نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۱۷۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام_زمان» ثبت شده است

  ۱ - او از نسل حضرت فاطمه س   و امام  حسن و امام حسین ع است ۲_ مردم نمی دانند به دنیا آمده  با خیر چون تولدش مخفی است ۳_ به تعبیر امام علی ع در شهرک یا شهر  کوچک به دنیا می آید ۵_ چهارمین فرزند خانواده است ۶_ پدرش را به قتل می رسانند و او تا قبل از قیام انتقام پدر را نگرفته ۷_ نام مادر او نرگس و از نژاد ایرانی است ۷_ نام پدر امروزی او بنا به مصالحی با صراحت  در روایات نیامده  ۸_ یکی از القاب او غریم است یعنی کسی که اموالی از وی خورده اند واو هنوز پس نگرفته ۹_ مردی است که خانواده و  نزدیکان و فامیل و مردم اورا طرد کرده و از خود رانده اند و آواره است مالک  خانه و مسکن مشخصی از خود نیست و در زبان امروزی مستاجر است  و تک و تنها زندگی می کند  ۱۰_  بر طبق روایت امام علی ع
نزدیکترین کسانش یعنی همسر و فرزندانش باوی دشمنی می کنند ۱۱_ با آنکه سنش بالاست به صورت جوانی بین ۳۰ تا چهل سال دیده می شود ۱۲_ مردی با هیبت است ولی اخلاقش با مردم بسیار خوب است ۱۳ _ از نظر اخلاق و عادات شبیه ترین مردم  به پیامبر اسلام است ۱۴_ وقار و آرامشی در سیمای او پیداست ۱۵_ مردم به او محتاجند ولی او به مردم محتاج نیست یعنی ظاهرا اهل بخشش به مردم است ولی بخاطر عزت نفس از کسی چیزی نمی خواهد. ۱۶_ بخشنده ترین مردم و شجاع ترین مردم و مهمان نوازترین مردمان است    با اینکه خویشاوندان باوی خوب نیستند بیشترین توجه را به آنها از روی محبت دارد ۱۷ _  بر طبق روایت امام حسین ع کنیه ی او عموی اوست یعنی نام پسر ارشد او  هم نام عموی او است ۱۸_ دارای خانواده و زن و فرزند است ۱۹ _ بر طبق روایت امام ع مردی گمنام است و در هنگام ظهور اصل و نسب او مشخص نیست یعنی سیادت او مخفی است و با ندای آسمانی با نام خود و نام پدر و اصل نسب به مردم معرفی می شود ۲۰_ مستجاب الدعوه است یعنی دعایش مستجاب می شود ۲۱_ هر کس با او معاشرت کند اورا  مانند دریایی از دانش می بیند ۲۲_ او معلمی است که از تاریخ گذشتگان آگاه است یعنی مطالعات تاریخی دارد ۲۳_ بر طبق روایت پیامبر او از تمام امامان حکیم تر و داناتر است ۲۴_ در شب معراج پیامبر اورا در میان دیگر امامان دید که ایستاده در حال نماز است و درخشش نور او از تمام امامان  بیشتر است ۲۵ _ او علاوه بر مقام امامت رسول و فرستاده ی الهی است ۲۶ _ خداوند به او وحی می کند ۲۷ _ بر طبق روایت امام علی  قبل از ظهور خداوند با سربازان غیبی یا فرشتگان ازو محافظت می کند ۲۷ _  از نظر ظاهری جوانی چهار شانه است  نه بلند قد نه کوتاه بلکه متعادل است ۲۸_ رنگ صورت او مانند پیامبر اسلام سفید آمیخته به سرخی یا همان در اصطلاح ما سرخ و سفید است ۲۹ _ ابروهایش پرپشت و چشمانی درشت و نافذ دارد _ ۳۰- گونه هایی صاف دارد و صورتی گرد مانند دینار دارد و بینی کوچک و نوک آن متمایل به بالا  ۳۱-  موهای پرپشت و بسیار زیبا دارد بر طبق روایت امام علی ع   ۳۲_ رنگ موهای سرش سیاه که اندکی سرخی به آنها آمیخته است .۳۳_  میان دندان های جلو او اندکی فاصله دارد . ۳۴_ موهای ریش دو طرف صورتش اندکی کم ولی روی چانه اش پرتر می باشند ۳۵ _ عرض دو کتفش کمی پهن و قوی است و مردی قوی بنیه است  ۳۶_ صورتش نورانی و درخشان است ۳۷_ در پشت کتفش دو نوع خال وجود دارد یک خال به رنگ پوستش و یکی دیگر به رنگ خال پیامبر ۳۸_ زیر یکی از کتفها نشان و خالی مثل برگ درخت است و اثر و خالی بر گونه اش ۳۹ _ روی ران  پای راستش خالی وجود دارد ۴۰_ پیشانی پهن و گشاده و بلندی دارد ۴۱_ دو نام دارد نام مخفی و نام آشکار نام مخفی وی احمد و نام آشکار وی محمد است  و عبدلله و مهدی القاب و نامهای آسمانی وی می باشند . ۴۲ _ صاحب کتاب جدید آسمانی است که در قرآن فرقان نام دارد ۴۳_ از وطن خویش که در  روایات به سرزمین ستمکاران نام برده شده مهاجرت می کند ۴۴_ در جایی که مهاجرت می کند کاملا غریب است ولی بعدا بر مردم آنجا  حکومت می کند   ۴۵_ در  زمان فتح بیت المقدس حصرت مسیح از آسمان نازل می شود و به احترامش پشت سر او نماز می خواند و اورا تصدیق می کند . حکومت او در مدتی کم جهانی می شود و بر  شرق و غرب عالم حکم می راند و ثروت جهان  را به تساوی بین مردم تقسیم می کند  و فرشتگان  و جن و انس  و حتی عناصر طبیعت چون باد و طوفان به فرمان او هستند و خداوند آور ا بوسیله ی مؤمنان و ترسی که از او در دل دشمنان می اندازد یاری و پیروز می کند  و حاکمیت او و جانشینانش تا روز قیامت ادامه می یابد.  ۴۶_ بر طبق روایت صریح پیامبر در هنگام قیام ۵۱ سال سن دارد     ۴۷_ خداوند در یک شب اورا صلاحیت رهبری بر جهان می دهد و از آسمان خطاب به تمام مردم کره ی زمین ندا داده می شود  او مهدی حقیقی و رهبر واقعی شماو خلیفه الله است  و هر قومی بازبان خود این ندای آسمانی را می شنوند. اینها  مشخصات حقیقی امام مهدی عج در زمان ماست نه آن چیزی که برخی مدعیان و کذابان درباره وی می گویند.

اگر مهدی موعود عج در زمان ما به دنیا آمده تکلیف  سخن مدعیانی که می گویند در این ۱۲۰۰ سال امام را دیده اند چه می شود؟ آیا همه دروغ می گویند؟      در این مورد باید گفت مدعیانی که ادعای رویت امام را در هزار و دویست سال پیش می کنند خود به دو دسته تقسیم می شوند یک دسته که بیان می کنند که حضرت را در خواب و رویا و مکاشفه دیده اند و دسته ی دوم آنها که ادعا دارند اورا در بیداری دیده و مشاهده کرده اند و او با آنها سخن گفته . در مورد دسته ی اول احتمال درستی سخن برخی وجود دارد دارد چون روح انسانی به خصوص روح امام زمان محدودیت زمانی و مکانی ندارد و چه بسا عده ای حتی قبل از به دنیا آمدن جسم امام در این دنیا روح وی را در حالت رویای صادقه یا مکاشفه زیارت کرده اند . از جمله ی این افراد والا مقام مثلا خود امامان اهل بیت می باشند مسلم است که تمام مشخصات مهدی  عج را اهل بیت از طریق روایات پیامبر از پدر به فرزند   نشنیده اند و برخی مشخصات ریز و جزئی وی را از طریق مکاشفه و  رویای صادقه دیده اند . مانند این روایت که اماک حسن عسکری ع فرمود : خدا را شکر مرا از دنیا نبرد تا جانشین و امام بعد از من را به من  شناساند  .  که مشخص است  که او امام مهدی عج را علاوه بر روایات رسیده از پدران خویش در یک واقعه مثلا رویای صادقه یا مکاشفه  مشاهده کرده و بعد از این مکاشفه دقیقا با مشخصات ظاهری وی آشنا شده   ازین جهت خداوند را شکر می گوید که چنین توفیقی به وی داده .  ویا افراد بزرگوار دیگری نیز مانند عرفای بزرگ  ممکن است در این ۱۲۰۰ سال گذشته اورا در خواب و رویا مشاهده کرده اند و اورا شناخته اند. اما دسته ی دوم از مدعیان افراد کذابی هستند که ادعا دارند در این هزار و دویست سال قبل از به دنیا آمدن او در زمان ما که  به صراحت سید حسنی حدودا ۴۹ سال پیش بوده ادعا دارند که امام را دیدار کرده و با وی سخن گفته اند و سایر دروغهای شاخدار در این مورد که مسلم است این گروه صد در صد دروِغگو هستند و برای اهداف دنیوی و جمع کردن مرید و اعتبار کاذب بین مردم به این دروغها متوسل شده اند. و گاهی با دلایلی می توان مشت آنها را وا کرد مثلا یکی ازاین  کذابان شخصی موهوم به نام علی بن مهزیار اهوازی در چند صد سال پیش بوده که با کمال تاسف اکنون در اهواز مقبره اش زیارتگاه مؤمنان ساده لوح   شده این شخص ادعا می کند که امام را دیدار کرده ولی ازین جهت دروغ بودن ادعای وی را می توان ثابت کرد که وقتی مشخصات امام زمان را در دیدار دروغین خود توصیف می کند اگر کسی اهل مطالعه ی روایات صحیح مهدویت باشد به راحتی متوجه می شود که مشخصاتی که این شخص کذاب و شیاد برای امام می گوید اصلا با مشخصات ظاهری امام که اهل بیت ع بیان کرده اند جور در نمی آید مثلا اهل بیت در توصیف قامت مهدی عج می گویند او جوانی متوسط القامه و مربوع یعنی  چهار شانه است و بلند قامت نیست ولی علی بن مهزیار در توصیف قد و قامت امام می گوید او جوانی بلند قامت است . این دلیل آشکار از کذاب بودن اوست . این آدم علاوه بر کذاب بودن مشخص است که بسیار عامی و بی سواد هم بوده که حال نداشته روایات صحیح مهدویت را در مورد مشخصات دقیق ظاهری مهدی موعود عج در روایات بخواند و لااقل از روی آنها مشخصات را بیان کند تا روزی مچش باز نشود و اهل مطالعه دروغ بودن ادعایش را نفهمند . این یک مورد بود بسیاری ازین کذابان نیز همین حالت را دارند یا برخی دچار بیماری روانی شده اند و دچار توهم دیدن امام زمان شده اند. برخی ازین کذابان که در زمان ما روحانی نما هم هستند با کمال تاسف دیگر شورش را در آورده اند و به قدری در مورد رویت امان زمان دروغ گفته اند که مانند پینوکیو دماغشان تا سقف آسمان دراز شده و بخاطر این دروغ ها نه شرم می کنند و نه از خدا می ترسند . و کلی هم مرید به دور خور جمع کرده اند .   و چه بازار مکاره ای شده دیدار امام زمان در عصر حاضر. به هر حال دیدن امام زمان آن چنان هم اهمیت ندارد بلکه آن چیزی که اهمیت دارد شناخت امام زمان می باشد و چه بسا در پنج دهه ی گذشته که امام به دنیا آمده بسیاری از مردم از جمله اهل و عیال و خانواده  و  همکاران و مردم روستا یا شهر محل سکونت و زندگی امام  آورا دیده اند و با وی حشر و نشر هم داشته‌اند  ولی  افسوس که مقام معنوی و مهدوی اورا درک نکرده اند  و با این که فضایل و کمالات اخلاقی و معنوی بسیار و حتی کراماتی را از وی دیده اند هنوز اورا نشناخته اند و اورا یک فرد  عادی بین خود می دانند و حتی به وی از روی نادانی بی احترای هم کرده باشند و آزار داده‌اند  درست  مانند خویشاوندان پیامبر اسلام از قریش  و مردم اطراف او که بخاطر نشناختن مقام وی اورا آزار می دادند.

و چه بسا کسی وی را ندیده ولی شناخت درست و صحیحی از وی بر  اثر مطالعه و سیر و سلوک معنوی  پیدا ک ده ممکن است حافظ و یا مولانا و یا شمس تبریزی در چند صد سال پیش مقام و شخصیت امام زمان را شناخته باشند  هر چند اورا در  زندگی  دنیایی ندیده باشند . به هر حال به خاطر همین است که امام صادق ع می فرماید سعی کن اول امام زمان خود را بشناسی و اگر بشناسی چه او ظهور کند و تو در چادر و رکاب او باشی و چه نباشی زیانی به تو وارد  نمی شود .   پس اصل در مورد امام  شناخت صحیح او می باشد. واگر در کسی در این زمان  به شناخت صحیح امام نائل شود و بر  اثر اعمال خیر لیاقت دیدار اورا نیز داشته باشد خود به خود خداوند توفیق دیدار و مصاحبت ظاهری  و رودر درو و در بیداری را هم به او می دهد.   و این دیدار ممکن است مثلا ابتدا از طریق فضای مجازی و از راه دور باشد و بعد که شرایط فراهم شد ازراه نزدیک هم میسر می شود . ولی بدون شناخت و ایمان  این دیدار چون فایده ندارد  میسر نیز نخواهد شد. ولی شخصی باید چند مشخصه ی اصلی و فضیلت اخلاقی  داشته باشد که توفیق شناخت و دیدار امام را داشته باشد . ۱- اهل ایمان  و نماز وعبادت باشد .۲_ انسانی ظلم ستیز باشد   و علاوه بر اینکه با طاغوت زمان هیج همکاری نکند در مقابل این ظلمها نیز ساکت ننشیند و لااقل در کلام معترض باشد ۳_ درآمدش صد در صد حلال باشد و از طریق دزدی و یا رانت دولتی و پارتی بازی و ...این درآمد را کسب  نکرده باشد ۴_ آدمی حقدگو و    منصف باشد ۵_ چشم چران نباشد ۶_ اهل جهاد کلامی با ظلم  و مخصوصا  اهل امر به معروف و نهی از منکر باشد و نسبت به زشتی ها و پلیدی های محیط خویش بی تفاوت نباشد  ۷_ برای حاکمیت طاغوت جاسوسی نکند ۸_ اهل مطالعه و تحقیق در روایات صحیح مهدویت و تاریخ اسلام باشد و بتواند بدعت ها و خرافات وارد شده در مهدویت را توسط مطالعه ی اثار استادان فن  شناسایی کند . چنین شخصی با این مشخصات خیلی سریع می تواند  به شناخت صحیح  مهدی موعود عج و حتی دیدار وی نائل شود.      سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

تکلیف منتظران مهدی عج در برابر دیگر منتظران منجی در ادیان دیگر چیست چرا باید با آنها ارتباط مستمر و همکاری داشته باشند؟  یکی از مسائل اساسی در  ظهور منجی  ضرورت تعامل و ارتباط با منتظران منجی در  سایر ادیان توحیدی در دنیا می باشد . می دانیم که ظهور  منجی یک امرجهانی و فرا ملیتی است و بر خلاف تصور تعدادی افراطی تنگ نظر، مختص تعدادی شیعه یا سنی نیست.  بلکه حتی در قرآن نیز در برخی آیات اشاره  و حتی تصریح نموده که این بشارت در ادیان دیگر  نیز آمده. اکنون نیز  در تمام ادیان عده ی بسیاری شب و روز به انتظار نشسته اند و برای ظهور منجی در طول سال و حتی روزانه مراسم ویژه دارند و دعا می کنند ( هرچند دعا تنها کافی نیست)  مثل تعداد زیادی از مسیحیان قاره ی آمریکا . این امر در دنیای غرب و بخصوص آمریکا چنان جدی می باشد که حتی برخی سیاستمداران این کشور اعتقاد شدید به این امر داشتند و دارند بطوری که ریگان رئیس جمهور اسبق و فقید آمریکا می گفت که آرزویش این است در  نبرد آرماگدون یا نبرد  خیر و شر که در روایات اسلامی به جنگ قرقیسیا مشهور  است  شهید شود . و اکنون شب و  روز  تعدادی مسیحی بسیار معتقد در این کشور منتطر بازگشت مسیح می باشند . در ادیان آسیای شرقی نیز این انتظار  دیده می شود  حتی برخی که به آفریقا سفر کرده اند گزارش داده اند که برخی قبابل با زندگی بدوی نیز انتظار ظهور منجی را می کشند. حال این پرسش مطرح می شود  که تکلیف منتظران مهدی عج در مقابل این همه منتظران منجی در  ادیان دیگر چیست ؟ آیا باید  با آنها نیز ارتباط برقرار کنند  و   در کلمه ای مشترک که ظهور  منجی است با آنها متحد شوند و ارتباطات خودرا بیشتر کنند؟ مسلما جواب مثبت است چون گفتیم ظهور منجی  یک مسئله ی جهانی است و بنابراین منتظران در سراسر  دنیا در این مورد باید با هم هماهنگ و متحد باشند تا در  صورت ظهور همگی در تمام نقاط دنیا وی را با امکانات محلی خویش یاری کنند. گفتیم دجال حاکمیت واحد جهانی را اکنون در  اختیار دارد . و تمام حاکمیتهای بزرگ و کوچک  در تمام دنیا دست نشانده و مزدور او هستند بنابراین برای مقابله با این اژدهای هفت سر که چون اختاپوسی غول پیکر چنگ بر همه ی مناطق دنیا انداخته تنها راه این است منتظران سراسر دنیا نیز با ارتباط مستمر با هم و اتحاد کامل بر علیه این اژدها بطور هماهنگ قیام کنند و هر  کدام در  یک نقطه از دنیا عمال و کارگزاران اورا از تخت استبداد به زیر کشند و البته کار اصلی یعنی کوبیدن سرهای این اژدها بر عهده ی مهدی موعود  و یاران او خواهد بود ولی مشارکت تمام مردم دنیا نیز روند پیروزی را بسیار تسریع خواهد  کرد. و اکنون این رسانه های مجازی در سراسر دنیا این امر  یعنی  اتحاد منتظران منجی را بسیار آسان و امکان پذیر ساخته اند کافی است تعدادی افراد مدیر و مدبر از منتظران  با استفاده از تعدادی مترجم زبانهای مختلف و سفر های لازم به کشورهای مختلف و حضور در بین منتظران سایر  ادیان  شروع به سازماندهی این امر کنند . که این کار چندان مشکلی نیز نخواهد بود..

یکی از سیاست‌های شیطنت آمیز دجال یا نظام سلطه ی جهانی به خصوص در منطقه ی  حساس خاورمیانه که قبلا ثابت کردیم قیام مهدی موعود عج از قلب این منطقه آغاز می شود . سیاست و نقشه ی موازی سازی برای جریانات و نهضت ها و  قیامهای مقارن و نزدیک ظهور برای فریب مؤمنان  و منتظران می باشد. به این ترتیب که قبلا بیان کردیم دجال با کمک نخبگان و محققان  تاریخ ادیان که در استخدام دارد کاملا بر روایات مهدویت و آخر زمانی اهل بیت و پیامبر اسلام تسلط دارد و در تحقق آنها نیز  شک ندارد و شناخت دجال از شخصیت مهدی عج و قیام او از بسیاری از مؤمنان و منتظران عامی که اهل مطالعه نیستید بهتر و بیشتر است . در حقیقت آنها مهدی موعود حقیقی را خیلی خوب می شناسند اما نه به عنوان یک شخصیت مثبت و در جهت منافع خود بلکه اورا یک شخص ویرانگر و منفی برای منافع و امیال دنیایی خود می دانند پس مسلم است که با او و ظهورش دشمنی می کنند.. خب با این توصیف نقشه های بسیاری نیز در اتاقهای  فکر تو در توی خویش برای مقابله با او و قیامش طراحی می کنند . یکی ازین نقشه ها و سیاستها نقشه ی موازی سازی برای جریان و قیامهای مقارن ظهور است . مثلا چون در متون روایی خوانده آند  که مهدی عج از ایران و خراسان ایران نهضت خودرا آغاز می کند  و این ایرانیان و خراسانیان هستند که در ابتدا زمینه ی ظهور و حاکمیت اورا فراهم می آورند سعی می کنند در تعیین حاکمیت این منطقه و به خصوص ایران همواره در صد سال گذشته دخالت مستقیم و غیر  مستعین کنند و همواره حاکمیتی در این منطقه به وجود بیاورند که کاملا وابسته به دجال یا نظام سلطه ی جهانی باشد . کافی است که به تحولات سیاسی ایران در صد سال گذشته توجه کنید که چه میزان انقلابات و کودتا و جنگها در این کشور رخ داده و مرتبا حاکمیتها با دخالت بیگانگان بر سر کار می آیند و بعد با دخالت همان بیگانگان سقوط می کنند . به  روند به قدرت رسیدن رضا شاه و انحراف مشروطه با دیکتاتوری او نیز برکناری او با اشغال ایران و دخالت متفقین و روی کار آوردن فرزندش و کودتا بر علیه مصدق و انقلاب ۵۷ و حوادث ناگوار بعد از آن  با دقت و تامل توجه کنید که همواره دستهای پنهان و آشکار دجال و نظام سلطه را در این تحولات  مشاهده می کنید . این تحولات نشانگر آن است که دجال یا نظام سلطه با آسانی دست از سر این منطقه بر نمی دارد جون کاملا اهداف  آخر زمانی دارد . ویژگی تمامی حاکمیت های ایران در صد سال گذشته تا کنون این بوده که این حاکمیتها فارغ از اینکه افراد رده بالای آنها چکمه پوش و کراواتی یا عمامه به سر و نعلی به پا بوده اند این است که همه با دخالت دجال یا نظام سلطه به قدرت رسیده اند و بعد از مدتی نیز تاریخ مصرف آنها تمام شده و توسط دخالت همین نظام سلطه سقوط کرده اند و هیچگاه به مردم این کشور اجازه نداده اند که خود نمایندگان مستقل و واقعی خودرا به قدرت برسانند و اگر هم برای مدتی کوتاه این ملت توانسته برای دو سه سال نمایندگان واقعی و مستقل و متعهد خودرا چون  مرحوم دکتر مصدق و شهید دکتر فاطمی یا  برخی آزادمردان  مستقل و روشن اندیش بعد از انقلاب ۵۷ را به قدرت برساند  زود سرویس های جاسوسی دجال البته با واسطه ی مزدوران داخلی و با نام آنها این شخصیت‌ها را یا ترور و یا خانه نشین و آواره ی خارج نشین کرده اند و بلافاصله مزدوران وابسته به خودرا حاکم ساخته اند و به ابقای  حاکمیت آنها نیز کمک کرده اند. بیهوده نیست که امام علی ع در ۱۴۰۰ سال پیش این دست نشانده بودن حاکمیت های این منطقه را توسط دجال غرب پیش بینی کرده بود و فرموده بود: در شرق آتشی افروخته می کنند و به جان جامعه ی اسلامی می اندازند و این آتش (فتنه) از خود شرق نیست بلکه از غرب است . پس  تقریبا بیشتر بدبختی های مردم ایران و چند کشور همسایه چون افعانستان و عراق و سوریه و لبنان حقیقتا از خود مردم نیست بلکه کاملا نتیجه ی توطئه ی دجال و سیاست‌های او در این منطقه است .  گفتیم که یکی از سیاست‌های دجال در تقابل با ظهور و حاکمیت مهدی موعود سیاست موازی سازی برای جریان‌ها و قیامهای مقارن ظهور است مثلا در در ایران حاکمیتی مشابه زمینه سازان ظهور ولی کاملا دست نشانده ی دجال غرب به وجود  می آورند و البته سعی می کنند رهبر رده اول آن نیز اصالتی خراسانی داشته باشد تا  بتواند آن را بجای خراسانی واقعی به مردم قالب کند و مردم اورا باور کنند  (چون در روایات مهدویت آمده  کا خراسانی واقعی اصالتا اهل خراسان است) هر چند مجبور شوند قائم مقام رهبر گذشته را که اصالتی اصفهانی دارد با نقشه ی از پیش تعیین شده و پاپوش و تهمت از صحنه ی قدرت حدف کند.

در افعانستان که قبلا جزو خراسان قدیم ایران بوده  و احتمال زمینه سازی  برای حاکمیت مهدی زیاد است دجال به صورت وحشیانه تری عمل می کند و مرتبا هر چند سال با کودتا و ترور حاکمیت های وابسته به خود  و ضعیف به وجود می آورد و یا مستقیما توسط قدرتهای بزرگ وابسته به خود حمله ی نظامی می کند تا مردم این کشور را به فلاکت بکشاند و از به وجود آمدن یک نهضت نیرومند زمینه سازی برای ظهور مهدی در این منطقه جلوگیری کند ابتدا گروهک های تکفیری چون طالبان به وجود می آورد و آنها را تجهیز می کند تا حاکمیت را به طور موقت به دست گیرند بعد به بهانه ای به آنها هجوم نطامی می کند ولی البته مخصوصا آنها را ازبین نمی برد و برای مواقع ضروری در آب و نمک  نگه می دارد و حاکمیت دست نشانده ی موقت روی کار می آورد و بعد در ادامه ی همین سیاست دوباره با طالبان پنهانی زد و بند و تبانی می کند و پشت حاکمیت دست نشانده را خالی می کند و دوباره طالبان را به قدرت می رساند و خلاصه همیشه این بازی موش و گربه و بی ثباتی سیاسی را در افعانستان ادامه می دهد تا نهضت زمینه سازی برای قیام و حاکمیت مهدی ازین منطقه نیز آغاز نشود . الیته دجال در عراق و یمن و سوریه نیز که جزو حوزه ی تحرکات و استقرار لشکر مهدی عج در روایات اخرزمانی است  نیز همین سیاست بی ثباتی سیاسی و ناامنی و جنگ و کشتار و اختلافات داخلی را اجرا می کند و ادامه می دهد و نتیجه این فاجعه هایی است که الان چندین دهه است در این مناطق شاهد آن می باشیم.  که البته جریانات انحرافی موازی هم چون حرکت احمد الحسن بصری  را که شاهد آن هستیم برای انحراف قیام یمانی حقیقی در یمن، ایجاد می کند و برای قدرت گرفتن آن هزینه های بسیاری می کند. به هر حال اگر مجاهدان و منتظران واقعی در این چند کشور مصیبت دیده از توطئه های دجال و ازین نقشه ها باخبر شوند بهتر می توانند به مقابله با آن بپردازند و شروع به ایجاد تشکیلات مستقل برای قیام در برابر آن و زمینه سازی برای ظهور و حاکمیت مهدی عج کنند. به امید آن روز

 علت این امر به انگیزه های  دنیایی و قدرت طلبی ایادی شیطانی و دشمنی با اهل بیت پیامبر ع از صدر اسلام تاکنون ارتباط مستقیم دارد. قبلا در کتاب شناخت مهدی موعود حقیقی کاملا اثبات کردیم که علت تحریفات گسترده در روایات مهدویت برای انحراف در نسب واقعی مهدی موعود از طرف شیعه نمایان عراق  دشمنی این منافقان با امام حسن مجتبی ع و فرزندان و نوادگان او بخاطر صلح مصلحتی امام حسن مجتبی ع با معاویه بود. امام حسن مجتبی وقتی که می دید معاویه بسیاری از یاران اورا با پول خریده و آنها مرتبا در پشت جبهه به وی خیانت می کنند و حتی یک بار به چادر محل اقامت وی هجوم می برند و او را با شمشیر زخمی می کنند  متوجه شد که یاران چندانی ندارد و معاویه نقشه های فراوانی کشیده تا به زودی آن  عده ی  یاران حقیقی اورا نیز با ادامه ی جنگ از بین ببرد و کلا  اگر امام حسن مجتبی ع به درگیری با معاویه ادامه می داد بیم آن می رفت که معاویه کلا نسل پیامبر و یاران اندک امام حسن مجتبی ع را از زمین ریشه کن کند و به کلی نابود سازد این بود که با حکمت الهی و تیز هوشی و بصیرت سیاسی مخصوص به خود صلاح  در آن دید که موقتا با معاویه ترک مخاصمه کند و سعی کند به خواسته های بحق خود از طریق مذاکره دست یابد و این حرکت امام حسن ع تمام نقشه های معاویه را برای نابودی اهل ایمان نقش برآب کرد چون معاویه تا آن زمان با شعارهای فریبنده ،  ادعای صلح و عدم اختلاف را بین مسلمین را به ظاهر و منافقانه  می داد و با این پیشنهاد امام تمام نقشه هایش نقش بر آب شد .  از طرفی نیز نمی توانست پیشنهاد صلح را قبول نکند چون خود قبلا آن را در حد شعار مطرح کرده بود و اگر قبول نمی کرد عموم مسلمانان به او اعتراض می کردند که چرا به حرف و شعارهای خود عمل نمی کند و صلح را نمی پذیرد.  با این حال امان حسن مجتبی در پیمان صلح اصلی ترین و بهترین خواسته را مطرح کرد و معاویه نیز برخلاف میل خود مجبور به پذیرش این خواسته شد و آن این بود که معاویه مانند سنت خلفای پیشین امر خلافت را پس از خود به شورای مسلمین برای انتخاب خلیفه واگذارد و خلافت را به پسرش یزید ندهد و در واقع جلو این انحراف  که خلافت پیامبر تبدیل به پادشاهی موروثی از پدر به فرزند شود را گرفت و البته این خواسته ی تمام مسلمانان راستین و خواسته ی امام علی در برابر  معاویه نیز بود . و یک سنت مقبول اسلامی بود. معاویه بر خلاف میلش این شرط را در صلح نامه پذیرفت و در واقع امام حسن مجتبی ع بدون جنگ و با تدبیر به خواست خود و تمام مسلمین دست یافت هر چند بعد از شهادت امام حسن ع معاویه این عهد خود را نیز نقض کرد . ولی با این حال عده ای از منافقان و یاران نادان و قشری امام حسن مجتبی ع که این بصیرت سیاسی را نداشتند و به اندازه ی یک گوساله نیز شعور سیاسی نداشتند با جهالت هرچه تمامتر به مخالفت با این تصمیم امام پرداختند و با سخنان نیش دار خود آزار بسیاری به امام حسن رساندند و حتی به او غیر منصفانه لقب مذل المومنین یعنی کسی که باعث خوار کردن و ذلیل کردن مومنین شده است را دادند امام حسن ع به این سخنان توجهی نمی کرد و حتی گاهی به آنها تذکر می داد که آیا شما بهتر از من که امام شما هستم مصلحت مسلمین را می دانید؟ ولی آنها نمی توانستند  این  موقعیت حساس  مومنین را در برابر معاویه  و خطر جنگ را درک کنند و به مخالفت و   دشمنی با امام حسن مجتبی ع و فرزندان و نوادگان او ادامه دادند . و بیشتر منافقانه به سوی امام حسین و فرزندان او رفتند و البته دیدیم که در واقعه ی کربلا همین منافقان که بیشتر هم اهل عراق و کوفه بودند چگونه به امام حسین ع خیانت کردند و خاندان پیامبر رادر کربلا قتل عام کردند .  ودر آنجا تازه مردم   فلسفه ی صلح امام حسن  را دریافتند چون در واقعه ی کربلا تقریبا تمام مردان اهل بیت غیر  از امام سجاد ع که بیمار بود و حسن مثنی فرزند  امام حسن مجتبی که در بین زخمی ها بیهوش افتاده بود و بعد ها توسط دایی های خود نجات یافت و درمان شد. بقیه همه قتل عام شدند و نقشه ی خود معاویه هم در زمان امام حسن مجتبی ع همین بود . به هر حال این منافقان و شیعه نمایان عراق و کوفه  بعد از جنایت کربلا دشمنی با بازماندگان امام حسن مجتبی ع از نسل حسن مثنی را  ادامه دادند و با یاری  نکردن فرزندان و نوادگان مجاهد و ظلم ستیز او باعث شدند  که آنها در قیام بر علیه بنی امیه و بنی عباس تنها بمانند و بی یاور و تنها مانند امام حسین ع شهید شوند. جنایت دیگر این شیعه نمایان عراق و به خصوص کوفه تحریفات گسترده ی  روایاتی از مهدویت بود که به روشنی بیان می کرد که مهدی موعود از نسل حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی بود .

چون این شیعه نمایان از یاران بسیار نزدیک امامان از نسل امام حسین ع بودند و منافقانه به آنها خود را نزدیک کرده بودند و تمام روایات امامان از نسل امان حسین را اول اینها دریافت و بین مردم نقل می کردند بنابراین با آن سابقه ی دشمنی و کینه که با امام حسن مجتبی ع و فرزندان و نوادگان او داشتند نمی توانستند قبول کنند که مهدی موعود حقیقی از نسل امان حسن مجتبی ع باشد این بود که ناجوانمردانه دست به تحریفات گسترده در این روایات زدند و مثلا هر جا امامان از نسل امام حسین بیان می کردند که مهدی موعود از نسل امام حسن مجتبی ع است که در آخر زمان متولد می شود آنها نام حسن را در روایات به حسین تغییر می  دادند و به این صورت  نسب واقعی مهدی موعود به کلی با انحراف کشانده شد . البته هرچند تعدادی کمی روایات مثلا در کتاب غیبت نعمانی و دیگر کتاب‌ها از دستبرد تحریف سالم ماندند و برای  روشنگری به نسل ما رسیدند . وآما انگیزه ی دیگر تحریف روایات مهدویت انگیزه مالی و دنیایی از  طرف تعدادی دنیا طلب بی اصل و نسب باز هم در عراق بود . به این ترتیب که زمانی که امام حسن عسکری ع رحلت کرد . تعداد زیادی شیعیان  عامی و اکثرا کم سواد از اقصا نقاط ایران و افعانستان و  دیگر نقاط به عشق دیدار با خاندان پیامبر وارد عراق شدند.  در این حال   چون این افراد  در آنجا غریب بودند  و آدرس دقیقی از محل اقامت خاندان امام حسن عسکری نداشتند    به هر کسی از مردم عراق برخورد می کردند  آدرس محل سکونت امام ر می پرسیدند و مسلم است در بین این افراد نیز همیشه تعدادی اراذل و اوباش و بی اصل و نسب و افراد فرصت طلب پیدا می سود که بخواهند مردم را فریب دهند و از آنها سو استفاده کنند . و وقتی این شیادان  مثلا از مسافران می پرسیدند برای چه می خواهید امام را ملاقات کنید آنها هم با ساده دلی جواب می دادند مقداری خمس و زکات و وجوهات شرعی داریم که می خواستیم مستقیما به دست امام برسانیم . در این حال این شیادان فرصت طلب طمع می کردند  و برای فریب به آنها می گفتند امام حسن عسکری به تازگی رحلت کرده و فرزند کوچکی از خود به نام محمد بن الحسن از خود به جا گذاشته ولی فرزند او غایب شده و هر کسی را به حضور خود قبول نمی کند بهتر است پول و وجوهات شرعی را به ما که نائب خاص او هستیم بدهید تا شخصا به آقا برسانیم  و به این صورت خودرا به عنوان نایب خاص امام به مردم ساده دل قالب می کردند. واین شیادان فرصت طلب نیز چهار نفر بودند که تمام ابن مدت مردم را سرکیسه می کردند و وقتی مردم از آنها سوال شرعی می کردند که از امام سوال کنند چون جواب را نمی دانستند به دروغ می گفتند که امام می فرماید : در مورد مسائلی سوال نکنید که اگر جواب آن را بدانید خوشتان نیاید و نفعی برایتان نداشته باشد و وقتی مردم  زیاد سوالات شرعی می پرسیدند و آنها جوابی نداشتند و از این همه سوال کلافه می شدند . وجوهات شرعی را خود می گرفتند و برای جواب این سوالات ،  مردم را به راویان حدیث امامان ارجاع می دادند و این روایت جعلی را درست کردند که امام  زمان در آخرین سفارش خود فرمود: و امادر  حوادث پیش آمده و مسائل شرعی جدید به راویان حدیث ما رجوع کنید که آنها حجت من بر شما هستند و من هم حجت خدا هستم  و به این صورت خود را از سوالات بسیار  شیعیان ساده دل خلاص می کردند . یعنی وجوهات را خود می گرفتند و سوالات شرعی را به راویان حدیث ارجاع می دادند شیادی از این بالاتر نمی شود.. البته اعقاب و آیندگان راویان حدیث نیز کم مارمولک نبوده اند و چیزی از شیادان گذشته کم ندارند و  در دوران معاصر تعدادی از آنها با سو استفاده از این حدیث قطعا جعلی که امام زمان فرموده در مسائل جدید به راویان حدیث ما رجوع کنید تئوری ولایت فقیه را با راهنمایی استعمار انگلیس که  در حوزه‌ های علوم دینی در ایران و عراق نفوذبسیار دارند به وجود آوردند البته هدف انگلیسی ها از ایجاد تئوری ولایت فقیه ایجاد یک حکومت مستبد با دیکتاتوری یک نفر  با ظاهر مذهبی بود که البته این یک نفر  هم باید از مزدورانی باشد که در جامعه ی دینی اسم و رسمی داشته باشد و در ضمن وابسته به استعمار انگلیس و دستگاه جاسوسی دجال باشد تا منافع انگلیس و دجال را در خاورمیانه تامین کند . و انگیزه ی آخوندهایی که این نظریه را با راهنمایی انگلیسی ها درست کردند نیز مسلما نفس اماره و قدرت طلبی و دنیاطلبی بوده که می خواستند به این شیوه بر جان و مال و ناموس مسلمین حاکمیت سیاسی پیدا کنند .به هر حال این این نظریه و تئوری کاملا باطل است چون با سنت اسلامی گذشتگان و مخصوصا سیره ی عملی اهل بیت پیامبر سازگاری ندارد و کاملا یک بدعت دینی و نقشه ی شیطانی است  .

اولین دلیل این است خود  اهل بیت دارای دو شان جدا از هم بوده اند یکی شان امامت که یک مقام و شان بلند معنوی است که فقط خداوند می تواند این مقام را به اهل بیت پیامبر بدهد و دیگر مقام سیاسی و حکومتی اهل بیت است که این شان یک مقام کاملا زمینی است و مردم باید امام را به حاکمیت سیاسی مسلمین قبول کنند همچنانکه امام علی هم در نهج البلاغه  می فرماید : که ای مردم  اگر  شما  برای قبول خلافت به سوی من نمی آمدید من امر خلافت را قبول نمی کردم  و این نشان می دهد که خلافت ائمه یک امر کاملا زمینی است که بستگی به خواست و رای مردم دارد و ربطی به آسمان ندارد و در زمان شهادت نیز وقتی یاران امام علی به او پیشنهاد کردند فرزندش امام حسن را جانشین خود برای خلافت معرفی کند فرمود من در مورد حسن با شما حرفی ندارم شما هرچه صلاح می دانید انجام دهید و این سخن امام علی نیز نشان می دهد  حاکمیت سیاسی مسلمین انتصابی و یا موروثی نیست و مردم باید حاکم خودرا انتخاب کنند . حال چگونه ممکن امام علی که حاضر نبود امام بعد از خود را حاکم سیاسی مسلمین منصوب کند . امام زمان بیاید و حاکمیت سیاسی مسلمین را به چند آخوند روایت گر احادیث  واگذار کند  آیا این امر منطقی و عقلانی و شرعی می باشد . چون تئوری ولایت فقیه بر این اساس است که در دوران غیبت حاکمیت سیاسی مسلمین بدون توجه به رای مردم به دست یک آخوند مجتهد می باشد . و این آخوند را هم نه مردم بلکه  چند هم قماش همان آخوند باید انتخاب کنند.   این چیزی جز بدعت و انحرافی بزرگ در حاکمیت سباسی  مسلمین نیست و  از این جاست که از اسلام که برای از بین بردن استبداد و دیکتاتوری آمده.  از بطن آن هیولای استبداد دینی را با این بدعت زاده می کنند . و بر عهده ی روشنفکران واقعی جهان اسلام است که با این بدعت های خطرناک مقابله کنند. حال در دوران ما به این علت است که شیادان دینی قدرت طلب که بر گرده ی مسلمین با فریب سوار شده اند فقط ترجیح بدهند که مهدی موعود عج فرزند بلافصل امام حسن عسکری باشد تا از نوادگان امام حسن مجتبی ع . چون اگر مهدی عج از نوادگان امام حسن مجتبی باشد و در زمان ما به دنیا بیاید که نان آنها آجر می شود و این نوع مهدی منافعی برای آنها ندارد و چا بسا  زیان هم دارد چون نمی توانند به بهانه ی غیبت فرزند امام حسن عسکری ، توسط روایات دروغ دم از جانشینی او بزنند و حاکمیت سیاسی را از نمایندگان واقعی مردم بگیرند و فاجعه درست زمانی برایشان آغاز می شود که امام مهدی حقیقی از نسل و نوادگان امام حسن مجتبی ع باشد که به صورت گمنام به دنیا آمده و از مخالفان سیاسی و عقیدتی آنها باشد و در فرصت مناسب بر علیه آنها با اذن الهی قیام کند و دمار از روزگار آنها برآورد. که این وعده ی خداست و خداوند خلاف وعده نمی کند. ان الله لایخلف المیعاد.

قبلا بیان کردیم که نهضت علامه خراسانی با توجه به روایات صحیح   با توجه به اهداف و مشخصات این نهضت اخیر در افعانستان و آسیای مرکزی  تا حد زیادی بحق می باشد و این خراسانی حرکتی مستقل از  سرویس های جاسوسی دجال غرب و کاملا اصیل و واقعی است.  ولی با کمال تاسف انحرافاتی نیز در فعالیت برخی مبلغان این نهضت دیده می شود که مسلم است ربطی به خود علامه ندارد و احتمال زیاد برخی از این مبلغان ، نفوذی دشمن در نهضت می باشند . ا‌ول اینکه برخی از مبلغان این نهضت برخلاف آیات صریح قرآن که می فرماید :  از نزد خود برای مردم حلال و حرام تعیین نکنید  . با کمال تاسف به نام علامه از نزد خود برای مردم حلال و حرام تازه می تراشند . خب این کار را آخوندهای منحرف و گمراه هم هم اکنون نیز  انجام می دهند  و کتاب می‌نویسند و برخلاف کلام خدا برای مردم حلال و حرام جدید می تراشند. پس این مبلغان با آخوندهای گمراه چه فرقی دارند. دوم آنکه  برخی از این مبلغان وقتی با آنها منطقی صحبت می کنی همه ی نهضت های دیگر را گمراه می دانند   و فقط خود را بحق می دانند در حالی که در روایات صحیح  برخی نهضت های دیگری هم مقارن ظهور بحق معرفی شده اند از جمله نهضت یمانی حقیقی از یمن (نه البته  احمد الحسن بصری کذاب در عراق)   که هدایت یافته ترین قیام معرفی شده و یا نهضت سید حسنی در گیلان  که آن هم نهضتی به حق در روایات معرفی شده . ولی برخی از  مبلغان خراسانی همه را باطل و دروغگو می دانند . سوم آنکه مبلغان خراسانی حاکمیت سیاسی اهل بیت را حاکمیتی اجباری از نزد خدا می دانند  و حقیقت غدیر  را به درستی درک نکرده اند . در حالی که در کتاب مثلث شیطانی  ثابت شده  که امامان خود به این امر معتقد نبودند و امام علی حاکمیت سیاسی و خلیفه شدن خود را امری کاملا زمینی و خواست مردم می داند. و بیان می کند اگر شما مرا خلیفه نمی خواستید من آن را نمی پذیرفتم ولی  یک شان دیگر اهل بیت ع شان امامت است که مقامی کاملا معنوی و آسمانی است و ربطی به مردم ندارد . مبلغان خرآسانی  مانند آخوندها هنوز این دوشان جدای اهل بیت را درست درک نکرده اند و به نوعی به استبداد دینی اعتقاد دارند.

ما قبلا در کتاب شناخت مهدی موعود حقیقی با دلایل کافی و محکم ثابت کردیم که مهدی موعود عج یک شخص امروزی است و در زمان مااز نسل امام حسن مجتبی ع به صورت گمنام به دنیا آمده. دراینجا بر طبق دلایل می خواهیم ثابت کنیم که او اکنون درست است که بسیار گمنام و ناشناخته بین مردم است ولی در برابر مسائل روز و مشکلات جامعه ی اسلامی ساکت و بی تفاوت نیست و حالت انفعالی ندارد بلکه اتفاقا مدتی است کار روشنگری و هدایت خودرا بر طبق تکلیف الهی البته نه با معرفی  خود  در فضای مجازی شروع کرده.  و دلایل ما علاوه بر وجود افراد کمی که مانند سید حسنی با وی در تماس هستند و پیامهای روشنگرانه ی دینی و سیاسی  اورا به منتظران و مؤمنان می رسانند . خود روایات صحیح اهل بیت پیامبر نیز در این مورد می باشند. مثلا شخصی از یاران امام صادق ع به او گفت ما قائم را چنان توصیف و معرفی می کنیم که احدی      جز ما اورا به این گونه توصیف نکرده است . امام صادق ع به او فرمود : نه به خدا قسم مگر اینکه او خود بیاید و در این مورد با مردم استدلال کند. خوب به این سخن امام صادق دقت کنید آیا این سخن امام صادق به این معنی است که قائم بعد از ظهور آشکار و ندای آسمانی در مورد حقانیت خود و معرفی خود با مردم استدلال می کند و سخن می گوید . این که منطقی نیست چون بعد از ندای آسمانی و ظهور آشکار بیشتر مردم به او ایمان می آورند و نیاز به اقامه ی دلیل برای معرفی خود به مردم نیست پس به این  دلیل این استدلال ات امام  باید قبل از ظهور آشکار و از طریق واسطه ها و فضای مجازی در زمان ما برای قانع کردن منکران و شناساندن صحیح مهدی موعود حقیقی به آنها باشد . مورد دیگر امام صادق می فرماید: قائم سه بار مردم را به سوی خود فرا می خواند . این سخن امام نیز به این معنی است که این سه بار خواندن و دعوت مردم به سوی خودش باید قبل از ظهور آشکار و از طریق واسطه ها و فضای مجازی باشد وگرنه بعد از ندای آسمانی و ظهور آشکار که نیازی به این دعوت های سه گانه نیست چون اکثر مردم با ندای آسمانی و معجزات و نشانه های دیگر به مهدی بودن او ایمان پیدا می کنند و نیاز به این دعوت های سه گانه نیست . به هر حال برای فهم معارف مهدوی به خصوص با توجه به شرایط زمان ما و امکانات موجود مانند اینترنت و فضای مجازی باید به کلام و روایات معصومین برای فهم صحیح تامل بیشتری کرد و نکته ی آخر اینکه تمام انبیا و مرسلین با توجه به شرایط و امکانات محیط زمان خود مردم را به سوی خود دعوت می کردند مثلا حصرت عیسی بر روی صخره های بیت المقدس مردم را خطاب و به سوی خویش  دعوت می کرد پیامبر اسلام ص در بازار مکه مردم را دعوت به سوی خود می کرد  و مهدی موعود عج نیز با توجه به شرایط و امکانات زمان خود یعنی فضای مجازی ایتدا سعی می کند با مردم ارتباط برقرار کند و پیام‌های خود را برساند و اولین مؤمنان او نیز ابتدا مسلما از طریق فضای مجازی که محدویت مکانی و زمانی ندارد با وی در ارتباط و  آشنا  خواهند شد و البته وقتی درجه ی ایمان آنها کامل شد از طریق ملاقات حضوری نیز امام را دیدار خواهند کرد. .اگر  ما به این درک برسیم که مهدی موعود بشری کاملا امروزی است و البته از نسل پیامبر اسلام که در زمان ما به دنیا آمده باور ارتباط با او از طریق فضای مجازی نیز کار چندان دشوار نخواهد بود وکاملا نیز منطقی است  . حتی ممکن است بسیاری از ما با او بارها در فضای مجازی ارتباط برقرار کرده ایم و در مورد مسائل دینی و مهدویت بحث و گفنگو هم به صورت چت کرده باشیم ولی این بصیرت را نداشته ایم که این شخصی که اکنون با ما سخن می گوید در واقع خود مهدی موعود عج می باشد که البته چون ظرفیت ایمان و باور لازم را در ما نمی بیند خودش را معرفی نمی کند ولی ممکن است در این میان در افراد خیلی کمی مانند سید حسنی این طرفیت ایمان را ببیند که خود را کم کم معرفی کند و از او بخواهد در صورت ایمان آوردن کامل بقیه ی مردم را نیز به این شناخت و باور در مورد او برساند و حتی کتاب‌هایی برای روشنگری در اختیار وی قرار دهد. بنابراین ظهور مهدی موعود عج مانند ظهور پیامبر اسلام ص کاملا یک امر طبیعی و خیلی ساده و کم کم بصورت طلوع خورشید در اول صبح است که کم کم قسمتی از آسمان مشرق روشن تر از قسمت‌های دیگر می شود و کم کم این روشنی به نقاط دیگر آسمان نیز گسترش می یابد و درموعد مقرر خود آفتاب از مشرق سر بر می آورد و آن زمان همان ظهور آشکار با ندای آسمانی خواهد بود .    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

 در مورد انواع حکومت‌ها از دیر باز اندیشمندان و فیلسوفان بزرگ در طول تاریخ هم بسیار تامل کرده اند و هم نظرات روشنگرانه ای بیان نموده اند . در مغرب زمین افلاطون اولین فیلسوفی بود که در  این مورد نظراتی بیان کرد . فلسفه ی سیاسی ارسطو بر این اساس بود که حاکمیت جامعه باید به دست یک قشر نخبه و دانشمند که همان فیلسوفان و دانشمندان است  قرار بگیرد  چون آنها از بقیه ی افراد جامعه داناترند و بهتر می توانند جامعه را اداره کنند  ولی شاگر برجسته ی وی ارسطو اینگونه نظری نداشت در واقع افلاطون فیلسوفی آرمانگرا بود و بیشتر به آن جامعه ی آرمانی و ایدآل که باید به وجود بیاید فکر می کرد و به همین دلیل معتقد به یک مدینه ی فاضله بود ودر این مورد مفصلا مطلب می نوشت ولی ارسطو برخلاف او فیلسوفی بیشتر واقع گرا بود و در فلسفه ی سیاسی خویش حاکمیت ها را به سه نوع حاکمیت تقسیم کرد که می تواند وجود داشته باشد ۱ _ حاکمیت یک نفر بر جامعه مانند پادشاه که از نظر وی اشکال این حاکمیت آن بود که ممکن بود به استبداد ختم شود مانند استبداد و زورگویی اکثر پادشاهان در طول تاریخ ۲_ نوع دوم حاکمیت از نظر ارسطو حاکمیت یک قشر خاص مانند حاکمیت طبقه ی کارگر و یا روحانیون بر جامعه می باشد که خطر این نوع  حاکمیت خودکامگی و سو استفاده از قدرت برای اهداف قشر خود می باشد که در عصر حاضر شاهد این خودکامگی در حکومت‌های کمونیستی که طبقه ی کارگر بر آنها حاکم است    مانند شوروی سابق و حاکمیت کره ی شمالی و صد البته برخی از حاکمیت های به ظاهر دینی که قشر خاصی حاکم هستند می باشیم ۳ _ نوع سوم حاکمیت از دیدگاه ارسطو  حاکمیت اکثریت بر اقلیت و یا همان جمهوری و یا به اصطلاح دموکراسی است که از نظر ارسطو خطر و اشکال این نوع حاکمیت به حاکمیت رسیدن اراذل و اوباش با استفاده از ثروت و یا فریب افکار عمومی می باشد که شاهد این نوع حکومت‌ها هم در برخی دموکراسی های غربی می باشیم که همواره ریاست جمهوری و سناتورهای  بی اخلاق و فاسد غالبا با اهرم ثروت و دستگاه تبلیغ رسانه که در اختیار دارند یک شبه به قدرت می رسند و هم مردم خود را فریب می دهند و هم جهان را برای منافع کثیف سیاسی اقتصادی خود به جنگ و فساد می کشانند. اینها از نظر ارسطو همان اراذل و اوباشی هستند که حاکمیت دموکراسی را تهدید می کنند یک نوع حاکمیت هم وجود دارد که نمی توان نام حاکمیت بر آن گذاشت و آن آنارشیسم یا بی حاکمیتی یا بی قانونی  در جامعه است که با عقل سلیم سازگار نیست . چون به قول امام علی حاکمیت حتی اگر ظالم هم باشد برای جامعه بهتر از بی قانونی و بی حاکمیتی است. چون بی نظمی  حیات کل جامعه را تهدید می کند  در تاریخ اسلام خوارج نهروان به نوعی باور به بی حاکم بودن جامعه یا به تعبیر امروز بی قانونی و آنارشیسم داشتند که با توجه به خطر آنها برای جامعه امام علی ع این جمله را فرمودند و شدیدا با آنها  برخورد نظامی کردند.   در یک دو قرن اخیر فلاسفه و اندیشمندانی چون مارکس و انگلس در  دنیای غرب     نظرات جدیدتری برای حاکمیت ارائه نمودند و تئوریسین مکتب کمونیسم در مقابل سرمایه داری شدند خلاصه یپ نظر مارکس که البته دوست او انگلس بیشتر نظرات او را به قشر دانشگاهی و مردم معرفی نمود این بود که تمام تلاش‌های بشر حتی طرز تفکر و دین و اخلاق وی منشا اقتصادی و مادی دارد و هر طبقه ای چه فقیر چه غنی با توجه به طبقه ی اقتصادی و میزان درآمد خود فکر می کند و زندگی می کند حتی دینداران و روحانیون دینی هم از دین در جامعه بیشتر اهداف مادی و اقتصادی دارند نه الهی و از دین به عنوان دکان و یک بنگاه اقتصادی به سود خود استفاده می کنند و در حقیقت اقتصاد زیر بنای جامعه  و دیگر مسائل جامعه روبنا و فرعی در جامعه محسوب می شوند. . او در کتاب معروف خود با نام  سرمایه   معایب و نقص های اقتصاد سرمایه داری را کاملا تشریح کرد  و معتقد بود که قشر سرمایه دار جامعه با زور و اهرم سرمایه و ثروت قشر کارگر و ضعیف جامعه را از نظر مالی استثمار می کنند و حق آنها را می خورند و روز به روز قدرتمندتر می شوند  و  البته حاکمیت سیاسی جامعه هم دردست آنهاست  وقشر کارگر روبه روز بیشتر استثمار و ضعیف می شوند بنا براین راه حلی که قشر کارگر و فقیر جامعه بتوانند حق خود را از قشر سرمایه دار که البته حاکم جامعه نیز می باشند  بگیرند تنها انقلاب ناگهانی و خشونت آمیز و خونین و شورش دربرابر طبقه ی حاکم است تا قدرت را از آنها بگیرند و منابع و ثروت را به تساوی بین افراد جامعه تقسیم کنند بنابراین باید قدرت در دست طبقه ی کارگر باشد  و بر این اساس بعد از مارکس انقلابات کمونیستی بر علیه سرمایه داری در شرق اروپا و روسیه و چین و دیگر کشورها آغاز شد. .

البته نظران  کارل مارکس در دنیای غرب بر علیه سرمایه داری به دو شکل دنبال شد در اروپای غربی و آمریکا برای مهار زیاده خواهی سرمایه داران  مکتب سوسیال دموکرات به وجود آمد که هدف آن بود که کارگران و قشر فقیر جامعه به تدریج و از طریق مبارزات مدنی و آرام حق خود را از سرمایه داران بگیرند و در شاخه ی دیگر  در  شرق اروپا مکتب مارکسیسم کمونیسم رواج یافت  و انقلابات کمونیستی به وقوع پیوست  که معتقد بودند فقط با انقلاب خونین و خشونت بار و به یکباره باید کارگران و مردم فقیر حق خودرا از سرمایه داران بگیرند و به همین علت هم نماد پرچم این کشورهای کمونیستی قرمز و به رنگ خون که نماد انقلاب خونین است می باشد . حال در اینجا نظر اسلام در اینجا در  مورد نوع حاکمیت بیان می شود .نظر درست و واقع بینانه و جامع اسلام البته اگر  درست توسط باورمندان و اندیشمندان دنیای اسلام درک شود در عین اینکه نظر دیگری است جامعیتی دارد که شامل آن مکاتب سیاسی دیگر  نیز هست و درعین حال اشکالات آنها را نیز برطرف می کند . از دیدگاه قرآن انسان موجودی است که اگر با عبادات و نیایش به درگاه الهی روحش پالایش و پاک و تقویت نشود به ناچار طغیان می کند و موازین اخلاقی و انسانی را زیر پا می گذارد و نه تنها از نظر  اخلاقی فاسد می شود بلکه در صورت داشتن قدرت و احساس بی نیازی به هم نوع خود برای رسیدن به امیال شهوانی و ثروت و قدرت ظلم می کند و به تعبیر خداوند مانند فرعون طغیان می کند . براین اساس تنها کسی لیاقت حاکمیت جامعه ی  بشری را دارد که فردی خاص از اولیای الهی باشد که لا نماز و عبادات مرتبا با مبدا هستی در تماس و ارتباط باشد و چنین شخصی نیز نه تنها اخلاقش هیچگاه فاسد نمی شود بلکه در صورت حاکمیت و قدرت یافتن بر کل جامعه ی بشری با وجود  قدرت و مکنت بسیار هیچگاه از حدود اخلاقی و الهی به واسطه ارتباط ویژه با خدا بیرون نمی رود و هیچگاه به مردم ظلم نمی کند  بنابراین فقط چنین شخص صالحی لایق حاکمیت  جامعه ی بشری را دارد  این شخص امام  یا انسان کامل است . ولی باید گفت انسان‌ها قادر به شناسایی چنین شخصی نیستند و فقط خدا قادر است چنین شخصی را به مقام امامت برساند نه مردم در اینجا سخن از حاکمیت سیاسی نیست بلکه امامت به معنی یک مقام بلند معنوی است . خب مسلما خداوند در این مورد نظر خود را در  کتاب‌های آسمانی مخصوصا قرآن کریم بیان کرده و بیان کرده که فقط افراد صالح از نسل حضرت ابراهیم به مقام امامت رسیده اند . البته خود اراده و خواست  خدا نیز بر این قرار گرفته که این امامان خلیفه ی او و حاکم کره ی زمین باشند چون در قرآن می فرماید : ای داود ما تورا خلیفه ی خود در زمین گردانیدیم   البته در مورد اهل بیت از نسل پیامبر  نیز پیامبر اسلام صراحتا می فرماید که دوازدهمین امام از نسل من خلیفه الله و حاکم زمین می باشد . با این مقدمات دیگر شکی باقی نمی ماند   که حاکمیت و خلیفه الله بودن مهدی موعود خواست خداست ولی باید تذکر داد که خدا این حاکمیت را به هیچ وجه نمی خواهد به زور به مردم  قالب و تحمیل کند چون اصولا در دین الهی اجباری نیست بلکه خواست او این است که مردم خود به این بلوغ فکری و سیاسی و بصیرت دینی برسند که فقط مهدی خلیفه الله است و لیاقت حاکمیت بر آنها را دارد نه کسانی دیگر چون فهم و توانایی این کار را ندارند و تجربه ی حاکمیت های بشری هم در طی قرون گذشته نشان می دهد که هرگاه شخصی صالح از اولیای الهی چون حضرت سلیمان و با داوود و یا کورش حاکم آنها بوده مردم طعم عدالت را کشیده اند و هرگاه غیر از آنها بوده  ظلم و بی عدالتی جامعه را نابود ساخته . ولی مسلم است امام مهدی عج هرچند دارای توانایی بسیار می  باشد نمی تواند به تنهایی جامعه ی بشری را اداره کند و مانند هر حاکم نیاز به یک اکیپ و گروه شایسته و نخبه از مشاوران و وزرای نخبه می باشد که آنها را نیز جز خدا قادر به شناسایی و جمع آوری از سراسر دنیا نیست که این گروه صالحان نیز همان ۳۱۳ نفر یاران خاص او برای اداره ی جهان می باشند که بر طبق روایات در یک شب و یا مدت کوتاهی آنها را هنگام قیام و ظهور در  نزد او جمع می کند.ولی تکلیف مردم مثل تشکیل هر حاکمیتی حمایت عمومی ازین حاکمیت است تا شکل و استحکام لازم را پیدا کند بنابراین مردم باید در حال حاضر فقط زمینه ساز این حاکمیت باشند.. این نوع حاکمیت الهی صفات دیگر مکاتب سیاسی را در خود جمع نموده است . اولا از جهتی می توان گفت حاکمیت   یک نفر است و دوم آنکه به نوعی حاکمیت یک قشر نیز هست که ارسطو به آنها اشاره کرده و همان گروه صالحان  وزرای مهدی می باشند و نیز حاکمیت نخبگان علمی می باشد چون این ۳۱۳ نفر از دانشمندترین انسانهای کره ی  زمین  هستند که افلاطون نیز بر آن تاکید می کرد از طرفی این حاکمیت را اکثریت مردم کره ی زمین  به قدرت می رسانند پس حاکمیت اکثریت و جمهوری و دموکراسی نیز هست  و چون ثروت را به عدالت و مساوی بین مردم تقسیم می کند و یک جامعه ی بدون طبقه به وجود می آورد شبیه به آرمان‌های مارکسیستی نیز  هست  و در پایان باید گفت در عین حال اشکالات این مکاتب را نیز ندارد چون حاکمیت فردی و یا قشری این مکاتب به علت فقر معنویت و نداشتن ارتباط با خدا زود فاسد می شود و به مردم ظلم می کند ولی این حاکمیت انسان کامل که حاکمیت الهی است فاسد شدنی نیست و هیچگاه به مردم ظلم نمی کند .

یکی از شخصیت های منفی و مشهور مقارن ظهور مهدی موعود عج  شخصی بسیار منفور  و  پلید و جنایتکار با عنوان سفیانی است که   مقارن ظهور مهدی عج  در شام یا همون سوریه از وادی یابس یا بیابان خشک در اردن  شورش می کند و پس از تصرف مناطق پنجگانه ی شام به تصریح روایات  مثل دمشق ؛ اردن، حمص ، قنسرین و فلسطین بر این مناطق حاکم می شود و پایتخت خود را به روایتی از دمشق به رمله ی فلسطین  منتقل می کند . سپس به عراق حمله می کند و دست به کشتار عظیمی از شیعیان در آنجا بخصوص کوفه می زند. و سپس سپاهی به مدینه می فرستد و در آنجا نیز  پس از کشتار شیعیان این سپاه به طرف مکه حرکت می کند که در بین مکه و مدینه سپاه او به صورت معجزه آسایی به زمین فرو می رود الیته سپاهی هم به طرف خراسان یا ایران می فرستد . ولی پس از فرو رفتن قسمت اعظم سپاهیان او در بیدا حجاز خراسانی از ایران و یمانی از یمن با لشکریانی  عظیم به او هجوم می آورند و باقیمانده ی سپاه اورا شکست می دهند و خود سفیانی بعد ها در حوالی شام توسط سپاه امام مهدی به قتل می رسد. گرچه در روایات نام‌هایی نیز به وی نسبت داده اند مثل عثمان بن عنبسه و یا حرب بن عنبسه ولی به احتمال زیاد این اسامی حالت نمادین داشته باشند چون معمولا نام‌ها اصلی شخصیت های موثر  آخر زمانی مثل  یمانی و خراسانی نیز در روایات بنا بر مصالحی  مشخصا ذکر نشده  البته شاید در مورد سفیانی استثنا وجود داشته باشد و امامان برای شناسایی بیشتر وی از طرف شیعیان نام اصلی وی را نیز ذکر کرده اند. در روایات بیان شده که سفیانی متنصر است یعنی از مسلمانانی است که تازه  مسیحی شده و صلیب به گردن دارد و از  روم یا همان غرب تازه به  شام آمده است شاید هم این جملات مفهوم کنایی داشته باشند و منظور این  باشد که سفیانی عامل و مزدور دجال غرب است البته این که سفیانی مانند داعش مزدور و عامل سرویس های جاسوسی غرب برای مقابله با شیعیان و تخریب کشورهای اسلامی است شکی وجود ندارد. و بخاطر همین زمانی که سفیانی توسط امام مهدی شکست می خورد و به قتل می رسد دنیای غرب احساس خطر می کند و به مرزهای مسلمین از دریای مدیترانه هجوم می آورد.شکل ظاهری او در روایات به صورت مردی چهارشونه با  صورت سرخ و پوستی سفید و موهایی بور و چشمانی زاغ توصیف شده که صورتی ناصاف و ابله گون دارد .  با این ابتدا  برای فریب مردم تظاهر به دیانت می کند ولی مردی بسیار بی رحم و پست فطرت می باشد  که هرگز مکه و مدینه را ندیده . این مشخصات سفیانی است برای شناسایی او در زمان شورش از طرف منتظران واقعی و جنگیدن باوی . ولی آیا اکنون چنین شخصی به دنیا آمده و موجود است باید گفت بله به این دلیل که با دلایلی که قبلا گفتیم مهدی  موعود اکنون چند دهه است که به دنیا آمده و خراسانی  نیز حرکت خود را از ناحیه ی افعانستان و آسیای مرکزی شروع کرده پس به ناچار باید که دشمن اصلی آنها نیز اکنون به دنیا آمده و حضور فیزیکی در حوالی شام یا اردن داشته باشد ولی ممکن است سرویس های جاسوسی غرب تا کنون به دلایل امنیتی اورا مخفی نگاه داشته باشند تا شخصیتی شناخته شده نباشد ولی به زودی حرکت خود را شروع می کند. و می توان با مشخصات یاد شده وی را به خوبی شناخت .

یکی از نشانه های حتمی ظهور که در روایات اهل بیت ع  بسیار بر آن تاکید شده قیام شخصی با عنوان یمانی از کشور یمن مقارن با شورش سفیانی در شام و نیز مقارن با ظهور مهدی عج می باشد . در مورد مشخصات دقیق یمانی یعنی نام و نسب او و جزئیات قیام او بنابر مصالحی که اهل بیت آن را در نظر داشتند اطلاعات زیادی در روایات نیامده چون همانطور که می دانیم  قیام یمانی یک حرکت نظامی برای مقابله با سفیانی است که مزدور  غرب می باشد و امامان بر طبق حکمت الهی می دانستند که نباید جزئیات این قیام را از قبل فاش کنند چون در آینده سرویس های جاسوسی دجال و غرب مسلما از  این اطلاعات برای جلوگیری از قیام یمانی سو استفاده خواهند کرد بنابراین روایات مربوط به یمانی به گونه ای بیان شده که در عین اینکه برای منتظران و مسلمین روشنگر می باشند و باعث می شوند مردم یمانی حقیقی را شناسایی کنند و به یاری او بشتابند و تکلیف منتظران در برابر قیام یمانی روشن شود در عین حال این اطلاعات به گونه ای است که بسیار کلی می باشد و دشمنان و یا سرویس های جاسوسی دجال چندان استفاده ای  ازین اطلاعات ندارند . و درنهایت  از این قیام ناگهانی غافلگیر خواهند شد . و اما مشخصات کلی یمانی برای شناخت او در روایات : امام صادق ع در این  مورد تاکید دارد که قیام یمانی درست همزمان با شورش سفیانی در شام خواهد بود و یکی از پنج نشانه ی حتمی ظهور چون قیام خراسانی، شورش سفیانی ، ندای آسمانی، خسف بیدا یعنی فرورفتن زمین در بیدا حجاز خواهد بود . پس قیام یمانی ازین جهت بسیار پر اهمیت است و نشانه ی یمانی حقیقی نیز این است که قیام او از شهر صنعای یمن و در ست همزمان با شورش سفیانی از شام خواهد بود یعنی با شورش سفیانی ما قادر به شناسایی یمانی و بحق بودن قیام او خواهیم بود ولی قبل از آن امکان ندارد . پس ازین دو نشانه مشخص می شود که ادعای کسانی چون احمد الحسن بصری یا همان احمد اسماعیل گاطع  از بصره ی عراق مبنی بر اینکه او یمانی موعود است کذب محض می باشد چون یمانی بزرگ و حقیقی در روایات اهل بیت از یمن قیام می کند نه از عراق و بصره . روایات دیگری نیز در مورد یمانی موعود آمده از جمله اینکه امام باقر می فرماید : پرچم یمانی هدایت یافته ترین پرچم در زمان قیام مهدی عج خواهد بود و یا این روایت که هرکس از یمانی، زمان قیام اطاعت نکند و با او مخالفت کند جایگاهش در جهنم است  چون یمانی شمارا به سوی صاحبتان  یعنی امام مهدی عج دعوت می کند. بهر حال نقش یمانی در روایات این است که زمانی که سفیانی در شام شورش کرد و عراق را نیز تصرف کرد یمانی به همراه لشکر خراسانی به عراق هجوم می آورند و باقیمانده ی لشکر سفیانی را که از خسف بیدا در حجاز به عراق برگشته اند را نابود می کنند و با لشکر خراسانی و امام مهدی عج به سوی بیت المقدس حرکت می کنند . . حال ممکن این  پرسش مطرح شود که اکنون این حرکت حوثی های یمن همان قیام یمانی است . در این مورد نمی توان این امر را فعلا تایید کرد چون شناسایی قیام یمانی حقیقی زمانی ممکن است که سفیانی در شأم شورس کند و تا عراق را نیز تصرف کند ودر آن زمان قیام شخص یمانی را در یمن در صورتی که مخالف سفیانی است و قصد حمله به اورا داشته باشد می توان بصورت قاطع تشخیص داد و به یاری او شتافت ولی در حال حاَضر نمی توان شتابزده اقدام به یاری این نهضت و حرکت در یمن نمود  این امکان نیز وجود دارد که یمانی واقعی بعد ها از میان همین حوثی های یمن  قیام و اعلام وجود کند و رهبری سیاسی آنها را به دست گیرد و به مقابله با شورش سفیانی بپردازد .در آن صورت شناسایی او کار چندان مشکلی نخواهد بود.