- ۰ نظر
- ۱۹ آذر ۰۲ ، ۰۱:۰۲
در مباحث پیشین در مورد سادات دروغین و بنی عباس دوم مفصلا بحث شد.. و اما پرسشی که مطرح می شود این است که پس سادات راستین از نسل پیامبر در عصر حاضر چه کسانی می توانند باشند ؟ در این مورد باید گفت شیطان و ایادی شیطانی علاوه بر اینکه در طول تاریخ سعی و تلاش داشتند تا اسلام و دین را با ایجاد خرافات و بدعتها بدنام کردند در مورد خاندان و ذریه ی پیامبر ص نیز درست همین تلاش مضاعف را داشته و دارند که آنها را در بین مردم بدنام کنند. که یکی ازین نقشه ها ایجاد سادات دروغین در طول تاریخ و به حکومت رساندن بنی عباس دوم در عصر حاضر در ایران با نام اسلام و نسبت دادن دروغین سید و از نسل پیامبر بودن آنها می باشد تا هر ظلمی را که به مردم مرتکب شوند به پای اسلام و خاندان پیامبر بریزند و مردم را از دین و خاندان راستین پیامبر بدبین کنند . هر چند هنوز هم به توفیق کامل در این کار در مورد خاندان پیامبر نرسیده اند و هنوز با تمام جنایاتی که بنی عباس دوم با نام سادات نسبت به مردم مرتکب می شوند مردم مومن و آزاده به سادات راستین و نسل پیامبر ص کما کان خوشبین می باشند.. در توضیح سادات راستین از نسل پیامبر اسلام ص باید گفت : که خداوند در قرآن کریم عیسی ع را که از طرف مادر به حضرت ابراهیم ع می رسد و نه پدر( چون اصولا پدری نداشت ) از نسل و ذریه ی ابراهیم ع می داند. پس گرچه از پیامبر اسلام ص فرزند پسری باقی نماند و ذریه و نسل او از دختر وی حضرت فاطمه س باقی ماندند با این حال طبق همان آیات قران و البته سخنان خود پیامبر اسلام ص در این مورد فرزندان از نسل حضرت زهرا س ذریه ی واقعی پیامبر اسلام محسوب می شوند و شکی در این مورد وجود ندارد. الیته این سادات به دو شاخه ی اصلی تقسیم می شوند سادات حسنی که از نسل امام حسن مجتبی ع و سادات حسینی که از نسل امام حسین ع باقی ماندند . برخی فرزندان دیگر امام علی ع را که از همسران دیگر او باقی ماندند مانند محمد حنفیه را نیز جزو سادات می دانند و انها را سادات علوی می دانند که البته در واقع باید گفت اینها سادات واقعی از نسل پیامبر اسلام ص محسوب نمی شوند. و سادات واقعی باید از نسل دختر پیامبر اسلام باشند که همان سادات حسنی و حسینی می باشند . و اما چون شیطان و ایادی شیطانی از پیامبر اسلام و ذریه ی واقعی او کینه ی دیرینه در دل داشتند بیشتر این سادات را در واقعه ی کربلا با توطئه ای از پیش تعیین شده قتل عام و به شهادت رساندند و تنها از واقعه ی کربلا امام سجاد ع از نسل امام حسین به علت بیماری و عدم حضور در جنگ زنده ماند و حسن مثنی ( دوم) از نسل امام حسن مجتبی ع زنده باقی ماند که شرح ان در تاریخ به این صورت آمده که حسن مثنی جوانی بین ۱۹تا ۲۰ ساله بود که در واقعه ی کربلا برای دفاع از عمویش امام حسین با لشکر یزید جنگید و دچار زخمها و جراحات زیادی شد و به حالت بیهوش پیکرش در بین پیکر دیگر شهدا باقی ماند و زمانی که لشکر عمر سعد قصد داشتند بعد از شهادت امام حسین ع سر از پیکر شهدا جدا کنند متوجه شدند که حسن مثنی هنوز زنده است ولی تقدیر چنین بود که تعدادی از دایی های حسن مثنی و خویشاوندان مادری وی در لشکر عمر سعد بودند و در این حال میانجی گری کردند و از کشته شدن او جلوگیری کردند و اورا به کوفه رساندند و زخمهای وی را مداوا کردند . و اما این حسن مثنی قبل از واقعه ی کربلا با یکی از از دختران امام حسین ع به نام فاطمه ازدواج کرده بود و بعدها از او دارای فرزندانی شده بود و به این صورت نسل پیامبر از سادات حسنی همه از وی باقی ماندند و تا زمان ما ادامه پیدا کردند . این سادات حسنی در طول تاریخ انسانهای مبارز و حق طلبی بودند و بسیاری از آنها توسط بنی امیه و بنی عباس قتل عام شدند چون مرتبا بر علیه حاکمیت طاغوت قیام می کردند و زیر بار ظلم نمی رفتند . بهر حال این سادات حسنی بعدها مجبور شدتد بخاطر این آزار و اذیتها از طاغوت های زمان از سرزمین خود مهاجرت کنند و بسباری از انها به شرق و ایران مهاجرت کنند . که سادات طباطبایی و شجریان و .. شاخه هایی ازین سادات حسنی در ایران می باشند. وبنا به دلایل مختلف از جمله آزار و اذیتهای طاغوتها و یا شاید دلایل شخصی ، شاخه ای ازین سادات حسنی پس از مهاجرت به ایران و سرزمینهای دیگر سیادت خودرا کتمان کردند ( ما هنوز دلیل واقعی آن را نمی دانیم) و بدین صورت نسلهایی در قرون بعد از آنها بوحود آمدند که فرزندانشان خود را با عنوان سادات نمی شناختند و در اول نام خود نیز لفظ سید را بکار نمی بردند و مانند سادات دیگر نیز عمامه و شال سبز و یا سیاه به سر و تن نداشتند و درست مانند مردم دیگر لباس می پوشیدند و هرچند در واقع از سادات اصیل حسنی بودند مردم نیز آنها را با عنوان سادات نمی شناختند و جالب است که بدانید که مهدی موعود عج در زمان ما از نسل همین سادات گمنام و بی نام و نشان
به دنیا آمده و همین امر نیز شناخت اورا برای خواص و عوام بسیار دشوار ساخته البته در این که در این امر حکمتی الهی نهفته است شکی نیست و شاید دلایل امنیتی در این کار دخیل باشند تا طاغوت زمان و دجال اورا به راحتی تشخیص ندهند و خدا جان وی را برای وقت مقرر حفظ کند. برای همین امام علی ع در حدیثی عجیب و نغز و روشنگر در مورد مهدی ع در آخر زمان می فرماید : وقتی زمان ( قیام و وعده ی ) الهی فرا برسد خداوند شخصی گمنام که اصل و نسب وی ناشناخته است برای اینکار برانگیخته می کند . علت این سخن امام علی ع این است که سیادت مهدی موعود عج تا زمان قیام و ندای اسمانی برای مردم کاملا مخفی است . و علت اینکه با ندای آسمانی با اصل و نسب و نام خود و پدر و اجدادش به مردم معرفی می شود نیز همین است که مردم به سیادت و فرزند پیامبر بودن او ایمان بیاورند . چون او تا آن زمان با عنوان سید در بیت مردم شناخته نمی شود و برای همین نیز پیامبر برای روشنگری به آیندگان بارها متذکر می شود و تاکید می کند که مهدی از فرزندان من است تا سیادت وی را برای مردم آخر زمان اثبات کند. سلام بر کسی که پیرو هدایت شود
در مورد هدف آفرینش تاکنون نظرات گوناگون از سوی اندیشمندان و عرفا بیان شده ولی بهتر آن است که خود نظر خداوند را در کتب آسمانی دراین مورد جویا شویم تا به حقیقت هدف آفرینش انسان و جهان از نظر او پی ببریم . در قران کریم در آیه ای هدف از افرینش ادم را خلیفه و جانشین بودن و یا خلیفه اللهی بر روی کره زمین معرفی می کند. انی جاعل فی الارض خلیفه ...من بر روی زمین جانشینی قرار می دهم و در ایه ای دیگر هدف از آفرینش جن و انس را عبادت و بندگی خود بیان می کند . و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ....و ما جن و انس را جز برای بندگی خود نیافریدیم . و در آیه ای دیگر هدف از افرینش انسان را آزمایش اعمال آنهامی داند تا مشخص شود کدام یک اعمال نیکوتر و بهتری انجام می دهند. ولی در اوایل فرقان هدف از افرینش را تجلی صفات خود و عشق معرفی می کند . والبته برخی عارفان بزرگ نیز هدف خلقت را عشق می دانند. حال این موارد به ظاهر متناقض را چگونه می توان با هم جمع کرد . مگر هدف افرینش واحد نیست ؟ در توضیح و تفسیر این چند هدف آفرینش در ظاهر امر باید گفت در واقع این چند هدف آفرینش تناقضی با هم ندارند و به نوعی واحد هستند البته اگر به درستی فهم و درک شوند. وقتی هدف افرینش انسان عشق و تجلی اسما و صفات الهی باشد خب مسلما تجلی این صفات در خلیفه الله بودن انسان این است که انسان همان صفات الهی را که خداوند دوست دارد( عشق) در دنیا متجلی و آشکار کند انسان کامل و خلیفه الله نیز این صفات را دارا می باشد و آنها را از سوی خدا در عالم خاکی متجلی و اشکار می کند. صفاتی چون دوستی ، ایجاد عدالت، فداکاری ، نشان دادن زیباییها و....و ارتباط عشق و تجلی صفات خدا در ازمایش اعمال انسانها نیز این است که خدا دوست دارد ( عشق) که انسانها بهترین اعمال انسانی را که ناشی از روح الهی آنهاست در زندگی انجام دهند اعمالی چون سخاوت، بخشش، مهربانی ، فداکاری.....و ارتباط عشق و تجلی صفات الهی در انسان و عبودیت و بندگی خدا نیز این است که خدا دوست دارد( عشق) که انسانها با اتصال و بندگی و یا همان عبادت با او درست همان خواسته های الهی را در این زندگی اجرا کنند درست همانند غلام و خدمتکاری که فقط آنچه ارباب او دوست دارد و به او فرمان می دهد انجام می دهد و البته بین این ارباب و بنده یک نوع رابطه ی عشق و دوستی وجود دارد و بنده چون ارباب خودرا دوست دارد سعی می کند تمام اوامرش را به نحو احسن انجام دهد . پس در واقع این چند هدف افرینش در نهایت نوعی وحدت دارند و تناقضی با یکدیگر ندارند. در واقع خداوند وجودی است مطلق که خیر محض است و دوست دارد در تمام آفرینش خویش و موجوداتش از گل و گیاه تا تمام کائنات و انسان خودرا متجلی و آشکار کند و البته انسان مهمتریت تجلیگاه صفات و اسمای حسنی الهی است . همانطور که خداوند دوست دارد درقالب کلام و کتاب آسمانی بر قلب پیامبران و رسولان خودرا متجلی کند دوست دارد در کشف و اختراع دانشمندان و مکتشفان نیز خودرا متجلی کند و نیز دوست دارد در زیبایی یک گل و یک قطعه ی زیبای موسیقی و یک تابلوی زیبای خوشنویسی و یا نقاشی نیز در ذهن و دست هنرمند خودرا متجلی کند و یا گاهی خودرا در قالب یک کاخ زیبا و یا اتومبیل مدل بالا در ذهن و دست یک معمار و مهندس خودرا اشکار سازد. پس جهان آفرینش درواقع بخاطر عشق فراگیر الهی تجلی گاه صفات و اسمای الهی می باشد. در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد . عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد.... روی برگی بنویس عشق . بنویس با چشم خیس عشق ....خط تیره بنویس عشق ...عشق آواز پرنده است . ساکنه یا که رونده است . ساز قلبه سوز سینه است.... همیشه بی قرار عشقه .طراوت بهار عشقه . اساس روزگار عشقه ....عشقه....عشقه
در مناقشه و درگیری اخیر فلسطینیان و اسرائیل این روزها شاهد صحنه های فجیع و جنایتکارانه از دو طرف درگیر می باشیم . در این درگیری های بیهوده و بی معنی قربانی اصلی مردم غیر نظامی بی دفاع چون زنان و کودکان سالخوردگان می باشند برخی از دول مزدور دجال در منطقه نیز بجای میانجی برای توقف این درگیری های جنایتکارانه بیهوده بر طبل جنگ می کوبند و بین طرفین درگیرمرتبا نفرت پراکنی می کنند از طرفی حاکمیت مزرور دجال در امریکا حمایت های تبلیغاتی از اسرائیل می کند و گاه ناوگان خود رادر دریای مدیترانه به نشانه ی حمایت از این رژیم جنایتکار به تحرک وامی دارد و از سویی دیگر برخی حاکمیتهای دیگر مزدور در خاورمیانه چون حاکمیت ایران به حمایت از اقدامات جنایتکارانه ی برخی افراط گرایان حماس می پردازد . در حالی که می دانیم این جنایتها و آدم کشی ها هیچ ربطی نه به دین و نه به دفاع از وطن و آرمانهای دیگر انسانی دارد و افراطیون دو طرف درگیر صرفا مزدورانی آدم کش و جنایتکار از طرف دجال جهانی برای نابودی بشریت می باشند . در اینجا باید گفت که یکی از اصول اساسی دین اسلام ایجاد صلح و دوستی بین تمام انسانها می باشد و اگر نیز به ناچار گاهی اسلام دفاع نظامی را تجویز کرده صرفا برای دفاع از مومنین و و دفع شر دشمنان می باشد و تازه در اینگونه موارد نیز بسیار به رعایت تقوا و عدم زیاده روی در درگیری نظامی دعوت کرده و متجاوزان از این حدود الهی را از دو طرف سخت مورد نکوهش قرار داده. ولی با این حال در این درگیری اخیر می بینیم که عده ای مسلمان نما و یا یهودی نمای مزدور جنایتکار به هیج کدام از اصول احکام ادیان ابراهیمی پایبند نیستند و به راحتی انواع جنایات را نسبت به غیر نظامیان مرتکب می شوند و این علامت و نشانه ی اشکاری است از توطئه و دخالت دجال جهانی در این نوع درگیری های منطقه ای . اگر دخالتهای پنهان و اشکار دجال جهانی در مناقشه ی بین اسرائیل و فلسطین به واسطه ی رژیمهای مزدور منطقه و ابر قدرتها نبود خیلی وقت بود که این مناقشات را خود روشنفکران ونخبگان اسرائیل و فلسطین حل کرده بودند. حال باید این دو سوال را پرسید که چه دولتهایی این سلاحهای پیشرفته را تولید می کنند و چه دولتهای مزدوری این سلاحهای پیشرفته را در اختیار زنگی مست یعنی این دو طرف درگیر قرار می دهند همه ی ما می دانیم که این دولتها و حاکمیتها همان حاکمیتهای مزدور دجال در سراسر جهان می باشند .
جنگ و درگیری بین اسرائیل و فلسطینیان یکی از معضلات جدی و دیرین در چند دهه ی اخیر در خاورمیانه می باشد.که با وجود تلاشهای روشنفکران و سیاستمداران متعهد در دنیای اسلام و غرب هنوز با کمال تاسف این مسئله حل نشده و روزبه روز نیز رو به وخامت می رود . قبلا بیان شد که ایجاد اسرائیل به آن شکل و در آن مقطع زمانی در خاورمیانه یک توطئه و نقشه ی شیطانی از سوی دجال جهانی برای ایجاد بحران همیشگی در این منطقه ی خاورمیانه و عقب نگه داشتن این کشورها می باشد . در طی این مدت تعداد معدودی از سیاستمداران چون انور سادات رییس جمهور فقید مصر و شاه ایران و نیز نخبگان مذهبی دنیای اسلام چون مرحوم امام موسی صدر به ماهیت و اهداف این نقشه ی شوم پی بردند و بخصوص امام موسی صدر سعی کرد که با روشنگری در میان شیعیان لبنان و فلسطینیان مردم ان منطقه را از نیات پلید دجال جهانی برای ایجاد اختلاف بین اسرائیل و فلسطین و شیعیان لبنان جلوگیری کند و سیاستمدارانی چون انور سادات نیز با همکاری شاه ایران قدمهای موثری برای ایجاد صلح با اسرائیل برداشت ولی با کمال تاسف حاکمیت دجال با هوشیاری از این اقدام رهبران مذهبی و سیاستمداران مسلمان خبر دار شد و بلافاصله زمین ی سقوط شاه ایران و ترور انور سادات را فراهم آورد و در همان زمان نیز با کمک مزدور دست نشانده ی خود قذافی امام موسی صدر را در لیبی ربودند و سر به نیست کردند و بلافاصله حاکمیت افراطی و دست نشانده و جنگ طلب را در سال ۶۰ در ایران به قدرت رساندند و نیز بلافاصله حسن نصرالله افراطی مزدور و دست نشانده ی جنگ طلب را در لبنان جایگزین امام موسی صدر کردند . شهید دکتر مصطفی چمران نیز که از دوستان نزدیک امام موسی صدر بود و از توطئه ی دجال کاملا اگاه بود از اینکه حاکمیت ایران با قاتل امام موسی صدر یعنی قدافی روابط دوستانه و نزدیک ایجاد کرده به حاکمیت ایران در این مورد شدیدا اعتراض کرد و نامه ی تند و انتقادی در این زمینه به رهبر انقلاب نوشت و بلافاصله چمران نیز بعد از این نامه از پشت سر و جبهه ی خودی مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و شهید شد.و بحران و جنگ بین اسرائیل و فلسطینیان و شیعیان لبنان را ادامه دادند. در این بین چون کارتر رییس جمهور اسبق امریکا از سیاست صلح انور سادات در خاورمیانه حمایت می کرد نیز مغضوب دجال جهانی شد و در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری باآبرو ریزی گروگان گیری در ایران و حادثه ی طبس ناکام ماند. این است سیاست کثیف دجال در خاورمیانه.
در مورد معنی حقیقی غیبت بیان شد که مقصود از غیبت مهدی موعود عج پنهان شدن جسمانی او از مردم نیست بلکه بر طبق روایات اصیل اهل بیت ع مقصود از غیبت او گوشه گیری و انزوای اجتماعی و سیاسی و بسیاری دیگر از فعالیتهای دیگر جمعی می باشد. در روایات بیان شده که او برای اینکه با هیج طاغوتی بیعت نکند مامور به غیبت و انزوا می باشد. بگذارید این مسئله را کمی توضیح دهیم . گفتیم مهدی بر طبق روایات بصورت یک شخص بسیار گمنام که حتی سیادت ( سید بودن) او نیز مخفی است در زمان ما به دنیا آمده حال تصور کنید این شخص گمنام از دوره ی نوجوانی و جوانی بخواهد مانند هر فرد دیگری وارد اجتماع و فعالیت های مختلف اجتماعی ، ورزشی ، فرهنگی ....شود خب اگر چنین شخصی بخواهد انزوا و گوشه گیری را کنار بگذارد ناچار است وارد گروههای مختلف چون تیمهای ورزشی و یا فعالیت مذهبی در مساجد و یا فعالیت هنری چون انجمن های هنری و غیره شود ولی مشکل در اینجاست که حاکمیت دجال در منطقه ی تولد او کاملا در همه ی این عرصه ها فعال می باشد و مثلا توسط مزدوران و مخبران ( جاسوسان ) خود تمام اعضای باشگاهها و تیمهای ورزشی و فعالان مذهبی در مساجد و انجمن های هنری را کنترل و رصد می کند و معمولا تمام روسای این انجمن ها و گروهها را از مزدوران خود انتخاب می کند . در این حال اگر مهدی موعود بخواهد وارد یک تیم ورزشی شود به ناچار علاوه بر کنترل و رصد عقاید و فعالیتهای سیاسی و مذهبی توسط مزدوران دجال در این تیمها و باشگاههای ورزشی به ناچار باید یک سری تعهدات هم به نفع حاکمیت دجال بدهد و مثلا برخلاف منافع حاکمیت موجود در کشور حرفی نزند و این کار او از نظر اهل بیت نوعی بیعت با طاغوت زمان است . اگر مهدی موعود به عنوان یک جوان مذهبی در مساجد بخواهد فعالیت کند حاکمیت دجال با پایگاه های مقاومت بسبج مساجد اورا کنترل می کند و از او تعهداتی می خواهد . اگر بخواهد فعالیت هنری در انجمن های هنری و مثلا سینما داشته باشد حاکمیت دجال با جاسوسان خود در آنجا نیز اورا کنترل می کند و برای فعالیت او تعهداتی می خواهد و همه ی این موارد نوعی بیعت با طاغوت زمان می باشد ازین جهت مهدی موعود ناچار و مامور است تا زمان ظهور از تمام این فعالیتهای اجتماعی ، سیاسی ، ورزشی ، هنری.... و غیره کناره بگیرد و گوشه گیری و انزوا را در پیش بگیرد تا مجبور به بیعت با طاغوت زمان نشود. اینگونه زتدگی کردن واقعا برای یک جوان بسیار با استعداد در تمام این زمینه ها دشوار و طاقت فرساست ولی مهدی موعود عح برای تحقق خواسته های الهی این رنج انزوا را تحمل می کند . سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.
پیش از این در مورد ماهیت واقعی دجال و نام امروزی ان تحت عنوان حاکمیت جهانی یا نظم نوین جهانی با مدیریت کمیته ی شیطانی ۳۰۰سخن گفتیم . در اینجا این سوال مطرح می شود که چرا در روایات مهدویت از این حاکمیت شیطانی تحت عنوان مسبح دجال یا مسیح پرفریب و دروغین یاد شده . در توضیح باید گفت چون این حاکمیت شیطانی که حوزه ی فعالیت آن از ۱۵۰ سال پیش کل دنیا را فرا گرفته ابتدا و منشا آن از کشورهای مسیحی غرب چون انگلستان و فرانسه ...بوده بنابراین چوت اکثریت مردمان این منطقه پیرو دین مسیح می باشند خود را در این کشورها ضد دین مسیح نشان نمی دهد بلکه برای فریب مردم به نوعی با فریبکاری ادعای مسیحیت نیز می کند و مدعی است که می خواهد باآنتی کریست یا ضد مسیح در دنیا مبارزه کند ولی با کمال وقاحت و فریبکاری این ضد مسیح را مسلمانان و بخصوص منجی مسلمین مهدی موعود به دنیا معرفی می کند و می گویند ما می خواهیم با دشمن مسیح که به زودی در دنیای اسلام ظهور می کند مبارزه کنیم تا زمینه ی ظهور دوباره ی مسیح را فراهم آوریم این حاکمیت طرفداران زیادی دارد که به مسیحیان صهیونیسم مشهورند و در این زمینه با یهودیان صهیونیست و افراطی که حاکم بر دنیا هستند اتحاد گسترده ای دارند و جالب است تمام حاکمیتهای کشورهای اسلامی خاورمیانه و حاکمیت بنی عباس دوم که در زمان ما همان حاکمیت ایران است دست نشانده ی همین مسیح دجال است که به دستور ارباب خود با سیاستهای خود درست در مقابل ظهور مهدی موعود اقدام می کند . پس ازین جهت در روایات اسلامی ازین حاکمیت شیطانی حاکم بر دنیا تحت عنوان مسیح دجال یا مسیح دروغین و فریبکار یاد شده چون بنام دین مسیحیت به دشمنی با دین اسلام و مسیحیت و تمام ادیان توحیدی می پردازد . در روایات اصیل مسیحیت نیز برای افشاگری در برابر این حاکمیت شیطانی از آن تحت عنوان آنتی کریست یا ضد مسیح یاد شده اما مقصود واقعی پیامبران بنی اسراییل و بزرگان مسبحی از ضد مسیح در حقیقت همین حاکمیت فریبکار شیطانی حاکم بر دنیاست نه مهدی و منجی مسلمانان و کل دنیا . به هر حال این فریبکارهای دجال در اخر زمان بسیاری از مسیحیان مومن را در دنیای غرب فریب می دهد و انها واقعا خیال می کنند دشمن مسیحیت و عیسی ع همین مسلمانان و منجی آنان مهدی موعود عح می باشد . ولی بعد از فتح بیت المقدس توسط لشکر مهدی موعود عج و رویارویی نظامی دنیای غرب با مسلمین درست در موعد مقرر مسیح ع از آسمان نزول می کند و به روشنگری و افشاگری در مقابل دجال می پردازد و مهدی موعود عج را تصدیق می کند و مومنان مسیحی در دنیای غرب هم به امام مهدی عج و مسیح حقیقی ایمان می اورند و نقشه ی مسیح دجال نقش بر آب می شود. سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.
یکی دیگر از انحرافات اشکار اهل سنت در مورد قران کریم و ارتباط ان با اهل بیت پیامبر ص می باشد بدین صورت که معمولا اهل سنت یک جمله ی مشهور در مورد قران کریم دارند که می گویند : برای ما قران کافی است . و برداشت انحرافی انها این است که ما دیگر با وجود قران به کلام دیگری (مثلا اهل بیت پیامبر ع) نیازی نداریم . این نیز یک انحراف اشکار است بخاطر اینکه درست است که در قران کریم به تصریح آیات آن همه چیز امده و در مورد ان نیز شرح داده شده ولی با این حال در همین قران نیز ایاتی تحت عنوان محکمات و متشابهات وجود دارد و فهم متشابهات قران را جز راسخون در علم کسی نمی داند که باز به گواهی تاریخ هیچکس جز اهل بیت پیامبر اسلام ع عالمتر و راسختر در علم قران نبوده بطوری خلفای دیگر برای فهم برخی ایات و مشکلات علمی دیگر مجبور می شدند به اهل بیت و مخصوصا امام علی رجوع کنند . پس فهم درست تمام آیات قران بدون اهل بیت امکان ندارد و قران و اهل بیت توامان و در کنار هم باعث هدایت مومنان می شوند چنانکه پیامبر اسلام نیز در حدیثی نغز در این مورد می فرماید : من دو چیز گرانبها در میان شما باقی گذاشتم کتاب خدا و اهل بیتم ، مادام که به این دو (با هم) تمسک جویید هرگز گمراه نمی شوید . و اینک می بینیم علت گمراهی اهل سنت و شیعه درست به همین علت است که به این توصیه ی پیامبر ص عمل نکردند و یا درست مقصود او را درک نکردند . اهل سنت فقط با تکیه برقران بدون تمسک به اهل بیت گمراه شدند چون فهم غلط و انحرافی از برخی آیات قران دارند و شیعه نیز با عدم درک درست معنی تمسک به قران و اهل بیت به انواع شرک دچار شد چون مقام اهل بیت را بخاطر غلو و افراط به مقام خداوند بالا بردند واز نهی قران کریم در این مورد غافل شدند که : با وجود خدا احدی را به دعا نخوانید و همانا مساجد فقط برای خداست .... به هر حال علاوه بران در قران کریم آیات ناسخ و منسوخ و ایات عبادی و مدنی نیز وجود دارد که جز اهل بیت پیامبر کسی قادر به فهم و توضیح انها برای مردم در هر زمان نیستند. و اهل سنت ازین حقیقت غافلند. سلام بر کسی که پیرو هدایت شود
قبلا بیان کردیم ما در اسلام اصیل و حقیقی فرقه و فرقه سازی ( نظیر شیعه و سنی) نداریم و ایجاد فرقه و فرقه سازی درست مخالف نص صریح ایات قران کریم است که ازین کار نهی می کند و می فرماید : آیا ندیدی کسانی که در دین فرقه سازی می کنند....؟! یکی از انحرافات فرقه ی اهل سنت و شکل افراطی ان در قالب وهابی گری این است که اصل امامت اهل بیت ع را در اسلام انکار می کنند و آن را به کلی منتفی می دانند و می گویند ما دلایل محکم و منطقی در تایید این مورد در قران کریم نداریم در حالی که دلیل محکم و منطقی ان در قران کریم آمده انجا که می فرماید: و هنگامی که ابراهیم را به کلماتی (امتحانات و بلاهایی) آزمودیم و او آنها را (با موفقیت) تمام کرد به او گفتیم من تورا برای مردم امام قرار دادم او گفت و از ذریه و فرزندانم نیز کسی به این مقام می رسد گفتیم عهد ما به ظالمان نمی رسد ...یعنی بله از فرزندان و ذریه ی تو اگر ظالم و ستمکار نباشند نیز به این مقام می رسد و اهل بیت پیامبر اسلام در تاریخ اسلام مشهور است که صلحای ذریه ی ابراهیم ع بودند پس امامت انها از نظر قران کریم ثابت است . علاوه بر این در تورات نیز خداوند به ابراهیم ع می فرماید: ودر مورد اسماعیل نیز دعای تورا اجابت کردم و اورا برکت دادم و از او امتی عظیم به وجود اوردم و ۱۲ نقیب و پیشوا از میان انها برگزیدم ...که مسلم است اشاره به امامت دوازده امام از اهل بیت پیامبر اسلام ص می باشد. علاوه بر این دلایل از کتب اسمانی پیامبر اسلام ص بارها به امامت معنوی اهل بیت ع تصریح دارد که یکی از این موارد در خطبه ی غدیر خم می باشد که بیان کردیم این امر جدا از حاکمیت سیاسی اهل بیت می باشد که نتیجه ی اجماع و بیعت و رای و نظر مردم است و نباید این دو را به باطل با هم آمیخت .