نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۱۶۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام_مهدی» ثبت شده است

تولی و تبری همانطور که می دانیم از فروع دین می باشد . تولی در لغت به معنی دوستی و تبری در لغت به معنی بیزاری از کسی می باشد. واما فلسفه ی این دوستی و بیزاری در اسلام چه چیزی می تواند باشد؟ گفتیم که هر کدام از احکام قرآنی و اسلامی حکمت و فلسفه ای دارد. تولی و تبری به یک اصل روان شناسی  و اصول علم اخلاق بر می گردد که بیان می کند  .  همنشین خوب و یا بد بر انسان خواه ناخواه تاثیر سو و بد دارد.  به این معنی که انسان اگر در کنار یک انسان فاسد از نطر اخلاقی و عقیدتی قرار بگیرد و مدتی همصحبت و همنشین وی شود خواه ناخواه اخلاق فاسد آن شخص و عادات و رذیلتهای درونی شخص فاسد در  وی اثر خواهد کرد و اورا نیز فاسد می کند حتی اگر آن شخص با اراده نخواهد عقاید و عادت همنشین فاسد خود را قبول کند به ناچار آن عادات و رذیلتهای بد درونی آن شخص در وی اثر بد می گذارد حتی اگر یک کلام نیز با آن شخص فاسد سخن نگوید و مرتبا  گفتارش را انکار کند و فقط در کنارش بنشیند. علمای علم اخلاق و پیشوایان دینی مثالی خوب در این مورد آورده اند تا قضیه به ذهن نزدیکتر شود و فرموده اند: مثل همنشین بد و فاسد مانند مردار است که اگر کسی در کنار آن قرار بگیرد اگر نیز دست به مردار نزند بوی بد مردار در او نیز اثر می کند و وقتی از مردار جدا شود بدنش بوی بد می گیرد و مثل همنشین و دوست خوب مانند عطار است که اگر در کنار او قرار بگیری اگر نیز دست به عطرهای وی نزنی و ازو عطر هم نخری و به بدنت نزنی باز همان همنشینی با وی باعث می شود که بوی بدن تو هم خوش و عطرآگین شود . ازین جهت در دین اسلام هم مسئله تولی و تبری یعنی دوستی و همنشینی با دوستان خدا و دوری و بیزاری و عدم هم نشینی و هم صحبتی با آنها توصیه ی فراوان شده حتی اگر این دشمن خدا از نزدیکان تو باشد . چنانکه حضرت ابراهیم از آزر و هم نشینی با او کناره گرفت گرچه آزر نیز ابراهیم را از خود راند ولی حضرت ابراهیم هم خود دوست داشت از وی جدا شود چون تمایلی به مصاحبت با یک مشرک و کافر که عقایدش فاسد بود را نداشت هرچند از نزدیکان او باشد . در قرآن کریم برخی موارد وقتی بیان میکند از رجس یعنی پلیدی هجرت و دوری کن برخی  موارد مقصود همنشین فاسد و بد می باشد. به قول مولانا : تا می توانی می گریز از یار بد     یار بد بدتر بود از مار بد        مار بد تنها تورا بر جان زند       یار بد بر دین و بر ایمان زند       و یا سعدی در اواخر آن شعر معروف خویش در مورد تاثیر همنشین خوب می فرماید:  کمال همنشین در من اثر کرد         وگرنه من همان خاکم که هستم . در قرآن کریم می فرماید: برخی از جهنمی ها ازشدت  پشیمانی می گویند: ای کاش فلانی را دوست خود در دنیا نمی گرفتم چون او باعث گمراهی من شد. با کمال تاسف اکنون نیز با گسترش ارتباطات به خصوص با رسانه های جمعی و مجازی بسیاری از مؤمنان و  نوجوانان خام و کم تجربه که مسلمان زاده نیز می باشند از طریق دوستان و همنشینان بد گمراه و فاسد و بی دین می شوند و ما باید در این مورد مواظب ارتباطات و دوستی های خود و فرزندانمان باشیم تا به عواقب شوم دنیوی و اخروی گرفتار نشویم.    

از بدان دور  شو که صحبت بد      گرچه پاکی تورا پلید کن     آفتابی به این بزرگی را          تکه ای ابر ناپدید کند. 

 

پیر پیمانه کش ما که روانش خوش باد       گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان

در ادامه ی روشنگری های دینی امام بواسطه ی سید حسنی فلسفه ی روزه داری در اسلام از نظر امام بیان می شود . هر کدام از احکام و دستورات قرآنی و اسلامی فلسفه یا حکمت خاصی دارد   و با عقل انسانی سلزگار است . ولی ممکن است عقل انسانهای عادی نتواند فلسفه ی آنها را به درستی دریابد و آنها را از روی جهل انکار کند.  روزه و روزه داری نیز  یکی از این احکام دینی است در فلسفه ی روزه باید به دو بعد جسمانی و روحانی انسان توجه کرد چون از نظر شرع و حتی برخی فلاسفه انسان موجودی دارای بعد جسم و روح است ‌ بعد جسمانی که مربوط به عالم ماده و دارای ترکیبات زمینی است و بعد روحانی او جنبه ی آسمانی و مربوط به خدا و عالم خداوندی و مجردات است . جالب است که این دو بعد حالتی مخصوص و معکوس در برابر هم دارند یعنی اگر به عللی  چون بیماری و یا کم اشتهایی و زجر و سختی و فعالیت زیاد، بعد جسمانی انسان ضعیف گردد  در مقابل بعد روحانی انسان قوی تر و   نیرومندتر از جسم می شود واگر بر اثر زیاد خوردن غذاهای مقوی و پرخوری و اشتغال زیاد به امور  مادی  و  ترک کارهای معنوی چون عبادت   و فعالیت  کم و یا ترک تفکر و علم جویی  و عدم توجه به انواع هنر '،جسم انسان تقویت شود و انرژی اضافی در آن جمع گردد روح انسان در مقابل ضعیفتر می گردد و انسان دیگر  گرایشی به عبادت  و هنر و علم  جویی و کارهای معنوی ندارد. این خواص جسم و روح آدمی است . حال حکمت و فلسفه ی روزه  این است که حالت جسم و روح انسان را مهندسی و مدیریت می کند و در یک ماه از سال که همان ماه رمضان است انسان به اختیار خویش از خوردن  و  آشامیدن و اعمال شهوانی و مادی در طول روز کم می کند تا با حالت اختیاری و هدف دار جسمش را در طی یک ماه در مقابل روح تضعیف کند و وقتی جسم انسان به این صورت  در مقابل روح موقتا ضعیف شد . روح انسان  خود بخود تقویت می شود  و انسان ناخودآگاه به اشتغال به کارهای معنوی  چون نماز و دعا و ذکر  خدا و حتی علم و حقیقت  جویی و کارهای هنری گرایش پیدا می کند و در واقع روح برای یک ماه از قید تعلقات مادی جسم رهایی می یابد و به معنویات گرایش پیدا می کند و این روح رهایی یافته از قید جسم خواهان ملاقات با خدا و گفتگو با او می گردد .و ازین جهت در روایات  پیامبر اسلام ص در این مورد می فرماید: شما در این ماه به میهمانی خدا دعوت می شوید. این  آمادگی روحی انسان در  شب های قدر  به اوج می رسد چون پس از تقریبا ۲۰ روز جسم انسان دیگر بسیار ضعیف شده و روح انسان بسیار تقویت شده و کاملا برای کارهای معنوی آمادگی دارد. بخاطر این فواید  معنوی برای انسان،  روزه در ماه رمضان بر مسلمین واجب شده و این زمان'، فرصت استثنایی برای کارهای معنوی می باشد و برای همین نیز قرآن در ماه رمضان و شب قدر نازل شده چون آمادگی روحی و معنوی پیامبر اسلام در آن  زمان و شب به اوج خود رسیده بود و ظرفیت دریافت وحی را پیدا کرده بود. و این فرصت  نیز بر اثر روزه داری برای دیگر انسان‌ها در شب قدر نیز هست که عطیه های معنوی از طرف خداوند دریافت کنند حال ممکن است این عطیه ها یک اثر هنری فاخر و یا یک حقیقت و قانون علمی و موارد دیگر باشد که بر اساس استعدادهای هر انسانی  به روح و جانش  از طرف خدا الهام می گردد.   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود

در کتاب فرقان به عنوان یک خبر غیبی به صراحت بیان شده که به زودی آمریکا از خلیج فارس به ایران حمله ور می شود و این هجوم درست مصادف و همزمان با ظهور و قیام مهدی موعود از شمال ایران خواهد بود در این حال مردم ایران به دو گروه تقسیم خواهند شد یک گروه  مهدی عج را تصدیق و گروهی دیگر او ا شدیدا تکذیب می کنند این هجوم در آینده  ی نه چندان دور اتفاق خواهد افتاد یعنی این هجوم اگر ظرف دو سه سال آینده و همزمان با مرگ رهبر فعلی حاکمیت ایران اتفاق بیفتد نیز چندان غیر منتظره نخواهد بود . اما  پرسش اینجاست که چرا آمریکا درست  در این مقطع زمانی به دستور مستقیم دجال یا حاکمیت واحد جهانی  به ایران حمله خواهد کرد و مثلا این هجوم در ده یا بیست سال گذشته صورت نگرفت . در پایان جنگ ایران و عراق که حاکمیت ایران در ضعیفترین حالت خود بود بطوری که نیروهای عراقی دوباره تا نزدیکی های اهواز وارد کشور شده بودند و حتی مجاهدین و طرفداران رجوی نیز هجوم خود را از شمال غرب آغاز کرده بودند پس چرا آمریکا نه تنها در این زمان از خلیج فارس حمله نکرد بلکه حتی به  نیروهای عراقی هم که به پذیرش صلح ایران توجه نمی کردند و بی محابا به کشور هجوم می آوردند اولتیماتوم داد که بیش ازین جلوتر نیایند. و جنگ ایران و عراق متوقف شد .در این مورد باید گفت که تمام حاکمیت ها ی جهانی و ابرقدرتها تحت نفوذ و تسلط کامل دجال یا نظام سلطه ی جهانی هستند  و بدون اجازه و چراغ سبز آن به هیچ وجه اقدام نظامی و یا سیاسی که منجر به تغییر و تحولی در مناطق مختلف جهان شود انجام نمی دهند و از این جهت ارتش و دولت آمریکا نیز به هیچ وجه نمی تواند بدون اذن و اجازه ی این حاکمیت واحد جهانی اقدامی خودسر انجام دهد وگر نه بلافاصله اگر رئیس جمهور آمریکا و یا هر قدرت دیگر در جهان اقدامی برخلاف دستورات و سیاست‌های  جهانی دجال انجام دهد با روشی مانند کندی رییس جمهور اسبق آمریکا یا  حدف و ترور می شود و یا مانند کارتر و ترامپ از ادامه ی ریاست جمهوری آنها در دوره ی دوم جلوگیری می شود اگر چه طرفداران بسیاری هم در کشور داشته باشند. در سایر کشورها هم سیاست دجال درست به همین صورت می باشد توجه  کنید به روند به قدرت رساندن و سقوط صدام و رضا شاه و پسرش و قذافی،  خوب توجه کنید تا حقیقت را در یابید در هر صورت دجال با رهبران و صاحب منصبان در کشورها مانند مهره ی شطرنج بازی می کند برخی را بنابر سیاست‌هایش یک شبه به قدرت می رساند و برخی را یک شبه حذف می کند  و توانایی چنین کاری را هم دارد. واما پرسش اینجاست که علت حمله ی  آمریکا به ایران در این مقطع زمانی مورد اشاره چیست ؟ در توضیح باید گفت : که حاکمیت فعلی ایران از سال سه سال بعد از انقلاب ۵۷ کاملا تحت نفود و تسلط و کنترل دجال جهانی قرار گرفت و سران اصلی و مستقل و متعهد انقلاب چون مرحوم طالقانی و شهید مطهری و بهشتی و رجایی و باهنر و قطب زاده و بازرگان و بنی صدر یا ترور و اعدام شدند یا خانه نشین و زندانی یا تبعید و فراری شدند و دجال از سال ۶۰ مزدوران دست نشانده و بله قربان گوی خود را چون هاشمی رفسنجانی ، ری شهری ،جنتی و دیگران  را حاکم بر کشور و انقلاب کرد و بلافاصله بمب گذاری ها و ترورها متوقف گردید و دجال و سرویس های جاسوسی وابسته به او از روسیه و انگلیس و اسرائیل تمام تلاش خود را برای محافظت از جان مزدوران دست نشانده ی خود در کشور به کار گرفتند و هر گاه خطر و جنبش مستقل مردمی آغاز شد سران آن را شناسایی و نابود کردند . ولی بعد از چهل و اندی سال این نظام سلطه احساس می کند که دیگر نمی تواند  حاکمیت دست نشانده ی خود را در ایران بیش ازین حفظ و ابقا کند چون نارضایتی های مردمی به اوج خود رسیده و عمومی گشته و بیم آن می رود که با انقلابی ناگهانی و عمومی و مستقل از تحریکات دجال مردم حاکمیت را ساقط و صالحان و نخبگان سیاسی و مستقل و متعهد ایرانی را به قدرت برسانند  و این حاکمیت مستقل دیگر نوکر دجال جهانی نباشد از طرفی دجال مشاهده می کند  که بر طبق روایات اسلامی و مهدویت نشانه های ظهور منجی ک حاکمیت جهانی دجال را تهدید می کند نیز   آشکار شده ازین جهت می خواهد پیش دستی کند و قبل از وقوع قیام منجی و انقلاب مستقل مردمی با یک هجوم گسترده حاکمیت دست نشانده ی خودرا که تاریخ مصرف آن گذشته به ظاهر ساقط کند و دوباره یک حاکمیت دست نشانده و نوکر را که قبلا در خارج مرزها آماده کرده مانند لائیک های جمهوری خواه و یا سلطنت طلبان را جایگزین این حاکمیت دست نشانده ی قبلی کند و باز این حاکمیت دست نشانده  را  حاکمیت مردمی و صالح و ایده آل و آرمانی به مردم ایران معرفی کند .

غافل ازین که دیگر مردم ایران با روشنگری های  مهدوی بیدار شده اند و دست دجال برای آنها رو شده و اجازه ی چنین کاری را به وی نمی دهند و خود با قیام سراسری به رهبری مهدی موعود حقیقی و به یاری خراسانی حقیقی این حاکمیت دست نشانده را نابود و دولت  حق و عدالت صالحان و نخبگان علمی  را بر سر کار می آورند و کم کم  تمام مردم دنیا از  خواب غفلت بیدار و تمام حاکمیتهای دست نشانده ی دجال در جهان را با قیام سراسری ساقط می کنند و خود سرنوشت خویش را به دست می گیرند و حکومت صالحان را در جهان بر سر کار می آورند.  بنابراین بهترین کار در  مقطع فعلی روشنگری های سیاسی ، دینی و نیز روشنگری در  مورد مهدویت و اهداف قیام  منجی می باشد و نهضت سید حسنی درست در جهت همین اهداف متعالی می باشد.   سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

یکی   از موارد غیر متعارف کار اخوندها یا امامان گمراه در عصر حاضر طرز لباس پوشیدن عجیب و غریب آنهاست که با مردم دیگر و همه خلق خدا تفاوت دارد و یک پوشش کاملا قدیمی و ۱۴۰۰ ساله و مرتجعانه می باشد در واقع لباس اخوندها هم نشان و نمادی از افکار عقب مانده و قدیمی آنهاست و وقتی از آنها سوال می کنی این چه طرز لباس پوشیدن در عصر حاضر است؟ با اعتماد نفس ابلهانه و سفیهانه از روی یک غرور شیطانی گردن راست می کنند و جواب می دهند . بله این لباس سنت رسول الله است و این عمامه هم عمامه ی رسول الله است . آیا این ادعای آنها واقعا صحیح است ؟ مسلما مانند دیگر  ادعاهای آنها خیر .چون اینها حتی معنی صحیج سنت رسول الله را نفهمیده‌اند چون آنقدر فهمیم و باهوش هم نیستند چون سنت از نظر لغوی و معنا یعنی راه روش کسی در زندگی و باید گفت سنت و روش رسول خدا در لباس پوشیدن هیچ شباهتی به این اخوندها ندارد بخاطر اینکه لباسی که پیامبر خدا می پوشید. لباس رایج و عادی اعراب آن زمان در مکه و اطراف آن بود و اگر روش و سنت  پیامبر  مانند آخوندهای زمان ما بود باید طرز لباس پوشیدنش مانند جدش ابراهیم ع و مردم زمان او یعنی تقریبا ۲۵۰۰ سال پیش از پیامبر اسلام می بود  که مسلما لباسی متفاوت با اعراب مکه در ۱۴۰۰ سال پیش بود ولی چون روش و سنت پیامبر به این صورت بود که چون وی مردی بود که سعی می کرد فرزند زمان خودش باشد و به قولی امروزی بود روش و سنت  لباس پوشیدنش نیز مانند مردم زمان خودش و مردم عادی بود تا فرق ظاهری با دیگر مردم نداشته باشد و مردم با او احساس نزدیکی بیشتری کنند . یعنی باید گفت اگر اکنون پیامبر اسلام در زمان ما زنده بود درست مانند مردم شیک پوش زمان ما  با لباس امروزی مثلا کت و شلوار شیک و احتمالا کراوات اتو کشیده بین مردم ظاهر می شد نه لباس  آخوند های امروزی و حتی طرز فکرش نیز با  وجود داشتن ایمان و رعایت شعائر اسلامی کاملا متجددانه و مدرن و امروزی بود . و فرزند زمان خودش بود بلکه افکارش از زمان خودش نیز جلوتر و جدیدتر بود . و روش مهدی موعود نیز در افکار و گفتار و ظاهر لباس نیز درست به همین صورت است چون وی انسانی باایمان و در عین حال متجدد و مدرن و امروزی می باشد نه انسانی با افکار و ظاهر عصر حجر و ازین جهت پیامبر ص در مورد او می  فرماید: مهدی از فرزندان من است و هیچگاه از سنت من تخطی نمی کند.   امام علی ع در مورد او می فرماید : او شبیه ترین مردم به پیامبر اسلام ص  می باشد.     سلام بر  کسی که پیرو هدایت شود.

قبلا در گفتارهای پیشین بیان کردیم که یکی از آفت های بزرگ جوامع اسلامی در عصر کنونی تقلید کورکورانه است . و همین تقلید کورکورانه باعث شده که مردم کمتر به دنبال تفکر و تحقیق شخصی برای درک حقایق جهان آفرینش و دین باشند و تولید علم در این کشورها  به کلی متوقف شود و جهان اسلام از قافله ی علم عقب بماند. گفتیم اصولا تقلید و به خصوص تقلید کورکورانه از نظر قرآن و اسلام به کلی مردود و به شدت از آن نهی شده خداوند در صدر اسلام در قرآن کریم مشرکان و کفار قریش را که کورکورانه از پدران و بزرگان خویش تقلید کورکورانه می کردند و مثلا بت‌ها را به عنوان شریک الله می پرستیدند به شدت سرزنش می کند . و با کمال تاسف پس از قرن ها شاهد آن هستیم که این عادت زشت مشرکان مکه دوباره در بین جوامع اسلامی رواج پیدا کرده و باعث توقف تولید علم در کشورهای اسلامی شده . امامان گمراه یا مراجع تقلید درست در نقطه ی مقابل کلام خدا مردم را به تقلید کورکورانه از اراجیف و خزعبلات خود تحت عنوان احکام فقهی دینی فرا می خوانند و مردم ساده لوح نیز بدون هیچ چون و چرا اطاعت می کنند و این کار را واجب شرعی می دانند بطوری که گاه دیده می شود در بین به اصطلاح نواندیشان دینی در جهان اسلام هم مقلدان مراجع دیده می شود.. اصولا  این مقلدان در  دنیای اسلام د  عصر حاضر به دو گروه عمده تقسیم می شوند یا مقلدان دیندار مراجع تقلید می باشند که به آنها اشاره شد یا مقلدان بی دین و خداناباور هستند که با ژش روشنفکری باز کورکورانه آنه از برخی فلاسفه ی خدا ناباور غربی چون برتراند راسل فیلسوف مشهور انگلیسی  بصورت دربست و بدون هیچ تفکری میمونوار تقلید کورکورانه می کنند انگار جناب  راسل پیامبر خدا ناباوران در عصر جدید شده است . که این خداناباوران  خشک مغز در تمام سخنانشان به سخنان این شخص استناد می کنند. البته من مشکلی با شخصی ندارم که خود  از طریق تفکر و یک سیر عقلی به خداناباوری رسیده بلکه من با افراد قشری و کم فهمی مسئله دارم که صرفا با خواندن چند کتاب از مارکس و نیچه و راسل،  خدا ناباور شده اند البته  برخی حال کتاب خواندن هم که ندارند   و فقط شنیدن چند جمله  از این فیلسوفان کافی است که چوب حراج به تمام باور های دینی خود زنند و این یعنی تقلید کورکورانه.  پس ما دو نوع مرجع تقلید داریم مراجع تقلید دینی چون آفت الله های قم  و  نجف و مفتیان  مفت گوی عربستان و الازهر مصر و مراجع تقلید بی خدا چون فیلسوفان خدا ناباور غربی .  باید به مقلدان آنها خسته نباشید گفت .

قبل از بیان این امر از نظر قرآن بهتر  است توضیح و تذکری لازم در مورد  امر به معروف و نهی از منکر داده شود .  در تعریف امر به معروف باید گفت که معروف کاری است که در یک زمان و مکان و شرایط خاص جغرافیایی برای آن مردم خوب  محسوب می شود و مقبول است و ازین  جهت  آن عمل معروف و مشهور بین مردم به مقبول بودن است و در حقیقت عمل عرفی است که مردم با خوب بودن آن آشنایی دارند و عمل معروف تا حدی با عمل خوب تفاوت دارد ازین جهت که عمل خوب عملی است که برای مردم در همه ی زمان‌ها و مکان‌ها و با هر شرایط خوب محسوب می شود ولی عمل معروف عملی است که گفتم برای عملی خاص در زمان و مکان و شرایطی خاص و برای قومی خاص مقبولیت دارد و ممکن است برای مردم و قوم دیگر با شرایط  و زمان و مکان های متفاوت همان عمل خوب محسوب نباشد  .  و منکر درست عکس آن .مثلا فداکاری و بخشش عملی خوب است که برای همه ی مردم  دنیا در  هر زمان و مکانی مقبول است اما چند همسری برای یک مرد ممکن است در  یک قوم مانند قوم عرب در ۱۴۰۰ سال پیش مقبول بوده و عمل نیک محسوب می شده و ممکن است برای اقوام دیگر در زمان و مکان متفاوت عملی خوب و مقبول نباشد بنابر این چند همسری برای مردم عرب ۱۴۰۰ سال پیش معروف ولی ممکن است برای اقوام و ملل دیگر  در  زمان و مکان متفاوت بسیار نیز منکر و زشت باشد. بنابراین خداوند متعال در قرآن چون به این امر  آگاه است و می فرماید : امر به معروف و نهی از منکر کنید یعنی با توجه به شرایط زمان و مکان و قومیت مردم را امر به معروف و نهی از منکر کنید.  هرچند  وقتی پای فضایل ثابت اخلاقی چون ایثار گذشت باشد مستقیما امر به خوبی گفتن و خوب عمل کردن می کند. این توضیح  ازین جهت بیان شد تا اذهان عمومی روشن شود که   معروف و منکر  باید اول شناخته شود و کسانی به امر به معروف و نهی از منکر آگاه باشند بعد اقدام به این کار کنند وگرنه چه بسا کسانی     امر به معروفی کنند که در حقیقت منکر  است  و نهی از منکری کنند که در  حقیقت نمی دانند که آن عمل معروف است و آنها در شناخت معروف و منکر اشتباه می کنند. مسئله و پرسش بعدی این است که امر به معروف و نهی از منکر آیا کار عمال حکومتی است یا مسئولیتی مردمی ؟ پاسخ از دیدگاه قران کاملا روشن است خداوند در  قرآن  با صراحت می فرماید: مردان و زنان  مسلمان باید امر با معروف و نهی از منکر  کنند نه حکومت و عمال حکومتی. قرآن در آیه ی ۷۱ سوره ی توبه می فرماید ': والمومنون والمومنات بعضهم اولیا بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر ... مردان و زنان با ایمان برخی دوستدار هم هستند امر به نیکی می کنند  و از بدی نهی می کنند...و در آیات مشابه نیز هیچگاه این مسئولیت مردمی را به عهده ی حاکمیت قرار نمی دهد حال چگونه و چرا در کشور ما این کار را عمال حکومتی می کنند جای هزار اما و اگر دارد و قطعا عملی ضد اسلامی و بدعت است و بیشتر باعث دین گریزی مردم آزاده می شود. نکته ی بعد آنکه شرایط زمان  و  ابزار کار برای امر به معروف و نهی از منکر نیز نسبت به گذشته تغییر کرده و این عمل باید با توجه با شرایط روز جامعه باشد چون امروزه  مردم از تذکر مستقیم  امر به معروف و نهی از منکر رویگردان هستند و باید به زبان امروزی که زبان  سینما و موسیقی و طنز است با آنها سخن گفت تا شاید یک امر را قبول کنند و یا از عملی دوری کنند به این صورت که یک کارگردان آگاه سینما و تلویزیون یا   یک طنز پرداز خبره با توجه به شرایط جامعه و معضلات آن می تواند از مفاسد اخلاقی جامعه چون فساد جنسی و رشوه و رانت ....با یک فیلم و اثر هنری فاخر  یا  یک کلیپ طنز انتقاد کند و یا با فیلمی با محوریت فضایل اخلاقی چون ایثار و از خود گذشتگی مردم را به این امور تهییج کند . و این همان امر به معروف و نهی منکر  می شود با زبان امروزی. نه اینکه مانند دزد سر گردنه چهار گردن کلفت نادان را با اسلحه مامور ارشاد و اشکال گیری از سرو پای جوانان مردم  کنی و بعد  برای فریب مردم نام آن را گشت ارشاد بگذاری آیا چنین کاری شرم آور برای یک حاکمیت امروزی نیست .  شخصی مانند سعدی و حافظ و عبید زاکانی در قرن هفتم و هشتم شیوه ی درست امر به معروف و نهی از منکر را با شیوه ی طنز اجتماعی فهمیده بودند ولی شما در قرن ۲۱ هنوز شیوه ی صحیح آن را نفهمیده اید .

حجاب نیز یکی از مسائل چالشی در دوره ی معاصر و بخصوص کشور ماست . در این مورد باید توضیح داد که اگر درست در معارف الهی  تامل شود این حقیقت دریافت می شود که  از نظر خدا بیشتر  رعایت جوهر حجاب و پوشش مهم است  نه قالب خاصی برای حجاب . در قرآن کریم در مورد پوشش اعم از زن و مرد در آیه ی ۲۶ سوره ی اعراف می فرماید: ای بنی آدم ما لباسی از آسمان برایتان فرستادیم تا عیوب شما را بپوشاند و برای شما زینت و زیور و زیبایی باشد.... پس در این آیه فلسفه ی پوشش و لباس دوچیز است پوشاندن بدن و نیز زیور و زیبایی برای انسان . پس در آیه بیشتر پوَشش بدن و زیبایی لباس مهم است و پوشش زنان و مردان مسلمان در عصر حاضر باید چنین خصوصیتی داشته باشد که علاوه بر پوشش ، زیبا و به تعبیر امروزی شیک هم باشد . که با کمال تاسف در بین مومنین در عصر حاضر  به مورد  دوم یعنی زیبا و شیک بودن زیاد توجه نمی شود.  در این آیه به نوعی مدهای جدید و شیک لباس را نیز تایید می کند و کاملا کاربردی امروزی دارد. به شرطی که این مدها پوشاننده ی بدن نیز باشند و حالت تنگی و برهنگی را نداشته باشند . و این دو خصوصیت لباس علاوه بر زنان شامل مردان نیز می شود . ولی با این حال در آیاتی از قرآن نیز می بینیم خدا به برخی از قالبهای لباس چون به سر زدن خمر با مقنعه و پوشاندن سرو گردن و سینه ی زنان و پوشاندن چادر نیز برای زنان  پیامبر و زنان مومنین صدر اسلام نیز صراحت دارد ( آیه ی ۳۲ سوره ی نور ) و بر این اساس مسلمانان قشری در زمان ما که فهم درستی از معارف الهی ندارند با تعصب تمام تاکید دارند که در زمان ما نیز زنان مسلمان باید مانند صدر اسلام مقنعه به سر بزنند و خود را در چادر سیاه بپوشانند . در این مورد باید توضیح داد که همان طور که پیش از این با دلیل قرانی بیان داشتیم مقصود خدا از حجاب و لباس بیشتر پوشش است نه قالب خاص، چون چادر و مقنعه برای زنان و دختران  در همه ی زمان‌ها و همه ی مکان‌ها و اینکه در دو آیه ی  قرآن به دو قالب خاص چون مقنعه و چادر صراحت دارد دلیل نمی شود که این قالب خاص برای همه ی زمان‌ها و همه ی مکان‌ها همان چادر و مقنعه باشد چون می دانیم این نوع قالب مخصوص زنان و دختران عرب مسلمان در آن زمان و مکان جغرافیایی خاص بود ولی اکنون شرایط کاملا از نظر زمانی و مکان‌های مختلف تغییر کرده و چندان معقول نیست زنان و دختران مسلمان هنوز مثل ۱۴۰۰ سال پیش همان قالب لباس را بپوشند . بلکه می توانند به جای مقنعه از قالبهای جدیدتر و امروزی تر برای پوشش سرو گردن و سینه مانند کلاه و شال های زیبا نیز استفاده کنند و بجای چادر از انواع مدلهای مانتوی زیبا بارعایت شرایط پوشش بدن استفاده کنند چون مقصود خدا از لباس زنان و مردان پوشش و زیبایی و شیک بودن است نه یک یا دو قالب خاص قدیمی که دمود شده و زمان آن نیز گذشته است.  همانطور که وقتی در قران برای مردم ان زمان می فرماید حیواناتی مانند اسب و الاغ و شتر  را برای سوار شدن شما افریدیم و رام کردیم دلیل نمی شود که الان مردم سوار الاغ و شتر شوند و از تهران  به مشهد بروند  آیا چنین کاری معقول است ؟ بلکه مقصود خدا این بوده از امکانات موجود که خدا در اختیار شما قرار داده استفاده  کنید. مسئله ی دیگر در مورد حجاب در اسلام حالت اختیاری بودن آن می باشد مسلما حجاب یک حکم و دستور الهی آست و نشانه ی داشتن ایمان و دین یک شخص است و رعایت شعائر دینی نیز زمانی ارزش دارد  که کاملا با اختیار انتخاب شود  چون در دین اجباری نیست بنابراین اجرای حجاب اجباری آن هم توسط عمال حکومتی  برای زنان  به هیچ وجه ریشه ی اسلامی و قرآنی ندارد و یک بدعت زشت می باشد که باعث وهن اسلام و دین گریزی مردم می شود  . بنابراین اگر کسی حجاب را رعایت کند اجر او نزد خداست و اگر رعایت  نکند باید در آخرت به خداوند پاسخگو باشد .

یکی از مسائل چالش بر انگیز در عصر معاصر در مباحث اِسلامی این مسئله است که آیا موسیقی از نظر قران حرام است ؟ بهتر است این مسئله را نیز به لحاظ آیات قرآن بررسی کنیم . در قرآن کریم هیچگاه آیه ای نازل نشده که موسیقی را حرام کرده  بلکه اگر به دقت در تمام آیات قرآن با نظر  محققانه دقیق شویم خواهیم دید که آیه ای نیز وجود دارد که صدای خوش را که نوعی موسیقی است  تایید می کند. خداوند  در آیه ی دهم از سوره ی مبارکه سبا در این مورد  می فرماید: ولقد آتینا داوود منا فضلا یا جبال اوبی معه و الطیر  و النا له الحدید....  همانا به داود  از فضل خود نعمتی بخشیدیم ما به کوهها و پرندگان گفتیم ای کوهها و ای پرندگان با او هم آواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید و آهن را برای او نرم کردیم .       که الیته مفسران این فضل و نعمت را به داود آواز خوش  تفسیر کرده اند و تفسیر  درست نیز می باشد  چرا که خداوند به پرندگان و کوهها هم می گوید باوی هم آواز شوید و تسبیح بگویید .  حال باید از برخی شیادان دینی پرسید کجای قرآن خداوند موسیقی را حرام کرده ؟ و شما این حرام را از کجا می تراشید و به قرآن و اسلام نسبت می دهید. اصولا در قرآن به صراحت آمده که اسلام دینی بر پایه ی فطرت  و ذات آدمی است و  موسیقی و آواز خوش حقیقتی است که با ذات و فطرت آدمی سازگار است پس چگونه یک امر فطری می تواند از نظر خداوند حرام باشد؟ چه کسی گفته این عطیه ی الهی که از آغاز آفرینش با روح و جان و سرشت آدمی قرین است و حتی نوزاد تازه به دنیا آمده بدون شنیدن  آن( لالایی) به خواب نمی رود برای انسان حرام و مضر باشد . اتفاقا موسیقی  نه تنها مضر نیست و نباید حرام باشد بلکه برای انسان درست حالت غذای روح را دارد و مانند عبادت یک کار کاملا معنوی و روحانی است.    بسیار پیش آمده برای همه ی ما که هرگاه یک غزل عارفانه با موسیقی دلنشین می شنویم روح ما آرامش و حالت معنوی پیدا می کند و نشاط برای عبادت پیدا می کند و این نشان می دهد موسیقی پیوندهای عمیقی با معنویت و عبادت خدا دارد. اصولا باید  گفت که مخصوصا موسیقی فاخر و عرفانی منشا کاملا آسمانی دارد  و مربوط به عوالم بالای روحانی و نزدیک  به عالم  خداوندی است و وقتی انسان آن را می شنود ناخودآگاه روحش به یاد عالم خداوندی می افتد و آرامش می یابد  و لذت معنوی به وی دست می دهد چون می دانیم یاد  خدا آرامش بخش دلهاست . علت اینکه یک نوزاد در آغاز  تولد باشنیدن لالایی که نوعی موسیقی است آرام می شود و به خواب می رود این است  که  روح نوزاد تازه از عالم ذر یا عالم خداوندی منتقل شده و به این جهان خاکی در جسم جا گرفته و ازین دوری بیقرار و نا آرام و مضطرب است و وقتی صدای لالایی را می شنود این لالایی چون اندکی شبیه آوازهای معنوی عالم  قبلی است روح طفل را مجددا به  یاد آن موسیقی های روحانی می اندازد و طفل موقتا آرام می شود و به خواب می رود و در خواب موقتا روحش به آن عوالم متصل می شود. . البته یکی ازدلایل حرام کردن موسیقی توسط اخوندها از زمان قدیم دلایل سیاسی و اجتماعی نیز می باشد  چون از زمان قدیم مردم به موسیقی علاقمند بودند و معمولا به  دور نوازندگان و موسیقی دانها جمع می شدند و این امر باعث می شد که اطراف منابر آخوندهای قدرت طلب خلوت تر شود وازین جهت چاره را در آن دیدند که موسیقی را از نزد خود حرام کنند که بازار مکاره ی آنها برای جمع کردن مردم  کساد نشود وگرنه این تراشیدن حرام ها ربطی به دین و قرآن ندارد . اصولا اگر  تو جه کنید خود آیات قرآن پیوندهای عمنیقی با موسیقی دارند و تقریبا بیشتر آیات قرآن کاملا حالت موسیقایی و آهنگین  و  تناسب  کامل با آهنگهای معنوی دارند بنابراین از صدر  اسلام نیز به آواز خوش خوانده می شدند و خود این زیبایی موسیقایی قرآن باعث جذب مردم از  فرهنگهای مختلف به اسلام شده است .

جنگ ۸ ساله ی ایران و عراق یکی از  حوادث ناگوار  و فاجعه بار در قرن گذشته بود که ایادی دجال درایران برای فریب مردم نام آن را دفاع مقدس نهادند و آن را وقیحانه نعمت برای ملت نامیدند. اما عملکرد اخوندها در این جنگ آیا مطابق با احکام و آیات قرآن بود ؟ در اینجا باید این امر بررسی شود . در قرآن کریم همواره بر صلح تاکید شده و چنگ و در گیری در مرحله ی آخر و از سر ناچاری به مسلمین توصیه شده بطوری که حتی در  مقابل کفار و مشرکان خداوند به پیامبر ص می فرماید : تا آنها با شما نجنگیده اند شما با آنها نجنگید و اگر آنها با شما صلح کردند شما نیز صلح کنید که صلح بهتر است . حال عملکرد اخوندها در جنگ  مقابل هجوم عراقی ها را خوب تماشا کنید . در ابتدا صدام که مسلما فردی مزدور مانند اخوندها در عراق و دست نشانده ی دجال جهانی بود به ایران حمله ور شد فعلا کار به عوامل و عللل این حمله که یکی از آنها تحریک خود آخوندهای قدرت طلب در ایران بود نداریم چون بارها  مخالفان صدام و شیعیان عراق را تحریک به شورش بر علیه صدام می کردند تا اورا مانند شاه  سرنگون کنند  که یکی از علل تحریک صدام برای حمله به ایران همین بود البته علل دیگری هم از جمله تحریکات آمریکا نیز بود . بهر حال صدام به هشدارهای رییس جمهور  فرهیخته و با سواد و آینده نگر ایران یعنی ابوالحسن بنی صدر که با صراحت گفته بود خودش از حمله ی عراق به ایران قبلا آگاه شده بود توجهی نکرد و به خاک ایران تجاوز کرد . رئیس جمهور منتخب مردم در ایران یعنی بنی صدر  با تمام مشکلات و از هم پاشیدگی ارتش به هر حال آن را سازماندهی کرد و با ابن حمله به مقابله پرداخت و نه تنها حرکت ارتش عراق را متوقف کرد بلکه پیروزی هایی هم به دست آورد و حصر  آبادان را نیز شکست . در این حال صدام که انتظار این مقابله را نداشت از شروع جنگ پشیمان شد و تقاضای صلح را چند ماه بعد از جنگ مطرح کرد رئیس جمهور منتخب یعنی بنی صدر نیز از این تقاضای صلح استقبال کرد و رهبر انقلاب را نیز متقاعد کرد و او نیز صلح را پذیرفت . در این حال اخوندها طبق آیات قرآن که بر صلح تاکید کرده باید صلح را می پذیرفتند ولی آنها به خاطر اینکه مقاصد سیاسی خواستار ادامه ی جنگ برای قبضه کردن قدرت  بودند و با این صلح مخالفت شدید کردند و نزد رهبر انقلاب رفتند و از روند صلح جلوگیری کردند . این یک مورد مخالفت آنها با احکام قرآن.  در قرآن کریم می فرماید: اگر دو گروه از مسلمین باهم درگیر شدند و جنگ را شروع کردند شما دیگر  مسلمانان سعی کنید بین آنها صلح ایجاد کنید تا صلح را دو طرف بپذیرند و اگر یکی از طرفین با این حال صلح را نپذیرفت شما بر علیه آن طرف جنگ  طلب متحد و بسیج شوید و بجنگید تا صلح را قبول کند . ( شگفت انگیز است مثل اینکه این آیه برای جنگ ایران و عراق نازل شده )حالا عملکرد اخوندها را در جنگ  ایران و عراق تماشا کنید . وقتی در آغاز جنگ عراق چند بار تقاضای  صلح کرد و اخوندها قبول نکردند که بار آخر زمانی بود که خرمشهر را ایران آزاد کرد . حاکمیت عربستان که یک  کشور مسلمان محسوب می شد واسطه شد که طبق آیات قرآن بین دو گروه از مسلمین در حال جنگ یعنی ایران و عراق واسطه شود تا با هم صلح کنند ولی اخوندها باز هم قبول نکردند با اینکه ابن بار عربستان متعهد شده بود تمام غرامت جنگ را نیز به ایران بدهد ولی اخوندها باز دست بردار از جنگ نبودند . در این حال عربستان و دیگر کشورهای عربی طبق همین آیه ی قرآن  به صدام کمک کردند و سلاحهای پیشرفته و حتی سرباز در اختیار وی گذاشتند تا با ایران به ناچار جنگ را ادامه دهد و اخوندها را بالاخره مجبور به صلح کنند و همبن کار دا نیز کردند و اخوندها با خواری و ذلت و شکست  در آخر جنگ مجبور  به صلح شدند . حال باید پرسید کدام عملکرد اخوندها در جنگ مطابق آیات و دستورات قرآن در مورد جنگ و صلح بود؟ قضاوت با  شماست.

این یکی از مشکلات و مصائبی هست که مردم ما بر اثر ندانستن تاریخ خود و نداشتن بینش درست دینی و سیاسی همیشه با آن دست به گریبان بوده و بخاطر آن دوباره مجبور می شوند تاریخ اشتباهات خودرا دوباره تکرار کنند و دوباره در نقشه های دجال یا نظام سلطه گرفتار آیند.  با این توضیح که همواره مردم له شده از چکمه ی استبداد و نفوذ استعمار از شدت ظلم و ستمی که به آنها می شود بعد از مدتی جان به لب می شوند و قیام و خیزش سراسری را شروع می کنند و با دادن هزاران قربانی به پیروزی می رسند و در حقیقت می دانند که این حاکمیت طاغوت فعلی را نمی خواهند ولی وقتی پیروز شدند چون  حاکمیت شایسته و مستقل از نفوذ دجال و بیگانگان را نمی توانند تشخیص دهند که آن را یاری کنند و رهبر مستقل و آسمانی این حاکمیت آرمانی را که به تعبیر قرآن چون ستاره ای درخشنده است که از درخت زیتون روشنی و نور خودرا می گیرد که نه شرقی است و نه غربی ، یعنی این ستاره نه وابسته به سرویس های جاسوسی شرق و نه غرب است و انسانی کاملا مستقل و الهی است که همان منجی موعود و از نسل پیامبر اسلام  ص است . چون چنین رهبری را  در حالی که در بین خودشان است را نمی شناسند دوباره  حاکمان خود را نادانسته از میان مزدورانی انتخاب می کنند که ظاهری انقلابی دارند ولی در حقیقت مزدور و دست نشانده ی دجال یا نظام شیطانی سلطه جهانی می باشند و دوباره اشتباهات گذشته را تکرار می کنند و  طاغوت را بر سرنوشت خود حاکم می کنند . ازین جهت باید گفت که حقیقتا مردم می دانند که چه نمی خواهند ولی نمی دانند چه می خواهند.