در دوران ریاست جمهوری خاتمی مواضع هاشمی رفسنجانی در برخی امور مثل روابط با آمریکا و شیوه ی رهبری تا حدزیادی تغییر کرد . البته تغییر سیاست هاشمی در قبال رابطه با آمریکا ریشه در سالهای جنگ دارد که ریاست جمهوری آمریکا یعنی روناد ریگان تلاش کرد به نوعی روابط خود با حاکمیت اخوندها را بهبود ببخشد و حسن نیت خود را نشان دهد چون پس از پیروزی انقلاب و قضیه ی گروگانگیری که آن هم در خارج از کشور توسط دجال طراحی شد و در داخل توسط نفوذی های دجال در انقلاب اجرا گردید تا روابط ایران و آمریکا را تیره و قطع کند دیگر روابط آشکاری بین این دو کشور وجود نداشت هر چند از پشت پرده با هم تعاملات و زدو بندها را کم و بیش بی خبر از ملت داشتند. به هر حال ریگان تصمیم گرفت این روابط را به صورت پنهانی با حاکمیت ایران شروع کند که البته این سیاست ریگان باید گفت مخالف خواست و سیاست دجال در خاورمیانه بود و بعدا تبعاتی برای خود ریگان نیز داشت که بعدا اشاره خواهیم کرد.به هر حال ریگان هیاتی به سرپرستی شخصی به نام مک فارلین به صورت پنهانی به ایران فرستاد و و این هیات با هاشمی رفسنجانی که رئیس جمهور بود و تعدادی از مقامات کشور به صورت پنهانی دیدار کرد و حتی هدیه های خصوصی نیز برای آنها آورد و به گفته ی هاشمی رفسنجانی که بعدها فاش کرد از طرف ریگان که البته اعتقادات مسیحی نیز داشت به دولتمردان و رهبران ایرانی تذکر داد ه شده بود ما و شما پیرو ادیان ابراهیمی هستیم و بهتر است روابط مسالمت آمیزی با هم داشته باشیم . ظاهرا این سفر به رهبر انقلاب نیز خبر داده شد و حاکمیت نیز تصمیم گرفت روابط خود را با آمریکاکم کم و به صورت پنهانی بهبود ببخشد. و شروع کند ولی در این بین دجال نیز با سرویس های جاسوسی خویش بیدار بود و این تحولات را رصد می کرد ازین جهت تصمیم گرفت که از این روند یعنی روابط مسالمت آمیز ایران با آمریکا جلوگیری کند. چون روابط مسالمت آمیز ایران و آمریکا در آن مقطع زمانی به هیچ وجه به صلاح دجال جهانی نبود . چون دجال جهانی از مدتها پیش حوادث و اتفاقات سیاسی را به گونه ای پیش برده بود که در در خاورمیانه همواره دو قطب مخالف حاکمیت های وابسته به شرق و غرب در مقابل هم قرار بگیرند تا همواره از تقابل آنها بحران منطقه ای ایجاد شود و این منطقه َضعیف و عقب مانده باقی بماند چون گفتیم سیاست دجال در این چند دهه عقب ماندگی در این منطقه می باشد . بنابر این طبق نقشه و توطئه ها چنان حوادث سیاسی چون استقرار حاکمیت سعودی و انقلاب ایران و تحولات سیاسی عراق را به گونه ای بوجود آورده بود که درست نصف این کشورهای خاورمیانه تحت سیطره و نفوذ سرویس های جاسوسی شرق چون شوروی سابق و البته انگلیس با هم قرار بگیرند و نصف دیگر آنها تحت سیطره و نفوذ سرویس های جاسوسی غرب و به خصوص آمریکا قرار بگیرند و مثلا عربستان و مصر و ترکیه و کشورهای حاشیه ی خلیج فارس چون امارات و ...تحت نفود سرویس های جاسوسی آمریکا باشند و ایران بعد از انقلاب و سوریه و عراق در زمان صدام و افعانستان تحت نفود سرویس های جاسوسی انگلیس و روسیه با هم قرار بگیرند و همواره این سرویس های جاسوسی تلاش کنند از طریق نفوذ در این حاکمیتها این کشورها را درگیر جنگ و اختلافات و بحرانهای منطقه ای سازند تا دجال به اهداف خود برای عقب ماندگی این کشورها دست پیدا کند. ریگان رئیس جمهور آمریکا چون سیاستمداری کارکشته بود از این امر مسلما خبر داشت و می خواست در دوران خود با ایجاد روابط مسالمت آمیز دوباره با ایران این کشور را که بعد از انقلاب از اقمار و متحدان آمریکا خارج شده بود و بیشتر تحت نفوذ روسیه و انگلیس بود از چنگ آنها خارج کند و دوباره جزو اقمار آمریکا کند. و ازین جهت این روابط پنهانی را سعی داشت با ایران دوباره شروع کند . ولی همانطور که گفتیم این سیاست ریگان درست مخالف سیاست خاورمیانه ای دجال جهانی بود که می خواست تقابل منطقه ای حفظ شود . بنابراین از طریق مزدوران خود در لبنان این روابط پنهانی آمریکا و ایران را به شخصی روحانی حکومتی به نام هاشمی که از نزدیکان آیت الله منتظری و ظاهرا داماد ایشان هم بود در ایران خبر داد و او نیز این خبر را بین مردم پخش کرد چیزی که خواست حاکمیت اصلا نبود چون تا آن زمان حاکمیت همیشه آمریکا را دشمن و شیطان بزرگ به مردم معرفی می کرد و حال اگر مردم بفهمند او بصورت پنهان در حال ایجاد رابطه با این شیطان بزرگ است آبرو و اعتبار نظام بین مردم می رود و حاکمیت در چشم مردم بی اعتبار و فریبکار جلوه داده می شود و ازین جهت خود حاکمیت ترجیح داد پیش دستی کند و جواب رد به مقامات آمریکایی بدهد و و روابط با آمریکا دوباره قطع و تیره گردد . و البته هاشمی را نیز بعدا به بهانه ای دیگر اعدام کنند و از این نقطه ضعف بر علیه آیت الله منتظری سو استفاده برای برکناری او کنند.
به هر حال رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا بعدها تبعات این هماهنگی نکردن با سیاست خاورمیانه ای دجال را چشید و حاکمیت دجال مانع اجرای برنامه ها و سیاستهای داخلی او شد که قصد انجام آنها را داشت و ناکام ماند. و اما هاشمی رفسنجانی از آن زمان به بعد در قبال روابط با آمریکا تغییر موضع داد و از مقامات دیگر کشور از جمله رهبر خواست در روابط با آمریکا تجدید نظر کند و روابط نزدیک را با آمریکا شروع کند و حتی در نماز جمعه برای مردم این قضیه را مطرح کند که پیامبر اسلام نیز در مقطعی از مقابله ی خود با مشرکان مکه در صلح حدیبیه صلاح دید با مشرکان مکه صلح کند واین صلح بعدها برکات زیادی برای اسلام داشت و باعث فتح مکه شد پس ما نیز باید در روابط خود با کشورهای متخاصم تجدید نظر کنیم .ولی این خواست هاشمی نه مورد تایید رهبر و دیگر ارکان و شخصیت های حاکمیت بود نه مورد رضایت دجال جهانی به آن دلیلی که در مورد ریگان بیان کردیم چون روابط مسالمت آمیز و نزدیک با آمریکا بر خلاف سیاست تقابل منطقه ای خاورمیانه ا ی دجال بود و بنابراین ازآن به بعد هاشمی هم مغضوب دجال جهانی شد و هم مورد بی مهری رهبر و دیگر اهرم های قدرت در کشور نظیر وزارت اطلاعات و سپاه قرار گرفت و فسادهای مالی خانواده و فرزندانش که البته هم وجود داشت به رخش کشیده شد و البته به اطلاع مردم هم رسید و کمکم هاشمی از یک شخص مقبول و کسی که مشهور به سردار سازندگی شده بود یک شخص منحرف از منویات رهبری و آرمانهای نظام به مردم معرفی گردید . هاشمی نیزالیته برای دفاع از حیثیت و اعتبار خود دست به کار شد و با نفوذی که در کشور حتی خارج از کشور داشت و باند بزرگی از طرفداران ثروتمند خود که در زمان اعتبار خود درست کرده بود به صورت مخفی و موذیانه تشکیلات مخالفی را بر علیه خامنه ای و بیت رهبری درست کرده بود و در فرصت های مناسب اقداماتی مخفی را بر علیه رهبر انجام می داد از جمله با نفوذی که در خبرگان رهبری داشت تلاش کرد جلسه ای تشکیل دهد و رای عدم کفایت خامنه ای را برای رهبری از شورا بگیرد ولی موفق نشد و مدتی نیز پیشنهاد داد که رهبری فردی منحل شود و رهبری شورایی جایگزین آن شود که در این امر نیز موفق نبود و به عنوان آخرین حربه مترصد فرصت و بهانه ای بود که یک شورش عمومی را برای برکناری رهبری و فرو ریختن اقتدار وی به پا کند و آن نیز انتخابات ریاست جمهوری بود که در قضیه شرکت میر حسین موسوی از مخالفان قدیمی رهبر و مهدی کروبی در انتخابات و تقلبات گسترده ای که در این انتخابات صورت گرفت و انتخاب شخص مورد رضایت رهبر یعنی احمدی نزاد این بهانه را به طرفداران هاشمی رفسنجانی دهد که بر موج نارضایتی و اعتراض مردم در نتیجه ی انتخابات سوار شوند و کشور را در آشوب و ناآرامی و بحران گرفتار کنند که البته این اعتراضات به شدت سرکوب شد چون پیروزی مردم به نفع سیاست دجال نیز نبود و بیشتر معترضان و البته باند رفسنجانی یا فراری شدند و یا کشته و زندانی شدند و به این ترتیب هاشمی از این بهانه و فرصت نیز نتوانست بر علیه رهبر استفاده کند و برخی از فرزندان وی نیز دستگیر و یا فراری شدند . به هر حال پس از این اتفاقات شوم که تبعات و هزینه های آن را نیز مردم مظلوم باید می دادند هاشمی رفسنجانی همچنان ساکت ننشست و تلاش داشت هم خود در انتخابات ریاست جمهوری با وجود سن بالا شرکت کند و هم فرزند سید احمد خمینی را به عنوان شخص مورد رضایت خود کاندید ریاست جمهوری کند که البته باند رهبری نیز از دسیسه باخبر شد و هر دو را در شورای نگهبان فاقد صلاحیت کاندید شدن دانست در این حال هاشمی دیگر نمی توانست بیشتر از این رازدار نظام باقی بماند و شروع کرد یک سری افشاگری در مورد ارتباط مقامات رده بالای کشور و سپاه از اوایل انقلاب با سرویس های جاسوسی دجال در شوروی سابق و در آخرین سخنرانی عمومی بیان کرد که شما که همه را رد صلاحیت می کنید بگویید چه کسی به شما صلاحیت و پست داد ؟ چا کسی به شما تریبون نماز جمعه داد؟ چه کسی به دست شما اسلحه داد ؟ اشاره ی رفسنجانی به واسطه بودن خودش بود که با ارتباط با سرویس های جاسوسی شوروی سابق که البته شاخه ای از سرویس های جاسوسی دجال بودند اسلحه هایی چون کلاشینکف و دیگر سلاحها را به با مقدار زیاد اوایل انقلاب در اختیار سپاه از خارح مرزها قرار داد تا بر رقبای سیاسی خود جون مجاهدین خلق در کشور پیروز شوند و دیگر پست ها چون تریبون نماز جمعه را هم دجال از طریق هاشمی رفسنجانی به امام جمعه ها می داد و الان همان آخوندهای امام جمعه که عضو شورای نگهبان بودند صلاحیت کاندیدای ریاست جمهوری اورا را رد می کردند و همین سپاه ک هاشمی اسلحه های روسی در دههی ۶۰ در اختیارشان قرار داده بود باند هاشمی را در اعتراضات سرکوب و دستگیر می کردند .
بنابراین هاشمی رفسنجانی این سخنان را دیگر نباید می گفت و برای همین او نیز چند روز بعد از این سخنرانی در استخر به طرز مشکوکی سکته و فوت کرد.
- ۰ نظر
- ۱۰ دی ۰۱ ، ۲۱:۴۳