چرا مردم برخلاف نظر برخی روشنفکران (یا به تعبیر بهتر روشنفکرنمایان) در هر زمان به دین الهی نیاز دارند؟
یکی از تزها و نظرات به شدت غلط و نادرست که برخی شبه فیلسوفان غربی و روشنفکرنمایان در عصر معاصر در باب دین بیان می کنند و این نسخه ی مریضی آور رو نیز می پیچند و به خورد جوانان خام ما و قشر به اصطلاح تحصیل کرده و دانشگاهی ما می دهند این نظر است که اصولا دین را نه خدا بلکه خود بشر اولیه به وجود آورد و ساخت نه خدا . و اصلا خدایی وجود ندارد. بشر اولیه به علت عدم رشد علمی و فکری و عدم درک و کشف علل طبیعی حوادث و فاجعه های طبیعی چون آتشفشان و و زلزله و سیل و ...وعلل پیدایش این پدیده ها را به خشم خدایان و امور ماوراطبیعی نسبت می داد و به این ترتیب ادیان بوجود آمدند . بعد هم می گویند چون آلبرت انیشتین نابغه و دانشمند برجسته ی فیزیک این نظر را داده پس سخن او کاملا درست و عین حقیقت وحجت برای ما می باشد . حال ما اینجا قصد نداریم وارد این بحث شویم که رابطه ی بین علل و عوامل طبیعی حوادثی مثل سیل و زلزله و ...و رابطه ی آنها با اراده ی الهی را که یک امر بسیار پیچیده است که بسیاری از دانشمندان خداناباور قدرت درک آن را ندارند موشکافی و پاسخ دهیم . به عنوان مثال علل طبیعی برداشتن لیوان از روی میز توسط انسان مسلما انگشتان و ماهیچه های دست و فرمان مِغز به رشته های عصبی و...می باشد ولی در نهایت روح و اراده ی انسان تمام این موارد حتی مغزرا مدیریت می کند . و علل طبیعی حوادث طبیعی نیز سلسله مراتبی به همین صورت دارد ولی در نهایت علت اولیه ی این حوادث، یک اراده و خواست است که چون روحی بر تمام اجزای طبیعت احاطه و تسلط دارد و آن نیز مسلما خداست .به هر حال این نظرات دانشمندان خداناباور به هیچ وجه نمی تواند واقعیت وفلسفه ی وجودی ادیان الهی را به درستی توجیه کند. واقعیت این است که یک سری پرسش های فطری و اساسی از آغاز تولد و زندگی بشر همیشه در ذهن بشر بوده و هست که نه علم تجربی و نه حتی فلسفه ابزار جواب دادن و پاسخ قانع کننده به آنها را برای بشر تشنه ی دریافت حقیقت ندارد. پرسش هایی مثل این که آیا این جهان آفریننده و آغاز و انجامی دارد؟ . اگر دارد این آفریننده چگونه موجودی است !؟ هدف از آفرینش انسان بر روی این کره ی خاکی چیست ؟ او از کجا با این دنیا آمده و پس از مرگ به کجا می رود؟ سعادت انسان در این جهان و جهان آخرت چگونه به دست می آید؟ نتیجه ی اعمال انسان پس از مرگ چه می شود؟ روح چیست ؟ آیا فرشتگان یا جن وجود دارند؟ و پرسش هایی ازین دست ...اینها پرسش هایی هستند که نه علم و نه حتی فلسفه ابزار لازم برای پاسخ قانع کننده و یا اثبات آنها را ندارد و اگر نیز به فرض مثلا علم یا فلسفه پاسخهایی در این مورد بیان کند این پاسخها چندان یقین اور برای بشر نمی توانند باشند که بتواند روش زندگی و جهت گیری های زندگی خودرا بر اساس آنها قرار دهد چون این پاسخها یقین آور نیستند تازه بسیاری از کشفیات علمی و فلسفی بشر تا زمان ما هنوز یقین آور نیستند و با مرور زمان بسیاری از مسائل علمی و فلسفی که از نظر پدران ما اموری کاملا ثابت شده و بدیهی بودند اکنون با پیشرفت علم باطل و نقض شده اند مثل اصل مرکزیت زمین برای عالم و اینکه تمام کرات و خورشید به گرد زمین می گردند که اکنون می دانیم کاملا باطل و اشتباه بوده. خود همین کشفیات علمی و فلسفی نیز اکنون معلوم نیست کاملا درست باشند و ممکن است در آینده کشفیات دیگر بطلان آنها را ثابت کند . پس وقتی دستاوردهای علمی و فلسفی بشر تا زمان ما کاملا قابل اعتماد نیستند و یقین آور نیستند چگونه می توانیم بر فلسفه و روش زندگی اعتماد کنیم که فلاسفه ی مثلا اخلاق و سیاست و غیره تحت عنوان امانیسم و لیبرالیسم و کمونیسم و پراگماتیسم و کابالا و...در عصر نوین به عنوان نسخه می پیچند و به ما می دهند و مانیز باید جهت گیری ها و روش زندگی خود را بر این اساس تنظیم کنیم اگر بعد از یک عمر زندگی ، پیشرفت علم و فلسفه ی بشر ثابت کرد که این نسخه ها و نظریات همه ناقص و اشتباه بوده و عمر ما نیز به اتمام برسد چه کسی می تواند زیان مارا در این مورد جبران کند چون دیگر فرصتی برای جبران نداریم. پس بخاطر همین نقص دانش بشری در هر زمان نسبت به علم و معارف الهی که کامل و ازلی و ابدی است .خداوند یک سری پیامهای روشنگرانه و هدایتگر از آغاز زندگی و تمدن بشری برای بشر توسط انسانهای بسیار فرهیخته و خردمند که پیامبران و رسولان بودند، فرستاد تا به این پرسش های فطری و اساسی که علم و فلسفه ی بشری ابزار جواب دادن به آنها را بطور یقین آور ندارد جواب قانع کننده و یقین اور بدهد . تا بشر بتواند با اعتماد و ایمان و یقین کامل به حقیقت و کامل بودن آنها جهت گیری هایش را در زندگی تنطیم کند و تصمیم بگیرد که مثلا انسان نیکوکاری باشد یا نباشد و خیالش راحت باشد که جهان دیگر و نتیجه ی اعمالی هست یا خیر ؟ معنی حقیقی سعادت چیست و چگونه در این دنیا و جهان دیگر این سعادت دست یافتنی است ؟ آیا
نیروهای خیری وجود دارد تا آورا در این کار یاری کنند؟ یا نیروهای شری هستند که مانع ابن کار شوند؟ و اگر وجود دارند راه ارتباط با نیروهای خیر چیست؟ مجموعه ی این پیامهای روشنگرانه برای پاسخ به این پرسش های فطری انسان که باعث سعادت او می شود دین الهی می باشد. پس بشر در هر زمانی حتی اگر به بالاترین فن آوری ها و پیشرفت ها دست پیدا کند به ناچار به این پیامهای روشنگرانه و دین الهی نیاز مبرم دارد ،چون علم و فلسفه قادر به پاسخ گویی به این نیازها و پرسش های فطری و اساسی بشر بطور یقین آور نیست . اصولا خدای عالم و قادر خود، اگر بشر نیازی به دین نداشت این حقیقت را برای بشر نمی فرستاد . مثل تمام کشفیات علم تجربی که خدا توانایی کشف آنها را به بشر داده و نیازی نبوده این کشفیات را بصورت کتاب آسمانی نازل کند غیر از موارد خاصی که گاه در برخی کتب آسمانی برای نشان دادن معجزه اشاراتی به یرخی حقایق علوم تجربی نموده است که قبلا مواردی از آن را در قرآن کریم بیان کردیم. سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.