان امروزی یعنی کشته ی راه خدا هرگز به کار نرفته و در قرآن فقط همین اصطلاح کشته شدگان در راه خدا به کار رفته .و اما آیا هر کسی را که در جنگ و امثال آن مثل ترور  کشته  شود می توان شهید نامید ؟ مسلما خیر چون شهدا افرادی والا مقام نزد خدا هستند و  دارای صفات منحصر به فرد و  لیاقتهای  بسیاری می باشند که بر اثر جهاد و اعمال صالح از نظر خدا به آن مقام  دست پیدا کرده اند و لا اقل دو مشخصه و ویژگی مهم را باید داشته باشند ۱_ با نیت خالص برای خدا   قدم در راه و مجاهده ای گذاشته باشند و مقاصد دنیوی در نیات خود  اصلا نداشته باشند ۲_  در زمان مجاهده و مبارزه و تلاش یا جهاد در جبهه‌ی حق باشند و از  جبهه‌ی حق طرفداری کنند نه اینکه در جبهه‌ی باطل باشند و خیال می کنند در جبهه‌ی حق می باشند . مثلا برخی از قاتلان امام حسین ع با نیت خالص به کربلا آمده بودند ولی افسوس که گمراه بودند و در جبهه‌ی باطل بودند بنابراین در کربلا  به درک واصل  و نفله شدند و شهید نشدند . در عصر حاضر هم اگر  حتی هزاران نفر در  دفاع از طاغوت و جبهه‌ی باطل کشته شوند به هیچ وجه نمی توانند شهید باشند چون از نظام ظلم و ظالم حمایت و دفاع می کردند و در حقیقت و نفله و قربانی شدند و جان خودرا  بیهوده تلف کردند و در آخرت نیز  باید بخاطر جانبداری از حاکمیت باطل پاسخگو باشند. خداوند در این مورد می فرماید: کسانی  که تمام سعی و تلاش خود  را در  زندگانی دنیا در راه باطل صرف کردند  زیان دیده در  دنیا و آخرت هستند و این زیانی جبران ناپذیر  و بزرگ است .  ویژگی دیگر شهدای واقعی نیت خالص است که داشتن نیت خالص نیز فقط برای خدا کار چندان آسانی نیست چون جاذبه های زندگی دنیوی باعث می شود  که بسیاری برای مقاصد غیر الهی در مجاهده ای قدم بگذارند و نیت انها غیر الهی باشد   مانند شخصی از مسلمین که در  صدر اسلام بسیار شجاعانه می جنگید و وقتی کشته شد همه فریاد زدند شهادتت مبارک و پیامبر ص  ۲فرمود او شهید نشده چون نیت و هدفش از جنگ با کفار الاغ زیبایی بود که زیر  پای سرباز  کافری بود و می خواست آن الاغ را تصاحب کند و به غنیمت بگیرد و نیتش الهی نبود. بنابراین نیت خالص بسیار در  شهادت اهمیت دارد  به همین خاطر اگر کسی دارای نیت خالص و الهی باشد و در مهاجرت و دور از وطن بمیرد حتی اگر در  جنگ هم کشته نشده پیامبر اسلام فرموده او شهید از دنیا رفته . اگر یک مهندس مخلص با نیت الهی در  حال ساختن یک پل برای رفاه عمومی باشد و در عملیات ساخت این پل بر اثر  حادثه کشته شود وی مسلما شهید از دنیا رفته است . بنابراین نیت خالص بسیار  در این راه اهمیت دارد.

امروزه در رسانه های مجازی و غیر مجازی افراد مزدوری از طرف دجال جهانی مامور شده اند که بخاطر دشمنی با اسلام و ضعیف کردن ایمان مردم ایرادات و اشکالاتی به قرآن و اسلام بگیرند. عمده ی این ایرادات این موارد است : ۱_ برده داری در اسلام ۲_ زن ستیزی و تضییع حقوق زنان در اسلام ۳_ کشتار یهودیان در صدر اسلام ۴_ راهزنی مسلمانان صدر اسلام ۵_ چند همسری در اسلام ۶_ قوانین خشن چون قصاص در اسلام : قبل از توضیح این موارد و رفع ابهام و ایرادات در این موارد در اسلام لازم است تذکر داده شود که در  قرآن و اسلام دونوع احکام داریم یک نوع احکام عبادی  مثل نماز و روزه و زکات ...که حالت ثابت در هر زمان و مکان برای همه ی انسان‌ها دارند و تغییر شرایط چون زمان و مکان و .‌. تاثیری در اجرای آنها ندارد چون مربوط به  ساختار روح و روان  انسانهاست مثلا برای هر انسان نماز در هر شرایطی لازم است ولی برخی  احکام قرآن حالت مدنی دارند که با توجه به زمان و مکان ممکن است لازم شود تغییر کنند در عین حال که جوهر و روح اسلامی خودرا نیز حفظ کنند مثلا رعایت پوشش و حجاب را در نظر بگیرید . مسلما در اسلام رعایت حجاب و پوشش به خصوص برای زن یک اصل است و بر آن تاکید شده ولی این پوشش در صدر اسلام و در آن جامعه ی خاص عرب با ان شرایط اجتماعی و آب و هوا ، زدن مقنعه به به سرو گردن زن و پوشیدن چادر بود ولی در زمانه ی ما این پوشش با توجه به تغییر شرایط زمان و و مکان و قومیت  مسلما تغییر می کند و   برای پوشش سر زنان شال و کلاه و موارد دیگر بکار می برند و به جای چادر نیز ماتو می پوشند . خب به این صورت نه تنها اشکالی ندارد بلکه  بسیار نیز خوب است چون درست است که قالب حجاب تغییر کرده ولی روح اسلامی آن که رعایت پوشش است کاملا رعایت شده پس رعایت پوشش جزو احکام مدنی اسلام محسوب می شود . در صدر اسلام امام علی ع این احکام مدنی را که با توجه به شرایط زمان و مکان تغییر می کند احکام ناسخ و منسوخ می نامید . به این صورت که حکم مدنی در قرآن بیان می شود و چند مدت بعد با توجه به شرایط حکم دیگری بعنوان ناسخ نازل می شد و حکم اولی را منسوخ می ساخت . حال باید گفت برخی ایرادات و اشکالاتی که به اسلام گرفته می شود این است که برخی به احکام مدنی قرآن که بر طبق شرایط زمان و مکان تغییر می کنند توجه نمی کنند . مثلا مسلمانان قشری که درک درستی از احکام اسلامی ندارند اصرار دارند که    تمام احکام اسلامی حتی احکام مدنی اسلام امری ثابت هستند و باید در همه ی زمان‌ها به همان شکل صدر اسلام رعایت شوند و دشمنان اسلام نیز بهانه به دست می آورند و طعنه می زنند ببینید چقدر قوانین و احکام اسلامی عقب مانده  بدوی می  باشند و هنوز به مردم توصیه می کنند که باید مثل ۱۴۰۰ سال قبل زندگی کنند .  یکی از این ایرادات مطرح شده به اسلام احکام نگهداری برده و کنیز و برده داری در قرآن است . که چرا اسلام با برده داری موافق بوده است . این ایرادی خلاف واقع می باشد چون اسلام به هیچوجه با برده داری موافق نبوده و نیست دلیل آن نیز آن است که بارها در قرآن می فرماید که برای کفاره ی یک گناه مخصوص یک غلام یا کنیز را آزاد  کنید . و بارها خود  اهل بیت و مخصوصا امام علی از مال خود غلامان و کنیزانی می خرید و آزاد می کرد پس اسلام و قرآن با برده  داری موافق نبود ولی شرایط آن روز جامعه ی عرب آنطور بود که مصالح اقتصا می کرد که لغو برده داری کم کم صورت گیرد و شرایط آن کم کم مهیا شود . چون شاید جامعه ی آن روز هنوز آمادگی لازم را برای لغو   ناگهانی برده داری را نداشت . بنابراین احکام نگهداری غلام و کنیز در قرآن جزو احکام  مدنی اسلام می باشند که با گذشت زمان مسلما منسوخ می شوند ایراد دوم معاندین به اسلام در مورد به اصطلاح تضییع حقوق زنان در اسلام  و زن ستیزی در قرآن می باشد  . اولا باید تذکر داده شود که نه تنها اسلام و قرآن حالت زن ستیزی ندارد بلکه بسیار نیز در احقاق حقوق زنان و دختران موثر بوده چون در قبل از ظهور اسلام واقعا به زنان و دختران ظلم می شد . دختران را زنده به گور می کردند و در ازدواج اختیاری نداشتند و با  آنها را به زور به ازدواج با دیگران مجبور می کردند . حق اظهار نظر و رای نداشتند . به آنها بی احترامی می کردند و خشن صحبت می کردند و...ولی با ظهور اسلام پیامبر اسلام نهایت احترام و محبت را به زنان و دختران می گذاشت و به مسلمین نیز توصیه می کرد همین کار را بکنند . هنگام ازدواج رضایت دختر را لازم می شمرد و حتی در هنگام  بیعت نه تنها با مردان بلکه بازنان نیز به روش خاص خود بیعت می گرفت  و ...

 

یکی از ایرادات مخالفان اسلام این مورد است که چرا مثلا برای زن در اسلام حقوق نامساوی بامرد قرار داده شده و زن نصف مرد ارث می برد؟ و این عادلانه نیست اولا در  اینجا باید تذکر داد که عدالت همه جا به معنی تساوی نیست.  مثلا شما در نظر بگیرید جلوی یک بچه ی کوچک سر سفره مقدار کمی غذا مثلا یکی دو قاشق  غذا بگذاریم و جلوی مرده گنده نیز همان مقدار غذا قرار دهیم در این حالت این رعایت تساوی هست ولی عدالت نیست . و اینکه در برخی موارد در اسلام حقوق متفاوتی برای زن و مرد گذاشته شده  نشانه ی بی عدالتی نیست چون معنی عدالت این است که هر چیز باید در جای خود قرار داده شود . بعد این دشمنانی که این ایراد را به قرآن می گیرند توجه نمی کنند که برای درک عدالت در مورد حقوق زن و مرد در اسلام باید به کل حقوق زن و مرد به صورت یک مجموعه نگاه کنیم نه یک مورد جزئی مثلا درست است که در قرآن حق ارث زن نصف مرد است ولی در  عین حال تهیه ی هزینه ی کل زندگی نیز بر عهده ی مرد است نه زن و موارد دیگر که اگر مجموع این حقوق زن و مرد را در اسلام حساب کنیم به تساوی حقوق زنان و مردان می رسیم . در  عین حال که می توان گفت احکام  حقوق زن و مرد در قرآن حالت مدنی دارند نه عبادی و می توان با مرور زمان تغییراتی در آن به وجود آورد. ایراد دیگری که به اسلام و احکام قرآن گرفته می شود در مورد قصاص و خشونت احکام جزایی اسلام است مثلا می گویند قصاص کسی که فردی را به عمد کشته نباید اعدام باشد . چون بیرحمانه است  و بعد کشتن و اعدام فردی فایده ای برای جامعه و جلوگیری از تکرار جرم ندارد و ...در جواب این ایرادات باید گفت که مقصود از اجرای قوانین جزایی در  جامعه در مرحله ی اول چیست ؟ مسلما جواب اجرای عدالت است و تاثیر آن در بازدارندگی جرم در مرحله ی دوم است . و آیا این عادلانه است که ما اجرای عدالت را که درجه ی  اول اهمیت را دارد فدای    تاثیر آن در جامعه کنیم آیا این عقلانی و منطقی است . در  عین حال اسلام تشویق به قصاص هم نمی کند و به بخشش و گذشت بازماندگان مقتول از گناه قاتل توصیه می کند تا توجه شود که اسلام به رحم و بخشش هم توجه می کند  البته بعد از اجرای عدالت که اهمیت بیشتری دارد . و دلیل دیگر قصاص در اسلام این است  که اسلام تنها به صورت تنگ نظرانه  فقط به عواقب و آثار دنیوی قصاص توجه ندارد بلکه به عواقب اخروی قصاص برای قاتل نیز توجه دارد چون قاتلی که بخاطر قتل این حق حیات را از دیگری گرفته اگر به دنیای دیگر برود و روز قیامت شود  این حق و گناه بر گردن او خواهد بود  و معلوم نیست در آن روز مقتول اورا بخاطر این گناه ببخشد و  فرد قاتل به خاطر این گتاه تا ابد جهنمی خواهد شد ولی اگر در دنیا توسط بازماندگان مقتول قصاص و اعدام شود دیگر حقی از مقتول در روز قیامت به گردن او نخواهد بود  و ممکن است برای همیشه جهنمی نشود پس قصاص در دنیا در حقیقت به نفع قاتل است و برای همین است خداوند می فرماید : و برای شما در قصاص زندگانی است ای صاحبان خرد .  در  مورد دیگر احکام جزایی قرآن نیز باید گفت ممکن است برخی جنبه ی مدنی داشته باشند و با تغییر  شرایط با رعایت روح عدالت اسلامی تغییر کنند. ایراد دیگر که به اسلام و پیامبر اسلام می گیرند در مورد قتل مردان یهود قبیله ی بنی قریظه در صدر اسلام می باشد . در توضیح این امر باید گفت :  که اولا این حکم در  مورد یهودیان بنی قریظه یک حکم و انتقام الهی بود و فقط اجرای آن توسط پیامبر و مسلمین بود و اگر پیامبر خود تمایل هم به این کار نداشت نیز چون حکم الهی بود ناچار بود آن را اجرا  کند. اصولا اگر دشمنان اسلام می خواهند این ایراد را به پیامبر بگیرند در حقیقت کار خدا را نیز  زیر سوال می برند. مشابهه این احکام در مورد قوم یهود نیز قبلا داده شده بود به صراحت قرآن زمانی که بنی اسرائیل در غیبت حضرت موسی ع گوساله پرست شدند و بعد حضرت موسی از آنها بسیار عصبانی شد خداوند دستور داد برای اینکه خدا  از گناه آنها بگذرد بایدتمام قوم  به دو گروه تقسیم شوند وشمشیر به دست بگیرند و همدیگر را بکشند و به این صورت این حکم را نیز حضرت موسی اجرا کرد و تعداد بیشماری از یکدیگر را کشتند تا خدا از گناه آنها گذشت کرد حال باید به کار خدا و حضرت موسی ایراد گرفت؟ چون خدا خود آفریننده ی آنها بوده و اختیار مرگ  و  زندگی آنها را نیز در دست دارد و البته یکی از صفات خدا شدید العقاب است که برخی موارد به شدت برخی گناهان را جزا می دهد. گناهانی که شاید از نظر ما مهم نباشند. در مورد یهود بنی قریظه نیز در  صدر  اسلام همین اتفاق افتاد و پیامبر با این قبیله ی یهود پیمان بست که در صورت حمله ی مشرکان مکه به مدینه همه با هم  متحد شوند  و با دشمنان بجنگند ولی در زمان جنگ و هجوم مشرکان مکه یهودیان نه تنها به پیمان خود عمل نکردند بلکه از پشت جبهه نیز به مسلمانان خیانت کردند بعد از شکست مشرکان مکه پیامبر قصد نداشت از یهودیان بخاطر خیانت انتقام بگیرند و به خانه برگشت   ولی فرشته ی وحی نازل شد و پیغام داد که باید یهودیان خائن به خاطر این کار مجازات شوند. پیامبر از آنها خواست بی قید و شرط  تسلیم شوند ولی آنها باز هم      مقاومت کردند و مسلمین به آنها حمله کردند و آنها را اسیر کردند . در  این حال پیامبر به آنان فرمود: با شما چا رفتاری کنم،؟آیا حکم سعد بن معاذ را که با شما  سابقه ی دوستی دیرینه دارد در مورد شما اجرا کنم ، آنها گفتند بله ما حکم سعد را هر چه باشد قبول داریم ولی در عین ناباوری سعد بن معاذ گفت حکم  من در مورد شما این است که بخاطر این خیانت در جنگ تمام مردان شما باید اعدام شوند . البته این حکم سعد درست همان حکم تورات کتاب یهودیان نیز بود که در صورت خیانت در جنگ باید این حکم در مورد خائنان اجرا شود و پیامبر و مسلمین نیز به ناچار این حکم تورات  را که حکم الهی نیز بود در مورد یهودیان اجرا کردند.. البته در قوانین جنگی امروز نیز  مجازات فرار کنندگان و خائنان در جنگ اعدام می باشد. .

ایراد بعد تهمت راهزنی به مسلمانان صدر اسلام می باشد که از طرف مغرضان مطرح می شود اما حقیقت امر چه چیز بوده در توضیح باید گفت که در صدر اسلام زمانی که مسلمین از مکه به مدینه هجرت کردند تمام اموال و دارایی آنها در مکه باقی ماند مسلمین مهاجر از مشرکان مکه خواستند اموال آنها را برای آنها بفرستند ولی مشرکان نه تنها این کار را نکردند بلکه  تمام اموالشان را غارت کردند و مسلمین در مدینه نیز به تلافی این کار کاروان‌های تجاری مشرکان قریش را که برای سفر به شام از کنار  مدینه رد می شدند متوقف و اموال مشرکان را به نفع خود مصادره کردند حال دشمنان اسلام در عصر حاضر این کار مسلمین را راهزنی می دانند قضاوت با شما . در مورد چند همسری برای مرد در قرآن که برخی ایراد می گیرند باید توضیح داد که باید توجه داشته باشید که قرآن تشویق به این کار نکرده بلکه مجوز این کار را در مواردی داده که ممکن است برخی مردان  با داشتن یک همسر به گناه بیفتند و این کار جنبه ی اضطرار در موارد خاص را دارد نه تشویق و تازه در آیات  دیگر نیز شرط مشکلی نیز برای اینکار گذاشته و فرمود این کار را به شرطی انجام دهید که بتوانید عدالت را بین همسران برقرار کنید و بعد فرموده که و نیز توانید هم بین آنها عدالت ایجاد کنید اگر چه سعی و تلاش بسیاری از خود نشان دهید یعنی بطور مستقیم خواسته بگوید این کار را انجام ندهید هم بهتر است و در ثانی این حکم چند همسری جزو احکام مدنی اسلام و مربوط به شرایط خاص آن روز جامعه ی عرب است  که چند همسری یک سنت  و کار معمولی بوده و مسلما ممکن است در این زمان کاربرد نداشته باشد و این حکم قابل اجرا نباشد و یک حکم عبادی قرآن نیست. و بیشتر یک حکم مدنی است . البته این ایراد را به چند همسری در قرآن را کسانی می گیرند که خود به هیچ اصل اخلاقی و خانوادگی پایبند نیستند و علاوه بر همسر رسمی چند همسر پنهانی و بینهایت زید و دوست دختر و  روابط نامشروع دارند که جای بحث آن  اینجا نیست و خدا خواسته با این مجوز جلو این پنهان کاری ها و فریب کاری ها بین زنان و مردان گرفته شود و قضیه شفاف شود .       این عمده موارد ایراداتی است که مرتبا مخالفین از اسلام می گیرند در حالی که مردم عادی علل آن را نیز  نمی دانند و برخی نیز این ایرادات را باور می کنند. و ایمان خود را از دست می دهند و دین گریز می شوند .

یکی از آفات و عادات زشت در جامعه ی کنونی اسلامی بدعت زشت و بی اساس بت سازی از شخصیت‌های پوشالی می باشد . در حقیقت یکی از اهداف دین اسلام در آغاز این بوده که تمام بت ها را نابود کند و فقط توحید و خداپرستی را در جهان حاکم کند . برخی به اشتباه خیال می کنند دین اسلام تنها برای شکستن بتهای سنگی   ظهور کرد در حالی که اصلا اینگونه نیست . هدف این دین الهی شکستن و نابودی تمام بتهای چوبی و غیر چوبی چون بتهای انسانی و جلوگیری از شخص و شخصیت پرستی و انسان پرستی در  مقابل خداپرستی بوده و هست . این انسان پرستی و شخص پرستی در جامعه ی آن روز حجاز به این صورت بود که مردم شیوخ و ثروتمندان و اربابان خود را تقریبا مانند بت قبول داشتند   و از آنها اطاعت بی قید شرط داشتند  و مثلا اگر شیخ و بزرگ قبیله دستور آدم کشی و جنگ ناحق با قبیله ی مجاور می داد تمام افراد قبیله بدون فکر در مورد درست  و یا غلط بودن  آن دستور آن را حتما اجرا می کردند ودر حقیقت در کنار پرستش بتهای سنگی بتهای انسانی نیز چون شیوخ و بزرگان خود را می پرستیدند . این اشرافیت بت گونه در  مکه به شدت رایج بود و اشراف و ثروتمندان قریش هر کاری دلشان می خواست انجام می دادند و افراد زیر دست و غلامان و کنیزان باید انجام می دادند وگرنه شدیدا مجازات و حتی کشته می شدند بطوری که مشهور است ابوجهل شتران یک عرب صحرا نشین را که به مکه آمده بود را خرید و از روی قلدری و هوی و هوس پول آن را با نداد و پیامبر اسلام اورا مجبور کرد پول شتران آن مرد را بدهد برای اینکه این اشراف برای مردم نوعی حالت بت را پیدا کرده بودند و خود را چند پله بالاتر از ادمهای دیگر می دانستند . این وضعیت شخص پرستی و بتهای انسانی در ایران آن روز  بسیار شدت بیشتری داشت و مردم شاهنشاه را تقریبا چون بت بزرگ و اعوان و انصار و کارگزاران اورا چون بت های کوچکتر قبول کرده بودند و یک جامعه ی طبقاتی تبعیض آمیز و ظالمانه در ایران شکل گرفته بود که طبقه ی زیر دست چون کشاورزان و پیشه وران حق بالا آمدن به طبقه ی بالاتر حتی با نشان دادن لیاقت بسیار نداشتند و حتی این طبقه حق سوادآموزی و یادگیری خواندن و نوشتن نیز نداشتند. دین اسلام درست برای از بین بردن این بتهای انسانی و از بین بردن شخص و شخصیت پرستی ظهور پیدا کرد. تا جامعه را تبدیل به یک جامعه ی بدون طبقه ی توحیدی کند که مردم فقط یک ارباب و صاحب اختیار داشته باشند و او نیز پروردگار جهانیان می باشد . و الیته هم هدف از پرستش و قبول بندگی خدا چون اربابان و بتهای دیگ  بردگی نیست بلکه ابن بندگی عین رهایی و آزادی از تمام محدودیت‌ها و هوی و هوسهای  جسمانی و رسیدن به آزادی واقعی و در نهایت کمال و رشد شخصیت انسانی است . در این نوع بندگی انسان احساس آزادی و رهایی بیشتری می کند . پیامبر اسلام با گفتار و کردار خود نیز تا می توانست سعی می کرد این عادت زشت شخص پرستی و بتهای انسانی را از جامعه ریشه کن کند و بارها می فرمود : تمام انسان‌ها مانند دندانه های شانه در پیشگاه خدا مساوی هستند و نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب و نه سفیدبر سیاه و نه سیاه بر سفید هیچ برتری خاصی ندارد و هر کس پرهیزگارتر است نزد خدا مقام بالاتری دارد حتی این روش پیامبر بعد از فتح مکه اشراف قریش را نیز با وجود اینکه مسلمان شده بودند عصبانی کرده بود و زمانی که پیامبر به بلال آن سیاه حبشی فرمود به بالای کعبه برود و اذان بگوید : ( پیامبر مخصوصا این کار را در مقابل اشراف قریش انجام داد) بسیاری از آنها زیر لب زبان به اعتراض گشودند ولی البته جرات اعتراض آشکار را نداشتند چون بلال را شایسته ی بالا رفتن از دیوار کعبه نمی دانستند. بهر هر حال پیامبر اسلام ابن روند شکستن بتهای انسانی را در قبال همسایگان حجاز چون ایران نیز شروع کرد و در نامه ی تاریخی خود  به خسروپرویز شاه ایران  با آیه ی قرآن  تصریح کرد  که ای اهل کتاب بیایید جز خدارا نپرستیم و برخی از ما برخی دیگر را  غیر از خدا ارباب خود قرار ندهیم . یعنی درست پیامبر اسلام بر نقطه ضعف جامعه ی ایرانی در آن زمان یعنی شاه پرستی و انسان پرستی در مقابل خدا پرستی انگشت گذاشت و شاید علت اصلی این که خسرو پرویز  دعوت اورا نپذیرفت و به قولی نامه ی اورا پاره کرد همین بود که پیامبر قصد داشت به خسرو پرویز توصیه کند که این بساط بت های انسانی را از کشور خویش جمع کند و مسلما شخص مستبدی مانند شاه ایران نمی توانست این کار را قبول کند چون می ترسید پایه های سلطنتش با این روش در بین مردم متزلزل گردد . بهر حال با ظهور اسلام تا مدتی بساط شخص پرستی و پرستیدن بتهای انسانی جمع گردید و حتی سه خلیفه ی قبل از امام علی ع نیز شدیدا با شخص پرستی مبارزه می کردند .

بطوریکه معروف است که  فرزند یکی از کارگزاران عمر خلیفه ی دوم در مصر به یکی از مردم پایین دست ظلم کرده بود و با او بدرفتاری کرده بود آن شخص به مدینه نزد عمر آمد و از دست کارگزار او شکایت کرد عمر بلافاصله آن کارگزار و پسر اورا را احضار کرد و در حضور جمع و در جلو چشم پدرش اورا را شلاق زد و به مرد مصری گفت اگر پدرش نیز به تو ظلم کرده همین کار را با وی می کنم که مرد مصری شکایتی از پدرش نداشت . در این حال عمر رو به جمع حضار کرد و گفت : که چگونه مردم را به بردگی می گیرید  ؟ و حال آنکه خداوند آنها را آزاد آفریده است . در زمان خلافت امام علی نیز این مبارزه با شخص پرستی ادامه داشت   و هرگاه امام علی ع برای سرکشی به شهر های اطراف می رفت و مردم آنجا برای استقبال  و  یا بدرقه به دور او جمل می شدند آنها را ازین  کار شدیدا نهی می کرد تا از خود برای آنها بت نسازد و حتی کسانی را که مانند عبدالله بن سبا در مقام او غلو می دند و صفات الهی به او نسبت می دادند شدیدا ازین کار نهی و گاه تنبیه می کرد .  به هر حال این روند تا زمان امام حسن مجتبی  ع نیز ادامه داشت ولی با به قدرت رسیدن بنی امیه و بعد بنی عباس این دو خاندان نه تنها با شخصیت پرستی مبارزه نکردند بلکه آن را نیز در بین مردم رواج دادند و به معنی واقعی از خود بت ساختند . خلافت را تبدیل به پادشاهی موروثی کردند و در بت سازی از اشخاص از پادشاهان ایرانی قبل از  اسلام نیز جلوتر افتادند . این روند بت سازی ادامه پیدا کرد  تا کم کم این بت سازی از اشخاص در میان روحانیون مذهبی و کسانی که   به دروغ خود را جانشین برحق پیامبر و امامان از اهل بیت می دانستند نیز رواج پیدا کرد حتی این روند در میان سادات و ذریه ی پیامبر ص در قرون اخیر نیز  رواج پیدا کرد  و آنها واژه ی سید  را به معنای آقای مردم و شخصی که از مردم عادی بالاتر است و حق اربابی و سروری دارد نیز بکار بردند در حالی که این روند  درست مخالف با روح توحیدی اسلام می باشد که فقط خداوند را ولی و ارباب واقعی مردم می داند نه هیچ کس دیگر را و اگر  هم توصیه به ولی بودن و دوستی خاندان پیامبر می کند به جهت هدایتگری آنهاست  نه نوعی نوعی برتری به صرف انسان بودن است چون به هر حال آنها نیز انسان هستند و خداوند بین بندگانش فرق و تبعیضی قائل نیست و اهل بیت را نه برای اربابی و برتری بر مردم بلکه برای هدایت آنها برگزیده است. یکی از روش‌های بسیار موثر و در عین حال زشت برای بت سازی از اشخاص در عصر  معاصر در بین روحانیون و گاه غیر روحانیون دادن القاب و عناوین بی اساس و عریض و طویل چون آیت الله  یعنی نشانه ی خدا و حجت الاسلام و المسلمین و ثقه الاسلام و ....میباشد که خود این القاب و عناوین تاثیر  بسیار زیادی در بت سازی از اشخاص در جامعه دارد که اصلا اساسی هم ندارد مثلا شما بر چه اساسی به  یک آخوند گاه  بی سواد که صرفا عمامه ای  دارد و ریش و پشمی و چند حدیث خوانده آیت الله یعنی نشانه ی خدا میگویید . آیا دلیلی از قرآن و سنت و کلام اهل بیت در این مورد دارید ؟ خود پیامبر و امامان با آن مقام بلند معنوی هیچگاه چنین القابی به خود نمی دادند که شما می دهید پیامبر  به امام علی فقط علی می گفت و او نیز با پیامبر  فقط پسر عمو یا  در نهایت رسول الله می گفت که البته  رسول الله نیز به این دلیل می گفت که در قرآن خطاب به پیامبر امده بود ولی حالا شما نگاه کنید به القابی که آقایان آخوند به خود می دهند و تعارفاتی که برای یکدیگر تکه پاره می کنند .  و تصاویر انها را درست مانند بت در سردر هر اداره  و مرکز عمومی   حتی بالای دستشویی نصب می کنند  مثلا مردم دلخوش شدند که شاه را از سلطنت خلع و فراری دادند و تصویر اورا از بالای ادارات پایین آورده و پاره کردند ولی دوباره تصاویر بتهای جدید را به جای او بر دیوار نصب کردند . خب با این وضع انقلاب شما چه خاصیتی داشت؟ یک بت را شکستید و دهها بت جایگزین او کردید.  من شخصا  از میان تمام آیت الله هایی که هر روز از رسانه ها می شنوم   فقط آیت الله بودن شتر را قبول دارم و نه هیچ کس دیگر را چون واقعا در خلقتش نشانه هایی از خدا دیده می شود . ولی وقتی به این آیت الله های دروغین نگاه می کنم فقط آیت و نشانه ی حضور شیطان را می بینم . چون تمام کارهای آنها حقیقتا شیطانی و برای سو استفاده کردن از دین برای منافع و جیب و  شکم و پایین شکم خویش می باشد از تحریف خمس گرفته تا سو استفاده از صیغه و سو  استفاده از دین برای کسب قدرت سیاسی و سواری بر مردم .کجای اینها می تواند نشانه ی خدا  باشد؟ وقاحت هم واقعا حدی دارد! بطوری که در جامعه ی کنونی در حال حاضر  به خصوص خاورمیانه ی مسلمان بتهای انسانی  بسیاری  مانند قارچ سر برآورده اند و غیر  از روحانیون این جریان و بدعت بت سازی به دیگر اقشار هم چون نظامیان ، ورزشکاران ، هنرمندان و ....

نیز رواج پیدا کرده  بطوری که ما واژه ی خان و یا عالیجناب را گاهی در مورد ستارگان ورزشی و سینما و موسیقی  نیز می شنویم . این نوع القاب  جز بت سازی در جامعه چه معنایی می تواند داشته باشد‌ . اکنون در  کشور ما هر امام جمعه ی  دزد و فرزند دزدتر ازاو یک بت ' هر فرمانده ی رانت خوار سپاهی یک بت ' هر نماینده ی مجلس   بی خاصیتی بک بت. هر کارگردان سینمای وابسته به حکومت  که فیلم‌های بی محتوا و بند تنبونی درست می کند یک بت. هر بازیکن فوتبالی که دو گل به تیم مالدیو زده یک بت ' هر سلبریتی  به هنر و بی جنبه ای یک بت هر خواننده ی جلفی  که آبروی موسیقی را برده یک بت ....تبدیل شده و مردم نیز در  فلاکت و فقر و بدبختی در حال پرستش  ابن بتهای پوشالی و انسانی  می باشد و  آیا ابراهیمی پیدا می شود که این بتهای پوشالی را همه در هم شکند و حتی به بت بزرگ نیز رحم نکند.؟!!!

 یکی از بدعت‌های زشت در میان برخی فرقه های اسلامی بدعت عزاداری افراطی و ضجه و خود زنی و خود آزاری بیهوده است آیا این امور منشا قرآنی و اسلامی دارند؟ مسلم است که تمامی احکام و سنن اسلامی ریشه در قرآن کریم و سنت پیامبر اسلام دارد؟ واگر حکمی منشا قرآنی  نداشته باشد و به عکس حکم مخالف آن در قرآن و سنت پیامبر اسلام آمده آن امر بدعت و خرافه محسوب می شود در مورد عزاداری افراطی و ضجه و خودزنی نه تنها حکمی در تایید این امر در قرآن و سنت پیامبر نیامده بلکه ازآن نهی نیز شده پس مسلم است این یک بدعت زشت  و شیطانی در آیین پاک   توحیدی اسلام است در قرآن کریم خداوند از زبان شهیدان راه حق به بازماندگان توصیه می کند که نه تنها  برای شهیدان عزاداری نکنند بلکه حتی ترس و اندوهی نیز نداشته باشند. آنجا که می فرماید: ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون فرحین بما آتیهم الله من  فضله ویستبشرین بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لاهم یحزنون ....هرگز نپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده اند ' مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند و به کسانی از بازماندگان که به آنها نپیوسته اند بشارت می دهند که ترس و اندوهی نداشته باشند .  علاوه بر این آیه خداوند در آیات بسیار دیگر مؤمنان را توصیه کرده که غم و اندوه نداشته باشند و هیچگاه حتی یک مرتبه توصیه به عزاداری و گریه و غم و اندوه نکرده.  حال این بدعت زشت عزا و ضجه و خودزنی در اسلام از کجا پیدا شده باید از ایادی شیطان این را پرسید؟ علاوه بر  این در سنت پیامبر نیز  عزا و خودزنی و ضجه بسیار نهی شده و پیامبر به یاران می فرمود از ضجه و خودآزاری در عزاداری خود داری کنند . حتی در واقعه ی کربلا نیز امام حسین ع به خواهر خود زینب سفارش کرد که بعد از شهادت هیچگاه ضجه و زاری و خودزنی برای او  نکند و صبور باشد. پس کلا عزاداری آن هم به این شکل زشت افراطی آن در اسلام ریشه و جایگاهی ندارد و مدارکی وجود دارد که از زمان صفویه این نوع عزاداری افراطی از دول استعمارگر مسیحی وارد جهان اسلام بخصوص ایران شده و روز به روز بر بدعتها و خرافات آن نیز افزوده شده.علاقمندان و طالبان حقیقت می توانند به آثار مرحوم شریعتی به خصوص کتاب  تشیع علوی و تشیع صفوی او مراجعه کنند.   چیزی که اهل بیت در مورد عاشورا فرموده اند فقط ذکر داستان عاشورا و درس گرفتن از مسائل سیاسی آن بوده تا مردم در هر زمانی جبهه‌ی حق را از باطل تشخیص دهند و ناخواسته حامی جبهه‌ی باطل مانند زمان امام حسین ع نشوند چون از دید اهل بیت هر روز عاشورا و هر سرزمین کربلاست  این به معنی عزاداری و گریه ی بیهوده در هر روز از سال و در هر مکانی نیست بلکه مقصود این است که جبهه‌ی حق و باطل در هر زمان و مکانی  ممکن مانند روز عاشورا و کربلا در برابر هم صف آرایی کنند و باید مردم مواظب باشند طرفدار جبهه‌ی باطل نشوند.

 در یکی دو هفته ی گذشته در کشور تحولات سیاسی و اعتراضاتی در سراسر کشور مانند گذشته به نظام حاکم صورت گرفته ممکن است برخی از مردم چون ریشه ی این تحولات را ندانند دچار حیرت شوند وبا خود بگویند آیا صلاح است ما نیز در این اعتراضات شرکت کنیم یا خیر برخی نیز به شیوه ی عوام بدون تامل در این اعتراضات شرکت فعال دارند. برای پاسخ به این حیرت مردم لازم است ریشه ی این اعتراضات مورد بررسی و موشکافی قرار گیرد . قبلا بیان کردیم که یکی از سیاست‌های راهبردی حاکمیت جهانی دجال یا نظام سلطه در تمام جهان بخصوص خاورمیانه ایجاد تقابل منطقه ای و اختلاف بین کشورهای همسایه برای ضعیف نگه داشتن و تسلط بر منابع انسانی و اقتصادی این کشورهاست . گفتیم که نظام دجال توسط نفوذ در سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی  قدرت‌های بزرگ و تسلط این سرویس ها بر حاکمیتهای منطقه ی خاورمیانه درست نصف حاکمیتهای منطقه ی خاورمیانه  چون عربستان و ترکیه و مصر و امارات را تحت نفوذ آمریکا و  اقمار آمریکا کرده و درست نصف این کشورها را مثل ایران و عراق و سوریه و لبنان و پاکستان و یمن و افعانستان را تحت نفوذ روسیه   چین و انگلیس  نموده   چون  این دو بلوک شرق و غرب معمولا همیشه با هم تضاد سیاسی   نظامی و ایدئولوژی دارند بنابراین همیشه کشورهای اقمار خود را به درگیری و جنگ دچار می کنند مانند جنگ ایران و عراق و و یا یمن با  عربستان  و یا جنگ نیابتی بین ایران و عربستان و دیگر جنگهای منطقه ای . تا قبل از انقلاب ۵۷ ایران جزو اقمار آمریکا و منطقه ی تحت نفوذ وی بود . در جریان پیروزی انقلاب و اشتباه محاسباتی آمریکا شوروی سابق توانست حاکمیت جدید انقلابی را تحت نفوذ خود قرار دهد و ایران را از چنگ آمریکا بیرون ببرد و جزو اقمار خود کند . ازآن پس آمریکا که لقمه ی بسیار چربی را از دست داده بود به انحا و روش‌های مختلف تلاش کرده با توطئه های داخلی مانند کودتا بر علیه انقلابیون و حمله به طبس هجوم خارجی و جنگ نیابتی مانند تحریک عراق برای هجوم به  ایران و تحریم‌های اقتصادی و سوار شدن بر موج اعتراضات و نارضایتی های عمومی بخاطر مشکلات اقتصادی  و نیز خفقان سیاسی موجود که البته کاملا  بحق می باشند این حاکمیت تحت نفوذ روسیه و چین و انگلیس را ساقط کند و دوباره حاکمیتی دست نشانده ی آمریکا در ایران به مردم تحمیل کند وگرنه این ابرقدرت به هیچ وجه دلش به حال مردم ایران نسوخته و خواهان سعادت مردم این کشور نیست . در حقیقت بقول معروف جنگ ایر  قدرت‌ها برای تصاحب ایران مثل جنگ   برای تصاحب لحاف ملانصرالدین  است و جز زیان برای مردم ایران و منطقه چیزی  ندارد. اگر این تلاش‌های آمریکا برای تغییر حاکمیت در ایران بی ثمر بماند مسلما وی در مقطعی تصمیم می گیرد که مانند هجوم مستقیم به عراق و افعانستان به ایران نیز حمله ی نظامی کند که با کمال تاسف طرح و نقشه ی آن را نیز ریخته است و فقط منتظر فرصت مناسب است که با کمترین هزینه این عملیات را انجام دهد. و الیته این تغییر حاکمیت با اجازه  و دستور دجال جهانی می باشد. تا دوباره یک حاکمیت تازه نفس و مزدور و دست نشانده به مردم ایران تحمیل کنند . در این بین مردم باید بسیار هوشیار باشند که در صورت هجوم آمریکا از خارج از مرزها چون نیروهای نطامی  همه برای مقابله به مرزها اعزام می شوند در پایتخت کشور و شهرهای بزرگ نوعی خلا نیروهای نظامی  ایجاد  خواه  شد چه حاکمیت بخواهد و چه نخواهد و این زمان  بسیار مناسبی برای قیام عمومی با یک رهبر مستقل از حاکمیت دجال جهانی است که ابتکار عمل رو از آمریکایی ها  بگیرند و قبل از آنها خود حاکمیت را ساقط و رهبر و   حاکمیت صالح را با کمترین هزینه و تلفات  جایگزین آن کنند در این صورت مهاجمان خارجی نیز هیچ بهانه ای برای اشغال کشور ندارند و باید بزودی از کشور خارح شوند واگر خارح نشوند یک ملت با  مدیریت رهبری صالح و قدرتمند  آنها را به زودی با تلفات بسیار بیرون می کنند مسلما این رهبر یک رهبر عادی نیست بلکه  رهبری آسمانی و همان مهدی موعود عج می باشد.  اگر  مردم ایران از هر قشری به این روشن بینی دینی و سیاسی برسند که چنین رهبری را در بین خود بشناسند . مسلما به رودی پیروز خواهند شد و ایران اولین  کشوری در جهان خواهد بود که خود را از چنگال حاکمیت دجال جهانی خارج خواهد نمود و به زودی کشورهای خاور میانه نیز به این قیام می  پیوندند و پس از ایجاد امپراتوری اسلامی در خاور میانه  این قیام جهانی خواهد شد.   به امید آن روز.

قبلا بیان کردیم حاکمیت شیطانی دجال یا کمیته ی ۳۰۰ برنامه ها و نقشه های خودرا در دنیا و به خصوص خاورمیانه براساس روایات آخر زمانی و مهدویت طراحی و اجرا می کند و همه ی هدف او این است که مانع ایجاد شرایطی در این منطقه ی خاورمیانه یعنی ایران ، افعانستان، یمن ، عراق و سوریه شود که  باعث طهور و قیام منجی و ایجاد امپراتوری اسلامی و وحدت جهان اسلام شود چون ظهور مهدی موعود مساوی است با نابودی سلطه ی دجال بر جهان و ازین جهت باید همیشه در این منطقه ی حساس خاورمیانه بحران سیاسی و نظامی و جنگ و کشتار و فلاکت و بدبختی باشد که زمینه ی ایجاد یک حاکمیت قدرتمند با رهبری واحد و قدرتمند چون مهدی موعود فراهم نشود. دجال مسلما قبل از انقلاب از نیت انقلابیون و شیعیان در ایران و عراق کاملا باخبر بود و می دانست که اینها می خواهند با قیام بر علیه شاه  که در اوایل کار کاملا دست نشانده و مزدور دجال بود اورا سرنگون سازند و زمینه را برای حاکمیت مهدی عج فراهم آورند و عملا نیز در شعارهای خود همین را با صراحت می گفتند  بنابراین دجال نیز  تصمیم گرفت با توطئه و نقشه و نفوذ در میان انقلابیون درس خوبی به آنها بدهد و چنان از آنها بعد از انقلاب انتقام بگیرد که دیگر کشوری در خاورمیانه ازین فکرها در ذهن مردمش خطور نکند. که بخواهد زمینه ی انقلاب مهدی عج دشمن اصلی دجال را فراهم کند. بعد از نفوذ در انقلاب ایران نقشه ی بعدی دجال ایجاد بحرانی جدیدتر در  خاورمیانه برای تصعیف هر چه بیشتر و نابودی دو کشور عمده ی شیعه نشین ایران و عراق بود . دجال خوب می دانست که بیشترین تعداد شیعیان و منتظران آتشین مهدی موعود عج  در این دو کشور می  باشند و هیچ بعید نیست بخاطر اعتقادات مشترک ؛این دو کشور به جهات سیاسی با هم کاملا متحد شوند و زمینه ی اتحاد دنیای اسلام و ظهور  مهدی را فراهم آورند از طرفی می دید که این دو کشور دارای قشر جوان بسیار باایمان و پرشور و شجاعی نیز می باشند  که در انقلاب ثابت کردند برای اهداف و آرمان‌های مقدس اسلامی حاضرند جان و مال خویش را نیز به راحتی فدا کنند بنابراین اگر این سرمایه و نیروی جوان انقلابی و شجاع و معتقد باقی بمانند و مهدی نیز ظهور کند کار دجال تمام است چون این جوانان با ایمان با رهبری واقعی چون مهدی موعود   عج قادرخواهند بود در مدت کم حاکمیت دجال را در خاورمیانه و دنیا نابود کنند و حتی فاتح جهان شوند . این بود که دجال بعد از نفوذ در انقلاب ایران و کنترل آن توسط مزدوران داخلی خود به فکر این افتاد که با یک درگیری نظامی تمام عیار بیهوده بین این دوکشور تمام نیروی انسانی جوان و پرشور و انقلابی این دو کشور  را نابود سازد تا دیگر  بالقوه خطری برای حاکمیت دجال در خاورمیانه باقی نماند. . چون مسلم است در هنگام بروز جنگ فقط جوانان بسیار شجاع و افراد  جسور و فداکار حتی در گروه‌های سنی  دیگر به جبهه ی جنگ رو می آورند و افراد ترسو و بی ایمان و چسبیده به مال و منال دنیا و محتاط هیچگاه جان خودرا به خطر نمی اندازند بنابراین  بهترین راه دفع خطر این جوانان بی باک و انقلابی و معتقد به ظهور مهدی موعود همین  جنگ و درگیری نظامی ساختگی و  بیهوده و در عین حال گسترده و طولانی می باشد. و چون حاکمیت دجال در حاکمیت عراق نفوذ کامل داشت  و این حاکمیت  در حقیقت دست نشانده و مزدور او بود خیلی راحت این کشور و سران آن را تحریک کرد تا جنگ را با ایران شروع کنند و اما حاکمیت ایران بعد از انقلاب و درست سه سال در  اوایل آن  هنوز دست نمایندگان واقعی مردم بود و مزدوران دجال هنوز نتوانستند کنترل قدرت را از دست مردم بگیرند . انتخابات ریاست جمهوری سالم و آزاد  و بدون تقلب برگزار شد و مردم اولین رئیس جمهور قانونی خود را با نام سید ابوالحسن بنی صدر  انتخاب کردند . بنی صدر فردی بسیار روشنفکر و تحصیل کرده و بسیار نیز  متعهد و با ایمان و دارای اعتقادت مذهبی بود و پدرش  نیز از روحانیون برجسته بود . این شخص دارای افکار مدرن و برداشت مدرن از قوانین اسلامی در دنیای امروز همچون مرحوم دکتر علی شریعتی بود و خود او نیز از دوستان صمیمی دکتر شریعتی و هم فکر او بود و دارای سابقه ی همکاری با دکتر محمد مصدق نیز بود. و این امر نشان می داد مردم انقلابی ایران دید سیاسی روشنی داشتند و شخص بسیار مناسبی را انتخاب کرده بودند  و او نماینده ی واقعی  ملت مسلمان و انقلابی ایران بود . عوامل دجال نتوانستند در او نفوذی داشته باشند و برخلاف شایعات بسیاری که در کشور بر علیه او منتشر می کردند و می خواستند آورا خائن به مردم نشان دهند و اورا ترور شخصیت کنند او فردی کاملا مستقل و متعهد بود  .

او بار ها در افشاگری های خویش بعد از کودتا و برکناری  گفته  بود که عوامل دجال از شرق و غرب بارها در اوایل ریاست جمهوری به پیش من آمدند و از من خواستند اگر با آنها همکاری کنم و منافع آنها را در ایران  تامین کنم به من در ادامه ی  کار و بر سر قدرت ماندن کمک می کنند و گرنه به سراغ انقلابیون دیگر می روند و آنها را به جای من به قدرت می رسانند و چون من با تندی  جواب رد و عدم همکاری به آنها می  دادم به سراغ رقبای دیگر سیاسی من رفتند و آنها نیز چون پیشنهاد دجال را پذیرفتند و حتی حاضر بودند بخاطر دجال رهبر انقلاب را نیز بکشند. دجال نیز  در به قدرت رسیدن به آنها کمک کرد و بر  علیه من کودتا کردند و دجال به همین ها کمک کرد که بعد از سالیان طولانی هنوز بر سرقدرت باقی بمانند.  این بود که حاکمیت دجال شدیدا از وی ناراضی و خشمگین بود و با عوامل خود در صدد برکناری او از قدرت بود . در آوایل ریاست جمهوری وی بود که صدام قصد داشت به ایران حمله کند بنی صدر می گوید ما پیس بینی این اتفاق را می کردیم درست قبل از شروع جنگ به صدام نامه ای نوشتم و اورا از این کار باز داشتم و به او نوشتم که جنگ بیهوده بین دو  کشور همسایه و مسلمان حماقت است آیا تو می خواهی مردم دنیا به تماشای حماقت ما بنشینند.  بنی صدر جون آدمی روشنفکر بود و سواد سیاسی داشت می دانست که این جنگ توطئه ی دجال یا به اصطلاح آن روز استعمار است و می خواست صدام را ازاین امر باخبر کند و جلو فاجعه را بگیرد ولی به هر حال عوامل نفوذی دجال در عراق نیرومند بودند و توانستند صدام را قانع کنند به ایران حمله کند . بعد از حمله رئیس جمهور متعهد و روشنفکر برای مقابله با ارتش مجهز و آماده ی عراق مشکل فراوان داشت چون بعد از انقلاب تنها نیروی مدافع کشور ارتش بود و سپاهی هنوز وجود نداشت و درست شکل نگرفته بود و این  ارتش نیز که انقلابیون از سر ناآگاهی اکثر فرماندهان ارشد آن راا عدام کرده بودند و بسیار از هم پاشیده و ضعیف بود با این حال بنی صدر که در آن زمان فرمانده ی کل قوا نیز  بود این ارتش را با تلاش شبانه روزی سامان موقت داد و با فداکاری بسیار نیروهای جان برکف و فداکار ارتشی با حداقل امکانات به مقابله با ارتش مجهز بعثی عراق پرداخت و چنان نیز جانانه در برآبر  دشمن متجاوز ایستادگی کرد که حماسه هایی کم نظیر در تاریخ این کشور رقم زدند بطوریکه برخی فرماندهان ارتش و خلبانان غبور و شجاع در شبانه روز حتی فرصت خواب و استراحت نداشتند تا توانستند بالاخره با فداکاری تمام ارتش عراق را متوقف کنند و ابادان را از حصر خارج کنند و چنان ارتش عراق را ضربه بزنند و متوقف کنند که صدام در حمله به ایران دچار تردید و پشیمانی شد . در این  حال بنی صدر برای اینکه از تلفات بیشتر و ادامه ی جنگ بیهوده و خانمانسوز جلوگیری کند دوباره از فرصت استفاده می کند و نامه نگاری با صدام را برای توقف جنگ شروع می کند و هنوز چند ماه از شروع جنگ نگذشته صدام را قانع  می کند که صلح را بپذیرد.  در این حال به گفته ی بنی صدر تمام تلفات ایران از کشته و زخمی در جنگ حدود ۵۰۰۰ نفر بیشتر نبود و صدام بدون هیچ پیش شرطی صلح را پذیرفت و پادشاهی عربستان نیز واسطه شد و ضمانت کرد که تمام خسارات و غرامت جنگ را به ایران بدهد. بنی صدر  با رهبر دیدار کرد و پیشنهاد  صلح را با عراق  مطرح کرد و رهبر نیز در هر صورت موافقت کرد. در این حال عوامل دجال در کشور به دستور او بیکار ننشستند و به گفته ی بنی صدر دو اتوبوس آدم افراطی از  انقلابیون جمه کردند و به جماران بردند و رهبر را از قبول صلح با عراق منصرف کردند و جنگ ادامه پیدا کرد . بنی صدر با تاسف افشاگری می کند که در یکی از جلسات مخفی این افراطیون   و عوامل دجال  من شخصی داشتم که برایم خبر می آورد که چه می کنند . او برای من خبر  آورد که آیت الله بهشتی که ریاست جلسه را بر عهده داشت می گفت ما باید هر طور شده از صلح و توقف جنگ  توسط بنی صدر جلوگیری کنیم چون اگر بنی صدر موفق شود با عراق صلح کند قدرت او در  کشور زیادتر می شود و ما دیگر در دستگاه قدرت جایی نداریم و او لوله ی تانکها را از جبهه های جنگ در مرکز کشور به سوی ما نشانه می گیرد . به هر  حال این باند یعنی رفسنجانی و بهشتی و ری شهری و محسن رضایی و دیگران که هنوز بعد از بیش از ۴۰ سال برخی از آنها  با عنایات و کمک دجال جهانی در قدرت  باقی هستند  همان زمان توانستند رهبر را فریب دهند و او را قانع کنند که بنی صدر را از ریاست جمهوری برخلاف نظر و رای مردم برکنار کند و همین باند به دستور دجال در مجلس شورای اسلامی  رای عدم کفایت ریاست جمهوری را از مجلس بر علیه  او گرفتند و اورا با کودتای سیاسی آشکاری به کنار زدند و از کشور فراری دادند.

و جنگ ایران و عراق با دستور دجال برای نابودی  کردن منابع انسانی و اقتصادی دو کشور مسلمان و شبعه و منتظر مهدی ۸ سال دیگر طول کشید و حقیقتا  نیز دجال در   این جنگ به مقصود خود در نابودی جوانان باایمان  منتطر مهدی رسید. و دجال جنگ را نیز با عوامل نفوذی خود در  دو کشور چنان مدیریت کرد که نه ایران پیروز شود و نه عراق یعنی گاهی که ایران پیشروی می کرد به عراق سلاح و کمک می رساند و گاهی که عراق پیش می آمد به ایران تجهیزات و سلاح می رساند تا موازنه حفظ شود و فقط جنگ بیخودی  ادامه پیدا کند . در اوایل جنگ عراق خرمشهر را اشغال کرد و بعد ایران خرمشهر از او بازپس گرفت و صدام به ناچار برای جندمین  بار تقاضای صلح کرد و آخوندهای  وابسته به دجال صلح را قبول نکردند و بعد ایران شهر فاو را گرفت  و تا نزدبک بصره پیش رفت در این  حال  دجال سلاحهای   پیشرفته به عراق برای توقف ایران فروخت و حتی عراق را مجهز به تسلیحات شیمیایی کرد تا تلفات ایران در جنگ بیشتر شود بعدا که ایران در جنگ سلاح و تجهیزات کم آورد خیلی جالب است که دجال ازطریق  اسراییل سلاح و تجهیزات به ایران رساند  البته بصورت پنهانی که مردم ایران باخبر نشوند در اواخر جنگ نیز که  عراق کمی قدرتمندتر شد و فاو را از ایران پس گرفت و در مرزهای ایران پیشروی کرد و تا نزدیکی اهواز هم  رسید در این حال ایران ناچار شد قرارداد صلح را بپذیرد ولی نیروهای عراقی همچنان بدون محابا می امدند و در اینجا دجال از طریق نیروهای آمریکایی که در خلیح فارس برای نظارت بر جنگ ایران و عراق  و مدیریت  آن حاضر شده بودند .   به صدام و نیروهای عراقی  اشاره کردند که بیش از این در خاک ایران جلو نیایند و صلح را بپذیرند و جالب است پیشنهاد قبول صلح را رفسنجانی یکی از عوامل اصلی پیشبرد نقشه های جهانی دجال در ایران به رهبر ایران داد همان هاشمی رفسنجانی که در زمان ریاست جمهوری بنی صدر در اوایل جنگ از مخالفین سر سخت صلح ایران و عراق بود و یکی از کسانی بود که رهبر را آن زمان از قبول صلح منصرف کرد و ازین جهت قبول این امر یعنی صلحی که هشت سال می می توانست زودتر باشد برای رهبری که از کار خود نادم و پشیمان بود بسیار سخت بود و مانند    نوشیدن جام زهر بود و به همین جهت هم با صراحت گفت قبول صلح د  این زمان برای من مثل نوشیدن جام زهر می باشد. رفسنجانی در طول این جنگ بیهوده و خانمانسوز خیانت های دیگری نیز  انجام داد که نشان می دهد که وی به راستی  مامور نابودی جوانان شیعه ی ایرانی در جنگ از طرف دجال بود از جمله در عملیات کربلای چهار یا پنج بود که عملیات  لو  رفت و نیروهای عراقی قبل از عملیات باخبر شدند ولی با این که رفسنجانی از لو رفتن عملیات کاملا باخبر شد با این حال دستور انجام عملیات را صادر کرد و باعث شد که عملیات با تلفات فاجعه باری از نیروهای ایرانی و فرزندان این مرز و بوم شکست بخورد . و خیانت های  دیگری که گذشت زمان آنها را برای مردم فاش  خواهد کرد . آنها در بیان آمار تلفات جنگ نیز مثل امور دیگر وقیحانه به مردم دروع گفتند و بیان کردند کا تمام تلفات جنگ ایران از کشته و زخمی ۵۰۰ هزار نفر بود در حالی که آمار واقعی تلفات ایران از جنگ که هیچگاه اعلام نگردید و فقط امثال رفسنجانی و چند نفر دیگر  ازآن خبر داشتند سه میلیون و هشتصد هزار نفر بود که آمار وحشتناکی می باشد. بعد از تمام شدن جنگ و نابودی و به خاک سیاه نشستن دو ملت مسلمان و شیعه بنی صدر اولین  رئیس جمهور  واقعی و مردمی ایران بعد از انقلاب افشاگری کرد . که زمانی که سالها بعد از جنگ ایران و عراق وزارت دفاع انگلیس را در دادگاهی بخاطر برخی جرم‌ها محاکمه می کردند در مورد جنگ ایران و عراق از وی توضیح خواستند و وی با وقاحت تمام گفت : جنگ ایران و عراق در راستای منافع  دولت بریتانیا در خاورمیانه بود و ما زمینه ی ایجاد و ادامه ی آن را فراهم آوردیم  .   وقاحت را نگاه کنید یعنی همانطور که گفتیم   دجال با عوامل داخلی خود در عراق این جنگ را شروع کرد و با مزدوران خود در در ایران که یک نفر ازآنها رفسنجانی و باند او بود این جنگ را ادامه  داد و بازنده ی اصلی در این جنگ دو ملت مظلوم و مسلمان ایران و عراق بودند..   سیعلموا الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ....به زودی  ظالمان خواهند دید چه بر سر آنها خواهد آمد....

واقعیت این است که حاکمیت جهانی دجال بر تمام حاکمیتهای دنیا نفوذ و تسلط کامل دارد و ازین جهت تمام رسانه های داخلی و خارجی در اختیار  و کنترل آن هستند بنابراین مسلم است به هیج وجه اجازه نمی دهد که حقایق سیاسی از  طرف این رسانه ها برای مردم بیان شوند تا آنها به بصیرت و رشد سیاسی برسند و دشمن حقیقی خود را در دنیا بشناسند و بدانند از کجا دارند  ضربه می خورند  و علت فقر  مسکنت و بدبختی آنها کجاست ؟ به عکس این رسانه ها مامور  هستند حقایق را کتمان و سانسور کنند و چنان مسائل  سیاسی را تفسیر کنند که مردم را گمراهتر  کنند . نمونه ی آن بنگاه سخن پراکنی بی بی سی است  که تازه  یکی از رسانه های دجال جهانی است . مثلا وقتی سرویس های جاسوسی دجال گروهک جنایتکار داعش را برای قتل عام مسلمانان خاورمیانه و تجزیه ی بیشتر این کشورها ایجاد کردند در کنار حمایت‌های نظامی از این  گروهک مزدور و جنایتکار از نظر رسانه ای نیز بگونه ای از آن  نام می بردند  که  درست روشی کاملا مغرضانه و  ضد اسلامی بود و برای بی آبرو کردن اسلام  مخصوصا هر وقت بی بی سی می خواست از این گروهگ  در خبرها نام ببرد  مخصوصا و مغرضانه از آن تحت عنوان دولت اسلامی  از   نام می برد در حالی که هم خود و هم تمام مردم دنیا خوب می دانستند که این گروهک اصلا اسلامی نیست و از طرف سرویس های جاسوسی دجال برای بدنام کردن اسلام ایجاد  و  تجهیز شده است. و بعدها ترامپ افشاگری کرد که کلینتون و اوباما پدر  داعش بوده اند. هرچند اگر هم نمی گفت همه ی مردم دنیا می دانستند.  خباثت را تماشا کنید خودشان این گروهک را ایجاد می کنند و بدنامی آن را نیز  به اسلام نسبت می دهند. این نمونه ای از به اصطلاح خدمات رسانه ای  این مزدوران به مردم دنیا می باشد که حقایق را وارونه به مردم نشان می دهند و اصولا کار دجال جز این نیست.  فکر  نکنید این شیوه در رسانه های خارجی تنها وجود دارد بلکه در داخل نیز چون رسانه های عمومی باید از فیلترهای اطلاعاتی وابسته یه دجال ابتدا عبور کنند نیز حقایق سیاسی را برای مردم سانسور و کتمان می کنند  تا مردم را همچنان در تاریکی جهل  و بی خبری باقی گذارند.و آن اخباری را منتشر  می کنند که صلاح خود آنها باشد نه مردم . یک مصاحبه ای بود که شهید مصطفی عقاد (کارگردان مشهور سوری  فیلم سینمایی رسالت یا محمد رسول الله  که توسط ایادی دجال ترور و شهید شد) حدود ۲۰ سال پیش در ایران با مرحوم طالب زاده و شهید آوینی انجام داد و چون مرحوم شهید مصطفی عقاد آدم شجاع و صریح و رک گویی بود یک سری حقایق را در مورد افشاگری در  مورد   توطئه های غرب و دجال برای ایجاد  جنگ و اختلاف بین مسلمین در خاورمیانه  بیان کرد ولی این مصاحبه ی ارزشمند توسط دستهای مخفی دجال در ایران از صدا و سیما  پخش نشد و بعد از بیست سال مرحوم طالب زاده آن را از برنامه ی افق پخش کرد و تاکید کرد این مصاحبه مربوط به بیست سال پیش بوده و الان برای اولین بار پخش می شود و چند روز بعد از پخش این مصاحبه  مرحوم طالب زاده به طرز  مشکوکی از دنیا رفت و جای تامل و سوال اینجاست که علت این کتمان و پخش نشدن مصاحبه در  بیست سال پیش چه چیزی بود ؟ چرا مردم باید از این حقایق بی خبر بمانند چه کسانی صاحب اختیار این رسانه ها در ایران هستند که انتشار این حقایق برای آنها زیان دارد ؟ آیا سخنان  مرحوم مصطفی عقاد به زیان مسلمین بود یا زیان دجال ؟  قصاوت با شماست و با کمال تاسف  مصطفی عقاد درست بعد از این مصاحبه وبرگشت از ایران در حالی که قصد داشت فیلم صلاح الدین ایوبی سردار مسلمان و پیروز جنگهای صلیبی را به منطور اتحاد مسلمین درست کند توسط گروه تروریستی القاعده که گروهکی تروریستی وابسته به دجال است در  هتلی در اردن به همراه دختر جوانش به طرز فجیعی  با بمب گذاری ترور و شهید شد.  روحش شاد.

برای برخی ممکن است که مایه ی شگفتی باشد که چرا خود امام برای شناخت  صحیح خود به مردم باید اقدام کند و از طریق کتاب‌ها و واسطه هایی چون سید حسنی خود را به مردم درست شناسایی و معرفی کند مگر کسانی دیگر ازعلمای دینی در  عصر حاضر قادر به چنین کاری نیستند ؟ در پاسخ باید گفت خیر جواب کاملا منفی است به این دلیل  که گفتیم که ایادی شیطانی و برخی روحانی نمایان فاسد در طول تاریخ اسلام این دین الهی را کاملا تحریف کرده اند و بدعت ها و خرافات بسیاری را برای مطامع دنیایی و هوای نفس وارد دین خالص الهی کرده اند یعنی همان کاری که علمای فاسد بنی اسرائیل با تورات و دین خالص موسوی کردند  همین بلا و بیشتر را روحانی نمایان فاسد بر سر دین اسلام در طی قرون گذشته آورد ه ند همان کسانی که پیامبر اسلام به درستی از آنها به امامان گمراه  تعبیر کرده که خطر آنها از دشمنان خارجی برای اسلام بیشتر بوده و به تعبیر امام صادق ع  بیشتر دشمنان مهدی عج در هنگام قیام اینها و پیروان فاسد و منحرف آنها می باشند . خب با این وضع در حقیقت مهدویت نیز مانند سایر ارکان و احکام دین تحریفات گسترده صورت گرفته که قبلا به آن اشاره کردیم وبلکه این تحریفات در مهدویت از همه ی موارد دیگر در دین بیشتر بوده چون اصولا امر بسیار مهم و سرنوشت سازی از دین و مربوط به سرنوشت کل جامعه ی بشری است بنابراین شیطان و ایادی او تمام تمرکز و فعالیت خود را بر تحریف این امر گذاشته اند و با کمال تاسف بخاطر بی سوادی و نا آگاهی عامه ی مسلمین به مقصود خویش نیز  دست یافته اند و کلا مهدویت به انحراف کشانده شده بطوریکه که در زمان ما تقریبا هیچکس  شناخت صحیحی از مهدی موعود حقیقی عج ندارد بطوریکه بیان کردیم حتی در مورد زمان به دنیا آمدن وی و نسب واقعی وی و چگونگی غیبت او مردم شناخت صحیحی ندارند . خب در این زمان با این شناخت انحرافی از امام چه کسی می تواند ما را به شناخت حقیقی و درست از شخصیت امام راهنمایی و هدایت کند جز خود امام . به عبارتی کسی جز خود امام نمانده که در شناخت مهدی موعود عج دچار انحراف و گمراهی نشده باد و تنها خود امام در عصر حاضر است که شناخت حقیقی و درست از خود به سبب هدایت الهی دارد و تنها  نیز خود او قادر است مردم را با به سوی شناخت صحیح و واقعی از خود هدایتگر باشد . ودرست به همین علت یکی از القاب اصلی و مشهور منجی و مصلح کل ، مهدی است یعنی شخص هدایت شده ی هدایتگر . بنابراین خود امام با اذن الهی در عصر ما شروع به روشنگری در این مورد کرده است و این فرصتی مغتنم برای مومنان و منتظران سرگشته است که به این پیام هدایت لبیک و جواب مثبت بگویند و اورا در روشنگری یاری رسانند . اتفاقا در روایات اهل بیت نیز آمد که  " او باید خود بیاید و در مورد شناخت درست  و معرفی خویش با مردم   استدلال کند ." این روایت صریح از امام صادق ع می باشد   که در عصر حاضر ما شاهد تحقق آن می باشیم . امام صادق ع همچنین در این مورد می فرماید: مهدی موعود سه بار مردم  را به سوی خویش می خواند ولی کمتر کسی وی را اجابت می کند و  گفتیم این سه بار قبل از ظهور آشکار و ندای آسمانی و از طریق واسطه ها می باشد وگرنه در هنگام ظهور آشکار و ندای آسمانی که بیشتر مردم با دیدن این نشانه های آشکار ایمان می آورند و نیازی به آوردند دلیل و حجت از طرف امام برای قانع کردن مردم نیست .