نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۱۱۱ مطلب با موضوع «ظهور اولیه» ثبت شده است

یکی از سنت های خدا که در قرآن ذکر شده سنت خشم و انتقام از ستمکاران و جنایتکاران می باشد. خداوند در اوایل سوره ی آل عمران می فرماید: کسانی که نسبت به آیات و نشانه های خدا ناسپاسی کردند برای آنها عذابی شدید می باشد و خدا عزیز و  انتقامجو می باشد. بعد در ادامه ی همان سوره داستان حضرات ذکریا و مریم  و به دنیا آمدن یحیی و مسیح و رفتار و جنایات بزرگان یهود را با این خانواده های مقدس و تهمت‌های آنها را به حضرت مریم و ذکریا و جنایات دیگر را ذکر می کند و می دانیم که حضرت ذکریا و یحیی با دسیسه و دشمنی همین قشر فاسد یهود به شهادت می رسند و آنها حتی قصد جان حضرت مسیح را نیز کردند ولی خداوند جان اورا نجات داد. پس معلوم می شود که مقصود خداوند از ناسپاسی با نشانه ها و آیات الهی در اوایل سوره ی آل عمران این حضرات و پیامبران بودند که بنی اسرائیل به جای یاری آنها با آنها دشمنی کردند و و برخی آنها را به ناحق به قتل رساندند و خداوند نیز چون به این نشانه ها ی خدا ناسپاسی کردند انتقام سختی از قوم بنی اسرائیل در طول تاریخ تا زمان حال گرفت . در زمان قدیم که این انتقام به صورت حمله ی اقوام دیگر به پایتخت آنها یعنی اورشلیم و قتل و غارت و اسارت آنها بود بطوری که در طی چند قرن اکثر یهودیان با این حملات از سرزمین خود در سراسر جهان آواره و پراکنده  شدند و در زمان معاصر نیز  پیدایش نازیسم و حاکمیت هیتلری و قتل عام گسترده ی یهودیان را در اروپا می توان نمود کامل این انتقام الهی دانست . چون خداوند بارها در قرآن بیان کرده ما برخی از ظالمان را با برخی دیگر دفع می کنیم تااز فساد و تباهی زمین جلوگیری کنیم. این از انتقام خدا از بنی اسرائیل که در قرآن ذکر شده . ولی باید تذکر داد . این سنت انتقام الهی در بین جامعه ی اسلامی نیز به دلایلی از سالیان دور  و صدر اسلام مخصوصا  دوران معاصر در حال اجرا می باشد چون به فرموده ی پیامبر اسلام ص سنت‌های خدا در قوم بنی اسرائیل نعل به نعل و به همان شیوه در امت اسلامی نیز اجرا خواهد شد و یکی ازین سنت ها سنت انتقام و خشم الهی است . چون در امت اسلامی نیز با کمال تاسف همان اشتباهات بنی اسرائیل و ظلم‌ها و ستمهای آنها حتی با شدت بیشتر در حق اولیای الهی و به خصوص خاندان پیامبر اسلام ص تکرار گردید . به تاریخ صدر اسلام کمی توجه و دقت کنید .  خلیفه ی دوم و سوم که مورد احترام اهل سنت بودند به طرز فجیعی توسط خود مسلمین به قتل رسیدند.  امام علی ع و فرزندان و نوادگانش بخصوص در واقعه ی کربلا به طرز فجیع و بی رحمانه ای تماما ظالمانه و به ناحق به شهادت رسیدند . بعد از واقعه ی کربلا نیز اکثر امامان از نسل پیامبر و سادات حسنی و حسینی به شهادت رسیدند و بقیه نیز آواره گردیدند.و مسلما قتل این اولیای الهی توسط مسلمان نمایان انتقام و خشم الهی را در پی دارد چون خداوند وعده ی انتقام را قبلا در قرآن کریم در این مورد داده . برای همین نیز از بعد این جنایات در صدر  اسلام در حق اولیای الهی انتقام الهی نیز بخصوص در عراق که این جنایات صورت گرفته شروع شده امام علی ع صراحتا در نهج البلاغه بعد از ضربت خوردن مردم عراق را نفرین می کند . و بعد از شهادت او انتقام الهی در مدت کمی شروع می شود در واقعه ی حره بعد از شهادت امام حسین و فرزندانش مدینه در حدود سه  روز  توسط سپاهیان شام غارت می شود و مردان آنها به قتل می رسند و به نوامیس آنها تجاوز می شود چون همین مردم مدینه از یاری امام حسین ع در برابر نمایندگان یزید که به مدینه آمدند و  به اجبار می خواستند  از امام  برای یزید بیعت بگیرند و حتی قصد جان امام را داشتند خودداری کردند. بعد از این واقعه نیز در مدت  کمی  شخصی قاتل و خونریز و بی رحم با نام  حجاج بن یوسف به قدرت رسید و  تا توانست به قتل عام آنها پرداخت و اصولا از بعد شهادت اهل بیت پیامبر در شبه جزیره ی حجاز و به خصوص عراق مسلمین روی آرامش و  امنیت ندیدند . اگر در طول تاریخ اسلام توجه  کنید به خصوص در  عراق که محل اصلی ابن جنایات با خاندان پیامبر اسلام بوده بیشتر حاکمان فاسد و جنایتکار و بی رحم حاکمیت داشته اند و نمونه ی بارز آن در  عصر حاضر حاکمبت صدام حسین در  عراق بوده که جنایات او در حق مردم عراق و ایران و کویت و کردستان عراق کاملا مشهود بود و این جز انتقام الهی چه معنایی می تواند داشته باشد ؟ حتی اکنون نیز این انتقام الهی در کشورهای خاورمیانه بخصوص عراق در حال مشاهده است و هنوز  به خصوص عراق و ...روی آرامش ندیده است .

و تنها راه توقف این انتقام الهی نیز رو آوردن مسلمین این منطقه به دستورات الهی مبنی بر دوستی اهل بیت واقعی پیامبر اسلام ص و دوستی و شناخت و یاری آنها و توبه و طلب استغفار از خدا بخاطر جنایاتی است که در طی اعصار گذشته نسبت  به این خاندان روا شده  می باشد و می دانیم که تنها بازمانده ی واقعی اهل بیت پیامبر در زمان ما مهدی موعود عج از نسل پیامبر اسلام می باشد . اگر این شناخت و یاری مهدی موعود عج توسط امت اسلامی صورت بگیرد . چون این امر در جهت خواست الهی که دوستی اهل بیت پیامبر است می باشد  به ناگهان و در مدت کم ورق بر می گردد و خشم و انتقام الهی تبدیل  به رحمت و بخشایش الهی در حق امت می گردد و همزمان با این امر ظهور نیز محقق می شود و یاری و نصرت خدا برای مسلمین بر علیه دشمنان داخلی و خارجی آنها نیز فرا می رسد چون خداوند در قرآن وعده داده که ما مسلما و حتما رسولان خود را یاری می کنیم و می دانیم مهدی موعود مسلما رسول الهی است . واو و پیروان واقعی او  از سوی خدا یاری و بر دشمنان پیروز خواهند شد و حاکمیت کل کره ی زمین بر طبق آیات قرآن به او و پیروانش می رسد . سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

این یکی از روایات متواتر و مشهور در باب مهدویت است . البته قبلا بیان کردیم قائم چهار مرحله را در طی زندگی پشت سر می گذارد . غیبت ، حضور، ظهور و قیام . در زمان غیبت کسی اورا نمی شناسد و هر چند از  سوی خدا برانگیخته و انتخاب شده جز خودش کسی ازین امر خبر ندارد . در مرحله ی حضور برخی از اعضای خانواده و مومنین خاص اورا کم کم می شناسند و حضور اورا حس می کنند و با وی به نوعی مثلا فضای مجازی در ارتباط مستمر هستند و پیام‌های اورا به مردم می رسانند که در روایات از این مرحله به خورشید پشت ابر تعبیر  شده  که   مانند خورشید پشت ابر به شکلی پرتو هدایت خودرا به مؤمنان می رساند و در مرحله ی سوم یعنی ظهور اشکار او با ندای آسمانی به مردم  و قیامگرانی مثل خراسانی و یمانی و پیروان آنها معرفی می شود .و در مرحله ی آخر پس از چند ماه شناخت او توسط عده ی زیادی از مؤمنان و تصدیق او قیام را بر علیه حاکمیتهای طاغوتی دست نشانده ی دجال شروع می کند . با توجه به ظهور خراسانی و شروع روشنگری های  نهضت سید  حسنی و  وقوع برف و سرمای بی سابقه و شروع زلزله ها در امسال و احتمالا دوسال آینده احتمال ظهور و ندای آسمانی بسیار زیاد هست به خصوص آنکه در یکی دوسال آینده  ماه رمضان هم مصادف با عید نوروز می شود چون در روایات آمده که ظهور قائم همزمان با نوروز ایرانیان نیز می باشد. البته به دلایل و مصالحی نمی شود زمان آن را دقیقا مشخص کرد.

 یکی از مواردی که در بین عوام و گاه خواص مردم از آن یاد می کنند مسئله ی سحر یا جادوگری است اولین پرسش که به ذهن هرکس   با شنیدن این کلمه وارد می شود این است که این امر آیا خرافات است یا واقعیت  ؟ اکثر مردم که کمی سواد دانشگاهی دارند این امر را به کلی رد می کنند و جزو خرافات می دانند ولی افراد بسیار باسواد و اهل تحقیق سحر و تاثیر آن را  جزو خرافات نمی دانند  بلکه به واقعیت آن پی برده اند و عده ای از عوام بی سواد و کاملا ناآگاه نیز مثل هرچیز دیگر بدون  تامل آن را می پذیرند؟  اما واقعیت این است که سحر و جادو را مثل هر امر دیگر نباید نه زود بدون تامل پذیرفت و نه بدون تامل زود رد  کرد بلکه قبل از هر چیز باید درمورد آن تحقیق و مطالعه کرد و حتی گاهی لازم است در صورت لزوم با فنون آن آشنا شد تا به واقعیت امر در این مورد پی برد  . اگر واقع بینانه بخواهیم در این مورد نطر بدهیم باید گفت که سحر و جادو جزو علوم خفیه و غریبه می باشد بنابراین عامه ی مردم با این علم آشنایی لازم ندارند و مربوط به افراد خاصی است . برای فهمیدن حقیقت و یا خرافی بودن سحر و جادو در مرحله ی اول باید به امهات کتب مراجعه نمود که در مرحله اول می دانیم مهمترین این کتاب‌ها قرآن کریم می باشد وقتی به قرآن کریم مراجعه کنیم به روشنی درمی یابیم که حقیقت داشتن سحر و جادو و تاثیر آن در زندگی انسان‌ها به روشنی بیان شده علاوه بر آیات متعدد مثل حکایت موسی ع و جادوگران فرعون ؛در سوره طه ، در آیه ی ۱۰۲ سوره بقره به وضوح به سحر و جادو تاثیر آن در زندگی مردم و روابط آنها صراحت دارد . در این آیه می فرماید:  که شیاطین در تمدن بابل با جادوگری بین زن و مرد  نیز اختلاف و جدایی می انداختند  و ما دو فرشته با نام هاروت و ماروت به صورت دو انسان فرستادیم تا علم سحر و جادو و موارد مقابله با آن را به مردم یاد دهند تا شیاطین نتوانند بین مردم فساد و اختلاف ایجاد کنند. پس در این آیه به صراحت بیان می کند که با سحر و جادو می توان باعث اختلاف بین زن و مرد و طلاق و جدایی آنها شد . پس دیگر سحر  و تاثیر آن در زندگی مردم نمی تواند خرافات باشد. بلکه اکثر  مردم چون به مکانیزم  و چگونگی تاثیر این علم آشنایی ندارند آن را از روی جهل، خرافات می دانند و افراد موذی و شرور و شیطان صفت چون به تاثیر و حقیقت آن پی برده اند از آن سو استفاده می کنند تا به مقاصد شیطانی خود برسند مثلا تصور کنید  که فردی شیطان صفت و هوس باز به همسر کسی چشم طمع داشته باشد در این صورت می تواند براحتی اورا نسبت به همسر خود بدون دلیل با سحر و جادو متنفر و دشمن کند و اورا  با جادو جدا کند و با سحر و جادوی دیگر همسر اورا بعد از طلاق به خود علاقمند و عاشق کند و با وی به ناحق ازدواج کند . در این صورت این زوج مظلوم نه می دانند  چه کسی آنها را از هم جدا کرده و نه اگر بدانند قادر هستند از جادوگر انتقام بگیرند و یا شکایت کنند چون هیچ مدرک محکمه پسندی هم بر ضد او در دست ندارند   البته زیان‌های جادو و سحر منحصر به حب و بغض جادویی بین دو یا چند نفر و طلاق همسران نیست بلکه در سحر و جادو  می توان به افراد زیان‌ها و آسیب های مختلف مثل زیان و ورشکستگی مالی ، بیماری های جسمی و روانی خطرناک ، زیان حیثیتی و دیگر موارد نیز واردکرد حتی گاهی پیش آمده که جادوگران با بی رحمی قدرت دفع ادرار و مدفوع یک شخص را می بستند و وی با این شیوه با درد و رنج بسیار هلاک می شد. یا گاهی چنان زن و مردی را با جادو هرزه می کردند که زن و مرد در جلو چشم همسر خود به همدیگر خیانت می‌کردند. به هر   حال سحر و جادوگری واقعیت دارد وتاثیر انکار ناپذیری در زندگی انسان‌ها دارد . و علت برخی طلاقها و از هم پاشیدن کانون خانواده ها و ورشکستگی های مالی قطعا منشا جادویی دارد. بیهوده نیست که دانشمندان بزرگی چون ابن سینا حتی در این مورد کتاب‌های مستقل نوشته اند تا مردم را با این خطر بالقوه در زندگی آشنا سازند.   و اما مکانیزم و شیوه ی جادو و سحر به چه شیوه می باشد؟  در  جادو ساحران و جادوگران از نیروها ی غیبی و نامرئی چون موکلان جن استفاده می کنند و اصولا جادو بدون جن و ارتباط با آن امکان ندارد. در حقیقت وجود جنیان شکی نیست چون در  قرآن کریم به وجود چنین موجودات نامرئی تصریح شد همچنین بیان شده که جنس و نژاد ابلیس یا شیطان از جنیان است .  خب جادوگران برای سحر و جادو از این موجودات استفاده می کنند  بدین صورت که برخی از جنیان شرور و پیرو ابلیس را با شیوه هایی چون نوشتن اعداد و اشکالی بر روی کاغذ و یا سطوح دیگر و یا کارهای عجیبی مثل سوزاندن موی یک حیوان خاص و یا یا نوشتن برخی آیات قرآن با نجاست و  خواندن وردهای خاص وکارهای کثیف دیگر احضار می کنند و آنها را وا می دارند که اهداف جادویی آنها    را برایشان انجام دهند  چون یکی از خواص جنیان این است که با نوشتن اعدادی خاص و

یا اشکالی خاص بر روی کاغذ و شیوه های دیگر به تسخیر  شخص جادوگر در می ایند در این صورت این جنیان شرور به سراغ زن و شوهر جادو شده می روند و با احاطه بر ذهن و روح آنها و تاثیر بر روح آن زوج، آنها را نسبت به هم بی خودی  متنفر و دشمن می کنند و کم کم باعث دشمنی و جدایی آنها می شوند و زن و مرد بیچاره نیز علت این حالات خود را نیز دانند و با هم دشمن شوند و از هم جدا می شوند و این یعنی تاثیر جادو بر آن دو . گاهی نیز این شیاطین شرور با تسخیر جادوگر به سراغ فردی موفق در زمینه ی کسب درآمد می روند و  با تسخیر ذهن او ، وی را وادار می کنند که در تجارت بی احتیاطی کند  و تصمیمات بدون برنامه و غلط بگیرد و مال و سرمایه اش را از دست بدهد و خود نیز نداند علت این تصمیمات غلط به واقع جادو بوده نه تصمیمات خود وی و قبل از جادو شدن وی آدم بسیار عاقل و محتاطی در زمینه ی تجاری بوده . در هر صورت برخی از ورشکستگی های مالی حتما منشا جادویی دارند.      راه مقابله با سحر و جادو: بهترین راه برای مقابله با سحر و جادو ابن است که فرد جادو شده خود تا حدی این علم را بیاموزد تا بتواند ضد آن دا بکار ببرد چون برخی موارد چنان یک شخص جادو می شود که حتی اگر شخصی بخواهد سحر وی را باطل کند نمی تواند چون خود این شخص نیز قبلا چنان سحر شده که ناخودآگاه نمی تواند به شخص مسحور کمک کند . را ه دیگر که بسیار نیز موثر است استفاده از برخی آیات قرآن کریم می باشد که به شدت ضد طلسم و سحر می باشند مثل این قسمت از آیه ی ۱۰۲ سوره ی بقره که می فرماید: و ماهم بضارین احدا الا باذن الله .  و این سحر و جادو اگر خدا نخواهد به کسی آسیب نمی رساند و  یا سوره فلق که باز مضامین آن کاملا ضد جادو است و اگر این دو آیه را در نماز بخواند و در کاغذی همیشه با خود داشته باشد هیچ سحری بر وی اثر نمی کند .  آیات دیگر نیز در قرآن کریم موجود است که‌ ضد طلسم و سحر است. علاوه بر آن برخی علمای قدیم علائم و اعدادی را برای باطل کردن سحر کاملا موثر می دانند که در کتاب‌ها و فضای مجازی موجود است مثل خاتم سلیمانی،  اما لازم به ذکر  است این علائم  اولا در کاغذی همیشه با انسان باشد و اصلا یک لحظه نیز ازوی دور  نشود دوم آنکه بعد ازمدتی مثلا فاصله ی یک ماه دوباره نوشته شوند وگرنه تاثیر خود را به مرور زمان از دست می دهند و شخص سحر شده دوباره دچار مشکلات بسیار می شود چون شیاطین جنی شرور به راحتی دست از شخص انسان مسحور بر نمی دارند  چون این جنیان از پیروان ابلیس هستند و ابلیس نیز در طول حیات آدمی دست از سر وی بر نمی دارد. به هر حال همه ی انسان‌ها  حتی پیامبران بزرگ چون حضرت سلیمان ع نیز از آسیب سحر و جادو در امان نبودند و در  مقاطعی از زندگی خویش از این امر  آسیب بسیار دیده اند تا اینکه خداوند با تعلیم علم جادو به آنها  نه تنها سحر و جادو را از انها دور ساخت  بلکه به تعبیر قرآن با یاد دادن فنون سحر و جادو این جنیان شرور را به تسخیر و نوکری حضرت سلیمان ع نیز وادار کرد و آنها ناچار بودند تا آخر عمر سلیمان نبی برای وی کارگری و کارهای مشقت آمیز انجام دهند به تلافی آن آزارهایی که به پیامبر بزرگ وارد آوردند. در زندگی روزمره ی خود ما نیز هر انسانی از اطرافیان ما می توانند ما را با انگیزه های مختلفی چون حسادت ،کینه ، رقابت  و غیره با مراجعه با جادوگر ؛ جادو کنند و خود ما نیز متوجه این امرنباشیم گاهی یک زن و یا مرد شرور در یک خانواده و فامیل  اقدام به جادوی جمعی همه ی افراد خانواده و فامیل می کنند و آنها را با یکدیگر با جادو بیهوده دشمن کنند و یا در مقابل همه را  با خود شخص مهربان و خوش بین کنند و همه ی این کارها با اهداف دنیایی و شیطانی باشد . من خود در زندگی شاهد بودم که شاعری دوره گرد و یا به تعبیر بهتر ولگرد که دارای مفاسد اخلاقی بود و مجرد ، اهالی ساده دل چندین روستا را چنان با جادو نسبت به  خود خوش بین کرده بود که هر وقت از شبانه روز به خانه ی آنها وارد می شد  و آنها نه تنها به خاطر مسحور بودن اعتراضی به وی به  خاطر ورود نابه هنگام  نمی کردند بلکا ناخودآگاه اورا نیز بسیار دوست می داشتند . در حالی بیشتر مردم پی برده بودند که وی مردی مجرد و حیز چشم است و نه تنها به ناموس آنها چشم بد دارد بلکه با برخی از نوامیس آنها رابطه ی نامشروع نیز دارد ولی با این حال به خاطر جادو شدن توسط وی اورا ناخودآگاه دوست می داشتند. من بارها به چشم خود کتاب‌های جادویی مثل کتاب تم تم  هندی  را نزد وی دیده بودم  و گاهی نیز به خاطر برخی مسائل  به اوتذکر می دادم که البته باعث ناراحتی وی از من نیز شد و  بعدها با تحریک برخی مرا شدیدا سحر و جادو کرد .بگذریم به هر حال برخی از افراد یک خانواده و فامیل چنان توسط یک  زن و یا مرد شرور جادو شده اند که به نوعی بردگی جادویی برای آن فرد تن در داده اند و خود نیز خبر ندارند و همه بدون اینکه بدانند مطیع این شخص شرور می

شوند بطوری که گاهی حاضر می شوند تمام مال و اموال خویش را به نام او کنند و او نیز کمال سو استفاده را از این اموال انجام دهد و آنها نیز چاره ای جز اطاعت ندارند چون قبلا مسحور او شده اند تنها راه مقابله با چنین شخصی قطع ارتباط با وی می باشد چون  این شخص معمولا از طریق خوراندن خوراک و نوشیدنی به افراد مهمان ، آنها را به شدت دچار سحر می کند  چون یکی راههای رایج سحر و طلسم کردن افراد این روش می باشد   و همیشه باید دانست که آگاهی تنها راه سعادت آدمی است  . شیاطین و انسانهای شرور از ناآگاهی مردم به اهداف شیطانی خود می رسند .      آیا می توان از سحر در کارهای خیر استفاده کرد؟    در  این مورد باید گفت سحر را باید فقط برای مقابله باآن آموخت نه هیچ هدف دیگری . برخی به غلط تصور می کنند که می توان مثلا با هدف خیر خانواده ی یک جوان و خود وی را با سحر به دختر یا پسرخود علاقمند کرد و آو به ازدواج ترغیب کرد در  این مورد باید گفت که نه تنها این کار خیری محسوب نمی شود بلکه جنایتی بزرگ نیز می باشد چون یک فرد را بدون رضایت قلبی و عشق طبیعی صرفا با جادو تر غیب کردن به ازدواج، یک عشق و علاقه ی مصنوعی است و یک جوان را وادار می کند یک عمر با وجود دوست نداشتن طبیعی یک فرد با وی زندگی کند و این گناهی  نابخشودنی است که اکثر مردم مرتکب می شوند . بنابراین تنها باید برای خنثی کردن سحر این علم را آموخت نه اهداف دیگر. مورد بعد نیز این است که افرادی که دست به سحر و جادو می زنند اگر از عوارض خطرناک آن خبر داشتند هرگز دست به این کارها نمی زدند به طوری که هرکس شخصی را به ناحق جادو کند خود جادوگر ، به زودی  به بیماری های بسیار خطرناک چون سرطان ؛ نارسایی و سنگ کلیه ؛ چربی مزمن و لاعلاج و دیگر بیماری‌ها دچار می شود که گریزی ازآن نیست و خداوند این عذاب‌های دنیوی را برای شخص جادوگر مقرر داشته است ضمن اینکه به صراحت قرآن به آنها وعده ی عذاب اخروی نیز داده است  . علائم جادو: چگونه باید فهمید کسی احتمالا جادو شده است ۱_ احساس نفرت و دشمنی و بدبینی نسبت به کسی یا کسانی بدون دلیل منطقی با اینکه قبلانیز سابقه نداشته  ۲_ دوست داشتن شدید و بدون دلیل کسی که می دانیم شخصی فاسق و گناهکار نیز هست مثلا مال مردم خور است و دارای انحراف اخلاقی و یا جنسی است  ۳_  احساس سردرد  و یا شکم درد بدون دلیل بطوری که با مراجعه به پزشک نیز درمان نشود ۴ - پادرد بدون دلیل مخصوصا احساس درد در کف پا ۵_ احساس خواب آلودگی و بی اراده بودن دائمی بطوریکه انسان  حال و اراده ی انجام دادن  هیچ کاری ندارد در حالی که قبلا شخص فعالی بوده ۶_ جرو بحث بیهوده و بدون دلیل بین زن و شوهر و اعضای دیگر خانواده که تمامی ندارد ۷_ ضررهای پی درپی و بدون دلیل مالی و ورشکستگی های پی در پی  ۸_ هرزه شدن ناگهانی و خیانت های زن و شوهر و یا یکی از آن دو ۹_ حالت عصبی و پرخاش بیهوده ی افراد خانواده با هم .

از امام صادق سوال کردند مهدی چگونه ظهور می کند؟ او فرمود : با شبهه می آید تا کم کم حقایق را برای مردم  روشن کند....و اگر  اکنون نهضت سید حسنی برای شناخت مهدی  کمی حالت شبه برای برخی دارد و هنوز برخی نمی توانند این امر را باور کنند درست صدق کلام امام صادق ع رو ثابت می کند چون هنوز واقعا برخی مومنین در  زمینه ی  حقانیت نهضت سید حسنی دچار شبهاتی می باشند که باید این شبهات  کم کم با روشنگری برطرف شود چون آفتاب حقیقت که یک دفعه از پشت  ابر  بیرون نمی آید و طلوع  خورشید در اول  صبح نیز کم کم و به تدریج است .

برخی این ابهام را مطرح کرده اند که خدا در قرآن می فرماید:  من در زمین خلیفه ای قرار می دهم و پیامبر هم می فرماید : مهدی خلیفه الله است . پس شما چگونه می گویید که مردم باید مهدی را به عنوان خلیفه ی الهی انتخاب و یاری کنند و  به قدرت برسانند  و مقام امامت مهدی که از طرف خداست با خلیفه شدن  و حاکم شدن توسط مردم دو امر کاملا جداست و با هم فرق می کند و امامت شان و  مقامی آسمانی است و  خلیفه و حاکم بودن او شان و مقام زمینی و توسط مردم است . در توضیح این ابهام باید گفت:  وقتی خداوند می فرماید : من خلیفه و حاکمی برای زمین قرار  می دهم این تعیین خلیفه از طرف خدا به لحاظ تشریعی ( قانون الهی) است ولی به حاکمیت رسیدن این خلیفه ی الهی یک امر کاملا تکوینی و مثل بسیاری امور دیگر  جنبه ی زمینی دارد مانند اینکه خداوند توسط پیامبران پیشین بشارت داد که آخرین پیامبر می آید و بر دشمنانش پیروز می شود و دین الهی را به مردم ابلاغ می کند ولی زمانی که خدا این پیامبر را فرستاد یاری و به قدرت رسیدن او در برابر کفار امری تکوینی بود که با یاری انبوه مؤمنان محقق گردید . خلیفه الله بودن مهدی نیز در زمین هر چند خواست الهی است ولی تحقق آن توسط ایمان مردم به او و یاری او خواهد بود . به این جهت نیز در قیام مهدی زمانی که خراسانی و یمانی و تعداد بسیاری از مردم  خواستار حاکمیت فقط مهدی شدند ندای آسمانی نیز مهدی را به مردم معرفی می کند. و گرنه درست است خواست خدا در تشریع حاکمیت مهدی است ولی تا مردم در تکوین و کره ی زمین تلاش و حرکتی برای تحقق آن صورت ندهند این خواست خدا در حد تشریع باقی خواهد ماند چون سنت خدا همیشه این بوده که همیشه مردم با خواست خود خواستار حاکمیت الهی و صالحان باشند و اجباری در ابن مورد نباشد و امتحان بشر نیز درست در اجرای همبن سنت الهی است که ارزش پیدا می کند: خداوند در این مورد می فرماید : همانا خدا حال هبچ قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خود بخواهند تغییر ایجاد کنند.     سلام بر کسی که پیرو هدایت شود

"وقتی برخی از همین همکاران برای کمک به این ظلم جاسوسی می کنند همین بلا رو باید سرمون بیارند من تو هر مدرسه ای تواین ۲۸ سال می رفتم چند همکار به شغل شریف جاسوسی اشتغال داشتند و اتفاقا همه رو هم همون اول سال بخوبی می شناختم حالا از چه مسائلی از ما جاسوسی می کردند از اینکه مثلا ما به حقوق کم و ناعدالتی های کشور پیش همکارها حرف می زدیم بخاطر  همین فعالیت جاسوسان بود که هر مدرسه ای می رفتیم مدیر با ما  با دستور  و اجبار از بالاکار شکنی می کرد چون او هم باید حق جاسوسی دریافت می کرد و بعد هم ناجوانمردانه دانش آموزان را بر علیه ما به صورت پنهانی تحریک می کرد تا بتوانند در کلاس سر و صدا و بی نظمی کنند و وقتی مجبور می شدیم آنها را تنبیه کنیم همین مدیر  چند تن از اولیا ی دانش آموزان کتک خورده را دعوت می کرد و با آنها زد و بند می کرد و طوماری بر علیه ما به اداره  می نوشتند  و اولیا امضا می کردند و از تدریس ما در آن مدرسه جلوگیری می کردند و یا بین دانش آموزان کلاس برای معلمین جاسوس می گذاشتند تا مبادا در کلاس بر علیه ظلم و طاغوت اخرزمان سخنی بگویند گاهی نیز این آقایون (یا به تعبیر بهتر یک دست کت و شلوار ، چون هیچ محتوای انسانی در زیر این کت و شلوار نداشتند) ضبط صدای گوشی خود را روشن می کردند و رودر رو و با بی شرمی،تمام سخنان همکاران منتقد را ضبط می کردند و به اداره تحویل می دادند به هر حال ازین شیرین کاری های یواشکی زیاد انجام می دادند  مدتی هم که بنده رو از تدریس تعلیق کردند . به هر حال گفتن حرف حق هزینه هم دارد من نام تمام این معلم نماهای جاسوس را با تمام سوابق شغل شریف آنها دارم حتی می دانم برخی از آنها چه میزان حق مزدوری و امتیازات مالی بسیار دریافت نموده اند. به هر حال می خواهم بگویم اینها خیال نکنند خیلی هم زرنگ هستند و کسی آنها را نمی شناسد فقط به میزان شرم آوری رذالت در وجود خویش انباشته اند و باید این حقیقت را با تاسف گفت که  دسته ی تبر از جنس چوب  است ولی افسوس که ریشه ندارد  که به درختان آزاد آسیب می رساند. درود بر همه ی سربازان گمنام امام  زمان درمدارس  سراسر کشور  و تمام رسانه ها ی مجازی.  احسنت به این وجدانهای بیدار اما تا قیامت خمار ."

یکی از انتقادهایی را که به زندگانی و سنت پیامبر اسلام ص مطرح می کنند ازدواج او با عایشه ی کم سن و سال بعد از رحلت خدیجه س می باشد . بخصوص دشمنان و کینه توزان به اسلام و پیامبر اسلام بر این مسئله زیاد مانور می دهند و ازآن بصورت غیر  منصفانه  به تجاوز مردی پنجاه ساله به اجبار به دختر بچه ای  ۹ ساله تعبیر می کنند . برای روشنگری در این مورد و برای جلوگیری از سواستفاده ی  دشمنان اسلام بهتر است در این مورد توضیحات لازم داده شود مسلم است که یک انسان خردمند هیچ خبری را بدون تامل و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص زمان و مکان وقوع آن امر نباید بپذیرد.  در این مورد نیز باید شرایط  خاص زمان و مکان این ازدواج  بررسی شود . در ازدواج  پیامبر با عایشه آن هم در سن کم نباید تردید  کرد چون خبر آن متواتر است و مورخان آن را بارها نقل کرده اند ولی باید شرایط خاص زمانی و مکانی و آداب و رسوم خاص آن روز جامعه ی عرب در مکه را نیز  در این  ازدواج هم باید در نظر گرفته شود . اولا  از بررسی زندگی پیامبر اسلام مشخص می شود که وی برخلاف آنچه دشمنان درباره ی وی می گویند  مردی هوس باز و تابع هوا و هوس و عیاش اصلا نبوده جدا از اینکه در قرآن به صراحت می فرماید : محمد ص از  روی هوی و هوس سخن نمی گوید ، خود زندگانی وی نیز  گواه این حقیقت است که تقوی و خویشتن داری وی واقعا در در تمام تاریخ بشریت نظیر نداشته.  و یک دلیل آشکار آن نیز آن است که همه ی جوانان حتی در زمان ما دوست دارند که اولین  شریک  زندگانی آنها جوانتر از خود آنها باشد و معمولا تمام مردان دختران کم سن و سال را ترجیح می دهند ولی برخلاف رویه و  روال  معمول  تمام جوانان ،  پیامبر اسلام  چنان مرد خویشتن دار و مسلطی بر نفس خویش بود  که این ملاک را برای اولین شریک زندگی خویش در نظر نگرفت و بر خلاف هوی و هوس خود ملاک تقوی و دیانت و پاکی و فضایل اخلاقی را در نظر گرفت و در  سن ۲۵ سالگی با خدیجه که ۱۵ سال از او سن بیشتری  داشت ازدواج کرد ، در حالی که خدیجه  قبل از او دوبار نیز ازدواج کرده بود و از شوهران قبلی حتی صاحب فرزند شده بود . حال باید پرسید؟ کدام یک از جوانان امروز حاضر است پا بر هوی و هوس خویش بگذارد و با زنی با سن بیشتر از خودش به عنوان اولین شریک زندگی ازدواج کند ؟  و بعد هم در خفا به او خیانت نکند . ممکن است برخی بگویند خب الان هم برخی جوانان فقیر با برخی زنان سن بالا  بخاطر ثروتشان ازدواج می کنند . در این مورد باید گفت اولا بیشتر آنها ازدواج رسمی نمی کنند و معمولا پول کلانی از یک زن میانسال ثروتمند می گیرند  و مدتی با وی  رابطه و ازدواج ظاهری و موقت دارند و بعد هم زود جدا می شوند و یا حتی فقط رابطه دارند و ازدواج ظاهری هم نمی کنند  و در ثانی در این مدت تعهدی نیز به آن زن ندارند و همزمان با چندین زن و دختر دیگر رابطه دارند . ولی پیامبر  اسلام با اینکه بسیار جوانتر از خدیجه بود ازدو اج رسمی با او کرد و در  ضمن به گواهی تاریخ و هم عصران مردی کاملا خویشتن دار بعد از ازدواج بود و تا آخر عمر با خدیجه حتی در خفا به او خیانت نکرد و به او نیز حتی پعد از مرگ عشق می ورزید و از او به نیکی  یاد می کرد. واقعیت این بود که خدیجه جدا از ثروتمند بودن زنی بسیار عفیف و پاکدامن و با فضیلت و پرهیزگار بود و بخاطر همین فضایل، پیامبر خواستگاری اورا پذیرفت ( چون ظاهرا در تاریخ آمده  ابتدا خدیجه خواستار ازدواج با پیامبر ص بود) و با رضایت با وی ازدواج کرد. پس خود این ازدواج و شرایط ان ثابت می کند که پیامبر اسلام ص برخلاف آنچه دشمنان به وی تهمت می زنند مردی هوس باز و  تابع هوی و هوس نبود و به عکس مردی کاملا خویشتن دار و مسلط بر نفس خویش در این مورد بوده.  پس ازدواج او با عایشه بعد از رحلت خدیجه نیز باید علت خاص  و دیگری غیر از هوی و هوس و غریزه ی شهوانی باشد و تابع شرایط خاصی باشد . در توضیح این ازدواج باید گفت اولا ازدواج در سن کم برای دختران و حتی گاهی پسران در  جامعه ی آن زمان عرب با آداب و رسوم خاص کاملا رایج و یک عرف و امر معمولی بوده و مسلما پیامبر اسلام نیز نمی  توانسته خارج از عرف آن زمان عمل کند . دوم آنکه ازدواج پیامبر با عایشه در آن سن بنا‌ بر رعایت حال عایشه از طرف پیامبر بوده چون قرار بر این بوده که ابوبکر پدر عایشه اورا به عقد یک مرد بزرگسال و مشرک که ظاهرا پایبندی چندانی به موازین اخلاقی و الهی نداشته در بیاورد و چون ابوبکر  مسلمان شده بود امکان داشت شوهر عایشه رفتار چندان خوبی با عایشه بخاطر  مسلمان شدن پدرش از آن به بعد نداشته باشد ازیک جهت پیامبر صلاح را در آن دید که عایشه را از پدر خواستگاری کند تا عایشه لااقل اگر هم ازدواج می کند با شخص با ایمان و پایبند به مسائل اخلاقی ازدواج کند و رفتار خوبی بعد از ازدواج با وی شود .

سوم آنکه عایشه مسلما با رضایت کامل با پیامبر ازدواج کرد چون خود پیامبر به یاران خود می فرمود برای ازدواج دخترتان با کسی رضایت خود دختر شرط ازدواج می باشد پس مسلم است عایشه نیز به این ازدواج کاملا رضایت داشته وگرنه خود پیامبر هرگز با او ازدواج نمی کرد . چهارم مسئله ی ایمان و بی ایمانی در اسلام است در قرآن به صراحت می فرماید: که زنان مسلمان نباید با مردان کافر یا مشرک ازدواج کنند ، خب مسلما پیامبر با ازدواج با عایشه می خواست او با شخص مشرکی ازدواج نکند . پس ازدواج پیامبر اسلام  با عایشه با توجه به شرایط خاص زمان و مکان و اموری خاص بود و جالب است با آنکه پیامبر و عایشه هر دو از نظر بدنی سالم بودند   پیامبر از  ازدواج با عایشه  نیز صاحب فرزندی تا آخر عمر  نشد و این ازدواج   یک مورد کاملا  استثنایی بود و نباید برخی از افراد بوالهوس با این بهانه که بله ازدواج با دختر کم سن و سال سنت پیامبر اسلام نیز  بود ، به این نوع ازدواجها بپردارند چون شرایط این زمان با زمان گذشته کاملا فرق دارد و این نوع ازدواج اصلا در این زمان برای بقیه توصیه نمی شود . و بهتر است دختران سن کودکی  و نوجوانی را پشت سر بگذارند و از نظر بدنی رشد لازم را داشته باشند تا آمادگی لازم برای بارداری را داشته باشند.

 علت اینکه مردم حقایق و لایه های زیرین حقیقت را نمی فهمند عدم دانش و معرفت کافی و قشری بودن و عدم بصیرت کافی می باشد مثلا  برخی که بسیار سطحی نگر هستند همین حاکمیت موجود در ایران را حاکمیت حق و دینی و اسلامی می دانند . و برخی که کمی داناتر هستند  می فهمند این حاکمیت طاغوت است و عامل تمام بدبختی مردم همین مسئولان و رهبران رده بالای این حاکمیت است . اما کسانی که کمی عمیقتر فکر می کنند متوجه می شوند که این کارگزاران حاکمیت فقط دست نشاندگان و مزدوران حاکمیت واحد جهانی دجال می باشند و آنها که ازین نیز عمیقتر فکر می کنند و در واقع به حقیقت رسیده اند متوجه می شوند که این نظام و حاکمیت دجال در حقیقت دست پخت ابلیس یا شیطان است که دشمن قسم خورده ی بشریت است . همان کسی خداوند در قرآن به عنوان دشمن اصلی بشریت اورا برای مردم در تمام زمان‌ها و مکان‌ها معرفی و در مورد او و نقشه هایش در  قرآن افشاگری نموده .

یکی از مسائلی که افراطیون ملی گرا در ایران که در نژادپرستی روی هیتلر و حزب نازی را سفید کرده اند  زیاد مطرح می کنند و به بدترین شکل برای دشمنی با اسلام ازآن سو استفاده می کنند قضیه ی درگیری مسلمین صدر  اسلام با حاکمیت ساسانی بود که غالبا ازآن با تعبیر حمله ی وحشیانه ی اعراب به ایران   یاد می کنند . در این مورد نیز برای جلوگیری از سو استفاده ی این بازماندگان افراطی ساسانیان باید روشنگری لازم صورت بگیرد . اولا در  مورد این درگیری نظامی باید توضیح داد که بر خلاف آنچه که در رسانه های ماهواره ای و مجازی این افراطیون بیان می کنند . به هیچ وجه اعراب مسلمان مقصر و شروع کننده ی جنگ نبودند . و بیشتر خطا  و  اشتباهات برخی از شاهان و حکام ایرانی باعث این درگیری نظامی شد مسلما باید گفت که اگر آیین اسلام بصورت صلح آمیز و با فرستادن سفرا و مبلغان دینی به ایران وارد می شد صد البته بهتر بود و تاثیر مثبت تری بر مردم ایران داشت ولی واقعیت این است که شاهان و حکام آن زمان ایرانی خود از این روند جلوگیری کردند و باعث در گیری نظامی با اعراب مسلمان شدند . در آغاز که پیامبر اسلام بصورت مسالمت آمیز و دوستانه و از روی خیر خواهی آن هم به فرمان الهی نامه ای به خسرو پرویز شاه ایران نوشت  و مثل سایر سران کشورها اورا به اسلام و یکتاپرستی دعوت کرد و توصیه کرد که طبق کلام خدا مردم در ایران برخی خود را ارباب برخی دیگر قرار ندهند و همه بنده ی خدا باشند چون حاکمیت ساسانی واقعا یک نظام طبقاتی ظالمانه در کشور ایجاد کرده بود و بیشتر مردم  زیر دست را به نوعی به بردگی گرفته بود چیزی که حتی مخالف تعالیم راستین زرتشتی نیز بود  ولی خسرو پرویز دعوت پیامبر را نپذیرفت و حتی به روایتی نامه  را پاره کرد و حتی به فرستاده ی پیامبر توهین کرد. این اولین  و آخرین اشتباه خسرو پرویز بود چون بعد از آن در مدتی کم توسط پسرش به قتل رسید .این اشتباه او زمینه را برای تیره شدن روابط حاکمیت ساسانی و اعراب مسلمان  فراهم کرد .به هر حال  خسرو پرویز به این هم اکتفا نکرد و نامه ای برای حاکم ایرانی خود در یمن نوشت و از او خواست دو پیک بفرستد و در مورد پیامبر اسلام در مدینه تحقیق کند که او چه کسی می باشد . وقتی این دو پیک به مدینه رسیدند پیامبر اسلام علت آمدن آنها را جویا شد و آنان گفتند ما از طرف حاکم خسرو پرویز از یمن به اینجا آمده ایم پیامبر به آنها با ملایمت گفت : ولی خدایگان یا پادشاه شما را خدای من دیشب به قتل رساند . آن دو پیک سراسیمه به نزد حاکم یمن آمدند و قضیه را به او گفتند : او گفت من پیکی به پایتخت می فرستم اگر گفتار این مرد صحیح باشد پس واقعا خبری غیبی از جانب خدا گفته  و براستی پیامبر خداست. در این زمان پیکی از پایتخت ساسانی از شیرویه فرزند خسرو پرویز به حاکم یمن رسید که پدر از دنیا رفته وازین پس من شاهنشاه شما هستم در این حال حاکم ایرانی یمن و بسیاری از ایرانیان و مردم یمن یقین پیدا کرد ند که پیامبر اسلام واقعا از جانب خداست و به او ایمان آوردند. به هر حال پس از رحلت پیامبر و در زمان ابوبکر چند پیامبر دروغین در حجاز و اطراف یمن پیدا شدند و تعدادی نیز از دین برگشته و مرتد شدند یکی ازین پیامبران دروغین به همراه مرتدان به یمن هجوم آوردند و حاکم ایرانی او و تعداد زیادی از مومنین را شهید کردند ابوبکر خلیفه ی اول سپاهی را به فرماندهی خالدبن ولید   برای سرکوب این مرتدان به یمن فرستاد ولی در آنجا حاکمان ایرانی ساسانی دومبن اشتباه مهلک را مرتکب شدند و از مرتدان  حمایت های نظامی و مالی کردند خالد موفق شد مرتدین را سرکوب و انتقام تازه مسلمانان یمن را از آنها بگیرد ولی چون حاکمیت ساسانی از مرتدان حمایت کرده بود درگیری نظامی هم بین سپاه اسلام و سپاهیان ساسانی روی داد و در این درگیری ها مسلمین پیروزی محدودی  در حوالی عراق  نیز  به دست آوردند و خلیفه دوم عمر نیز نظرش بر این بود که دیگر این پیروزی برای مسلمین کافی است و   سپاهیان اسلام جنگ را ادامه ندهند ولی اشتباه  سوم حاکمیت ساسانی این بود که اصرار داشت جنگ و درگیری نظامی را با مسلمین ادامه دهد و این  اشتباه باعث شد که عمر دستور حمله ی همه جانبه را به سپاه ساسانی صادر کند .  همه ی این وقایع بطور مستند در تواریخ معتبر اسلامی  آمده  و می بینید که درگیری نظامی از طرف اعراب مسلمان نبوده  که افراطیون ملی گرا ادعا می کنند‌ . اصولا وقتی تعصب به میان آمد انسان نمی تواند هیچ  حقیقتی به خصوص حقایق تاریخی را درست ببیند و درک کند.

در اسلام و قرآن نیز قانون جنگ به این صورت است که تا وقتی  کفار و اهل کتاب به شما کاری نداشته باشند و توطئه نکنند به آنها کاری نداشته باشید و اگر صلح کردند شما هم صلح کنید و صلح بهتر است و اگر توطئه و جنگ بر علیه شمارا شروع کردند شما نیز با آنها بجنگید و از خود با تمام توان دفاع  کنید و الیته این قانون مطابق با فطرت پاک هر انسانی است که دفاع مشروع  را حق مسلم خود می داند. جدا ازین  حقیقت این است  که جنگ اسلام و اعراب مسلمان با مردم زیر دست ایران به هیچ وجه نبود بلکه جنگ اسلام با اشرافیت ساسانی و حاکمیت ظالم  ساسانی یود که بین مردم خویش نیز تبعیض قائل می شد و  آنها را استثمار می کرد . به بیان دیگر همچنانکه اسلام با اشرافیت عرب که در قریش نمایان شده یود جنگید و آن را نابود کرد با اشرافیت ظالم ساسانی نیز درست با همان شیوه جنگید و آن را نابود کرد . و مردم را به معنی واقعی از بردگی  حاکمیت ظالم رهانید . حال اگر بعدها بنی امیه و بنی عباس حاکمیت  مشروع اسلامی را که بر  اساس شورا و عقل جمعی بود تحریف کردند و آن را تبدیل به سلطنت موروثی کردند و هم نسبت به  اعراب مسلمان و اهل بیت پیامبر ص و هم  مردم تازه مسلمان ایران جنایات زیادی را مرتکب شدند آن مسئله ی دیگری است که ابدا ربطی به احکام رهایی بخش و توحیدی اسلام  حقیقی که به عدل و مساوات و انصاف  با همه ی مردم  دعوت می کند و  تمام انسان‌ها را در برابر خداوند یکسان می داند ، ندارد . به هر حال نباید جنایاتی را که برخی مسلمان نماها بی‌توجه به احکام اسلام نسبت به تمام مسلمین و از جمله مردم ایران مرتکب شدند به پای دین اسلام ریخت . تمام جنایاتی  را که در جنگها با غیر نظامیان و بی گناهان  با نام اسلام شده بی اساس و دروغ و تهمت به اسلام است . بلکه این جنایات عملکرد افراد فرصت طلبی است که در همه ی نهضت های  حق طلبانه و الهی بر موج حوادث سوار می شوند و اهداف شیطانی و حیوانی دارند و مسلما بین مسلمین صدر اسلام نیز ممکن است چنین افراد ی بوده باشد که خداوند در قرآن آنها را فاسق نامیده و مسلمین واقعی را از آنها بر حذر داشته است .    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

یکی از مسائلی که در علوم قرآنی در زمان حال مطرح گردیده مسئله ی اعجاز علمی قرآن کریم است  . پرسش اینجاست آیا در قرآن به  حقایق و کشفیات علمی چند قرن اخیر اشاره یا تصریح شده یا خیر ؟ در پاسخ اول باید تذکر داد که قرآن یک کتاب علمی با اصطلاح علمی  امروزی نیست و اصولا قرآن کریم برای بیان مسائل و حقایق علمی نازل نشده چون استعداد کشف حقایق علمی در وجود بشر وجود دارد و به تدریج با تلاش و مجاهده علمی و تحقیق و استفاده از ابزار تجربه و فرضیه و آزمایش روز به روز حقایق علمی بیشتری کشف می کند و این نوع تحقیق علمی در طبیعت نیز در قرآن بسیار توصیه شده بلکه قرآن یک کتاب هدایت با مسائل دینی و اخلاقی و نیز فلسفه ی خلقت و آغاز و پایان آفرینش است که برخی ازین مسائل به کلی از احاطه ی علمی بشر خارج است مثل هدف خلقت انسان ، روح انسانی ، قیامت ، صفات خدا ، وجود  خداو...مسائلی ازین دست و چون خداوند خود می دانست این حقایق از احاطه ی علمی بشر خارج است و در علم بشری نمی گنجد ترجیح داد ابن معارف را از طریق کتب آسمانی به بشر عرضه کند و چوک می دانست اینگونه مسائل نیز از طریق علم بشری قابل اثبات و یا رد نیستند تاکید کرد که بهتر است بشر به اینگونه مسائل ایمان بیاورد چون اگر انسان توانست حقیقتی را چون خدا اثبات کند دیگر مسئله ی ایمان منتفی بود و ایمان تنها اموری را شامل می شود که قابل اثبات علمی نباشند  و فقط باید  به پیام‌های خداوند در کتب آسمانی در مورد این امور اعتماد کرد و ایمان آورد که این امر در فلسفه ی کانت  بزرگترین فیلسوف مغرب زمین نیز کاملا و به خوبی اثبات شده . با این  تذکرات حال به اعجاز علمی قرآن می پردازیم . در قرآن کریم با اینکه گفتیم یک کتاب علمی به معنای مصطلح امروزی نیست  اعجازات علمی متعدد و بسیاری دیده می شود . هدف خداوند از بیان این واقعیات علمی در قرآن نشان دادن و اثبات این امر است که قرآن کریم واقعا کلام بشری نیست ازین جهت کلام بشری نمی تواند باشد که امکان ندارد یک شخص امی و درس نخوانده که حتی خواندن و نوشتن بلد نبود در آن محیط عقب مانده ی فکری و فرهنگی در حجاز بتواند کتابی بیاورد که به دهها واقعیت علمی اشاره و تصریح کند که تازه چند دهه از کشف آنها توسط دانشمندان علم تجربی گذشته و این واقعیات علمی مسلما از منبعی غیبی  که عالم تمام علوم است یعنی ذات باریتعالی به این شخص وحی و الهام شده پس خود همین امر دلیل قاطع بر حقانیت دعوت اوست و اینکه او واقعا برانگیخته از سوی خداست. پس هدف قرآن از بیان برخی حقایق علمی نشانه دادن اعجاز و فوق بشری بودن کلام وحی و صدق رسالت پیامبر اسلام است و این تازه یک جنبه از جنبه های اعجاز قرآن کریم می باشد  . حال به ذکر یکی دو مورد از اعجازات علمی قرآن می پردازیم . در قرآن کریم در مورد بینگ  بنگ یا انفجار بزرگ که از کشفیات علمی  چند دهه ی گذشته است  می فرماید :" آیا کسانی که کافر شدند ندیدند که آسمانها و زمین ( تمام کرات و کهکشان‌ها در  یک نقطه)  بسته بودند پس ما آنها را باز کردیم  و از آب هر چیز را زنده نمودیم . " طبق کشفیات علمی جدید تمام زمین و آسمان و کرات و  کهکشان‌ها در ابتدای خلقت در یک نقطه ی بسیار کوچک و بسیار داغ بصورت فشرده قرار داشتند و ناگهان در کسری از ثانیه شروع به گسترش و باز شدن کردند و از گسترش آنها به تدریج در طی میلیاردها سال تمام کهکشان‌ها و ستارگان  و  کرات آسمانی و زمین و آسمان به وجود آمدند و همچنین تمام کشفیات علمی ثابت می کند که منشا حیات بر روی کره ی زمین  آب بوده است .  همچنین دانشمندان ثابت کرده اند که این آب از طریق شهاب سنگها که حاوی  مقدار زیادی یخ بودند به کره ی زمین آمده و قرآن در این مورد  می فرماید: ما آب را از  آسمان فرو فرستادیم و از آن همه چیز را زنده گردانیدیم . همچنین در آیه ای  دیگر می فرماید: که ما آسمان ( آسمان دنیا ) را خلق کردیم  و مرتبا آن را گسترش می دهیم . و کشفیات اخیر علمی نیز بر طبق تحقیقات دانشمند کیهانشناس آمریکایی  ، هابل   ثابت می کند  که تمام کهکشان‌ها و ستارگان لحظه به لحظه در حال گسترش و دور شدن از هم با سرعت زیاد می باشند و فضا مرتبا در  حال گسترش است و جالب است که دانشمندان اخیر ثابت کرده اند تنها کهکشان‌ها و ستارگان از هم دور نمی شوند بلکه خود فضا که کهکشان‌ها و ستارگان در آن آن قرار دارند در حال گسترش و پهن شدن است و ازین جهت خدا می فرماید: ما آسمان ( خود فضا) را گسترش می دهیم و این امر یعنی اوج اعجاز علمی قرآن کریم . جالب است که در آیه ی اول که ذکر کردیم   که نمی فرماید مشرکان ندیدند ... بلکه می فرماید: کافران ندیدند و این خیلی قابل تامل است چون مخاطب این آیه مشرکان مکه نبودند  چون مشرکان مکه خدا را قبول داشتند ولی در کنار آن  بت‌ها را نیز می پرستیدند و مشرک بودند نه کافر. ولی کفار کسانی هستند که اصلا وجود خدا را انکار می کنند .

 

پس   در این آیه مخاطب قرآن نه مشرکان مکه بلکه دانشمندان اکثرا خدا ناباور ( کافر) امروزی هستند که با تلسکوپ های نجومی نظیر تلسکوپ هابل و تلسکوپ های جدیدتر به کهکشان‌های دوردست نگاه کردند و دیدند که آنها لحظه به لحظه از هم دورتر می شوند و در نتیجه برایشان ثابت شد که باید همه ی این کهکشان‌ها  زمانی در یک نقطه بوده باشند و در زمانی بسیار  دور شروع به دور شدن از هم کرده  باشند و بدین ترتیب  آثار بیگ بنگ یا انفجار بزرگ را به نوعی با تلسکوپ دیده اند . ولی مشرکان مکه که چنین امکاناتی نداشتند پس قطعا مقصود خدا از کفار در این آیه دانشمندان کافر یا خداناباوری هستند که  با وجود اینکه خداوند آنها را آفریده و قوه ی تفکر و تحقیق به آنها داده و آثار انفجار بزرگ را با تلسکوپ دیده اند باز وجود خدا را انکار می کنند و این اوج ناسپاسی و کفر می باشد چون کفر به معنی ناسپاسی می  باشد.    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.