نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۱۱۱ مطلب با موضوع «ظهور اولیه» ثبت شده است

زکات یکی از فروع دین  و ان چیزی که بین مسلمین ‌معروف است به معنی پرداخت یک دهم ارزش از  مواد و دارایی هایی مثل طلا   و نقره  گندم و جو  و کشمش و خرما و برخی دامها مثل گوسفند ...می باشد ولی آیا این مفهوم در مورد زکات در عصر حاضر  صحیح و کاربردی می باشد؟ مسلما خیر  چون این دارایی ها بیشتر مربوط به دارایی ها و شغل‌هایی می باشد  که مربوط به مردمانی مربوط به ۱۴۰۰ پیش و صدر  اسلام  زندگی می کردند ولی اکنون که  شرایط  زندگی و شغل و درآمد مردم بسیار تغییر کرده  و بیشتر مردم درآمدهایی دارند که ازین طرق نیست مثلا شغل یک مسلمان ممکن است پزشکی و یا مهندسی و ...باشد   و سرمایه اش  بیشتر به ریال و یا دلار باشد در  این صورت آیا چنین شخصی با درآمدهای میلیاردی آیا نباید زکات بدهد؟ مگر او مسلمان نیست ؟ در این مورد باید گفت : که پرداخت زکات هم برای چنین شخصی لازم و واجب است اما با شیوه ی امروزی یعنی این شخص باید سالانه یک دهم از درآمدی را که اضافه بر  نیازهای ضروری چون خوراک پوشاک و مسکن و دیگر  ضروریات زندگی است با عنوان زکات بپردازد . این قاعده برای سایر  شغل‌ها نیز به همین صورت خواهد بود و فقط  شامل کشاورزان زحمتکش و دامداران و ..نیست و شامل تمام شغل‌ها می باشد . البته زکات دیگری با نام زکات فطره هم هست  که در پایان ماه رمضان پرداخت  می شود زکات نوع لول را زکات مال و زکات فطره را زکات بدن نیز می گویند . نوع سوم زکات در اسلام نیز وجود دارد که به زکات علم مشهور  است   زکات علم از دید  روایات اهل بیت نشر و تعلیم دانش بین مردم است . در قرآن کریم در  بسیاری از آیات مقصود  از انفاق در راه خدا پرداخت زکات است . زکات به صدقه ی واجب هم مشهور است .  و آما  مفهوم  صحیح خمس از دیدگاه قران: در  قرآن کریم با صراحت بیان شده که خمس فقط بر غنائم جنگی تعلق می گیرد و با صراحت می فرماید : و بدانید  آنچه از غنائم جنگی به دست می آورید یک پنجم آن متعلق به خدا و رسول و نزدیکان   و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان می باشد.  آیه ی ۴۱ سوره ی انفال .  خب در   اینجا  به صراحت حدود خمس مشخص شده که خمس فقط به غنائم جنگی تعلق می گیرد ولی آخوندهای دنیا طلب باز هم این آیه را با نفع خویش تحریف معنایی کرده اند و با دروِغ بیان کرده اند که خمس شامل هر درآمد اضافی می شود مثلا کسی هم که گنجی به دست می آورد باید یک پنجم آن را به اخوندها بدهد در این مورد باید گفت خدا در  مورد  گنج این را نفرموده  بعد هم اگر شامل گنج شود خدا نفرموده آن را به اخوندها بدهید بلکه فرموده به خدا و رسول خدا و فقیران ...بدهید نه شما اخوندها و شما این نوع خمس را از کجایتان درآورده آید؟ و در  این ۱۴۰۰ سال اخیر چه مقدار سرمایه ی نامشروع ازین جهت انباشته کرده اید ؟

جهاد یکی از فروع دین در شریعت اسلام است  جهاد اهمیت فراوانی در تعالیم قرانی و اسلامی دارد و خداوند در قران  در این مورد می فرماید: کسانی که در راه ما جهاد می کنند ما راههای ( هدایت) خود را به انها نشان می  دهیم   و یا می فرماید : فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما ...   خداوند مجاهدین را بر نشستگان ( کسانی که کاری نمی کنند)   برتری داده و اجر بیشتری به  آنها می دهد  . خیلی ها از مسلمین ادعا دارند که مجاهدان راه خدا هستند ولی آیا همه ی آنها مفهوم جهاد در راه خدا را به درستی می دانند ؟ مسلما خیر.  چون امامان گمراه همیشه در طول تاریخ و عصر حاضر جهاد را فقط به معنی جنگ کردن و کشتن کفار و دشمنان اسلام تعریف کرده اند. و البته مصداق های کفار و دشمنان اسلام هم از نظر اخوندها هم کسانی هستند که با نظرات اخوندها مخالف هستند . ولی از دیدگاه الهی جهاد مفهوم بسیار وسیعتری از صرفا جنگ با کفار دارد و اصولا خدا برای جنگ با کفار بیشتر واژه ی قتال با کفار را در قرآن با کار می برد نه جهادرا . از نظر خدا هرگونه سعی و تلاشی در راه اهداف الهی و خدمت به بشریت جهاد در راه خدا محسوب می شود. بر این اساس دانشمندی که به کار پژوهشی در رشته ای مثل پزشکی ، مهندسی، شیمی؛ فیزیک و ... برای خدمت به بشر  و پیشبرد علم می پردازند. کفاشی که علاوه بر درآمد حلال در حال خدمت به مردم هست و افراد دارای سایر شغل‌های مشروع که به مردم خدمتی می کنند .مثلا کسی که کتاب مفیدی می نویسد اگر واقعا علاوه بر درآمد مشروع هدفشان خدمت به مردم است  مجاهد در راه خدا محسوب می شوند . و هر کس کارش را بهتر انجام دهد مجاهد والاتری نزد خدا می باشد. ازین جهت مفهوم جهاد یک مفهوم بسیار وسیع نزد خداوند دارد و منحصر به جنگ با کفار نیست البته جنگ با کفار هم می تواند جهاد  محسوب شود ولی به شرط اینکه مجاهد واقعا در جبهه‌ی حق باشد و طرف او نیز واقعا جبهه‌ی باطل باشد . نه اینکه  ایادی شیطان طرف حق  را با شیادی جبهه‌ی باطل به او جلوه می دهند . مثلا در زمان حافظ شیرازی چون این شاعر آزاده از ریاکاری امیر شیراز و نفاق زاهدان و واعظان شهر در اشعار انتقاد می کرد این واعظان فتوی دادند که حافظ کافر شده و باید اعدام شود و نزدیک بود که پیروان انها حافظ را نیز اعدام کنند که او با تدبیری ازین مهلکه جان به در برد یا اکنون در دوران معاصر مفتیان گمراه به گروه‌های تکفیری فتوی می دهند که بمب به کمر خود ببندند و میان  گروه سنی ها و یا شیعه ها بروند و آن را منفجر کنند تا خود نیز   به بهشت بروند و این کار را جهاد در راه  خدا معرفی می کنند و یا فتوایی که گروه تروریستی داعش در مورد جهاد نکاح به زنان ساده دل توصیه  می کرد . اینها همه انحرافات در معنی واقعی جهاد می باشد.و اساسی در اسلام ندارد.

امروزه در رسانه های مجازی و غیر مجازی افراد مزدوری از طرف دجال جهانی مامور شده اند که بخاطر دشمنی با اسلام و ضعیف کردن ایمان مردم ایرادات و اشکالاتی به قرآن و اسلام بگیرند. عمده ی این ایرادات این موارد است : ۱_ برده داری در اسلام ۲_ زن ستیزی و تضییع حقوق زنان در اسلام ۳_ کشتار یهودیان در صدر اسلام ۴_ راهزنی مسلمانان صدر اسلام ۵_ چند همسری در اسلام ۶_ قوانین خشن چون قصاص در اسلام : قبل از توضیح این موارد و رفع ابهام و ایرادات در این موارد در اسلام لازم است تذکر داده شود که در  قرآن و اسلام دونوع احکام داریم یک نوع احکام عبادی  مثل نماز و روزه و زکات ...که حالت ثابت در هر زمان و مکان برای همه ی انسان‌ها دارند و تغییر شرایط چون زمان و مکان و .‌. تاثیری در اجرای آنها ندارد چون مربوط به  ساختار روح و روان  انسانهاست مثلا برای هر انسان نماز در هر شرایطی لازم است ولی برخی  احکام قرآن حالت مدنی دارند که با توجه به زمان و مکان ممکن است لازم شود تغییر کنند در عین حال که جوهر و روح اسلامی خودرا نیز حفظ کنند مثلا رعایت پوشش و حجاب را در نظر بگیرید . مسلما در اسلام رعایت حجاب و پوشش به خصوص برای زن یک اصل است و بر آن تاکید شده ولی این پوشش در صدر اسلام و در آن جامعه ی خاص عرب با ان شرایط اجتماعی و آب و هوا ، زدن مقنعه به به سرو گردن زن و پوشیدن چادر بود ولی در زمانه ی ما این پوشش با توجه به تغییر شرایط زمان و و مکان و قومیت  مسلما تغییر می کند و   برای پوشش سر زنان شال و کلاه و موارد دیگر بکار می برند و به جای چادر نیز ماتو می پوشند . خب به این صورت نه تنها اشکالی ندارد بلکه  بسیار نیز خوب است چون درست است که قالب حجاب تغییر کرده ولی روح اسلامی آن که رعایت پوشش است کاملا رعایت شده پس رعایت پوشش جزو احکام مدنی اسلام محسوب می شود . در صدر اسلام امام علی ع این احکام مدنی را که با توجه به شرایط زمان و مکان تغییر می کند احکام ناسخ و منسوخ می نامید . به این صورت که حکم مدنی در قرآن بیان می شود و چند مدت بعد با توجه به شرایط حکم دیگری بعنوان ناسخ نازل می شد و حکم اولی را منسوخ می ساخت . حال باید گفت برخی ایرادات و اشکالاتی که به اسلام گرفته می شود این است که برخی به احکام مدنی قرآن که بر طبق شرایط زمان و مکان تغییر می کنند توجه نمی کنند . مثلا مسلمانان قشری که درک درستی از احکام اسلامی ندارند اصرار دارند که    تمام احکام اسلامی حتی احکام مدنی اسلام امری ثابت هستند و باید در همه ی زمان‌ها به همان شکل صدر اسلام رعایت شوند و دشمنان اسلام نیز بهانه به دست می آورند و طعنه می زنند ببینید چقدر قوانین و احکام اسلامی عقب مانده  بدوی می  باشند و هنوز به مردم توصیه می کنند که باید مثل ۱۴۰۰ سال قبل زندگی کنند .  یکی از این ایرادات مطرح شده به اسلام احکام نگهداری برده و کنیز و برده داری در قرآن است . که چرا اسلام با برده داری موافق بوده است . این ایرادی خلاف واقع می باشد چون اسلام به هیچوجه با برده داری موافق نبوده و نیست دلیل آن نیز آن است که بارها در قرآن می فرماید که برای کفاره ی یک گناه مخصوص یک غلام یا کنیز را آزاد  کنید . و بارها خود  اهل بیت و مخصوصا امام علی از مال خود غلامان و کنیزانی می خرید و آزاد می کرد پس اسلام و قرآن با برده  داری موافق نبود ولی شرایط آن روز جامعه ی عرب آنطور بود که مصالح اقتصا می کرد که لغو برده داری کم کم صورت گیرد و شرایط آن کم کم مهیا شود . چون شاید جامعه ی آن روز هنوز آمادگی لازم را برای لغو   ناگهانی برده داری را نداشت . بنابراین احکام نگهداری غلام و کنیز در قرآن جزو احکام  مدنی اسلام می باشند که با گذشت زمان مسلما منسوخ می شوند ایراد دوم معاندین به اسلام در مورد به اصطلاح تضییع حقوق زنان در اسلام  و زن ستیزی در قرآن می باشد  . اولا باید تذکر داده شود که نه تنها اسلام و قرآن حالت زن ستیزی ندارد بلکه بسیار نیز در احقاق حقوق زنان و دختران موثر بوده چون در قبل از ظهور اسلام واقعا به زنان و دختران ظلم می شد . دختران را زنده به گور می کردند و در ازدواج اختیاری نداشتند و با  آنها را به زور به ازدواج با دیگران مجبور می کردند . حق اظهار نظر و رای نداشتند . به آنها بی احترامی می کردند و خشن صحبت می کردند و...ولی با ظهور اسلام پیامبر اسلام نهایت احترام و محبت را به زنان و دختران می گذاشت و به مسلمین نیز توصیه می کرد همین کار را بکنند . هنگام ازدواج رضایت دختر را لازم می شمرد و حتی در هنگام  بیعت نه تنها با مردان بلکه بازنان نیز به روش خاص خود بیعت می گرفت  و ...

 

یکی از ایرادات مخالفان اسلام این مورد است که چرا مثلا برای زن در اسلام حقوق نامساوی بامرد قرار داده شده و زن نصف مرد ارث می برد؟ و این عادلانه نیست اولا در  اینجا باید تذکر داد که عدالت همه جا به معنی تساوی نیست.  مثلا شما در نظر بگیرید جلوی یک بچه ی کوچک سر سفره مقدار کمی غذا مثلا یکی دو قاشق  غذا بگذاریم و جلوی مرده گنده نیز همان مقدار غذا قرار دهیم در این حالت این رعایت تساوی هست ولی عدالت نیست . و اینکه در برخی موارد در اسلام حقوق متفاوتی برای زن و مرد گذاشته شده  نشانه ی بی عدالتی نیست چون معنی عدالت این است که هر چیز باید در جای خود قرار داده شود . بعد این دشمنانی که این ایراد را به قرآن می گیرند توجه نمی کنند که برای درک عدالت در مورد حقوق زن و مرد در اسلام باید به کل حقوق زن و مرد به صورت یک مجموعه نگاه کنیم نه یک مورد جزئی مثلا درست است که در قرآن حق ارث زن نصف مرد است ولی در  عین حال تهیه ی هزینه ی کل زندگی نیز بر عهده ی مرد است نه زن و موارد دیگر که اگر مجموع این حقوق زن و مرد را در اسلام حساب کنیم به تساوی حقوق زنان و مردان می رسیم . در  عین حال که می توان گفت احکام  حقوق زن و مرد در قرآن حالت مدنی دارند نه عبادی و می توان با مرور زمان تغییراتی در آن به وجود آورد. ایراد دیگری که به اسلام و احکام قرآن گرفته می شود در مورد قصاص و خشونت احکام جزایی اسلام است مثلا می گویند قصاص کسی که فردی را به عمد کشته نباید اعدام باشد . چون بیرحمانه است  و بعد کشتن و اعدام فردی فایده ای برای جامعه و جلوگیری از تکرار جرم ندارد و ...در جواب این ایرادات باید گفت که مقصود از اجرای قوانین جزایی در  جامعه در مرحله ی اول چیست ؟ مسلما جواب اجرای عدالت است و تاثیر آن در بازدارندگی جرم در مرحله ی دوم است . و آیا این عادلانه است که ما اجرای عدالت را که درجه ی  اول اهمیت را دارد فدای    تاثیر آن در جامعه کنیم آیا این عقلانی و منطقی است . در  عین حال اسلام تشویق به قصاص هم نمی کند و به بخشش و گذشت بازماندگان مقتول از گناه قاتل توصیه می کند تا توجه شود که اسلام به رحم و بخشش هم توجه می کند  البته بعد از اجرای عدالت که اهمیت بیشتری دارد . و دلیل دیگر قصاص در اسلام این است  که اسلام تنها به صورت تنگ نظرانه  فقط به عواقب و آثار دنیوی قصاص توجه ندارد بلکه به عواقب اخروی قصاص برای قاتل نیز توجه دارد چون قاتلی که بخاطر قتل این حق حیات را از دیگری گرفته اگر به دنیای دیگر برود و روز قیامت شود  این حق و گناه بر گردن او خواهد بود  و معلوم نیست در آن روز مقتول اورا بخاطر این گناه ببخشد و  فرد قاتل به خاطر این گتاه تا ابد جهنمی خواهد شد ولی اگر در دنیا توسط بازماندگان مقتول قصاص و اعدام شود دیگر حقی از مقتول در روز قیامت به گردن او نخواهد بود  و ممکن است برای همیشه جهنمی نشود پس قصاص در دنیا در حقیقت به نفع قاتل است و برای همین است خداوند می فرماید : و برای شما در قصاص زندگانی است ای صاحبان خرد .  در  مورد دیگر احکام جزایی قرآن نیز باید گفت ممکن است برخی جنبه ی مدنی داشته باشند و با تغییر  شرایط با رعایت روح عدالت اسلامی تغییر کنند. ایراد دیگر که به اسلام و پیامبر اسلام می گیرند در مورد قتل مردان یهود قبیله ی بنی قریظه در صدر اسلام می باشد . در توضیح این امر باید گفت :  که اولا این حکم در  مورد یهودیان بنی قریظه یک حکم و انتقام الهی بود و فقط اجرای آن توسط پیامبر و مسلمین بود و اگر پیامبر خود تمایل هم به این کار نداشت نیز چون حکم الهی بود ناچار بود آن را اجرا  کند. اصولا اگر دشمنان اسلام می خواهند این ایراد را به پیامبر بگیرند در حقیقت کار خدا را نیز  زیر سوال می برند. مشابهه این احکام در مورد قوم یهود نیز قبلا داده شده بود به صراحت قرآن زمانی که بنی اسرائیل در غیبت حضرت موسی ع گوساله پرست شدند و بعد حضرت موسی از آنها بسیار عصبانی شد خداوند دستور داد برای اینکه خدا  از گناه آنها بگذرد بایدتمام قوم  به دو گروه تقسیم شوند وشمشیر به دست بگیرند و همدیگر را بکشند و به این صورت این حکم را نیز حضرت موسی اجرا کرد و تعداد بیشماری از یکدیگر را کشتند تا خدا از گناه آنها گذشت کرد حال باید به کار خدا و حضرت موسی ایراد گرفت؟ چون خدا خود آفریننده ی آنها بوده و اختیار مرگ  و  زندگی آنها را نیز در دست دارد و البته یکی از صفات خدا شدید العقاب است که برخی موارد به شدت برخی گناهان را جزا می دهد. گناهانی که شاید از نظر ما مهم نباشند. در مورد یهود بنی قریظه نیز در  صدر  اسلام همین اتفاق افتاد و پیامبر با این قبیله ی یهود پیمان بست که در صورت حمله ی مشرکان مکه به مدینه همه با هم  متحد شوند  و با دشمنان بجنگند ولی در زمان جنگ و هجوم مشرکان مکه یهودیان نه تنها به پیمان خود عمل نکردند بلکه از پشت جبهه نیز به مسلمانان خیانت کردند بعد از شکست مشرکان مکه پیامبر قصد نداشت از یهودیان بخاطر خیانت انتقام بگیرند و به خانه برگشت   ولی فرشته ی وحی نازل شد و پیغام داد که باید یهودیان خائن به خاطر این کار مجازات شوند. پیامبر از آنها خواست بی قید و شرط  تسلیم شوند ولی آنها باز هم      مقاومت کردند و مسلمین به آنها حمله کردند و آنها را اسیر کردند . در  این حال پیامبر به آنان فرمود: با شما چا رفتاری کنم،؟آیا حکم سعد بن معاذ را که با شما  سابقه ی دوستی دیرینه دارد در مورد شما اجرا کنم ، آنها گفتند بله ما حکم سعد را هر چه باشد قبول داریم ولی در عین ناباوری سعد بن معاذ گفت حکم  من در مورد شما این است که بخاطر این خیانت در جنگ تمام مردان شما باید اعدام شوند . البته این حکم سعد درست همان حکم تورات کتاب یهودیان نیز بود که در صورت خیانت در جنگ باید این حکم در مورد خائنان اجرا شود و پیامبر و مسلمین نیز به ناچار این حکم تورات  را که حکم الهی نیز بود در مورد یهودیان اجرا کردند.. البته در قوانین جنگی امروز نیز  مجازات فرار کنندگان و خائنان در جنگ اعدام می باشد. .

ایراد بعد تهمت راهزنی به مسلمانان صدر اسلام می باشد که از طرف مغرضان مطرح می شود اما حقیقت امر چه چیز بوده در توضیح باید گفت که در صدر اسلام زمانی که مسلمین از مکه به مدینه هجرت کردند تمام اموال و دارایی آنها در مکه باقی ماند مسلمین مهاجر از مشرکان مکه خواستند اموال آنها را برای آنها بفرستند ولی مشرکان نه تنها این کار را نکردند بلکه  تمام اموالشان را غارت کردند و مسلمین در مدینه نیز به تلافی این کار کاروان‌های تجاری مشرکان قریش را که برای سفر به شام از کنار  مدینه رد می شدند متوقف و اموال مشرکان را به نفع خود مصادره کردند حال دشمنان اسلام در عصر حاضر این کار مسلمین را راهزنی می دانند قضاوت با شما . در مورد چند همسری برای مرد در قرآن که برخی ایراد می گیرند باید توضیح داد که باید توجه داشته باشید که قرآن تشویق به این کار نکرده بلکه مجوز این کار را در مواردی داده که ممکن است برخی مردان  با داشتن یک همسر به گناه بیفتند و این کار جنبه ی اضطرار در موارد خاص را دارد نه تشویق و تازه در آیات  دیگر نیز شرط مشکلی نیز برای اینکار گذاشته و فرمود این کار را به شرطی انجام دهید که بتوانید عدالت را بین همسران برقرار کنید و بعد فرموده که و نیز توانید هم بین آنها عدالت ایجاد کنید اگر چه سعی و تلاش بسیاری از خود نشان دهید یعنی بطور مستقیم خواسته بگوید این کار را انجام ندهید هم بهتر است و در ثانی این حکم چند همسری جزو احکام مدنی اسلام و مربوط به شرایط خاص آن روز جامعه ی عرب است  که چند همسری یک سنت  و کار معمولی بوده و مسلما ممکن است در این زمان کاربرد نداشته باشد و این حکم قابل اجرا نباشد و یک حکم عبادی قرآن نیست. و بیشتر یک حکم مدنی است . البته این ایراد را به چند همسری در قرآن را کسانی می گیرند که خود به هیچ اصل اخلاقی و خانوادگی پایبند نیستند و علاوه بر همسر رسمی چند همسر پنهانی و بینهایت زید و دوست دختر و  روابط نامشروع دارند که جای بحث آن  اینجا نیست و خدا خواسته با این مجوز جلو این پنهان کاری ها و فریب کاری ها بین زنان و مردان گرفته شود و قضیه شفاف شود .       این عمده موارد ایراداتی است که مرتبا مخالفین از اسلام می گیرند در حالی که مردم عادی علل آن را نیز  نمی دانند و برخی نیز این ایرادات را باور می کنند. و ایمان خود را از دست می دهند و دین گریز می شوند .

بگذارید این ملاک را در کلام خداوند و قرآن کریم ابتدا جستجو کنیم . ملاک فضیلت و برتری در داستان آفرینش به صراحت بیان شده و خدا ازین جهت آدم را بر فرشتگان و ابلیس برتری و  کرامت داد و فرشتگان و ابلیس را امر کرد تا برای او سجده کنندکه توانست نام تمام اسمای الهی را که فرشتگان و ابلیس از بیان آن ناتوان بودند بیان کند . و ملاک فضیلت را عبادت قرار نداد چون تا آن زمان ابلیس خداوند را ۶۰۰۰ سال عبادت کرده بود. پس ملاک برتری و فضیلت در اسلام چیز جز فضیلت و برتری علمی نیست همچنین در جای دیگر قرآن کریم می فرماید: کسانی که ایمان آوردند نزد خدا درجه و مقامی دارند و کسانی که  به آنها علم داده شد دارای درجات می باشند و این دلیل دوم است  که نشان می دهد ملاک فضیلت افراد در اسلام و البته تمام ادیان اصیل توحیدی نزد خدا تنها برتری علمی است ولی آیا این ملاک الهی در طول تاریخ ادیان توحیدی تا کنون رعایت شده یا خیر؟ در دین یهودیت که این ملاک در میان پیروان آن اکثرا رعایت نشده و از آغاز یهودیان به مال و ثروت افراد بیش از علم اهمیت می دادند و وقتی از پیامبر زمان خود خواستند که امیر و پادشاهی برای مقابله با جالوت ملحد تعیین کنند و خدا برای آنها طالوت را انتخاب کرد همه اعتراض کردند  که وی ثروت زیادی ندارد و خداوند به آنها فرمود که ما اورا به خاطر برتری علمی و قدرت بدنی بیشتر بر شما برتری دادیم . در طول تاریخ دین مسیحیت نیز برتری علمی ملاک فضیلت و برتری نبوده و بیشتر داشتن ظواهر مذهبی چون داشتن ریش و پشم و پست های ظاهری کلیسا چون کشیش و کاردینال و پاپ بودن ملاک فضیلت و برتری افراد در این جوامع بوده .و به خاطر همین نیز وقتی امپراتور روم کنستانتین مشاهده کرد که اکثر مردم ساکن امپراتوری مسیحی شده اند برای حفط ظاهر و برخورداری از پشتیبانی اکثر مسیحیان اعلام کرد خودش نیز مسیحی شده و مسیحیت را دین رسمی امپراتوری روم اعلام کرد و به آن رسمیت داد. ازآن پس فرصت طلبان و طالبان قدرت و ثروت که اصلا ایمان درونی به مسیحیت نداشتند و از اراذل و اوباش جامعه بودند با ریاکاری و حفظ ظاهر دینی وارد تشکیلات کلیسا شدند و ازین جهت هم مناصب ظاهری دینی چون کشیش و پاپ را بدست آوردند و هم توانستند به قدرت سیاسی و پادشاهی کشورهای مسیحی دست پیدا کنند چون در این زمان پادشاه باید مشروعیت دینی خودرا از کلیسا و شخص پاپ به دست بیاورد و ازآنجا که این اراذل و اوباش آدمهای دون مایه و بی اخلاقی بودند نهایت سواستفاده ها  را از این مناصب روحانی و سیاسی به دست آوردند به طوری که در محیط کلیسا و در رابطه با مردم و راهبه های با ایمان و ساده دل کمال بی اخلاقی ها را مرتکب می شدند و مثلا به بهانه ی توبه و آمرزش گناهان از مردم پول‌های کلان می گرفتند و بهشت را به آنها می فروختند و یا به راهبه های جوان و ساده دل در خلوت کلیسا تعرض می کردند و دامنه ی این بی اخلاقی ها تا زمان ما ادامه دارد و تاکنون برخی از این کشیشان بی اخلاق و منحرف اخلاقی به کودکان بسیاری در کلیسا تجاوز کرده اند . (گلی به جمال سعید طوسی)در زمینه ی سیاسی نیز این افراد بی اخلاق در دوره ی جنگهای صلیبی پادشاهان و مسیحیان ساده دل و باایمان را به بهانه ی آزاد سازی زادگاه مسیح یعنی فلسطین به جنگهای بی نتیجه و خونین درگیر و گرفتار می کردند و در حمله به بیت المقدس انواع جنایات را به غیرنظامیان مسلمان چون زنان و کودکان مرتکب می شدند . و اما در تاریخ اسلام نیز همان طور که می دانیم برخلاف سخن خداوند فضیلت علمی ملاک برتری افراد نبوده . شاهد امر اینکه همه می دانیم که بر طبق شواهد بسیار تاریخی در صدر اسلام سن و سال و ریش  سفیدی و تعداد افراد قبیله و طایفه و عشیره ملا ک برتری و فضیلت بوده نه فضیلت علمی و برای همین نیز با اینکه به گواهی تمامی صحابه و مورخان معتبر تاریخ اسلام امام علی ع بعد از پیامبر عالمترین فرد امت بعد از پیامبر ص بوده  ولی همین تعصبات عشیره ای و قومی باعث شد که اورا در ابتدا به عنوان حاکم و خلیفه بعد از پیامبر انتخاب نکنند و بعد از وی نیز می دانیم فرزندانش از نسل پیامبر عالمترین افراد امت بودند ولی آنها را نیز برای حاکمیت مسلمین انتخاب و یاری نکردند و با آنها دشمنی نیز نمودند . در زمان ها و قرون بعدی نیز همیشه قدرت نظامی و سیاسی افراد فرصت طلب ملاک برتری و حاکمیت سیاسی آنها بر جوامع مسلمان بوده نه علم و حکمت و همیشه دانشمندان بزرگ چون ابن سینا و خواجه نصیر زیر دست حاکمان و پادشاهان بوده اند و نه خود حاکم . و اما در زمان معاصر ملاک فضیلت  و برتری سیاسی در برخی کشورهای اسلامی شکل دیگری گرفته و تقریبا شبیه وضعیت مسیحیان در قرون وسطی شده یعنی ملاک فضیلت افراد در جامعه داشتن ظواهر مذهبی چون ریش و پشم و شرکت در مجامع مذهبی و لباس‌های روحانی چون عبا و عمامه داشتن و سید و اولاد پیامبر بودن و مقام‌های حوزوی چون آیت

الله و حجت الاسلام بودن   و دیگر ظواهر دینی و مذهبی می باشد . این امر باعث شده که اراذل و اوباش و افراد بی اخلاق و فاسد و دون همت و بی اصل و نسب در جامعه فرصت را غنیمت شمارند و صرفا با ریاکاری و نشان دادن ظواهر مذهبی و حضور فعال در مراکز دینی و مذهبی و حوزه های علوم دینی خودرا عملا و به ظاهر  افراد موجه و بااخلاق و باایمانی به مردم نشان دهند و مردم ساده دل باایمان نیز کم کم آنها را به عنوان بزرگان خود باورکنند و آنها را به پست های رده بالای حاکمیتی در کشور ارتقا دهند و آنها را به عنوان رهبران خود انتخاب کنند در حالی که غافل هستند که ابلیس ها را بجای امامان راستین انتخاب نموده اند و اینان همانهایی هستند که پیامبر از آنها به امامان گمراه تعبیر کرده و تذکر داده که در  آینده خطر آنها از دشمنان خارجی برای جوامع اسلامی کمتر  نیست و اما پرسش اصلی اینجاست که چرا این روند ملاک فضیلت افراد در جامعه ی کنونی مسلمان درست کپی برداری از قرون وسطی مسیحی می باشد آیا توطئه و عمدی در کار بوده و این حاکمان شیطان صفت غرب بوده اند که با نقشه ی قبلی این ملاک های دروغین فضیلت را که خود در قرون وسطی  گرفتار آن بوده اند را کپی کرده   عینا در جوامع کنونی مسلما به تدریج اجرا کرده اند که این کشورها در گمراهی و عقب ماندگی قرون وسطایی باقی بمانند و یا این انحراف یک روند طبیعی بوده  و به تدریج در کشورهای اسلامی  رواج یافته ؟  ولی نتیجه ی فاجعه بار چنین ملاک های پوشالی و دروغین فضیلت در این جوامع باعث شده که کم کم افراد عالم و نخبه و با ایمان واقعی که تمایلی برای ریاکاری و نشان دادن ظواهر دینی و مذهبی به مردم ندارند به حاشیه رانده شوند و یا توسط عوامل ابلیس به قتل برسند و یا منزوی و یا مجبور به ترک وطن شوند و عملا میدان برای جولان جاهلان و فرصت طلبان و شیادان برای تصدی پستهای رده بالا ی حاکمیتی فراهم شود . نتیجه ی این روند نیز این می شود که بر اثر سوءمدیریت فقر و فلاکت هر روز بیشتر شود هرروز یک هواپیما و یا قطار سقوط و یا تصادف کند و عده ی بسیاری بر اثر ناکارآمدی پزشکان رانتی و قلابی هلاک شوند و به طور کلی جامعه از نیروی متخصص و نخبه خالی شود.

در عصر معاصر و مقارن با پیدایش حرکت ها و جنبش های مختلف به خصوص در کشورهای اسلامی و مدعیان دروغین   بسیار به خصوص در زمینه ی مهدویت، طالبان حقیقت و مومنین واقعی از  وجود این همه مدعیان و جنبش ها مسلما دچار نوعی سرگشتگی و سر در گمی برای تشخیص حق و باطل بودن آنها می شوند . چون عصر حاضر چون صدر  اسلام و زمان حیات پیامبر اسلام ص نیست که جبهه ی حق و باطل تا تا حد زیادی برای مردم آن زمان مشخص و معلوم بود  و مردم تکلیف خود را به راحتی می دانستند  . یک سو جبهه ی حق بودو  دیگرسو باطل یک سو شب ظلمانی بود  و سوی دیگر  صبح یزدانی یک سو لشکر رحمان و  فرشتگان و سوی دیگر  لشکر  شیطان  و دیوان . هر چقدر که از زمان رحلت پیامبر دورتر می شویم  جبهه ی حق و باطل بیشتر با هم اختلاط پیدا می کنند  و جبهه ی باطل روی جبهه ی باطل را می پوشاند و چیزی مثل حالت هوای گرگ و میش اول صبح  ایجاد می شود  که نه حالت شب را دار د و نه روز را و در این حال خطر  گمراهی مؤمنان بیشتر می شود این گمراهی ها و قاطی شدن حق و باطل در زمان امام علی بسیار زیاد می شود به طوری که عده ای  از صحابی و یاران نزدیک پیامبر ص  در این زمان دچار سردر گمی تشخیص حق و باطل می شوند و در جنگهای جمل و صفین و نهروان از صف حق جدا می شوند و در جبهه  ی باطل قرار می گیرند و مقابل حضرت می ایستند و این آمیختگی حق و باطل در زمان امام حسن مجتبی ع به اوج خود می رسد  و باعث تنهایی امام حسن ع می شود  و در زمان امام حسین چنان این آمیختگی حق باطل وضع اسفباری به خود می گیرد و یاران جبهه ی حق کم می شوند که فاجعه ی کربلا روی می دهد و در زمان امامان بعدی  چنان جبهه ی حق بی یاور می شود که به ناچار امامان گوشه گیری و سکوت و انزوا را در  پیش می گیرند . حال تصور کنید این آمیختگی حق و باطل در زمان ما بعد از ۱۴۰۰ سال به چه میزان رسیده  و چقدر تشخیص حق و باطل مشکل شده و چه میزان یاران و حامیان واقعی حق کم شده اند ؟   شاید در روایات به خاطر  همین امر بیان شده که امام  مهدی عج هنگام ظهور با کتاب جدید به میان مردم می آید و در قرآن کریم با تامل بسیار در  برخی آیات آن می توان فهمید که چون  چنین کتابی روشنگر  حق و باطل در  زمان ماست نامش فرقان است.  چون فرقان به معنی  عاملی که باعث فرق گذاشتن بین دو امر می شود.  و نیز به قدری جبهه ی حق کم یاور می شود که از حدود بیش از یک میلیارد و نیم مسلمان و چهارصد میلیون شیعه در اوایل کار فقط ۱۰ الی دوازده هزار نفر  به امام ایمان می آورند و با او قیام می کنند.  به هر حال برای تشخیص حق و باطل در زمان ما راههای دیگر نیز وجود دارد از جمله ی این راه‌ها میزان قرار  دادن  عقل و کلام خدا و سنت و سخنان متواتر پیامبر و ائمه ع می باشد  به این صورت که  سخنان مدعیان و رهبران این نهضت ها را باید با این میزان ها بسنجیم اگر مطابق عقل و کلام خدا و سخنان راستین پیامبر وامامان بودند در حق بودن آنها شک نکنیم و از  آنها حمایت کنیم و در  غیر این صورت با روشنگری و کارهای فرهنگی با آنها مبارزه و  جهاد کنیم تا بطلان سخنان آنها برای عموم روشن شود و مؤمنان را به گمراهی نکشانند . برای نمونه در حال حاضر دو مدعی یکی در عراق با نام احمد بصری و دیگری در آسیای  مرکزی موسوم به منصور خراسانی حرکت خویش را شروع نموده اند اگر ما برای تشخیص حق و باطل بودن آن دو این میزان ها را به کار بریم قطعا خیلی زود  می توانیم  حق بودن و یا باطل بودن آنها را تشخیص دهیم کافی است کمی با افکار و اندیشه ها ی مدعیان آنهاآشنا و در مورد آنها تحقیق کنیم و به حقیقت دست پیدا کنیم. البته  به کار  بردن این متر  و میزان را فقط برای این دو بکار نبریم و در  مورد تک تک حاکمیت های کشورهای اسلامی در حال حاضر این میزان را برای تشخیص حق  و باطل بکار ببریم در این صورت تشخیص حق و باطل برای ما کاری چندان دشوار نخواهد بود  .        سلام بر  کسی که پیرو  هدایت شود

در زمینه ی ظهور روایات بسیاری از پیامبر اسلام و امامان اهل بیت ذکر شده ولی با کمال تاسف برخی در  این روایات مانند آیات قرآن کریم درست تامل و تفکر نکرده اند و به ناچار  مقصود این روایات را درست درک در ک نکردند و به راه کج رفتند و گمراه شدند . برخی از این جهت دچار  کج فهمی در  این  روایات شدند که مثلا وقتی پیامبر می فرمود  عده ای از شرق یا خراسان قیام می کنند و برای حاکمیت فرزندم مهدی زمینه چینی می کنند  ، خیال می کردند که باید بر علیه طاغوت زمان قیام کرد و بعد خود به جای طاغوت بر مسند قدرت نشست و حکومت کرد و انحراف آنها از اینجا آغاز  شد و نمی دانستند  که حاکمیت بر مردم چون یک دانش و فهم گسترده و عمیق الهی می خواهد بنابراین هر کسی از  عهده ی این کار بر نمی آید و به زودی با نداشتن این فهم الهی در زمینه ی اداره ی امور ناکارآمد خواهند بود و کشور را به فقر  و فساد و تباهی و وابستگی به بیگانگان سوق خواهند داد بطوری که جاسوسان اسرائیلی تا  مقام رده اول حاکمیت نفوذ پیدا خواهند کرد و حاکمیت کشور مسلمان را به گروگان خواهند گرفت تا این حاکمیت سیاست های آنها را د ر جهان اسلام به ناچار اجرا کند و هر  آزاد مرد را که مخالف این سیاست ها باشد را در هواپیما یا در  خودروی شخصی و یا در پستوی خانه ترورکنند. کج فهمی از سخنان پیامبر و اهل بیت به این صورت بوده که آنان باید برای زمینه سازی مهدی موعود عج قیام می کردند ولی به هیچ وجه مجاز به حاکمیت بنام او نبوده اند کجای روایات پیامبر و اهل بیت می فرماید که باید به جای مهدی و خلیفه ی خدا حکومت کرد بلکه با صراحت بیان می کنند که منتظران واقعی زمینه ی حاکمیت مهدی را فراهم می اورند نه خود  به جایش به تخت فرمانروایی بنشینند به دست گرفتن حاکمیت مسلمین را بدون ادن الهی و رضایت امامان مانند  آن است که خلبانی و هدایت یک هواپیمای مسافربری بزرگ و پیچیده را به یک کفاش ساده بسپارید آیا چنین کسی مسافران را به سلامت به سرمنزل مقصود می رساند؟ حاکمیت مسلمین در حال حاضر از این امر  نیز مشکل تر  و پیچیده تر است و تنها لیاقت الهی می خواهد . کج فهمی دیگر از روایات پیامبر و اهل بیت در روایات ظهور این است که برخی ساده لوحانه خیال می کنند که مقصود پیامبر ص و اهل بیت ع  که مثلا می فرمایند عده ای از خراسان یا شرق قیام می کنند تا زمینه ی حاکمیت مهدی رافراهم کنند  فقط این بوده که مردم بنشینند و این روایات را صرفا بخوانند ، در حالی که مقصود اصلی پیامبر و اهل بیت او این بوده که برای منتظران اخرزمان و مؤمنان تعیین تکلیف کنند که بله اگر واقعا خواهان حاکمیت مهدی عج هستید باید به پاخیزید و به صورت عملی زمینه ی حاکمیت اورا فراهم آورید نه صرفا این روایات را مانند یک داستان و رمان سورئالیستی یا فرا واقعیت مطالعه کنید . برای اینکه به حکم عقل یا مهدی عج به دنیا آمده یا نیامده اگر به دنیا آمده که تا وقتی مردم زمینه ی حاکمیت اورا فراهم نکنند ظهور نمی کند و بین آنها آشکار نمی شود چرا که یاران کافی که زمینه ی حکومت اورا با مال و ثروت و سلاح و نفرات فراهم آورند وجود ندارد و در صورت قیام به سرنوشت امام علی و امان حسن و امام حسین ع دچار شده و شهید می شود پس ظهور  و آشکار شدنش بیهوده است و اگر هنوز به دنیا نیامده نیز تا وقتی زمینه ی حاکمیت او فراهم نشده نیز باز به دنیا آمدن و قیامش امری بیهوده است و خدا کار بیهوده نمی کند و وی را به این زودی به دنیا نمی آورد پس گرچه ظهور مهدی عج در تقدیر و مشیت خداست ولی مردم در ایجا د این ظهور همواره نقش موثر دارند. مانع بعدی برای ظهور شناخت حضرت می باشد برخی گمان می کنند که شناخت درست و واقعی مهدی موعود عج که ولی خاص خداست کاری سهل و آسان است در حالی که نمی دانند شناخت ولی خاص خدا کاری بسیار پیچیده و دشوار است و به مجاهده و تقوای بسیار و تحقیق بسیار در روایات صحیح اهل بیت ع و کمک خواستن از خدا بستگی دارد و برای همین است که در روایات اهل بیت بسیار تاکید به شناخت او تاکید  شده و ابن نشان می دهد که تا زمان ظهور آشکار و ندای آسمانی برای معرفی وی اکثریت قریب به اتفاق مسلمین اورا به درستی نمی شناسند و برای همین نیز در روایات آمده که در اوایل قیام و ظهور  از میان ۲۵۰میلیون شیعه و بیش از یک میلیارد د و نیم مسلمان تنها بین ده تا دوازده هزار نفر اهل طالقان مهدی عج را به حقیقت می شناسند و اکثرا وی را درست شناسایی نمی کنند و وی را انکار می کنند و این امر  نشان می دهد هنوز بسیاری از مسلمین شناخت درست و صحیحی از مهدی موعود حقیقی ندارند و مهدی موعود دیگری را انتظار دارند و می شناسند که با مهدی موعود حقیقی تفاوت دارد درست مثل بنی اسرائیل زمان حصرت عیسی که اورا منجی واقعی یهود تشخیص ندادند و قصد جان وی را کردند و گمراه شدند و مورد غضب خداوند .مانع بعدی برای ظهور مهدی عج تحریفات   گسترده در دین اسلام و ورود بدعت ها و خرافات در

 

 دین الهی بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال است و این امر باعث شده اگر مهدی موعود عج ظهور کند و دین خالص و حقیقی اسلام را به مردم عرضه کند مردم  اورا یک بدعت گزار در دین بدانند و در برابر او موضع بگیرند بنابراین برای رفع موانع ظهور باید با مطالعه و تحقیق اسلام حقیقی و خالص را از بین انبوه خرافات و بدعت های دینی پاک کرد تا زمینه ی نشر اسلام حقیقی برای مصلح کل فراهم شود.

من خواب دیده‌ام که کسی می‌آید
من خواب یک ستارهٔ قرمز دیده‌ام
و پلک چشمم هی می‌پرد
و کفش‌هایم هی جفت می‌شوند
و کور شوم
اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستارهٔ قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیده‌ام
کسی می‌آید
کسی می‌آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچکس نیست، مثل پدر نیست، مثل انسی
نیست، مثل یحیی نیست، مثل مادر نیست
و مثل آن کسی است که باید باشد
و قدش از درخت‌های خانهٔ معمار هم بلندتر است
و صورتش
از صورت امام زمان هم روشنتر
و از برادر سیدجواد هم
که رفته‌است
و رخت پاسبانی پوشیده‌است نمی‌ترسد
و از خود سیدجواد هم که تمام اتاق‌های منزل ما
مال اوست نمی‌ترسد
و اسمش آنچنانکه مادر
در اول نماز و در آخر نماز صدایش می‌کند
یا قاضی‌القضات است
یا حاجت‌الحاجات است
و می‌تواند
تمام حرف‌های سخت کتاب کلاس سوم را
با چشم‌های بسته بخواند
و می‌تواند حتی هزار را
بی آنکه کم بیاورد از روی بیست میلیون بردارد
و می‌تواند از مغازهٔ سیدجواد، هرچه که لازم دارد،
جنس نسیه بگیرد
و می‌تواند کاری کند که لامپ «الله»
که سبز بود: مثل صبح سحر سبز بود.
دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان
روشن شود
آخ....
چقدر روشنی خوبست
چقدر روشنی خوبست
و من چقدر دلم می‌خواهد
که یحیی
یک چارچرخه داشته‌باشد
و یک چراغ زنبوری
و من چقدر دلم می‌خواهد
که روی چارچرخهٔ یحیی میان هندوانه‌ها و خربزه‌ها
بنشینم
و دور میدان محمدیه بچرخم
آخ...
چقدر دور میدان چرخیدن خوبست
چقدر روی پشت‌بام خوابیدن خوبست
چقدر باغ ملی رفتن خوبست
چقدر سینمای فردین خوبست
و من چقدر از همهٔ چیزهای خوب خوشم می‌آید
و من چقدر دلم می‌خواهد
که گیس دختر سید جواد را بکشم

چرا من اینهمه کوچک هستم
که در خیابان‌ها گم می‌شوم
چرا پدر که اینهمه کوچک نیست
و در خیابان‌ها گم نمی‌شود
کاری نمی‌کند که آنکسی که بخواب من آمده‌است،
روز آمدنش را جلو بیندازد
و مردم محله کشتارگاه
که خاک باغچه‌هاشان هم خونیست
و آب حوضشان هم خونیست
و تخت کفش‌هاشان هم خونیست
چرا کاری نمی‌کنند
چرا کاری نمی‌کنند

چقدر آفتاب زمستان تنبل است

من پله‌های پشت‌بام را جارو کرده‌ام
و شیشه‌های پنجره را هم شسته‌ام.
چرا پدر فقط باید
در خواب، خواب ببیند

من پله‌های پشت‌بام را جارو کرده‌ام
و شیشه‌های پنجره را هم شسته‌ام.

کسی می‌آید
کسی می‌آید
کسی که در دلش با ماست، در نفسش با ماست، در
صدایش با ماست

کسی که آمدنش را
نمی‌شود گرفت
و دستبند زد و به زندان انداخت
کسی که زیر درخت‌های کهنهٔ یحیی بچه کرده‌است
و روز به روز
بزرگ می‌شود، بزرگ می‌شود
کسی که از باران، از صدای شرشر باران، از میان پچ و پچ
گل‌های اطلسی

کسی که از آسمان توپخانه در شب آتش‌بازی می‌آید
و سفره را میندازد
و نان را قسمت می‌کند
و پپسی را قسمت می‌کند
و باغ ملی را قسمت می‌کند
و شربت سیاه‌سرفه را قسمت می‌کند
و روز اسم‌نویسی را قسمت می‌کند
و نمرهٔ مریض‌خانه را قسمت می‌کند
و چکمه‌های لاستیکی را قسمت می‌کند
و سینمای فردین را قسمت می‌کند
درخت‌های دختر سیدجواد را قسمت می‌کند
و هرچه را که باد کرده‌باشد قسمت می‌کند
و سهم ما را می‌دهد
من خواب دیده‌ام...

ببین اینا ظاهر مذهبی هم نداشتند ولی چون در راه حق و خدمت به مردم مجاهده و  وروشنگری می کردند خداوند در قلبشون و در ضمیر ناخودآگاهشون اونا رو به منجی حقیقی هدایت کرده بود.
در روایات آمده که وقتی ستاره ی سرخ طلوع کرد  منتظر فرج و طهور باشید و یا امام علی فرمود: اگر از ستاره ای که از شرق مانند ماه بر شما طلوع کند پیروی کنید شما را با سنن رسول آشنا می سازد.   و پیامبر فرمود: مهدی که می آید مال را به عدالت بین مردم تقسیم می کند  گفتند مقصود از عدالت چیست ؟ فرمود :  یعنی به تساوی .  و این سه روایت را به وضوح در این شعر فروغ  مشاهده  می کنید. شگفت انگیز نیست ؟!!

یک قیام با این شرایط حاکمیت جهانی نظام سلطه یا دجال زمانی می تواند پیروز شود که چند مشخصه و ویژگی داشته باشد۱_ قیامگران با بینش و آگاهی قیام کنند و بدانند برای چه قیام می کنند  و حاکمیت موجود را برای چه نمی خواهند و بعد از قیام دقیقا  چه چیزی می خواهند و چه کسانی را باید با حاکمیت برسانند که افرادی صالح و مستقل باشند و دوباره  مانند انقلابات قبلی  مزدور نفوذی دجال نباشند ۲_ این قیام باید یک رهبر قدرتمند و کاریزماتیک و آسمانی داشته باشد که واقعا مستقل از دجال باشد و به مبدا  و منبعی ماورایی و الهی واقعا متصل باشد تا بتواند درست و بدون خطا قیامگران را برای پیروزی رهبری کند چون گفتیم تمام حاکمیتهای دنیا طاِغوتی و زبر نظر دجال و در نهایت ابلیس قرار دارند و ابلیس و دجال نیز بسیار هوشمندتر از تمام انقلابیون و مبارزان است و راه مقابله با آنها را می داند و تنها کسی که می تواند با این حاکمیت شیطانی مقابله کند بک رهبر الهی و آسمانی است که متصل به ذات الهی باشد و فرامین را ازو می گیرد  و مسلما نقشه و کید ابلیس در مقابل کید و تدبیر الهی قابل قیاس نیست  چون خدا بهترین نقشه کش و مکر کنندگان است ۳_ این قیامگران باید دارای سرمایه ی ایمان به خدا و رهبر آسمانی باشند چون خداوند فقط به افراد و قیامگرانی که به او و فرستاده اش ایمان می آورند نصرت و یاری می رسانند و به قیامگران بی ایمان و خدا ناباور و ضد دین  کاری  ندارد برای همین در قرآن می فرماید: خداوند قادر است به کسانی که از شما مؤمنان به آنها ظلم شده  یاری برساند  .  و در ضمن در کلام خویش قول داده که   رسولان خویش را در هر صورت یاری می  رساند  .  ۴_ در ضمن  هر  زمانی نیز  مناسب قیام نیست چون شرایط لازم فراهم نیست این است   که زمان قیام را نیز در کلام خویش مشخص کرده و می فرماید : روزی که ندا دهنده ای از آسمان ندا دهد این است روز خروج ( قیام).    و این روز همان روز ندای آسمانی و قیام مهدی موعود می باشد که شرایط قیام آماده می شود.

هنوز وقت مناسب قیام فرا نرسیده اینطور مردم رو به شدت سرکوب می کنند و تلفات بیهوده  زیاد می شود سازمان دهی این قیام‌ها کاملا نقشه ی خودشون هست برای شناسایی  و سرکوب  مبارزان واقعی . وقت مناسب قیام زمانی هست که حمله ی خارجی صورت بگیره   و حاکمیت تمام نیروهای سرکوبگر رو به مرزها ببرد و یک خلا قدرت در مرکز حاکمیت و دیگر شهر ایجاد بشود اون زمان ، فرصت مناسب هست که مردم با قیام سراسری با کمترین تلفات حاکمیت رو ساقط کنند . در ضمن این قیام‌ها هم  بدون یک رهبر کاریزماتیک و قدرتمند که تمام نیروها را سازماندهی کند  نمی تواند پیروز بشود.آلان کلی نیروی مزدور و نفوذی از حاکمیت، لباس معترضان را پوشیدند و سعی می کنند اعتراضات رو به خشونت بکشانند تا حاکمیت بهانه ی لازم را برای سرکوب خونین مردم به دست بیاورد و همین مزدوران در بین مردم در حال شناسایی مبارزان واقعی هستند تا بعد از فروکش کردن اعتراضات همه رو دستگیر و اعدام کنند . سرویس های جاسوسی دجال جهانی نیز الان بسیار فعال شدند و دارند با وسایل پیشرفته و ماهواره تمام معترضان را تا در خانه و مخفیگاه خود رصد و شناسایی می کنند و این  اطلاعات رو به زودی به حاکمیت دست نشانده  می دهند  .  می بینید که بعد از هر اعتراضی چطور دقیقا همه ی لیدر ها و مبارزان اصلی و مستقل رو  شناسایی و دستگیر می کنند و بعد هم اعدام .  ایا می دونستید تمام کارتهای ملی افراد در کشور نوعی چیپ و فرستنده در  اونا جاسازی شده و این کارت‌ها در کشور  تولید نمی شن و حاکمیت جهانی اونا رو تولید می کنه و در اختیار حاکمیت دست  نشانده در  کشور قرار می ده که توسط اون ها مکان افراد  را در هر جا شناسایی می کنند و جامعه رو کنترل می کنند؟ در حال حاضر هیج قیامی بدون یک رهبر آسمانی و راهنمایی اون پیروز نمی شود و اول نیز باید تعداد کافی این  رهبر آسمانی را بشناسند و به اون ایمان بیاورند و آماده ی فرمان او باشند.

بیشترین منتظران ظهور منجی تا کنون این کلمات را بارها شنیده اند ولی شاید  معنا و مفهوم واقعی برخی از این کلمات را و تفاوت آنها را کمتر می دانند . در این گفتار به معنی و مفهوم هریک از آنها می پردازیم و برای تشخیص تفاوت  هر کدام با یکدیگر مطالبی بیان می شود . قبلا نیز  بیان کردیم که در معنی غیبت تحریفاتی صورت گرفته و غیبت از نظر اهل بیت به معنی پنهان بودن جسم امام زمان نیست بلکه با معنی عدم حضور موثر او در اجتماع و بازی‌های سیاسی می باشد  همچنانکه مقصود از مثلا غیبت یک دانش آموز در کلاس به معنی عدم حضور او در کلاس و فعالیت‌های درسی است و اهل بیت نیز چون مبهم با مر دم سخن نمی گفتند و بسیار فصیح و بلیغ بودند این  کلمه را در مورد مهدی عج نیز درست در  معنی حقیقی آن به کار می بردند نه معناهای مجازی و کنایی . در این مرحله از حیات حضرت مهدی عج  او در حقیقت به دنیا آمده و مثل تمام مردم زندگی عادی خویش را می  کند هر  چند که به مقام مهدویت نیز  رسیده باشد و آشکارا از سوی خدا به وی وحی شده  و رسالتش به او ابلاغ گردیده ولی هنوز حرکت و کاری را برای روشنگری و ابراز وجود در جامعه چه به لحاظ فعالیت اجتماعی و چه فعالیت  از طریق مثلا فضای مجازی صورت نداده و در غیبت مطلق یعنی انزوا و گمنامی کامل روزگار می گذراند. مرحله ی دوم از حیات امام مرحله ی حضور است و این درزمانی است امام بر تردید ها و حیرتهای خویش غلبه می کند چون  ابلاغ مهدی بودن و باور این  رسالت عظیم از سوی پروردگار اندکی برایش دشوار و زمان‌بر است ازین جهت امام علی ع در مورد مهدی عج می فرماید: او پس از یک دوره ی حیرت کار خویش را آغاز می کند. و تصمیم می گیرد برای اینکه مردم زمینه ی لازم را برای قبول مهدی بودن و دعوت وی را داشته باشند شروع به روشنگری  در مورد  حقایق مهدویت  کند چون مشاهده می کند  تمام مردم در مورد شناخت مهدی موعود حقیقی تصورات غلط و خرافی و انحرافی دارند و باید این تصورات غلط با کار فرهنگی و روشنگر های مداوم اصلاح گردد و ازین جهت فعالیت روشنگری خود را ابتدا از طریق غیر  مستقیم و امکانات زمان ما که  فضای مجازی است  شروع می کند  چون تمام تریبون‌ها در  اختیار  حاکمیت بنی عباس دوم است و راهی به جز فضای مجازی نیست و به نوعی از طریق فضای مجازی در جامعه اعلام حضور می کند و ازین به بعد دوره ی حضور امام شروع می شود. در این روشنگری ها چه بسا تعدادی  از طریق فَضای مجازی با وی و اندیشه هایش آشنا می شوند و تعداد انگشت شماری از مؤمنان روشنفکر و پرهیزگار و اهل تحقیق و مجاهده برای رسیدن به حقیقت به وی ایمان می آورند . ولی تعداد این افراد بسیار کم و چون مروارید سیاه  کمیاب هستند چون شدت انحرافات در  مهدویت بسیار بالاست و بسیاری هنوز باورهای خرافی و انحرافی از مهدی موعود حقیقی دارند و سطح مطالعه و تحقیق نیز در محیط اجتماعی او به شدت پایین است.  ولی به هر حال این روشنگری ها ادامه می یابد و کم کم نخبگانی از جهان اسلام با پیام‌های این نهضت و روشنگری ها آشنا می شوند و بخاطر  غنای فکری و فرهنگی که دارند و اهل مطالعه در  مورد روایات مهدویت می باشند کم کم  به او ایمان می آورند  ولی باز تعداد منکرین   نسبت به مومنین  او بسیار بیشتر  است و اصلا قابل مقایسه نیست . در این حال خداوند شرایط و تحولات سیاسی  جامعه را به سمتی می برد که شرایط برای شروع مرحله ی سوم  حیات حضرت مهیا شود . اتفاقات ناگوار طبیعی و غیر طبیعی مانند بیماری های فراگیر  ، طوفان و سیل و قحطی و جنگ و اختلافات داخلی در  جامعه  شکل می گیرد . آخرین رهبر بنی عباس دوم در سن بالا فوت می کند و بر سر جانشینی او بین ارکان حاکمیت اختلاف و درگیری اشکار  رخ می دهد و همین درگیری داخلی حاکمیت را دچار سستی و  تزلزل می کند مردم به شدت از ظلم و اختناق موجود و ناکارآمدی حاکمیت از سالها پیش ناراضی هستند و آماده ی قیام عمومی می باشند خراسانی از خارج  مرزها طرفداران زیادی در داخل و خارج پیدا کرده و در این زمان فرصت را غنیمت می شمرد و هجوم نظامی را از شرق بر علیه حاکمیت بنی عباس دوم آغاز می کند ‌. از  طرفی نیروهای آمریکایی از جنوب و خلیج فارس نیز هجوم همه جانبه را از  جنوب به کشور شروع می کنند  همانطور که در روایات  پیش بینی شده مردم در کشور دچار ترس و وحشت عظیمی از این هجومها می  شوند. نیروهای آمریکایی بازوی نظامی حاکمیت دجال جهانی می باشند و ماموریت دارند که تحولات دوران ظهور را کنترل و مدیریت کنند تا در این تحولات زمینه برای ایجاد حاکمیت مهدی عج فراهم نشود و وقتی قیام خرآسانی را و هجوم او به حاکمیت دست نشانده ی بنی عباس دوم مشاهده کردند طبق فرمان دجال ماموریت دارند پیش دستی کنند و قبل از اینکه خراسانی و مردم در داخل کار حاکمیت را یکسره کنند و بر  اوضاع  کشور و حاکمیت مسلط شوند نیروهای آمریکایی و دجال غرب خودشان حاکمیت دست

نشانده را مانند رضا شاه   و پسرش از میان بردارند و قبل از اینکه خراسانی و مردم در داخل نمایندگان حقیقی خود را به قدرت برسانند پایتخت کشور را مانند عراق و افعانستان تصرف کنند  و حاکمیت دست نشانده ی دیگری  جایگزین آن کنند ولی در این زمان  هم خراسانی و هم مردم دارای هشیاری سیاسی هستند و بصیرت لازم را دارند و دست دجال توسط روشنگری های مهدی موعود  برای مردم رو شده و اجازه و فرصت این کار را به نیروهای دجال نمی  دهند و خودشان از   داخل و شمال کشور با رهبری قیامگری از سادات حسنی قیام خود را آغاز می کنند . در این حال خراسانی نیز از شمال شرق به کمک آنها می شتابد  و این دو  قیامگر قبل از نیروهای آمریکایی وابسته با دجال کار حاکمیت فاسد بنی عباس دوم را تمام می کنند .  در این حال بر  سر رهبری این نهَضت بین  گروه‌های قیامگر  برای رهبری  نهضت اختلاف شدید می افتد و بیم آن می رود که  این اختلافات به جنگ داخلی منتهی شود که ناگهان ندای آسمانی تکلیف را برای همه مشخص می کند و مهدی موعود را که در بین قیامگران به صورت ناشناس حضور دارد به صورت آشکار برای مردم مشخص می کند  و   به این ترتیب  ظهور آشکار مهدی موعود آغاز می شود و همه اورا می شناسند و به او ایمان می آورند  و او نیز رهبری قیام را به عهده می گیرد  قبل از این اتفاق چند ماهی است سفیانی نیز در ناحیه ی سوریه و اردن  شورش کرده و با تصرف انجا به سوی عراق لشکر کشی می کند. . در  این حال یمانی حقیقی و موعود نیز برای مقابله با سفیانی قیام خود را شروع کرده و  به مهدی ایمان آورده و  آماده ی حرکت  به سوی عراق و مقابله با سفیانی می باشد.  دو  سه ماه از ندای آسمانی و ظهور آشکار مهدی گذشته و در ماه محرم  امام با کشته شدن نفس زکیه در مکه که  نماینده ی او می  باشد  . قیام عمومی و آشکار خود را شروع می کند و با سرکوب مخالفان در ایران برای مقابله با سفیانی  که عامل دجال غرب است هجوم خودرا با عراق و عربستان شروع می کند . ازین جهت پیامبر اسلام به اعراب می فرماید زمانی همین ایرانی ها برای حاکمیت اسلام با شما می جنگند همچنانکه شما در صدر اسلام برای قبول اسلام با آنها  جنگیدید. این معنی حقیقی چهار کلمه ی غیبت ، حضور ، ظهور و قیام  می  باشد   و نیز نمایی از مراحل چهارگانه ی حیات منجی موعود  البته با توجه به روایات مهدویت می باشد.     سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.