نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قائم» ثبت شده است

یکی از تزها و نظرات به شدت غلط و نادرست که برخی شبه فیلسوفان غربی و روشنفکرنمایان در عصر معاصر در باب دین بیان می کنند و این نسخه ی مریضی آور رو نیز می پیچند و به خورد جوانان خام ما و قشر به اصطلاح تحصیل کرده و دانشگاهی ما می دهند این نظر است که اصولا دین را نه خدا بلکه خود بشر اولیه به وجود آورد و ساخت نه خدا . و اصلا خدایی وجود ندارد. بشر اولیه به علت عدم رشد علمی و فکری و عدم درک و کشف علل طبیعی حوادث و فاجعه های طبیعی چون آتشفشان و و زلزله و سیل و ...وعلل پیدایش این پدیده ها را به خشم خدایان و امور ماوراطبیعی نسبت می داد و به این ترتیب ادیان بوجود آمدند . بعد هم می گویند چون آلبرت انیشتین نابغه و دانشمند برجسته ی فیزیک این نظر را داده پس سخن او کاملا درست و عین حقیقت وحجت برای ما می باشد . حال ما اینجا قصد نداریم وارد این بحث شویم که  رابطه ی بین علل و عوامل  طبیعی حوادثی مثل سیل و زلزله و ...و رابطه ی آنها با اراده ی الهی را که یک امر بسیار پیچیده است که بسیاری از دانشمندان خداناباور قدرت درک آن را ندارند  موشکافی و پاسخ دهیم . به عنوان مثال علل طبیعی برداشتن لیوان از روی میز توسط انسان مسلما انگشتان و ماهیچه های دست و فرمان مِغز به رشته های عصبی  و...می باشد  ولی در نهایت روح و اراده ی انسان تمام این موارد  حتی مغزرا مدیریت می کند . و علل طبیعی حوادث طبیعی نیز سلسله مراتبی به همین صورت دارد ولی در نهایت علت اولیه ی  این حوادث، یک اراده و خواست است که چون روحی بر تمام اجزای طبیعت احاطه و تسلط دارد و آن نیز مسلما خداست .به هر حال این نظرات دانشمندان خداناباور به هیچ وجه نمی تواند  واقعیت وفلسفه ی وجودی ادیان الهی را به درستی توجیه کند. واقعیت این است که یک سری پرسش های فطری و اساسی از آغاز تولد و زندگی بشر همیشه در ذهن بشر بوده و هست که نه علم تجربی و نه حتی فلسفه ابزار جواب دادن و پاسخ قانع کننده  به آنها را برای بشر تشنه ی دریافت حقیقت ندارد. پرسش هایی مثل این که آیا این جهان آفریننده و آغاز و انجامی دارد؟ . اگر دارد این آفریننده چگونه موجودی است !؟ هدف از آفرینش انسان بر روی این کره ی خاکی چیست ؟ او از کجا با این دنیا آمده و پس از مرگ به کجا می رود؟ سعادت انسان در این جهان و جهان آخرت چگونه به دست می آید؟ نتیجه ی اعمال انسان پس از مرگ چه می شود؟ روح چیست ؟ آیا فرشتگان یا جن وجود دارند؟ و پرسش هایی ازین دست ...اینها پرسش هایی هستند که نه علم و نه حتی فلسفه ابزار لازم برای پاسخ قانع کننده و یا اثبات آنها را ندارد و اگر  نیز به فرض مثلا  علم یا فلسفه پاسخهایی در این مورد بیان کند این پاسخها چندان یقین اور برای بشر نمی توانند باشند که بتواند روش زندگی و جهت گیری های زندگی خودرا بر اساس آنها قرار دهد چون این پاسخها یقین آور نیستند تازه بسیاری از کشفیات علمی و فلسفی بشر تا زمان ما هنوز یقین آور نیستند و با مرور زمان بسیاری از مسائل علمی و فلسفی که از نظر پدران ما اموری کاملا ثابت شده و بدیهی بودند اکنون با پیشرفت علم باطل و نقض شده اند مثل اصل مرکزیت زمین برای عالم و اینکه تمام  کرات و خورشید به گرد زمین می گردند که اکنون می دانیم کاملا باطل و اشتباه بوده.  خود همین کشفیات علمی و فلسفی نیز اکنون معلوم نیست کاملا درست باشند و ممکن است در آینده کشفیات دیگر بطلان آنها را ثابت کند . پس وقتی  دستاوردهای علمی و فلسفی بشر تا زمان ما کاملا قابل اعتماد نیستند و یقین آور نیستند چگونه می توانیم بر فلسفه و روش زندگی اعتماد کنیم که فلاسفه ی مثلا اخلاق  و سیاست و غیره  تحت عنوان  امانیسم و لیبرالیسم و کمونیسم و پراگماتیسم و کابالا و...در عصر نوین به عنوان نسخه می پیچند و به ما می دهند و مانیز باید جهت گیری ها و روش زندگی خود را بر این اساس تنظیم کنیم اگر  بعد از یک عمر زندگی ، پیشرفت علم و فلسفه ی بشر ثابت کرد که  این نسخه ها و نظریات همه ناقص و اشتباه بوده و عمر ما نیز به اتمام برسد چه کسی می تواند زیان مارا در این مورد جبران کند چون دیگر فرصتی برای جبران نداریم. پس بخاطر همین نقص دانش بشری در هر زمان نسبت به علم و معارف الهی که کامل و ازلی و ابدی است .خداوند یک سری پیام‌های روشنگرانه و هدایتگر از آغاز زندگی و تمدن بشری برای بشر توسط انسانهای بسیار فرهیخته و خردمند که پیامبران و رسولان بودند، فرستاد تا به این پرسش های فطری و اساسی که علم و فلسفه ی بشری ابزار جواب دادن به آنها را بطور یقین آور ندارد جواب قانع کننده و یقین اور بدهد . تا بشر بتواند با اعتماد و ایمان و یقین کامل به حقیقت و کامل بودن آنها جهت گیری هایش را در زندگی تنطیم کند و تصمیم بگیرد که مثلا انسان نیکوکاری باشد یا نباشد و خیالش راحت باشد که جهان دیگر و نتیجه ی اعمالی هست یا خیر ؟ معنی حقیقی سعادت چیست و چگونه در این دنیا و جهان دیگر این سعادت دست یافتنی است ؟ آیا

نیروهای خیری وجود دارد تا آورا در این کار یاری کنند؟ یا نیروهای شری هستند که مانع ابن کار شوند؟ و اگر وجود دارند راه ارتباط با نیروهای خیر چیست؟ مجموعه ی این پیام‌های روشنگرانه برای  پاسخ به این پرسش های فطری  انسان  که باعث سعادت او می شود دین الهی می باشد. پس بشر در هر زمانی حتی اگر به بالاترین فن آوری ها و پیشرفت ها دست پیدا کند به ناچار به این پیام‌های روشنگرانه و دین الهی نیاز مبرم دارد ،چون علم و فلسفه قادر به پاسخ گویی به این نیازها و پرسش های فطری و اساسی بشر بطور یقین آور نیست . اصولا خدای عالم و قادر خود،  اگر بشر نیازی به دین نداشت  این حقیقت را برای بشر  نمی فرستاد . مثل تمام کشفیات علم تجربی که خدا توانایی کشف آنها را به بشر داده و نیازی نبوده این کشفیات را بصورت کتاب آسمانی نازل کند غیر از موارد خاصی که گاه در برخی کتب آسمانی برای نشان دادن معجزه اشاراتی به یرخی حقایق علوم تجربی نموده است که قبلا مواردی از آن را در قرآن کریم بیان کردیم.   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

امام علی ع در خطبه ی البیان در کتاب الزام الناصب جلد دو در مورد ظهور مهدی موعود می فرماید :   پرچم محمدی و دولت احمدی  در ۱۱۸۴ سال پس از فترت  ( فاصله ی طولانی از رحلت امام بازدهم امام حسن عسکری) ظاهر می شود . لازم به تذکر است امام حسن عسکری در سال ۲۶۰ هجری قمری از  دنیا رفتند. حال این ۲۶۰ را به علاوه کنید بر ۱۱۸۴ که امام علی فرمود، نتیجه  عدد شگفتی می شود ۱۴۴۴هجری قمری مصادف با  ۱۴۰۱هجری شمسی  سالی پر باران و برف در ایران  که امام مهدی به واسطه ی  سید حسنی  دعوت و روشنگری های خود را در فضای مجازی آغاز کرد .آیا به نظر شما این اعداد سالها و این پیشگویی های امام علی ع معنا دار نیست و آیا ظهور ابتدایی از  سال ۱۴۰۱  آغاز نشده و جالب است امام علی در جایی دیگر می فرماید:  و قبل از آن طاعون و مرگی فراگیر ( اشاره به کرونا در سه سال گذشته) . اهل خرد بهتر این اعداد سالها را درک می کنند  .این هم دلیل روشن دیگری بر حقانیت دعوت و روشنگری سید حسنی.

این یکی از روایات متواتر و مشهور در باب مهدویت است . البته قبلا بیان کردیم قائم چهار مرحله را در طی زندگی پشت سر می گذارد . غیبت ، حضور، ظهور و قیام . در زمان غیبت کسی اورا نمی شناسد و هر چند از  سوی خدا برانگیخته و انتخاب شده جز خودش کسی ازین امر خبر ندارد . در مرحله ی حضور برخی از اعضای خانواده و مومنین خاص اورا کم کم می شناسند و حضور اورا حس می کنند و با وی به نوعی مثلا فضای مجازی در ارتباط مستمر هستند و پیام‌های اورا به مردم می رسانند که در روایات از این مرحله به خورشید پشت ابر تعبیر  شده  که   مانند خورشید پشت ابر به شکلی پرتو هدایت خودرا به مؤمنان می رساند و در مرحله ی سوم یعنی ظهور اشکار او با ندای آسمانی به مردم  و قیامگرانی مثل خراسانی و یمانی و پیروان آنها معرفی می شود .و در مرحله ی آخر پس از چند ماه شناخت او توسط عده ی زیادی از مؤمنان و تصدیق او قیام را بر علیه حاکمیتهای طاغوتی دست نشانده ی دجال شروع می کند . با توجه به ظهور خراسانی و شروع روشنگری های  نهضت سید  حسنی و  وقوع برف و سرمای بی سابقه و شروع زلزله ها در امسال و احتمالا دوسال آینده احتمال ظهور و ندای آسمانی بسیار زیاد هست به خصوص آنکه در یکی دوسال آینده  ماه رمضان هم مصادف با عید نوروز می شود چون در روایات آمده که ظهور قائم همزمان با نوروز ایرانیان نیز می باشد. البته به دلایل و مصالحی نمی شود زمان آن را دقیقا مشخص کرد.

 علت این امر به انگیزه های  دنیایی و قدرت طلبی ایادی شیطانی و دشمنی با اهل بیت پیامبر ع از صدر اسلام تاکنون ارتباط مستقیم دارد. قبلا در کتاب شناخت مهدی موعود حقیقی کاملا اثبات کردیم که علت تحریفات گسترده در روایات مهدویت برای انحراف در نسب واقعی مهدی موعود از طرف شیعه نمایان عراق  دشمنی این منافقان با امام حسن مجتبی ع و فرزندان و نوادگان او بخاطر صلح مصلحتی امام حسن مجتبی ع با معاویه بود. امام حسن مجتبی وقتی که می دید معاویه بسیاری از یاران اورا با پول خریده و آنها مرتبا در پشت جبهه به وی خیانت می کنند و حتی یک بار به چادر محل اقامت وی هجوم می برند و او را با شمشیر زخمی می کنند  متوجه شد که یاران چندانی ندارد و معاویه نقشه های فراوانی کشیده تا به زودی آن  عده ی  یاران حقیقی اورا نیز با ادامه ی جنگ از بین ببرد و کلا  اگر امام حسن مجتبی ع به درگیری با معاویه ادامه می داد بیم آن می رفت که معاویه کلا نسل پیامبر و یاران اندک امام حسن مجتبی ع را از زمین ریشه کن کند و به کلی نابود سازد این بود که با حکمت الهی و تیز هوشی و بصیرت سیاسی مخصوص به خود صلاح  در آن دید که موقتا با معاویه ترک مخاصمه کند و سعی کند به خواسته های بحق خود از طریق مذاکره دست یابد و این حرکت امام حسن ع تمام نقشه های معاویه را برای نابودی اهل ایمان نقش برآب کرد چون معاویه تا آن زمان با شعارهای فریبنده ،  ادعای صلح و عدم اختلاف را بین مسلمین را به ظاهر و منافقانه  می داد و با این پیشنهاد امام تمام نقشه هایش نقش بر آب شد .  از طرفی نیز نمی توانست پیشنهاد صلح را قبول نکند چون خود قبلا آن را در حد شعار مطرح کرده بود و اگر قبول نمی کرد عموم مسلمانان به او اعتراض می کردند که چرا به حرف و شعارهای خود عمل نمی کند و صلح را نمی پذیرد.  با این حال امان حسن مجتبی در پیمان صلح اصلی ترین و بهترین خواسته را مطرح کرد و معاویه نیز برخلاف میل خود مجبور به پذیرش این خواسته شد و آن این بود که معاویه مانند سنت خلفای پیشین امر خلافت را پس از خود به شورای مسلمین برای انتخاب خلیفه واگذارد و خلافت را به پسرش یزید ندهد و در واقع جلو این انحراف  که خلافت پیامبر تبدیل به پادشاهی موروثی از پدر به فرزند شود را گرفت و البته این خواسته ی تمام مسلمانان راستین و خواسته ی امام علی در برابر  معاویه نیز بود . و یک سنت مقبول اسلامی بود. معاویه بر خلاف میلش این شرط را در صلح نامه پذیرفت و در واقع امام حسن مجتبی ع بدون جنگ و با تدبیر به خواست خود و تمام مسلمین دست یافت هر چند بعد از شهادت امام حسن ع معاویه این عهد خود را نیز نقض کرد . ولی با این حال عده ای از منافقان و یاران نادان و قشری امام حسن مجتبی ع که این بصیرت سیاسی را نداشتند و به اندازه ی یک گوساله نیز شعور سیاسی نداشتند با جهالت هرچه تمامتر به مخالفت با این تصمیم امام پرداختند و با سخنان نیش دار خود آزار بسیاری به امام حسن رساندند و حتی به او غیر منصفانه لقب مذل المومنین یعنی کسی که باعث خوار کردن و ذلیل کردن مومنین شده است را دادند امام حسن ع به این سخنان توجهی نمی کرد و حتی گاهی به آنها تذکر می داد که آیا شما بهتر از من که امام شما هستم مصلحت مسلمین را می دانید؟ ولی آنها نمی توانستند  این  موقعیت حساس  مومنین را در برابر معاویه  و خطر جنگ را درک کنند و به مخالفت و   دشمنی با امام حسن مجتبی ع و فرزندان و نوادگان او ادامه دادند . و بیشتر منافقانه به سوی امام حسین و فرزندان او رفتند و البته دیدیم که در واقعه ی کربلا همین منافقان که بیشتر هم اهل عراق و کوفه بودند چگونه به امام حسین ع خیانت کردند و خاندان پیامبر رادر کربلا قتل عام کردند .  ودر آنجا تازه مردم   فلسفه ی صلح امام حسن  را دریافتند چون در واقعه ی کربلا تقریبا تمام مردان اهل بیت غیر  از امام سجاد ع که بیمار بود و حسن مثنی فرزند  امام حسن مجتبی که در بین زخمی ها بیهوش افتاده بود و بعد ها توسط دایی های خود نجات یافت و درمان شد. بقیه همه قتل عام شدند و نقشه ی خود معاویه هم در زمان امام حسن مجتبی ع همین بود . به هر حال این منافقان و شیعه نمایان عراق و کوفه  بعد از جنایت کربلا دشمنی با بازماندگان امام حسن مجتبی ع از نسل حسن مثنی را  ادامه دادند و با یاری  نکردن فرزندان و نوادگان مجاهد و ظلم ستیز او باعث شدند  که آنها در قیام بر علیه بنی امیه و بنی عباس تنها بمانند و بی یاور و تنها مانند امام حسین ع شهید شوند. جنایت دیگر این شیعه نمایان عراق و به خصوص کوفه تحریفات گسترده ی  روایاتی از مهدویت بود که به روشنی بیان می کرد که مهدی موعود از نسل حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی بود .

چون این شیعه نمایان از یاران بسیار نزدیک امامان از نسل امام حسین ع بودند و منافقانه به آنها خود را نزدیک کرده بودند و تمام روایات امامان از نسل امان حسین را اول اینها دریافت و بین مردم نقل می کردند بنابراین با آن سابقه ی دشمنی و کینه که با امام حسن مجتبی ع و فرزندان و نوادگان او داشتند نمی توانستند قبول کنند که مهدی موعود حقیقی از نسل امان حسن مجتبی ع باشد این بود که ناجوانمردانه دست به تحریفات گسترده در این روایات زدند و مثلا هر جا امامان از نسل امام حسین بیان می کردند که مهدی موعود از نسل امام حسن مجتبی ع است که در آخر زمان متولد می شود آنها نام حسن را در روایات به حسین تغییر می  دادند و به این صورت  نسب واقعی مهدی موعود به کلی با انحراف کشانده شد . البته هرچند تعدادی کمی روایات مثلا در کتاب غیبت نعمانی و دیگر کتاب‌ها از دستبرد تحریف سالم ماندند و برای  روشنگری به نسل ما رسیدند . وآما انگیزه ی دیگر تحریف روایات مهدویت انگیزه مالی و دنیایی از  طرف تعدادی دنیا طلب بی اصل و نسب باز هم در عراق بود . به این ترتیب که زمانی که امام حسن عسکری ع رحلت کرد . تعداد زیادی شیعیان  عامی و اکثرا کم سواد از اقصا نقاط ایران و افعانستان و  دیگر نقاط به عشق دیدار با خاندان پیامبر وارد عراق شدند.  در این حال   چون این افراد  در آنجا غریب بودند  و آدرس دقیقی از محل اقامت خاندان امام حسن عسکری نداشتند    به هر کسی از مردم عراق برخورد می کردند  آدرس محل سکونت امام ر می پرسیدند و مسلم است در بین این افراد نیز همیشه تعدادی اراذل و اوباش و بی اصل و نسب و افراد فرصت طلب پیدا می سود که بخواهند مردم را فریب دهند و از آنها سو استفاده کنند . و وقتی این شیادان  مثلا از مسافران می پرسیدند برای چه می خواهید امام را ملاقات کنید آنها هم با ساده دلی جواب می دادند مقداری خمس و زکات و وجوهات شرعی داریم که می خواستیم مستقیما به دست امام برسانیم . در این حال این شیادان فرصت طلب طمع می کردند  و برای فریب به آنها می گفتند امام حسن عسکری به تازگی رحلت کرده و فرزند کوچکی از خود به نام محمد بن الحسن از خود به جا گذاشته ولی فرزند او غایب شده و هر کسی را به حضور خود قبول نمی کند بهتر است پول و وجوهات شرعی را به ما که نائب خاص او هستیم بدهید تا شخصا به آقا برسانیم  و به این صورت خودرا به عنوان نایب خاص امام به مردم ساده دل قالب می کردند. واین شیادان فرصت طلب نیز چهار نفر بودند که تمام ابن مدت مردم را سرکیسه می کردند و وقتی مردم از آنها سوال شرعی می کردند که از امام سوال کنند چون جواب را نمی دانستند به دروغ می گفتند که امام می فرماید : در مورد مسائلی سوال نکنید که اگر جواب آن را بدانید خوشتان نیاید و نفعی برایتان نداشته باشد و وقتی مردم  زیاد سوالات شرعی می پرسیدند و آنها جوابی نداشتند و از این همه سوال کلافه می شدند . وجوهات شرعی را خود می گرفتند و برای جواب این سوالات ،  مردم را به راویان حدیث امامان ارجاع می دادند و این روایت جعلی را درست کردند که امام  زمان در آخرین سفارش خود فرمود: و امادر  حوادث پیش آمده و مسائل شرعی جدید به راویان حدیث ما رجوع کنید که آنها حجت من بر شما هستند و من هم حجت خدا هستم  و به این صورت خود را از سوالات بسیار  شیعیان ساده دل خلاص می کردند . یعنی وجوهات را خود می گرفتند و سوالات شرعی را به راویان حدیث ارجاع می دادند شیادی از این بالاتر نمی شود.. البته اعقاب و آیندگان راویان حدیث نیز کم مارمولک نبوده اند و چیزی از شیادان گذشته کم ندارند و  در دوران معاصر تعدادی از آنها با سو استفاده از این حدیث قطعا جعلی که امام زمان فرموده در مسائل جدید به راویان حدیث ما رجوع کنید تئوری ولایت فقیه را با راهنمایی استعمار انگلیس که  در حوزه‌ های علوم دینی در ایران و عراق نفوذبسیار دارند به وجود آوردند البته هدف انگلیسی ها از ایجاد تئوری ولایت فقیه ایجاد یک حکومت مستبد با دیکتاتوری یک نفر  با ظاهر مذهبی بود که البته این یک نفر  هم باید از مزدورانی باشد که در جامعه ی دینی اسم و رسمی داشته باشد و در ضمن وابسته به استعمار انگلیس و دستگاه جاسوسی دجال باشد تا منافع انگلیس و دجال را در خاورمیانه تامین کند . و انگیزه ی آخوندهایی که این نظریه را با راهنمایی انگلیسی ها درست کردند نیز مسلما نفس اماره و قدرت طلبی و دنیاطلبی بوده که می خواستند به این شیوه بر جان و مال و ناموس مسلمین حاکمیت سیاسی پیدا کنند .به هر حال این این نظریه و تئوری کاملا باطل است چون با سنت اسلامی گذشتگان و مخصوصا سیره ی عملی اهل بیت پیامبر سازگاری ندارد و کاملا یک بدعت دینی و نقشه ی شیطانی است  .

اولین دلیل این است خود  اهل بیت دارای دو شان جدا از هم بوده اند یکی شان امامت که یک مقام و شان بلند معنوی است که فقط خداوند می تواند این مقام را به اهل بیت پیامبر بدهد و دیگر مقام سیاسی و حکومتی اهل بیت است که این شان یک مقام کاملا زمینی است و مردم باید امام را به حاکمیت سیاسی مسلمین قبول کنند همچنانکه امام علی هم در نهج البلاغه  می فرماید : که ای مردم  اگر  شما  برای قبول خلافت به سوی من نمی آمدید من امر خلافت را قبول نمی کردم  و این نشان می دهد که خلافت ائمه یک امر کاملا زمینی است که بستگی به خواست و رای مردم دارد و ربطی به آسمان ندارد و در زمان شهادت نیز وقتی یاران امام علی به او پیشنهاد کردند فرزندش امام حسن را جانشین خود برای خلافت معرفی کند فرمود من در مورد حسن با شما حرفی ندارم شما هرچه صلاح می دانید انجام دهید و این سخن امام علی نیز نشان می دهد  حاکمیت سیاسی مسلمین انتصابی و یا موروثی نیست و مردم باید حاکم خودرا انتخاب کنند . حال چگونه ممکن امام علی که حاضر نبود امام بعد از خود را حاکم سیاسی مسلمین منصوب کند . امام زمان بیاید و حاکمیت سیاسی مسلمین را به چند آخوند روایت گر احادیث  واگذار کند  آیا این امر منطقی و عقلانی و شرعی می باشد . چون تئوری ولایت فقیه بر این اساس است که در دوران غیبت حاکمیت سیاسی مسلمین بدون توجه به رای مردم به دست یک آخوند مجتهد می باشد . و این آخوند را هم نه مردم بلکه  چند هم قماش همان آخوند باید انتخاب کنند.   این چیزی جز بدعت و انحرافی بزرگ در حاکمیت سباسی  مسلمین نیست و  از این جاست که از اسلام که برای از بین بردن استبداد و دیکتاتوری آمده.  از بطن آن هیولای استبداد دینی را با این بدعت زاده می کنند . و بر عهده ی روشنفکران واقعی جهان اسلام است که با این بدعت های خطرناک مقابله کنند. حال در دوران ما به این علت است که شیادان دینی قدرت طلب که بر گرده ی مسلمین با فریب سوار شده اند فقط ترجیح بدهند که مهدی موعود عج فرزند بلافصل امام حسن عسکری باشد تا از نوادگان امام حسن مجتبی ع . چون اگر مهدی عج از نوادگان امام حسن مجتبی باشد و در زمان ما به دنیا بیاید که نان آنها آجر می شود و این نوع مهدی منافعی برای آنها ندارد و چا بسا  زیان هم دارد چون نمی توانند به بهانه ی غیبت فرزند امام حسن عسکری ، توسط روایات دروغ دم از جانشینی او بزنند و حاکمیت سیاسی را از نمایندگان واقعی مردم بگیرند و فاجعه درست زمانی برایشان آغاز می شود که امام مهدی حقیقی از نسل و نوادگان امام حسن مجتبی ع باشد که به صورت گمنام به دنیا آمده و از مخالفان سیاسی و عقیدتی آنها باشد و در فرصت مناسب بر علیه آنها با اذن الهی قیام کند و دمار از روزگار آنها برآورد. که این وعده ی خداست و خداوند خلاف وعده نمی کند. ان الله لایخلف المیعاد.

 با کمال تاسف وقتی در مورد مهدی موعود سخن می آید نه تنها عامه ی مومنان بلکه خواص و اهل اندیشه و اهل مطالعه و یا به اصطلاح اهل تحقیق و نخبگان فکری و فرهنگی ما خیلی زود از این نقطه شروع به صحبت در مورد وی می کنند که گویی واقعا او را از ابتدا با اصل و نسب صحیح می شناسند و بلافاصله می گویند   می دانیم که مهدی موعود فرزند بلافصل امام حسن عسکری است و بعد سخنان دیگرشان را بلافاصله در مورد او ادامه می دهند در حالی که این افراد درست مانند مردم عامی زمان سقراط حکیم می باشند که در مورد کلمات و اصطلاحاتی سخن می گفتند که معنی صحیح آنها را نمی دانستند مثلا می گفتند عدالت . ولی معنی صحیح و فلسفی عدالت را نمی دانستند و سقراط با پرسشهای مکرر فلسفی به آنها تفهیم می کرد که آنها هیچ چیز از مفهوم عدالت نمی دانند  در مورد شناخت مهدی موعود عج نیز درست وضع به همین منوال است اکثر مردم و گاه نخبگان فرهنگی چنان در مورد مهدی موعود سخن می رانند که گویی واقعا وی را آنچنانکه هست می شناسند در حالی که خداوند در مورد مهدی موعود در شب معراج به پیامبر اسلام ص می فرماید : که او سری از اسرار من است  و این گروه نمی دانند که سر خدا را نمی توان به این راحتی و با گوش کردن به نظرات چند نفر بر منبر و در یک کتاب به آسانی شناخت   بیهوده نیست که خود پیامبر اسلام در مورد شناخت امام می فرماید : هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده و یا در روایات اهل بیت فراوان آمده که سعی کن اول امام زمانت را بشناسی چون آنها نیک واقف بودند که شناخت امام زمان کاری چندان آسان نیست و نیاز به تحقیق و مجاهده ی علمی و عملی بسیار دارد دلیل دیگر این امر ندای آسمانی در زمان ظهور است که با این ندای آسمانی مهدی موعود حقیقی به مردم از طرف خدا معرفی می شود و این نشان می دهد که حتی تا آن زمان همه ی مردم امام زمان خود را نمی شناسند در حالی که او بصورت جوانی معمولی بین آنها سالها زندگی  می کند .  بزرگترین انحراف در شناخت مهدی موعود        این انحراف از آنجاست که عامه ی مردم گمان می کنند  که  مهدی موعود   فرزند بلافصل امام حسن عسکری ع است در حالی که اگر در روایات صحیح اهل بیت و اهل سنت که غالبا از پیامبر نقل شده اند دقیق شویم و بتوانیم روایات جعلی را در این مورد به کناری بزنیم خواهیم دید که مهدی موعود حقیقی  فرزند بلافصل امام حسن عسکری  ع نیست بلکه از نوادگان امام حسن مجتبی ع است که در زمان ما به دنیا می آید و البته بر طبق دلایل قطعی اکنون چند دهه است به دنیا آمده و اکنون در میان ماست ولی شخصیت مهدوی و مقام والای معنوی وی و حتی سیادت و ملیت و مکان زندگی و قشر اجتماعی وی نه تنها برای عامه ی مردم بلکه حتی برای خانواده و خویشاوندان و اهل عیالش ناشناخته مانده  چون اراده ی الهی برناشناخته ماندن این امر تا وقت مقررقرار گرفته و البته انحرافات مهدویت و احادیث جعلی نیز در این مورد بی تاثیر نبوده  در کتابی که در مورد شناخت مهدی موعود حقیقی تالیف شده   سعی شده تا حد زیادی موانع شناخت مهدی موعود عج در زمان ما بر طرف شود و یک تصویر درست و حقیقی در مورد این شخصیت آسمانی ارائه شود در واقع عامل و مانع اصلی عدم ظهور و یا به تعبیر بهتر قیام قائم آل محمد عج عدم شناخت صحیح وی می باشد چون تا زمانی که عامه ی مردم شناخت انحرافی و غلط از شخصیت مهدی موعود واقعی داشته باشند ظهور و قیام او نیز غیر ممکن است چون مردم منتظر ظهور مهدی  موعود ی هستند که حقیقت ندارد و تصویر دیگری از مهدی موعود حقیقی در ذهن دارند  و با این اوصاف اگر مهدی موعود حقیقی ظهور و قیام کند عامه ی مردم اورا نمی شناسند تا اورا یاری کنند بلکه به عکس او را به عنوان یک شخص فاسق و فاسد و شورشی تشخیص می دهند که قصد ایجاد فتنه انگیزی  و  جنگ و خونریزی و هرج و مرج در جامعه ی اسلامی دارد و از این جهت نه تنها اورا یاری نمی کنند بلکه با او به جنگ و جدال برمی خیزند  چون موانع زیادی برای شناخت او وجود دارد بیشتر این موانع هم با مطالعه و پژوهش در روایات صحیح مهدویت قابل رفع است و با کمال تاسف اکثریت مردم هم که در جوامع اسلامی اهل تحقیق که بماند حتی اهل مطالعه ی ساده و گذرا هم نیستند ولی یکی دیگر از راههای رفع موانع شناخت مهدی موعود عج روشنگری در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی می باشد که با کمال خوشوقتی باید گفت که اکثریت مردم امروزه اهل فضای مجازی می باشند و این یک فرصت برای ایجاد روشنگری در این مورد می باشد.  با کمال تاسف  البته ایادی دجال و شیطان که دشمنان اصلی مهدی موعود می باشند و با سرویس های جاسوسی خود کاملا در حاکمیتهای جوامع مسلمان خاورمیانه و دنیا نفوذ دارند و نفوذ آنها تا حدی است که تمام مهره های رده اول حاکمیتی را در این کشورها را خود تعیین و به قدرت می رسانند و به نوعی به استعمار و کنترل نامحسوس کشورهای مسلمان و البته تمام دنیا در صد سال اخیر دست پیدا کرده اند تا حد زیادی و البته نه کامل مهدی موعود حقیقی را بهتر از عامه ی مسلمین می شناسند   آنها شاید فقط زمان و مکان دقیق قیام وی را نمی دانند ولی بیشتر مشخصات حقیقی وی را با کمک الهامات شیطانی می شناسند اتفاقا این ایادی شیطان به کمک نفوذی که در کشورهای مسلمان دارند سعی می کنند با کمک مزدوران داخلی خود و شیادان دینی وابسته به خود تصویری غلط و انحرافی در مورد شناخت مهدی موعود به مردم ارائه بدهند تا مردم اورا به درستی نشناسند و اورا یاری نرسانند و اورا در قیام ناکام کنند بنابراین در داخل کشورهای اسلامی به کمک نفوذ و اشرافی که بر حکومتها و سرویس های اطلاعاتی این کشورها دارند فقط همیشه تریبون و منابر و کرسی های دانشگاهی را در اختیار کسانی می گذارند که تصویر غلط و انحرافی در مورد شخصیت مهدی موعود حقیقی به مردم نشان می دهند و به روشنگران متعهد حقیقی اجازه ی چنین کاری نمی دهند که شناخت درست و حقیقی در مورد منجی موعود در اختیار مردم بگذارند در نتیجه این ایادی شیطان  تا حدی خوشحالند که به مردم مسلمان  مهدی موعود  موهوم و دروغینی معرفی می کنند که آنها منتظر او باشند و طبعا چنین مهدی  دروغینی نیز هیچگاه ظهور نمی کند و به این صورت خطر  با کمک‌ناآگاهی خود مسلمین برای همیشه برای شیطان و دجال زمان از بین می رود ولی خبر بد برای آنها   در این جاست که فضای مجازی تا حدزیادی این نقشه ی آنها را نیز نقش برآب می کند چون بیشتر مردم به این روشنگری ها در فضای مجازی   دستیابی دارند.

یک پرسش اساسی و مهم از سوی تمام منکران در مورد حجت های خدا  در زمین :  یکی از پرسش های مهم و بسیار پر تکرار منکران از سید حسنی     معمولا این است که شما که می فرمایید امام زمان واقعی فرزند بلافصل امام حسن عسکری با دلایل زیاد نیست و امام زمان حقیقی از نوادگان و ذریه ی امام حسن مجتبی ع است  که در زمان  ما به دنیا می آید  .  چطور این حدیث صحیح و متواتر امام علی ع را  توجیه می کنید که می فر ماید : به خدا قسم زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست خواه ممکن است این حجت آشکار و شناخته شده و مشهور بین مردم باشد و خواه پنهان و ترسان . خب با توجه به این فرمایش امام علی پس تکلیف این ۱۲۰۰ سال بعد از امام حسن عسکری چه می شود چون شما که می فرمایید امام زمان حقیقی در زمان ما به دنیا می آید؟ پس آیا در این ۱۲۰۰ سال زمین از حجت های خدا خالی بوده؟ حال جواب امام به نقل از  سید حسنی :  این پرسشی کاملا بجا از سوی  طالبان حقیقت است بله فرمایش مولای متقیان در این باره کاملا صحیح است و مانیز این حدیث را صحیح و متواتر می دانیم ولی نکته در  این است که اکثر شیعیان مثل سایر احادیث امامان به  معنای  این حدیث نیز درست توجه نکرده اند و آن را به درستی درک نکرده اند چون امام علی ل به صراحت می فرماید : این حجت های الهی یا بین مردم آشکار و مشهور هستند و یا پنهان و ناشناخته و ترسان و این سخن امام علی به ابن معنی است که حجتهای الهی به دو دسته ی کاملا مشخص تقسیم می شوند یک دسته که چون امامان اهل بیت پیامبر  کاملا در زمان حیات خود لااقل بین شیعیان خود کاملا شناخته شده بودند و مردم آنها را به عنوان حجت های خدا و امام و پیشوایان دینی می شناختند و به آنها ایمان داشتند و یک دسته که بعد  از امام حسن عسکری  به دنیا آمدند و چون جو خفقان و حاکمیت شیطان و طاغوت به حدی نامناسب بود که امکان  نداشت این حجت های خدا بصورت آشکار اعلام وجود کنند خداوند شناخت آنها را به شکلی   برای  عموم  غیر ممکن ساخت این پوشیدگی حجت های خدا یا به این صورت بود که گاهی انها کاملا بصورت افرادی گمنام و ناشناخته درویش وار در گوشه ای از کره ی خاکی زندگی می کردند که هیچکس تا آخر عمر آنها را نمی شناخت و از مقام معنوی آنها خبر نداشت.  و اگر نیز خبر داشت خیلی انگشت شمار بودند مانند شخصیتی چون شمس تبریزی  که استاد و مراد مولانا بود که فقط مولانا به مقام ولی بودن او و حجت بودن او آگاهی داشت و یا گاهی این اولیا و حجت های الهی در لفافه و در  لباسی غیر رسمی  غیر از ظاهر حجت های رسمی و شناخته شده ی خدا چون امامان اهل بیت بودند مانند عارفان و شعرای بزرگی چون خود مولانا و یا خواجه عبدالله انصاری و  ابو سعید ابوالخیر یا بایزید بسطامی و سعدی و یا حافظ و یا سنایی و یا شاه نعمت الله ولی  که این  عارفان هر کدام در قرنی زندگی می  کردند   و ازین جهت حجت های پنهان خدا بودند که مردم آنها را به عنوان امام رسمی و پیشوای دینی نمی شناختند بلکه بیشتر به عنوان شعرای عارف می شناختند پس ازین جهت می توان گفت اینها نیز جزو حجت های ناشناخته ی خدا از نظر مقام معنوی بودند . و نشانه و دلیل این سخن نیز آثار هدایتگر این بزرگان می باشد اگر با مثنوی مولانا آشنا باشید و آن را مطالعه کنید خواهید فهمید که در حقیقت مثنوی چیزی جز تفسیر آیات قرآن و کلام اهل بیت و دیگر بزرگان دین نیست و ازین جهت برخی هم این کتاب را قرآن عجم نامیده اند و یا مثلا گلستان سعدی را مطالعه کنید که نور معنویت و اخلاق اسلامی در آن جلو گر است انگار که بعصی اشعار وی ترجمه ی آیات قرآن است و سعدی با زیباترین شکلی این مفاهیم اسلامی و قرآنی را به شکل عارفانه و عاشقانه  انعکاس داده لست . خب اینها حجت های پنهان خدا در این قرون گذشته اند که مردم آنها را نه بعنوان رهبر و امام بلکه   به عنوان شاعر عارف می شناختند  و در  حقیقت مقام حقیقی آنها را نمی شناختند . و اتفاقا پیامبر اسلام در این مورد در حدیثی می فرماید پس از من هر صد سال  مهدی و مهدیان در امت من پیدا می شوند که باعث تجدید حیات اسلام و روشنگری می شوند و اگر توجه کنید این بزرگان هم هر صد سال به ترتیب در جامعه ی ایرانی اسلامی ظهور کردند و واقعا با آثار خود باعث تجدید حیات اسلام شدند . علت  آن  نیز این بوده که بعد از رحلت امام حسن عسکری خداوند دیگر صلاح ندید حجت های آشکار خود را به میان مردم بفرستد چون خطرات جانی برای آنها از طرف طاغوتها وجود داشت و مصلحت دید حجت های پنهان خود را به سوی خلق برای تجدید حیات اسلام بفرستد . و علت اینکه این حجت های پنهان خدا این بار از قوم ایرانی بودند ابن بود که در این دوره بعد از رحلت امام حسن عسکری بود که اسلام به درون ایران و اقشار مختلف نفوذ کرد و بیشتر مردم به معنی واقعی مومن و مسلمان شدند و کانون فعال فرهنگ اسلامی از کشورهای عربی به کشور  ایران منتقل شد خب مسلم است که خداوند  در این زمان صلاح دید از بین این مومنین به اسلام و عاشقان اهل بیت و از بهترین و نجیب ترین آنها افرادی را به عنوان حجت پنهان خود برای ارشاد خلق  با زبان فارسی که زبان خود آنهاست بفرستد . این جریان ادامه پیدا کرد تا اینکه حکمت خداوندی اقتضا کرد که در زمان ما  آخرین حجت الهی  نیز از میان ایرانیان ولی از نسل پیامبر اسلام  ص  در  این سرزمین به دنیا بیاید و با یاری خدا ظهور و قیام کند  ولی ظهور و قیام او منوط به شناخت درست و صحیح او توسط مردم می  باشد  که این امر با روشنگری در زمینه ی مهدویت به یاری خدا تحقق خواهد یافت .   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود

مهدی موعود  عج کسی  است که مردم نمی دانند که آیا هنوز به دنیا آمده یا خیر ؟  این روایتی متواتر و صحیح از اهل بیت پیامبر اسلام ع در مورد شناخت مهدی موعود حقیقی در  کتاب معتبر غیبت نعمانی است . و این روایت اهل بیت در صورتی تحقق پیدا می کند که مهدی موعود عج  به صورت کودکی گمنام در خانواده ای گمنام  اما از نسل پیامبر اسلام ص در زمان نامشخص به دنیا بیاید . و در این صورت مردم زمان او نمی دانند که آیا او هنوز به دنیا آمده یا خیر . پس این روایت نیز ثابت می کند که امام مهدی عج فرزند بلافصل امام حسن عسکری ع نیست که در ۱۵ شعبان ۱۲۰۰ سال پیش به دنیا آمده  چون این روایت بیان می کند که مهدی کسی است که مردم نمی دانند آیا به دنیا آمده یا خیر؟

یکی از روایات متواتر اهل بیت ع در کتاب غیبت نعمانی در مورد امام زمان حقیقی این روایت است که می فرمایند:  مهدی عج کسی است که با فترت  یعنی فاصله ی زمانی زیاد از دیگر امامان به دنیا می آید .    و این روایت نیز به وضوح ثابت می کند که مهدی موعود مولودی است که  فرزند بلافصل امام حسن عسکری نیست بلکه  مولودی است  که در آخر زمان با فاصله ی زمانی بسیار از دیگر امامان ولی از نسل پیامبر به دنیا می آید.    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.