نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

جنگ ۸ ساله ی ایران و عراق یکی از  حوادث ناگوار  و فاجعه بار در قرن گذشته بود که ایادی دجال درایران برای فریب مردم نام آن را دفاع مقدس نهادند و آن را وقیحانه نعمت برای ملت نامیدند. اما عملکرد اخوندها در این جنگ آیا مطابق با احکام و آیات قرآن بود ؟ در اینجا باید این امر بررسی شود . در قرآن کریم همواره بر صلح تاکید شده و چنگ و در گیری در مرحله ی آخر و از سر ناچاری به مسلمین توصیه شده بطوری که حتی در  مقابل کفار و مشرکان خداوند به پیامبر ص می فرماید : تا آنها با شما نجنگیده اند شما با آنها نجنگید و اگر آنها با شما صلح کردند شما نیز صلح کنید که صلح بهتر است . حال عملکرد اخوندها در جنگ  مقابل هجوم عراقی ها را خوب تماشا کنید . در ابتدا صدام که مسلما فردی مزدور مانند اخوندها در عراق و دست نشانده ی دجال جهانی بود به ایران حمله ور شد فعلا کار به عوامل و عللل این حمله که یکی از آنها تحریک خود آخوندهای قدرت طلب در ایران بود نداریم چون بارها  مخالفان صدام و شیعیان عراق را تحریک به شورش بر علیه صدام می کردند تا اورا مانند شاه  سرنگون کنند  که یکی از علل تحریک صدام برای حمله به ایران همین بود البته علل دیگری هم از جمله تحریکات آمریکا نیز بود . بهر حال صدام به هشدارهای رییس جمهور  فرهیخته و با سواد و آینده نگر ایران یعنی ابوالحسن بنی صدر که با صراحت گفته بود خودش از حمله ی عراق به ایران قبلا آگاه شده بود توجهی نکرد و به خاک ایران تجاوز کرد . رئیس جمهور منتخب مردم در ایران یعنی بنی صدر  با تمام مشکلات و از هم پاشیدگی ارتش به هر حال آن را سازماندهی کرد و با ابن حمله به مقابله پرداخت و نه تنها حرکت ارتش عراق را متوقف کرد بلکه پیروزی هایی هم به دست آورد و حصر  آبادان را نیز شکست . در این حال صدام که انتظار این مقابله را نداشت از شروع جنگ پشیمان شد و تقاضای صلح را چند ماه بعد از جنگ مطرح کرد رئیس جمهور منتخب یعنی بنی صدر نیز از این تقاضای صلح استقبال کرد و رهبر انقلاب را نیز متقاعد کرد و او نیز صلح را پذیرفت . در این حال اخوندها طبق آیات قرآن که بر صلح تاکید کرده باید صلح را می پذیرفتند ولی آنها به خاطر اینکه مقاصد سیاسی خواستار ادامه ی جنگ برای قبضه کردن قدرت  بودند و با این صلح مخالفت شدید کردند و نزد رهبر انقلاب رفتند و از روند صلح جلوگیری کردند . این یک مورد مخالفت آنها با احکام قرآن.  در قرآن کریم می فرماید: اگر دو گروه از مسلمین باهم درگیر شدند و جنگ را شروع کردند شما دیگر  مسلمانان سعی کنید بین آنها صلح ایجاد کنید تا صلح را دو طرف بپذیرند و اگر یکی از طرفین با این حال صلح را نپذیرفت شما بر علیه آن طرف جنگ  طلب متحد و بسیج شوید و بجنگید تا صلح را قبول کند . ( شگفت انگیز است مثل اینکه این آیه برای جنگ ایران و عراق نازل شده )حالا عملکرد اخوندها را در جنگ  ایران و عراق تماشا کنید . وقتی در آغاز جنگ عراق چند بار تقاضای  صلح کرد و اخوندها قبول نکردند که بار آخر زمانی بود که خرمشهر را ایران آزاد کرد . حاکمیت عربستان که یک  کشور مسلمان محسوب می شد واسطه شد که طبق آیات قرآن بین دو گروه از مسلمین در حال جنگ یعنی ایران و عراق واسطه شود تا با هم صلح کنند ولی اخوندها باز هم قبول نکردند با اینکه ابن بار عربستان متعهد شده بود تمام غرامت جنگ را نیز به ایران بدهد ولی اخوندها باز دست بردار از جنگ نبودند . در این حال عربستان و دیگر کشورهای عربی طبق همین آیه ی قرآن  به صدام کمک کردند و سلاحهای پیشرفته و حتی سرباز در اختیار وی گذاشتند تا با ایران به ناچار جنگ را ادامه دهد و اخوندها را بالاخره مجبور به صلح کنند و همبن کار دا نیز کردند و اخوندها با خواری و ذلت و شکست  در آخر جنگ مجبور  به صلح شدند . حال باید پرسید کدام عملکرد اخوندها در جنگ مطابق آیات و دستورات قرآن در مورد جنگ و صلح بود؟ قضاوت با  شماست.

شهید  واژه ای است که به خصوص بعد از انقلاب ۵۷ زیاد به گوش مردم می رسد ودر رسانه های حکومتی بسیار در مورد  آن سخن می گویند . واژه ی شهید کلمه ای عربی است که در قرآن با عنوان امروزی یعنی کشته ی راه خدا هرگز به کار نرفته و در قرآن فقط همین اصطلاح کشته شدگان در راه خدا به کار رفته .و اما آیا هر کسی را که در جنگ و امثال آن مثل ترور  کشته  شود می توان شهید نامید ؟ مسلما خیر چون شهدا افرادی والا مقام نزد خدا هستند و  دارای صفات منحصر به فرد و  لیاقتهای  بسیاری می باشند که بر اثر جهاد و اعمال صالح از نظر خدا به آن مقام  دست پیدا کرده اند و لا اقل دو مشخصه و ویژگی مهم را باید داشته باشند ۱_ با نیت خالص برای خدا   قدم در راه و مجاهده ای گذاشته باشند و مقاصد دنیوی در نیات خود  اصلا نداشته باشند ۲_  در زمان مجاهده و مبارزه و تلاش یا جهاد در جبهه‌ی حق باشند و از  جبهه‌ی حق طرفداری کنند نه اینکه در جبهه‌ی باطل باشند و خیال می کنند در جبهه‌ی حق می باشند . مثلا برخی از قاتلان امام حسین ع با نیت خالص به کربلا آمده بودند ولی افسوس که گمراه بودند و در جبهه‌ی باطل بودند بنابراین در کربلا  به درک واصل  و نفله شدند و شهید نشدند . در عصر حاضر هم اگر  حتی هزاران نفر در  دفاع از طاغوت و جبهه‌ی باطل کشته شوند به هیچ وجه نمی توانند شهید باشند چون از نظام ظلم و ظالم حمایت و دفاع می کردند و در حقیقت و نفله و قربانی شدند و جان خودرا  بیهوده تلف کردند و در آخرت نیز  باید بخاطر جانبداری از حاکمیت باطل پاسخگو باشند. خداوند در این مورد می فرماید: کسانی  که تمام سعی و تلاش خود  را در  زندگانی دنیا در راه باطل صرف کردند  زیان دیده در  دنیا و آخرت هستند و این زیانی جبران ناپذیر  و بزرگ است .  ویژگی دیگر شهدای واقعی نیت خالص است که داشتن نیت خالص نیز فقط برای خدا کار چندان آسانی نیست چون جاذبه های زندگی دنیوی باعث می شود  که بسیاری برای مقاصد غیر الهی در مجاهده ای قدم بگذارند و نیت انها غیر الهی باشد   مانند شخصی از مسلمین که در  صدر اسلام بسیار شجاعانه می جنگید و وقتی کشته شد همه فریاد زدند شهادتت مبارک و پیامبر ص  ۲فرمود او شهید نشده چون نیت و هدفش از جنگ با کفار الاغ زیبایی بود که زیر  پای سرباز  کافری بود و می خواست آن الاغ را تصاحب کند و به غنیمت بگیرد و نیتش الهی نبود. بنابراین نیت خالص بسیار در  شهادت اهمیت دارد  به همین خاطر اگر کسی دارای نیت خالص و الهی باشد و در مهاجرت و دور از وطن بمیرد حتی اگر در  جنگ هم کشته نشده پیامبر اسلام فرموده او شهید از دنیا رفته . اگر یک مهندس مخلص با نیت الهی در  حال ساختن یک پل برای رفاه عمومی باشد و در عملیات ساخت این پل بر اثر  حادثه کشته شود وی مسلما شهید از دنیا رفته است . بنابراین نیت خالص بسیار  در این راه اهمیت دارد.

این یکی از مشکلات و مصائبی هست که مردم ما بر اثر ندانستن تاریخ خود و نداشتن بینش درست دینی و سیاسی همیشه با آن دست به گریبان بوده و بخاطر آن دوباره مجبور می شوند تاریخ اشتباهات خودرا دوباره تکرار کنند و دوباره در نقشه های دجال یا نظام سلطه گرفتار آیند.  با این توضیح که همواره مردم له شده از چکمه ی استبداد و نفوذ استعمار از شدت ظلم و ستمی که به آنها می شود بعد از مدتی جان به لب می شوند و قیام و خیزش سراسری را شروع می کنند و با دادن هزاران قربانی به پیروزی می رسند و در حقیقت می دانند که این حاکمیت طاغوت فعلی را نمی خواهند ولی وقتی پیروز شدند چون  حاکمیت شایسته و مستقل از نفوذ دجال و بیگانگان را نمی توانند تشخیص دهند که آن را یاری کنند و رهبر مستقل و آسمانی این حاکمیت آرمانی را که به تعبیر قرآن چون ستاره ای درخشنده است که از درخت زیتون روشنی و نور خودرا می گیرد که نه شرقی است و نه غربی ، یعنی این ستاره نه وابسته به سرویس های جاسوسی شرق و نه غرب است و انسانی کاملا مستقل و الهی است که همان منجی موعود و از نسل پیامبر اسلام  ص است . چون چنین رهبری را  در حالی که در بین خودشان است را نمی شناسند دوباره  حاکمان خود را نادانسته از میان مزدورانی انتخاب می کنند که ظاهری انقلابی دارند ولی در حقیقت مزدور و دست نشانده ی دجال یا نظام شیطانی سلطه جهانی می باشند و دوباره اشتباهات گذشته را تکرار می کنند و  طاغوت را بر سرنوشت خود حاکم می کنند . ازین جهت باید گفت که حقیقتا مردم می دانند که چه نمی خواهند ولی نمی دانند چه می خواهند.

این روزها در کشور شاهد وقایع تاسف بار و فاجعه باز زیادی می باشیم که حقیقتا احساسات هر  انسانی را جریحه دار می کند  ولی پرسشی که ذهن اهل خرد را درگیر خود می کند این است که این جنایات واقعا کار چه کس یا کسانی می باشند ؟ مردم عامه  و عادی  که قشری فکر می کنند اگر از آنها این پرسش شود ، اگر مخالف حاکمیت باشند زود جواب می دهند این جنایات کار عمال و ماموران حکومت است و افراد قشری موافق حاکمیت زود جواب می دهند کار اغتشاشگران وابسته با آمریکا و اسرائیل می باشند . اما واقعیت امر چه چیزی می تواند باشد؟ قبلا بیان کردیم که تمام حاکمیتهای دنیا و از جمله حاکمیتهای خاورمیانه دست نشانده ی حاکمیت واحد جهانی یا دجال می باشند و مسلم است این حاکمیت شیطانی  نیز تمام مهره های حکومتی را در هر کشوری به قدرت  می  رساند و یا بنا به ضرورت حذف می کند درست مانند مهره های شطرنج . خب مسلم است . این حاکمیت شیطانی تا آنجا که ممکن است می خواهد حاکمیت دست نشانده ی خودرا در هر کشوری  در قدرت باقی گذارد تا منافع اورا تامین کند ولی بعد از مدتی مردم آن کشور با ظلم و جوری که به آنها می شود از حاکمیت ظالم ناراضی می شوند و  و نخبگان این جامعه گروه‌ها و تشکیلات مخفی به وجود می آورند تا در فرصت مناسب بر  علیه طاغوت قیام  کنند و آن را سرنگون کنند ولی حاکمیت دجال نیز بیدار است و فکر این موارد را نیز  قبلا کرده برای   اینکه این مخالفان و معترضان  را از مخفیگاه خود بیرون و شناسایی و نابود کند هر از چند گاهی اقدامات و جنایاتی نسبت به مردم مرتکب می شود تا احساسات عمومی را جریحه دار کند و همه ی  مخالفان برای اعتراض از مخفیگاه خود بیرون بیایند و آنها را شناسایی و دستگیر کند . این اقدامات و جنایات می تواند به شکل کشتن دختری بی گتاه به بهانه ی رعایت نکردن حجاب و یا بمب گذاری و حمله به مردم در  امام زاده ها و یا گران کردن ناگهانی بنزین و .‌‌..غیره باشد . این جنایات مسلما بر عهده ی سرویس های امنیتی و اطلاعاتی همان کشور می باشند که همه مزدور دجال جهانی می باشند و همان‌ها هستند که رهبر و رئیس جمهور و تمام مقامات بلند پایه را در هر کشوری به قدرت می رسانند  و نشانه ی مزدور بودن و وابسته بودن  آنها به بیگانگان نیز این است که در انجام این جنایات هیچ حد و مرزی نمی شناسند و هیچگونه رحم و دلسوزی به مردم  خود ندارند چون دستورات را از خارج از کشور می گیرند و در انجام این جنایات نیز به احدی پاسخگو نیستند و دستگاه قضایی نیز آنها را تعقیب  نمی کند چون خودشان تمام مهره ها و پست های قضایی را در کشور تعیین می کنند . این همان نیروی شیطانی است که برخی از آن تعبیر به دولت در سایه نیز می کنند و اینها همان مزدوران دجال هستند که بخاطر منافع دجال در هر کشوری زنان و کودکان بی گناه را می کشند صرفا برای اینکه احساسات عمومی مخالفان را تحریک کنند و آنها را از مخفیگاه خود بیرون بکشند و شناسایی و دستگیر کنند . در حقیقت این سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی هر کشور که در  کشور ما با نام وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه می باشند حکم سوپاپ های اطمینان  را در  کشور تحت سلطه ی حاکمیت دجال را دارند تا حاکمیت را با این اقدامات  حفظ کنند  و مخالفان را شناسایی و دستگیر کنند ازین جهت در احادیث اهل بیت برای آخر  زمان توصیه شده که مردم و مؤمنان نباید گول این بازی های سیاسی دجال را بخورند و ضمن آمادگی پنهانی برای قیام عمومی  اقدامی برای قیام نکنند تا نشانه های ظهور منجی اشکار شود و هر گاه او اجازه داد دست به اقدام و قیام سراسری بزنند که آن زمان نیز بسیار نزدیک شده است ولی قبل از آن اگر اقدام یا قیام کنند حاکمیت وابسته به دجال آنها را زود شناسایی و نابود می کند . امام باقر در این مورد می فرماید : هر کس قبل از قیام قائم اقدام به قیام نماید مانند جوجه کبوتری است که قبل از پر در آوردن از لانه خارج شود  و سقوط کند و آن را شکار کنند .

امروزه در رسانه های مجازی و غیر مجازی افراد مزدوری از طرف دجال جهانی مامور شده اند که بخاطر دشمنی با اسلام و ضعیف کردن ایمان مردم ایرادات و اشکالاتی به قرآن و اسلام بگیرند. عمده ی این ایرادات این موارد است : ۱_ برده داری در اسلام ۲_ زن ستیزی و تضییع حقوق زنان در اسلام ۳_ کشتار یهودیان در صدر اسلام ۴_ راهزنی مسلمانان صدر اسلام ۵_ چند همسری در اسلام ۶_ قوانین خشن چون قصاص در اسلام : قبل از توضیح این موارد و رفع ابهام و ایرادات در این موارد در اسلام لازم است تذکر داده شود که در  قرآن و اسلام دونوع احکام داریم یک نوع احکام عبادی  مثل نماز و روزه و زکات ...که حالت ثابت در هر زمان و مکان برای همه ی انسان‌ها دارند و تغییر شرایط چون زمان و مکان و .‌. تاثیری در اجرای آنها ندارد چون مربوط به  ساختار روح و روان  انسانهاست مثلا برای هر انسان نماز در هر شرایطی لازم است ولی برخی  احکام قرآن حالت مدنی دارند که با توجه به زمان و مکان ممکن است لازم شود تغییر کنند در عین حال که جوهر و روح اسلامی خودرا نیز حفظ کنند مثلا رعایت پوشش و حجاب را در نظر بگیرید . مسلما در اسلام رعایت حجاب و پوشش به خصوص برای زن یک اصل است و بر آن تاکید شده ولی این پوشش در صدر اسلام و در آن جامعه ی خاص عرب با ان شرایط اجتماعی و آب و هوا ، زدن مقنعه به به سرو گردن زن و پوشیدن چادر بود ولی در زمانه ی ما این پوشش با توجه به تغییر شرایط زمان و و مکان و قومیت  مسلما تغییر می کند و   برای پوشش سر زنان شال و کلاه و موارد دیگر بکار می برند و به جای چادر نیز ماتو می پوشند . خب به این صورت نه تنها اشکالی ندارد بلکه  بسیار نیز خوب است چون درست است که قالب حجاب تغییر کرده ولی روح اسلامی آن که رعایت پوشش است کاملا رعایت شده پس رعایت پوشش جزو احکام مدنی اسلام محسوب می شود . در صدر اسلام امام علی ع این احکام مدنی را که با توجه به شرایط زمان و مکان تغییر می کند احکام ناسخ و منسوخ می نامید . به این صورت که حکم مدنی در قرآن بیان می شود و چند مدت بعد با توجه به شرایط حکم دیگری بعنوان ناسخ نازل می شد و حکم اولی را منسوخ می ساخت . حال باید گفت برخی ایرادات و اشکالاتی که به اسلام گرفته می شود این است که برخی به احکام مدنی قرآن که بر طبق شرایط زمان و مکان تغییر می کنند توجه نمی کنند . مثلا مسلمانان قشری که درک درستی از احکام اسلامی ندارند اصرار دارند که    تمام احکام اسلامی حتی احکام مدنی اسلام امری ثابت هستند و باید در همه ی زمان‌ها به همان شکل صدر اسلام رعایت شوند و دشمنان اسلام نیز بهانه به دست می آورند و طعنه می زنند ببینید چقدر قوانین و احکام اسلامی عقب مانده  بدوی می  باشند و هنوز به مردم توصیه می کنند که باید مثل ۱۴۰۰ سال قبل زندگی کنند .  یکی از این ایرادات مطرح شده به اسلام احکام نگهداری برده و کنیز و برده داری در قرآن است . که چرا اسلام با برده داری موافق بوده است . این ایرادی خلاف واقع می باشد چون اسلام به هیچوجه با برده داری موافق نبوده و نیست دلیل آن نیز آن است که بارها در قرآن می فرماید که برای کفاره ی یک گناه مخصوص یک غلام یا کنیز را آزاد  کنید . و بارها خود  اهل بیت و مخصوصا امام علی از مال خود غلامان و کنیزانی می خرید و آزاد می کرد پس اسلام و قرآن با برده  داری موافق نبود ولی شرایط آن روز جامعه ی عرب آنطور بود که مصالح اقتصا می کرد که لغو برده داری کم کم صورت گیرد و شرایط آن کم کم مهیا شود . چون شاید جامعه ی آن روز هنوز آمادگی لازم را برای لغو   ناگهانی برده داری را نداشت . بنابراین احکام نگهداری غلام و کنیز در قرآن جزو احکام  مدنی اسلام می باشند که با گذشت زمان مسلما منسوخ می شوند ایراد دوم معاندین به اسلام در مورد به اصطلاح تضییع حقوق زنان در اسلام  و زن ستیزی در قرآن می باشد  . اولا باید تذکر داده شود که نه تنها اسلام و قرآن حالت زن ستیزی ندارد بلکه بسیار نیز در احقاق حقوق زنان و دختران موثر بوده چون در قبل از ظهور اسلام واقعا به زنان و دختران ظلم می شد . دختران را زنده به گور می کردند و در ازدواج اختیاری نداشتند و با  آنها را به زور به ازدواج با دیگران مجبور می کردند . حق اظهار نظر و رای نداشتند . به آنها بی احترامی می کردند و خشن صحبت می کردند و...ولی با ظهور اسلام پیامبر اسلام نهایت احترام و محبت را به زنان و دختران می گذاشت و به مسلمین نیز توصیه می کرد همین کار را بکنند . هنگام ازدواج رضایت دختر را لازم می شمرد و حتی در هنگام  بیعت نه تنها با مردان بلکه بازنان نیز به روش خاص خود بیعت می گرفت  و ...

 

یکی از ایرادات مخالفان اسلام این مورد است که چرا مثلا برای زن در اسلام حقوق نامساوی بامرد قرار داده شده و زن نصف مرد ارث می برد؟ و این عادلانه نیست اولا در  اینجا باید تذکر داد که عدالت همه جا به معنی تساوی نیست.  مثلا شما در نظر بگیرید جلوی یک بچه ی کوچک سر سفره مقدار کمی غذا مثلا یکی دو قاشق  غذا بگذاریم و جلوی مرده گنده نیز همان مقدار غذا قرار دهیم در این حالت این رعایت تساوی هست ولی عدالت نیست . و اینکه در برخی موارد در اسلام حقوق متفاوتی برای زن و مرد گذاشته شده  نشانه ی بی عدالتی نیست چون معنی عدالت این است که هر چیز باید در جای خود قرار داده شود . بعد این دشمنانی که این ایراد را به قرآن می گیرند توجه نمی کنند که برای درک عدالت در مورد حقوق زن و مرد در اسلام باید به کل حقوق زن و مرد به صورت یک مجموعه نگاه کنیم نه یک مورد جزئی مثلا درست است که در قرآن حق ارث زن نصف مرد است ولی در  عین حال تهیه ی هزینه ی کل زندگی نیز بر عهده ی مرد است نه زن و موارد دیگر که اگر مجموع این حقوق زن و مرد را در اسلام حساب کنیم به تساوی حقوق زنان و مردان می رسیم . در  عین حال که می توان گفت احکام  حقوق زن و مرد در قرآن حالت مدنی دارند نه عبادی و می توان با مرور زمان تغییراتی در آن به وجود آورد. ایراد دیگری که به اسلام و احکام قرآن گرفته می شود در مورد قصاص و خشونت احکام جزایی اسلام است مثلا می گویند قصاص کسی که فردی را به عمد کشته نباید اعدام باشد . چون بیرحمانه است  و بعد کشتن و اعدام فردی فایده ای برای جامعه و جلوگیری از تکرار جرم ندارد و ...در جواب این ایرادات باید گفت که مقصود از اجرای قوانین جزایی در  جامعه در مرحله ی اول چیست ؟ مسلما جواب اجرای عدالت است و تاثیر آن در بازدارندگی جرم در مرحله ی دوم است . و آیا این عادلانه است که ما اجرای عدالت را که درجه ی  اول اهمیت را دارد فدای    تاثیر آن در جامعه کنیم آیا این عقلانی و منطقی است . در  عین حال اسلام تشویق به قصاص هم نمی کند و به بخشش و گذشت بازماندگان مقتول از گناه قاتل توصیه می کند تا توجه شود که اسلام به رحم و بخشش هم توجه می کند  البته بعد از اجرای عدالت که اهمیت بیشتری دارد . و دلیل دیگر قصاص در اسلام این است  که اسلام تنها به صورت تنگ نظرانه  فقط به عواقب و آثار دنیوی قصاص توجه ندارد بلکه به عواقب اخروی قصاص برای قاتل نیز توجه دارد چون قاتلی که بخاطر قتل این حق حیات را از دیگری گرفته اگر به دنیای دیگر برود و روز قیامت شود  این حق و گناه بر گردن او خواهد بود  و معلوم نیست در آن روز مقتول اورا بخاطر این گناه ببخشد و  فرد قاتل به خاطر این گتاه تا ابد جهنمی خواهد شد ولی اگر در دنیا توسط بازماندگان مقتول قصاص و اعدام شود دیگر حقی از مقتول در روز قیامت به گردن او نخواهد بود  و ممکن است برای همیشه جهنمی نشود پس قصاص در دنیا در حقیقت به نفع قاتل است و برای همین است خداوند می فرماید : و برای شما در قصاص زندگانی است ای صاحبان خرد .  در  مورد دیگر احکام جزایی قرآن نیز باید گفت ممکن است برخی جنبه ی مدنی داشته باشند و با تغییر  شرایط با رعایت روح عدالت اسلامی تغییر کنند. ایراد دیگر که به اسلام و پیامبر اسلام می گیرند در مورد قتل مردان یهود قبیله ی بنی قریظه در صدر اسلام می باشد . در توضیح این امر باید گفت :  که اولا این حکم در  مورد یهودیان بنی قریظه یک حکم و انتقام الهی بود و فقط اجرای آن توسط پیامبر و مسلمین بود و اگر پیامبر خود تمایل هم به این کار نداشت نیز چون حکم الهی بود ناچار بود آن را اجرا  کند. اصولا اگر دشمنان اسلام می خواهند این ایراد را به پیامبر بگیرند در حقیقت کار خدا را نیز  زیر سوال می برند. مشابهه این احکام در مورد قوم یهود نیز قبلا داده شده بود به صراحت قرآن زمانی که بنی اسرائیل در غیبت حضرت موسی ع گوساله پرست شدند و بعد حضرت موسی از آنها بسیار عصبانی شد خداوند دستور داد برای اینکه خدا  از گناه آنها بگذرد بایدتمام قوم  به دو گروه تقسیم شوند وشمشیر به دست بگیرند و همدیگر را بکشند و به این صورت این حکم را نیز حضرت موسی اجرا کرد و تعداد بیشماری از یکدیگر را کشتند تا خدا از گناه آنها گذشت کرد حال باید به کار خدا و حضرت موسی ایراد گرفت؟ چون خدا خود آفریننده ی آنها بوده و اختیار مرگ  و  زندگی آنها را نیز در دست دارد و البته یکی از صفات خدا شدید العقاب است که برخی موارد به شدت برخی گناهان را جزا می دهد. گناهانی که شاید از نظر ما مهم نباشند. در مورد یهود بنی قریظه نیز در  صدر  اسلام همین اتفاق افتاد و پیامبر با این قبیله ی یهود پیمان بست که در صورت حمله ی مشرکان مکه به مدینه همه با هم  متحد شوند  و با دشمنان بجنگند ولی در زمان جنگ و هجوم مشرکان مکه یهودیان نه تنها به پیمان خود عمل نکردند بلکه از پشت جبهه نیز به مسلمانان خیانت کردند بعد از شکست مشرکان مکه پیامبر قصد نداشت از یهودیان بخاطر خیانت انتقام بگیرند و به خانه برگشت   ولی فرشته ی وحی نازل شد و پیغام داد که باید یهودیان خائن به خاطر این کار مجازات شوند. پیامبر از آنها خواست بی قید و شرط  تسلیم شوند ولی آنها باز هم      مقاومت کردند و مسلمین به آنها حمله کردند و آنها را اسیر کردند . در  این حال پیامبر به آنان فرمود: با شما چا رفتاری کنم،؟آیا حکم سعد بن معاذ را که با شما  سابقه ی دوستی دیرینه دارد در مورد شما اجرا کنم ، آنها گفتند بله ما حکم سعد را هر چه باشد قبول داریم ولی در عین ناباوری سعد بن معاذ گفت حکم  من در مورد شما این است که بخاطر این خیانت در جنگ تمام مردان شما باید اعدام شوند . البته این حکم سعد درست همان حکم تورات کتاب یهودیان نیز بود که در صورت خیانت در جنگ باید این حکم در مورد خائنان اجرا شود و پیامبر و مسلمین نیز به ناچار این حکم تورات  را که حکم الهی نیز بود در مورد یهودیان اجرا کردند.. البته در قوانین جنگی امروز نیز  مجازات فرار کنندگان و خائنان در جنگ اعدام می باشد. .

ایراد بعد تهمت راهزنی به مسلمانان صدر اسلام می باشد که از طرف مغرضان مطرح می شود اما حقیقت امر چه چیز بوده در توضیح باید گفت که در صدر اسلام زمانی که مسلمین از مکه به مدینه هجرت کردند تمام اموال و دارایی آنها در مکه باقی ماند مسلمین مهاجر از مشرکان مکه خواستند اموال آنها را برای آنها بفرستند ولی مشرکان نه تنها این کار را نکردند بلکه  تمام اموالشان را غارت کردند و مسلمین در مدینه نیز به تلافی این کار کاروان‌های تجاری مشرکان قریش را که برای سفر به شام از کنار  مدینه رد می شدند متوقف و اموال مشرکان را به نفع خود مصادره کردند حال دشمنان اسلام در عصر حاضر این کار مسلمین را راهزنی می دانند قضاوت با شما . در مورد چند همسری برای مرد در قرآن که برخی ایراد می گیرند باید توضیح داد که باید توجه داشته باشید که قرآن تشویق به این کار نکرده بلکه مجوز این کار را در مواردی داده که ممکن است برخی مردان  با داشتن یک همسر به گناه بیفتند و این کار جنبه ی اضطرار در موارد خاص را دارد نه تشویق و تازه در آیات  دیگر نیز شرط مشکلی نیز برای اینکار گذاشته و فرمود این کار را به شرطی انجام دهید که بتوانید عدالت را بین همسران برقرار کنید و بعد فرموده که و نیز توانید هم بین آنها عدالت ایجاد کنید اگر چه سعی و تلاش بسیاری از خود نشان دهید یعنی بطور مستقیم خواسته بگوید این کار را انجام ندهید هم بهتر است و در ثانی این حکم چند همسری جزو احکام مدنی اسلام و مربوط به شرایط خاص آن روز جامعه ی عرب است  که چند همسری یک سنت  و کار معمولی بوده و مسلما ممکن است در این زمان کاربرد نداشته باشد و این حکم قابل اجرا نباشد و یک حکم عبادی قرآن نیست. و بیشتر یک حکم مدنی است . البته این ایراد را به چند همسری در قرآن را کسانی می گیرند که خود به هیچ اصل اخلاقی و خانوادگی پایبند نیستند و علاوه بر همسر رسمی چند همسر پنهانی و بینهایت زید و دوست دختر و  روابط نامشروع دارند که جای بحث آن  اینجا نیست و خدا خواسته با این مجوز جلو این پنهان کاری ها و فریب کاری ها بین زنان و مردان گرفته شود و قضیه شفاف شود .       این عمده موارد ایراداتی است که مرتبا مخالفین از اسلام می گیرند در حالی که مردم عادی علل آن را نیز  نمی دانند و برخی نیز این ایرادات را باور می کنند. و ایمان خود را از دست می دهند و دین گریز می شوند .

یکی از مواردی که در روایات صحیح مهدویت زیاد می بینیم  تاکید ائمه ی هدی بر این حقیقت است که بزرگترین دشمنان قائم آل محمد عج  هنگام قیام.  فقهای دینی یا مراجع تقلید و پیروان گمراه آنها می باشد.  حال این سوال مطرح است که علت این امر چه چیزی می تواند باشد.  در  توضیح باید گفت که دینی که اکنون تحت عنوان دین اسلام در جامعه ی اسلامی رایج و حاکم است دین اسلام واقعی نیست  بلکا یک نسخه ی جعلی و بدلی از اسلام است که پر از خرافات و بدعت   و شرک می باشد . این دین در حقیقت یک دین فقهی است که آخوندهای فاسد  یا مراجع تقلید منحرف یا به تعبیر پیامبر اسلام امامان گمراه  در طی قرون و اعصار کم کم با وسوسه  و راهنمایی شیطان بوجود آورده اند و آن را کم کم جایگزین اسلام خالص و حقیقی کرده اند . بنابراین این دین فعلی دین شیطان و یا دین دروغ و باطل است نه اسلام واقعی و برای همین است که بیشتر مردم از این دین شیطانی متنفر و رویگردان شده و به نوعی بی دین و دین گریز  شده اند چون این دین با فطرت پاک هر انسانی سازگار نیست . بنابراین وقتی امام مهدی عج ظهور و قیام می کند . دین اسلام حقیقی را می خواهد جایگزین   دین فقهی و شیطانی آنها قرار دهد همان دینی که در قرآن از آن تعبیر به دین حق شده و سه بار مژده ی آمدن  این منجی و رسول و آوردن دین حق   توسط او در قرآن ذکر شده و اینکه این آیه سه بار در  قرآن ذکر شده  نشانه ی تاکید و حتمی بودن این امر  است آنجا که می فرماید:  هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله.....اوست کسی که فرستاده ی خود را با هدایت ( مهدی) و دین حق ( دین حقیقی اسلام ) فرستاد تا بر همه ی ادیان پیروز شود.....  بنا براین مسلما مراجع تقلید یا امامان گمراه با چنین کسی که می خواهد دین حق را جایگزین دین دروغین آنها قرار دهد به مخالفت بر می خیزند  اگر  چه یقین داشته باشند که او واقعا همان مهدی موعود حقیقی است  مانند یهودیان مدینه که با اینکه یقین داشتند که پیامبر اسلام همان پیامبر موعود  تور ات است با وی جنگیدند. علت دیگر مخالفت امامان گمراه با مهدی موعود   این است  که امام مهدی به عنوان یک مصلح انقلابی و هدایتگر انحرافات اخوندها و مراجع تقلید و سواستفاده های آنها از دین را برای مقاصد سیاسی و اقتصادی و دیگر مطامع دنیوی برای مردم بازگو می کند بنابراین مسلما ازین جهت با او به مخالفت شدید می پردازند چون مهدی با این کار دکان های دینی  آنها را تخته می کند و به قول معروف نان آنها را آجر می کند بنابراین مسلم است ازین جهت نیز به مخالفت شدید با او بر می خیزند.

آفات درخت دین       کتابی است که در  مورد انحرافات و بدعت‌های که در دین اسلام در طی قرون و اعصار بوجود آمده نوشته شده و موضوع آن در حقیقت آسیب شناسی ادیان میباشد . در این کتاب سعی شده راههای رفع و اصلاح این آسیب ها هم بیان شود . مطالعه ی این کتاب نیز برای روشن تر شدن اذهان مومنین عصر ظهور و آمادگی برای حاکمیت و تحقق دین حق بسیار ضروری می باشد . این کتاب بواسطه ی سید حسنی به طالبان حقیقت تقدیم می گردد.

 

دانلود کتاب

برای تعیین جایز بودن این کار نیز بهتر است ابتدا به متن و ایات قرآن کریم مراجعه کنیم . چون منبع اصلی ما در تعیین تکلیف این گونه امور باید کتاب خدا  باشد چون برخی از احادیث ممکن است در طی زمان دچار تحریف و جعل شده باشند ولی لااقل می دانیم کتاب خدا به تصریح خود قرآن از تحریف کلمات و آیات در امان مانده چون خداوند خود در قرآن فرموده که "ما از قرآن محافظت می کنیم ." بنابراین امکان تحریف کلامی اصل آیات قرآن به هیچ وجه وجود نداشته و ندارد. اگر به قرآن کریم در این مورد مراجعه کنیم خوشبختانه مشاهده می کنیم که آیات بسیار صریح و روشنی در این مورد وجود دارد که تعیین و تراشیدن حلال و حرام از طرف مردم یا به اصطلاح علما به شدت نهی شده و در این مورد در آیه ی ۱۱۶ سوره ی نحل فرموده:  و لا تقولوا لما تصفوا السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفتروا علی الله الکذب...    و شما نباید از نزد خود چیزی را حلال و چیزی را حرام بگویید و به خدا نسبت دهید تا بر خدا دروغ ببندید....  این از تکلیف حلال و حرام تراشیدن مراجع تقلید از نظر  خدا در قرآن که با صراحت از آن نهی شده و اما در مورد نوشتن کتاب احکام و توضیح المسائل که برخی آقایان می نویسند و در آن برای مردم حلال و حرام تعیین می کنند در ایه ۷۹  سوره ی بقره می فرماید: فویل للذین یکتبون کتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندلله لیشتروا به ثمنا قلیلا..... پس وای بر کسانی که از نزد خود کتاب می نویسندسپس می گویند این از نزد خداست تا بهایی اندک بخاطر آن بگیرند...خب در این آیه نیز به صراحت از نوشتن کتاب که حاوی احکام دینی و آسمانی است نهی شده ولی با این حال می بینیم در چند قرن اخیر امامان گمراه به تعبیر پیامبر اسلام یا مراجع تقلید کتاب‌هایی تحت عنوان توضیح المسائل می نویسند و پیروان و مقلدان نادان خود را نیز توصیه می کنند که ازآنها تقلید کورکورانه کنند و مرجع تقلید داشته باشند و اعمال دینی خودرا طبق این کتاب‌های گمراه کننده انجام دهند در حالیکه در قرآن کریم از تقلید در آمور شرعی به شدت نهی شده و تمام بشر و مومنین را به جای تقلید به تفکر و تحقیق در آیات الهی سفارش کرده است . تحقیق و تفکری که منشا تولید علم و معرفت در تمام علوم  و یک انقلاب علمی در جامعه ی مسلمین می تواند باشد ولی در مقابل آن تقلید کورکورانه چیزی جز تحجر و عقب ماندگی و رکود علمی در جامعه نتیجه ای دیگر ندارد و بیهوده نیست که اکنون چند قرن است جامعه ی مسلمین از قافله ی علم و پیشرفت و ترقی باز مانده است .و تا تا این معضل هست و اصلاحات دینی در این گونه موارد انجام نشود وضع به همین منوال باقی می ماند و وضع هر روز بدتر و بدتر هم می شود.

یکی از آفات و عادات زشت در جامعه ی کنونی اسلامی بدعت زشت و بی اساس بت سازی از شخصیت‌های پوشالی می باشد . در حقیقت یکی از اهداف دین اسلام در آغاز این بوده که تمام بت ها را نابود کند و فقط توحید و خداپرستی را در جهان حاکم کند . برخی به اشتباه خیال می کنند دین اسلام تنها برای شکستن بتهای سنگی   ظهور کرد در حالی که اصلا اینگونه نیست . هدف این دین الهی شکستن و نابودی تمام بتهای چوبی و غیر چوبی چون بتهای انسانی و جلوگیری از شخص و شخصیت پرستی و انسان پرستی در  مقابل خداپرستی بوده و هست . این انسان پرستی و شخص پرستی در جامعه ی آن روز حجاز به این صورت بود که مردم شیوخ و ثروتمندان و اربابان خود را تقریبا مانند بت قبول داشتند   و از آنها اطاعت بی قید شرط داشتند  و مثلا اگر شیخ و بزرگ قبیله دستور آدم کشی و جنگ ناحق با قبیله ی مجاور می داد تمام افراد قبیله بدون فکر در مورد درست  و یا غلط بودن  آن دستور آن را حتما اجرا می کردند ودر حقیقت در کنار پرستش بتهای سنگی بتهای انسانی نیز چون شیوخ و بزرگان خود را می پرستیدند . این اشرافیت بت گونه در  مکه به شدت رایج بود و اشراف و ثروتمندان قریش هر کاری دلشان می خواست انجام می دادند و افراد زیر دست و غلامان و کنیزان باید انجام می دادند وگرنه شدیدا مجازات و حتی کشته می شدند بطوری که مشهور است ابوجهل شتران یک عرب صحرا نشین را که به مکه آمده بود را خرید و از روی قلدری و هوی و هوس پول آن را با نداد و پیامبر اسلام اورا مجبور کرد پول شتران آن مرد را بدهد برای اینکه این اشراف برای مردم نوعی حالت بت را پیدا کرده بودند و خود را چند پله بالاتر از ادمهای دیگر می دانستند . این وضعیت شخص پرستی و بتهای انسانی در ایران آن روز  بسیار شدت بیشتری داشت و مردم شاهنشاه را تقریبا چون بت بزرگ و اعوان و انصار و کارگزاران اورا چون بت های کوچکتر قبول کرده بودند و یک جامعه ی طبقاتی تبعیض آمیز و ظالمانه در ایران شکل گرفته بود که طبقه ی زیر دست چون کشاورزان و پیشه وران حق بالا آمدن به طبقه ی بالاتر حتی با نشان دادن لیاقت بسیار نداشتند و حتی این طبقه حق سوادآموزی و یادگیری خواندن و نوشتن نیز نداشتند. دین اسلام درست برای از بین بردن این بتهای انسانی و از بین بردن شخص و شخصیت پرستی ظهور پیدا کرد. تا جامعه را تبدیل به یک جامعه ی بدون طبقه ی توحیدی کند که مردم فقط یک ارباب و صاحب اختیار داشته باشند و او نیز پروردگار جهانیان می باشد . و الیته هم هدف از پرستش و قبول بندگی خدا چون اربابان و بتهای دیگ  بردگی نیست بلکه ابن بندگی عین رهایی و آزادی از تمام محدودیت‌ها و هوی و هوسهای  جسمانی و رسیدن به آزادی واقعی و در نهایت کمال و رشد شخصیت انسانی است . در این نوع بندگی انسان احساس آزادی و رهایی بیشتری می کند . پیامبر اسلام با گفتار و کردار خود نیز تا می توانست سعی می کرد این عادت زشت شخص پرستی و بتهای انسانی را از جامعه ریشه کن کند و بارها می فرمود : تمام انسان‌ها مانند دندانه های شانه در پیشگاه خدا مساوی هستند و نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب و نه سفیدبر سیاه و نه سیاه بر سفید هیچ برتری خاصی ندارد و هر کس پرهیزگارتر است نزد خدا مقام بالاتری دارد حتی این روش پیامبر بعد از فتح مکه اشراف قریش را نیز با وجود اینکه مسلمان شده بودند عصبانی کرده بود و زمانی که پیامبر به بلال آن سیاه حبشی فرمود به بالای کعبه برود و اذان بگوید : ( پیامبر مخصوصا این کار را در مقابل اشراف قریش انجام داد) بسیاری از آنها زیر لب زبان به اعتراض گشودند ولی البته جرات اعتراض آشکار را نداشتند چون بلال را شایسته ی بالا رفتن از دیوار کعبه نمی دانستند. بهر هر حال پیامبر اسلام ابن روند شکستن بتهای انسانی را در قبال همسایگان حجاز چون ایران نیز شروع کرد و در نامه ی تاریخی خود  به خسروپرویز شاه ایران  با آیه ی قرآن  تصریح کرد  که ای اهل کتاب بیایید جز خدارا نپرستیم و برخی از ما برخی دیگر را  غیر از خدا ارباب خود قرار ندهیم . یعنی درست پیامبر اسلام بر نقطه ضعف جامعه ی ایرانی در آن زمان یعنی شاه پرستی و انسان پرستی در مقابل خدا پرستی انگشت گذاشت و شاید علت اصلی این که خسرو پرویز  دعوت اورا نپذیرفت و به قولی نامه ی اورا پاره کرد همین بود که پیامبر قصد داشت به خسرو پرویز توصیه کند که این بساط بت های انسانی را از کشور خویش جمع کند و مسلما شخص مستبدی مانند شاه ایران نمی توانست این کار را قبول کند چون می ترسید پایه های سلطنتش با این روش در بین مردم متزلزل گردد . بهر حال با ظهور اسلام تا مدتی بساط شخص پرستی و پرستیدن بتهای انسانی جمع گردید و حتی سه خلیفه ی قبل از امام علی ع نیز شدیدا با شخص پرستی مبارزه می کردند .

بطوریکه معروف است که  فرزند یکی از کارگزاران عمر خلیفه ی دوم در مصر به یکی از مردم پایین دست ظلم کرده بود و با او بدرفتاری کرده بود آن شخص به مدینه نزد عمر آمد و از دست کارگزار او شکایت کرد عمر بلافاصله آن کارگزار و پسر اورا را احضار کرد و در حضور جمع و در جلو چشم پدرش اورا را شلاق زد و به مرد مصری گفت اگر پدرش نیز به تو ظلم کرده همین کار را با وی می کنم که مرد مصری شکایتی از پدرش نداشت . در این حال عمر رو به جمع حضار کرد و گفت : که چگونه مردم را به بردگی می گیرید  ؟ و حال آنکه خداوند آنها را آزاد آفریده است . در زمان خلافت امام علی نیز این مبارزه با شخص پرستی ادامه داشت   و هرگاه امام علی ع برای سرکشی به شهر های اطراف می رفت و مردم آنجا برای استقبال  و  یا بدرقه به دور او جمل می شدند آنها را ازین  کار شدیدا نهی می کرد تا از خود برای آنها بت نسازد و حتی کسانی را که مانند عبدالله بن سبا در مقام او غلو می دند و صفات الهی به او نسبت می دادند شدیدا ازین کار نهی و گاه تنبیه می کرد .  به هر حال این روند تا زمان امام حسن مجتبی  ع نیز ادامه داشت ولی با به قدرت رسیدن بنی امیه و بعد بنی عباس این دو خاندان نه تنها با شخصیت پرستی مبارزه نکردند بلکه آن را نیز در بین مردم رواج دادند و به معنی واقعی از خود بت ساختند . خلافت را تبدیل به پادشاهی موروثی کردند و در بت سازی از اشخاص از پادشاهان ایرانی قبل از  اسلام نیز جلوتر افتادند . این روند بت سازی ادامه پیدا کرد  تا کم کم این بت سازی از اشخاص در میان روحانیون مذهبی و کسانی که   به دروغ خود را جانشین برحق پیامبر و امامان از اهل بیت می دانستند نیز رواج پیدا کرد حتی این روند در میان سادات و ذریه ی پیامبر ص در قرون اخیر نیز  رواج پیدا کرد  و آنها واژه ی سید  را به معنای آقای مردم و شخصی که از مردم عادی بالاتر است و حق اربابی و سروری دارد نیز بکار بردند در حالی که این روند  درست مخالف با روح توحیدی اسلام می باشد که فقط خداوند را ولی و ارباب واقعی مردم می داند نه هیچ کس دیگر را و اگر  هم توصیه به ولی بودن و دوستی خاندان پیامبر می کند به جهت هدایتگری آنهاست  نه نوعی نوعی برتری به صرف انسان بودن است چون به هر حال آنها نیز انسان هستند و خداوند بین بندگانش فرق و تبعیضی قائل نیست و اهل بیت را نه برای اربابی و برتری بر مردم بلکه برای هدایت آنها برگزیده است. یکی از روش‌های بسیار موثر و در عین حال زشت برای بت سازی از اشخاص در عصر  معاصر در بین روحانیون و گاه غیر روحانیون دادن القاب و عناوین بی اساس و عریض و طویل چون آیت الله  یعنی نشانه ی خدا و حجت الاسلام و المسلمین و ثقه الاسلام و ....میباشد که خود این القاب و عناوین تاثیر  بسیار زیادی در بت سازی از اشخاص در جامعه دارد که اصلا اساسی هم ندارد مثلا شما بر چه اساسی به  یک آخوند گاه  بی سواد که صرفا عمامه ای  دارد و ریش و پشمی و چند حدیث خوانده آیت الله یعنی نشانه ی خدا میگویید . آیا دلیلی از قرآن و سنت و کلام اهل بیت در این مورد دارید ؟ خود پیامبر و امامان با آن مقام بلند معنوی هیچگاه چنین القابی به خود نمی دادند که شما می دهید پیامبر  به امام علی فقط علی می گفت و او نیز با پیامبر  فقط پسر عمو یا  در نهایت رسول الله می گفت که البته  رسول الله نیز به این دلیل می گفت که در قرآن خطاب به پیامبر امده بود ولی حالا شما نگاه کنید به القابی که آقایان آخوند به خود می دهند و تعارفاتی که برای یکدیگر تکه پاره می کنند .  و تصاویر انها را درست مانند بت در سردر هر اداره  و مرکز عمومی   حتی بالای دستشویی نصب می کنند  مثلا مردم دلخوش شدند که شاه را از سلطنت خلع و فراری دادند و تصویر اورا از بالای ادارات پایین آورده و پاره کردند ولی دوباره تصاویر بتهای جدید را به جای او بر دیوار نصب کردند . خب با این وضع انقلاب شما چه خاصیتی داشت؟ یک بت را شکستید و دهها بت جایگزین او کردید.  من شخصا  از میان تمام آیت الله هایی که هر روز از رسانه ها می شنوم   فقط آیت الله بودن شتر را قبول دارم و نه هیچ کس دیگر را چون واقعا در خلقتش نشانه هایی از خدا دیده می شود . ولی وقتی به این آیت الله های دروغین نگاه می کنم فقط آیت و نشانه ی حضور شیطان را می بینم . چون تمام کارهای آنها حقیقتا شیطانی و برای سو استفاده کردن از دین برای منافع و جیب و  شکم و پایین شکم خویش می باشد از تحریف خمس گرفته تا سو استفاده از صیغه و سو  استفاده از دین برای کسب قدرت سیاسی و سواری بر مردم .کجای اینها می تواند نشانه ی خدا  باشد؟ وقاحت هم واقعا حدی دارد! بطوری که در جامعه ی کنونی در حال حاضر  به خصوص خاورمیانه ی مسلمان بتهای انسانی  بسیاری  مانند قارچ سر برآورده اند و غیر  از روحانیون این جریان و بدعت بت سازی به دیگر اقشار هم چون نظامیان ، ورزشکاران ، هنرمندان و ....

نیز رواج پیدا کرده  بطوری که ما واژه ی خان و یا عالیجناب را گاهی در مورد ستارگان ورزشی و سینما و موسیقی  نیز می شنویم . این نوع القاب  جز بت سازی در جامعه چه معنایی می تواند داشته باشد‌ . اکنون در  کشور ما هر امام جمعه ی  دزد و فرزند دزدتر ازاو یک بت ' هر فرمانده ی رانت خوار سپاهی یک بت ' هر نماینده ی مجلس   بی خاصیتی بک بت. هر کارگردان سینمای وابسته به حکومت  که فیلم‌های بی محتوا و بند تنبونی درست می کند یک بت. هر بازیکن فوتبالی که دو گل به تیم مالدیو زده یک بت ' هر سلبریتی  به هنر و بی جنبه ای یک بت هر خواننده ی جلفی  که آبروی موسیقی را برده یک بت ....تبدیل شده و مردم نیز در  فلاکت و فقر و بدبختی در حال پرستش  ابن بتهای پوشالی و انسانی  می باشد و  آیا ابراهیمی پیدا می شود که این بتهای پوشالی را همه در هم شکند و حتی به بت بزرگ نیز رحم نکند.؟!!!

 یکی از بدعت‌های زشت در میان برخی فرقه های اسلامی بدعت عزاداری افراطی و ضجه و خود زنی و خود آزاری بیهوده است آیا این امور منشا قرآنی و اسلامی دارند؟ مسلم است که تمامی احکام و سنن اسلامی ریشه در قرآن کریم و سنت پیامبر اسلام دارد؟ واگر حکمی منشا قرآنی  نداشته باشد و به عکس حکم مخالف آن در قرآن و سنت پیامبر اسلام آمده آن امر بدعت و خرافه محسوب می شود در مورد عزاداری افراطی و ضجه و خودزنی نه تنها حکمی در تایید این امر در قرآن و سنت پیامبر نیامده بلکه ازآن نهی نیز شده پس مسلم است این یک بدعت زشت  و شیطانی در آیین پاک   توحیدی اسلام است در قرآن کریم خداوند از زبان شهیدان راه حق به بازماندگان توصیه می کند که نه تنها  برای شهیدان عزاداری نکنند بلکه حتی ترس و اندوهی نیز نداشته باشند. آنجا که می فرماید: ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون فرحین بما آتیهم الله من  فضله ویستبشرین بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لاهم یحزنون ....هرگز نپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده اند ' مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند و به کسانی از بازماندگان که به آنها نپیوسته اند بشارت می دهند که ترس و اندوهی نداشته باشند .  علاوه بر این آیه خداوند در آیات بسیار دیگر مؤمنان را توصیه کرده که غم و اندوه نداشته باشند و هیچگاه حتی یک مرتبه توصیه به عزاداری و گریه و غم و اندوه نکرده.  حال این بدعت زشت عزا و ضجه و خودزنی در اسلام از کجا پیدا شده باید از ایادی شیطان این را پرسید؟ علاوه بر  این در سنت پیامبر نیز  عزا و خودزنی و ضجه بسیار نهی شده و پیامبر به یاران می فرمود از ضجه و خودآزاری در عزاداری خود داری کنند . حتی در واقعه ی کربلا نیز امام حسین ع به خواهر خود زینب سفارش کرد که بعد از شهادت هیچگاه ضجه و زاری و خودزنی برای او  نکند و صبور باشد. پس کلا عزاداری آن هم به این شکل زشت افراطی آن در اسلام ریشه و جایگاهی ندارد و مدارکی وجود دارد که از زمان صفویه این نوع عزاداری افراطی از دول استعمارگر مسیحی وارد جهان اسلام بخصوص ایران شده و روز به روز بر بدعتها و خرافات آن نیز افزوده شده.علاقمندان و طالبان حقیقت می توانند به آثار مرحوم شریعتی به خصوص کتاب  تشیع علوی و تشیع صفوی او مراجعه کنند.   چیزی که اهل بیت در مورد عاشورا فرموده اند فقط ذکر داستان عاشورا و درس گرفتن از مسائل سیاسی آن بوده تا مردم در هر زمانی جبهه‌ی حق را از باطل تشخیص دهند و ناخواسته حامی جبهه‌ی باطل مانند زمان امام حسین ع نشوند چون از دید اهل بیت هر روز عاشورا و هر سرزمین کربلاست  این به معنی عزاداری و گریه ی بیهوده در هر روز از سال و در هر مکانی نیست بلکه مقصود این است که جبهه‌ی حق و باطل در هر زمان و مکانی  ممکن مانند روز عاشورا و کربلا در برابر هم صف آرایی کنند و باید مردم مواظب باشند طرفدار جبهه‌ی باطل نشوند.