نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

۷۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علم» ثبت شده است

ممکن است برخی از منکرین مهدویت و ظهور منجی ایراد بگیرند که مهدویت یک امر اعتقادی است و مربوط به مسلمین یا پیروان ادیان توحیدی است ولی به لحاظ عقلی نمی توان آن را برای غیر مومنین اثبات کرد . در پاسخ به این منکرین باید گفت که خیر، مهدویت به لحاظ عقلی هم قابل اثبات برای منکرین می تواند باشد البته مهدویت حقیقی نه مهدویت دروغین و آمیخته با خرافات و بدعتهای ایادی شیطانی . از نظر عقلی مهدویت و ظهور منجی ازآن جهت قابل اثبات است که نمونه های مشابه آن در تاریخ ادیان توحیدی کاملا وجود دارد و به اثبات رسیده نمونه ی کامل آن منجی قوم بنی اسراییل حضرت موسی ع و ظهور پیامبر اسلام ص می باشد چون قبل از ظهور موسی ع در روایات یهودی و کتب دینی آنها مژده داده شده بود که قوم  بنی اسرائیل پس از آنکه گرفتار بردگی فرعونیان و قبطیان در مصر می شوند خداوند یک منجی  و نجات بخش رامی فرستد و او آنها را از چنگ فرعونیان نجات می دهد و به لحاط تاریخی و روایات یهودیان دیدیم که اینگونه نیز شد ممکن است برخی بگویند چگونه مهدی موعود  عج می تواند در ابتدا مسلمین را با آن امکانات کم از دست دجال نجات دهد؟:چون قدرت نظامی ، اقتصادی ، سیاسی حاکمیت دجال در حال حاضر بسیار بیشتر از مسلمین است در پاسخ باید گفت که همانگونه که قدرت نظامی و اقتصادی فرعون از موسی ع و بنی اسراییل بیشتر بود ولی سرانجام خداوند موسی  ع و قومش را از دست فرعون نجات داد و او و لشکریانش را غرق کرد. نمونه ی دیگر ظهور پیامیر اسلام در مکه بود که با وجود تعداد کم مومنان در اوایل کار و قدرت برتر مالی و نظامی قریش سرانجام خداوند اورا بر دشمنانش پیروز گرداند و نه تنها حجاز را تحت تسلط وی قرار داد بلکه دو ابرقدرت شرق وغرب ان دوران یعنی امپراتوری روم و ساسانی رانیز بصورت هم زمان و در مدت کم مقهور پیروان او کرد پس خداوندی با این قدرت و تسلط باز هم در زمان ما قادر است چنین منجی را برانگیزاند و تمام امکانات جهان مادی را در اختیار وی بگذارد تا بر سلطه ی جهانی دجال پیروز و حاکم دنیا شود و عدالت را در همه جای گیتی گسترش دهد چون منکران مهدویت اگر به هیچ چیز ایمان نداشته باشند تاریخ و واقعیات تاریخی را که باور دارند و نمی توانند انکار کنند و تاریخ بنی اسرائیل و نیز تاریخ اسلام از واقعیات تاریخی است که به صورت مستند در کتب مورخان معتبری چون بلعمی و یا طبری ثبت شده و جای انکار ندارد . سلام برکسی که پیرو هدایت شود.

یکی از  موانع باور مردم به ظهور منجی موعود تحریف و تغییر برخی روایات مهدویت توسط ایادی شیطانی در طول تاریخ می باشد . مثلا در نظر بگیرید که یک روایت صحیح از اهل بیت در مورد ویزگی های ظاهری و بدنی  مهدی موعود این مورد بوده  که اهل بیت می فرمایند: مهدی از نظر قدرت بدنی  مردی قوی بنیه و نیرومند است . خب این یک امر طبیعی می تواند باشد چون اجداد امام زمان هم چون امام علی  ع و پیامبر اسلام در تاریخ معروف است بسیار ورزیده و از نظر بدنی قوی بنیه حتی تا آخر عمر بودند و امام زمان نیز  از نظر ژنتیکی امکان دارد شخصی قوی بنیه و نیرومند باشد. بخصوص که او در زمان ما زندگی می کند و ظاهری جوان دارد و ممکن است چون بسیاری از جوانان از نوجوانی اهل ورزش و فعالیت بدن سازی بوده و چون طبعا شخصی خردمند است برای سلامت و تقویت جسم  خویش از ورزش غافل نیست . حال این روایت صحیح را افراطیون شیعه و یا شیادان دینی به این صورت با اضافه کردن جملاتی تحریف کرده اند که در ادامه ی این روایت صحیح این جملات جعلی و مبالغه آمیز را به آن اضافه کرده اند که بله: مهدی به قدری نیرومند است که اگر با دست تنه ی بزرگترین درخت عالم را بگیرد آن را از ریشه می کند. که این جملات دیگر با هیچ منطقی سازگار نیست و هیچ شخص خردمند و عقل سلیمی آنرا باور نمی کند . این تحریفات نه تنها مقام امام زمان را در حد یک بیل مکانیکی تنزل می دهد بلکه باعث شده که بسیاری از مردم این خرافات را باور نکنند و ایمان خویش را به مهدویت از دست بدهند . برخی تحریفات مانند خرافات چاه جمکران و سرداب سامرا که دیگر آخر خرافات  است و باعث شده حقیقت مهدویت که یک حقیقت مسلم و الهی و وعده ی قطعی خداوند است توسط بسیاری به خصوص دشمنان و   بی دینان به تمسخر گرفته شود و خود همین تمسخر نیز باعث بی ایمانی و عدم باور باور ظهور منجی توسط مردم به خصوص جوانان و قشر دانشگاهی و  تحصیل کرده  شود و این واقعا مایه ی تاسف است که این قشر تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر بجای مسخره کردن چرا کمی به خود زحمت نمی دهند و به مطالعه و تحقیق در کتب روایی دست اول مهدویت بپردازند تا حقیقت امر را دریابند. و عقل و خرد  و باور خویش را به دست شیادان دینی و ایادی شیطانی که باعث تحریف مهدویت شده اند نسپارند؟!!

پرسشی که همواره ذهن اهل ایمان را به خود مشغول داشته در  مورد خدا این بوده که آیا می توان خداوند را با چشم ظاهر دید یاخیر؟ در  این مورد قرآن کریم به صراحت خطاب به حضرت موسی که خود و قومش خواستار دیدن خدا با چشم ظاهر بودند آمده که : لن ترانی...یعنی ( ای موسی) هرگز مرا نخواهی دید. و در عربی  حرف  لن  حرف  نفی ابد است یعنی هیچگاه مرا ( نه در  دنیا و نه در اخرت) نخواهی دید. از سوی دیگر  در برخی آیات قرآن بیان می دارد که مؤمنان در روز قیامت به سوی پروردگارشان نگاه می کنند ( الی ربها ناظره)  با توجه به اینکه خداوند در آیه ی قبلی به حضرت موسی می فرماید : هیچگاه مرا (نه در دنیا و نه در اخرت) نخواهی دید پس مقصود از این آیه که مؤمنان در روز قیامت به سوی خدا نگاه می کنند نیز دیدن ظاهری نیست بلکه این نگاه و دیدن به معنی توجه  به سوی رحمت خداست نه دیدن ظاهری . اصولا باید توجه داشت خدا توانایی نشان دادن خود را به بشر دارد چون خدا بر هرکاری قادر است ولی بشر و ظرفیت وجودی او هیچگاه توان و تحمل دیدن خدا را با چشم ظاهر ندارد چون در داستان دیدن خدا بر  روی کوه  طور  از طرف موسی و یاران او خدا به حصرت موسی فرمود : مرا هیچگاه نخواهی دید ولیکن به کوه نگاه کن اگر کوه با آن عظمت و استواری و بزرگی توان و تحمل دیدن مرا داشت  تو هم می توانی ببینی و وقتی خداوند در لحظه ای بسیار اندک بر کوه تجلی کرد ( خودراآشکارا نشان داد) کوه از شدت آن تجلی از هم پاشید و پاره پاره شد و حضرت موسی بیهوش به سویی افتاد و همراهانش همه یکدفعه مردند. یعنی خدا توانایی نشان دادن خود را به کوه داشت ولی کوه تحمل تجلی اورا نداشت . پس موضوع اینجا عدم توانایی خدا در تجلی خود به بشر نیست مسئله عدم توانایی و ظرفیت  و تحمل بشر برای دیدن خدا با چشم ظاهر است . با این حال خداوند در آیاتی دیگر می فرماید : مؤمنان خدا را ملاقات می کنند . فمن کان یرجوا لقا ربه  فلیعمل عملا صالحا...پس هر کس امید به لقای ( دیدار) الهی دارد پس باید عمل صالح انجام دهد... در اینجا مقصود از لقا یا دیدار نیز لقا یا دیدار ظاهری نیست بلکه دیدار و لقای شهودی خداوند است. دیدار شهودی خدا امکان دارد چون دیدار یا لقای شهودی با دیدار ظاهری با چشم فرق اساسی دارد دیدار یا لقای شهودی دیدار خدا و حس کردن او با قلب و روح است نه چشم ظاهری و این امر  نیز امکان دارد چون روح انسانی پرتوی از روح الهی و دمیده و نفخه ی روح الهی است بنابراین می توان با روح انسان که نفخه ی روح الهی است خداوند را شهود و ملاقات و حس کرد برای همین از امام علی پرسیدند ؟ آیا خدایت را دیده ای ؟ فرمود آری. من خدا نادیده را نمی پرستم. خدا را با چشم ظاهر نمی توان دید ولی با چشم باطنی و با قدرت ایمان می توان اورا دید و حس کرد. و باز پرسیدند خدا را به چه وسیله شناختی و دیدی ؟ فرمود خدا را با خود خدا شناختم و دیدم . مقصود امام این بود که خدا را با روح خودم که نفخه ی روح الهی است شناختم و دیدم . بنابراین اگر  انسانی ایمانش به خدا زیاد شود در هر نماز و ذکری خداوند را با روح خود شهود و حس خواهد کرد. لقای الهی مانند دیدار پسر نابینا ی مادرزاد با پدر خویش است . این کودک درست است از روز اول پدر خویش را با چشم ظاهری ندیده ولی وقتی در آغوش او می نشیند به نوعی اورا حس می کند . این نوع دیدار و لقا بسیار شبیه به دیدار شهودی خداوند می باشد.   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود

دین حق کتابی است که بصورت هر چند مختصر و موجز مشخصات  دین حق یا دین حقیقی الهی و بدور از تحریفات  را برای طالبان حقایق اسلامی بیان می کند . این کتاب بواسطه ی سید حسنی به طالبان حقیقت عرضه می گردد . هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون.   اوست ( خدایی) که رسولش را با هدایت ( مهدی) و دین حق ( دین حقیقی و به دور از خرافات بدعت ها) فرستاد تا بر تمام ادیان پیروز شود اگر  چه مشرکین  خوش نداشته باشند.    سلام بر کسی که پیرو  هدایت شود.

 

دانلود کتاب

حتما تا کنون اصطلاح‌های  مخبر و یا سربازگمنام امام زمان و یا اخیرا پرستوهای وزارت اطلاعات را شنیده باشید . در این مورد نیز لازم است افشاگری و روشنگری های لازم صورت گیرد. قبلا در معرفی حاکمیت  دجال جهانی توضیح دادیم  که این حاکمیت تسلط خودرا با سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی گسترده بر جهان اعمال می کند و سران و رهبران رده بالا تا پایین ترین  پستها ی  تمام حاکمیتهای دنیا را از کشورهای کوچک تا ابرقدرتها با اهرم و   کمک این سرویس های جاسوسی تعیین و حفظ می کند و یا بنابه مصالحی چون مهره های شطرنج حدف و تعویض می کند مثلا وزارت اطلاعات ایران و اطلاعات سپاه و نیز استخبارات رژیم سعودی و دیگر کشورها زیر نظر سازمان جاسوسی اسرائیل( موساد) و سازمان جاسوسی روسیه و سازمان جاسوسی آمریکا( سیا)  و خود این سه سازمان جاسوسی زیر نظر سازمان جاسوسی انگلیس ( ام آی سیکس) و خود سازمان جاسوسی انگلیس با یک یا دو واسطه ی دیگر چون باشگاه رم و ...در نهایت برای کمیته ی ۳۰۰ و کمیته ی ۳۰۰ زیر نظر دجال و شیطان فعالیت می کنند. خب با این توصیف مسلم است افرادی که زیر نظر وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه به عنوان مخبر یا به عبارت بهتر جاسوس فعالیت می کنند . با چندین واسطه در  حقیقت برای حاکمیت دجال و یا شیطان فعالیت می کنند و تعارفی در کار نیست . هر چند بسیاری از انها ساده لوحانه خیال می کنند در راه آرمانهای الهی و حاکمیت اسلامی خدمت می کنند. اما برا ی فریب مومنین و افکار عمومی نام خود را سرباز گمنام امام زمان نامیده اند در حالی که در واقع دشمنان اصلی امام زمان همین‌ها می باشند  . حال در بین این جاسوسان جنس مونث و زن ودختر نیز فراوان وجود دارد که گاهی برای ماموریت‌هایی این زنان و دختران  معصوم و ساده لوح را مامور می سازند که با توجه به ظاهر زیبا و جاذبه ی جنسی  که برای جنس مخالف دارند با مخالفان حاکمیت ارتباط نزدیک برقرار کنند و اطلاعات ارزشمندی را از آنها کسب کنند و آنها را اصطلاحا تخلیه ی اطلاعاتی کنند و  به سازمانهای اصطلاحا امنیتی و اطلاعاتی گزارش دهند.به این دختران و خانمها که غالبا از خانواده ی شهدا و بازماندگان آنها  و فرزندان سپاهیان و بسیجیان و جاسوسان انتخاب می شوند . پرستو های وزارت اطلاعات نیز می گویند. کلا تعداد این جاسوسان و پرستو ها در کشور نیز کم نیست و گاهی مثلا در  یک مدرسه یک سوم  کادر معلمان شغل دوم آنها رسما جاسوسی از همکاران دیگر می باشد و بابت این کار حقوق های کلان و نیز امتیازات دیگر می گیرند و معمولا تمام مدیرها و کارمندان رده بالای آموزش و پرورش را از بین این جاسوس‌ها و پرستوها انتخاب می کنند و خود این مدیر ها مامور هستند که بین دانش آموزان کلاس تعدادی جاسوس تعیین کنند تا از معلمان و هم کلاسی های خود نیز جاسوسی کنند . این نمونه ای از کار این جاسوسان و یا اصطلاحا سربازان گمنام امام زمان می باشد . این روند  در تمام ادارات و شرکتها و انجمن ها و حتی کوچه و بازار و هر محله و مسجد به همین صورت وجود دارد . مثلا یک روستای کوچک را در نظر بگیرید در چهارگوشه ی  ان چند خانواده ی جاسوس از کل روستا و مردم آن جاسوسی می کنند  در شهرها و محلات شهر نیز وضع به همین منوال است .و همه ی مردم به نوعی تحت کنترل و رصد نیروهای اطلاعاتی دجال می باشند . در زمینه ی رسانه ها و وسایل ارتباطی نیز این روند به  شدت اعمال می شود و از طریق مخابرات که زیر نظر مستقیم اطلاعات سپاه می باشد تمام مکالمات مردم بر خلاف نص صریح قانون اساسی شنود و رصد می شود و اصولا ما چیزی تحت عنوان رعایت حریم شخصی در ایران و تمام دنیا نداریم وسایل پیشرفته ی شنود را نیز دجال جهانی در اختیار تمام حاکمیتهای دست نشانده در  دنیا قرار می دهد . کارتهای ملی اشخاص بیشتر برای کنترل افراد جامعه است و در آن چیپ و تراشه برای شناسایی و رصد موفعیت مکانی افراد در  هر جا قرار می دهند . این کارت‌ها اصولا در خارح از کشور توسط کمپانی های دجال جهانی تولید و در  اختیار حاکمیتهای دست نشانده در کشور برای کنترل افراد قرار می گیرند . خود گوشی همراه هر شخصی حتی اگر خاموش باشد باوجود تراشه های مخصوص در آنها قابل ردیابی و شناسایی توسط سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی هستند . خلاصه دجال جهانی تمام مردم دنیا را از هراس قیام جهانی به نوعی با وسایل پیشرفته تحت کنترل و رصد خویش قرار می دهد . انسان به یاد فرعون زمان حضرت موسی می افتد که قابله ها را در تمام خانواده های بنی اسرائیل قرار داد تا زنان آنها را معاینه کنند و در صورت بارداری کودک او را بکشند تا منجی بنی اسرائیل یا موسی ع به دنیا نیاید ولی در آخر خواست خدا آن بود که حضرت موسی یا دشمن خود  را در دامان خود پرورش داد و بزرگ کرد و این قدرت پروردگار را می رساند  که بر هر کاری قادر است .


دجال جهانی نیز با اینکارها نخواهد توانست  مانع ظهور و قیام منجی در جهان شود.   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

موضوعی که لازم است در اینجا در مورد آن بحث و روشنگری شود جایگاه مداحان و مداحی در اسلام می باشد . معنی لغوی مدح یعنی ستایش از کسی یا چیزی می باشد . که مترادف با حمد از کسی یا چیزی نبز می باشد . پرسش اینجاست که آیا مداحی و ستایش از کسی یا چیزی در اسلام جایگاهی دارد یا خیر  ؟ در قرآن کریم به صراحت در اولین کلمه ی سوره ی حمد  تکلیف را برای انسان‌ها مشخص می کند و می فرماید : حمد و ستایش فقط مخصوص خدای جهانیان است .  معنی این آیه آن است که چون تمام زیبایی ها ؛ فضایل ، امتیازات و استعدادهای بشر و هر موجودی از خود او نیست بلکه یک عطیه ی خداوندی است پس هر ستایش و حمد و تمجیدی از کسی یا چیزی می شود در حقیقت ستایش از خود  آن چیز یا کس نیست بلکه ستایش و حمد از خدایی است که آن زیبایی و استعداد   و امتیاز را به آن موجود ارزانی داشته پس به واقع حمدی در  دنیا صورت نمی گیرد مگر اینکه این حمد و ستایش به خداوند بر می  گردد . پس مطلق حمد فقط برای خداست و بس . مثلا شما در نظر بگیرید که زیبایی یک گل و عطر بویش و استعداد یک دانشمند نابغه و زیبایی یک زیبا رو و...همه از خود  آنها نیستند بلکه به خالق آنها بر می گردد پس  اگر قرار است از کسی و یا چیزی هم ستایش و تمجید گردد ابتدای سخن باید ستایش خداوند مطرح گردد و تذکر داده شود و بعد از  آن شخص یا چیز ستایش صورت بگیرد و از وی تمجید گردد. برای همین در سنت اسلامی و از صدر اسلام بزرگان دین و مومنین و دانشمندان اسلامی هرگاه می خواستند سخن و یا کتاب خویش را آغاز  کنند  . ابتدا به ستایش و حمد خدا می پرداختند و بعد سخن و کتاب خویش را شروع می کردند. به خطبه های نهج البلاغه و یا مثلا گلستان و بوستان سعدی توجه کنید ولی مشکل اینجاست که در عصر حاضر مدح غیر خدا، حال مدح قدیسان و بزرگان دین باشد یا حتی شخصیت‌های  برجسته ی کنونی به صورت بک شغل نان و آبدار  برای برخی منافقان و فرصت طلبان درآمده بطوری که عده ی بسیاری مومن ساده لوح را در مساجد و   حسینیه ها  و مهدیه ها جمع می کنند و با صدای ناهنجار و نعره گونه ( یا شیهه گونه) و بدور از رعایت اصول موسیقی دلنشین به مداحی غلو آمیز و افراطی و شرک آمیز از بزرگان دین می پردازند و تقریبا تمام صفات الهی را به آنها نسبت می دهند و بعد هم در ادامه حالی  به رهبر و سران حکومتی هم می دهند و مداحی  و  یا به عبارت بهتر چاپلوسی را در قبال آنها به نهایت درجه ی ابتذال می رسانند و جالب است در آن مجلس شیطانی برخلاف کلام خدا از اول تا آخر مجلس خبری از حمد و ستایش الهی نیست . بعد هم به  همین مداحان هرزه گوی پریشان حال که  فیلم‌های مفاسد اخلاقی آنها با هرزه گان هر روز در اینترنت پخش می شود مبالغ میلیاردی نیز می دهند . و چون در ضمن مداحی از غیر خدا در  وسط یا پایان مجلس سبیل سران حکومتی را نیز با چاپلوسی چرب می کنند حاکمیت طاغوت نیز با وجود بی سوادی و بی لیاقتی آنها، پست های بالای کشور را با حقوقهای کلان به این این ایادی شیطان می دهد . این واقعا فاجعه بار  برای یک کشور و مردم آن نیست ؟  البته این سخن به معنای آن نیست که هراز چندگاهی مجلس بزرگداشت و تجلیلی از بزرگان علم و دین و هنر با رعایت نزاکت و آداب و متانت برگزار نشود چون اینگونه مجالس اگر برای تجلیل و تشکر از آن بزرگان بخاطر تلاش‌ها و خدمات علمی و هنری آنها باشد نه تنها موردی ندارد بلکه برای ایجاد انگیزه برای دیگر هنرمندان و دانشمندان واقعی لازم نیز هست .هر چند در این گونه مجالس نیز باید آداب تعادل رعایت شود و تلاش‌ها و خدمات آن شخص نقادانه مورد  بررسی نیز قرار گیرد و مجلس تبدیل به مجلس مداحی و چاپلوسی نشود بلکه سخنان منصفانه در این مورد بیان شود.

یکی از انتقادهایی را که به زندگانی و سنت پیامبر اسلام ص مطرح می کنند ازدواج او با عایشه ی کم سن و سال بعد از رحلت خدیجه س می باشد . بخصوص دشمنان و کینه توزان به اسلام و پیامبر اسلام بر این مسئله زیاد مانور می دهند و ازآن بصورت غیر  منصفانه  به تجاوز مردی پنجاه ساله به اجبار به دختر بچه ای  ۹ ساله تعبیر می کنند . برای روشنگری در این مورد و برای جلوگیری از سواستفاده ی  دشمنان اسلام بهتر است در این مورد توضیحات لازم داده شود مسلم است که یک انسان خردمند هیچ خبری را بدون تامل و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص زمان و مکان وقوع آن امر نباید بپذیرد.  در این مورد نیز باید شرایط  خاص زمان و مکان این ازدواج  بررسی شود . در ازدواج  پیامبر با عایشه آن هم در سن کم نباید تردید  کرد چون خبر آن متواتر است و مورخان آن را بارها نقل کرده اند ولی باید شرایط خاص زمانی و مکانی و آداب و رسوم خاص آن روز جامعه ی عرب در مکه را نیز  در این  ازدواج هم باید در نظر گرفته شود . اولا  از بررسی زندگی پیامبر اسلام مشخص می شود که وی برخلاف آنچه دشمنان درباره ی وی می گویند  مردی هوس باز و تابع هوا و هوس و عیاش اصلا نبوده جدا از اینکه در قرآن به صراحت می فرماید : محمد ص از  روی هوی و هوس سخن نمی گوید ، خود زندگانی وی نیز  گواه این حقیقت است که تقوی و خویشتن داری وی واقعا در در تمام تاریخ بشریت نظیر نداشته.  و یک دلیل آشکار آن نیز آن است که همه ی جوانان حتی در زمان ما دوست دارند که اولین  شریک  زندگانی آنها جوانتر از خود آنها باشد و معمولا تمام مردان دختران کم سن و سال را ترجیح می دهند ولی برخلاف رویه و  روال  معمول  تمام جوانان ،  پیامبر اسلام  چنان مرد خویشتن دار و مسلطی بر نفس خویش بود  که این ملاک را برای اولین شریک زندگی خویش در نظر نگرفت و بر خلاف هوی و هوس خود ملاک تقوی و دیانت و پاکی و فضایل اخلاقی را در نظر گرفت و در  سن ۲۵ سالگی با خدیجه که ۱۵ سال از او سن بیشتری  داشت ازدواج کرد ، در حالی که خدیجه  قبل از او دوبار نیز ازدواج کرده بود و از شوهران قبلی حتی صاحب فرزند شده بود . حال باید پرسید؟ کدام یک از جوانان امروز حاضر است پا بر هوی و هوس خویش بگذارد و با زنی با سن بیشتر از خودش به عنوان اولین شریک زندگی ازدواج کند ؟  و بعد هم در خفا به او خیانت نکند . ممکن است برخی بگویند خب الان هم برخی جوانان فقیر با برخی زنان سن بالا  بخاطر ثروتشان ازدواج می کنند . در این مورد باید گفت اولا بیشتر آنها ازدواج رسمی نمی کنند و معمولا پول کلانی از یک زن میانسال ثروتمند می گیرند  و مدتی با وی  رابطه و ازدواج ظاهری و موقت دارند و بعد هم زود جدا می شوند و یا حتی فقط رابطه دارند و ازدواج ظاهری هم نمی کنند  و در ثانی در این مدت تعهدی نیز به آن زن ندارند و همزمان با چندین زن و دختر دیگر رابطه دارند . ولی پیامبر  اسلام با اینکه بسیار جوانتر از خدیجه بود ازدو اج رسمی با او کرد و در  ضمن به گواهی تاریخ و هم عصران مردی کاملا خویشتن دار بعد از ازدواج بود و تا آخر عمر با خدیجه حتی در خفا به او خیانت نکرد و به او نیز حتی پعد از مرگ عشق می ورزید و از او به نیکی  یاد می کرد. واقعیت این بود که خدیجه جدا از ثروتمند بودن زنی بسیار عفیف و پاکدامن و با فضیلت و پرهیزگار بود و بخاطر همین فضایل، پیامبر خواستگاری اورا پذیرفت ( چون ظاهرا در تاریخ آمده  ابتدا خدیجه خواستار ازدواج با پیامبر ص بود) و با رضایت با وی ازدواج کرد. پس خود این ازدواج و شرایط ان ثابت می کند که پیامبر اسلام ص برخلاف آنچه دشمنان به وی تهمت می زنند مردی هوس باز و  تابع هوی و هوس نبود و به عکس مردی کاملا خویشتن دار و مسلط بر نفس خویش در این مورد بوده.  پس ازدواج او با عایشه بعد از رحلت خدیجه نیز باید علت خاص  و دیگری غیر از هوی و هوس و غریزه ی شهوانی باشد و تابع شرایط خاصی باشد . در توضیح این ازدواج باید گفت اولا ازدواج در سن کم برای دختران و حتی گاهی پسران در  جامعه ی آن زمان عرب با آداب و رسوم خاص کاملا رایج و یک عرف و امر معمولی بوده و مسلما پیامبر اسلام نیز نمی  توانسته خارج از عرف آن زمان عمل کند . دوم آنکه ازدواج پیامبر با عایشه در آن سن بنا‌ بر رعایت حال عایشه از طرف پیامبر بوده چون قرار بر این بوده که ابوبکر پدر عایشه اورا به عقد یک مرد بزرگسال و مشرک که ظاهرا پایبندی چندانی به موازین اخلاقی و الهی نداشته در بیاورد و چون ابوبکر  مسلمان شده بود امکان داشت شوهر عایشه رفتار چندان خوبی با عایشه بخاطر  مسلمان شدن پدرش از آن به بعد نداشته باشد ازیک جهت پیامبر صلاح را در آن دید که عایشه را از پدر خواستگاری کند تا عایشه لااقل اگر هم ازدواج می کند با شخص با ایمان و پایبند به مسائل اخلاقی ازدواج کند و رفتار خوبی بعد از ازدواج با وی شود .

سوم آنکه عایشه مسلما با رضایت کامل با پیامبر ازدواج کرد چون خود پیامبر به یاران خود می فرمود برای ازدواج دخترتان با کسی رضایت خود دختر شرط ازدواج می باشد پس مسلم است عایشه نیز به این ازدواج کاملا رضایت داشته وگرنه خود پیامبر هرگز با او ازدواج نمی کرد . چهارم مسئله ی ایمان و بی ایمانی در اسلام است در قرآن به صراحت می فرماید: که زنان مسلمان نباید با مردان کافر یا مشرک ازدواج کنند ، خب مسلما پیامبر با ازدواج با عایشه می خواست او با شخص مشرکی ازدواج نکند . پس ازدواج پیامبر اسلام  با عایشه با توجه به شرایط خاص زمان و مکان و اموری خاص بود و جالب است با آنکه پیامبر و عایشه هر دو از نظر بدنی سالم بودند   پیامبر از  ازدواج با عایشه  نیز صاحب فرزندی تا آخر عمر  نشد و این ازدواج   یک مورد کاملا  استثنایی بود و نباید برخی از افراد بوالهوس با این بهانه که بله ازدواج با دختر کم سن و سال سنت پیامبر اسلام نیز  بود ، به این نوع ازدواجها بپردارند چون شرایط این زمان با زمان گذشته کاملا فرق دارد و این نوع ازدواج اصلا در این زمان برای بقیه توصیه نمی شود . و بهتر است دختران سن کودکی  و نوجوانی را پشت سر بگذارند و از نظر بدنی رشد لازم را داشته باشند تا آمادگی لازم برای بارداری را داشته باشند.

 علت اینکه مردم حقایق و لایه های زیرین حقیقت را نمی فهمند عدم دانش و معرفت کافی و قشری بودن و عدم بصیرت کافی می باشد مثلا  برخی که بسیار سطحی نگر هستند همین حاکمیت موجود در ایران را حاکمیت حق و دینی و اسلامی می دانند . و برخی که کمی داناتر هستند  می فهمند این حاکمیت طاغوت است و عامل تمام بدبختی مردم همین مسئولان و رهبران رده بالای این حاکمیت است . اما کسانی که کمی عمیقتر فکر می کنند متوجه می شوند که این کارگزاران حاکمیت فقط دست نشاندگان و مزدوران حاکمیت واحد جهانی دجال می باشند و آنها که ازین نیز عمیقتر فکر می کنند و در واقع به حقیقت رسیده اند متوجه می شوند که این نظام و حاکمیت دجال در حقیقت دست پخت ابلیس یا شیطان است که دشمن قسم خورده ی بشریت است . همان کسی خداوند در قرآن به عنوان دشمن اصلی بشریت اورا برای مردم در تمام زمان‌ها و مکان‌ها معرفی و در مورد او و نقشه هایش در  قرآن افشاگری نموده .

طاغوت در لغت و ریشه ی کلمه در عربی از واژه ی   طغی    به معنی فراتر رفتن شخصی یا چیزی از حد متعارف خود می  گرفته شده مثلا وقتی که رودخانه بر اثر بارانهای زیاد سیلابی می شود و از همان حد متعارف خود که بطور معمول جریان دارد و دیوارهای خود خارج می شود  در عربی می گویند اصطلاحا طغیان کرده  یعنی از حد خود خارج شده حال واژه ی طاغوت   در قرآن نیز درست در همین معنا به کار رفته یعنی کسی و یا سیستمی شیطانی که از حد و اندازه ای که خدا برایش تعیین کرده  خارج شده  مثلا خداوند در مورد فرعون زمان حضرت موسی می فرماید : آنه طغی ...یعنی او طغیان کرده و از حد خود فراتر رفته و گندتر از دهن خودش سخن می گوید و می گوید:  منم پروردگار برتر شما   پس او در حقیقت طاغوت است .حال در دوران ما طاغوت یا حاکمیت طاغوت نیز از حد خود و فرامین الهی فراتر رفته و ازین جهت طاغوت نام دارد و اما طاغوت از نظر  قرآن کریم چه خصوصیاتی دارد، ؟ ۱_ طاغوت و سردمداران آن به نوعی ادعای خدایی می کنند چون خدا در آیه الکرسی می فرماید: تنها خدا ولی مؤمنان است  ولی رهبر حاکمیت طاغوت  می گوید من ولی مطلق فقیه شما می باشم ۲_ حاکمیت طاغوت می گوید شعائر دینی چون حجاب اجباری است ولی خداوند در همان آیت الکرسی می فرماید در دین اجباری نیست ۳_ حاکمیت طاغوت ادعا می کند که کار  او اصلاح گری بین مردم است ولی در عمل کارش جز فساد و فتنه انگیزی نیست و در اوایل سوره ی بقره  خداوند در این مورد به مردم تذکر می دهد ۴_ حاکمیت طاغوت به تعبیر قرآن حرث و نسل  یعنی  تولید و اقتصاد و نسل بشر را از بین می برد و با فساد اقتصادی گسترده اقتصاد و تولید را نابود می کند و با فتنه انگیزی و جنگ در مناطق دنیا و  تولید  و انتشار ویروسهای خطرناک  نسل بشر را نابود می کند . ۵_ طاغوت خواهان جنگ و کشتار و خونریزی است و خداوند طالب صلح و دوستی بین بشر می باشد ۶_ حاکمیت طاغوت در عصر  حاضر بین مردم انواع تبعیض های عقیدتی ؛ نژادی ؛ جنسیتی ، اقتصادی و...قائل است و به گفته ی رهبر خود مردم را به دو گروه خودی  و  ناخودی تقسیم می کند و تمام امتیازات اقتصادی  و ...را فقط به خودی ها می دهد و رفاه برای بقیه ی مردم را کار بی خودی می داند  درست مانند فرعون که بنی اسرائیل را به بردگی می گرفت و آنها را کشتار می کرد اما به قوم خود انواع رفاه و امکانات را می داد  و در حقیقت بین مردم  تبعیض قائل بود.  ۷_ حاکمیت طاغوت از نظر قرآن ریاکار و منافق است و به مردم دروغ می گوید : خداوند در  این مورد  می فرماید : و از مردمان کسی است که سخنان زیبا می گوید و خداوند را شاهد گفتار خود معرفی می کند ولی در حقیقت در قلب خود دشمن ترین دشمنان به خدا و رسول و مردم است ۸_ حکومت طاغوت فاسق است یعنی درست مخالف احکام قرآن عمل می کند مثلا خدا رباخواری را نهی می کند ولی حاکمیت طاغوت  رسما بانک‌های ربوی ایجاد می کند . و.....اینها مهمترین مشخصات حاکمیت طاغوت در قرآن کریم است به نظر شما این خصوصیات با چه حاکمیت طاغوتی در عصر حاضر کاملا مطابقت دارد؟          سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

در طول تاریخ تفسیرهای مختلف و متعددی از قرآن کریم شده ولی از نظر امام خود قرآن کریم در مرحله ی اول بهترین مفسر خویش می باشد . بدین ترتیب که خداوند در قرآن کریم می فرماید که: ما قرآن را برای تدکر و یادآوری به مردم آسان گردانیدیم و نازل کردیم دلیل این سخن  آن است که حقیقت قرآن کریم که کلامی ملکوتی از ذات باریتعالی است حقیقی بسیار بسیار عمیق و پیچیده است که مقصود الهی در آن وجود دارد و بشر با علم محدود خود نمی تواند  به مقصود دریای علم الهی پی ببرد و این امری مسلم است و خداوند نیز با آگاهی از این امر این حقیقت بسیار عمیق و پیچیده را از عالم خداوندی نزول داده و و از عوالم متعدد روحانی عبور داده و در هر عالمی آن را کم کم آسان‌تر و اسانتر کرده تا به عالم دنیا رسانده و در اختیار بشر قرار داده بنابراین چنان آن را آسان‌تر کرده که برای بشر قابل فهم باشد.  با اینحال اگر در آیاتی نیز ابهام معنایی برای بشر باشد خداوند بلافاصله با آیات دیگر آن را شرح داده و روشن کرده ازین جهت به پیامبر می فرماید : ما قرآن را بر تو نازل می کنیم و سپس بیان و توصیح دادن آن نیز  بر عهده ی خود ماست . و این حالت قرآن همان حالت خود تفسیری قرآن است و امام علی نیز به این خصوصیت قرآن اشاره می کند و می فرماید: برخی آیات قرآن برخی دیگر را تفسیر می کنند . مثلا در آیه ای از سوره حمد خداوند می فرماید : اهدانا الصراط المستقیم  و اگر در ذهن خواننده ابهام باشد که صراط مستقیم یا راه راست چیست؟ در آیات دیگر در سوره های متعدد دیگر این صراط مستقیم را توضیح می دهد و این ویژگی واقعا مایه ی شگفتی است و اعجاز قرآن را نشان می دهد که هیچ آیه ی مبهمی را بدون توضیح در آیات دیگر باقی نگذاشته که در این کتاب  تلاش شده آیاتی از قرآن که آیات دیگر را تفسیر و شرح  می دهند بیان گردند. البته برخی آیات قرآن هم حالت متشابه و نمادین را دارند که معنی آیات متشابه را به صراحت قرآن جر راسخون در علم که همان اهل بیت نمونه ی کامل آنها هستند نمی دانند و اهل بیت نیز این متشابهات را برای مردم بازگو می کنند مانند برخی  آیات قرآن که خداوند واژه ی ستاره را بکار می برد ممکن است در برخی آیات ستاره معنی حقیقی نداشته باشد و مفهوم متشابه   و نمادین داشته باشد  و مقصود از ستاره  فقط در آن آیه ی خاص مقصود امام هدایتگر باشد که مردم را هدایت می کند  . مانند این آیه: و بالنجم هم یهتدون : یعنی مؤمنان با ستاره( امام هدایتگر) هدایت می شوند. به هر حال تفسیر متشابهات قرآن کار هر کسی نیست و بیشتر اهل بیت پیامبر به این کار داناتر می باشند. این کتاب خودتفسیری به این هدف منتشر می شود چون در طول تاریخ و زمان ما نیز  شیادان دینی با بهانه ی تفسیر قرآن، کلام خدا را برای هوی و هوس و  منافع شخصی خود تحریف معنایی کرده اند و باعث انحرافات گسترده در  دین مبین اسلام گردیده اند    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود

در خطبه ی ۱۳۸ نهج البلاغه امام علی ع می فرماید: مهدی رای و نظر مردم را به قرآن بر می گرداند در زمانی که آنها قرآن را  به رای و اندیشه ی خود مبدل کرده اند.

دانلود کتاب