نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۱۱۱ مطلب با موضوع «ظهور اولیه» ثبت شده است

پیش ازین بیان شد که اصل تله پاتی یا ارتباط فکری ، روحی بین انسان‌ها اصلی کاملا روان شناسانه و از کشفیات مهم روان شناسی در عصر معاصر می باشد.بر اساساً این اصل گرچه ممکن است جسم انسان‌ها به ظاهر از هم دور و جدا باشد ولی روح و روان انسان‌ها همواره از فاصله ی دور یا نزدیک   در در زندگی و حتی پس از مرگ باهم  ارتباط برقرار می کند . بر اساس این اصل هرگاه ما یاد کسی بیفتیم و به او فکر کنیم او نیز در ان لحظه ناخودآگاه به یاد ما می افتد و به ما فکر می کند چون در حین فکر کردن امواج فکری و روحی ما با امواج فکری و روحی شخص مقابل  تلاقی پیدا می کند و او نیز ناخوداگاه به فکر ما می افتد و مارا یاد می کند. ما این حالت را حتی در زندگی روزمره گاهی حس می کنیم و گاهی یک لحظه ناگهان به یاد کسی می افتیم و آن شخص به زودی یا در همان روز و یا روز بعد به خانه ی ما می آید و وقتی او به نزد ما آمد به او می گوییم اتفاقا امروز صبح به یاد شما افتادم و او نیز همین را به ما می گوید . بر اساس این اصل روان شناسی می توان فلسفه ی نماز و عبادت و یاد خدا را نیز بهتر درک کرد . و می توان فهمید چرا خداوند مارا در شبانه روز به اقامه ی نماز و یاد و ذکر او دعوت کرده است . چون بر اساس آیات قرآن کریم روح انسان از خداست و نفخه ی الهی است . بنابراین وقتی که فرد نماز گزار به نماز می ایستد و با کلماتی خداوند را یاد می کند . بر اساس اصل تله پاتی یا ارتباط فکری، روحی خداوند نیز اورا یاد می کند و این نماز یا ذکر  و یاد خدا مانند پل و یا خط ارتباطی   است که روح انسان را با ذات الهی متصل و مرتبط می کند و همین ارتباط روح انسانی با خدا باعث پاکی روح او و رشد کمالات معنوی و ...در انسان می شود و چون خداوند پاک مطلق و بالذات است روح انسانی که با وی مرتبط می شود هم در طول شب و روز پاک باقی می ماند و روح پاک نیز تمایل به گناه و اعمال زشت ندارد چون گناه ناشی از نیت بد و روح آلوده است و نماز و یاد خدا روح و نیت آلوده را مانند آبی پاک شستشو می دهد و پاک می کند ازین جهت خدا ند در قرآن کریم می فرماید: همانا نماز انسانها را از انجام گناهان بزرگ و کوچک باز می دارد . به عبارت دیگر همانگونه که جسم انسان برای پاکی و طهارت نیاز به آب و حمام دارد روح او نیز با اشتغالات دنیوی و زندگی روزمره آلوده می شود و نیاز به حمام و شستشو دارد و حمام و شستشوی روح انسانی نماز و یاد خداست . ازین جهت نماز و یاد خدا ستون و  پایه ی تمام ادیان توحیدی است و در قرآن و اسلام به آن سفارش فراوان شده . حال جوهر این نماز که همان یاد خداست در تمام ادیان توحیدی مشترک است و جوهر همه ی نمازها در  ادیان مختلف یاد خداست ولی شکل آن ممکن است در  هر دینی تفاوت داشته باشد مثلا در در دین مسیحی نماز به شکل سرودهای مذهبی و دعا در کلیسا باشد . در یهود نیز به شکل اذکار خاص باشد در دین بودایی ممکن است بصورت ها و شکل‌ها دیگری باشد ولی جوهر و نقطه ی مشترک  همه ی آنها همان یاد و ذکر خداوند و ارتباط با اوست .    هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید         بلبل به غزلخوان و قمری به ترانه .     ازین جهت نیز  دین الهی هم در دنیا از نظر خدا یکی بیش نیست و آن نیز اسلام یعنی تسلیم بی قید و شرط در برابر دستورات الهی و ارتباط با خدا با یاد و نام او و ارتباط با اوست پس در حقیقت جوهر اصلی تمام ادیان در دنیا در حقیقت همان اسلام است ولی ممکن است در مناسک و آداب دینی این ادیان با هم تفاوتهایی داشته باشند.   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

یکی از اسرار مهدویت و روایات ظهور مهدی موعود  عج نام واقعی پدر بزرگوار اوست . قبلا در دلایل هفده گانه  در کتاب شناخت مهدی موعود حقیقی ثابت گردید که بر خلاف باور عموم و امامان گمراه یا آخوندهای دنیا طلب به هیچ وجه امام مهدی حقیقی از نسل امام حسن عسکری ع نیست بلکه از نوادگان و ذریه ی امام حسن مجتبی ع در عصر ماست . اما پرسشی که اینجا مطرح است این است پس در زمان ما  پدر مهدی موعود عج چه کسی می تواند باشد و  نام واقعی او چیست؟ چون دانستن نام واقعی پدر مهدی موعود عج در شناخت او بسیار مهم و اساسی است و در شناخت او بسیار کارگشا می باشد. در این مورد  باید گفت : برخلاف آنچه منحرفان و گمراهان در مورد مهدویت تیلیغ می کنند. پیامبر ص و اهل بیت او  نام واقعی مهدی عج را بارها به صراحت بیان کرده اند  و گفتیم در روایات صحیح پیامبر و اهل بیت او نام حقیقی و امروزی اورا احمد و القاب آسمانی اورا عبدلله و مهدی نامیده اند . امام علی ع نام مخفی اورا احمد و نام آشکار وی را محمد ذکر کرده . و در زمینه ی اینکه نام اصلی او احمد می باشد روایات صحیح بسیار متواتر می باشند و شکی در ان نیست ولی چیزی که از اسرار مهدویت می باشد و پیامبر و اهل بیت او بنا به مصالح امنیتی و حکمت الهی به صراحت بیان  نکرده اند نام واقعی پدر امام مهدی عج می باشد . چون چه بسا در آینده شیادانی ( مانند احمد الحسن بصری)  پیدا شود و با سو استفاده از نام پدر مهدی عج ادعای فرزندی و نیابت اورا کنند . ازین جهت پیامبر اسلام و اهل بیت او نام واقعی  پدر مهدی عج  را بصورت غیر مستقیم بیان کرده اند تا خود امام مهدی عج در آینده کیفیت آن را برای مردم توضیح دهد. پیامبر اسلام در حدیثی متواتر و صحیح که عبدالله بن مسعود و دیگر صحابه و نیز اهل بیت آن را روایت کرده اند   (که البته اواخر این حدیث را نیز منحرفان تحریف کرده اند) ولی صحیح آن به این صورت می باشد  می فرماید : دنیا تمام نمی شود تا مردی از اهل بیت و فرزندان من مالک و پادشاه عرب ( همه ی دنیا) شود که نام او موافق و مطابق نام من و نام پدرش نیز مطابق و موافق نام من می باشد  (  که منحرفان به به این صورت آخر آن را تغییر داده اند که نام پدر او نیز مطابق نام پدر من است در حالی که در اصل حدیث نام پدر من وجود ندارد  بلکه عبارت نام من می باشد صحیح است به این دلیل که نام  عبدالله  در احادیث دیگر یکی از القاب و نامهای خود مهدی می باشد نه نام پدرش  چنانکه اهل سنت به غلط ادعا دارند نام پدر مهدی عبدالله است )  چون نمی شود عبدلله هم نام مهدی و هم نام پدر مهدی باشد و اصلا منطقی هم نیست  . یعنی پیامبر نمی فرماید نام او همان نام من است بلکه می فرماید : نام او شبیه و موافق نام  من است و نام پدرش نیز موافق نام من است . از طرفی روایات دیگر اهل بیت چون روایات امام علی ع و امام باقر ع می فرمایند :  نام مهدی احمد است و نام احمد این خصوصیت را دارد که شبیه و موافق  محمد یعنی نام پیامبر است و البته شبیه است ولی یکی نیست چون احمد با محمد فرق دارد هم در معنی و هم در ظاهر.  از طرفی پیامبر ص در ادامه ی آن حدیث می فرماید: نام پدر مهدی هم موافق و شبیه و هماهنگ با نام من  است . از سوی دیگر روایت صحیحی از امام باقر ع کلید اصلی حل معمای نام پدر مهدی عج می باشد چون می فرماید: مهدی ، احمد ، محمد ، محمود نامیده شد همچنانکه که عیسی مسیح نامیده شد. در اینجا محمود قطعا نام امروزی پدر مهدی موعود می باشد به دو دلیل، یکی اینکه پیامبر در حدیث قبلی فرمود : ....و نام پدر مهدی هم مطابق و شبیه نام من است و نام محمود  این خصوصیت را دارد و شبیه و موافق  نام محمد  است و دلیل دوم اینکه چون در عرب  نام شخص را همراه نام پدر او می شناختند و امام علی فرمود احمد نام مخفی ( کوچک) مهدی و محمد نام مشهور ( خانوادگی او در این زمان) می باشد پس قطعا محمود در  حدیث امام باقر  نام پدر واقعی امام مهدی در زمان می باشد. و به این صورت با توضیحات خود امام مهدی عج بواسطه ی سید حسنی  معمای نام واقعی پدر مهدی موعود عج در زمان ما حل می شود . معمایی که جز اهل بیت پیامبر قادر به کشف و حل آن در زمان ما نبودند . سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

این روزها در رسانه های مجازی تصاویری از ابرهایی به شکل خاص و معمولا به شکل بشقاب پرنده در برخی نقاط دنیا مشاهده می کنیم نمی توان گفت همه ی این تصاویر جعلی و یا توهم می باشند چون شکل آنها  واقعا با ابرهای معمولی تفاوت دارند . از بررسی برخی آیات قرآن و روایات زندگی پیامبر اسلام می توان به حقایقی در این مورد دست یافت که بی ارتباط با بحث مهدویت و دین و به اصطلاح یوفوها  و یا موجودات فضایی نمی تواند باشند.قبلا در مقالات پیشین بیان کردیم که در حقیقت به اصطلاح موجودات فضایی همان  نیروهای خیر وشر  از ابعاد دیگر هستی هستند که از آغاز آفرینش و تمدن بشری و شاید حتی قبل از بشر بر روی کره ی زمین در رفت آمد بوده اند و با انسان‌های خوب و بد درتماس بوده اند . در دین اسلام نیز رد پای این نیروهای خیر را بخصوص در زندگانی پیامبر اسلام مشاهده می کنیم قبلا بیان کردیم که این نیروهای خیر یک بار در زمان کودکی پیامبر اسلام و زمانی که در صحرا همراه حلیمه ی سعدیه و شوهرش به سر می برد به گواهی فرزندان حلیمه  با پیامبر تماس داشته اند . و بار دیگر رد پای این نیروهای خیر یا فرشتگان را در سفر شام پیامبر اسلام ص در نوجوانی  مشاهده می کنیم زمانی که پیامبر اسلام همراه کاروان تجاری به کلیسای بحیرای راهب نزدیک می شد به روایت مورخان بحیرا مشاهده کرد که تکه ابری بر بالای سر پیامبر ص هر جا او حرکت می کرد می آمد و بحیرا از دیدن این واقعه شک کرد که درون این کاروان باید شخص برگزیده ی الهی باشد. به هر حال این تکه ابر یک تکه ابر عادی نبود و مسلما از جنس همان تکه ابرهایی بود که اکنون در برخی نقاط دنیا به شکل بشقاب پرنده گاهی مشاهده می کنیم . علت  نیز آن بود که وقتی پیامبر اسلام می خواست به شام سفر کند مسلما نشانه های ظاهری و بدنی نبوت و پیامبر آخرین را آشکارا دارا بود و یهودیان شام نیز مسلما چون این نشانه ها را در کتاب تورات خوانده بودند پیامبر اسلام را شناسایی می کردند و علت تعقیب تکه ابر از بالای سراو نیز آن بود که درون ابن تکه آب نیروهای خیر و فرشتگان مراقب و نگهبان خدا بودند  که در صورت لزوم جان پیامبر را در سفر به شام از دست دشمنان یهودی  نجات دهند و برای همین از بالای سر  و با پوشش و استتار ابر مراقب وی بودند . هرچند بعدا بحیرا ی نصرانی  ابوطالب عموی پیامبر را قانع کرد که  برادر زاده اش را بخاطر خطر یهود به شام نبرد و اورا از میانه ی راه برگرداند. بهر حال قضیه به اینجا نیز ختم نمی شود . با کمال شگفتی در قرآن کریم نیز به آشکار شدن این نیروهای خیر در استتار ابر یکبار  صراحت دارد . در آیه ی ۲۱۰ از سوره ی بقره در این مورد می فرماید: هل ینظرون الا آن یاتیهم الله فی ظلل من الغمام والملائکه و قض الامر و الی الله ترجمه الامور....آیا کفار انتظار نمی برند جز آنکه خداوند در سایبانهایی از ابر به نزد آنها بیاید و ملائکه نیز ( به همین شکل) واین امر واقع شود و به سوی خدا امور برگردد.  ببینید در این آیه  به آمدن امر خدا و ملائکه در پوشش و استتار ابر در روزی خاص ( احتمالا روز ظهور مهدی یا قیامت) صراحت کامل دارد.و این نشان می دهدکه بین نزول فرشتگان یا نیروهای خیر و به اصطلاح موجودات فضایی در استتار و به شکل ابر ارتباط کامل وجود دارد. باز حضور نیروهای خیر را در شکل ایر در روایات صحیح مهدویت نیز با صراحت مشاهده می کنیم . پیامبر اسلام ص در این مورد در روایتی صحیح می فرماید : زمان   قیام مهدی تکه ابری بر بالای سر وی  قرار می گیرد و از آن ندایی به گوش می رسد که این مهدی است از وی اطاعت کنید. همچنین در دیگر روایات مهدوی از اهل بیت به نزول فرشتگان و نیروهای خیر در قیام مهدی عج صراحت کامل وجود دارد.  پس بین این نشانه های آسمانی و ظهور مهدی عج ارتباط کامل وجود دارد . همچنانکه در انجیل نیز آمده " و آنگاه نشانه های پسر انسان در آسمان پیدا می شود..."       سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

این موارد نیز جزو مسائل چالش برانگیز در اسلام در عصر کنونی می باشند . در مورد این احکام قرآنی و اسلام توضیح و تذکر برای جلوگیری از سو استفاده از  آنها لازم به نظر می رسد . قبلا نیز تذکر  دادیم دین اسلام اگر با علم و معرفت درک نشود، مسلمانی به این صورت ارزشی ندارد و ممکن است بسیار نیز خطرناک و مضر به حال فرد و اجتماع باشد. در مورد صیغه یا متعه و چند همسری که در قرآن نیز به آنها اشاره و یا تصریح شده باید تذکر داد ، که اولا این احکام جزو احکام عبادی و ثابت قرآن در همه زمان‌ها و مکان‌ها و شرایط نیستند و جزو احکام مدنی قرآن و شرایط و زمان و مکان خاص می باشند . بنابراین نباید افراد بوالهوس و فرصت طلب به بهانه ی اسلامی بودن این موارد به ابن صورت زشت از آنها برای هوی و هوس خود و ادفاع تمایلات شهوانی  سو استفاده کنند و مثلا هر آخوند حکومتی رانت‌خوار و ثروتمند با سو استفاده از قدرت مالی حرام خود چهار زن عقدی ثابت و دهها زن صیغه ای در خفا داشته باشد و جوانان تنگدست و بینوا توانایی مالی ازدواج با یک زن نیز نداشته باشند. اولا که چند همسری یک حکم قرآنی بوده که مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش و وضعیت خاص آداب و رسوم اعراب گذشته بوده و در زمان ما و اقوام و ملل دیگر مسلمان  ممکن است این سنت عرف نباشد . این یک مورد . مورد بعد اینکه اسلام به چند همسری تشویق نکرده بلکه بنابر شرایط خاصی این کار را تجویز کرده نه تشویق.  و تجویز با تشویق تفاوت فراوان دارد. به هر حال گاهی در زمان ما نیز شرایطی برای یک مرد پیش می آید که نیاز است مثلا برای بچه دار شدن ( چون همسر اول بچه دار نمی شود) و یا علل دیگر همسر دوم و سوم اختیار کند . ولی اگر مثلا یک مرد با زن ایده آل خود ازدواج کند دیگر ضرورتی به این کار احساس نمی شود . البته در همان صدر اسلام  نیز قرآن شرط رعایت عدالت را برای چند همسرداشتن برای مرد واجب کرده که مسلما شرطی نزدیک به محال هست و کمتر کسی پیدا می شود که مانند پیامبر بین همسران خود کاملا عدالت را رعایت کند و این نشان می دهد که خدا می خواسته به طور  غیر مستقیم  به مردان بگوید که این کار را نکنید بهتر است . پس این حکم اسلامی نیز حالت رفع اضطرار دارد و نه تشویق برای همه ی زمان‌ها و مکان‌ها . مورد بعد در مورد صیغه و یا متعه یا ازدواج موقت است . این مورد نیز مثل مورد اول حالتی برای رفع اضطرار دارد و  خدا این کار را تشویق نکرده . به فرض مردی برای مشکلی مجبور شود در شهری دور از همسرش مدتی به سر برد در اینجا خداوند برای اینکه چنین مردی برای رفع نیاز جنسی به گناه نیفتد اجازه ی چنین کاری به وی می دهد یا مثلا مردی دارای همسر باشد ولی  به علت بیماری خاص همسرش امکان رابطه زناشویی با وی را مدت زیادی نداشته باشد در این صورت نیز مسلما خدا جواز چنین کاری را به وی می دهد تا به گناه نیفتد.. بهر حال جواز چند همسر و صیغه در قرآن و اسلام برای شهوترانی و هوی و هوس مردان نیست بلکه برای جلوگیری از گناه و انحراف جنسی مردان اجازه ی چنین کاری  در مواقع  و زمان و مکان خاص به برخی مردان داده شده است . همچنان که در صدر اسلام  تعدادی از مسلمین  در شهری دور از همسر خود جدا شدند و از پیامبر خواستند که آیا می توانند با زنان بی شوهر  آن شهر ازدواج موقت کنند و پیامبر به آنها دراین مورد خاص ابن اجازه را دادند و این کار او نیز درست مطابق با دستور قرآن کریم بود. ولی عمر خلیفه ی دوم چون احساس کرد در زمان او عده ای دارند از این امر سو استفاده برای هوی و هوس افسارگسیخته و سو  استفاده از زنان فقیر  و بی پناه می کنند این کار را ممنوع اعلام کرد.

یکی از تزها و نظرات به شدت غلط و نادرست که برخی شبه فیلسوفان غربی و روشنفکرنمایان در عصر معاصر در باب دین بیان می کنند و این نسخه ی مریضی آور رو نیز می پیچند و به خورد جوانان خام ما و قشر به اصطلاح تحصیل کرده و دانشگاهی ما می دهند این نظر است که اصولا دین را نه خدا بلکه خود بشر اولیه به وجود آورد و ساخت نه خدا . و اصلا خدایی وجود ندارد. بشر اولیه به علت عدم رشد علمی و فکری و عدم درک و کشف علل طبیعی حوادث و فاجعه های طبیعی چون آتشفشان و و زلزله و سیل و ...وعلل پیدایش این پدیده ها را به خشم خدایان و امور ماوراطبیعی نسبت می داد و به این ترتیب ادیان بوجود آمدند . بعد هم می گویند چون آلبرت انیشتین نابغه و دانشمند برجسته ی فیزیک این نظر را داده پس سخن او کاملا درست و عین حقیقت وحجت برای ما می باشد . حال ما اینجا قصد نداریم وارد این بحث شویم که  رابطه ی بین علل و عوامل  طبیعی حوادثی مثل سیل و زلزله و ...و رابطه ی آنها با اراده ی الهی را که یک امر بسیار پیچیده است که بسیاری از دانشمندان خداناباور قدرت درک آن را ندارند  موشکافی و پاسخ دهیم . به عنوان مثال علل طبیعی برداشتن لیوان از روی میز توسط انسان مسلما انگشتان و ماهیچه های دست و فرمان مِغز به رشته های عصبی  و...می باشد  ولی در نهایت روح و اراده ی انسان تمام این موارد  حتی مغزرا مدیریت می کند . و علل طبیعی حوادث طبیعی نیز سلسله مراتبی به همین صورت دارد ولی در نهایت علت اولیه ی  این حوادث، یک اراده و خواست است که چون روحی بر تمام اجزای طبیعت احاطه و تسلط دارد و آن نیز مسلما خداست .به هر حال این نظرات دانشمندان خداناباور به هیچ وجه نمی تواند  واقعیت وفلسفه ی وجودی ادیان الهی را به درستی توجیه کند. واقعیت این است که یک سری پرسش های فطری و اساسی از آغاز تولد و زندگی بشر همیشه در ذهن بشر بوده و هست که نه علم تجربی و نه حتی فلسفه ابزار جواب دادن و پاسخ قانع کننده  به آنها را برای بشر تشنه ی دریافت حقیقت ندارد. پرسش هایی مثل این که آیا این جهان آفریننده و آغاز و انجامی دارد؟ . اگر دارد این آفریننده چگونه موجودی است !؟ هدف از آفرینش انسان بر روی این کره ی خاکی چیست ؟ او از کجا با این دنیا آمده و پس از مرگ به کجا می رود؟ سعادت انسان در این جهان و جهان آخرت چگونه به دست می آید؟ نتیجه ی اعمال انسان پس از مرگ چه می شود؟ روح چیست ؟ آیا فرشتگان یا جن وجود دارند؟ و پرسش هایی ازین دست ...اینها پرسش هایی هستند که نه علم و نه حتی فلسفه ابزار لازم برای پاسخ قانع کننده و یا اثبات آنها را ندارد و اگر  نیز به فرض مثلا  علم یا فلسفه پاسخهایی در این مورد بیان کند این پاسخها چندان یقین اور برای بشر نمی توانند باشند که بتواند روش زندگی و جهت گیری های زندگی خودرا بر اساس آنها قرار دهد چون این پاسخها یقین آور نیستند تازه بسیاری از کشفیات علمی و فلسفی بشر تا زمان ما هنوز یقین آور نیستند و با مرور زمان بسیاری از مسائل علمی و فلسفی که از نظر پدران ما اموری کاملا ثابت شده و بدیهی بودند اکنون با پیشرفت علم باطل و نقض شده اند مثل اصل مرکزیت زمین برای عالم و اینکه تمام  کرات و خورشید به گرد زمین می گردند که اکنون می دانیم کاملا باطل و اشتباه بوده.  خود همین کشفیات علمی و فلسفی نیز اکنون معلوم نیست کاملا درست باشند و ممکن است در آینده کشفیات دیگر بطلان آنها را ثابت کند . پس وقتی  دستاوردهای علمی و فلسفی بشر تا زمان ما کاملا قابل اعتماد نیستند و یقین آور نیستند چگونه می توانیم بر فلسفه و روش زندگی اعتماد کنیم که فلاسفه ی مثلا اخلاق  و سیاست و غیره  تحت عنوان  امانیسم و لیبرالیسم و کمونیسم و پراگماتیسم و کابالا و...در عصر نوین به عنوان نسخه می پیچند و به ما می دهند و مانیز باید جهت گیری ها و روش زندگی خود را بر این اساس تنظیم کنیم اگر  بعد از یک عمر زندگی ، پیشرفت علم و فلسفه ی بشر ثابت کرد که  این نسخه ها و نظریات همه ناقص و اشتباه بوده و عمر ما نیز به اتمام برسد چه کسی می تواند زیان مارا در این مورد جبران کند چون دیگر فرصتی برای جبران نداریم. پس بخاطر همین نقص دانش بشری در هر زمان نسبت به علم و معارف الهی که کامل و ازلی و ابدی است .خداوند یک سری پیام‌های روشنگرانه و هدایتگر از آغاز زندگی و تمدن بشری برای بشر توسط انسانهای بسیار فرهیخته و خردمند که پیامبران و رسولان بودند، فرستاد تا به این پرسش های فطری و اساسی که علم و فلسفه ی بشری ابزار جواب دادن به آنها را بطور یقین آور ندارد جواب قانع کننده و یقین اور بدهد . تا بشر بتواند با اعتماد و ایمان و یقین کامل به حقیقت و کامل بودن آنها جهت گیری هایش را در زندگی تنطیم کند و تصمیم بگیرد که مثلا انسان نیکوکاری باشد یا نباشد و خیالش راحت باشد که جهان دیگر و نتیجه ی اعمالی هست یا خیر ؟ معنی حقیقی سعادت چیست و چگونه در این دنیا و جهان دیگر این سعادت دست یافتنی است ؟ آیا

نیروهای خیری وجود دارد تا آورا در این کار یاری کنند؟ یا نیروهای شری هستند که مانع ابن کار شوند؟ و اگر وجود دارند راه ارتباط با نیروهای خیر چیست؟ مجموعه ی این پیام‌های روشنگرانه برای  پاسخ به این پرسش های فطری  انسان  که باعث سعادت او می شود دین الهی می باشد. پس بشر در هر زمانی حتی اگر به بالاترین فن آوری ها و پیشرفت ها دست پیدا کند به ناچار به این پیام‌های روشنگرانه و دین الهی نیاز مبرم دارد ،چون علم و فلسفه قادر به پاسخ گویی به این نیازها و پرسش های فطری و اساسی بشر بطور یقین آور نیست . اصولا خدای عالم و قادر خود،  اگر بشر نیازی به دین نداشت  این حقیقت را برای بشر  نمی فرستاد . مثل تمام کشفیات علم تجربی که خدا توانایی کشف آنها را به بشر داده و نیازی نبوده این کشفیات را بصورت کتاب آسمانی نازل کند غیر از موارد خاصی که گاه در برخی کتب آسمانی برای نشان دادن معجزه اشاراتی به یرخی حقایق علوم تجربی نموده است که قبلا مواردی از آن را در قرآن کریم بیان کردیم.   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

یکی از  موانع باور مردم به ظهور منجی موعود تحریف و تغییر برخی روایات مهدویت توسط ایادی شیطانی در طول تاریخ می باشد . مثلا در نظر بگیرید که یک روایت صحیح از اهل بیت در مورد ویزگی های ظاهری و بدنی  مهدی موعود این مورد بوده  که اهل بیت می فرمایند: مهدی از نظر قدرت بدنی  مردی قوی بنیه و نیرومند است . خب این یک امر طبیعی می تواند باشد چون اجداد امام زمان هم چون امام علی  ع و پیامبر اسلام در تاریخ معروف است بسیار ورزیده و از نظر بدنی قوی بنیه حتی تا آخر عمر بودند و امام زمان نیز  از نظر ژنتیکی امکان دارد شخصی قوی بنیه و نیرومند باشد. بخصوص که او در زمان ما زندگی می کند و ظاهری جوان دارد و ممکن است چون بسیاری از جوانان از نوجوانی اهل ورزش و فعالیت بدن سازی بوده و چون طبعا شخصی خردمند است برای سلامت و تقویت جسم  خویش از ورزش غافل نیست . حال این روایت صحیح را افراطیون شیعه و یا شیادان دینی به این صورت با اضافه کردن جملاتی تحریف کرده اند که در ادامه ی این روایت صحیح این جملات جعلی و مبالغه آمیز را به آن اضافه کرده اند که بله: مهدی به قدری نیرومند است که اگر با دست تنه ی بزرگترین درخت عالم را بگیرد آن را از ریشه می کند. که این جملات دیگر با هیچ منطقی سازگار نیست و هیچ شخص خردمند و عقل سلیمی آنرا باور نمی کند . این تحریفات نه تنها مقام امام زمان را در حد یک بیل مکانیکی تنزل می دهد بلکه باعث شده که بسیاری از مردم این خرافات را باور نکنند و ایمان خویش را به مهدویت از دست بدهند . برخی تحریفات مانند خرافات چاه جمکران و سرداب سامرا که دیگر آخر خرافات  است و باعث شده حقیقت مهدویت که یک حقیقت مسلم و الهی و وعده ی قطعی خداوند است توسط بسیاری به خصوص دشمنان و   بی دینان به تمسخر گرفته شود و خود همین تمسخر نیز باعث بی ایمانی و عدم باور باور ظهور منجی توسط مردم به خصوص جوانان و قشر دانشگاهی و  تحصیل کرده  شود و این واقعا مایه ی تاسف است که این قشر تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر بجای مسخره کردن چرا کمی به خود زحمت نمی دهند و به مطالعه و تحقیق در کتب روایی دست اول مهدویت بپردازند تا حقیقت امر را دریابند. و عقل و خرد  و باور خویش را به دست شیادان دینی و ایادی شیطانی که باعث تحریف مهدویت شده اند نسپارند؟!!

یکی از خرافات و تحریفات در امر ظهور مهدی موعود عج مسئله ی رجعت است . رجعت در  لغت به معنی برگشت برخی از اهل بیت و درگذشتگان به این دنیا برای بار دوم می باشد . گفتیم در روایات ظهور روایات جعلی بسیاری وارد کرده اند تا این حقیقت و وعده ی الهی را به انحراف بکشانند و مردم را در هنگام ظهور مهدی حقیقی عج  گمراه کنند تا مردم اورا به درستی نشناسند و او بی یارو یاور باقی بماند. یک سری از روایات جعلی قبلا بیان کردیم در مورد پدر و مادر واقعی امام مهدی و نحوه ی تولد و غیبت او می باشد که  عمدتا این روایات جعلی پس از رحلت امام حسن عسکری از طرف چند نفر شیاد با عنوان نواب اربعه و دیگر روحانی نمایان فاسد و دنیا طلب وارد روایات صحیح مهدویت شده مانند افسانه ی کنیز رومی که همسر امام حسن عسکری شده و تولد غیر عقلانی وافسانه ای و غیبت از زمان کودکی امام از سرداب  سامرا و غیبت ۱۲۰۰ ساله و چاه جمکران و دیگر خرافات و خزعبلات دیگر که حتی مرغ پخته بر روی سفره از شنیدن آنها خنده اش می گیرد. دسته ی دوم روایات جعلی مربوط به مهدویت؛ روایات جعلی به اصطلاح رجعت پیامبر اسلام و اهل بیت  یازده گانه پس از ظهور مهدی و حکومت آنها به مدت طولانی می باشد. این روایات به این صورت مسلما همه جعلی می باشند چون عقلانی و منطقی نیستند . دلیل اول  اینکه خداوند بشر را برای امتحان یک بار بر روی این کره ی خاکی می آورد تا در سختی ها و خوشی ها آنها را امتحان کند و عملکرد و اعمال آنها را مشاهده و بسنجد و آنها را طبق اعمال خوب و بد در عالم دیگر در مقام مخصوص خود قرار دهد خب پیامبر و اهل بیت پیامبر یکبار به این دنیا آمده اند و امتحان خویش را با تمام مشقات و مصیبتها به خوبی در  نزد خدا پس داده اند . دیگر چه لزومی دارد خداوند دوباره آزموده را دوباره بیازماید و چنین کاری تکرار کند و آنها را دوباره به این دنیای خاکی بیاورد. ضمن اینکه بازگشت آنها به این دنیای خاکی و زندگی دوباره بسیار برای آنها دیگر غیر قابل تحمل است چون به اعتراف برخی ارواح صالحان که گاهی توسط مجامع احضار روح احضار شده اند . یک روح صالح برایش بسیار دشوار و غیر تحمل است که دوباره در جسم خویش به این دنیا برگردد و زندگی جسمانی را دوباره آغاز کند چون این روح در آن دنیا چنان در مقام قرب حق و نعمات    اخروی جا خوش کرده که  دیگر تحمل زندگی این جهانی دوباره در این عالم خاکی برایش غیر قابل تامل است. پس رجعت باعث آزار روحی افراد صالح و  اولیای الهی می شود و خداوند نمی خواهد اولیای الهی اذیت و آزار دوباره ببینند. مسئله ی دوم سازگاری با زندگی مردمان زمان ما و درک دغدغه ها و شرایط و حالات مردم ابن زمان است که باز برای درگذشتگان قرون گذشته مثلا ۱۴۰۰ سال پیش غیر قابل تحمل است  تصور کنید حتی نحوه ی لهجه و صحبت کردن مردم ۱۴۰۰ سال پیش با مردم این زمان تفاوت دارد و تا بخواهند به لهجه و طرز صحبت مردم این زمان عادت کنند  کلی وقت و حوصله لازم است . مثلا مگر  امام حسین و ع و امام علی که ۱۴۰۰ سال پیش می زیستند . طرز عربی صحبت کردن و لهجه ی آنها با اعراب این زمان یکی هست . خب مسلما فرق دارد . تازه این فقط یک مورد از  مشکلات تطابق زندگی مردمان گذشته . بازمان ماست مسائل دیگری چون استفاده از فن آوری روزانه و عادات اخلاقی این زمان نیز  برای مردمان گذشته مسلما مشکل ساز خواهد . نمونه ی این تعارضات  زندگی گذشتگان با زندگی زمان ما سرگذشت اصحاب کهف می باشند که تازه بعد از  تقریبا ۳۰۰ سال  وقتی از خواب بلند شدند نمی توانستند خود را با زندگی  مردم ۳۰۰ سال آینده هماهنگ کنند و حتی باورهای مذهبی آنها را قبول کنند . و به ناچار خدا دوباره آنها را در خواب فرو برد و به قولی جان آنها را گرفت. حال چگونه انتظار دارید اهل بیت ۱۴۰۰ سال پیش بتوانند زندگی با مارا در این زمان تحمل کنند.؟  ممکن است برخی ایراد بگیرند خدا در قرون پیشین نیز تعدادی را دوباره زنده کرد . بله این در قرآن نیز آمده ولی توجه داشته باشید این زنده کردن اولا برای اهداف دیگری مثلا نشان دادن معجزه ی قادر  بودن خدا بر زنده کردن مردگان بوده نه اهدافی که در  خرافات رجعت ذکر شده مثل حکومت چند هزارساله ی اهل بیت و  ثانیا زمان زنده شدن این مردگان یا مانند  زمان حضرت عیسی مدت کمی پس از نرگ بوده یا نهایت در مورد زنده شدن عزیر نبی ۱۰۰ سال بیشتر نبوده و از  ۱۰۰ سال پیش نیز چندان حال و روز زندگی مردم به خصوص در زمان قدیم از لحاظ فرهنگی و امکانات و ... تغییر نکرده بود و تازه  مردن و زنده شدن عزیر نبی نیز یک مورد استثنایی بود ولی زنده شدن اهل بیت در به اصطلاح رجعت بعد از چند قرن کاملا با این امر تفاوت دارد..

البته در زمان ظهور مهدی  نیز ممکن است مردگانی با معجزه زنده شوند ولی لزوما ابن مردگان اهل بیت و مردگان چند هزار ساله نیستند و ممکن است  این موارد خاص و افراد معمولی باشند که بنا به مصالحی با اعجاز خدا آنها را مثلا برای گواهی در مورد اثبات وقوع قتل و جنایتی زنده کند.   مورد  بعد اینکه چه نیاز به رجعت دوباره ی اهل بیت ۱۴۰۰ سال پیش وجود دارد . در خود همین زمان نیز  اهل بیت و ذریه ی واقعی پیامبر اسلام مانند مهدی موعود و فرزندان او  وجود دارند که همان عطر  و بو و صفات  اخلاقی پیامبر و اجداد خویش را دارند و در عین حال انسانهای مدرن و امروزی هستندو شرایط مردم این زمان را خوب درک می کنند.  هرچند برخی الان در بدترین و سخت تربن  شرایط  زندگی می کنند  چون مسلما انسانهای حق طلبی می باشند. و انسانهای حق طلب به خصوص در ابن زمان زندگی راحتی ندارند. ایراد بعدی که ممکن است برخی مطرح کنند این است  که مگر حضرت عیسی ع در روایات صحیح نیامده که در زمان ظهور  مهدی پس از تقریبا ۲۰۰۰ سال رجعت می کند؟ این ایراد نیز نابجاست چون اصولا با تعبیر قرآن و روایات صحیح حضرت عیسی اصلا نمرده و به قتل نرسیده که رجعت کند بلکه زنده است و حضور دارد ولی  خداوند اورا در ابعاد بالاتر و به روایتی آسمان چهارم اقامت داده و زمان ظهور مهدی عج نازل می شود و مهدی را تصدیق می کند . اصولا معنی حقیقی  رجعت  از نظر اهل بیت را نیز تحریف کرده اند . روایت صحیحی از امام رضا ع در این مورد رهگشا و  روشنگر می باشد . امام رضا ع در مورد معنی رجعت در هنگام ظهور می فرماید : در زمان ظهور مهدی عج، امر حاکمیت و رهبری سیاسی به اهل بیت پیامبر ص  رجعت می کند یعنی بر می گردد .  و این  بیان امام معنی واقعی رجعت می باشد چون مهدی  موعود  حقیقی که در زمان ما به دنیا می آید نیز از اهل بیت می باشد و حاکمیت سیاسی و رهبری علاوه بر امامت معنوی به وی بر می گردد چون از زمان امام حسن مجتبی ع حاکمیت سیاسی از اهل بیت توسط ایادی شیطان گرفته شد و به طاغوت بنی امیه و بنی عباس و دیگر طاغوتها سپرده شد.    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

در پیام‌های پیشین با توجه به روایت امام علی ع در مورد دابه الارض و روشنگری های سید حسنی ثابت شد که مقصود از دابه الارض یا جنبنده ای از زمین موجود عجیب و غریبی چنانکه برخی گفته اند نیست که در آخر زمان با مردم سخن  می گوید بلکه زنی مومنه است که اولین زن با ایمانی است که از طریق سید حسنی و با توجه به نشانه های موجود الهی امام زمان حقیقی را می شناسد وبه وجود و حضور فیزیکی امام مهدی حقیقی در جامعه  ایمان می آورد و شروع به تبلیغ و روشنگری از طریق فضای مجازی می کند ولی بسیاری در اوایل کار به سخنان او که آیات و نشانه های الهی برای شناخت حجت او هستند یقین نمی کنند. و او از روی حسرت به سید حسنی پیام می دهد  که " مردم به نشانه های ما ( الهی) یقین نمی کنند" در اینجا این پرسش مطرح است که چرا خدا از این زن مومنه تعبیر به دابه الارض یعنی جنبنده ای در زمین در قرآن می کند؟ آیا نمی شد با صراحت نام وی و پدر و مادرش را برای شناختن او بگوید؟ در این مورد باید گفت: علت نگفتن نام وی به صراحت امنیت و حفظ جان وی از طاغوت زمان و حاکمیت دجال است چون مسلما این زن در اوج خفقان طاغوت و حاکمیت دجال  فریادش را برای روشنگری بلند می کند. نکته ی دوم اینکه خداوند به ظرافت تمام این لقب را به وی می دهد چون از نظر خدا تمام کسانی که دعوت سید حسنی را می شنوند و ایمان نمی آورند و حرکت و جنبشی از خود نشان نمی دهند مثل سنگ مرده هستند و از خود جنبشی نشان نمی دهند و از نظر خدا چون بی ایمان هستند مانند سنگ مرده و بی روح هستند و قدرت درک حقیقت را ندارند و تنها این زن مومنه است که بواسطه ی ایمان  زنده شده و دارای حیات طیبه شده و از خود جنبش و حرکتی برای روشنگری نشان می دهد  و ازین جهت خداوند از او تعبیر به دابه الارض یعنی جنبنده ای   از زمین می کند و بقیه را چون مردگان بی حرکت و جنبش حساب می کند.   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

یکی از مسائل چالش برانگیز در میان فلاسفه و اندیشمندان اثبات و یا انکار وجود خداوند می باشد . از دیر زمان فلاسفه ی خداباور و خدا ناباور شرق و غرب با هم در این مورد مباحث بسیار و استدلالات مخصوص بخود را ارائه داده اند در دنیای غرب فلاسفه ی خداباور مانند افلاطون و ارسطو تا فلاسفه ی قرون وسطی و فلاسفه ی اسلامی چون فارابی و ابن سینا ودر قرن حاضر در این مورد مباحث مفصل ارائه داده اند . و استدلال‌هایی بر اثبات وجود خدا ارائه داده اند . مثل برهان تسلسل ، برهان نظم ، برهان علیت و...ولی مشکل اینجاست که همان دلایل و استدلالاتی را که فلاسفه ی خداباور برای اثبات وجود خدا بیان داشته اند ، فلاسفه ی خداناباور همان استدلالات را برای اثبات عدم وجود خدا نیز به کار برده اند . مثلا فلاسفه ی خداباور در برهان علیت بیان می دارند که چون هر پدیده و معلولی علت پدید آورنده ای در  جهان دارد پس وجود این همه  پدیده ها در عالم دلیل قاطعی است بر اینکه باید این پدیده ها علت و عامل پدیده آفریننده ای داشته باشند چون به لحاظ عقلی هیچ چیز نمی تواند بیهوده و بدون علت به وجود بیاید.و این علت اولیه خداست . در مقابل فلاسفه ی خدا ناباور می گویند خب بر اساس این برهان علیت که هر پدیده و معلول علتی دارد  پس خود خدا را که و یا چه بوجود آورده ؟ اگر می گویید خدا نیاز به علت بوجود آورنده ندارد پس شما خود برهان علیت که هر معلولی علتی را را نقض می کنید و قبول ندارید . این مباحث ادامه پیدا می کند در حدود سه چهار صده  پیش ازین فیلسوفی با نام ایمانوئل کانت در آلمان ظهور می کند و در این مورد  ژرف اندیشی بسیار می کند و کتابی    مشهور در نقد عقل محض می نویسد. او در این  کتاب تا حدی به حقیقت دست پیدا می کند و در پایان در باب اثبات وجود و یا عدم  وجود خدا نظر می دهد که وجود خدا را با استدلالات عقلی محض نه می توان کاملا اثبات و نه می توان کاملا رد کرد بلکه خداوند وجودی است که می توان  به آن باور و ایمان داشت و  استدلالات عقلی قابلیت اثبات کامل و یا انکار کامل او را ندارند و عقل انسان به نوعی در این مورد استثنایی ناتوان است .شاید این بهترین و کاملترین نظر فلسفی است که می توان در مورد خدا بیان کرد چون مسلم است عقل انسان به جهت محدود بودن انسان، پدیده ای محدود است و عقل محدود انسانی نمی تواند موجودی نامحدودی چون خداوند را اثبات و یا رد کند چون خود عقل آفریده ی خداوند است و مخلوق توانایی اثبات و یا رد کامل خالق را ندارد چون اثبات یا رد یک امر نیاز به  احاطه ی  علمی بر آن چیز را دارد . تمام موجودات و پدیده های هستی چون محدود هستند احتمال دارد که عقل انسانی بر شناخت و اثبات آنها مسلط شود و آنها را بشناسد ولی خداوند چون موجودی نامحدود است عقل محدود  انسانی توانایی احاطه ی علمی برای اثبات و رد آن را ندارد. به قول فردوسی:  خرد را  و  جان را همی سنجد او     در اندیشه ی سخته کی گنجد او   . برای همین در قرآن کریم  بیشتر  به جای اثبات خدا بر ایمان و باور به خدا  تاکید  دارد . یعنی تمام اندیشمندان و فلاسفه ی دنیا بعد از قرنهای متمادی و کامل کردن نظریات خود توسط اعقاب و گذشتگان، تازه در زمان   کانت    به این سخن قرآن کریم رسیدند  که خداوند موجودی است که می توان به آن باور و ایمان داشت و اثبات و انکار او در توانایی عقل بشری بطور کامل نمی تواند باشد.    سلام بر  کسی که پیرو  هدایت شود.

پرسشی که همواره ذهن اهل ایمان را به خود مشغول داشته در  مورد خدا این بوده که آیا می توان خداوند را با چشم ظاهر دید یاخیر؟ در  این مورد قرآن کریم به صراحت خطاب به حضرت موسی که خود و قومش خواستار دیدن خدا با چشم ظاهر بودند آمده که : لن ترانی...یعنی ( ای موسی) هرگز مرا نخواهی دید. و در عربی  حرف  لن  حرف  نفی ابد است یعنی هیچگاه مرا ( نه در  دنیا و نه در اخرت) نخواهی دید. از سوی دیگر  در برخی آیات قرآن بیان می دارد که مؤمنان در روز قیامت به سوی پروردگارشان نگاه می کنند ( الی ربها ناظره)  با توجه به اینکه خداوند در آیه ی قبلی به حضرت موسی می فرماید : هیچگاه مرا (نه در دنیا و نه در اخرت) نخواهی دید پس مقصود از این آیه که مؤمنان در روز قیامت به سوی خدا نگاه می کنند نیز دیدن ظاهری نیست بلکه این نگاه و دیدن به معنی توجه  به سوی رحمت خداست نه دیدن ظاهری . اصولا باید توجه داشت خدا توانایی نشان دادن خود را به بشر دارد چون خدا بر هرکاری قادر است ولی بشر و ظرفیت وجودی او هیچگاه توان و تحمل دیدن خدا را با چشم ظاهر ندارد چون در داستان دیدن خدا بر  روی کوه  طور  از طرف موسی و یاران او خدا به حصرت موسی فرمود : مرا هیچگاه نخواهی دید ولیکن به کوه نگاه کن اگر کوه با آن عظمت و استواری و بزرگی توان و تحمل دیدن مرا داشت  تو هم می توانی ببینی و وقتی خداوند در لحظه ای بسیار اندک بر کوه تجلی کرد ( خودراآشکارا نشان داد) کوه از شدت آن تجلی از هم پاشید و پاره پاره شد و حضرت موسی بیهوش به سویی افتاد و همراهانش همه یکدفعه مردند. یعنی خدا توانایی نشان دادن خود را به کوه داشت ولی کوه تحمل تجلی اورا نداشت . پس موضوع اینجا عدم توانایی خدا در تجلی خود به بشر نیست مسئله عدم توانایی و ظرفیت  و تحمل بشر برای دیدن خدا با چشم ظاهر است . با این حال خداوند در آیاتی دیگر می فرماید : مؤمنان خدا را ملاقات می کنند . فمن کان یرجوا لقا ربه  فلیعمل عملا صالحا...پس هر کس امید به لقای ( دیدار) الهی دارد پس باید عمل صالح انجام دهد... در اینجا مقصود از لقا یا دیدار نیز لقا یا دیدار ظاهری نیست بلکه دیدار و لقای شهودی خداوند است. دیدار شهودی خدا امکان دارد چون دیدار یا لقای شهودی با دیدار ظاهری با چشم فرق اساسی دارد دیدار یا لقای شهودی دیدار خدا و حس کردن او با قلب و روح است نه چشم ظاهری و این امر  نیز امکان دارد چون روح انسانی پرتوی از روح الهی و دمیده و نفخه ی روح الهی است بنابراین می توان با روح انسان که نفخه ی روح الهی است خداوند را شهود و ملاقات و حس کرد برای همین از امام علی پرسیدند ؟ آیا خدایت را دیده ای ؟ فرمود آری. من خدا نادیده را نمی پرستم. خدا را با چشم ظاهر نمی توان دید ولی با چشم باطنی و با قدرت ایمان می توان اورا دید و حس کرد. و باز پرسیدند خدا را به چه وسیله شناختی و دیدی ؟ فرمود خدا را با خود خدا شناختم و دیدم . مقصود امام این بود که خدا را با روح خودم که نفخه ی روح الهی است شناختم و دیدم . بنابراین اگر  انسانی ایمانش به خدا زیاد شود در هر نماز و ذکری خداوند را با روح خود شهود و حس خواهد کرد. لقای الهی مانند دیدار پسر نابینا ی مادرزاد با پدر خویش است . این کودک درست است از روز اول پدر خویش را با چشم ظاهری ندیده ولی وقتی در آغوش او می نشیند به نوعی اورا حس می کند . این نوع دیدار و لقا بسیار شبیه به دیدار شهودی خداوند می باشد.   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود