نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

 علت اینکه مردم حقایق و لایه های زیرین حقیقت را نمی فهمند عدم دانش و معرفت کافی و قشری بودن و عدم بصیرت کافی می باشد مثلا  برخی که بسیار سطحی نگر هستند همین حاکمیت موجود در ایران را حاکمیت حق و دینی و اسلامی می دانند . و برخی که کمی داناتر هستند  می فهمند این حاکمیت طاغوت است و عامل تمام بدبختی مردم همین مسئولان و رهبران رده بالای این حاکمیت است . اما کسانی که کمی عمیقتر فکر می کنند متوجه می شوند که این کارگزاران حاکمیت فقط دست نشاندگان و مزدوران حاکمیت واحد جهانی دجال می باشند و آنها که ازین نیز عمیقتر فکر می کنند و در واقع به حقیقت رسیده اند متوجه می شوند که این نظام و حاکمیت دجال در حقیقت دست پخت ابلیس یا شیطان است که دشمن قسم خورده ی بشریت است . همان کسی خداوند در قرآن به عنوان دشمن اصلی بشریت اورا برای مردم در تمام زمان‌ها و مکان‌ها معرفی و در مورد او و نقشه هایش در  قرآن افشاگری نموده .

یکی از مسائلی که افراطیون ملی گرا در ایران که در نژادپرستی روی هیتلر و حزب نازی را سفید کرده اند  زیاد مطرح می کنند و به بدترین شکل برای دشمنی با اسلام ازآن سو استفاده می کنند قضیه ی درگیری مسلمین صدر  اسلام با حاکمیت ساسانی بود که غالبا ازآن با تعبیر حمله ی وحشیانه ی اعراب به ایران   یاد می کنند . در این مورد نیز برای جلوگیری از سو استفاده ی این بازماندگان افراطی ساسانیان باید روشنگری لازم صورت بگیرد . اولا در  مورد این درگیری نظامی باید توضیح داد که بر خلاف آنچه که در رسانه های ماهواره ای و مجازی این افراطیون بیان می کنند . به هیچ وجه اعراب مسلمان مقصر و شروع کننده ی جنگ نبودند . و بیشتر خطا  و  اشتباهات برخی از شاهان و حکام ایرانی باعث این درگیری نظامی شد مسلما باید گفت که اگر آیین اسلام بصورت صلح آمیز و با فرستادن سفرا و مبلغان دینی به ایران وارد می شد صد البته بهتر بود و تاثیر مثبت تری بر مردم ایران داشت ولی واقعیت این است که شاهان و حکام آن زمان ایرانی خود از این روند جلوگیری کردند و باعث در گیری نظامی با اعراب مسلمان شدند . در آغاز که پیامبر اسلام بصورت مسالمت آمیز و دوستانه و از روی خیر خواهی آن هم به فرمان الهی نامه ای به خسرو پرویز شاه ایران نوشت  و مثل سایر سران کشورها اورا به اسلام و یکتاپرستی دعوت کرد و توصیه کرد که طبق کلام خدا مردم در ایران برخی خود را ارباب برخی دیگر قرار ندهند و همه بنده ی خدا باشند چون حاکمیت ساسانی واقعا یک نظام طبقاتی ظالمانه در کشور ایجاد کرده بود و بیشتر مردم  زیر دست را به نوعی به بردگی گرفته بود چیزی که حتی مخالف تعالیم راستین زرتشتی نیز بود  ولی خسرو پرویز دعوت پیامبر را نپذیرفت و حتی به روایتی نامه  را پاره کرد و حتی به فرستاده ی پیامبر توهین کرد. این اولین  و آخرین اشتباه خسرو پرویز بود چون بعد از آن در مدتی کم توسط پسرش به قتل رسید .این اشتباه او زمینه را برای تیره شدن روابط حاکمیت ساسانی و اعراب مسلمان  فراهم کرد .به هر حال  خسرو پرویز به این هم اکتفا نکرد و نامه ای برای حاکم ایرانی خود در یمن نوشت و از او خواست دو پیک بفرستد و در مورد پیامبر اسلام در مدینه تحقیق کند که او چه کسی می باشد . وقتی این دو پیک به مدینه رسیدند پیامبر اسلام علت آمدن آنها را جویا شد و آنان گفتند ما از طرف حاکم خسرو پرویز از یمن به اینجا آمده ایم پیامبر به آنها با ملایمت گفت : ولی خدایگان یا پادشاه شما را خدای من دیشب به قتل رساند . آن دو پیک سراسیمه به نزد حاکم یمن آمدند و قضیه را به او گفتند : او گفت من پیکی به پایتخت می فرستم اگر گفتار این مرد صحیح باشد پس واقعا خبری غیبی از جانب خدا گفته  و براستی پیامبر خداست. در این زمان پیکی از پایتخت ساسانی از شیرویه فرزند خسرو پرویز به حاکم یمن رسید که پدر از دنیا رفته وازین پس من شاهنشاه شما هستم در این حال حاکم ایرانی یمن و بسیاری از ایرانیان و مردم یمن یقین پیدا کرد ند که پیامبر اسلام واقعا از جانب خداست و به او ایمان آوردند. به هر حال پس از رحلت پیامبر و در زمان ابوبکر چند پیامبر دروغین در حجاز و اطراف یمن پیدا شدند و تعدادی نیز از دین برگشته و مرتد شدند یکی ازین پیامبران دروغین به همراه مرتدان به یمن هجوم آوردند و حاکم ایرانی او و تعداد زیادی از مومنین را شهید کردند ابوبکر خلیفه ی اول سپاهی را به فرماندهی خالدبن ولید   برای سرکوب این مرتدان به یمن فرستاد ولی در آنجا حاکمان ایرانی ساسانی دومبن اشتباه مهلک را مرتکب شدند و از مرتدان  حمایت های نظامی و مالی کردند خالد موفق شد مرتدین را سرکوب و انتقام تازه مسلمانان یمن را از آنها بگیرد ولی چون حاکمیت ساسانی از مرتدان حمایت کرده بود درگیری نظامی هم بین سپاه اسلام و سپاهیان ساسانی روی داد و در این درگیری ها مسلمین پیروزی محدودی  در حوالی عراق  نیز  به دست آوردند و خلیفه دوم عمر نیز نظرش بر این بود که دیگر این پیروزی برای مسلمین کافی است و   سپاهیان اسلام جنگ را ادامه ندهند ولی اشتباه  سوم حاکمیت ساسانی این بود که اصرار داشت جنگ و درگیری نظامی را با مسلمین ادامه دهد و این  اشتباه باعث شد که عمر دستور حمله ی همه جانبه را به سپاه ساسانی صادر کند .  همه ی این وقایع بطور مستند در تواریخ معتبر اسلامی  آمده  و می بینید که درگیری نظامی از طرف اعراب مسلمان نبوده  که افراطیون ملی گرا ادعا می کنند‌ . اصولا وقتی تعصب به میان آمد انسان نمی تواند هیچ  حقیقتی به خصوص حقایق تاریخی را درست ببیند و درک کند.

در اسلام و قرآن نیز قانون جنگ به این صورت است که تا وقتی  کفار و اهل کتاب به شما کاری نداشته باشند و توطئه نکنند به آنها کاری نداشته باشید و اگر صلح کردند شما هم صلح کنید و صلح بهتر است و اگر توطئه و جنگ بر علیه شمارا شروع کردند شما نیز با آنها بجنگید و از خود با تمام توان دفاع  کنید و الیته این قانون مطابق با فطرت پاک هر انسانی است که دفاع مشروع  را حق مسلم خود می داند. جدا ازین  حقیقت این است  که جنگ اسلام و اعراب مسلمان با مردم زیر دست ایران به هیچ وجه نبود بلکه جنگ اسلام با اشرافیت ساسانی و حاکمیت ظالم  ساسانی یود که بین مردم خویش نیز تبعیض قائل می شد و  آنها را استثمار می کرد . به بیان دیگر همچنانکه اسلام با اشرافیت عرب که در قریش نمایان شده یود جنگید و آن را نابود کرد با اشرافیت ظالم ساسانی نیز درست با همان شیوه جنگید و آن را نابود کرد . و مردم را به معنی واقعی از بردگی  حاکمیت ظالم رهانید . حال اگر بعدها بنی امیه و بنی عباس حاکمیت  مشروع اسلامی را که بر  اساس شورا و عقل جمعی بود تحریف کردند و آن را تبدیل به سلطنت موروثی کردند و هم نسبت به  اعراب مسلمان و اهل بیت پیامبر ص و هم  مردم تازه مسلمان ایران جنایات زیادی را مرتکب شدند آن مسئله ی دیگری است که ابدا ربطی به احکام رهایی بخش و توحیدی اسلام  حقیقی که به عدل و مساوات و انصاف  با همه ی مردم  دعوت می کند و  تمام انسان‌ها را در برابر خداوند یکسان می داند ، ندارد . به هر حال نباید جنایاتی را که برخی مسلمان نماها بی‌توجه به احکام اسلام نسبت به تمام مسلمین و از جمله مردم ایران مرتکب شدند به پای دین اسلام ریخت . تمام جنایاتی  را که در جنگها با غیر نظامیان و بی گناهان  با نام اسلام شده بی اساس و دروغ و تهمت به اسلام است . بلکه این جنایات عملکرد افراد فرصت طلبی است که در همه ی نهضت های  حق طلبانه و الهی بر موج حوادث سوار می شوند و اهداف شیطانی و حیوانی دارند و مسلما بین مسلمین صدر اسلام نیز ممکن است چنین افراد ی بوده باشد که خداوند در قرآن آنها را فاسق نامیده و مسلمین واقعی را از آنها بر حذر داشته است .    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

یکی از مسائلی که در علوم قرآنی در زمان حال مطرح گردیده مسئله ی اعجاز علمی قرآن کریم است  . پرسش اینجاست آیا در قرآن به  حقایق و کشفیات علمی چند قرن اخیر اشاره یا تصریح شده یا خیر ؟ در پاسخ اول باید تذکر داد که قرآن یک کتاب علمی با اصطلاح علمی  امروزی نیست و اصولا قرآن کریم برای بیان مسائل و حقایق علمی نازل نشده چون استعداد کشف حقایق علمی در وجود بشر وجود دارد و به تدریج با تلاش و مجاهده علمی و تحقیق و استفاده از ابزار تجربه و فرضیه و آزمایش روز به روز حقایق علمی بیشتری کشف می کند و این نوع تحقیق علمی در طبیعت نیز در قرآن بسیار توصیه شده بلکه قرآن یک کتاب هدایت با مسائل دینی و اخلاقی و نیز فلسفه ی خلقت و آغاز و پایان آفرینش است که برخی ازین مسائل به کلی از احاطه ی علمی بشر خارج است مثل هدف خلقت انسان ، روح انسانی ، قیامت ، صفات خدا ، وجود  خداو...مسائلی ازین دست و چون خداوند خود می دانست این حقایق از احاطه ی علمی بشر خارج است و در علم بشری نمی گنجد ترجیح داد ابن معارف را از طریق کتب آسمانی به بشر عرضه کند و چوک می دانست اینگونه مسائل نیز از طریق علم بشری قابل اثبات و یا رد نیستند تاکید کرد که بهتر است بشر به اینگونه مسائل ایمان بیاورد چون اگر انسان توانست حقیقتی را چون خدا اثبات کند دیگر مسئله ی ایمان منتفی بود و ایمان تنها اموری را شامل می شود که قابل اثبات علمی نباشند  و فقط باید  به پیام‌های خداوند در کتب آسمانی در مورد این امور اعتماد کرد و ایمان آورد که این امر در فلسفه ی کانت  بزرگترین فیلسوف مغرب زمین نیز کاملا و به خوبی اثبات شده . با این  تذکرات حال به اعجاز علمی قرآن می پردازیم . در قرآن کریم با اینکه گفتیم یک کتاب علمی به معنای مصطلح امروزی نیست  اعجازات علمی متعدد و بسیاری دیده می شود . هدف خداوند از بیان این واقعیات علمی در قرآن نشان دادن و اثبات این امر است که قرآن کریم واقعا کلام بشری نیست ازین جهت کلام بشری نمی تواند باشد که امکان ندارد یک شخص امی و درس نخوانده که حتی خواندن و نوشتن بلد نبود در آن محیط عقب مانده ی فکری و فرهنگی در حجاز بتواند کتابی بیاورد که به دهها واقعیت علمی اشاره و تصریح کند که تازه چند دهه از کشف آنها توسط دانشمندان علم تجربی گذشته و این واقعیات علمی مسلما از منبعی غیبی  که عالم تمام علوم است یعنی ذات باریتعالی به این شخص وحی و الهام شده پس خود همین امر دلیل قاطع بر حقانیت دعوت اوست و اینکه او واقعا برانگیخته از سوی خداست. پس هدف قرآن از بیان برخی حقایق علمی نشانه دادن اعجاز و فوق بشری بودن کلام وحی و صدق رسالت پیامبر اسلام است و این تازه یک جنبه از جنبه های اعجاز قرآن کریم می باشد  . حال به ذکر یکی دو مورد از اعجازات علمی قرآن می پردازیم . در قرآن کریم در مورد بینگ  بنگ یا انفجار بزرگ که از کشفیات علمی  چند دهه ی گذشته است  می فرماید :" آیا کسانی که کافر شدند ندیدند که آسمانها و زمین ( تمام کرات و کهکشان‌ها در  یک نقطه)  بسته بودند پس ما آنها را باز کردیم  و از آب هر چیز را زنده نمودیم . " طبق کشفیات علمی جدید تمام زمین و آسمان و کرات و  کهکشان‌ها در ابتدای خلقت در یک نقطه ی بسیار کوچک و بسیار داغ بصورت فشرده قرار داشتند و ناگهان در کسری از ثانیه شروع به گسترش و باز شدن کردند و از گسترش آنها به تدریج در طی میلیاردها سال تمام کهکشان‌ها و ستارگان  و  کرات آسمانی و زمین و آسمان به وجود آمدند و همچنین تمام کشفیات علمی ثابت می کند که منشا حیات بر روی کره ی زمین  آب بوده است .  همچنین دانشمندان ثابت کرده اند که این آب از طریق شهاب سنگها که حاوی  مقدار زیادی یخ بودند به کره ی زمین آمده و قرآن در این مورد  می فرماید: ما آب را از  آسمان فرو فرستادیم و از آن همه چیز را زنده گردانیدیم . همچنین در آیه ای  دیگر می فرماید: که ما آسمان ( آسمان دنیا ) را خلق کردیم  و مرتبا آن را گسترش می دهیم . و کشفیات اخیر علمی نیز بر طبق تحقیقات دانشمند کیهانشناس آمریکایی  ، هابل   ثابت می کند  که تمام کهکشان‌ها و ستارگان لحظه به لحظه در حال گسترش و دور شدن از هم با سرعت زیاد می باشند و فضا مرتبا در  حال گسترش است و جالب است که دانشمندان اخیر ثابت کرده اند تنها کهکشان‌ها و ستارگان از هم دور نمی شوند بلکه خود فضا که کهکشان‌ها و ستارگان در آن آن قرار دارند در حال گسترش و پهن شدن است و ازین جهت خدا می فرماید: ما آسمان ( خود فضا) را گسترش می دهیم و این امر یعنی اوج اعجاز علمی قرآن کریم . جالب است که در آیه ی اول که ذکر کردیم   که نمی فرماید مشرکان ندیدند ... بلکه می فرماید: کافران ندیدند و این خیلی قابل تامل است چون مخاطب این آیه مشرکان مکه نبودند  چون مشرکان مکه خدا را قبول داشتند ولی در کنار آن  بت‌ها را نیز می پرستیدند و مشرک بودند نه کافر. ولی کفار کسانی هستند که اصلا وجود خدا را انکار می کنند .

 

پس   در این آیه مخاطب قرآن نه مشرکان مکه بلکه دانشمندان اکثرا خدا ناباور ( کافر) امروزی هستند که با تلسکوپ های نجومی نظیر تلسکوپ هابل و تلسکوپ های جدیدتر به کهکشان‌های دوردست نگاه کردند و دیدند که آنها لحظه به لحظه از هم دورتر می شوند و در نتیجه برایشان ثابت شد که باید همه ی این کهکشان‌ها  زمانی در یک نقطه بوده باشند و در زمانی بسیار  دور شروع به دور شدن از هم کرده  باشند و بدین ترتیب  آثار بیگ بنگ یا انفجار بزرگ را به نوعی با تلسکوپ دیده اند . ولی مشرکان مکه که چنین امکاناتی نداشتند پس قطعا مقصود خدا از کفار در این آیه دانشمندان کافر یا خداناباوری هستند که  با وجود اینکه خداوند آنها را آفریده و قوه ی تفکر و تحقیق به آنها داده و آثار انفجار بزرگ را با تلسکوپ دیده اند باز وجود خدا را انکار می کنند و این اوج ناسپاسی و کفر می باشد چون کفر به معنی ناسپاسی می  باشد.    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

یکی از پرسش هایی که گاهی در ذهن ما نقش می بندد این است که ریشه ی ایمان و بی ایمانی چیست ؟ چرا برخی مردم زود به یک حقیقت ایمان و باور پیدا می کنند وبرخی هرچقدر  نیز  دلایل محکم برای آنها بیان شود انکار می کنند و اهل باور نیستند . در پاسخ باید گفت که باور و ایمان یک امر کاملا قلبی و درونی و به اذن و اجازه ی خداوند و مربوط به ملکوت عالم است و ربط زیادی به سواد دانشگاهی و فهم و دانش بالا و ظاهر فرهیخته و با کلاس و طبقه ی اجتماعی ندارد.. در واقع باید  گفت برای کسب علوم دیگر چون فیزیک و شیمی و ریاضی و.. ابزار تحقیق و تجربه و تفکر لازم است ولی برای کسب معارف الهی و پیشرفت معنوی   که منجر به نفوذ ایمان در قلب انسان می شود  دو بال لازم است یکی بال تفکر و تحقیق و مجاهده ی  علمی برای شناخت معارف الهی  و بال دیگر تزکیه و  تقوا و پرهیزگاری  و اخلاق مداری انسان است و تا این شرط دوم رعایت نشود یک انسان حتی اگر پروفسور رشته  ی ادیان نیز باشد بویی از ایمان را نیز در دل خویش حس نخواهد کرد چون ایمان    شخص فقط در  دست ذات باریتعالی است و  تا شخصی اهل پاکی دل و تسویه ی درون نباید  و یک سری حدود اخلاقی و الهی را رعایت  نکند  خدا توفیق ایمان را به وی نخواهد داد  حتی اگر بسیار نیز روشنفکر و باسواد و با معلومات و اهل تحقیق و مطالعه  باشد به زبان ساده تر شرط ایمان آوردن تقوا و پرهیزگاری است و اگر در کسی تقوا نباشد خداوند اجازه نمی دهد به حریم ایمان وارد شود . این است که مشاهده می کنیم در طول تاریخ و زمان حال ممکن است یک چوپان و یا فرد عامی بر اثر تقوا و پرهیزگاری  به وادی ایمان وارد شده و به مراتب والا رسیده و معارفی نیز به دست آورده  چنانکه برخی پیامبران الهی شعله چوپانی داشتند ولی  شخصی نیز بالاترین مدارک دانشگاهی را حتی در رشته ی ادیان کسب کرده ولی کوچکترین ایمانی هم به خدا و پیامبران ندارد. برای همین خداوند در قران کریم  می فرماید :  دانشمندان و صاحبان علم  که  قائم به قسط یا به زبان امروز دانشمندان  منصف و اخلاق مدار و خویشتن دار و پرهیزگار به خدا ایمان می آورند نه هر دانشمند بی اخلاق و بی تقوایی . حتی برخی اخوندها را در عصر حاضر مشاهده می کنیم که به درجه ی اجتهاد رسیده اند و مرجع تقلید هم هستند ولی خداوند عالم است که هیج ایمان واقعی در دل آنها وجود ندارد و دلیل آن نیز آن است  که راحت هر جنایتی را بر علیه خلق خدا مرتکب می شوند  و چنان بیت المال واموال عمومی  را غارت می کنند که مشخص است ایمان و باوری  به قیامت و عقوبت اعمال خویش ندارند و آیا این اعمال نشانه ای جز بی ایمانی این افراد می تواند باشد ؟  به قول حافظ : گوییا باور نمی دارند روز داوری        کین هم قلب و دغل در کار داور می کنند .

 در زمینه ی ملاک دعای درست و خالص از نظر خدا و قرآن کریم پیش ازین توضیحات لازم را داده ایم گفتیم که دعا زمانی مورد قبول خداوند قرار می گیرد  که خالصانه و فقط  از خدا و به درگاه خدا باشد و اشخاصی دیگر را در دعا کردن با نام خدا یاد نکنیم و  حاجات خود را بجز از خدا از کسی نخواهیم چون خدا می فرماید : و همراه خدا احدی را به دعا نخوانید و در سوره ی حمد نیز می خوانیم : فقط تو را می پرستیم و فقط از تو یاری می جوییم . چون دین مورد قبول خدا در  قرآن دین خالص آلهی است و این با صراحت در قرآن نیز ذکر شده پس دعا نیز باید کاملا و فقط  خالصانه  با نام  و برای خدا باشد نه احدی دیگر یکی از دلایلی که بسیاری از دعاهای مردم اجابت نمی شود همین شرک در عبادت و دعا کردن است پس دعاهایی مثل یا خدا به حق فلان امام و یا پیامبر یا حضرت عباس فلان حاجت مرا برآورده گردان کلا از نظر خدا شرک آمیز و باطل است و نه تنها برآورده نمی شود بلکه باعث خشم خدا و نزول بلا هم می شود چون از نظر خدا شرک تنها گناهی است که بخشودنی نیست .اگر بخواهید طرز صحیح دعای خالصانه را یاد بگیرید قرآن را با معنی تحت الفظی با دقت بخوانید   و ببینید که هر کدام از انبیا و اولیای الهی چگونه دعا می کردند آیا در دعا غیر از خدا و نامهای او کسی یا چیز دیگر می خواندند.؟ مسلما خیر پس طریق صحیح دعا کردن نیز همین دعای خالصانه فقط با نامهای نیکوی خدا و یاری و حاجت خواستن فقط از خداست نه کسی دیگر . بر این اساس اگر دعاهای مفاتیح و دیگر کتب دیگر را مطالعه کنید خواهید دید که بسیاری از آنها دعاهای غیر توحیدی و شرک آلود است چون در آنها در کنار نام خدا نام اولیای او در دعا بسیار استفاده شده که تماما شرک آمیز و باطل است . آما دعاهایی نیز در آن دیده می شوند که بسیار ناب و توحیدی هستند  مثل دعای خالص و توحیدی کمیل که چون گوهری در میان این دعاهای  شرک آمیز می درخشند مثلا این به اصطلاح دعای توسل بسیار شرک آمیز و و غیر توحیدی است چون در کنار نام خدا برای حاجات از نام امامان نیز استفاده می شود بر این اساس  خود ما می توانیم بر اساس این ملاک قرآنی که بیان کردیم دعاهای خالص و توحیدی را از دعاهای شرک آمیز تشخیص دهیم و از خواندن دعاهای شرک آمیز کاملا توبه و پرهیز کنیم در این صورت می توانیم بگوییم در حال عبادت خالصانه ی خدا هستیم .

یکی از پرسش های بشر در  عصر  حاضر  در مورد وجود  اصطلاحا موجودات فضایی می باشد . آیا به راستی این موجودات وجود دارند یا خیر؟  در این  مورد پاسخ هم مثبت است و هم منفی واقعیت این است که این موجودات واقعا وجود دارند اما نه به این صورتی که رسانه های جمعی وابسته به دجال برای مردم دنیا بیان می کنند چون آنها  در این مورد نیز به نوعی در حال کتمان حقایق و تحریف واقعیت در  این مورد برای مردم دنیا می باشند. . قبلا بیان کردیم که مقصود از هفت آسمان در قرآن همان هفت عالم و یا هفت بعد هستی است گفتیم عالم هستی دارای کلا ۱۱ بعد می باشد که چهار بعد طول و عرض و ارتفاع و بعد چهارم زمان که در نسبیت انیشتین نیز ثابت شده مربوط به عالم طبیعت یا جهان فیزیکی ما و به تعبیر قرآن کریم عالم دنیا می باشد و هفت بعد دیگر هفت عالم دیگر یا به تعبیر قرآن هفت آسمان می باشند که در مجموع طبق آخرین کشفیات علم فیزیک یازده بعد هستی می باشند و فراتر از این ابعاد عالم خداوندی یا خداوند است که بر تمام این ابعاد محیط است و بزرگترین عالم نیز می باشد. حال طبق آیات قرآن کریم خداوند در تمام این آسمانها و ابعاد و عوالم هستی و نیز زمین و عالم دنیا موجوداتی خلق کرده . که موجودات زمینی یا عالم دنیا با چشم ظاهری  دیده می شوند ولی موجودات ابعاد دیگر یا آسمانهای دیگر گاهی به ندرت و در شرایط خاصی برای افراد خاص قابل دیدن هستند مانند فرشتگان که پیامبران و اولیای الهی تنها قادر به دیدن انها هستند و یا جن ها که در  شرایط خاصی برخی قادر  به دیدن و ارتباط با آنها هستند    پس آن چیزی که در رسانه ها غالبا از آن اصطلاحا تعبیر به موجودات فضایی می کنند در حقیقت انواع نژادهای جن و انواع ملائکه هستند که قرآن نیز از آنها یاد کرده  و فرموده  که ما هم جنیان و هم انسان ها  و هم ملائکه را در آسمان و  زمین و بین آنها خلق کردیم . حال این موجودات یعنی انواع جن و انواع ملائکه به طور کلی به دودسته ی نیروهای خیر و شر تقسیم می شوند.  ملائکه که می دانیم خیر محض می باشند ولی خود  جنیان نیز به دو دسته ی خیر و شر تقسیم می شوند دسته ی شر آنها پیرو ابلیس و یا عزازیل یا شیطان می باشند و حتی برخی از آنها از فرزندان و ذریه ی شیطان می باشند و انسان‌ها را به بدی وسوسه می کنند و دشمنان خدا و مؤمنان می باشندو دسته ی خیر  آنها دیندار هستند و مانند انسان‌ها دارای ادیان و فرقه های مختلف مثل مسیحی و یهودی و شیعه و سنی و...می باشند.جنیان خود پیامبر  مستقل از جن ندارند و پیامبران انسان‌ها پیامبران جن نیز می باشند. البته در قرآن بیان شده قبل از این جنیان اجازه داشتند به ابعاد و آسمانهای دیگر هم بالاتر بروند و خبر کسل کنند ولی بعد از نزول قرآن دیگر خداوند چنین اجازه ای به آنها نمی دهند و باید در ابعاد پایین و  نزدیک به عالم طبیعت و نزدیک زمین به سر ببرند جنیان و ملائک یا فرشتگان از روزگاران بسیار دور به روی کره ی زمین رفت  و آمد داشته اند و با انسان‌ها در ارتباط بوده اند. معمولا نیروهای خیر و فرشتگان با پیامبران و اولیا و نیروهای شر و جن های شیطانی با انسانهای شرور   و گناهکار و خونریز در ارتباط بوده اند و حتی سنگ نگاره های باستانی نیز این سخن را تایید  می کنند . این نیروهای خیر  گاهی بر روی زمین درست مانند انسان تجسم یا تجسد پیدا کرده و ماموریت‌هایی انجام داده اند مانند هارون و ماروت که به تعبیر قرآن در تمدن بابل فرود آمدند و به صورت دو انسان تجسد یافتند و برای اینکه مردم را از شر سحر آموزی شیاطین نجات دهند علم سحر و مقابله با سحر و جادوگری را به انسانها آموزش می دادند. در زمان حصرت ابراهیم نیز تعدادی از ملائک به صورت انسان تجسد یافتند و پیش او و همسرش رفتند و ماموریت داشتند به ابراهیم بشارت فرزند دهند و قوم لوط را نابود سازند. به هر حال در عصر حاضر نیز این موجودات خیر و شر در حال رفت و آمد به زمین و ارتباط با برخی انسان‌ها می باشند که در  مناطقی به آنها جن و ملائک و در  مناطقی دیگر موجودات فضایی می گویند. اصولا برخلاف تصور بیشتر مردم این موجودات از کرات و کهکشان‌های دیگر به هیچ وجه به زمین نمی آیند بلکه همه ی آنها از ابعاد یا عوالم دیگر هستی به دنیای ما ویا کره ی زمین می آیند . این موجودات تا زمانی که در ابعاد دیگر  و بالاتر از جهان فیزیکی ماهستند چون در آن ابعاد قوانین فیزیکی و نیروهای عالم ماده  نظیر جاذبه و ...وجود ندارد نیاز به وسایل نقل و انتقال و پرواز مانند بشقاب پرنده ندارند ولی همینکه در عالم فیزیکی و بعد زمینی دنیای ما وارد شدند و تجسد فیزیکی  یافتند مانند انسان‌ها نیاز به وسایل نقل و انتقال و پرواز دارند چون قوانین عالم ماده بر این عالم حاکم است .

معمولا فرشتگان و نیروهای خیر با هر کسی از انسان‌ها ارتباط برقرار نمی کنند و فقط با افراد پاک  و صالح آن هم به ندرت ارتباط زمینی برقرار می کنند ولی نیروهای شر و جنیان با بیشتر انسانهای کره ز زمین می توانند ارتباط داشته باشند و اکنون نیز بیشتر برخوردها و گزارش انسان‌ها از ملاقات با اصطلاحا موجودات فضایی مربوط با انواع نژادهای جن می باشند  و اما دلیل این سخن چیست که این موجودات فضایی همان جنیان می باشند؟ چون گزارشاتی که ملاقات کنندگان از این موجودات ارائه می کنند نشان می دهد که خصوصیات این موجودات به جن ها شباهت تام دارد اولا شکل ظاهری آنها درست شبیه جنیان  است کسانی که با جنیان در ارتباط هستند این سخن را بهتر درک می کنند دوم اینکه طرز صحبت کردن آنها با انسان‌ها و با یکدیگر  به صورت ارتباط فکری و یا همان تله پاتی است و می دانیم جنیان به این صورت با یکدیگر صحبت می کنند و   نیز می دانیم که شیاطین که از جنیان می باشند نیز از طریق تله پاتی یا ارتباط ذهنی انسان‌ها را وسوسه می کنند. سوم از زمان قدیم گزارش‌های بسیاری آمده که بارها جنیان افرادی را از انسان‌ها ربوده اند و بعد از مدتی دوباره آنها را برگردانده اند و در گزارشات مربوط به بینندگان موجودات فضایی نیز بسیار ذکر می شود که تعدادی از انسان‌ها برای مدتی توسط این موجودات ربوده شده اند و برروی بدن  آنها عمل خاصی انجام شده و بعد دوباره آن شخص را به مکان خویش برگردانده اند. در مورد شیطان که از جنیان است  خدا در  قران می فرماید : گاهی شیطان یک مسئله را از خاطر و ذهن انسان می برد و انسان آن مسئله را فراموش می کند و در گزارشات بینندگان موجودات فضایی نیز آمده که این موجودات در حافظه ی شخص ربوده شده گاهی دخل و تصرف می کنند و حوادثی را برای مقاصدی خاص برای مدتی از حافظه ی او پاک می کنند . همچنین در این گزارش‌ها از به اصطلاح موجودات فضایی آمده که گاهی این موجودات در بدن شخص ربوده شده عمل جراحی خاصی انجام می دهند و در زندگی نامه ی پیامبر اسلام نیز آمده که زمانی که در صحرا در کودکی نزد کودکان حلیمه دایه ی او در حال بازی بود یک روز کودکان او سراسیمه و وحشت زده نزد حلیمه آمدند و گفتند محمد در زیر درخت تنها خوابیده بود که دو مرد سفید پوش آمدند و سینه ی وی را شکافتند و کاری در سینه ی وی انجام دادند و  دوباره سینه ی وی را به حالت اول بستند و همین اتفاق باعث شده حلیمه و شوهرش نگران حال او شوند که مبادا آسیبی به وی وارد شود و اورا به مکه نزد مادر و بستگانش آوردند و تحویل دادند. اینها مسلما همان فرشتگان مامور این کار بودند که امروزه از آنها تعبیر به موجودات فضایی می شود و ازین کارها هنوز بر روی برخی انسان‌ها انجام می دهند    اینها دلایل کافی هستند که این موجودات فضایی چیزی جز جنیان و ملائکه که در قرآن از  آنها یاد شده نمی باشند که برای ماموریت خاصی به زمین می آیند و گاهی حتی به صورت انسان تجسد پیدا می کنند .البته برخی از این جنیان نیز مانند انسانهای بدوی زندگی می کنند و زیاد پیشرفته نیستند و برخی نیز بسیار مدرن و پیشرفته هستند و توانسته اند با این پیشرفت خود حتی برای انسان‌ها  تجسد پیدا کنند و با وسایلی پیشرفته مانند بشقاب پرنده به ابعاد فیزیکی دنیای ما سفر کنند و با انسانها ارتباط فیزیکی برقرار کنند و. و اما پرسش اینجاست که این به اصطلاح موجودات فضایی که غالبا با ابرقدرت‌های شرق و غرب چون آمریکا و شوروی سابق ارتباط دارند چه موجوداتی هستند؟ آیا موجوداتی خیر و یا شر می باشند؟ در پاسخ باید گفت که این موجودات از جنس جن می باشند و نباید نیز جزو نیروهای خیر باشند به این دلیل که اولا ملائکه و جن های مومن و نیروهای خیر معمولا با انسانهای صالح و دیندار و خیر ارتباط برقرار می کنند نا انسانهای شرور ولی می بینیم که به اصطلاح این موجودات فضایی که با ابرقدرتها ارتباط برقرار می کنند غالبا با ارتش و فرماندهان رده بالا و سرویس های جاسوسی این کشورها ارتباط برقرار می کنند که چندان نیز انسان‌های خیر  و دینداری نیز که نیستند بماند برخی بسیار نیز شرور و جنایتکار می باشند و  در  دهه های پیشین جنایات نظامی بسیاری را بر علیه بشریت مرتکب شده اند . پس این موجودات فضایی از جنس ملائک و یا جن های مومن و نیروهای خیر قطعا نمی باشند . دلیل دیگر آن است که غالبا ارتباطی که با ارتش و نیروی نظامی این کشورها دارند محرمانه است و اکنون نزدیک به نیم  قرن یا بیشتر است که با وجود اصرار مردم دنیا حاضر نیستند ماهیت  این ارتباطات را برای مردم فاش کنند حتی منطقه ی خاصی در آمریکا موسوم به منطقه ی  ۵۱ می باشد که اصلا  کاملا کارهای سری و پنهانی با این موجودات تنجام می دهند و احدی جز تعداد خاصی نظامی  حق ورود به آنجا را ندارند. و مشخص است که قصد شومی برای بشریت دارند وگرنه اگر قصد خیری برای بشر داشتند کتمان و پنهان کاری تا به حال نیازی نبود.

و زودتر این ارتباطات را فاش می کردند. حال پرسش اینجاست؟ که آیا  ارتباطی بین به اصطلاح موجودات فضایی و مهدویت وجود دارد ؟ در این مورد باید گفت: مسلما بی ارتباط  نیز نمی تواند باشد چون در روایات مهدویت بسیار آمده که در قیام مهدی عج ملائکه و جنیان مومن نیز برای یاری  او فرود می آیند.  از طرفی مسلم است این موجودات فضایی یا جنیان شرور با ارتش ابر قدرت‌ها به خصوص آمریکا در تماس مستمر هستند و می دانیم که جن های شرور هم از حزب شیطان دشمن شماره ی ۱ امام مهدی عج می باشند . حال تا حدی متوجه می شویم چرا چندین سال است ارتش و نیروهای نطامی آمریکا و غرب در خلیج فارس و منطقه ی خاورمیانه حضور دارند و این منطقه را به جنگ و آشوب کشانده اند و معمولا این منطقه را هم چند دهه است ترک نکرده اند چون قبلا گفتیم این قدرت‌های شیطانی زیر نظر مستقیم دجال و شیطان فعالیت می کنند و از روایات  اخر زمانی و مهدویت کاملا باخبر هستند و طبق دستور سیستم شیطانی دجال در این منطقه  حضور دارند تا از نزدیک تحولات منطقه را زیر نظر داشته باشند و در صورت ظهور و قیام مهدی عج با این قیام مقابله کنند. بیهوده نیست که در حمله به عراق شاهدان عینی نیز بارها گزارش داده اند سربازان و بازجویان امریکایی عده ای از روحانیون عراقی را دستگیر و در مورد مهدی  منجی مسلمانان و محل دقیق مخفی شدن او از آنها بازجویی می کردند. به هر حال رسانه های وابسته به دجال برای لاپوشانی و انحراف افکار  عمومی مردم دنیا از این موجودات به  جای نامیدن  نژادهایی از جنیان تعبیر به موجودات فضایی می کنند و ارتباطات مخفی شیطانی با آنها را نیز کتمان می کنند.

گمراهی و هدایت از واژگانی می باشند که در فرهنگ اسلامی و قرآنی  زیاد به کار می روند . و جزو واژه های کلیدی برای فهم معارف الهی هستند . همه ی ما شب و روز در  نماز می خوانیم خداوندا مارا به راه راست هدایت فرما نه راهی که بر آنها خشم گرفتی و نه گمراهان . ولی آیا تا به حال به این واژگان یعنی هدایت  و  گمراهی و راه راست و مستقیم الهی فکر هم کرده ایم مقصود از گمراهی و هدایت  و راه مستقیم الهی چیست ؟ در مورد هدایت در راه مستقیم  خداوند در قرآن کریم تو ضیحات لازم را داده و بطور خلاصه باید گفت راه مستقیم راه پیامبران و اولیا و صالحان و شهدا بیان شده ولی مقصود از گمراهی چیست ؟ در مورد گمراهی نیز خداوند در آیات متعدد مشخصات گمراهان را بیان کرده . مثلا مشرکان و فاسقان و دشمنان پیامبران و جانشینان آنها گمراه بودند ولی توضیحی که در اینجا لازم است بیان شود در مورد گمراهی و انواع آن می باشد: بطور خلاصه گمراهی یعنی انحراف مومنین از راه مستقیم الهی می باشد که همان راه پیامبران و اولیا و صالحان و شهدا می باشد ولی این گمراهی انواعی دارد  که در اینجا بیان می شود: ۱_ گمراهی عقیدتی ۲_ گمراهی سیاسی ۳_ گمراهی اخلاقی ۴_ گمراهی اقتصادی ۵_ گمراهی هنری . مقصود  از گمراهی عقیدتی آن است که کسی   در توحید و یکتایی خدا دچار انحراف شود و مثلا مانند مسیحیان به خداهای سه گانه چون پدر  پسر و روح القدس قائل شود و وحدانیت خدا را قبول نداشته باشد و یا چون مشرکان مکه به بتان متعدد در کنار الله خدای یگانه ایمان داشته باشد و یا مثل برخی فرقه های اسلامی صفات الهی مثل رزاق بودن و یا برآورده کردن حاجات و شفای بیماران را به جای خدا به بندگان خدا مثل امامان نسبت دهد و به درگاه امامان به جای خدا دعا کند این ها نمونه هایی از گمراهی های عقیدتی هستند . دومین نوع گمراهی ، گمراهی سیاسی می باشد  و به این صورت  است که کسی معتقد باشد حاکمیت زمینی مردم باید یک دیکتاتور و یا یک قشر خاص مثل طبقه ی کارگر و یا اخوندها و اشخاصی معمولی و غیر صالح  و با رای اکثریت باشند یا همان به اصطلاح دموکراسی و یا کسانی که مانند خوارج به وجود حاکم اعتقاد نداشته باشند و بی حاکمی و بی قانون بودن و آنارشیسم را قبول داشته باشند . همه ی این موارد از نظر خدا دچار نوعی گمراهی سیاسی می باشند. از نظر اسلام و قرآن  حاکمیت سیاسی جامعه ی بشری  باید به دست شخص برگزیده و ولی الهی و صالحان و گروه نخبه که صلاحیت علمی و اخلاقی داشته باشند و این گروه نخبه نیز زیر نظر امام و شخص برگزیده ی الهی جامعه ی بشری را مدیریت کنند باشد ولی نکته در اینجاست که انتخاب این شخص برگزیده و کادر صالحان از سوی خداست ولی تحقق حاکمیت زمینی آنها با خواست و اراده ی اکثریت مردم و یاری عموم مردم دنیا می باشد و آنها حق ندارند خودشان حاکمیت خود را بر مردن دنیا تحمیل کنند. ولی کسانی که معتقد به تحمیل حاکمیت امام و صالحان به زور بر مردم هستند و یا کسانی که معتقد به ولایت فقیه باشند که با زور و فریب بر مردم حاکم شده اند مسلما دچار گمراهی سیاسی شده اند..سومین نوع گمراهی ؛ گمراهی اخلاقی می باشد مثلا کسی که در زندگی شخصی به مفاسدی چون دروغ و ریا و خودخواهی و انحراف جنسی و دیگر مفاسد اخلاقی دچارشده دچار انحراف اخلاقی شده .   چهارمین نوع گمراهی، گمراهی اقتصادی است مثلا کسی که در کسب درآمد به آلودگی هایی چون ربا و قمار و رشوه و اختلاس و کم کاری  و کلاهبرداری دچار شده دچار گمراهی های اقتصادی شده پنجمین نوع گمراهی ها گمراهی هنری می باشد مثلا هنرمندی که در یکی از رشته های هنری ملاکهای زیبایی شناسانه  ای که ازلی می باشند و خداوند این ملاک‌ها را در انواع هنرها قرار داده رعایت نکند دچار انحراف و گمراهی هنری شده مثلا در  موسیقی و هنرهای تجسمی ملاک‌ها یی چون تقارن و تناسب  وهارمونی جزو ملاک‌های زیبایی و جذابیت این هنر ها می باشند و ریشه ی الهی دارند و اگر هنرمندی بر اثر دخالت های ایادی شیطانی در انواع هنر ها این ملاک‌ها را اصلا رعایت نکند نه تنها این هنرها  را به ابتذال کشانده بلکه به نوعی دچار گمراهی هنری نیز شده . نشانه های گمراهی های هنری را بخصوص در موسیقی معاصر می توانیم کاملا حس کنیم برای همین نیز واقعا بسیاری ازین موسیقی ها مانند موسیقی سال‌های دور آن جذابیت و ماندگاری لازم را ندارند و روح انسان از شنیدن آنها لذت نمی برد . علت این امر  گمراهی برخی هنرمندان موسیقی عدم رعایت ملاکهای زیبایی در این عرصه می باشد .

یکی از عوامل گمراهی مومنین بخصوص مومنین ساده لوح و قشری ظواهر گول زننده  می باشند. شیطان در آغاز آفرینش به خدا اعلام کرد که من زشتی ها را برای بنی آدم خوب جلوه می دهم و می دانیم یکی از مشخصات دجال نیز همین است چون دجال نیز در نهایت و از بالای هرم از ابلیس پیروی می کند. واما گول زندن مومنین باظواهر  زیبا و خوب از مشخصات منافقان نیز می باشد . خداوند در مورد این صفت منافقین می فرماید : آنها می گویند ما مصلحان هستیم در حالی که در عمل   مفسدانند.  و یا در آیه ای دیگر می فرماید: و کسانی هستند که سخنان زیبا می گویند  و خدا را بر آنچه می گویند گواه می دانند در حالی که دشمن ترین مردم به خدا  و رسول و مومنین می باشند. این ظواهر گول زننده ی منافقان بصورت کلامی می باشد واما بخصوص در عصر ما منافقان از ظواهر گول زننده ای مانند گذاشتن ریش و پشم و بر سر گذاشتن و پوشیدن عمامه و عبا و گرفتن تسبیح و داغ کردن پیشانی با قاشق داغ و سایر ظواهر گول زننده برای نشان دادن دیانت خود و فریب مومنین استفاده می کنند . برخی نیز   با گذاشتن عمامه ی سیاه بر سر خودرا سید و ازاولاد پیامبر می دانند که بسیاری از آنها جعلی می باشند و علامت جعلی بودن سیادت آنها نیز  این است که در تاریخ ثابت شده در واقعه ی کربلا فقط امام سجاد از اولاد امام حسین ع و   حسن مثنی از فرزندان امام حسن زنده باقی ماندند و مگر از نسل این دو نفر چند  نفر می  تواند اکنون فرزند باقی مانده باشد که این همه افراد شاهد هستیم که ادعای سیادت می کنند   مشخص است که بسیاری از آنها شیاد هستند و ربطی به ذریه و خاندان پیامبر ندارند . در ثانی همین گذاشتن عمامه ی سیاه و یا سبز بر سر نیز به نشانه ی سید و اولاد پیامبر بودن خود نوعی ظاهر سازی برای فریب مؤمنان است و اشکال دارد هر کسی که واقعا نیز سید و از ذریه ی پیامبر است برای وی سیادت یک امر شخصی است و ربطی به دیگر مردم ندارد   مشخص است نشان دادن آن به مردم برای سو استفاده و کسب احترام کاذب و برخی موارد  سواستفاده ی مالی و گرفتن خمس  و وجوهات دیگر از مردم می باشد . به هر حال اینها همه ظواهر گول زننده می باشند که مومنین را فریب می دهند .  چه بسیار شیادانی که با نشان دادن همین ظواهر گول زننده به مردم به مومنین بسیاری ضربات و زیانهای مالی و ناموسی و حیثیتی  بسیاری  وارد کرده اند چون مومنین به آنها اعتماد کردند و اموال و ناموس خود را برای کاری در  اختیار آنها گذاشتند و آنها نیز وقیحانه خیانت کردند و همین مومنین نیز بخاطر این خیانت ها به کلی بی ایمان و دین گریز شدند. در دوران ما خیانتهایی که این بسیاری از آخوندهای شیاد با ظاهر اسلامی  با ملت و   کشور خود کردند و حتی با دشمنان اسلام و بیگانگان بر علیه ملت و منافع ملی و مسلمین زد و بند کردند. و غارت بیت المال توسط آنها به بهانه های دینی باعث شده بسیاری از مومنین ساده دل ایمان خویش را از دست بدهند و نه تنها دین زده و دین گریز شوند بلکه حتی ضد دین شوند . اینها در حقیقت همان ایادی و دوستان شیطان هستند که از ظواهر گول زننده برای فریب  مؤمنان استفاده کردند. پس بهتر است مؤمنان اصلا به این ظواهر گول زننده ی شیطان صفتان توجهی نکنند و بیشتر به عملکرد انسانی و اخلاقی و اسلامی افراد توجه کنند نه این ظواهر گول زننده.    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

طاغوت در لغت و ریشه ی کلمه در عربی از واژه ی   طغی    به معنی فراتر رفتن شخصی یا چیزی از حد متعارف خود می  گرفته شده مثلا وقتی که رودخانه بر اثر بارانهای زیاد سیلابی می شود و از همان حد متعارف خود که بطور معمول جریان دارد و دیوارهای خود خارج می شود  در عربی می گویند اصطلاحا طغیان کرده  یعنی از حد خود خارج شده حال واژه ی طاغوت   در قرآن نیز درست در همین معنا به کار رفته یعنی کسی و یا سیستمی شیطانی که از حد و اندازه ای که خدا برایش تعیین کرده  خارج شده  مثلا خداوند در مورد فرعون زمان حضرت موسی می فرماید : آنه طغی ...یعنی او طغیان کرده و از حد خود فراتر رفته و گندتر از دهن خودش سخن می گوید و می گوید:  منم پروردگار برتر شما   پس او در حقیقت طاغوت است .حال در دوران ما طاغوت یا حاکمیت طاغوت نیز از حد خود و فرامین الهی فراتر رفته و ازین جهت طاغوت نام دارد و اما طاغوت از نظر  قرآن کریم چه خصوصیاتی دارد، ؟ ۱_ طاغوت و سردمداران آن به نوعی ادعای خدایی می کنند چون خدا در آیه الکرسی می فرماید: تنها خدا ولی مؤمنان است  ولی رهبر حاکمیت طاغوت  می گوید من ولی مطلق فقیه شما می باشم ۲_ حاکمیت طاغوت می گوید شعائر دینی چون حجاب اجباری است ولی خداوند در همان آیت الکرسی می فرماید در دین اجباری نیست ۳_ حاکمیت طاغوت ادعا می کند که کار  او اصلاح گری بین مردم است ولی در عمل کارش جز فساد و فتنه انگیزی نیست و در اوایل سوره ی بقره  خداوند در این مورد به مردم تذکر می دهد ۴_ حاکمیت طاغوت به تعبیر قرآن حرث و نسل  یعنی  تولید و اقتصاد و نسل بشر را از بین می برد و با فساد اقتصادی گسترده اقتصاد و تولید را نابود می کند و با فتنه انگیزی و جنگ در مناطق دنیا و  تولید  و انتشار ویروسهای خطرناک  نسل بشر را نابود می کند . ۵_ طاغوت خواهان جنگ و کشتار و خونریزی است و خداوند طالب صلح و دوستی بین بشر می باشد ۶_ حاکمیت طاغوت در عصر  حاضر بین مردم انواع تبعیض های عقیدتی ؛ نژادی ؛ جنسیتی ، اقتصادی و...قائل است و به گفته ی رهبر خود مردم را به دو گروه خودی  و  ناخودی تقسیم می کند و تمام امتیازات اقتصادی  و ...را فقط به خودی ها می دهد و رفاه برای بقیه ی مردم را کار بی خودی می داند  درست مانند فرعون که بنی اسرائیل را به بردگی می گرفت و آنها را کشتار می کرد اما به قوم خود انواع رفاه و امکانات را می داد  و در حقیقت بین مردم  تبعیض قائل بود.  ۷_ حاکمیت طاغوت از نظر قرآن ریاکار و منافق است و به مردم دروغ می گوید : خداوند در  این مورد  می فرماید : و از مردمان کسی است که سخنان زیبا می گوید و خداوند را شاهد گفتار خود معرفی می کند ولی در حقیقت در قلب خود دشمن ترین دشمنان به خدا و رسول و مردم است ۸_ حکومت طاغوت فاسق است یعنی درست مخالف احکام قرآن عمل می کند مثلا خدا رباخواری را نهی می کند ولی حاکمیت طاغوت  رسما بانک‌های ربوی ایجاد می کند . و.....اینها مهمترین مشخصات حاکمیت طاغوت در قرآن کریم است به نظر شما این خصوصیات با چه حاکمیت طاغوتی در عصر حاضر کاملا مطابقت دارد؟          سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

قبلا بیان کردیم که کسب درآمد حلال در  اسلام اهمیت فراوان دارد و مهمترین جزو عبادت محسوب می شود یکی از عللی که بسیاری از اخوندها بویی از ایمان در دل خویش ندارند ‌این است  که برخلاف ادعاهای خود اکثر آنها کسب و در امد حلالی ندارند و از راه دین فروشی ارتزاق و شکمهای خود را روز به روز گنده تر می کنند و دکان داری دینی می کنند تمام انبیا و اولیا شغلی مشخص و حلال چون چوپانی نجاری خیاطی و تجارت داشتند ولی البته این به آخوند ها ربطی ندارد آنها روش خاص خود  را در کسب درآمد دارند آن هم روش مفتخوری . و بیش از هزار سال است از طریق تحریف خمس و راههای دیگر مردم مومن ساده دل را می چاپند . تصور کنید در این بیش از هزار سال چه جانورانی از این کسب نامشروع به دنیا آورده اند بیهوده نیست که از هیچ جنایتی در حق مردم نیز دچار عذاب وجدان نمی شوند.
بگذریم ولی با این حال در عصر حاضر اکثر مردم نیز با ندانستن راه درست کسب حلال و عدم  تشخیص حلال از حرام از روی ناآگاهی و غافلانه در دام کسب حرام و شبه ناک می افتند و خود نیز خیال می کنند  درآمد شان کاملا حلال و شرافتمندانه است مثلا بیشتر مردم اشتغال فردی از خانواده ی خود را با سفارش و اصطلاحا پارتی بازی و رابطه  در اداره یا شرکتی کاری بی اشکال می دانند در  حالی که این کار در  حقیقت یک کار غیر شرعی و غیر  اخلاقی می باشد و درآمد چنین شخصی نیز مسلما حرام است چون مسلم است که این شخص با استخدام در آن شرکت با پارتی بازی حق یک یا چند نفر دیگر را که ممکن است شایستگی  و تخصص بیشتری از او برای این کار داشتند گرفته است و یا نوبت استخدام را رعایت نکرده .و یا مثلا اگر  کسی  در هر شغلی مثلا مکانیکی،  کارمند دولت...کم کاری کند که باعث خسارت و زیان مالی به مردم شود کسب او نامشروع می باشد. مورد دیگر کار در بانک‌ها و موسسات مالی است  که به رباخواری اشتغال دارند که مسلما حرام است. مورد دیگر کار در دستگاه‌های جاسوسی و امنیتی و یا نیروهای سرکوبگر  طاغوت است که مسلما حرام و غیر شرعی می باشد. کسانی که از  طریق رانت دولتی و حکومتی و مثلا سهمیه با هر نامی وارد دانشگاه می شوند و مدرک خاصی می گیرند و به کار  مشغول می‌شوند  درآمدشان حرام است و دارند خودرا گول می زنند  برخی مشاغل حتی ممکن است ظاهر بسیار مشروعی داشته باشند ولی شرایط ان  رعایت نشود و آن درآمد نامشروع محسوب می شود مثلا مالک زمین و خان زاده ای که پدر یا پدر بزرگش از طریق زور و قلدری املاکی به زور از مردم گرفته و اکنون پسرش در حال کشاورزی بر  روی آن املاک است درآمدش نامشروع است و ممکن است خبر نداشته باشد و بهتر است قبل از کشاورزی از مشروع بودن ملک پدری  مطمئن شود.. یا کشاورزی که در خریدن تراکتور و دیگر وسایل کشاورزی از رانت دولتی استفاده کرده درآمدش مشکل دارد و یا مثلا در آبیاری محصول خود نوبت آب  دهی را رعایت نکرده و نوبت دیگر کشاورزان را به ناحق گرفته نیز درآمدش نامشروع است . می بینید که با این توصیفات اکثر مردم به درآمدهای نامشروع گرفتار و آلوده هستند و خود نیز غافل هستند و با  اعتماد به نفس به خود و دیگران می گویند شغل من شغلی شرافتمندانه است.