نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

زکات یکی از فروع دین  و ان چیزی که بین مسلمین ‌معروف است به معنی پرداخت یک دهم ارزش از  مواد و دارایی هایی مثل طلا   و نقره  گندم و جو  و کشمش و خرما و برخی دامها مثل گوسفند ...می باشد ولی آیا این مفهوم در مورد زکات در عصر حاضر  صحیح و کاربردی می باشد؟ مسلما خیر  چون این دارایی ها بیشتر مربوط به دارایی ها و شغل‌هایی می باشد  که مربوط به مردمانی مربوط به ۱۴۰۰ پیش و صدر  اسلام  زندگی می کردند ولی اکنون که  شرایط  زندگی و شغل و درآمد مردم بسیار تغییر کرده  و بیشتر مردم درآمدهایی دارند که ازین طرق نیست مثلا شغل یک مسلمان ممکن است پزشکی و یا مهندسی و ...باشد   و سرمایه اش  بیشتر به ریال و یا دلار باشد در  این صورت آیا چنین شخصی با درآمدهای میلیاردی آیا نباید زکات بدهد؟ مگر او مسلمان نیست ؟ در این مورد باید گفت : که پرداخت زکات هم برای چنین شخصی لازم و واجب است اما با شیوه ی امروزی یعنی این شخص باید سالانه یک دهم از درآمدی را که اضافه بر  نیازهای ضروری چون خوراک پوشاک و مسکن و دیگر  ضروریات زندگی است با عنوان زکات بپردازد . این قاعده برای سایر  شغل‌ها نیز به همین صورت خواهد بود و فقط  شامل کشاورزان زحمتکش و دامداران و ..نیست و شامل تمام شغل‌ها می باشد . البته زکات دیگری با نام زکات فطره هم هست  که در پایان ماه رمضان پرداخت  می شود زکات نوع لول را زکات مال و زکات فطره را زکات بدن نیز می گویند . نوع سوم زکات در اسلام نیز وجود دارد که به زکات علم مشهور  است   زکات علم از دید  روایات اهل بیت نشر و تعلیم دانش بین مردم است . در قرآن کریم در  بسیاری از آیات مقصود  از انفاق در راه خدا پرداخت زکات است . زکات به صدقه ی واجب هم مشهور است .  و آما  مفهوم  صحیح خمس از دیدگاه قران: در  قرآن کریم با صراحت بیان شده که خمس فقط بر غنائم جنگی تعلق می گیرد و با صراحت می فرماید : و بدانید  آنچه از غنائم جنگی به دست می آورید یک پنجم آن متعلق به خدا و رسول و نزدیکان   و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان می باشد.  آیه ی ۴۱ سوره ی انفال .  خب در   اینجا  به صراحت حدود خمس مشخص شده که خمس فقط به غنائم جنگی تعلق می گیرد ولی آخوندهای دنیا طلب باز هم این آیه را با نفع خویش تحریف معنایی کرده اند و با دروِغ بیان کرده اند که خمس شامل هر درآمد اضافی می شود مثلا کسی هم که گنجی به دست می آورد باید یک پنجم آن را به اخوندها بدهد در این مورد باید گفت خدا در  مورد  گنج این را نفرموده  بعد هم اگر شامل گنج شود خدا نفرموده آن را به اخوندها بدهید بلکه فرموده به خدا و رسول خدا و فقیران ...بدهید نه شما اخوندها و شما این نوع خمس را از کجایتان درآورده آید؟ و در  این ۱۴۰۰ سال اخیر چه مقدار سرمایه ی نامشروع ازین جهت انباشته کرده اید ؟

جهاد یکی از فروع دین در شریعت اسلام است  جهاد اهمیت فراوانی در تعالیم قرانی و اسلامی دارد و خداوند در قران  در این مورد می فرماید: کسانی که در راه ما جهاد می کنند ما راههای ( هدایت) خود را به انها نشان می  دهیم   و یا می فرماید : فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما ...   خداوند مجاهدین را بر نشستگان ( کسانی که کاری نمی کنند)   برتری داده و اجر بیشتری به  آنها می دهد  . خیلی ها از مسلمین ادعا دارند که مجاهدان راه خدا هستند ولی آیا همه ی آنها مفهوم جهاد در راه خدا را به درستی می دانند ؟ مسلما خیر.  چون امامان گمراه همیشه در طول تاریخ و عصر حاضر جهاد را فقط به معنی جنگ کردن و کشتن کفار و دشمنان اسلام تعریف کرده اند. و البته مصداق های کفار و دشمنان اسلام هم از نظر اخوندها هم کسانی هستند که با نظرات اخوندها مخالف هستند . ولی از دیدگاه الهی جهاد مفهوم بسیار وسیعتری از صرفا جنگ با کفار دارد و اصولا خدا برای جنگ با کفار بیشتر واژه ی قتال با کفار را در قرآن با کار می برد نه جهادرا . از نظر خدا هرگونه سعی و تلاشی در راه اهداف الهی و خدمت به بشریت جهاد در راه خدا محسوب می شود. بر این اساس دانشمندی که به کار پژوهشی در رشته ای مثل پزشکی ، مهندسی، شیمی؛ فیزیک و ... برای خدمت به بشر  و پیشبرد علم می پردازند. کفاشی که علاوه بر درآمد حلال در حال خدمت به مردم هست و افراد دارای سایر شغل‌های مشروع که به مردم خدمتی می کنند .مثلا کسی که کتاب مفیدی می نویسد اگر واقعا علاوه بر درآمد مشروع هدفشان خدمت به مردم است  مجاهد در راه خدا محسوب می شوند . و هر کس کارش را بهتر انجام دهد مجاهد والاتری نزد خدا می باشد. ازین جهت مفهوم جهاد یک مفهوم بسیار وسیع نزد خداوند دارد و منحصر به جنگ با کفار نیست البته جنگ با کفار هم می تواند جهاد  محسوب شود ولی به شرط اینکه مجاهد واقعا در جبهه‌ی حق باشد و طرف او نیز واقعا جبهه‌ی باطل باشد . نه اینکه  ایادی شیطان طرف حق  را با شیادی جبهه‌ی باطل به او جلوه می دهند . مثلا در زمان حافظ شیرازی چون این شاعر آزاده از ریاکاری امیر شیراز و نفاق زاهدان و واعظان شهر در اشعار انتقاد می کرد این واعظان فتوی دادند که حافظ کافر شده و باید اعدام شود و نزدیک بود که پیروان انها حافظ را نیز اعدام کنند که او با تدبیری ازین مهلکه جان به در برد یا اکنون در دوران معاصر مفتیان گمراه به گروه‌های تکفیری فتوی می دهند که بمب به کمر خود ببندند و میان  گروه سنی ها و یا شیعه ها بروند و آن را منفجر کنند تا خود نیز   به بهشت بروند و این کار را جهاد در راه  خدا معرفی می کنند و یا فتوایی که گروه تروریستی داعش در مورد جهاد نکاح به زنان ساده دل توصیه  می کرد . اینها همه انحرافات در معنی واقعی جهاد می باشد.و اساسی در اسلام ندارد.

کتاب دجال شناسی

دانلود کتاب

قبل از بیان این امر از نظر قرآن بهتر  است توضیح و تذکری لازم در مورد  امر به معروف و نهی از منکر داده شود .  در تعریف امر به معروف باید گفت که معروف کاری است که در یک زمان و مکان و شرایط خاص جغرافیایی برای آن مردم خوب  محسوب می شود و مقبول است و ازین  جهت  آن عمل معروف و مشهور بین مردم به مقبول بودن است و در حقیقت عمل عرفی است که مردم با خوب بودن آن آشنایی دارند و عمل معروف تا حدی با عمل خوب تفاوت دارد ازین جهت که عمل خوب عملی است که برای مردم در همه ی زمان‌ها و مکان‌ها و با هر شرایط خوب محسوب می شود ولی عمل معروف عملی است که گفتم برای عملی خاص در زمان و مکان و شرایطی خاص و برای قومی خاص مقبولیت دارد و ممکن است برای مردم و قوم دیگر با شرایط  و زمان و مکان های متفاوت همان عمل خوب محسوب نباشد  .  و منکر درست عکس آن .مثلا فداکاری و بخشش عملی خوب است که برای همه ی مردم  دنیا در  هر زمان و مکانی مقبول است اما چند همسری برای یک مرد ممکن است در  یک قوم مانند قوم عرب در ۱۴۰۰ سال پیش مقبول بوده و عمل نیک محسوب می شده و ممکن است برای اقوام دیگر در زمان و مکان متفاوت عملی خوب و مقبول نباشد بنابر این چند همسری برای مردم عرب ۱۴۰۰ سال پیش معروف ولی ممکن است برای اقوام و ملل دیگر  در  زمان و مکان متفاوت بسیار نیز منکر و زشت باشد. بنابراین خداوند متعال در قرآن چون به این امر  آگاه است و می فرماید : امر به معروف و نهی از منکر کنید یعنی با توجه به شرایط زمان و مکان و قومیت مردم را امر به معروف و نهی از منکر کنید.  هرچند  وقتی پای فضایل ثابت اخلاقی چون ایثار گذشت باشد مستقیما امر به خوبی گفتن و خوب عمل کردن می کند. این توضیح  ازین جهت بیان شد تا اذهان عمومی روشن شود که   معروف و منکر  باید اول شناخته شود و کسانی به امر به معروف و نهی از منکر آگاه باشند بعد اقدام به این کار کنند وگرنه چه بسا کسانی     امر به معروفی کنند که در حقیقت منکر  است  و نهی از منکری کنند که در  حقیقت نمی دانند که آن عمل معروف است و آنها در شناخت معروف و منکر اشتباه می کنند. مسئله و پرسش بعدی این است که امر به معروف و نهی از منکر آیا کار عمال حکومتی است یا مسئولیتی مردمی ؟ پاسخ از دیدگاه قران کاملا روشن است خداوند در  قرآن  با صراحت می فرماید: مردان و زنان  مسلمان باید امر با معروف و نهی از منکر  کنند نه حکومت و عمال حکومتی. قرآن در آیه ی ۷۱ سوره ی توبه می فرماید ': والمومنون والمومنات بعضهم اولیا بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر ... مردان و زنان با ایمان برخی دوستدار هم هستند امر به نیکی می کنند  و از بدی نهی می کنند...و در آیات مشابه نیز هیچگاه این مسئولیت مردمی را به عهده ی حاکمیت قرار نمی دهد حال چگونه و چرا در کشور ما این کار را عمال حکومتی می کنند جای هزار اما و اگر دارد و قطعا عملی ضد اسلامی و بدعت است و بیشتر باعث دین گریزی مردم آزاده می شود. نکته ی بعد آنکه شرایط زمان  و  ابزار کار برای امر به معروف و نهی از منکر نیز نسبت به گذشته تغییر کرده و این عمل باید با توجه با شرایط روز جامعه باشد چون امروزه  مردم از تذکر مستقیم  امر به معروف و نهی از منکر رویگردان هستند و باید به زبان امروزی که زبان  سینما و موسیقی و طنز است با آنها سخن گفت تا شاید یک امر را قبول کنند و یا از عملی دوری کنند به این صورت که یک کارگردان آگاه سینما و تلویزیون یا   یک طنز پرداز خبره با توجه به شرایط جامعه و معضلات آن می تواند از مفاسد اخلاقی جامعه چون فساد جنسی و رشوه و رانت ....با یک فیلم و اثر هنری فاخر  یا  یک کلیپ طنز انتقاد کند و یا با فیلمی با محوریت فضایل اخلاقی چون ایثار و از خود گذشتگی مردم را به این امور تهییج کند . و این همان امر به معروف و نهی منکر  می شود با زبان امروزی. نه اینکه مانند دزد سر گردنه چهار گردن کلفت نادان را با اسلحه مامور ارشاد و اشکال گیری از سرو پای جوانان مردم  کنی و بعد  برای فریب مردم نام آن را گشت ارشاد بگذاری آیا چنین کاری شرم آور برای یک حاکمیت امروزی نیست .  شخصی مانند سعدی و حافظ و عبید زاکانی در قرن هفتم و هشتم شیوه ی درست امر به معروف و نهی از منکر را با شیوه ی طنز اجتماعی فهمیده بودند ولی شما در قرن ۲۱ هنوز شیوه ی صحیح آن را نفهمیده اید .

حجاب نیز یکی از مسائل چالشی در دوره ی معاصر و بخصوص کشور ماست . در این مورد باید توضیح داد که اگر درست در معارف الهی  تامل شود این حقیقت دریافت می شود که  از نظر خدا بیشتر  رعایت جوهر حجاب و پوشش مهم است  نه قالب خاصی برای حجاب . در قرآن کریم در مورد پوشش اعم از زن و مرد در آیه ی ۲۶ سوره ی اعراف می فرماید: ای بنی آدم ما لباسی از آسمان برایتان فرستادیم تا عیوب شما را بپوشاند و برای شما زینت و زیور و زیبایی باشد.... پس در این آیه فلسفه ی پوشش و لباس دوچیز است پوشاندن بدن و نیز زیور و زیبایی برای انسان . پس در آیه بیشتر پوَشش بدن و زیبایی لباس مهم است و پوشش زنان و مردان مسلمان در عصر حاضر باید چنین خصوصیتی داشته باشد که علاوه بر پوشش ، زیبا و به تعبیر امروزی شیک هم باشد . که با کمال تاسف در بین مومنین در عصر حاضر  به مورد  دوم یعنی زیبا و شیک بودن زیاد توجه نمی شود.  در این آیه به نوعی مدهای جدید و شیک لباس را نیز تایید می کند و کاملا کاربردی امروزی دارد. به شرطی که این مدها پوشاننده ی بدن نیز باشند و حالت تنگی و برهنگی را نداشته باشند . و این دو خصوصیت لباس علاوه بر زنان شامل مردان نیز می شود . ولی با این حال در آیاتی از قرآن نیز می بینیم خدا به برخی از قالبهای لباس چون به سر زدن خمر با مقنعه و پوشاندن سرو گردن و سینه ی زنان و پوشاندن چادر نیز برای زنان  پیامبر و زنان مومنین صدر اسلام نیز صراحت دارد ( آیه ی ۳۲ سوره ی نور ) و بر این اساس مسلمانان قشری در زمان ما که فهم درستی از معارف الهی ندارند با تعصب تمام تاکید دارند که در زمان ما نیز زنان مسلمان باید مانند صدر اسلام مقنعه به سر بزنند و خود را در چادر سیاه بپوشانند . در این مورد باید توضیح داد که همان طور که پیش از این با دلیل قرانی بیان داشتیم مقصود خدا از حجاب و لباس بیشتر پوشش است نه قالب خاص، چون چادر و مقنعه برای زنان و دختران  در همه ی زمان‌ها و همه ی مکان‌ها و اینکه در دو آیه ی  قرآن به دو قالب خاص چون مقنعه و چادر صراحت دارد دلیل نمی شود که این قالب خاص برای همه ی زمان‌ها و همه ی مکان‌ها همان چادر و مقنعه باشد چون می دانیم این نوع قالب مخصوص زنان و دختران عرب مسلمان در آن زمان و مکان جغرافیایی خاص بود ولی اکنون شرایط کاملا از نظر زمانی و مکان‌های مختلف تغییر کرده و چندان معقول نیست زنان و دختران مسلمان هنوز مثل ۱۴۰۰ سال پیش همان قالب لباس را بپوشند . بلکه می توانند به جای مقنعه از قالبهای جدیدتر و امروزی تر برای پوشش سرو گردن و سینه مانند کلاه و شال های زیبا نیز استفاده کنند و بجای چادر از انواع مدلهای مانتوی زیبا بارعایت شرایط پوشش بدن استفاده کنند چون مقصود خدا از لباس زنان و مردان پوشش و زیبایی و شیک بودن است نه یک یا دو قالب خاص قدیمی که دمود شده و زمان آن نیز گذشته است.  همانطور که وقتی در قران برای مردم ان زمان می فرماید حیواناتی مانند اسب و الاغ و شتر  را برای سوار شدن شما افریدیم و رام کردیم دلیل نمی شود که الان مردم سوار الاغ و شتر شوند و از تهران  به مشهد بروند  آیا چنین کاری معقول است ؟ بلکه مقصود خدا این بوده از امکانات موجود که خدا در اختیار شما قرار داده استفاده  کنید. مسئله ی دیگر در مورد حجاب در اسلام حالت اختیاری بودن آن می باشد مسلما حجاب یک حکم و دستور الهی آست و نشانه ی داشتن ایمان و دین یک شخص است و رعایت شعائر دینی نیز زمانی ارزش دارد  که کاملا با اختیار انتخاب شود  چون در دین اجباری نیست بنابراین اجرای حجاب اجباری آن هم توسط عمال حکومتی  برای زنان  به هیچ وجه ریشه ی اسلامی و قرآنی ندارد و یک بدعت زشت می باشد که باعث وهن اسلام و دین گریزی مردم می شود  . بنابراین اگر کسی حجاب را رعایت کند اجر او نزد خداست و اگر رعایت  نکند باید در آخرت به خداوند پاسخگو باشد .

قبلا در گفتاری بیان کردیم که قرآن به صراحت تراشیدن حلال و حرام را از طرف علمای فاسد برای مردم نهی کرده و نیز نسبت به نوشتن کتاب احکام به جای خدا برای مردم شدیدا هشدار داده ولی با این حال می بینیم که مراجع تقلید فاسد هنوز به این کار ادامه می دهند و برای مردم حلال و حرام از نزد خودمی تراشند . حتی جدیدا با اینکه نهضت  خراسانی به حق می باشد برخی از یاران او به این کار اقدام می کنند  و درست مانند آخوندهای منحرف برای مردم از نزد خود حلال و حرام جدید می تراشند. که درست مخالف آیات قرآن می باشد. ولی پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که تکلیف مؤمنان برای مسائل جدید چون ورزش ، شطرنج ،  بورس و سهام ، خرید و فروش ارز دیجیتال و مصرب مواد مخدر وغیره چیست ؟ ازین مسائل جدید که مسلما در قرآن سخنی نیامده است پس تکلیف چیست ؟ در این مورد  باز هم باید تاکید کرد که نباید از نزد خود حلال و حرام برای مردم تعیین کرد چون احتمال خطای انسانی وجود دلرد و نیز کاملا مخالف قرآن است بلکه در اینگونه موارد کار را به عقل و خرد انسانی واگذار کنیم چون در قرآن کریم نیز به این کار سفارش کرده و اگر در مورد  درست و نادرست بودن این مسائل خود تفکر  کنیم و بر  طبق آن عمل کنیم کاری برخلاف قرآن انجام نداده ایم . مثلا اگر در مور  شطرنج تفکر کنیم متوجه می شویم نه تنها زیانی برای  انسان ندارد بلکه نوعی ورزش فکری نیز هست که برای تقویت  ذهن مفید هم هست پس می توانیم تصمیم بگیریم آن را انجام دهیم ولی مثلا مصرف مواد مخدر می دانیم برای انسان زیان دارد پس آن را مصرف نمی کنیم . و به همین صورت در مورد تمام مسائل جدید نیز می توانیم به این صورت عمل کنیم . و به عقل و خرد خودمراجعه کنیم چون در روایات اسلامی از عقل و خرد بانام رسول باطنی نیز یاد کرده اند . در این صورت نه تنها در زندگی کمتر به خطا می رویم چون عملکرد ما بیشتر عقلانی و منطقی است ،   بلکه مسئولیتی نیز در این مورد در آخرت نخواهیم داشت چون خداوند تکلیف حلال و حرام بودن این امور را مشخص نکرده و آن را به عقل ما واگذار کرده .

یکی از مسائل چالش بر انگیز در عصر معاصر در مباحث اِسلامی این مسئله است که آیا موسیقی از نظر قران حرام است ؟ بهتر است این مسئله را نیز به لحاظ آیات قرآن بررسی کنیم . در قرآن کریم هیچگاه آیه ای نازل نشده که موسیقی را حرام کرده  بلکه اگر به دقت در تمام آیات قرآن با نظر  محققانه دقیق شویم خواهیم دید که آیه ای نیز وجود دارد که صدای خوش را که نوعی موسیقی است  تایید می کند. خداوند  در آیه ی دهم از سوره ی مبارکه سبا در این مورد  می فرماید: ولقد آتینا داوود منا فضلا یا جبال اوبی معه و الطیر  و النا له الحدید....  همانا به داود  از فضل خود نعمتی بخشیدیم ما به کوهها و پرندگان گفتیم ای کوهها و ای پرندگان با او هم آواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید و آهن را برای او نرم کردیم .       که الیته مفسران این فضل و نعمت را به داود آواز خوش  تفسیر کرده اند و تفسیر  درست نیز می باشد  چرا که خداوند به پرندگان و کوهها هم می گوید باوی هم آواز شوید و تسبیح بگویید .  حال باید از برخی شیادان دینی پرسید کجای قرآن خداوند موسیقی را حرام کرده ؟ و شما این حرام را از کجا می تراشید و به قرآن و اسلام نسبت می دهید. اصولا در قرآن به صراحت آمده که اسلام دینی بر پایه ی فطرت  و ذات آدمی است و  موسیقی و آواز خوش حقیقتی است که با ذات و فطرت آدمی سازگار است پس چگونه یک امر فطری می تواند از نظر خداوند حرام باشد؟ چه کسی گفته این عطیه ی الهی که از آغاز آفرینش با روح و جان و سرشت آدمی قرین است و حتی نوزاد تازه به دنیا آمده بدون شنیدن  آن( لالایی) به خواب نمی رود برای انسان حرام و مضر باشد . اتفاقا موسیقی  نه تنها مضر نیست و نباید حرام باشد بلکه برای انسان درست حالت غذای روح را دارد و مانند عبادت یک کار کاملا معنوی و روحانی است.    بسیار پیش آمده برای همه ی ما که هرگاه یک غزل عارفانه با موسیقی دلنشین می شنویم روح ما آرامش و حالت معنوی پیدا می کند و نشاط برای عبادت پیدا می کند و این نشان می دهد موسیقی پیوندهای عمیقی با معنویت و عبادت خدا دارد. اصولا باید  گفت که مخصوصا موسیقی فاخر و عرفانی منشا کاملا آسمانی دارد  و مربوط به عوالم بالای روحانی و نزدیک  به عالم  خداوندی است و وقتی انسان آن را می شنود ناخودآگاه روحش به یاد عالم خداوندی می افتد و آرامش می یابد  و لذت معنوی به وی دست می دهد چون می دانیم یاد  خدا آرامش بخش دلهاست . علت اینکه یک نوزاد در آغاز  تولد باشنیدن لالایی که نوعی موسیقی است آرام می شود و به خواب می رود این است  که  روح نوزاد تازه از عالم ذر یا عالم خداوندی منتقل شده و به این جهان خاکی در جسم جا گرفته و ازین دوری بیقرار و نا آرام و مضطرب است و وقتی صدای لالایی را می شنود این لالایی چون اندکی شبیه آوازهای معنوی عالم  قبلی است روح طفل را مجددا به  یاد آن موسیقی های روحانی می اندازد و طفل موقتا آرام می شود و به خواب می رود و در خواب موقتا روحش به آن عوالم متصل می شود. . البته یکی ازدلایل حرام کردن موسیقی توسط اخوندها از زمان قدیم دلایل سیاسی و اجتماعی نیز می باشد  چون از زمان قدیم مردم به موسیقی علاقمند بودند و معمولا به  دور نوازندگان و موسیقی دانها جمع می شدند و این امر باعث می شد که اطراف منابر آخوندهای قدرت طلب خلوت تر شود وازین جهت چاره را در آن دیدند که موسیقی را از نزد خود حرام کنند که بازار مکاره ی آنها برای جمع کردن مردم  کساد نشود وگرنه این تراشیدن حرام ها ربطی به دین و قرآن ندارد . اصولا اگر  تو جه کنید خود آیات قرآن پیوندهای عمنیقی با موسیقی دارند و تقریبا بیشتر آیات قرآن کاملا حالت موسیقایی و آهنگین  و  تناسب  کامل با آهنگهای معنوی دارند بنابراین از صدر  اسلام نیز به آواز خوش خوانده می شدند و خود این زیبایی موسیقایی قرآن باعث جذب مردم از  فرهنگهای مختلف به اسلام شده است .

جنگ ۸ ساله ی ایران و عراق یکی از  حوادث ناگوار  و فاجعه بار در قرن گذشته بود که ایادی دجال درایران برای فریب مردم نام آن را دفاع مقدس نهادند و آن را وقیحانه نعمت برای ملت نامیدند. اما عملکرد اخوندها در این جنگ آیا مطابق با احکام و آیات قرآن بود ؟ در اینجا باید این امر بررسی شود . در قرآن کریم همواره بر صلح تاکید شده و چنگ و در گیری در مرحله ی آخر و از سر ناچاری به مسلمین توصیه شده بطوری که حتی در  مقابل کفار و مشرکان خداوند به پیامبر ص می فرماید : تا آنها با شما نجنگیده اند شما با آنها نجنگید و اگر آنها با شما صلح کردند شما نیز صلح کنید که صلح بهتر است . حال عملکرد اخوندها در جنگ  مقابل هجوم عراقی ها را خوب تماشا کنید . در ابتدا صدام که مسلما فردی مزدور مانند اخوندها در عراق و دست نشانده ی دجال جهانی بود به ایران حمله ور شد فعلا کار به عوامل و عللل این حمله که یکی از آنها تحریک خود آخوندهای قدرت طلب در ایران بود نداریم چون بارها  مخالفان صدام و شیعیان عراق را تحریک به شورش بر علیه صدام می کردند تا اورا مانند شاه  سرنگون کنند  که یکی از علل تحریک صدام برای حمله به ایران همین بود البته علل دیگری هم از جمله تحریکات آمریکا نیز بود . بهر حال صدام به هشدارهای رییس جمهور  فرهیخته و با سواد و آینده نگر ایران یعنی ابوالحسن بنی صدر که با صراحت گفته بود خودش از حمله ی عراق به ایران قبلا آگاه شده بود توجهی نکرد و به خاک ایران تجاوز کرد . رئیس جمهور منتخب مردم در ایران یعنی بنی صدر  با تمام مشکلات و از هم پاشیدگی ارتش به هر حال آن را سازماندهی کرد و با ابن حمله به مقابله پرداخت و نه تنها حرکت ارتش عراق را متوقف کرد بلکه پیروزی هایی هم به دست آورد و حصر  آبادان را نیز شکست . در این حال صدام که انتظار این مقابله را نداشت از شروع جنگ پشیمان شد و تقاضای صلح را چند ماه بعد از جنگ مطرح کرد رئیس جمهور منتخب یعنی بنی صدر نیز از این تقاضای صلح استقبال کرد و رهبر انقلاب را نیز متقاعد کرد و او نیز صلح را پذیرفت . در این حال اخوندها طبق آیات قرآن که بر صلح تاکید کرده باید صلح را می پذیرفتند ولی آنها به خاطر اینکه مقاصد سیاسی خواستار ادامه ی جنگ برای قبضه کردن قدرت  بودند و با این صلح مخالفت شدید کردند و نزد رهبر انقلاب رفتند و از روند صلح جلوگیری کردند . این یک مورد مخالفت آنها با احکام قرآن.  در قرآن کریم می فرماید: اگر دو گروه از مسلمین باهم درگیر شدند و جنگ را شروع کردند شما دیگر  مسلمانان سعی کنید بین آنها صلح ایجاد کنید تا صلح را دو طرف بپذیرند و اگر یکی از طرفین با این حال صلح را نپذیرفت شما بر علیه آن طرف جنگ  طلب متحد و بسیج شوید و بجنگید تا صلح را قبول کند . ( شگفت انگیز است مثل اینکه این آیه برای جنگ ایران و عراق نازل شده )حالا عملکرد اخوندها را در جنگ  ایران و عراق تماشا کنید . وقتی در آغاز جنگ عراق چند بار تقاضای  صلح کرد و اخوندها قبول نکردند که بار آخر زمانی بود که خرمشهر را ایران آزاد کرد . حاکمیت عربستان که یک  کشور مسلمان محسوب می شد واسطه شد که طبق آیات قرآن بین دو گروه از مسلمین در حال جنگ یعنی ایران و عراق واسطه شود تا با هم صلح کنند ولی اخوندها باز هم قبول نکردند با اینکه ابن بار عربستان متعهد شده بود تمام غرامت جنگ را نیز به ایران بدهد ولی اخوندها باز دست بردار از جنگ نبودند . در این حال عربستان و دیگر کشورهای عربی طبق همین آیه ی قرآن  به صدام کمک کردند و سلاحهای پیشرفته و حتی سرباز در اختیار وی گذاشتند تا با ایران به ناچار جنگ را ادامه دهد و اخوندها را بالاخره مجبور به صلح کنند و همبن کار دا نیز کردند و اخوندها با خواری و ذلت و شکست  در آخر جنگ مجبور  به صلح شدند . حال باید پرسید کدام عملکرد اخوندها در جنگ مطابق آیات و دستورات قرآن در مورد جنگ و صلح بود؟ قضاوت با  شماست.

شهید  واژه ای است که به خصوص بعد از انقلاب ۵۷ زیاد به گوش مردم می رسد ودر رسانه های حکومتی بسیار در مورد  آن سخن می گویند . واژه ی شهید کلمه ای عربی است که در قرآن با عنوان امروزی یعنی کشته ی راه خدا هرگز به کار نرفته و در قرآن فقط همین اصطلاح کشته شدگان در راه خدا به کار رفته .و اما آیا هر کسی را که در جنگ و امثال آن مثل ترور  کشته  شود می توان شهید نامید ؟ مسلما خیر چون شهدا افرادی والا مقام نزد خدا هستند و  دارای صفات منحصر به فرد و  لیاقتهای  بسیاری می باشند که بر اثر جهاد و اعمال صالح از نظر خدا به آن مقام  دست پیدا کرده اند و لا اقل دو مشخصه و ویژگی مهم را باید داشته باشند ۱_ با نیت خالص برای خدا   قدم در راه و مجاهده ای گذاشته باشند و مقاصد دنیوی در نیات خود  اصلا نداشته باشند ۲_  در زمان مجاهده و مبارزه و تلاش یا جهاد در جبهه‌ی حق باشند و از  جبهه‌ی حق طرفداری کنند نه اینکه در جبهه‌ی باطل باشند و خیال می کنند در جبهه‌ی حق می باشند . مثلا برخی از قاتلان امام حسین ع با نیت خالص به کربلا آمده بودند ولی افسوس که گمراه بودند و در جبهه‌ی باطل بودند بنابراین در کربلا  به درک واصل  و نفله شدند و شهید نشدند . در عصر حاضر هم اگر  حتی هزاران نفر در  دفاع از طاغوت و جبهه‌ی باطل کشته شوند به هیچ وجه نمی توانند شهید باشند چون از نظام ظلم و ظالم حمایت و دفاع می کردند و در حقیقت و نفله و قربانی شدند و جان خودرا  بیهوده تلف کردند و در آخرت نیز  باید بخاطر جانبداری از حاکمیت باطل پاسخگو باشند. خداوند در این مورد می فرماید: کسانی  که تمام سعی و تلاش خود  را در  زندگانی دنیا در راه باطل صرف کردند  زیان دیده در  دنیا و آخرت هستند و این زیانی جبران ناپذیر  و بزرگ است .  ویژگی دیگر شهدای واقعی نیت خالص است که داشتن نیت خالص نیز فقط برای خدا کار چندان آسانی نیست چون جاذبه های زندگی دنیوی باعث می شود  که بسیاری برای مقاصد غیر الهی در مجاهده ای قدم بگذارند و نیت انها غیر الهی باشد   مانند شخصی از مسلمین که در  صدر اسلام بسیار شجاعانه می جنگید و وقتی کشته شد همه فریاد زدند شهادتت مبارک و پیامبر ص  ۲فرمود او شهید نشده چون نیت و هدفش از جنگ با کفار الاغ زیبایی بود که زیر  پای سرباز  کافری بود و می خواست آن الاغ را تصاحب کند و به غنیمت بگیرد و نیتش الهی نبود. بنابراین نیت خالص بسیار در  شهادت اهمیت دارد  به همین خاطر اگر کسی دارای نیت خالص و الهی باشد و در مهاجرت و دور از وطن بمیرد حتی اگر در  جنگ هم کشته نشده پیامبر اسلام فرموده او شهید از دنیا رفته . اگر یک مهندس مخلص با نیت الهی در  حال ساختن یک پل برای رفاه عمومی باشد و در عملیات ساخت این پل بر اثر  حادثه کشته شود وی مسلما شهید از دنیا رفته است . بنابراین نیت خالص بسیار  در این راه اهمیت دارد.

این یکی از مشکلات و مصائبی هست که مردم ما بر اثر ندانستن تاریخ خود و نداشتن بینش درست دینی و سیاسی همیشه با آن دست به گریبان بوده و بخاطر آن دوباره مجبور می شوند تاریخ اشتباهات خودرا دوباره تکرار کنند و دوباره در نقشه های دجال یا نظام سلطه گرفتار آیند.  با این توضیح که همواره مردم له شده از چکمه ی استبداد و نفوذ استعمار از شدت ظلم و ستمی که به آنها می شود بعد از مدتی جان به لب می شوند و قیام و خیزش سراسری را شروع می کنند و با دادن هزاران قربانی به پیروزی می رسند و در حقیقت می دانند که این حاکمیت طاغوت فعلی را نمی خواهند ولی وقتی پیروز شدند چون  حاکمیت شایسته و مستقل از نفوذ دجال و بیگانگان را نمی توانند تشخیص دهند که آن را یاری کنند و رهبر مستقل و آسمانی این حاکمیت آرمانی را که به تعبیر قرآن چون ستاره ای درخشنده است که از درخت زیتون روشنی و نور خودرا می گیرد که نه شرقی است و نه غربی ، یعنی این ستاره نه وابسته به سرویس های جاسوسی شرق و نه غرب است و انسانی کاملا مستقل و الهی است که همان منجی موعود و از نسل پیامبر اسلام  ص است . چون چنین رهبری را  در حالی که در بین خودشان است را نمی شناسند دوباره  حاکمان خود را نادانسته از میان مزدورانی انتخاب می کنند که ظاهری انقلابی دارند ولی در حقیقت مزدور و دست نشانده ی دجال یا نظام شیطانی سلطه جهانی می باشند و دوباره اشتباهات گذشته را تکرار می کنند و  طاغوت را بر سرنوشت خود حاکم می کنند . ازین جهت باید گفت که حقیقتا مردم می دانند که چه نمی خواهند ولی نمی دانند چه می خواهند.