نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

این روزها در کشور شاهد وقایع تاسف بار و فاجعه باز زیادی می باشیم که حقیقتا احساسات هر  انسانی را جریحه دار می کند  ولی پرسشی که ذهن اهل خرد را درگیر خود می کند این است که این جنایات واقعا کار چه کس یا کسانی می باشند ؟ مردم عامه  و عادی  که قشری فکر می کنند اگر از آنها این پرسش شود ، اگر مخالف حاکمیت باشند زود جواب می دهند این جنایات کار عمال و ماموران حکومت است و افراد قشری موافق حاکمیت زود جواب می دهند کار اغتشاشگران وابسته با آمریکا و اسرائیل می باشند . اما واقعیت امر چه چیزی می تواند باشد؟ قبلا بیان کردیم که تمام حاکمیتهای دنیا و از جمله حاکمیتهای خاورمیانه دست نشانده ی حاکمیت واحد جهانی یا دجال می باشند و مسلم است این حاکمیت شیطانی  نیز تمام مهره های حکومتی را در هر کشوری به قدرت  می  رساند و یا بنا به ضرورت حذف می کند درست مانند مهره های شطرنج . خب مسلم است . این حاکمیت شیطانی تا آنجا که ممکن است می خواهد حاکمیت دست نشانده ی خودرا در هر کشوری  در قدرت باقی گذارد تا منافع اورا تامین کند ولی بعد از مدتی مردم آن کشور با ظلم و جوری که به آنها می شود از حاکمیت ظالم ناراضی می شوند و  و نخبگان این جامعه گروه‌ها و تشکیلات مخفی به وجود می آورند تا در فرصت مناسب بر  علیه طاغوت قیام  کنند و آن را سرنگون کنند ولی حاکمیت دجال نیز بیدار است و فکر این موارد را نیز  قبلا کرده برای   اینکه این مخالفان و معترضان  را از مخفیگاه خود بیرون و شناسایی و نابود کند هر از چند گاهی اقدامات و جنایاتی نسبت به مردم مرتکب می شود تا احساسات عمومی را جریحه دار کند و همه ی  مخالفان برای اعتراض از مخفیگاه خود بیرون بیایند و آنها را شناسایی و دستگیر کند . این اقدامات و جنایات می تواند به شکل کشتن دختری بی گتاه به بهانه ی رعایت نکردن حجاب و یا بمب گذاری و حمله به مردم در  امام زاده ها و یا گران کردن ناگهانی بنزین و .‌‌..غیره باشد . این جنایات مسلما بر عهده ی سرویس های امنیتی و اطلاعاتی همان کشور می باشند که همه مزدور دجال جهانی می باشند و همان‌ها هستند که رهبر و رئیس جمهور و تمام مقامات بلند پایه را در هر کشوری به قدرت می رسانند  و نشانه ی مزدور بودن و وابسته بودن  آنها به بیگانگان نیز این است که در انجام این جنایات هیچ حد و مرزی نمی شناسند و هیچگونه رحم و دلسوزی به مردم  خود ندارند چون دستورات را از خارج از کشور می گیرند و در انجام این جنایات نیز به احدی پاسخگو نیستند و دستگاه قضایی نیز آنها را تعقیب  نمی کند چون خودشان تمام مهره ها و پست های قضایی را در کشور تعیین می کنند . این همان نیروی شیطانی است که برخی از آن تعبیر به دولت در سایه نیز می کنند و اینها همان مزدوران دجال هستند که بخاطر منافع دجال در هر کشوری زنان و کودکان بی گناه را می کشند صرفا برای اینکه احساسات عمومی مخالفان را تحریک کنند و آنها را از مخفیگاه خود بیرون بکشند و شناسایی و دستگیر کنند . در حقیقت این سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی هر کشور که در  کشور ما با نام وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه می باشند حکم سوپاپ های اطمینان  را در  کشور تحت سلطه ی حاکمیت دجال را دارند تا حاکمیت را با این اقدامات  حفظ کنند  و مخالفان را شناسایی و دستگیر کنند ازین جهت در احادیث اهل بیت برای آخر  زمان توصیه شده که مردم و مؤمنان نباید گول این بازی های سیاسی دجال را بخورند و ضمن آمادگی پنهانی برای قیام عمومی  اقدامی برای قیام نکنند تا نشانه های ظهور منجی اشکار شود و هر گاه او اجازه داد دست به اقدام و قیام سراسری بزنند که آن زمان نیز بسیار نزدیک شده است ولی قبل از آن اگر اقدام یا قیام کنند حاکمیت وابسته به دجال آنها را زود شناسایی و نابود می کند . امام باقر در این مورد می فرماید : هر کس قبل از قیام قائم اقدام به قیام نماید مانند جوجه کبوتری است که قبل از پر در آوردن از لانه خارج شود  و سقوط کند و آن را شکار کنند .

امروزه در رسانه های مجازی و غیر مجازی افراد مزدوری از طرف دجال جهانی مامور شده اند که بخاطر دشمنی با اسلام و ضعیف کردن ایمان مردم ایرادات و اشکالاتی به قرآن و اسلام بگیرند. عمده ی این ایرادات این موارد است : ۱_ برده داری در اسلام ۲_ زن ستیزی و تضییع حقوق زنان در اسلام ۳_ کشتار یهودیان در صدر اسلام ۴_ راهزنی مسلمانان صدر اسلام ۵_ چند همسری در اسلام ۶_ قوانین خشن چون قصاص در اسلام : قبل از توضیح این موارد و رفع ابهام و ایرادات در این موارد در اسلام لازم است تذکر داده شود که در  قرآن و اسلام دونوع احکام داریم یک نوع احکام عبادی  مثل نماز و روزه و زکات ...که حالت ثابت در هر زمان و مکان برای همه ی انسان‌ها دارند و تغییر شرایط چون زمان و مکان و .‌. تاثیری در اجرای آنها ندارد چون مربوط به  ساختار روح و روان  انسانهاست مثلا برای هر انسان نماز در هر شرایطی لازم است ولی برخی  احکام قرآن حالت مدنی دارند که با توجه به زمان و مکان ممکن است لازم شود تغییر کنند در عین حال که جوهر و روح اسلامی خودرا نیز حفظ کنند مثلا رعایت پوشش و حجاب را در نظر بگیرید . مسلما در اسلام رعایت حجاب و پوشش به خصوص برای زن یک اصل است و بر آن تاکید شده ولی این پوشش در صدر اسلام و در آن جامعه ی خاص عرب با ان شرایط اجتماعی و آب و هوا ، زدن مقنعه به به سرو گردن زن و پوشیدن چادر بود ولی در زمانه ی ما این پوشش با توجه به تغییر شرایط زمان و و مکان و قومیت  مسلما تغییر می کند و   برای پوشش سر زنان شال و کلاه و موارد دیگر بکار می برند و به جای چادر نیز ماتو می پوشند . خب به این صورت نه تنها اشکالی ندارد بلکه  بسیار نیز خوب است چون درست است که قالب حجاب تغییر کرده ولی روح اسلامی آن که رعایت پوشش است کاملا رعایت شده پس رعایت پوشش جزو احکام مدنی اسلام محسوب می شود . در صدر اسلام امام علی ع این احکام مدنی را که با توجه به شرایط زمان و مکان تغییر می کند احکام ناسخ و منسوخ می نامید . به این صورت که حکم مدنی در قرآن بیان می شود و چند مدت بعد با توجه به شرایط حکم دیگری بعنوان ناسخ نازل می شد و حکم اولی را منسوخ می ساخت . حال باید گفت برخی ایرادات و اشکالاتی که به اسلام گرفته می شود این است که برخی به احکام مدنی قرآن که بر طبق شرایط زمان و مکان تغییر می کنند توجه نمی کنند . مثلا مسلمانان قشری که درک درستی از احکام اسلامی ندارند اصرار دارند که    تمام احکام اسلامی حتی احکام مدنی اسلام امری ثابت هستند و باید در همه ی زمان‌ها به همان شکل صدر اسلام رعایت شوند و دشمنان اسلام نیز بهانه به دست می آورند و طعنه می زنند ببینید چقدر قوانین و احکام اسلامی عقب مانده  بدوی می  باشند و هنوز به مردم توصیه می کنند که باید مثل ۱۴۰۰ سال قبل زندگی کنند .  یکی از این ایرادات مطرح شده به اسلام احکام نگهداری برده و کنیز و برده داری در قرآن است . که چرا اسلام با برده داری موافق بوده است . این ایرادی خلاف واقع می باشد چون اسلام به هیچوجه با برده داری موافق نبوده و نیست دلیل آن نیز آن است که بارها در قرآن می فرماید که برای کفاره ی یک گناه مخصوص یک غلام یا کنیز را آزاد  کنید . و بارها خود  اهل بیت و مخصوصا امام علی از مال خود غلامان و کنیزانی می خرید و آزاد می کرد پس اسلام و قرآن با برده  داری موافق نبود ولی شرایط آن روز جامعه ی عرب آنطور بود که مصالح اقتصا می کرد که لغو برده داری کم کم صورت گیرد و شرایط آن کم کم مهیا شود . چون شاید جامعه ی آن روز هنوز آمادگی لازم را برای لغو   ناگهانی برده داری را نداشت . بنابراین احکام نگهداری غلام و کنیز در قرآن جزو احکام  مدنی اسلام می باشند که با گذشت زمان مسلما منسوخ می شوند ایراد دوم معاندین به اسلام در مورد به اصطلاح تضییع حقوق زنان در اسلام  و زن ستیزی در قرآن می باشد  . اولا باید تذکر داده شود که نه تنها اسلام و قرآن حالت زن ستیزی ندارد بلکه بسیار نیز در احقاق حقوق زنان و دختران موثر بوده چون در قبل از ظهور اسلام واقعا به زنان و دختران ظلم می شد . دختران را زنده به گور می کردند و در ازدواج اختیاری نداشتند و با  آنها را به زور به ازدواج با دیگران مجبور می کردند . حق اظهار نظر و رای نداشتند . به آنها بی احترامی می کردند و خشن صحبت می کردند و...ولی با ظهور اسلام پیامبر اسلام نهایت احترام و محبت را به زنان و دختران می گذاشت و به مسلمین نیز توصیه می کرد همین کار را بکنند . هنگام ازدواج رضایت دختر را لازم می شمرد و حتی در هنگام  بیعت نه تنها با مردان بلکه بازنان نیز به روش خاص خود بیعت می گرفت  و ...

 

یکی از ایرادات مخالفان اسلام این مورد است که چرا مثلا برای زن در اسلام حقوق نامساوی بامرد قرار داده شده و زن نصف مرد ارث می برد؟ و این عادلانه نیست اولا در  اینجا باید تذکر داد که عدالت همه جا به معنی تساوی نیست.  مثلا شما در نظر بگیرید جلوی یک بچه ی کوچک سر سفره مقدار کمی غذا مثلا یکی دو قاشق  غذا بگذاریم و جلوی مرده گنده نیز همان مقدار غذا قرار دهیم در این حالت این رعایت تساوی هست ولی عدالت نیست . و اینکه در برخی موارد در اسلام حقوق متفاوتی برای زن و مرد گذاشته شده  نشانه ی بی عدالتی نیست چون معنی عدالت این است که هر چیز باید در جای خود قرار داده شود . بعد این دشمنانی که این ایراد را به قرآن می گیرند توجه نمی کنند که برای درک عدالت در مورد حقوق زن و مرد در اسلام باید به کل حقوق زن و مرد به صورت یک مجموعه نگاه کنیم نه یک مورد جزئی مثلا درست است که در قرآن حق ارث زن نصف مرد است ولی در  عین حال تهیه ی هزینه ی کل زندگی نیز بر عهده ی مرد است نه زن و موارد دیگر که اگر مجموع این حقوق زن و مرد را در اسلام حساب کنیم به تساوی حقوق زنان و مردان می رسیم . در  عین حال که می توان گفت احکام  حقوق زن و مرد در قرآن حالت مدنی دارند نه عبادی و می توان با مرور زمان تغییراتی در آن به وجود آورد. ایراد دیگری که به اسلام و احکام قرآن گرفته می شود در مورد قصاص و خشونت احکام جزایی اسلام است مثلا می گویند قصاص کسی که فردی را به عمد کشته نباید اعدام باشد . چون بیرحمانه است  و بعد کشتن و اعدام فردی فایده ای برای جامعه و جلوگیری از تکرار جرم ندارد و ...در جواب این ایرادات باید گفت که مقصود از اجرای قوانین جزایی در  جامعه در مرحله ی اول چیست ؟ مسلما جواب اجرای عدالت است و تاثیر آن در بازدارندگی جرم در مرحله ی دوم است . و آیا این عادلانه است که ما اجرای عدالت را که درجه ی  اول اهمیت را دارد فدای    تاثیر آن در جامعه کنیم آیا این عقلانی و منطقی است . در  عین حال اسلام تشویق به قصاص هم نمی کند و به بخشش و گذشت بازماندگان مقتول از گناه قاتل توصیه می کند تا توجه شود که اسلام به رحم و بخشش هم توجه می کند  البته بعد از اجرای عدالت که اهمیت بیشتری دارد . و دلیل دیگر قصاص در اسلام این است  که اسلام تنها به صورت تنگ نظرانه  فقط به عواقب و آثار دنیوی قصاص توجه ندارد بلکه به عواقب اخروی قصاص برای قاتل نیز توجه دارد چون قاتلی که بخاطر قتل این حق حیات را از دیگری گرفته اگر به دنیای دیگر برود و روز قیامت شود  این حق و گناه بر گردن او خواهد بود  و معلوم نیست در آن روز مقتول اورا بخاطر این گناه ببخشد و  فرد قاتل به خاطر این گتاه تا ابد جهنمی خواهد شد ولی اگر در دنیا توسط بازماندگان مقتول قصاص و اعدام شود دیگر حقی از مقتول در روز قیامت به گردن او نخواهد بود  و ممکن است برای همیشه جهنمی نشود پس قصاص در دنیا در حقیقت به نفع قاتل است و برای همین است خداوند می فرماید : و برای شما در قصاص زندگانی است ای صاحبان خرد .  در  مورد دیگر احکام جزایی قرآن نیز باید گفت ممکن است برخی جنبه ی مدنی داشته باشند و با تغییر  شرایط با رعایت روح عدالت اسلامی تغییر کنند. ایراد دیگر که به اسلام و پیامبر اسلام می گیرند در مورد قتل مردان یهود قبیله ی بنی قریظه در صدر اسلام می باشد . در توضیح این امر باید گفت :  که اولا این حکم در  مورد یهودیان بنی قریظه یک حکم و انتقام الهی بود و فقط اجرای آن توسط پیامبر و مسلمین بود و اگر پیامبر خود تمایل هم به این کار نداشت نیز چون حکم الهی بود ناچار بود آن را اجرا  کند. اصولا اگر دشمنان اسلام می خواهند این ایراد را به پیامبر بگیرند در حقیقت کار خدا را نیز  زیر سوال می برند. مشابهه این احکام در مورد قوم یهود نیز قبلا داده شده بود به صراحت قرآن زمانی که بنی اسرائیل در غیبت حضرت موسی ع گوساله پرست شدند و بعد حضرت موسی از آنها بسیار عصبانی شد خداوند دستور داد برای اینکه خدا  از گناه آنها بگذرد بایدتمام قوم  به دو گروه تقسیم شوند وشمشیر به دست بگیرند و همدیگر را بکشند و به این صورت این حکم را نیز حضرت موسی اجرا کرد و تعداد بیشماری از یکدیگر را کشتند تا خدا از گناه آنها گذشت کرد حال باید به کار خدا و حضرت موسی ایراد گرفت؟ چون خدا خود آفریننده ی آنها بوده و اختیار مرگ  و  زندگی آنها را نیز در دست دارد و البته یکی از صفات خدا شدید العقاب است که برخی موارد به شدت برخی گناهان را جزا می دهد. گناهانی که شاید از نظر ما مهم نباشند. در مورد یهود بنی قریظه نیز در  صدر  اسلام همین اتفاق افتاد و پیامبر با این قبیله ی یهود پیمان بست که در صورت حمله ی مشرکان مکه به مدینه همه با هم  متحد شوند  و با دشمنان بجنگند ولی در زمان جنگ و هجوم مشرکان مکه یهودیان نه تنها به پیمان خود عمل نکردند بلکه از پشت جبهه نیز به مسلمانان خیانت کردند بعد از شکست مشرکان مکه پیامبر قصد نداشت از یهودیان بخاطر خیانت انتقام بگیرند و به خانه برگشت   ولی فرشته ی وحی نازل شد و پیغام داد که باید یهودیان خائن به خاطر این کار مجازات شوند. پیامبر از آنها خواست بی قید و شرط  تسلیم شوند ولی آنها باز هم      مقاومت کردند و مسلمین به آنها حمله کردند و آنها را اسیر کردند . در  این حال پیامبر به آنان فرمود: با شما چا رفتاری کنم،؟آیا حکم سعد بن معاذ را که با شما  سابقه ی دوستی دیرینه دارد در مورد شما اجرا کنم ، آنها گفتند بله ما حکم سعد را هر چه باشد قبول داریم ولی در عین ناباوری سعد بن معاذ گفت حکم  من در مورد شما این است که بخاطر این خیانت در جنگ تمام مردان شما باید اعدام شوند . البته این حکم سعد درست همان حکم تورات کتاب یهودیان نیز بود که در صورت خیانت در جنگ باید این حکم در مورد خائنان اجرا شود و پیامبر و مسلمین نیز به ناچار این حکم تورات  را که حکم الهی نیز بود در مورد یهودیان اجرا کردند.. البته در قوانین جنگی امروز نیز  مجازات فرار کنندگان و خائنان در جنگ اعدام می باشد. .

ایراد بعد تهمت راهزنی به مسلمانان صدر اسلام می باشد که از طرف مغرضان مطرح می شود اما حقیقت امر چه چیز بوده در توضیح باید گفت که در صدر اسلام زمانی که مسلمین از مکه به مدینه هجرت کردند تمام اموال و دارایی آنها در مکه باقی ماند مسلمین مهاجر از مشرکان مکه خواستند اموال آنها را برای آنها بفرستند ولی مشرکان نه تنها این کار را نکردند بلکه  تمام اموالشان را غارت کردند و مسلمین در مدینه نیز به تلافی این کار کاروان‌های تجاری مشرکان قریش را که برای سفر به شام از کنار  مدینه رد می شدند متوقف و اموال مشرکان را به نفع خود مصادره کردند حال دشمنان اسلام در عصر حاضر این کار مسلمین را راهزنی می دانند قضاوت با شما . در مورد چند همسری برای مرد در قرآن که برخی ایراد می گیرند باید توضیح داد که باید توجه داشته باشید که قرآن تشویق به این کار نکرده بلکه مجوز این کار را در مواردی داده که ممکن است برخی مردان  با داشتن یک همسر به گناه بیفتند و این کار جنبه ی اضطرار در موارد خاص را دارد نه تشویق و تازه در آیات  دیگر نیز شرط مشکلی نیز برای اینکار گذاشته و فرمود این کار را به شرطی انجام دهید که بتوانید عدالت را بین همسران برقرار کنید و بعد فرموده که و نیز توانید هم بین آنها عدالت ایجاد کنید اگر چه سعی و تلاش بسیاری از خود نشان دهید یعنی بطور مستقیم خواسته بگوید این کار را انجام ندهید هم بهتر است و در ثانی این حکم چند همسری جزو احکام مدنی اسلام و مربوط به شرایط خاص آن روز جامعه ی عرب است  که چند همسری یک سنت  و کار معمولی بوده و مسلما ممکن است در این زمان کاربرد نداشته باشد و این حکم قابل اجرا نباشد و یک حکم عبادی قرآن نیست. و بیشتر یک حکم مدنی است . البته این ایراد را به چند همسری در قرآن را کسانی می گیرند که خود به هیچ اصل اخلاقی و خانوادگی پایبند نیستند و علاوه بر همسر رسمی چند همسر پنهانی و بینهایت زید و دوست دختر و  روابط نامشروع دارند که جای بحث آن  اینجا نیست و خدا خواسته با این مجوز جلو این پنهان کاری ها و فریب کاری ها بین زنان و مردان گرفته شود و قضیه شفاف شود .       این عمده موارد ایراداتی است که مرتبا مخالفین از اسلام می گیرند در حالی که مردم عادی علل آن را نیز  نمی دانند و برخی نیز این ایرادات را باور می کنند. و ایمان خود را از دست می دهند و دین گریز می شوند .

یکی از مواردی که در روایات صحیح مهدویت زیاد می بینیم  تاکید ائمه ی هدی بر این حقیقت است که بزرگترین دشمنان قائم آل محمد عج  هنگام قیام.  فقهای دینی یا مراجع تقلید و پیروان گمراه آنها می باشد.  حال این سوال مطرح است که علت این امر چه چیزی می تواند باشد.  در  توضیح باید گفت که دینی که اکنون تحت عنوان دین اسلام در جامعه ی اسلامی رایج و حاکم است دین اسلام واقعی نیست  بلکا یک نسخه ی جعلی و بدلی از اسلام است که پر از خرافات و بدعت   و شرک می باشد . این دین در حقیقت یک دین فقهی است که آخوندهای فاسد  یا مراجع تقلید منحرف یا به تعبیر پیامبر اسلام امامان گمراه  در طی قرون و اعصار کم کم با وسوسه  و راهنمایی شیطان بوجود آورده اند و آن را کم کم جایگزین اسلام خالص و حقیقی کرده اند . بنابراین این دین فعلی دین شیطان و یا دین دروغ و باطل است نه اسلام واقعی و برای همین است که بیشتر مردم از این دین شیطانی متنفر و رویگردان شده و به نوعی بی دین و دین گریز  شده اند چون این دین با فطرت پاک هر انسانی سازگار نیست . بنابراین وقتی امام مهدی عج ظهور و قیام می کند . دین اسلام حقیقی را می خواهد جایگزین   دین فقهی و شیطانی آنها قرار دهد همان دینی که در قرآن از آن تعبیر به دین حق شده و سه بار مژده ی آمدن  این منجی و رسول و آوردن دین حق   توسط او در قرآن ذکر شده و اینکه این آیه سه بار در  قرآن ذکر شده  نشانه ی تاکید و حتمی بودن این امر  است آنجا که می فرماید:  هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله.....اوست کسی که فرستاده ی خود را با هدایت ( مهدی) و دین حق ( دین حقیقی اسلام ) فرستاد تا بر همه ی ادیان پیروز شود.....  بنا براین مسلما مراجع تقلید یا امامان گمراه با چنین کسی که می خواهد دین حق را جایگزین دین دروغین آنها قرار دهد به مخالفت بر می خیزند  اگر  چه یقین داشته باشند که او واقعا همان مهدی موعود حقیقی است  مانند یهودیان مدینه که با اینکه یقین داشتند که پیامبر اسلام همان پیامبر موعود  تور ات است با وی جنگیدند. علت دیگر مخالفت امامان گمراه با مهدی موعود   این است  که امام مهدی به عنوان یک مصلح انقلابی و هدایتگر انحرافات اخوندها و مراجع تقلید و سواستفاده های آنها از دین را برای مقاصد سیاسی و اقتصادی و دیگر مطامع دنیوی برای مردم بازگو می کند بنابراین مسلما ازین جهت با او به مخالفت شدید می پردازند چون مهدی با این کار دکان های دینی  آنها را تخته می کند و به قول معروف نان آنها را آجر می کند بنابراین مسلم است ازین جهت نیز به مخالفت شدید با او بر می خیزند.

آفات درخت دین       کتابی است که در  مورد انحرافات و بدعت‌های که در دین اسلام در طی قرون و اعصار بوجود آمده نوشته شده و موضوع آن در حقیقت آسیب شناسی ادیان میباشد . در این کتاب سعی شده راههای رفع و اصلاح این آسیب ها هم بیان شود . مطالعه ی این کتاب نیز برای روشن تر شدن اذهان مومنین عصر ظهور و آمادگی برای حاکمیت و تحقق دین حق بسیار ضروری می باشد . این کتاب بواسطه ی سید حسنی به طالبان حقیقت تقدیم می گردد.

دانلود کتاب

برای تعیین جایز بودن این کار نیز بهتر است ابتدا به متن و ایات قرآن کریم مراجعه کنیم . چون منبع اصلی ما در تعیین تکلیف این گونه امور باید کتاب خدا  باشد چون برخی از احادیث ممکن است در طی زمان دچار تحریف و جعل شده باشند ولی لااقل می دانیم کتاب خدا به تصریح خود قرآن از تحریف کلمات و آیات در امان مانده چون خداوند خود در قرآن فرموده که "ما از قرآن محافظت می کنیم ." بنابراین امکان تحریف کلامی اصل آیات قرآن به هیچ وجه وجود نداشته و ندارد. اگر به قرآن کریم در این مورد مراجعه کنیم خوشبختانه مشاهده می کنیم که آیات بسیار صریح و روشنی در این مورد وجود دارد که تعیین و تراشیدن حلال و حرام از طرف مردم یا به اصطلاح علما به شدت نهی شده و در این مورد در آیه ی ۱۱۶ سوره ی نحل فرموده:  و لا تقولوا لما تصفوا السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفتروا علی الله الکذب...    و شما نباید از نزد خود چیزی را حلال و چیزی را حرام بگویید و به خدا نسبت دهید تا بر خدا دروغ ببندید....  این از تکلیف حلال و حرام تراشیدن مراجع تقلید از نظر  خدا در قرآن که با صراحت از آن نهی شده و اما در مورد نوشتن کتاب احکام و توضیح المسائل که برخی آقایان می نویسند و در آن برای مردم حلال و حرام تعیین می کنند در ایه ۷۹  سوره ی بقره می فرماید: فویل للذین یکتبون کتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندلله لیشتروا به ثمنا قلیلا..... پس وای بر کسانی که از نزد خود کتاب می نویسندسپس می گویند این از نزد خداست تا بهایی اندک بخاطر آن بگیرند...خب در این آیه نیز به صراحت از نوشتن کتاب که حاوی احکام دینی و آسمانی است نهی شده ولی با این حال می بینیم در چند قرن اخیر امامان گمراه به تعبیر پیامبر اسلام یا مراجع تقلید کتاب‌هایی تحت عنوان توضیح المسائل می نویسند و پیروان و مقلدان نادان خود را نیز توصیه می کنند که ازآنها تقلید کورکورانه کنند و مرجع تقلید داشته باشند و اعمال دینی خودرا طبق این کتاب‌های گمراه کننده انجام دهند در حالیکه در قرآن کریم از تقلید در آمور شرعی به شدت نهی شده و تمام بشر و مومنین را به جای تقلید به تفکر و تحقیق در آیات الهی سفارش کرده است . تحقیق و تفکری که منشا تولید علم و معرفت در تمام علوم  و یک انقلاب علمی در جامعه ی مسلمین می تواند باشد ولی در مقابل آن تقلید کورکورانه چیزی جز تحجر و عقب ماندگی و رکود علمی در جامعه نتیجه ای دیگر ندارد و بیهوده نیست که اکنون چند قرن است جامعه ی مسلمین از قافله ی علم و پیشرفت و ترقی باز مانده است .و تا تا این معضل هست و اصلاحات دینی در این گونه موارد انجام نشود وضع به همین منوال باقی می ماند و وضع هر روز بدتر و بدتر هم می شود.

یکی از آفات و عادات زشت در جامعه ی کنونی اسلامی بدعت زشت و بی اساس بت سازی از شخصیت‌های پوشالی می باشد . در حقیقت یکی از اهداف دین اسلام در آغاز این بوده که تمام بت ها را نابود کند و فقط توحید و خداپرستی را در جهان حاکم کند . برخی به اشتباه خیال می کنند دین اسلام تنها برای شکستن بتهای سنگی   ظهور کرد در حالی که اصلا اینگونه نیست . هدف این دین الهی شکستن و نابودی تمام بتهای چوبی و غیر چوبی چون بتهای انسانی و جلوگیری از شخص و شخصیت پرستی و انسان پرستی در  مقابل خداپرستی بوده و هست . این انسان پرستی و شخص پرستی در جامعه ی آن روز حجاز به این صورت بود که مردم شیوخ و ثروتمندان و اربابان خود را تقریبا مانند بت قبول داشتند   و از آنها اطاعت بی قید شرط داشتند  و مثلا اگر شیخ و بزرگ قبیله دستور آدم کشی و جنگ ناحق با قبیله ی مجاور می داد تمام افراد قبیله بدون فکر در مورد درست  و یا غلط بودن  آن دستور آن را حتما اجرا می کردند ودر حقیقت در کنار پرستش بتهای سنگی بتهای انسانی نیز چون شیوخ و بزرگان خود را می پرستیدند . این اشرافیت بت گونه در  مکه به شدت رایج بود و اشراف و ثروتمندان قریش هر کاری دلشان می خواست انجام می دادند و افراد زیر دست و غلامان و کنیزان باید انجام می دادند وگرنه شدیدا مجازات و حتی کشته می شدند بطوری که مشهور است ابوجهل شتران یک عرب صحرا نشین را که به مکه آمده بود را خرید و از روی قلدری و هوی و هوس پول آن را با نداد و پیامبر اسلام اورا مجبور کرد پول شتران آن مرد را بدهد برای اینکه این اشراف برای مردم نوعی حالت بت را پیدا کرده بودند و خود را چند پله بالاتر از ادمهای دیگر می دانستند . این وضعیت شخص پرستی و بتهای انسانی در ایران آن روز  بسیار شدت بیشتری داشت و مردم شاهنشاه را تقریبا چون بت بزرگ و اعوان و انصار و کارگزاران اورا چون بت های کوچکتر قبول کرده بودند و یک جامعه ی طبقاتی تبعیض آمیز و ظالمانه در ایران شکل گرفته بود که طبقه ی زیر دست چون کشاورزان و پیشه وران حق بالا آمدن به طبقه ی بالاتر حتی با نشان دادن لیاقت بسیار نداشتند و حتی این طبقه حق سوادآموزی و یادگیری خواندن و نوشتن نیز نداشتند. دین اسلام درست برای از بین بردن این بتهای انسانی و از بین بردن شخص و شخصیت پرستی ظهور پیدا کرد. تا جامعه را تبدیل به یک جامعه ی بدون طبقه ی توحیدی کند که مردم فقط یک ارباب و صاحب اختیار داشته باشند و او نیز پروردگار جهانیان می باشد . و الیته هم هدف از پرستش و قبول بندگی خدا چون اربابان و بتهای دیگ  بردگی نیست بلکه ابن بندگی عین رهایی و آزادی از تمام محدودیت‌ها و هوی و هوسهای  جسمانی و رسیدن به آزادی واقعی و در نهایت کمال و رشد شخصیت انسانی است . در این نوع بندگی انسان احساس آزادی و رهایی بیشتری می کند . پیامبر اسلام با گفتار و کردار خود نیز تا می توانست سعی می کرد این عادت زشت شخص پرستی و بتهای انسانی را از جامعه ریشه کن کند و بارها می فرمود : تمام انسان‌ها مانند دندانه های شانه در پیشگاه خدا مساوی هستند و نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب و نه سفیدبر سیاه و نه سیاه بر سفید هیچ برتری خاصی ندارد و هر کس پرهیزگارتر است نزد خدا مقام بالاتری دارد حتی این روش پیامبر بعد از فتح مکه اشراف قریش را نیز با وجود اینکه مسلمان شده بودند عصبانی کرده بود و زمانی که پیامبر به بلال آن سیاه حبشی فرمود به بالای کعبه برود و اذان بگوید : ( پیامبر مخصوصا این کار را در مقابل اشراف قریش انجام داد) بسیاری از آنها زیر لب زبان به اعتراض گشودند ولی البته جرات اعتراض آشکار را نداشتند چون بلال را شایسته ی بالا رفتن از دیوار کعبه نمی دانستند. بهر هر حال پیامبر اسلام ابن روند شکستن بتهای انسانی را در قبال همسایگان حجاز چون ایران نیز شروع کرد و در نامه ی تاریخی خود  به خسروپرویز شاه ایران  با آیه ی قرآن  تصریح کرد  که ای اهل کتاب بیایید جز خدارا نپرستیم و برخی از ما برخی دیگر را  غیر از خدا ارباب خود قرار ندهیم . یعنی درست پیامبر اسلام بر نقطه ضعف جامعه ی ایرانی در آن زمان یعنی شاه پرستی و انسان پرستی در مقابل خدا پرستی انگشت گذاشت و شاید علت اصلی این که خسرو پرویز  دعوت اورا نپذیرفت و به قولی نامه ی اورا پاره کرد همین بود که پیامبر قصد داشت به خسرو پرویز توصیه کند که این بساط بت های انسانی را از کشور خویش جمع کند و مسلما شخص مستبدی مانند شاه ایران نمی توانست این کار را قبول کند چون می ترسید پایه های سلطنتش با این روش در بین مردم متزلزل گردد . بهر حال با ظهور اسلام تا مدتی بساط شخص پرستی و پرستیدن بتهای انسانی جمع گردید و حتی سه خلیفه ی قبل از امام علی ع نیز شدیدا با شخص پرستی مبارزه می کردند .

بطوریکه معروف است که  فرزند یکی از کارگزاران عمر خلیفه ی دوم در مصر به یکی از مردم پایین دست ظلم کرده بود و با او بدرفتاری کرده بود آن شخص به مدینه نزد عمر آمد و از دست کارگزار او شکایت کرد عمر بلافاصله آن کارگزار و پسر اورا را احضار کرد و در حضور جمع و در جلو چشم پدرش اورا را شلاق زد و به مرد مصری گفت اگر پدرش نیز به تو ظلم کرده همین کار را با وی می کنم که مرد مصری شکایتی از پدرش نداشت . در این حال عمر رو به جمع حضار کرد و گفت : که چگونه مردم را به بردگی می گیرید  ؟ و حال آنکه خداوند آنها را آزاد آفریده است . در زمان خلافت امام علی نیز این مبارزه با شخص پرستی ادامه داشت   و هرگاه امام علی ع برای سرکشی به شهر های اطراف می رفت و مردم آنجا برای استقبال  و  یا بدرقه به دور او جمل می شدند آنها را ازین  کار شدیدا نهی می کرد تا از خود برای آنها بت نسازد و حتی کسانی را که مانند عبدالله بن سبا در مقام او غلو می دند و صفات الهی به او نسبت می دادند شدیدا ازین کار نهی و گاه تنبیه می کرد .  به هر حال این روند تا زمان امام حسن مجتبی  ع نیز ادامه داشت ولی با به قدرت رسیدن بنی امیه و بعد بنی عباس این دو خاندان نه تنها با شخصیت پرستی مبارزه نکردند بلکه آن را نیز در بین مردم رواج دادند و به معنی واقعی از خود بت ساختند . خلافت را تبدیل به پادشاهی موروثی کردند و در بت سازی از اشخاص از پادشاهان ایرانی قبل از  اسلام نیز جلوتر افتادند . این روند بت سازی ادامه پیدا کرد  تا کم کم این بت سازی از اشخاص در میان روحانیون مذهبی و کسانی که   به دروغ خود را جانشین برحق پیامبر و امامان از اهل بیت می دانستند نیز رواج پیدا کرد حتی این روند در میان سادات و ذریه ی پیامبر ص در قرون اخیر نیز  رواج پیدا کرد  و آنها واژه ی سید  را به معنای آقای مردم و شخصی که از مردم عادی بالاتر است و حق اربابی و سروری دارد نیز بکار بردند در حالی که این روند  درست مخالف با روح توحیدی اسلام می باشد که فقط خداوند را ولی و ارباب واقعی مردم می داند نه هیچ کس دیگر را و اگر  هم توصیه به ولی بودن و دوستی خاندان پیامبر می کند به جهت هدایتگری آنهاست  نه نوعی نوعی برتری به صرف انسان بودن است چون به هر حال آنها نیز انسان هستند و خداوند بین بندگانش فرق و تبعیضی قائل نیست و اهل بیت را نه برای اربابی و برتری بر مردم بلکه برای هدایت آنها برگزیده است. یکی از روش‌های بسیار موثر و در عین حال زشت برای بت سازی از اشخاص در عصر  معاصر در بین روحانیون و گاه غیر روحانیون دادن القاب و عناوین بی اساس و عریض و طویل چون آیت الله  یعنی نشانه ی خدا و حجت الاسلام و المسلمین و ثقه الاسلام و ....میباشد که خود این القاب و عناوین تاثیر  بسیار زیادی در بت سازی از اشخاص در جامعه دارد که اصلا اساسی هم ندارد مثلا شما بر چه اساسی به  یک آخوند گاه  بی سواد که صرفا عمامه ای  دارد و ریش و پشمی و چند حدیث خوانده آیت الله یعنی نشانه ی خدا میگویید . آیا دلیلی از قرآن و سنت و کلام اهل بیت در این مورد دارید ؟ خود پیامبر و امامان با آن مقام بلند معنوی هیچگاه چنین القابی به خود نمی دادند که شما می دهید پیامبر  به امام علی فقط علی می گفت و او نیز با پیامبر  فقط پسر عمو یا  در نهایت رسول الله می گفت که البته  رسول الله نیز به این دلیل می گفت که در قرآن خطاب به پیامبر امده بود ولی حالا شما نگاه کنید به القابی که آقایان آخوند به خود می دهند و تعارفاتی که برای یکدیگر تکه پاره می کنند .  و تصاویر انها را درست مانند بت در سردر هر اداره  و مرکز عمومی   حتی بالای دستشویی نصب می کنند  مثلا مردم دلخوش شدند که شاه را از سلطنت خلع و فراری دادند و تصویر اورا از بالای ادارات پایین آورده و پاره کردند ولی دوباره تصاویر بتهای جدید را به جای او بر دیوار نصب کردند . خب با این وضع انقلاب شما چه خاصیتی داشت؟ یک بت را شکستید و دهها بت جایگزین او کردید.  من شخصا  از میان تمام آیت الله هایی که هر روز از رسانه ها می شنوم   فقط آیت الله بودن شتر را قبول دارم و نه هیچ کس دیگر را چون واقعا در خلقتش نشانه هایی از خدا دیده می شود . ولی وقتی به این آیت الله های دروغین نگاه می کنم فقط آیت و نشانه ی حضور شیطان را می بینم . چون تمام کارهای آنها حقیقتا شیطانی و برای سو استفاده کردن از دین برای منافع و جیب و  شکم و پایین شکم خویش می باشد از تحریف خمس گرفته تا سو استفاده از صیغه و سو  استفاده از دین برای کسب قدرت سیاسی و سواری بر مردم .کجای اینها می تواند نشانه ی خدا  باشد؟ وقاحت هم واقعا حدی دارد! بطوری که در جامعه ی کنونی در حال حاضر  به خصوص خاورمیانه ی مسلمان بتهای انسانی  بسیاری  مانند قارچ سر برآورده اند و غیر  از روحانیون این جریان و بدعت بت سازی به دیگر اقشار هم چون نظامیان ، ورزشکاران ، هنرمندان و ....

نیز رواج پیدا کرده  بطوری که ما واژه ی خان و یا عالیجناب را گاهی در مورد ستارگان ورزشی و سینما و موسیقی  نیز می شنویم . این نوع القاب  جز بت سازی در جامعه چه معنایی می تواند داشته باشد‌ . اکنون در  کشور ما هر امام جمعه ی  دزد و فرزند دزدتر ازاو یک بت ' هر فرمانده ی رانت خوار سپاهی یک بت ' هر نماینده ی مجلس   بی خاصیتی بک بت. هر کارگردان سینمای وابسته به حکومت  که فیلم‌های بی محتوا و بند تنبونی درست می کند یک بت. هر بازیکن فوتبالی که دو گل به تیم مالدیو زده یک بت ' هر سلبریتی  به هنر و بی جنبه ای یک بت هر خواننده ی جلفی  که آبروی موسیقی را برده یک بت ....تبدیل شده و مردم نیز در  فلاکت و فقر و بدبختی در حال پرستش  ابن بتهای پوشالی و انسانی  می باشد و  آیا ابراهیمی پیدا می شود که این بتهای پوشالی را همه در هم شکند و حتی به بت بزرگ نیز رحم نکند.؟!!!

 یکی از بدعت‌های زشت در میان برخی فرقه های اسلامی بدعت عزاداری افراطی و ضجه و خود زنی و خود آزاری بیهوده است آیا این امور منشا قرآنی و اسلامی دارند؟ مسلم است که تمامی احکام و سنن اسلامی ریشه در قرآن کریم و سنت پیامبر اسلام دارد؟ واگر حکمی منشا قرآنی  نداشته باشد و به عکس حکم مخالف آن در قرآن و سنت پیامبر اسلام آمده آن امر بدعت و خرافه محسوب می شود در مورد عزاداری افراطی و ضجه و خودزنی نه تنها حکمی در تایید این امر در قرآن و سنت پیامبر نیامده بلکه ازآن نهی نیز شده پس مسلم است این یک بدعت زشت  و شیطانی در آیین پاک   توحیدی اسلام است در قرآن کریم خداوند از زبان شهیدان راه حق به بازماندگان توصیه می کند که نه تنها  برای شهیدان عزاداری نکنند بلکه حتی ترس و اندوهی نیز نداشته باشند. آنجا که می فرماید: ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون فرحین بما آتیهم الله من  فضله ویستبشرین بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لاهم یحزنون ....هرگز نپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده اند ' مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند و به کسانی از بازماندگان که به آنها نپیوسته اند بشارت می دهند که ترس و اندوهی نداشته باشند .  علاوه بر این آیه خداوند در آیات بسیار دیگر مؤمنان را توصیه کرده که غم و اندوه نداشته باشند و هیچگاه حتی یک مرتبه توصیه به عزاداری و گریه و غم و اندوه نکرده.  حال این بدعت زشت عزا و ضجه و خودزنی در اسلام از کجا پیدا شده باید از ایادی شیطان این را پرسید؟ علاوه بر  این در سنت پیامبر نیز  عزا و خودزنی و ضجه بسیار نهی شده و پیامبر به یاران می فرمود از ضجه و خودآزاری در عزاداری خود داری کنند . حتی در واقعه ی کربلا نیز امام حسین ع به خواهر خود زینب سفارش کرد که بعد از شهادت هیچگاه ضجه و زاری و خودزنی برای او  نکند و صبور باشد. پس کلا عزاداری آن هم به این شکل زشت افراطی آن در اسلام ریشه و جایگاهی ندارد و مدارکی وجود دارد که از زمان صفویه این نوع عزاداری افراطی از دول استعمارگر مسیحی وارد جهان اسلام بخصوص ایران شده و روز به روز بر بدعتها و خرافات آن نیز افزوده شده.علاقمندان و طالبان حقیقت می توانند به آثار مرحوم شریعتی به خصوص کتاب  تشیع علوی و تشیع صفوی او مراجعه کنند.   چیزی که اهل بیت در مورد عاشورا فرموده اند فقط ذکر داستان عاشورا و درس گرفتن از مسائل سیاسی آن بوده تا مردم در هر زمانی جبهه‌ی حق را از باطل تشخیص دهند و ناخواسته حامی جبهه‌ی باطل مانند زمان امام حسین ع نشوند چون از دید اهل بیت هر روز عاشورا و هر سرزمین کربلاست  این به معنی عزاداری و گریه ی بیهوده در هر روز از سال و در هر مکانی نیست بلکه مقصود این است که جبهه‌ی حق و باطل در هر زمان و مکانی  ممکن مانند روز عاشورا و کربلا در برابر هم صف آرایی کنند و باید مردم مواظب باشند طرفدار جبهه‌ی باطل نشوند.

یکی از حقایقی که در قرآن و کلام نبوی بر آن تاکید شد ه  و  ایادی شیطانی در آن انحراف و بدعت بسیار بوجود  آورده اند مسئله  ی دوستی اهل بیت با خاندان پیامبر اسلام ص می باشد . حقیقت دوستی اهل بیت رو هیچ مسلمانی نمی تواند انکار  کند و چون مهدویت ریشه در کلام خدا دارد آنجا که می فرماید: (ای پیامبر) به مردم بگو که من از شما( برای ابلاغ رسالت) هیچ مزد و پاداشی نمی خواهم مگر دوستی خاندانم . و در جایی دیگر این دوستی را نیز به نفع مؤمنان می داند و می فرماید : و این دوستی اهل بیتم نیز برای کسانی است که بخواهند به سوی خدای خود راهی پیدا کنند( هدایت شوند) . چون اهل بیت پیامبر نقش هدایتگری برای مؤمنان دارند و در  این مورد قرآن کریم می فرماید: ( مومنان) با ستاره هدایت می شوند    و اهل بیت تفسیر کرده اند که مقصود از ستاره یا ستارگان در قرآن  امامان هدایتگر از اهل بیت پیامبر می باشند.   همچنانکه خود ما هم در زندگی عادی  و روزمره به افراد برجسته مثلا در زمینه ی هنری  و ورزشی تعبیر به ستاره می کنیم و می گوییم فلان ستاره ی سینما و یا فلانی ستاره ی فوتبال برزیل است . به هر حال اهل بیت پیامبر اسلام نیز چون در کمالات معنوی بسیار برجسته بوده و هستند خداوند از آنها تعبیر به ستاره کرده است .  در حقیقت اهل بیت پیامبر  ارواح راهنما در دین الهی هستند برای درک  نقش ارواح راهنما باید به یک اصل روان شناسی و توضیح کامل آن در عصر حاضر اشاره شود . این اصل ' اصل تله پاتی  یا ارتباط فکری و روحی بین انسانهاست که از کشفیات روان شناسی یکی دو قرن اخیر است . بر اساس این اصل دو انسان‌ها می توانند از فاصله ی زمانی و مکانی دور باهم ارتباط فکری و روحی داشته باشند . یعنی همینکه که فردی یک نفر را چه آن فرد زنده باشد یا مرده . یاد می کند روح و فکرش همان لحظه با فرد مخاطب بلافاصله ارتباط برقرار می کند و آن شخص در هر زمان و مکانی ولو بسیار دور باشد. نیز در آن لحظه ناخودآگاه به یاد طرف یادکننده ی او می افتاد در حقیقت در این حال امواج فکری و روحی آن دو با یاد کردن هم در همان لحظه باهم برخورد می کنند و به یاد هم می افتند  . این اصل روان شناسی را در زندگی روزمره هم می توانیم  درک کنیم  مثلا گاهی ناخودآگاه به یاد کسی می افتیم و بلافاصله در همان   روز شخص به خانه ی ما می آید   علت این امر آن است که اونیز قبل از  آمدن به خانه ما به یاد ما می افتد و روح ما این یاد اورا همزمان حس می کند  و مانیز ناخودآگاه به یاد او می افتیم. این اصل روان شناسی در نماز و عبادت هم اتفاق می افتد و وقتی کسی در نماز خداوند را با کلماتی یاد می کند امواج روحی فرد نماز خوان با عالم خداوندی و ذات الهی در ارتباط می شود و همین امر باعث می شود خداوند نیز در همان حال انسان را یاد کند و همین ارتباط روح انسان با مبدا هستی و عالم خداوندی روح اورا تکامل می بخشد و   پاک می کند . ازین جهت خداوند می فرماید: اذکرونی اذکرکم  ...مرا یاد کنید تا من نیز شما را یاد کنم  و  یا می فرماید: مرا بخوانند...  شاید رشد و تکامل پیدا کند.. به هر حال این اصل روان شناسی در مورد دوستی و ارتباط با اهل بیت و هدایتگری آنها نیز صدق می کند به این ترتیب که وقتی کسی اهل بیت را دوست بدارد ناخودآگاه به یاد آنها می افتد و به آنها سلام می کند . در این حال امواج فکری و روحی آنها به اهل بیت پیامبر مرتبط می شوند و آنها نیز به یاد مؤمنان می افتند و ارتباط روحی شکل می گیرد ولی این فقط یک ارتباط روحی و فکری ساده نیست بلکه اهل بیت ع چون ارواح راهنما در مراتب هستی می باشند در این ارتباط روحی حقایقی از معارف الهی و قرآنی را به روح مومنین الهام می کنند و آنها را در فهم درست معانی آیات قرآن و معارف الهی کمک و راهنمایی می  کنند . و از گمراهی آنها در مراحل حساس زندگی جلوگیری می کنند و راه هدایت را به آنان نشان می دهند  در حقیقت اهل بیت مانند قرآن کریم نقش هدایتگری را با اذن  الهی دارند و ازین جهت پیامبر ص می فرمایند : من دو چیز گرانبها میان شما باقی می گذارم مادام که به این دو تمسک جویید و چنگ زنید هیچگاه گمراه نمی شوید .قرآن کلام خدا و اهل بیتم.  گمراهی اکثر فرقه های اسلامی در حال حاضر  ازین جهت است که برخی فقط به کتاب خدا برای هدایت تمسک می جویند و به اهل بیت توجهی ندارند و برخی فقط به اهل بیت توجه و تمسک  دارند و یا شیوه ی صحیح تمسک به اهل بیت را نمی دانند و به کتاب خدا و فهم حقایق آن بی توجه هستند و ازین جهت هر دو فرقه گمراه می شوند . گمراهی شیعیان در ندانستن تمسک صحیح به اهل بیت ع این است که غالبا دوستی صحیح اهل بیت را نمی دانند و این دوستی را با شرک به خدا آمیخته اند .

و در مورد مقام اهل بیت غلو می کنند و صفات الهی را به آنها نسبت می دهند که نوعی شرک است و حتی امام علی این اهل غلو  مانند عبدالله  بن سبا  را شدیدا مجازات می کرد. و یا مثلا برخلاف کلام خدا بجای اینکه فقط به درگاه خدا دعا کنند و حاجات خود را فقط از خدا بخواهند در دعا اهل بیت را مورد خطاب قرار می دهند و حاجات خود را از آنها می خواهند . قبور آنها را مانند مسجد می سازند و برای دعا و عبادت و طلب حاجات به جای رفتن به مسجد به این قبور و یا  مهدیه ها و حسینیه ها مراجعه می کنند . و این یعنی شرک آشکار.  چون خدا می فرماید : و آن المساجد لله و لاتدعوا  مع الله آخرا. ..و مساجد مخصوص خداست پس با وجود خدا احدی را نخوانید . و  در آیه ای دیگر می فرماید: آن کسانی را که به جای خدا می خوانید بندگانی مکرم نزد خدا هستند  و در آخرت از اینکه آنها را به جای خدا دعا می کردید از شما بیزاری می جویند و می گویند ما از دعای شما غافل و بی خبر بودیم . به هر حال دوستی اهل بیت یک ارتباط قلبی و  روحی می باشد و هیچ ربطی به این امور شرک آمیز ندارد . که باید این روند شرک آمیز در  میان مؤمنان و بخصوص شیعیان اصلاح شود. در  میان اهل سنت نیز اینکه می گویند کتاب خدا برای ما کافی است است یک انحراف  بزرگ است چون فهم حقایق کتاب  خدا بدون دوستی و ارتباط روحی با اهل بیت امکان ندارد . نتیجه ی این طرز تفکر  آن است که مثلا از معنی جهاد در قرآن یک فهم غلط و انحرافی صورت می گیرد و آن را به غلط به معنی ترور و آدم کشی و تکفیر تفسیر می کنند و گروه‌های جنایتکار تکفیری چون داعش ایجاد می کنند . به هر حال تا مسلمین مفهوم صحیح سخن پیامبر ص را از تمسک صحیح توامان به قرآن و اهل بیت ع را درک نکنند این انحرافات و گمراهی ها ادامه پیدا می کند مگر اینکه به شناخت  صحیح  مهدی موعود عج دست پیدا کنند و او مؤمنان را در این راه  هدایت کند      . سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

 از پیامبر اسلام روایتی متواتر به آیندگان رسیده که : من  از امامان گمراه(  مراجع تقلید)  در آخر زمان بیش از هجوم خارجی بر امت خویش می ترسم .   چرا پیامبر اسلام ص  از گمراهی مراجع تقلید در آخر زمان بیش از هجوم خارجی هراس داشت ؟ اینک در این مقال به سوال پاسخ داده می شود  هر چند در این مورد در  کتاب مثلث شیطانی توضیحات مفصل داده شده : گمراهی مراجع تقلید و به اصطلاح علمای دینی از صدر  اسلام و مخصوصا تاریخ شیعه در  چند مورد مهم و حساس تاریخ اسلام بوده ۱_ گمراهی در واقعه ی غدیر خم ، قبلا بیان کردیم که اهل بیت پیامبر  اسلام ص دارای دو  شان و مقام  کاملا جدا از هم بودند یکی شان امامت که مقام بلند معنوی نزد خداست که خداوند به برخی از ذریه ی صالح حضرت ابراهیم داده که ائمه ی اهل بیت نیز دارای این مقام می باشند و این مقام ارتباطی به مردم ندارد. دوم مقام حاکمیت سیاسی و رهبری جامعه ی مسلمین که این شان و مقام صرفا زمینی است و ربطی به آسمان و نصب الهی ندارد یعنی در صورتی که مردم  اهل بیت پیامبر را مانند امام  علی ع و امام حسن مجتبی را به این مقام پذیرفتند و با آنها بیعت کردند و به تعبیر امروزی به آنها رای دادند آنها نیز حاکمیت را به دست می گیرند و در صورتی که مانند دیگر ائمه آنها را یاری نکردند آنها نیز انزوا و گوشه گیری اختیار می کنند ولی در هر صورت مقام امامت و شان آسمانی م ردم را برای هدایت خلق دارا می باشند . سیره ی عملی اهل بیت نیز این سخن مارا تایید می کند چون امام علی با صراحت در نهج البلاغه می فرماید : اگر شما به سراغ من نمی آمدید  من خلافت را قبول نمی کردم و نمی گفت مقام خلافت و حاکمیت سیاسی را خدا به من داده . گمراهی مراجع تقلید در عصر حاضر ازآن سو است که این دو شان و مقام اهل بیت را با هم قاطی می کنند و معتقدند در واقعه ی   غدیر پیامبر اسلام  مقام حاکمیت سیاسی  امام علی ع و به تبع آن اهل بیت را به مردم تذکر داده و امام علی را حاکم سیاسی مسلمین قرار داده در حالی که این ادعا انحرافی اشکار از واقعه ی غدیر است بلکه در آن واقعه شان امامت و مقام آسمانی امام علی و اهل بیت را به مردم تذکر داده  نه مقام زمینی و حاکمیت سیاسی آنها را چون خود پیامبر نیک می دانست مقام حاکمیت امری زمینی است و بستگی به خواست و بیعت مردم دارد و ربطی به آسمان ندارد . این انحراف در فهم واقعه ی غدیر انحرافی بسیار خطرناک و زیان آور در تاریخ اسلام به خصوص در زمان معاصر است چرا که  این مراجع تقلید یا امامان گمراه با بر داشت انحرافی از واقعه ی غدیر نوعی استبداد دینی خطرناک را از بطن آن استخراج کردند و به این بهانه که آخرین امام از اهل بیت   نواب و جانشینان عامی چون مراجع تقلید دارد و حاکمیت سیاسی مراجع تقلید بر مردم نیز مانند حاکمیت اهل بیت آسمانی است و زمینی نیست و بستگی  به خواست و نظر مردم ندارد . نوعی استبداد دینی فاجعه بار در جامعه ی اسلامی بوجود آوردند و قصد دارند این تز و انحراف خطرناک را به جوامع دیگر مسلمان نیز صادر کنند . در حالی که می دانیم ریشه ی این نظریه کاملا انحرافی می باشد و درست مخالف سیره عملی اهل بیت بوده است. ۲_ گمراهی دیگر امامان گمراه ( مراجع تقلید) در عصر حاضر در مسئله و فهم فلسفه ی عاشورا و واقعه ی کربلا می باشد . معمولا آن چیزی که این امامان گمراه بر روی منابر در مورد عاشورا و امام  حسین بیان می کنند هیچ ربطی به فلسفه ی قیام امام حسین ع ندارد چون فلسفه ی قیام امام حسین که اصلا به آن اشاره نمی کنند یک انحراف کاملا سیاسی و خطرناک در حاکمیت جامعه ی اسلامی بود که هنوز نیز جوامع اسلامی با تبعات آین انحراف دست و پنجه نرم می کند و هنوز نیز این انحراف برطرف نشده و به جرات می توان گفت ریشه ی تمام بدبختی ها و عقب ماندگی ها و ذلت ملل مسلمان در مقابل شرق و غرب همین انحراف خطرناک بوده . قضیه ازین قرار بوده که تا زمان امام علی ع سنت صحیح اسلامی در تعیین خلیفه و حاکم اسلامی سنت شورایی و بیعت به تعبیر امروزی رای و خواست  مردم در تعیین حاکم مشروع و خلیفه بوده ولی در این زمان بود که معاویه برای اینکه این سنت  اسلامی را تبدیل به سلطنت موروثی از پدر به فرزند کند و فرزند ش یزید را به جای خویش و با زور و فریب مردم بر تخت بنشاند و با  امام علی و خلافت برحق او که با بیعت اکثر مردم بود به مخالفت برخواست و سرانجام نیز با فریب توانست امام علی نتواند اورا از حاکمیت شام برکنار کند. کاری که امام علی به عنوان خلیفه حق داشت   و سرانجام امام  علی در این راه هم شهید شد و امام حسن مجتبی نیز مجبور به صلح با معاویه شد به شرط اینکه معاویه پس از مرگ خود حاکمیت مسلمین را به شورا و بیعت مردم واگذار کند ولی معاویه بعدا  عهد شکنی کرد و امام حسن  نتوانست مانع این کار معاویه شود و او نیز با تحریک معاویه مسموم و شهید شد

در این هنگام معاویه در اواخر عمر  یزید فرزندش را به زور حاکم مسلمین اعلام کرد و امام حسین ع نیز دیگر نتوانست این سنت شکنی آشکار معاویه را تحمل کند و از بیعت با یزید امتناع کرد و در این راه در کربلا با یاران فداکار و تمام فرزندان خویش به شهادت  رسید.  پس فلسفه ی عاشورا  تلاش امام حسین ع برای جلوگیری از   یک انحراف  خطرناک سیاسی بود  و آن نیز تبدیل کردن خلافت اسلامی از خلافت شورایی مبتنی بر رای و بیعت مردم به سلطنت موروثی بود در حقیقت فلسفه ی قیام امام حسین در برابر یزید به تعبیر امروزی   جلوگیری از استبداد سیاسی بود . و مگر اکنون مسئله ی اصلی در جوامع اسلامی چیزی جز همین انحراف خطرناک سیاسی است . تمام مشکلات جهان اسلام در حال حاضر ریشه در این انحراف سیاسی  و بروز  استبداد حاکمیتی در اشکال مختلف دیکتاتوری نظامی یا فاشیستی و یا استبداد دینی در قالب ولایت فقیه و شکلهای دیگر است . در حقیقت اگر ملل مسلمان با فلسفه ی عاشورا به درستی پی ببرند حتی یک لحظه نیز زیر بار این حاکنیتهای استبدادی و شیطانی قرار نمی گیرند و آنها را تحمل نمی کنند و بر علیه آنها مانند امام حسین ع و یارانش قیام خواهند کرد در حقیقت واقعه ی عاشورا چون چراغی روشنگر در تمام طول تاریخ است تا مردم در همه ی زمان‌ها بدانند که یزیدها و و امام حسین ها   یا جبهه‌ی حق و باطل در هر زمانی وجود دارند و در برابر  هم قرار می گیرند و واقعه ی قیام امام حسین و عاشورا چون چراغی جبهه‌ی حق و باطل را برای مردم روشن می کند تا مردم فقط حامی جبهه ی حق باشند و در تاریکی جهل خویش حامی جبهه‌ی باطل نباشد . ازین جهت پیامبر اسلام فرمود: همانا حسین ع چراغ  هدایت و کشتی نجات است . ولی با این حال مراجع تقلید یا امامان گمراه در عصر حاضر به جای بیان و تشریح این فلسفه ی سیاسی عاشورا برای مردم فقط آنها را در این زمینه گمراه می کنند که ای  وای امام حسین  شهید شد و شما فقط موظفند بیش از چهل روز عزاداری کنید و به سر و سینه بزنید و هرچه گناه هم می خواهید مرتکب شوید اگر فقط یک قطره اشک برای امام حسین بریزید تمام گناهان شما آمرزیده می شود و به بهشت می روید و این بیان علاوه بر تحریف فلسفه ی عاشورا بلکه ترویج امور صد اخلاق در بین مردم می  باشد . آیا گمراهی ازین بدتر می تواند باشد ؟ و بعد هم بر روی منابر مردم فریبی تاکید می کنند که اصل در اسلام حمایت از حاکمیت موجود است و حفظ این حاکمیت( هرچند مانند یزید ظالم باشد) از حفظ جان یک نفر ولو امام زمان باشد واجب تر است . اینجاست که معنی کلام پیامبر را در مورد این گمراهان بیشتر  درک می کنیم .۳_ گمراهی دیگر امامان گمراه درانحراف مهدویت می باشد . در امر مهدویت نیز قبلا اثبات  کردیم که مهدی موعود حقیقی  بر خلاف باور غلط  عامه ی شیعیان  از نسل  پیامبر  و اهل بیت از طرف پدر به امام حسن مجتبی ع می رسد و او از ذریه ی امام حسن مجتبی ع می باشد  که در  زمان ما اکنون چند دهه به صورت ناشناس به دنیا آمده نه ۱۲۰۰ سال پیش  و بصورت فردی گمنام اکنون در بین مردم زندگی می کند. و علت انحراف مهدویت این  بوده که شیعه نمایان در زمان امام حسن مجتبی ع به علت صلح مصلحتی امام با معاویه با او و فرزندانش دشمن شدند و روایات جعلی بسیاری در  روایات مهدویت وارد کردند و اکثر روایات صحیح را که نسل مهدی عج رابه امام حسن مجتبی نسبت می داد حذف کردند  و روایاتی جعلی مبنی بر اینکه   امام زمان فرزند  بلافصل امان حسن عسکری ع  است. وارد روایات مهدویت کردند  و روایتی نیز جعل کردند که در زمان غیبت کبری امام، مراجع تقلید به عنوان نواب عام امام باید حاکمیت سیاسی جامعه ی مسلمین را بدون توجه به رای و خواست مردم  ( با انحراف غدیر)   به دست گیرند و به این ترتیب هیولای استبداد دینی نیز با تحریف مهدویت  در عصر حاضر زاده شد .

 در یکی دو هفته ی گذشته در کشور تحولات سیاسی و اعتراضاتی در سراسر کشور مانند گذشته به نظام حاکم صورت گرفته ممکن است برخی از مردم چون ریشه ی این تحولات را ندانند دچار حیرت شوند وبا خود بگویند آیا صلاح است ما نیز در این اعتراضات شرکت کنیم یا خیر برخی نیز به شیوه ی عوام بدون تامل در این اعتراضات شرکت فعال دارند. برای پاسخ به این حیرت مردم لازم است ریشه ی این اعتراضات مورد بررسی و موشکافی قرار گیرد . قبلا بیان کردیم که یکی از سیاست‌های راهبردی حاکمیت جهانی دجال یا نظام سلطه در تمام جهان بخصوص خاورمیانه ایجاد تقابل منطقه ای و اختلاف بین کشورهای همسایه برای ضعیف نگه داشتن و تسلط بر منابع انسانی و اقتصادی این کشورهاست . گفتیم که نظام دجال توسط نفوذ در سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی  قدرت‌های بزرگ و تسلط این سرویس ها بر حاکمیتهای منطقه ی خاورمیانه درست نصف حاکمیتهای منطقه ی خاورمیانه  چون عربستان و ترکیه و مصر و امارات را تحت نفوذ آمریکا و  اقمار آمریکا کرده و درست نصف این کشورها را مثل ایران و عراق و سوریه و لبنان و پاکستان و یمن و افعانستان را تحت نفوذ روسیه   چین و انگلیس  نموده   چون  این دو بلوک شرق و غرب معمولا همیشه با هم تضاد سیاسی   نظامی و ایدئولوژی دارند بنابراین همیشه کشورهای اقمار خود را به درگیری و جنگ دچار می کنند مانند جنگ ایران و عراق و و یا یمن با  عربستان  و یا جنگ نیابتی بین ایران و عربستان و دیگر جنگهای منطقه ای . تا قبل از انقلاب ۵۷ ایران جزو اقمار آمریکا و منطقه ی تحت نفوذ وی بود . در جریان پیروزی انقلاب و اشتباه محاسباتی آمریکا شوروی سابق توانست حاکمیت جدید انقلابی را تحت نفوذ خود قرار دهد و ایران را از چنگ آمریکا بیرون ببرد و جزو اقمار خود کند . ازآن پس آمریکا که لقمه ی بسیار چربی را از دست داده بود به انحا و روش‌های مختلف تلاش کرده با توطئه های داخلی مانند کودتا بر علیه انقلابیون و حمله به طبس هجوم خارجی و جنگ نیابتی مانند تحریک عراق برای هجوم به  ایران و تحریم‌های اقتصادی و سوار شدن بر موج اعتراضات و نارضایتی های عمومی بخاطر مشکلات اقتصادی  و نیز خفقان سیاسی موجود که البته کاملا  بحق می باشند این حاکمیت تحت نفوذ روسیه و چین و انگلیس را ساقط کند و دوباره حاکمیتی دست نشانده ی آمریکا در ایران به مردم تحمیل کند وگرنه این ابرقدرت به هیچ وجه دلش به حال مردم ایران نسوخته و خواهان سعادت مردم این کشور نیست . در حقیقت بقول معروف جنگ ایر  قدرت‌ها برای تصاحب ایران مثل جنگ   برای تصاحب لحاف ملانصرالدین  است و جز زیان برای مردم ایران و منطقه چیزی  ندارد. اگر این تلاش‌های آمریکا برای تغییر حاکمیت در ایران بی ثمر بماند مسلما وی در مقطعی تصمیم می گیرد که مانند هجوم مستقیم به عراق و افعانستان به ایران نیز حمله ی نظامی کند که با کمال تاسف طرح و نقشه ی آن را نیز ریخته است و فقط منتظر فرصت مناسب است که با کمترین هزینه این عملیات را انجام دهد. و الیته این تغییر حاکمیت با اجازه  و دستور دجال جهانی می باشد. تا دوباره یک حاکمیت تازه نفس و مزدور و دست نشانده به مردم ایران تحمیل کنند . در این بین مردم باید بسیار هوشیار باشند که در صورت هجوم آمریکا از خارج از مرزها چون نیروهای نطامی  همه برای مقابله به مرزها اعزام می شوند در پایتخت کشور و شهرهای بزرگ نوعی خلا نیروهای نظامی  ایجاد  خواه  شد چه حاکمیت بخواهد و چه نخواهد و این زمان  بسیار مناسبی برای قیام عمومی با یک رهبر مستقل از حاکمیت دجال جهانی است که ابتکار عمل رو از آمریکایی ها  بگیرند و قبل از آنها خود حاکمیت را ساقط و رهبر و   حاکمیت صالح را با کمترین هزینه و تلفات  جایگزین آن کنند در این صورت مهاجمان خارجی نیز هیچ بهانه ای برای اشغال کشور ندارند و باید بزودی از کشور خارح شوند واگر خارح نشوند یک ملت با  مدیریت رهبری صالح و قدرتمند  آنها را به زودی با تلفات بسیار بیرون می کنند مسلما این رهبر یک رهبر عادی نیست بلکه  رهبری آسمانی و همان مهدی موعود عج می باشد.  اگر  مردم ایران از هر قشری به این روشن بینی دینی و سیاسی برسند که چنین رهبری را در بین خود بشناسند . مسلما به رودی پیروز خواهند شد و ایران اولین  کشوری در جهان خواهد بود که خود را از چنگال حاکمیت دجال جهانی خارج خواهد نمود و به زودی کشورهای خاور میانه نیز به این قیام می  پیوندند و پس از ایجاد امپراتوری اسلامی در خاور میانه  این قیام جهانی خواهد شد.   به امید آن روز.