مردم در اعتراضات می دانند که چه چیز نمی خواهند ولی نمی دانند که چه می خواهند
این یکی از مشکلات و مصائبی هست که مردم ما بر اثر ندانستن تاریخ خود و نداشتن بینش درست دینی و سیاسی همیشه با آن دست به گریبان بوده و بخاطر آن دوباره مجبور می شوند تاریخ اشتباهات خودرا دوباره تکرار کنند و دوباره در نقشه های دجال یا نظام سلطه گرفتار آیند. با این توضیح که همواره مردم له شده از چکمه ی استبداد و نفوذ استعمار از شدت ظلم و ستمی که به آنها می شود بعد از مدتی جان به لب می شوند و قیام و خیزش سراسری را شروع می کنند و با دادن هزاران قربانی به پیروزی می رسند و در حقیقت می دانند که این حاکمیت طاغوت فعلی را نمی خواهند ولی وقتی پیروز شدند چون حاکمیت شایسته و مستقل از نفوذ دجال و بیگانگان را نمی توانند تشخیص دهند که آن را یاری کنند و رهبر مستقل و آسمانی این حاکمیت آرمانی را که به تعبیر قرآن چون ستاره ای درخشنده است که از درخت زیتون روشنی و نور خودرا می گیرد که نه شرقی است و نه غربی ، یعنی این ستاره نه وابسته به سرویس های جاسوسی شرق و نه غرب است و انسانی کاملا مستقل و الهی است که همان منجی موعود و از نسل پیامبر اسلام ص است . چون چنین رهبری را در حالی که در بین خودشان است را نمی شناسند دوباره حاکمان خود را نادانسته از میان مزدورانی انتخاب می کنند که ظاهری انقلابی دارند ولی در حقیقت مزدور و دست نشانده ی دجال یا نظام شیطانی سلطه جهانی می باشند و دوباره اشتباهات گذشته را تکرار می کنند و طاغوت را بر سرنوشت خود حاکم می کنند . ازین جهت باید گفت که حقیقتا مردم می دانند که چه نمی خواهند ولی نمی دانند چه می خواهند.