نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

امام علی ع در مورد ویژگی ها و اقدامات مهدی موعود عج می فرماید:  او ( مهدی) قلعه ها یا دژهای ضلالت و  گمراهی را یکی پس از دیگری فتح می کند و می گشاید.   حال پرسش اینجاست که قلعه های ضلالت و گمراهی آیا با شمشیر یا توپ  و تفنگ و اقدام نظامی قابل فتح و گشایش است یا با روشنگری در زمینه های دینی و مهدویت و رفع  خرافات و ابهامات در عرصه ی دین؟ مسلم است که مقصود امام علی ع از فتح قلعه های ضلالت و گمراهی توسط مهدی همین روشنگری ها ی امام بواسطه ی سید حسنی می باشد .

برخی این ابهام را مطرح کرده اند که خدا در قرآن می فرماید:  من در زمین خلیفه ای قرار می دهم و پیامبر هم می فرماید : مهدی خلیفه الله است . پس شما چگونه می گویید که مردم باید مهدی را به عنوان خلیفه ی الهی انتخاب و یاری کنند و  به قدرت برسانند  و مقام امامت مهدی که از طرف خداست با خلیفه شدن  و حاکم شدن توسط مردم دو امر کاملا جداست و با هم فرق می کند و امامت شان و  مقامی آسمانی است و  خلیفه و حاکم بودن او شان و مقام زمینی و توسط مردم است . در توضیح این ابهام باید گفت:  وقتی خداوند می فرماید : من خلیفه و حاکمی برای زمین قرار  می دهم این تعیین خلیفه از طرف خدا به لحاظ تشریعی ( قانون الهی) است ولی به حاکمیت رسیدن این خلیفه ی الهی یک امر کاملا تکوینی و مثل بسیاری امور دیگر  جنبه ی زمینی دارد مانند اینکه خداوند توسط پیامبران پیشین بشارت داد که آخرین پیامبر می آید و بر دشمنانش پیروز می شود و دین الهی را به مردم ابلاغ می کند ولی زمانی که خدا این پیامبر را فرستاد یاری و به قدرت رسیدن او در برابر کفار امری تکوینی بود که با یاری انبوه مؤمنان محقق گردید . خلیفه الله بودن مهدی نیز در زمین هر چند خواست الهی است ولی تحقق آن توسط ایمان مردم به او و یاری او خواهد بود . به این جهت نیز در قیام مهدی زمانی که خراسانی و یمانی و تعداد بسیاری از مردم  خواستار حاکمیت فقط مهدی شدند ندای آسمانی نیز مهدی را به مردم معرفی می کند. و گرنه درست است خواست خدا در تشریع حاکمیت مهدی است ولی تا مردم در تکوین و کره ی زمین تلاش و حرکتی برای تحقق آن صورت ندهند این خواست خدا در حد تشریع باقی خواهد ماند چون سنت خدا همیشه این بوده که همیشه مردم با خواست خود خواستار حاکمیت الهی و صالحان باشند و اجباری در ابن مورد نباشد و امتحان بشر نیز درست در اجرای همبن سنت الهی است که ارزش پیدا می کند: خداوند در این مورد می فرماید : همانا خدا حال هبچ قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خود بخواهند تغییر ایجاد کنند.     سلام بر کسی که پیرو هدایت شود

  در توضیح این امر و افشاگری در این مورد باید به یک نقشه و توطئه ی شوم از سوی دجال جهانی یا نظام سلطه ی جهانی اشاره کرد و آن نیز آن است که پیش ازین بیان نمودیم که یکی از اهداف اساسی دجال در این منطقه ی خاص خاورمیانه یعنی کشورهای ایران ، افعانستان ، عراق و سوریه که محل قیام و تشکل انقلاب مهدوی است این که این مناطق خاورمیانه کاملانه عقب مانده و ضعیف از جهات مختلف سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و فرهنگی باقی بمانند تا زمینه ی ایجاد یک قدرت متمرکز و منسجم برای حاکمیت مهدی فراهم نشود و امپراتوری اسلامی ازاین منطقه تجدید نگردد بنابراین علاوه بر حملات گسترده ی نظامی و فرهنگی و ایجاد جنگ و درگیری و  مشکلات عمدی اقتصادی برای مردم این منطقه نظام سلطه تلاش دارد توسط حاکمیتهای دست نشانده  ی سرویس های جاسوسی خود از روند گزینش و شناسایی صحیح نخبگان علمی  و فرهنگی این کشورها و قرار گرفتن این نخبگان علمی و فرهنگی در راس هرم و حاکمیت جامعه جلوگیری کند تا فقط افراد احمق و کودن و بی لیاقت علمی  در  راس حاکمیت جامعه قرار گیرند و مسلم است چنین جامعه ای که احمق ها و بی لیاقتهایش حاکم آن باشند نه تنها هیچ پیشرفتی نمی کند بلکه روز به روز از جهات مختلف علمی ، فرهنگی، اقتصادی ، سیاسی و نظامی رو به انحطاط می رود و ضعیف و ضعیفتر می شود و به عقب  بر می گردد . خب مسلم است یکی از بهترین راه‌ها ی رسیدن به این هدف برای  دجال در  این منطقه ی خاص خاورمیانه دستکاری و تقلبات گسترده در کنکور و ایجاد سهمیه های کاذب و ملاک‌های غیر علمی گزینش در کنکور و کارهایی ازین قبیل است تا به هیچ وجه نخبگان  علمی و شایستگان و استعدادهای والا شانسی برای قبولی در کنکور نداشته باشند و تازه اگر نیز با تحمل مشقات بسیار و تلاش علمی فراوان در کنکور قبول هم شوند  بعد از فارغ التحصیل شدن شانسی برای اشتغال در مدارج بالای مدیریتی و اداره کشور نداشته باشند و همواره در مشاغل پایین زیر  دست اراذل و اوباش و افراد بی لیاقت حکومتی چون یک آخوند بی سواد و یا جاسوسی خودفروخته مشغول به کار می شوند و یا بیکار می مانند و یا مجبور می شوند از کشور خارج شوند . و این عدم شایسته سالاری و ریاست نالایقان  چیزی جز عقب ماندگی کشور به دنبال ندارد . می گویند یکی از خلفای عباسی در زمان قدیم این آیه از قرآن را خواند که فرعون  می گوید : من پروردگار بلند مرتبه ی شما هستم و ادعای خدایی می کند  . خلیفه خیلی عصبانی می شود  و می گوید: حالا که فرعون مصر این ادعا را   دو هزار سال پیش مطرح کرد قسم می خورم  احمق ترین مردم مصر را حاکم آنجا قرار دهم و این کار را هم کرد و این امیر به قدری احمق بود که یک سال در مصر باران نیامد و خشکسالی پیش آمد کشاورزان برای شکایت و کمک به این امیر خود مراجعه کردند و از کمبود آب برای کاشتن پنبه شکایت کردند . امیر احمق روبه آنها کرد و گفت خب بجای پنبه،  پشم بکارید . و حال دجال جهانی برای این  کشورهای  خاورمیانه چنین حاکمانی قرار داده تا از پیشرفت آنها جلوگیری کند.

 این یکی از پرسش‌هایی است که برخی مطرح می کنند در این مورد باید گفت : خیر به هیچ وجه لزوما همه ی آنها که جزو بدنه و افراد  رده پایین این نیروها هستند آدمهای فاسد و  دشمن امام مهدی عج نیستند بلکه فرماندهان رده بالای آنها در راس حاکمیت مسلما دست نشانده ی دجال و سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی غرب هستند که البته این سرسپردگی خود را از زیر دستان مسلما پنهان می کنند ولی در حقیقت  تمام فرامین آنها و سیاست‌های آنها را در ایران و خاورمیانه به اجرا در  می آورند . دلیل این سخن نیز سخنان چند وقت پیش رئیس  موساد اسرائیل است که در زمان استعفا فاش نمود که من افتخار می کنم که زمانی این پست را ترک می کنم که نفوذی های خودرا تا بالاترین رده های نظامی و حاکمیتی در ایران   بر سر  کار  گذاشته ام . این سخن ریاست موساد برای افراد خبره در مسائل امنیتی و اطلاعاتی خیلی معنا دار و فاجعه بار است .  در حقیقت بدنه و افراد زیر دست سپاه و وزارت اطلاعات به هیج وجه نمی  دانند  که در حقیقت برای دجال جهانی و سیاست‌های او کار می کنند و به اشتباه تصور می کنند که در  خدمت اسلام و حاکمیت اسلامی می باشند بدنه ی سپاه و وزارت اطلاعات در ایران مانند خودروی بی عیب و نقصی است که فرمان آن به دست مزدوران دجال جهانی است و این مزدوران دجال این خودرو را نه برای اهداف خیر و جابه‌جا کردن مسافر به کار می برند بلکه برای زیر کردن مردم آزاده و حق طلب و آدم کشی به کار می برند این است که هر از چندگاهی که تعدادی از فرماندهان  پایین دست این نیروها و یا نیروهای اطلاعاتی آزاده پی به این نقشه های شوم دجال می برند و می خواهند  مخالف این سیاست‌ها عمل کنند بصورت بی‌رحمانه ای با سقوط هواپیما و روش های  مخفی تر دیگر ترور و حذف می شوند . در رده های بالاتر ارتش نیز وضع به همین منوال است بنابراین این نیروهای مخلص و مومن که به آیین پاک اسلام و   معتقد به ظهور مهدی هستند باید خیلی روشنفکر تر و اهل تامل بیشتر باشند و اهل مطالعات تاریخی و مذهبی و سیاسی باشند تا حقایق امور را درست درک کنند و دارای بینش صحیح سیاسی و مذهبی باشند و بدانند که اکنون در چه راهی قدم بر می دارند و در جهت سیاست چه کسانی دارند مال و جان خودرا فدا می کنند ؟ اگر واقعا پیرو امام علی ع هستند که او در این مورد می فرماید : ای کمیل : مومن باید در هر قدمی که در راه دین و خدا بر می دارد نسبت به آن قدم معرفت و شناخت داشته باشد .  مقصود امام این است که اگر انسان در  راه دین بخواهد بدون معرفت و شناخت قدم بر دارد به زودی دچار گمراهی می شود و در راه طاغوت و شیطان قدم بر می دارد . بهتر است این نیروهای مخلص بعد از هدایت و شناخت نقشه های دجال جهانی از راه رفته تا با حال توبه کنند و در راه هدایت و فرامین امام زمان حرکت کنند و در هر پستی که هستند یا استعفا دهند تا در خدمت طاغوت نباشند و یا اگر نیز  مجبور به ادامه ی خدمت باشند ، فقط گوش به فرمان امام زمان باشندو به پیام‌های روشنگرانه ای او توجه کنند و تشکلات مخفی و مستقل از حاکمیت    تشکیل دهند و در  موعد مقرر و قیام فقط به فرمان امام زمان عمل کنند . تا شاید چون شهدای واقعی راه حق عاقبت بخیر  شوند و گذشته ی خودرا پا‌ک و  جبران کنند.  سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

"وقتی برخی از همین همکاران برای کمک به این ظلم جاسوسی می کنند همین بلا رو باید سرمون بیارند من تو هر مدرسه ای تواین ۲۸ سال می رفتم چند همکار به شغل شریف جاسوسی اشتغال داشتند و اتفاقا همه رو هم همون اول سال بخوبی می شناختم حالا از چه مسائلی از ما جاسوسی می کردند از اینکه مثلا ما به حقوق کم و ناعدالتی های کشور پیش همکارها حرف می زدیم بخاطر  همین فعالیت جاسوسان بود که هر مدرسه ای می رفتیم مدیر با ما  با دستور  و اجبار از بالاکار شکنی می کرد چون او هم باید حق جاسوسی دریافت می کرد و بعد هم ناجوانمردانه دانش آموزان را بر علیه ما به صورت پنهانی تحریک می کرد تا بتوانند در کلاس سر و صدا و بی نظمی کنند و وقتی مجبور می شدیم آنها را تنبیه کنیم همین مدیر  چند تن از اولیا ی دانش آموزان کتک خورده را دعوت می کرد و با آنها زد و بند می کرد و طوماری بر علیه ما به اداره  می نوشتند  و اولیا امضا می کردند و از تدریس ما در آن مدرسه جلوگیری می کردند و یا بین دانش آموزان کلاس برای معلمین جاسوس می گذاشتند تا مبادا در کلاس بر علیه ظلم و طاغوت اخرزمان سخنی بگویند گاهی نیز این آقایون (یا به تعبیر بهتر یک دست کت و شلوار ، چون هیچ محتوای انسانی در زیر این کت و شلوار نداشتند) ضبط صدای گوشی خود را روشن می کردند و رودر رو و با بی شرمی،تمام سخنان همکاران منتقد را ضبط می کردند و به اداره تحویل می دادند به هر حال ازین شیرین کاری های یواشکی زیاد انجام می دادند  مدتی هم که بنده رو از تدریس تعلیق کردند . به هر حال گفتن حرف حق هزینه هم دارد من نام تمام این معلم نماهای جاسوس را با تمام سوابق شغل شریف آنها دارم حتی می دانم برخی از آنها چه میزان حق مزدوری و امتیازات مالی بسیار دریافت نموده اند. به هر حال می خواهم بگویم اینها خیال نکنند خیلی هم زرنگ هستند و کسی آنها را نمی شناسد فقط به میزان شرم آوری رذالت در وجود خویش انباشته اند و باید این حقیقت را با تاسف گفت که  دسته ی تبر از جنس چوب  است ولی افسوس که ریشه ندارد  که به درختان آزاد آسیب می رساند. درود بر همه ی سربازان گمنام امام  زمان درمدارس  سراسر کشور  و تمام رسانه ها ی مجازی.  احسنت به این وجدانهای بیدار اما تا قیامت خمار ."

حتما تا کنون اصطلاح‌های  مخبر و یا سربازگمنام امام زمان و یا اخیرا پرستوهای وزارت اطلاعات را شنیده باشید . در این مورد نیز لازم است افشاگری و روشنگری های لازم صورت گیرد. قبلا در معرفی حاکمیت  دجال جهانی توضیح دادیم  که این حاکمیت تسلط خودرا با سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی گسترده بر جهان اعمال می کند و سران و رهبران رده بالا تا پایین ترین  پستها ی  تمام حاکمیتهای دنیا را از کشورهای کوچک تا ابرقدرتها با اهرم و   کمک این سرویس های جاسوسی تعیین و حفظ می کند و یا بنابه مصالحی چون مهره های شطرنج حدف و تعویض می کند مثلا وزارت اطلاعات ایران و اطلاعات سپاه و نیز استخبارات رژیم سعودی و دیگر کشورها زیر نظر سازمان جاسوسی اسرائیل( موساد) و سازمان جاسوسی روسیه و سازمان جاسوسی آمریکا( سیا)  و خود این سه سازمان جاسوسی زیر نظر سازمان جاسوسی انگلیس ( ام آی سیکس) و خود سازمان جاسوسی انگلیس با یک یا دو واسطه ی دیگر چون باشگاه رم و ...در نهایت برای کمیته ی ۳۰۰ و کمیته ی ۳۰۰ زیر نظر دجال و شیطان فعالیت می کنند. خب با این توصیف مسلم است افرادی که زیر نظر وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه به عنوان مخبر یا به عبارت بهتر جاسوس فعالیت می کنند . با چندین واسطه در  حقیقت برای حاکمیت دجال و یا شیطان فعالیت می کنند و تعارفی در کار نیست . هر چند بسیاری از انها ساده لوحانه خیال می کنند در راه آرمانهای الهی و حاکمیت اسلامی خدمت می کنند. اما برا ی فریب مومنین و افکار عمومی نام خود را سرباز گمنام امام زمان نامیده اند در حالی که در واقع دشمنان اصلی امام زمان همین‌ها می باشند  . حال در بین این جاسوسان جنس مونث و زن ودختر نیز فراوان وجود دارد که گاهی برای ماموریت‌هایی این زنان و دختران  معصوم و ساده لوح را مامور می سازند که با توجه به ظاهر زیبا و جاذبه ی جنسی  که برای جنس مخالف دارند با مخالفان حاکمیت ارتباط نزدیک برقرار کنند و اطلاعات ارزشمندی را از آنها کسب کنند و آنها را اصطلاحا تخلیه ی اطلاعاتی کنند و  به سازمانهای اصطلاحا امنیتی و اطلاعاتی گزارش دهند.به این دختران و خانمها که غالبا از خانواده ی شهدا و بازماندگان آنها  و فرزندان سپاهیان و بسیجیان و جاسوسان انتخاب می شوند . پرستو های وزارت اطلاعات نیز می گویند. کلا تعداد این جاسوسان و پرستو ها در کشور نیز کم نیست و گاهی مثلا در  یک مدرسه یک سوم  کادر معلمان شغل دوم آنها رسما جاسوسی از همکاران دیگر می باشد و بابت این کار حقوق های کلان و نیز امتیازات دیگر می گیرند و معمولا تمام مدیرها و کارمندان رده بالای آموزش و پرورش را از بین این جاسوس‌ها و پرستوها انتخاب می کنند و خود این مدیر ها مامور هستند که بین دانش آموزان کلاس تعدادی جاسوس تعیین کنند تا از معلمان و هم کلاسی های خود نیز جاسوسی کنند . این نمونه ای از کار این جاسوسان و یا اصطلاحا سربازان گمنام امام زمان می باشد . این روند  در تمام ادارات و شرکتها و انجمن ها و حتی کوچه و بازار و هر محله و مسجد به همین صورت وجود دارد . مثلا یک روستای کوچک را در نظر بگیرید در چهارگوشه ی  ان چند خانواده ی جاسوس از کل روستا و مردم آن جاسوسی می کنند  در شهرها و محلات شهر نیز وضع به همین منوال است .و همه ی مردم به نوعی تحت کنترل و رصد نیروهای اطلاعاتی دجال می باشند . در زمینه ی رسانه ها و وسایل ارتباطی نیز این روند به  شدت اعمال می شود و از طریق مخابرات که زیر نظر مستقیم اطلاعات سپاه می باشد تمام مکالمات مردم بر خلاف نص صریح قانون اساسی شنود و رصد می شود و اصولا ما چیزی تحت عنوان رعایت حریم شخصی در ایران و تمام دنیا نداریم وسایل پیشرفته ی شنود را نیز دجال جهانی در اختیار تمام حاکمیتهای دست نشانده در  دنیا قرار می دهد . کارتهای ملی اشخاص بیشتر برای کنترل افراد جامعه است و در آن چیپ و تراشه برای شناسایی و رصد موفعیت مکانی افراد در  هر جا قرار می دهند . این کارت‌ها اصولا در خارح از کشور توسط کمپانی های دجال جهانی تولید و در  اختیار حاکمیتهای دست نشانده در کشور برای کنترل افراد قرار می گیرند . خود گوشی همراه هر شخصی حتی اگر خاموش باشد باوجود تراشه های مخصوص در آنها قابل ردیابی و شناسایی توسط سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی هستند . خلاصه دجال جهانی تمام مردم دنیا را از هراس قیام جهانی به نوعی با وسایل پیشرفته تحت کنترل و رصد خویش قرار می دهد . انسان به یاد فرعون زمان حضرت موسی می افتد که قابله ها را در تمام خانواده های بنی اسرائیل قرار داد تا زنان آنها را معاینه کنند و در صورت بارداری کودک او را بکشند تا منجی بنی اسرائیل یا موسی ع به دنیا نیاید ولی در آخر خواست خدا آن بود که حضرت موسی یا دشمن خود  را در دامان خود پرورش داد و بزرگ کرد و این قدرت پروردگار را می رساند  که بر هر کاری قادر است .


دجال جهانی نیز با اینکارها نخواهد توانست  مانع ظهور و قیام منجی در جهان شود.   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

موضوعی که لازم است در اینجا در مورد آن بحث و روشنگری شود جایگاه مداحان و مداحی در اسلام می باشد . معنی لغوی مدح یعنی ستایش از کسی یا چیزی می باشد . که مترادف با حمد از کسی یا چیزی نبز می باشد . پرسش اینجاست که آیا مداحی و ستایش از کسی یا چیزی در اسلام جایگاهی دارد یا خیر  ؟ در قرآن کریم به صراحت در اولین کلمه ی سوره ی حمد  تکلیف را برای انسان‌ها مشخص می کند و می فرماید : حمد و ستایش فقط مخصوص خدای جهانیان است .  معنی این آیه آن است که چون تمام زیبایی ها ؛ فضایل ، امتیازات و استعدادهای بشر و هر موجودی از خود او نیست بلکه یک عطیه ی خداوندی است پس هر ستایش و حمد و تمجیدی از کسی یا چیزی می شود در حقیقت ستایش از خود  آن چیز یا کس نیست بلکه ستایش و حمد از خدایی است که آن زیبایی و استعداد   و امتیاز را به آن موجود ارزانی داشته پس به واقع حمدی در  دنیا صورت نمی گیرد مگر اینکه این حمد و ستایش به خداوند بر می  گردد . پس مطلق حمد فقط برای خداست و بس . مثلا شما در نظر بگیرید که زیبایی یک گل و عطر بویش و استعداد یک دانشمند نابغه و زیبایی یک زیبا رو و...همه از خود  آنها نیستند بلکه به خالق آنها بر می گردد پس  اگر قرار است از کسی و یا چیزی هم ستایش و تمجید گردد ابتدای سخن باید ستایش خداوند مطرح گردد و تذکر داده شود و بعد از  آن شخص یا چیز ستایش صورت بگیرد و از وی تمجید گردد. برای همین در سنت اسلامی و از صدر اسلام بزرگان دین و مومنین و دانشمندان اسلامی هرگاه می خواستند سخن و یا کتاب خویش را آغاز  کنند  . ابتدا به ستایش و حمد خدا می پرداختند و بعد سخن و کتاب خویش را شروع می کردند. به خطبه های نهج البلاغه و یا مثلا گلستان و بوستان سعدی توجه کنید ولی مشکل اینجاست که در عصر حاضر مدح غیر خدا، حال مدح قدیسان و بزرگان دین باشد یا حتی شخصیت‌های  برجسته ی کنونی به صورت بک شغل نان و آبدار  برای برخی منافقان و فرصت طلبان درآمده بطوری که عده ی بسیاری مومن ساده لوح را در مساجد و   حسینیه ها  و مهدیه ها جمع می کنند و با صدای ناهنجار و نعره گونه ( یا شیهه گونه) و بدور از رعایت اصول موسیقی دلنشین به مداحی غلو آمیز و افراطی و شرک آمیز از بزرگان دین می پردازند و تقریبا تمام صفات الهی را به آنها نسبت می دهند و بعد هم در ادامه حالی  به رهبر و سران حکومتی هم می دهند و مداحی  و  یا به عبارت بهتر چاپلوسی را در قبال آنها به نهایت درجه ی ابتذال می رسانند و جالب است در آن مجلس شیطانی برخلاف کلام خدا از اول تا آخر مجلس خبری از حمد و ستایش الهی نیست . بعد هم به  همین مداحان هرزه گوی پریشان حال که  فیلم‌های مفاسد اخلاقی آنها با هرزه گان هر روز در اینترنت پخش می شود مبالغ میلیاردی نیز می دهند . و چون در ضمن مداحی از غیر خدا در  وسط یا پایان مجلس سبیل سران حکومتی را نیز با چاپلوسی چرب می کنند حاکمیت طاغوت نیز با وجود بی سوادی و بی لیاقتی آنها، پست های بالای کشور را با حقوقهای کلان به این این ایادی شیطان می دهد . این واقعا فاجعه بار  برای یک کشور و مردم آن نیست ؟  البته این سخن به معنای آن نیست که هراز چندگاهی مجلس بزرگداشت و تجلیلی از بزرگان علم و دین و هنر با رعایت نزاکت و آداب و متانت برگزار نشود چون اینگونه مجالس اگر برای تجلیل و تشکر از آن بزرگان بخاطر تلاش‌ها و خدمات علمی و هنری آنها باشد نه تنها موردی ندارد بلکه برای ایجاد انگیزه برای دیگر هنرمندان و دانشمندان واقعی لازم نیز هست .هر چند در این گونه مجالس نیز باید آداب تعادل رعایت شود و تلاش‌ها و خدمات آن شخص نقادانه مورد  بررسی نیز قرار گیرد و مجلس تبدیل به مجلس مداحی و چاپلوسی نشود بلکه سخنان منصفانه در این مورد بیان شود.

یک روایت مشهور از پیامبر اسلام در مورد ظهور مهدی عج است که می فرماید: ....او زمین را پر از قسط و عدالت می کند همچنانکه پیش ازین پر از ظلم و جور شده بود    اما چرا پیامبر اسلام پیش بینی کرده بود که در آستانه ی ظهور دنیا پر از ظلم و جور می شود ؟ اولا باید  ابتدا معنی حقیقی عدالت را بیان کرد . از امام علی ع پرسیدند: عدالت چیست ؟ فرمود  عدالت یعنی قرار دادن هر چیز ( یا هر کس) در جای مناسب خود. بعد پرسیدند ظلم چیست؟ فرمود : معنی کردم . مقصود امام این بود  که ظلم درست عکس عدالت است  . یعنی هر چیز یا هر کس را در  جای مناسبش قرار ندهند . خب با این تعریف عدالت و ظلم اگر به عملکرد طاغوت زمان در ایران که یکی از شاخه های طاغوت جهانی است نگاه کنیم که کاملا دست نشانده ی دجال جهانی است خواهیم فهمید که تا چه میزان در این کشور ظلم وجود دارد نمونه ی عملی و ملموس ابن ظلم و تبعیض از اوایل دهه‌ی ی شصت تاکنون در کنکور دانشگاه‌ها تجلی کامل پیدا می کند . دراین حاکمیت  کنکور اصلا براساس ملاک‌های علمی که تنها ملاک قابل قبول داشگاه ها می باشد برگزار نمی شود و این نمایش مضحک و در عین حال تاسف بار بیشتر جنبه ی فرمالیته و برای فریب جوانان و دیگر مردم است . اولا دانشجویان وقتی در  کنکور شرکت کردند تمام سوابق عقیدتی و سیاسی و و موقعیت خانوادگی و مکانی آنها مستقیما توسط وزارت اطلاعات به بهانه ی گزینش مورد موشکافی و بررسی قرار می گیرد و اگر به فرض این فرد از نظر عقیدتی و سیاسی موافق حاکمیت نباشد اگر با رتبه ی بسیار بالا نیز در کنکور قبول شود رتبه ی واقعی اورا اعلام نمی کنند بلکه یک رتبه ی پایین برای وی در نظر می گیرند و به او اعلام می کنند بنابراین چنین شخصی با وجود استعداد بالا و تلاش بسیار عملا نمی نمی تواند رشته های سطح بالا و تخصصی و درامدزای واقعی چون پزشکی و پتروشیمی و نفت و...غیره قبول شود چون این رشته های پولساز مربوط به نورچشمی های حاکمیت و آخوند زاده های حکومتی و فرزندان وزرا و  فرزندان لوس  فرماندهان سپاه و جاسوسان و جاسوس زادگان و آدم فروشان و حرام لقمگان می باشند و مردم عادی در این مورد حقی ندارند . کار به حدی خراب است که حتی اگر جوان محصلی بی طرف باشد و اهل مخالفت سیاسی و عقیدتی با حاکمیت نباشد نیز شانس  چندانی برای قبول شدن در رشته ی مورد علاقه را با وجود استعداد بالا و تلاش بسیار ندارد. ظلمی ازین بالاتر قابل تصور نیست . بعد در برگذاری همین کنکور فرمالیته نیز انواع رانت‌هاو تبعیضات و فساد و تقلب حکومتی وجود دارد مثلا کافیه محصلی ساده لوح و با ضریب هوشی پایین و مماس با کودنی کارت بسیجی از چند سال پیش داشته باشد در همین حال این شخص اگر با انیشتین  نیز درکنکور با هم شرکت کنند ،  این محصل کودن با رتبه ی بسیار خوب و تک رقمی به برکت کارت بسیجی پزشکی قبول می شود و انیشتین  در کنکور در ایران رد می شود چون  احتمالا پدر انیشتین ولایت فقیه را قبول ندارد😁 بعد انواع سهمیه ها در  کنکور از بیش از چهل سال پیش مرتبا اجرا می شود از سهمیه ی خانواده ی شهدا و آزادگان و جانبازان گرفته تا هزار کوفت و زهر مار دیگر و با وجود آین سهمیه ها  اگر محصلی فقط بر سر صندلی کنکور بنشیند همیشه ۵۰ درصد بیشتر احتمال قبول شدن  از افراد عادی دارد. آین روند ظالمانه باعث می شود که افراد صالح و بااستعداد بالا شانس چندانی برای موفقیت در کنکور در ایران نداشته باشند و اگر با تلاش فراوان نیز داشته باشند نیز بعد از فارغ  التحصیل شدن چون حامی نظام نیستند و شاید بی طرف باشند بیکار و خانه نشین باقی می  مانند و  اگر پول داشته باشند برای ادامه تحصیل به ناچار جذب دانشگاههای خارج از کشور می شوند و اگر بی پول باشند به مسافر کشی و کارهای دون پایه که واقعا مناسب آنها نیستند روی می آورند و کشور از داشتن نیروی متخصص واقعا محروم بماند و هر روز بیماران بسیاری با تجویزهای غلط پزشکان رانتی و بی سواد حکومتی راهی سرای دیگر شوند و جنایات پزشکی فراوان در خفا صورت گیرد و هر روز یک هواپیما سقوط کند و یک قطار تصادف کند و یک ساختمان فرو بریزد و هزاران تباهی دیگر که نتیجه مستقیم این تبعیض ها و بی عدالتی هاست . یک نفر انسان نجیب و بسیار با استعداد تعریف می کند که مرحوم پدرم به من و چند برادر با استعداد دیگرم در دهه‌ی ۶۰ بسیار می گفت درس بخوانید تا در آینده باسواد شوید و اهل تخصص و برای خود کسی شوید ما هم به توصیه ی پدر به شدت درس می خواندیم و با وجود انواع سهمیه‌ها و  تقلبات در کنکور توانستیم همه مدارک بالا بگیریم ولی اکنون چند سال است که همه بیکاریم و امیدی به زندگی نداریم در حالی که همسایه ی ما که همه فرزندانش تنیل و بی استعداد  و ولگرد و فاسد اخلاقی بودند چون یکی از فرزندانش در اطلاعات سپاه دارای شغل شریف جاسوسی و

آدم فروشی بود تمام اهل خانواده و برادران ولگرد و فاسد  و خویشاوندان را توانست با روابط و رانت در پستهای مهم و حساس و پردرآمد حکومتی و دولتی بر سر کار ببرد و اکنون آنها هر گاه با خودروهای مدل بالا مارا بیکار و فقیر ببینند به ما با تمسخر نیشخند می زنند و ثروتشان را به رخ ما می کشند . الان خوب که بررسی می کنم  علت بیکاری خود برادران را با وجود استعداد بالا در می یابم و آن نیز این بوده که مرحوم پدرم در اوایل دهه‌ی ۶۰ از حامیان صرفا عقیدتی بنی صدر بوده و نظرات خودرا هم به اطرافیان آشکارا می گفت غافل ازاینکه یکی از پسران همسایه که ذکر آن گذشت  جاسوس اطلاعات سپاه و آدم فروش بود و تمام عقاید پدر را به اطلاعات سپاه گزارش می داد و همین عامل اصلی بیکاری ما چند برادر و ثروتمند شدن پسران همسایه بوده است .   نمونه ی دیگر تبعیض ها و بی عدالتی در حاکمیت طاغوت بنی عباس دوم استخدام در شرکت‌ها و ادارات دولتی است . در این شرکت‌ها هم ملاک گزینش همان  ملاک های مزخرف کنکور است و تمام مستخدمین باید رابط و پارتی از نوع آخوند حکومتی ، بسیجی ، سپاهی ، جاسوس حرام لقمه داشته باشند وگرنه استخدام آنها در این شرکت‌ها و ادارات کار حضرت فیل است . خب این نمونه ی  بی عدالتی ها و تبعیض ها در حاکمیت طاغوت بنی عباس دوم است .برای همین در روایات اهل بیت در مورد مشخصات حاکمیت بنی عباس دوم در آخر زمان آمده است که : حاکمیت بنی عباس  بر پایه ی ریاکاری و فریب مردم است و این حاکمیت حامیان خود را ثروتمند می کند و بقیه ی مردم را فقیر می کند و منتقدان  و  مخالفان خود را  به قتل می رساند. در چنین شرایطی جامعه ی ایرانی چون هیچ کس و هیچ چیز جای خودش نیست و ظلم مطلق حاکم است  ، چون خودرویی است که قطعات آن را یک مکانیک شیاد ( دجال جهانی) مخصوصا و عمدا جابجا بر روی هم بسته باشد آیا چنین خودرویی می تواند اصولا روشن شود و به جلو حرکت کند و آیا چنین جامعه ای شانسی برای پیشرفت و رقابت با ژاپن دارد ؟ مسلما خیر .  پس یکی از اهداف اصلی قیام مهدی ایجاد عدالت و شایسته سالاری و حاکمیت صالحان و شایستگان واقعی می باشد تا به این ظلم روز افزون پایان داده شود  به امید آن روز    .  سلام بر کسی که پیرو هدایت شود .

یکی از انتقادهایی را که به زندگانی و سنت پیامبر اسلام ص مطرح می کنند ازدواج او با عایشه ی کم سن و سال بعد از رحلت خدیجه س می باشد . بخصوص دشمنان و کینه توزان به اسلام و پیامبر اسلام بر این مسئله زیاد مانور می دهند و ازآن بصورت غیر  منصفانه  به تجاوز مردی پنجاه ساله به اجبار به دختر بچه ای  ۹ ساله تعبیر می کنند . برای روشنگری در این مورد و برای جلوگیری از سواستفاده ی  دشمنان اسلام بهتر است در این مورد توضیحات لازم داده شود مسلم است که یک انسان خردمند هیچ خبری را بدون تامل و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص زمان و مکان وقوع آن امر نباید بپذیرد.  در این مورد نیز باید شرایط  خاص زمان و مکان این ازدواج  بررسی شود . در ازدواج  پیامبر با عایشه آن هم در سن کم نباید تردید  کرد چون خبر آن متواتر است و مورخان آن را بارها نقل کرده اند ولی باید شرایط خاص زمانی و مکانی و آداب و رسوم خاص آن روز جامعه ی عرب در مکه را نیز  در این  ازدواج هم باید در نظر گرفته شود . اولا  از بررسی زندگی پیامبر اسلام مشخص می شود که وی برخلاف آنچه دشمنان درباره ی وی می گویند  مردی هوس باز و تابع هوا و هوس و عیاش اصلا نبوده جدا از اینکه در قرآن به صراحت می فرماید : محمد ص از  روی هوی و هوس سخن نمی گوید ، خود زندگانی وی نیز  گواه این حقیقت است که تقوی و خویشتن داری وی واقعا در در تمام تاریخ بشریت نظیر نداشته.  و یک دلیل آشکار آن نیز آن است که همه ی جوانان حتی در زمان ما دوست دارند که اولین  شریک  زندگانی آنها جوانتر از خود آنها باشد و معمولا تمام مردان دختران کم سن و سال را ترجیح می دهند ولی برخلاف رویه و  روال  معمول  تمام جوانان ،  پیامبر اسلام  چنان مرد خویشتن دار و مسلطی بر نفس خویش بود  که این ملاک را برای اولین شریک زندگی خویش در نظر نگرفت و بر خلاف هوی و هوس خود ملاک تقوی و دیانت و پاکی و فضایل اخلاقی را در نظر گرفت و در  سن ۲۵ سالگی با خدیجه که ۱۵ سال از او سن بیشتری  داشت ازدواج کرد ، در حالی که خدیجه  قبل از او دوبار نیز ازدواج کرده بود و از شوهران قبلی حتی صاحب فرزند شده بود . حال باید پرسید؟ کدام یک از جوانان امروز حاضر است پا بر هوی و هوس خویش بگذارد و با زنی با سن بیشتر از خودش به عنوان اولین شریک زندگی ازدواج کند ؟  و بعد هم در خفا به او خیانت نکند . ممکن است برخی بگویند خب الان هم برخی جوانان فقیر با برخی زنان سن بالا  بخاطر ثروتشان ازدواج می کنند . در این مورد باید گفت اولا بیشتر آنها ازدواج رسمی نمی کنند و معمولا پول کلانی از یک زن میانسال ثروتمند می گیرند  و مدتی با وی  رابطه و ازدواج ظاهری و موقت دارند و بعد هم زود جدا می شوند و یا حتی فقط رابطه دارند و ازدواج ظاهری هم نمی کنند  و در ثانی در این مدت تعهدی نیز به آن زن ندارند و همزمان با چندین زن و دختر دیگر رابطه دارند . ولی پیامبر  اسلام با اینکه بسیار جوانتر از خدیجه بود ازدو اج رسمی با او کرد و در  ضمن به گواهی تاریخ و هم عصران مردی کاملا خویشتن دار بعد از ازدواج بود و تا آخر عمر با خدیجه حتی در خفا به او خیانت نکرد و به او نیز حتی پعد از مرگ عشق می ورزید و از او به نیکی  یاد می کرد. واقعیت این بود که خدیجه جدا از ثروتمند بودن زنی بسیار عفیف و پاکدامن و با فضیلت و پرهیزگار بود و بخاطر همین فضایل، پیامبر خواستگاری اورا پذیرفت ( چون ظاهرا در تاریخ آمده  ابتدا خدیجه خواستار ازدواج با پیامبر ص بود) و با رضایت با وی ازدواج کرد. پس خود این ازدواج و شرایط ان ثابت می کند که پیامبر اسلام ص برخلاف آنچه دشمنان به وی تهمت می زنند مردی هوس باز و  تابع هوی و هوس نبود و به عکس مردی کاملا خویشتن دار و مسلط بر نفس خویش در این مورد بوده.  پس ازدواج او با عایشه بعد از رحلت خدیجه نیز باید علت خاص  و دیگری غیر از هوی و هوس و غریزه ی شهوانی باشد و تابع شرایط خاصی باشد . در توضیح این ازدواج باید گفت اولا ازدواج در سن کم برای دختران و حتی گاهی پسران در  جامعه ی آن زمان عرب با آداب و رسوم خاص کاملا رایج و یک عرف و امر معمولی بوده و مسلما پیامبر اسلام نیز نمی  توانسته خارج از عرف آن زمان عمل کند . دوم آنکه ازدواج پیامبر با عایشه در آن سن بنا‌ بر رعایت حال عایشه از طرف پیامبر بوده چون قرار بر این بوده که ابوبکر پدر عایشه اورا به عقد یک مرد بزرگسال و مشرک که ظاهرا پایبندی چندانی به موازین اخلاقی و الهی نداشته در بیاورد و چون ابوبکر  مسلمان شده بود امکان داشت شوهر عایشه رفتار چندان خوبی با عایشه بخاطر  مسلمان شدن پدرش از آن به بعد نداشته باشد ازیک جهت پیامبر صلاح را در آن دید که عایشه را از پدر خواستگاری کند تا عایشه لااقل اگر هم ازدواج می کند با شخص با ایمان و پایبند به مسائل اخلاقی ازدواج کند و رفتار خوبی بعد از ازدواج با وی شود .

سوم آنکه عایشه مسلما با رضایت کامل با پیامبر ازدواج کرد چون خود پیامبر به یاران خود می فرمود برای ازدواج دخترتان با کسی رضایت خود دختر شرط ازدواج می باشد پس مسلم است عایشه نیز به این ازدواج کاملا رضایت داشته وگرنه خود پیامبر هرگز با او ازدواج نمی کرد . چهارم مسئله ی ایمان و بی ایمانی در اسلام است در قرآن به صراحت می فرماید: که زنان مسلمان نباید با مردان کافر یا مشرک ازدواج کنند ، خب مسلما پیامبر با ازدواج با عایشه می خواست او با شخص مشرکی ازدواج نکند . پس ازدواج پیامبر اسلام  با عایشه با توجه به شرایط خاص زمان و مکان و اموری خاص بود و جالب است با آنکه پیامبر و عایشه هر دو از نظر بدنی سالم بودند   پیامبر از  ازدواج با عایشه  نیز صاحب فرزندی تا آخر عمر  نشد و این ازدواج   یک مورد کاملا  استثنایی بود و نباید برخی از افراد بوالهوس با این بهانه که بله ازدواج با دختر کم سن و سال سنت پیامبر اسلام نیز  بود ، به این نوع ازدواجها بپردارند چون شرایط این زمان با زمان گذشته کاملا فرق دارد و این نوع ازدواج اصلا در این زمان برای بقیه توصیه نمی شود . و بهتر است دختران سن کودکی  و نوجوانی را پشت سر بگذارند و از نظر بدنی رشد لازم را داشته باشند تا آمادگی لازم برای بارداری را داشته باشند.

یکی از وقایع مهم تاریخ  اسلام و شیعه قیام امام حسین ع و عاشورا می باشد . آن چیزی که اخوندها معمولا بر روی منبرها بیان می کنند  این است که امام حسین بخاطر  این بر علیه یزید قیام کرد و یا او بیعت نکرد که یزید شخصی شراب خوار ، میمون باز ، زنباره و خلاصه فاسد یود و لیاقت حاکمیت مسلمین را نداشت و اکنون ما باید بخاطر شهادت امام حسین چهل شبانه روز ضجه و زاری کنیم و بر سر و سینه  بزنیم و عزاداری کنیم تا خدا گناهان مارا بیامرزد و هر قطره ی اشکی که کسی برای امام حسین بریزد خدا تمام گناهان اورا می آمرزد. و این توصیه به شیعیان باعث رواج گناه و   فساد و بی اخلاقی  شیعیان نیز شده چرا که افراد بوالهوس و شیعه نمایان با اعتماد به این حرف باطل اخوندها در طول سال هرگونه گناه و فساد را مرتکب می شوند و  مطمئن هستند با ریختن یک قطره اشک برای امام حسین تمام گناهان آنها پاک می شود و غافل هستند که این سخن باطل آخوندها مخالف آیات صریح قرآن است که می فرماید: هیچ کس بارگناه کسی را به دوش نمی کشد . در حرمت و حرام بودن عزاداری افراطی در قرآن و سنت پیامبر اسلام و اهل بیت نیز قبلا مطالبی را بیان و اثبات کردیم که امام حسین ع در  شب عاشورا حتی خواهرش را از ضجه و زاری و عزاداری افراطی بعد از شهادتش برحذر داشته . ولی خب شاید نظر اخوندها از نظر امام حسین ع و پیامبر بالاتر باشد و ما خبر نداریم . بهر حال براستی اما فلسفه ی واقعی عاشورا و قیام امام حسین ع چیست؟ در این مورد باید گفت که قیام و یا به عبارت صحیحتر حرکت امام حسین ع در برابر یزید و عدم بیعت با او در ادامه ی راه امام علی ع و امام حسن مجتبی ع در مقابله با یک بدعت خطرناک در حاکمیت مسلمین بود و آن این بود که تا زمان  امام علی ع یعنی خلیفه ی چهارم سنت صحیح اسلامی در انتخاب خلیفه و حاکم مسلمین حاکمیت شورایی مبتنی بر بیعت مردم با خلیفه و یا به تعبیر امروزی تعیین خلیفه با رای مردم و مسلمین بود . و حتی خود امام علی ع در در نهج البلاغه صراحتا حاکمیت خود را بر  مردم یک امر زمینی و مردمی می داند هر چند مقام امامت را به عنوان یک شان و مقام آسمانی از طرف خدا دارا بود . و حتی در  نامه ی خود  به معاویه نیز به او تذکر  داده که مسلمین مرا به عنوان خلیفه انتخاب کردند همانگونه که سه خلیفه ی قبلی را مردم انتخاب کردند. ولی مشکل اینجا بود که معاویه که شخصی فرصت طلب و قدرت طلب بود نمی خواست  این سنت صحیح اسلامی را قبول کند و تصمیم داشت این روند را به نفع خود  و خانواده اش تغییر دهد و خلافت مسلمین را تبدیل به سلطنت موروثی از پدر  به فرزند کند و این بدعتی خطرناک و انحرافی بزرگ در دین اسلام و حاکمیت سیاسی بود که هنوز نیز جامعه ی اسلامی با تبعات آن مواجه است و هنوز اکثر حاکمان ممالک اسلامی نه بر  اساس رای و خواست واقعی مردم بلکه با زور چکمه و دیکتاتوری نظامی  حاکمیت آنها با کودتا تعیین می شود و یا اوایل کار با فریب مردم با ظواهر دینی و بعد با توسل به نیروهای نظامی عده ای شیاد با نام دین بر مردم حکم می رانند  و یک نوع استبداد دینی را در جامعه حاکم می کنند که هر دو نوع حکومت یاد شده نیز می دانیم  در حقیقت دست نشانده و دست‌پخت   سرویس های جاسوسی دجال یا نظام سلطه ی جهانی  در کشورهای اسلامی هستند . و واقعا مردم در انتخاب این حاکمان هیچ نقشی ندارند و تمام انتخابات هم فرمالیته و با تقلب و دستکاری و مهندسی شده برای فریب مردم می باشد. بگذریم به  حال امام علی ع تا توانست در  برآبر  این بدعت معاویه ایستادگی کرد ولی یارانش با او همراهی نکردند تا در  این مبارزه  با دسیسه ی به احتمال زیاد عمرو عاص به شهادت رسید . امام حسن مجتبی ع نیز که بعد  از پدر  مردم با او بیعت کردند در همین راه مبارزه و ایستادگی کرد و چون خیانت یاران خویش را دید و یاوران قابل اعتمادی نداشت مجبور  به صلح مصلحتی با معاویه شد با این شرط که معاویه به این سنت صحیح اسلامی در  تعیین خلیفه با بیعت مردم بدون استفاده از اهرم زور و ثروت پایبند بماند و بعد از خودش فرزندش یزید را بدون توجه به خواست مسلمین جانشین خود  نکند  و خلافت مسلمین را به شورا و بیعت مسلمین واگذار کند . معاویه ابتدا با ریاکاری و برای فریب مردم این اصل را پذیرفت ولی  بعد از شهادت امام حسن ع  ودرست اندکی قبل از مرگ خود عهدشکنی کرد و پیمان نامه ی صلح را نقض کرد و برخلاف پیمان نامه با امام حسن مجتبی ع فرزندش یزید را بعد از خود بدون توجه به خواست اکثریت مسلمین که راضی به این کار  نبودند (چون یزید فردی فاسد و معلوم الحال بود) بر اریکه ی قدرت نشاند  و  اینجا بود که امام حسین ع دیگر  سکوت را جایز ندانست  و  با بیعت با یزید مخالفت کرد و با نامه نوشتن  کوفیان به وی  برای قبول خلافت و عهدشکنی آنها  فاجعه ی  تاسف بار عاشورا به

وقوع پیوست . و این است فلسفه ی واقعی عاشورا که آخوندهای منبری از بازگو کردن آن ابا دارند و   آن را از مردم کتمان می کنند و به جای آن خرافات و بدعت‌های عزاداری و خودزنی و ...در بین مردم  رواج می دهند چون می دانند که اگر مردم به فلسفه ی واقعی عاشورا که لزوم حاکمیت صالحان با رای و   نظر واقعی   مردم است آشنا شوند و به حقیقت پی ببرند بر  علیه حاکمیتهای طاغوتی خویش قیام خواهند کرد و  حتی یک روز نیز آنها را بر تخت حاکمیت خود باقی نخواهند گذاشت و اینجاست که در می یابیم  که طبق روایات صحیح مهدویت، چرا مهدی موعود عج درست در روز عاشورا قیام جهانی خویش را شروع می کند چون راه مهدی عج در حقیقت همان راه امام حسین ع  و دیگر ائمه ی هدی  می باشد .  " بدرستی که حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است "  سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.