نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۷۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منجی» ثبت شده است

هنوز وقت مناسب قیام فرا نرسیده اینطور مردم رو به شدت سرکوب می کنند و تلفات بیهوده  زیاد می شود سازمان دهی این قیام‌ها کاملا نقشه ی خودشون هست برای شناسایی  و سرکوب  مبارزان واقعی . وقت مناسب قیام زمانی هست که حمله ی خارجی صورت بگیره   و حاکمیت تمام نیروهای سرکوبگر رو به مرزها ببرد و یک خلا قدرت در مرکز حاکمیت و دیگر شهر ایجاد بشود اون زمان ، فرصت مناسب هست که مردم با قیام سراسری با کمترین تلفات حاکمیت رو ساقط کنند . در ضمن این قیام‌ها هم  بدون یک رهبر کاریزماتیک و قدرتمند که تمام نیروها را سازماندهی کند  نمی تواند پیروز بشود.آلان کلی نیروی مزدور و نفوذی از حاکمیت، لباس معترضان را پوشیدند و سعی می کنند اعتراضات رو به خشونت بکشانند تا حاکمیت بهانه ی لازم را برای سرکوب خونین مردم به دست بیاورد و همین مزدوران در بین مردم در حال شناسایی مبارزان واقعی هستند تا بعد از فروکش کردن اعتراضات همه رو دستگیر و اعدام کنند . سرویس های جاسوسی دجال جهانی نیز الان بسیار فعال شدند و دارند با وسایل پیشرفته و ماهواره تمام معترضان را تا در خانه و مخفیگاه خود رصد و شناسایی می کنند و این  اطلاعات رو به زودی به حاکمیت دست نشانده  می دهند  .  می بینید که بعد از هر اعتراضی چطور دقیقا همه ی لیدر ها و مبارزان اصلی و مستقل رو  شناسایی و دستگیر می کنند و بعد هم اعدام .  ایا می دونستید تمام کارتهای ملی افراد در کشور نوعی چیپ و فرستنده در  اونا جاسازی شده و این کارت‌ها در کشور  تولید نمی شن و حاکمیت جهانی اونا رو تولید می کنه و در اختیار حاکمیت دست  نشانده در  کشور قرار می ده که توسط اون ها مکان افراد  را در هر جا شناسایی می کنند و جامعه رو کنترل می کنند؟ در حال حاضر هیج قیامی بدون یک رهبر آسمانی و راهنمایی اون پیروز نمی شود و اول نیز باید تعداد کافی این  رهبر آسمانی را بشناسند و به اون ایمان بیاورند و آماده ی فرمان او باشند.

بیشترین منتظران ظهور منجی تا کنون این کلمات را بارها شنیده اند ولی شاید  معنا و مفهوم واقعی برخی از این کلمات را و تفاوت آنها را کمتر می دانند . در این گفتار به معنی و مفهوم هریک از آنها می پردازیم و برای تشخیص تفاوت  هر کدام با یکدیگر مطالبی بیان می شود . قبلا نیز  بیان کردیم که در معنی غیبت تحریفاتی صورت گرفته و غیبت از نظر اهل بیت به معنی پنهان بودن جسم امام زمان نیست بلکه با معنی عدم حضور موثر او در اجتماع و بازی‌های سیاسی می باشد  همچنانکه مقصود از مثلا غیبت یک دانش آموز در کلاس به معنی عدم حضور او در کلاس و فعالیت‌های درسی است و اهل بیت نیز چون مبهم با مر دم سخن نمی گفتند و بسیار فصیح و بلیغ بودند این  کلمه را در مورد مهدی عج نیز درست در  معنی حقیقی آن به کار می بردند نه معناهای مجازی و کنایی . در این مرحله از حیات حضرت مهدی عج  او در حقیقت به دنیا آمده و مثل تمام مردم زندگی عادی خویش را می  کند هر  چند که به مقام مهدویت نیز  رسیده باشد و آشکارا از سوی خدا به وی وحی شده  و رسالتش به او ابلاغ گردیده ولی هنوز حرکت و کاری را برای روشنگری و ابراز وجود در جامعه چه به لحاظ فعالیت اجتماعی و چه فعالیت  از طریق مثلا فضای مجازی صورت نداده و در غیبت مطلق یعنی انزوا و گمنامی کامل روزگار می گذراند. مرحله ی دوم از حیات امام مرحله ی حضور است و این درزمانی است امام بر تردید ها و حیرتهای خویش غلبه می کند چون  ابلاغ مهدی بودن و باور این  رسالت عظیم از سوی پروردگار اندکی برایش دشوار و زمان‌بر است ازین جهت امام علی ع در مورد مهدی عج می فرماید: او پس از یک دوره ی حیرت کار خویش را آغاز می کند. و تصمیم می گیرد برای اینکه مردم زمینه ی لازم را برای قبول مهدی بودن و دعوت وی را داشته باشند شروع به روشنگری  در مورد  حقایق مهدویت  کند چون مشاهده می کند  تمام مردم در مورد شناخت مهدی موعود حقیقی تصورات غلط و خرافی و انحرافی دارند و باید این تصورات غلط با کار فرهنگی و روشنگر های مداوم اصلاح گردد و ازین جهت فعالیت روشنگری خود را ابتدا از طریق غیر  مستقیم و امکانات زمان ما که  فضای مجازی است  شروع می کند  چون تمام تریبون‌ها در  اختیار  حاکمیت بنی عباس دوم است و راهی به جز فضای مجازی نیست و به نوعی از طریق فضای مجازی در جامعه اعلام حضور می کند و ازین به بعد دوره ی حضور امام شروع می شود. در این روشنگری ها چه بسا تعدادی  از طریق فَضای مجازی با وی و اندیشه هایش آشنا می شوند و تعداد انگشت شماری از مؤمنان روشنفکر و پرهیزگار و اهل تحقیق و مجاهده برای رسیدن به حقیقت به وی ایمان می آورند . ولی تعداد این افراد بسیار کم و چون مروارید سیاه  کمیاب هستند چون شدت انحرافات در  مهدویت بسیار بالاست و بسیاری هنوز باورهای خرافی و انحرافی از مهدی موعود حقیقی دارند و سطح مطالعه و تحقیق نیز در محیط اجتماعی او به شدت پایین است.  ولی به هر حال این روشنگری ها ادامه می یابد و کم کم نخبگانی از جهان اسلام با پیام‌های این نهضت و روشنگری ها آشنا می شوند و بخاطر  غنای فکری و فرهنگی که دارند و اهل مطالعه در  مورد روایات مهدویت می باشند کم کم  به او ایمان می آورند  ولی باز تعداد منکرین   نسبت به مومنین  او بسیار بیشتر  است و اصلا قابل مقایسه نیست . در این حال خداوند شرایط و تحولات سیاسی  جامعه را به سمتی می برد که شرایط برای شروع مرحله ی سوم  حیات حضرت مهیا شود . اتفاقات ناگوار طبیعی و غیر طبیعی مانند بیماری های فراگیر  ، طوفان و سیل و قحطی و جنگ و اختلافات داخلی در  جامعه  شکل می گیرد . آخرین رهبر بنی عباس دوم در سن بالا فوت می کند و بر سر جانشینی او بین ارکان حاکمیت اختلاف و درگیری اشکار  رخ می دهد و همین درگیری داخلی حاکمیت را دچار سستی و  تزلزل می کند مردم به شدت از ظلم و اختناق موجود و ناکارآمدی حاکمیت از سالها پیش ناراضی هستند و آماده ی قیام عمومی می باشند خراسانی از خارج  مرزها طرفداران زیادی در داخل و خارج پیدا کرده و در این زمان فرصت را غنیمت می شمرد و هجوم نظامی را از شرق بر علیه حاکمیت بنی عباس دوم آغاز می کند ‌. از  طرفی نیروهای آمریکایی از جنوب و خلیج فارس نیز هجوم همه جانبه را از  جنوب به کشور شروع می کنند  همانطور که در روایات  پیش بینی شده مردم در کشور دچار ترس و وحشت عظیمی از این هجومها می  شوند. نیروهای آمریکایی بازوی نظامی حاکمیت دجال جهانی می باشند و ماموریت دارند که تحولات دوران ظهور را کنترل و مدیریت کنند تا در این تحولات زمینه برای ایجاد حاکمیت مهدی عج فراهم نشود و وقتی قیام خرآسانی را و هجوم او به حاکمیت دست نشانده ی بنی عباس دوم مشاهده کردند طبق فرمان دجال ماموریت دارند پیش دستی کنند و قبل از اینکه خراسانی و مردم در داخل کار حاکمیت را یکسره کنند و بر  اوضاع  کشور و حاکمیت مسلط شوند نیروهای آمریکایی و دجال غرب خودشان حاکمیت دست

نشانده را مانند رضا شاه   و پسرش از میان بردارند و قبل از اینکه خراسانی و مردم در داخل نمایندگان حقیقی خود را به قدرت برسانند پایتخت کشور را مانند عراق و افعانستان تصرف کنند  و حاکمیت دست نشانده ی دیگری  جایگزین آن کنند ولی در این زمان  هم خراسانی و هم مردم دارای هشیاری سیاسی هستند و بصیرت لازم را دارند و دست دجال توسط روشنگری های مهدی موعود  برای مردم رو شده و اجازه و فرصت این کار را به نیروهای دجال نمی  دهند و خودشان از   داخل و شمال کشور با رهبری قیامگری از سادات حسنی قیام خود را آغاز می کنند . در این حال خراسانی نیز از شمال شرق به کمک آنها می شتابد  و این دو  قیامگر قبل از نیروهای آمریکایی وابسته با دجال کار حاکمیت فاسد بنی عباس دوم را تمام می کنند .  در این حال بر  سر رهبری این نهَضت بین  گروه‌های قیامگر  برای رهبری  نهضت اختلاف شدید می افتد و بیم آن می رود که  این اختلافات به جنگ داخلی منتهی شود که ناگهان ندای آسمانی تکلیف را برای همه مشخص می کند و مهدی موعود را که در بین قیامگران به صورت ناشناس حضور دارد به صورت آشکار برای مردم مشخص می کند  و   به این ترتیب  ظهور آشکار مهدی موعود آغاز می شود و همه اورا می شناسند و به او ایمان می آورند  و او نیز رهبری قیام را به عهده می گیرد  قبل از این اتفاق چند ماهی است سفیانی نیز در ناحیه ی سوریه و اردن  شورش کرده و با تصرف انجا به سوی عراق لشکر کشی می کند. . در  این حال یمانی حقیقی و موعود نیز برای مقابله با سفیانی قیام خود را شروع کرده و  به مهدی ایمان آورده و  آماده ی حرکت  به سوی عراق و مقابله با سفیانی می باشد.  دو  سه ماه از ندای آسمانی و ظهور آشکار مهدی گذشته و در ماه محرم  امام با کشته شدن نفس زکیه در مکه که  نماینده ی او می  باشد  . قیام عمومی و آشکار خود را شروع می کند و با سرکوب مخالفان در ایران برای مقابله با سفیانی  که عامل دجال غرب است هجوم خودرا با عراق و عربستان شروع می کند . ازین جهت پیامبر اسلام به اعراب می فرماید زمانی همین ایرانی ها برای حاکمیت اسلام با شما می جنگند همچنانکه شما در صدر اسلام برای قبول اسلام با آنها  جنگیدید. این معنی حقیقی چهار کلمه ی غیبت ، حضور ، ظهور و قیام  می  باشد   و نیز نمایی از مراحل چهارگانه ی حیات منجی موعود  البته با توجه به روایات مهدویت می باشد.     سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

دلایلی دیگر  که ثابت می کند کتاب روشنگر ( فرقان ) که البته این کتاب کتابی مفصل در حدود ۱۰۰۰ صفحه است که  ما قسمتی از آن را در گروه نمایش دادیم همان کتاب فرقان یا روشنگر است که قرآن کریم به  نزول آن بعد از قران تصریح دارد: ۱_  خود نام کتاب روشنگر است و اگر  این نام را  به عربی ترجمه کنیم درست می شود فرقان وعده داده شده در قرآن کریم . و بخاطر این نام با مسمایی به نام روشنگر برای آن انتخاب شده که کل متن کتاب واقعا  حالت روشنگر دارد . در داستان آفرینش در اول کتاب هدف خلقت انسان را روشن می کند  در داستان  دوم روشن می کند  یکتا پرستی انسان امری فطری و ازلی بوده و در پیمان الست ریشه دارد در داستان سوم روشن می کند که علت فَضیلت انسان بر فرشتگان غیر از علم چیست در داستان هابیل و قابیل  شروع تقابل خیر و شر را در میان بشر  در دو فرزند  فرزند آدم  بیان می کند در داستان نوح  روشن می کند  علت عذابها ی پروردگار  در حوادث طبیعی  انحطاط اخلاقی و دینی بشر  است . در داستان ابراهیم    و به آتش انداختن او فرق  عبادت خالصانه و دعای خالصانه ابراهیم ع با دعای شرک آمیز مشرکان را برای نجات بیان می کند  چون ابراهیم ع در آنجا فقط از خدا برای نجات کمک خواست نه از هیچ واسطه ای در دعا کردن . در داستان  مباحثه ی  عالم ربانی و شیاد دینی  فرق این دو را برای مردم بیان می کند تا درزمان ما مردم گول ظاهر مذهبی برخی از شیادان را نخورند و در داستانها و تمثیلات سیاسی بخش های  آخر کتاب با شخصیت‌های حیوانی بیان شده به  روشنگری های سیاسی  پرداخته شده تا مومنین فریب بازی های سیاسی دجال  را در  عصر  معاصر نخورند  و بالاخره در  داستان تمثیلی سفر  مسیح و مهدی  عج در گذر  زمان  به روشنگری ها و اصلاحات دینی جوامع مسیحی و مسلمان می پردازد  که یکی از رسالت‌های مهدی موعود عج می باشد . در ضمن  این کتاب  حدود نزدیک یک  دهه پیش درست در ماه رمضان و در سن چهل سالگی   بر امام نازل شده.  و شامل هفت بخش کلی است و می دانیم خود کلمه ی هفت  جزو اعداد مقدس و کلید ی در قرآن کریم نیز می باشد مثل هفت آسمان  و ... بهر حال چون حق و باطل در زمان ما بسیار در هم  تنیده  و با هم اختلاط پیدا کرده   و تشخیص اهل حق  و باطل برای مومنین بسیار  دشوار شده ازین جهت خدا برای هدایت بشر و تشخیص جبهه‌ی حق از باطل کتاب فرقان یا روشنگر را نازل کرده  است  و خود  کتاب علاوه بر نظم و آهنگین  بودن آن که انسان را به یاد نظم و اهنگ قرآن کریم می اندازد  یک جو معنوی و روحانی بر  سراسر  کتاب نیز  حاکم است و دلیل دیگر پیام‌های کتاب است که شبیه پیام‌ها و مضامین  دیگر  کتاب‌های آسمانی  می باشد . البته با روشنگری های   بیشتر برای مردم زمان ما .

به این دلایل می فهمند که مهدی موعود اکنون با دنیا آمده ۱_ پیامبر اسلام و اهل بیت پیامبر نشانه های نزدیک به ظهور مهدی را صراحتا بیان کرده اند و بنابراین چون مهدی موعود حقیقی در هنگام ظهور به صورت مردی چهل ساله دیده می شود و اکنون چند سال است نشانه های نزدیک به ظهور نیز پیدا شده پس باید به این نتیجه ی منطقی رسید که اکنون چند دهه است مهدی موعود به دنیا آمده باشد مثلا یکی ظلم و فساد جهانگیر و بی سابقه و دیگری ظهور نهضتی از مشرق با عنوان خراسانی و دیگری خلافت بنی عباس دوم و نشانه های دیگر نزدیک به ظهور است ۲_ خود امام چون اولین کسی است که معرف واقعی خود در اوایل دوره ی ظهور است بصورت مقدماتی  و از طریق واسطه هایی چون سید حسنی مردم را از حضور خود در میان انها بصورت ناشناس باخبر می کند .  حقانیت امامان شیعه از قرآن کریم و احادیث پیامبر قابل اثبات هستند . در قرآن کریم خداوند پس از آنکه حصرت ابراهیم را با امتحانات مشکل امتحان نمود و او سربلند بیرون آمد به او فرمود که اکنون من تو را برای مردم امام یا پیشوا قرار می دهم و حضرت ابراهیم فرمود و از ذریه ام یعنی فرزندان و نوادگان نیز کسی به این مقام امامت می رسد خدا فرمود عهد من یعنی امامت به ظالمان نمی رسد یعنی اگر از فرزندان تو نیز ظالم بودند به امامت نمی رسند ولی این بیان خدا نشانگر این است که از ذریه ی حضرت ابراهیم صالحان آنها به مقام امامت می رسند و امامان از نسل پیامبر می دانیم نوادگان و ذریه ی ابراهیم  ع محسوب می شوند و علاوه بر آن پیامبر در  احادیث متواتر به امامت  معنوی آنها تصریح دارد ولی حاکمیت سیاسی آنها مثل هر حاکمی دیگر مشروعیت و تحقق آنها بستگی به بیعت و به تعبیر امروزی رای مردم و اراده ی آنها برای حاکم شدن اهل بیت دارد در مورد امام علی و امام حسن مجتبی برای مدتی کوتاه شرایط حاکمیت آنها را فراهم آوردند و در آخر زمان نیز شرایط حاکمیت  مهدی را مردم فراهم می آورند و آنگاه با ندای آسمانی خداوند   اورا بطور آشکار به مردم معرفی می کند . کار اهل بیت هدایت مردم به امر  الهی است همچنان که قرآن می فرماید : و ما  آنهارا امامانی قرار دادیم که به امر ما  هدایت کنند و نیز فرمود :  و برای هر قومی هدایتگری است . و نیز فرمود : آنها  (مؤمنان) با ستاره ( امام) هدایت می شوند.

 یکی از مسائلی که چندین دهه است جهان اسلام با آن دست به گریبان است بحران و اختلافات بین فلسطین و اعراب با اسرائیل می باشد. ریشه ی  این مسئله به قوم بنی اسرائیل بر می گردد . این قوم که در زمان باستان پیامبران بزرگی نیز داشته اند بعد از سرکشی از فرمان خدا در دوسه هزار سال گذشته طبق بیان کتاب تورات و نیز آیات قرآن دچار خشم خدا و انتقام و عذاب شدید او گردیدند و آواره شدند .نخستین بار بخت النصر شاه بابل در زمان کورش هخامنشی به اورشلیم  مرکز سیاسی و عبادی آنها هجوم آورد و آنها را قتل عام و بیشتر آنها را اسیر کرد و به بابل در عراق آورد.  وکورش هخامنشی که پادشاهی دادگر بود به عراق و بابل هجوم آورد و آنجا را تصرف کرد و یهودیان را از چنگ بابلیان نجات داد . برای بار دوم متجاوزان رومی به مرکز یهودیان در  اورشلیم بعد از چند صده ی دیگر هجوم آوردند و آنجا را تصرف کردند . این اشغالگری ادامه داشت تا در صدر اسلام  و زمان عمر خلیفه ی دوم  فلسطین توسط سپاهیان اسلام  فتح گردید و رومیان ازآنجا رانده شدند و آنجا به دست مسلمین با آزادی مذهبی اداره می شد و یهودیان نیز مشکل چندانی نداشتند . در  قرون جدید فلسطین و بیت المقدس که مرکز عبادی یهودیان بود در تصرف امپراتوری مسلمان عثمانی درآمد و در جنگ جهانی جهانی  اول که امپراتوری عثمانی از دول اروپایی به خصوص انگلیس شکست خورد و تجزیه شد فلسطین در تصرف انگلیسی ها درآمد و توسط آنها اداره می شد. در  این بین  یهودیان صهیونیست که کمک‌های مالی فراوانی در جنگ اول جهانی به انگلیسی ها کرده بودند  از نخست وزیر وقت انگلستان خواستند که بنا بر قولی که قبلا به آنها داده بود با تشکیل یک  دولت مستقل  یهودی در  سرزمین فلسطین که دیگر تحت اختیار و تصرف انگلیس بود موافقت کند و اونیز طی بیانیه ای تحت عنوان بالفور با ابن امر موافقت کرد . در این حال گروه گروه یهودیان از اروپا و بعدا دیگر نقاط دنیا به فلسطین مهاجرت کردند و با زیرکی شروع به خریدن املاک و زمین های بومیان عرب فلسطینی که برخی نیز بسیار عیاش و بی فکر بودند و از نقشه ی یهودیان  خبر  نداشتند نمودند و به این صورت اکثر  این زمینها را با ثروت کلانی که داشتند از فلسطینیان خریدند و ساکن شدند وقتی که تعداد آنها افزایش پیدا کرد    یک ارتش ترور مخفی به وجود آوردند و اولین اقدام آنها این بود که کاری کنند که انگلیسی ها نیروهای خودرا از فلسطین خارج کنندو چون انگلیسی ها در این کار تعلل می کردند شروع به خرابکاری بر علیه نظامیان انگلیسی کردند و چندین مراکز تجمع نیروهای آنها را بمب گذاری و منفجر   کردند و انگلیسی ها نیز کاری از دستشان ساخته نبود و وقتی دیدند هزینه ی زیادی باید برای حضور خود در فلسطین بپردازند آنجا را تخلیه کردند . در این حین یهودیان صهیونیست مهاجر در فلسطین رقیب قدرتمندی در فلسطین نداشتند و بنابراین اعلام استقلال و تشکیل دولت مستقل یهود در فلسطین را کردند و نام آن را نیز اسرائیل گذاشتند. در این حال تازه برخی از فلسطینیان روشنفکر از خواب غفلت بیدار شدند و تازه فهمیدند قربانی چه توطئه ای گردیدند . این بود که عده ای ازآنها دست به مبارزه ی مسلحانه بر علیه دولت تازه تاسیس اسرائیل زدند ولی ارتش مخفی اسرائیل به شدت آنها را سرکوپ و قتل عام کرد. و حتی به غیر نظامیان آنها نیز رحم نکرد . در این حین کشورهای همسایه ی عرب چون اردن و سوریه و مصر و دیگر کشورهای عربی برای کمک به اعراب فلسطین با اسرائیل وارد جنگ شدند ولی بخاطر برتری نظامی اسرائیل و تجهیز  این کشور توسط آمریکا و متحدان اروپایی  اعراب در  تمام این جنگها به سختی شکست خوردند و دچار تلفات فراوان شدند . اصولا خود  تاسیس دولت یهود  در قلب خاورمیانه  یک نقشه و توطئه ی دجال جهانی برای ایجاد جنگ و بحران در این منطقه ی  حساس از نظر ادیان بزرگ  ابراهیمی بود و به این مقصود خود نیز رسید چون اکنون  یک قرن است از زمان جنگ جهانی اول و ورود  یهودیان به فلسطین همواره این منطقه صحنه ی درگیری و جنگ بین  اعراب و اسرائیل است و روی ارامش ندیده است . بعد از جنگهای متعدد اعراب و اسرائیل و شکست اعراب بالاخره یک شخص برای اولین بار متوجه شد که ایجاد اسرائیل  و جنگ و در گیری با اعراب فقط یک بهانه و توطئه از سوی دجال جهانی برای نابودی این منطقه و ضعیف نگه داشتن اعراب مسلمان است و آن شخص نیز شخصی روشنفکر به نام انور سادات رئیس جمهور  اسبق مصر بود . این شخص وقتی متوجه این توطئه شد بلافاصله در پی راه حل و ایجاد صلح در این منطقه افتاد و بدون هیچ مقدمه و مشورت با دیگر کشورهای عربی بطور  غیر منتطره به اسرائیل سفر کرد و مذاکرات خود را برای صلح  با اسرائیل شروع کرد.

از طرفی او با شاه ایران نیز که تازه تغییر موضع و سیاست داده بود در  زمینه ی سیاست  صلح  در خاورمیانه هم نظر بود و دوستی صمیمی با یکدیگر  داشتند . و از اقبال خوب آن دو رئیس جمهور آمریکا یعنی جیمی کارتر  نیز طرفدار همین طرز  تفکر و سیاست یعنی ایجاد صلح در خاورمیانه بود و کارتر در توافق  صلح مصر با اسرائیل در نقطه ای با عنوان  کمپ دیوید میانجی گری و مساعدت بسیار کرد و این دو  کشور پس از سالها درگیری و جنگ با هم صلح کردند.  ولی قبلا هم گفتیم این سیاست صلح در آن مقطع زمانی به هیچ روی موافق با سیاست جنگ طلبی دجال  در خاورمیانه و ایجاد تقابل منطقه ای در  آنجا نبود  بنابراین در مدت  کمی نقشه ی حذف و یا برکناری این سه شخص یعنی انور سادات و شاه ایران و جیمی کارتر را که تصمیم داشتند برخلاف سیاست‌های دجال در خاورمیانه عمل کنند طراحی و اجرا کرد و انور سادات را توسط مزدوران داخلی دجال ترور کرد و سلطنت پهلوی را برانداخت و شاه را آواره کرد و با نقشه و اجرای بحران گروگان گیری در سفارت آمریکا در ایران از محبوبیت کارتر در بین مردم آمریکا کاست و از انتخاب او در دوره ی دوم ریاست جمهوری در آمریکا جلوگیری کرد و به این ترتیب سیاست جنگ افروزی و اختلاف بین اعراب و اسرائیل را دوباره در منطقه در پیش گرفت و البته بعد از انقلاب ایران جنگهای خونین دیگری را نیز در  منطقه مثل جنگ ایران و عراق به راه انداخت . ازآن به بعد هم هر گاه برخی  رئیس جمهورها رئیس  جمهور آمریکا خواستند توافق صلحی بین اسراییل و فلسطینیان ایجاد کنند . دجال با نفوذ ودخالت خود در کشورهای دیگر خاورمیانه و دخالت آنها در گروههای فلسطینی و یا احزاب افراطی اسرائیل از ایجاد توافق صلح بین آنها جلوگیری می کنند . شاید اگر دخالتهای برخی دولت‌های مزدور دجال در  خاورمیانه نبود تا کنون   رهبران فلسطینی نظیر یاسر عرفات و جانشینان او توانسته بودند خیلی زودتر به توافق صلح با اسرائیل و یک زندگی مسالمت آمیز در سایه ی آرامش و امنیت دست پیدا کنند  ولی این حاکمیت های مزدور خاورمیانه مرتبا در روند صلح بین فلسطینیان و اسرائیل  سنگ اندازی و دخالت می کنند چون ماموریت مزدوری آنها برای دجال این رااقتضا می کند و آنها باید مراتب نوکری را رعایت کنند . البته باید گفت ایجاد تقابل منطقه ای و جنگ و درگیری در تمام نقاط دیگر دنیا نیز سیاست جاری دجال می باشد. کافی است که به نقشه ی جغرافیا نگاهی کنید خواهید دید که دجال با طراحی نقشه های  دقیق و اجرای آن توسط  سرویس های جاسوسی و باندهای مافیایی در دنیا همه ی کشورها را با همسایگان خود درگیر جنگ سرد و یا درگیری نظامی آشکار و تنش سیاسی نموده بین ایران و عربستان در حال   حاضر تنش و جنگ نیابتی به راه انداخته بین هند و پاکستان در مسئله ی جامو و کشمیر اختلاف ایجاد کرده بین چین و روسیه در مورد منطقه ی  تبت اختلاف وجود دارد  بین کره ی شمالی و جنوبی در گذشته  جنگ به راه انداخته و اکنون نیز درگیری سیاسی با هم دارند  بین کره ی شمالی و ژاپن بحران سیاسی وجود دارد بین چین و تایوان در مالکیت آن جزیره  اختلاف وجود دارد بین بلوک شرق و غرب در اروپا در گذشته تنش وجود داشت  و اکنون نیز   بین روسیه و اوکراین . بین ارمنستان و آذریایجان اختلاف وجود دارد . در چند دهه پیش جنگهای خونین داخلی در آمریکای جنوبی به راه انداخت و این کشورها را نابود  کرد و عقب مانده نگه داشت. در  آمریکای مرکزی  بین کشورهای کوبا و ایالات متحده همواره تنش و درگیری سیاسی و نظامی وجود دارد و اگر  توجه و تامل کنید خواهید فهمید که هیچ کدام ازین درگیری ها اتفاقی نیستند و طبق نقشه و توطئه هستند . و علامت آن نیز جهان شمول بودن این درگیری ها و بحران‌های منطقه ای و جهانی می باشند وگر نه لااقل   باید در یک منطقه کمی آرامش و صلح برقرار می بود .و دجال با نفوذ در حاکمیتهای تمام مناطق جهان و با استفاده از مزدوران داخلی خود این  درگیری ها و تنش ها و جنگها را ایجاد و ادامه می دهد. و تنها راه ایجاد صلح جهانی نیز بیداری ملت‌های تمام دنیا  بر علیه دجال و فهمیدن نقشه ها و توطئه های این سیستم شیطانی بر علیه بشریت و اتحاد آنها با هم برای سرنگونی تمام حاکمیتهای مزدور  و وابسته به دجال در  تمام مناطق جهان می باشد . والبته این قیام و نهضت  جهانی یک رهبر  آسمانی و مقتدر و آگاه نیاز دارد  که همان منجی موعود  تمام ادیان است . به امید آن روز .

قبلا بیان کردیم که مهمترین لقب منجی موعود   مهدی  به معنی شخص هدایت شده و هدایت کننده می باشد حال این پرسش مطرح می شود که هدایت امام در چه موارد و عرصه هایی می باشد ؟ در این مورد باید بیان کرد این موارد بستگی به نوع گمراهی های موجود در میان عامه ی مسلمین و البته کل جامعه ی بشری در عرصه های دینی و عقیدتی ، اخلاقی، سیاسی اجتماعی ، اقتصادی و نیز باتوجه به شرایط جدید پیش آمده در عصر حاضر در زمینه ی فرهنگی و هنری  نیز می باشد . اگر توجه کنید خود سیره ی هدایت گری دیگر ائمه نیز در صدر اسلام در  این جند عرصه بوده یعنی مثلا شما سیره ی هدایت گری امام علی ع را در نظر بگیرید که مردم زمان خویش را در این عرصه ها مرتبا با سخنان قصار و کوتاه و یا خطبه های طولانی با شیوه ای رسا و استفاده از فصاحت و بلاغت معجزه آسا و ادبیات فاخر راهنمایی می نمود شما اگر نهج البلاغه رو مرور کنید می بینید  که سخنان امام در موضوعات مختلف عقیدتی و دینی ، سیاسی اجتماعی ، اخلاقی ، اقتصادی و ....می باشد . بنابراین در زمان ما نیز هدایت امام زمان در این چند عرصه به علاوه ی  مسائل جدید پیش آمده می باشد . شما اگر به پیامها و روشنگری های سیاسی امام  که از طریق سید حسنی ارسال می شو  توجه کنید می بینید که در  این روشنگری ی ها امام به ریشه یابی و عمق مشکلات سیاسی جامعه اسلامی و منشا اصلی آنها فارغ از بازی‌های سیاسی دجال و نیز خبرهای دروغینی که از طریق رسانه های مجازی و غیر مجازی به گوش مردم می رسانند تا آنها را فریب دهند .می پردازد امام با دید ژرف و الهی خویش  در مورد این بازی های سیاسی برای جامعه ی مسلمین روشنگری و افشاگری می کند تا  منتظران واقعی هیچ گاه قربانی و بازیچه ی این بازی‌ها و نقشه های سیاسی دجال حاکم بر جهان را نشوند و با بسیج تمام امکانات و دید روشن با سایر  منتظران واقعی در دنیا بر علیه این حاکمیت شیطانی متحد شوند و ان را از عرصه ی گیتی با اتحاد و مبارزه ریشه کن کنند و توحید و صلح و دوستی و عدالت را جایگزین شرک و  جنگ و دشمنی  و ظلم  که دستتپخت دجال است نمایند   به امید آن روز       سلام بر کسی کا پیرو هدایت شود.

تکلیف منتظران مهدی عج در برابر دیگر منتظران منجی در ادیان دیگر چیست چرا باید با آنها ارتباط مستمر و همکاری داشته باشند؟  یکی از مسائل اساسی در  ظهور منجی  ضرورت تعامل و ارتباط با منتظران منجی در  سایر ادیان توحیدی در دنیا می باشد . می دانیم که ظهور  منجی یک امرجهانی و فرا ملیتی است و بر خلاف تصور تعدادی افراطی تنگ نظر، مختص تعدادی شیعه یا سنی نیست.  بلکه حتی در قرآن نیز در برخی آیات اشاره  و حتی تصریح نموده که این بشارت در ادیان دیگر  نیز آمده. اکنون نیز  در تمام ادیان عده ی بسیاری شب و روز به انتظار نشسته اند و برای ظهور منجی در طول سال و حتی روزانه مراسم ویژه دارند و دعا می کنند ( هرچند دعا تنها کافی نیست)  مثل تعداد زیادی از مسیحیان قاره ی آمریکا . این امر در دنیای غرب و بخصوص آمریکا چنان جدی می باشد که حتی برخی سیاستمداران این کشور اعتقاد شدید به این امر داشتند و دارند بطوری که ریگان رئیس جمهور اسبق و فقید آمریکا می گفت که آرزویش این است در  نبرد آرماگدون یا نبرد  خیر و شر که در روایات اسلامی به جنگ قرقیسیا مشهور  است  شهید شود . و اکنون شب و  روز  تعدادی مسیحی بسیار معتقد در این کشور منتطر بازگشت مسیح می باشند . در ادیان آسیای شرقی نیز این انتظار  دیده می شود  حتی برخی که به آفریقا سفر کرده اند گزارش داده اند که برخی قبابل با زندگی بدوی نیز انتظار ظهور منجی را می کشند. حال این پرسش مطرح می شود  که تکلیف منتظران مهدی عج در مقابل این همه منتظران منجی در  ادیان دیگر چیست ؟ آیا باید  با آنها نیز ارتباط برقرار کنند  و   در کلمه ای مشترک که ظهور  منجی است با آنها متحد شوند و ارتباطات خودرا بیشتر کنند؟ مسلما جواب مثبت است چون گفتیم ظهور منجی  یک مسئله ی جهانی است و بنابراین منتظران در سراسر  دنیا در این مورد باید با هم هماهنگ و متحد باشند تا در  صورت ظهور همگی در تمام نقاط دنیا وی را با امکانات محلی خویش یاری کنند. گفتیم دجال حاکمیت واحد جهانی را اکنون در  اختیار دارد . و تمام حاکمیتهای بزرگ و کوچک  در تمام دنیا دست نشانده و مزدور او هستند بنابراین برای مقابله با این اژدهای هفت سر که چون اختاپوسی غول پیکر چنگ بر همه ی مناطق دنیا انداخته تنها راه این است منتظران سراسر دنیا نیز با ارتباط مستمر با هم و اتحاد کامل بر علیه این اژدها بطور هماهنگ قیام کنند و هر  کدام در  یک نقطه از دنیا عمال و کارگزاران اورا از تخت استبداد به زیر کشند و البته کار اصلی یعنی کوبیدن سرهای این اژدها بر عهده ی مهدی موعود  و یاران او خواهد بود ولی مشارکت تمام مردم دنیا نیز روند پیروزی را بسیار تسریع خواهد  کرد. و اکنون این رسانه های مجازی در سراسر دنیا این امر  یعنی  اتحاد منتظران منجی را بسیار آسان و امکان پذیر ساخته اند کافی است تعدادی افراد مدیر و مدبر از منتظران  با استفاده از تعدادی مترجم زبانهای مختلف و سفر های لازم به کشورهای مختلف و حضور در بین منتظران سایر  ادیان  شروع به سازماندهی این امر کنند . که این کار چندان مشکلی نیز نخواهد بود..

 علت این امر به انگیزه های  دنیایی و قدرت طلبی ایادی شیطانی و دشمنی با اهل بیت پیامبر ع از صدر اسلام تاکنون ارتباط مستقیم دارد. قبلا در کتاب شناخت مهدی موعود حقیقی کاملا اثبات کردیم که علت تحریفات گسترده در روایات مهدویت برای انحراف در نسب واقعی مهدی موعود از طرف شیعه نمایان عراق  دشمنی این منافقان با امام حسن مجتبی ع و فرزندان و نوادگان او بخاطر صلح مصلحتی امام حسن مجتبی ع با معاویه بود. امام حسن مجتبی وقتی که می دید معاویه بسیاری از یاران اورا با پول خریده و آنها مرتبا در پشت جبهه به وی خیانت می کنند و حتی یک بار به چادر محل اقامت وی هجوم می برند و او را با شمشیر زخمی می کنند  متوجه شد که یاران چندانی ندارد و معاویه نقشه های فراوانی کشیده تا به زودی آن  عده ی  یاران حقیقی اورا نیز با ادامه ی جنگ از بین ببرد و کلا  اگر امام حسن مجتبی ع به درگیری با معاویه ادامه می داد بیم آن می رفت که معاویه کلا نسل پیامبر و یاران اندک امام حسن مجتبی ع را از زمین ریشه کن کند و به کلی نابود سازد این بود که با حکمت الهی و تیز هوشی و بصیرت سیاسی مخصوص به خود صلاح  در آن دید که موقتا با معاویه ترک مخاصمه کند و سعی کند به خواسته های بحق خود از طریق مذاکره دست یابد و این حرکت امام حسن ع تمام نقشه های معاویه را برای نابودی اهل ایمان نقش برآب کرد چون معاویه تا آن زمان با شعارهای فریبنده ،  ادعای صلح و عدم اختلاف را بین مسلمین را به ظاهر و منافقانه  می داد و با این پیشنهاد امام تمام نقشه هایش نقش بر آب شد .  از طرفی نیز نمی توانست پیشنهاد صلح را قبول نکند چون خود قبلا آن را در حد شعار مطرح کرده بود و اگر قبول نمی کرد عموم مسلمانان به او اعتراض می کردند که چرا به حرف و شعارهای خود عمل نمی کند و صلح را نمی پذیرد.  با این حال امان حسن مجتبی در پیمان صلح اصلی ترین و بهترین خواسته را مطرح کرد و معاویه نیز برخلاف میل خود مجبور به پذیرش این خواسته شد و آن این بود که معاویه مانند سنت خلفای پیشین امر خلافت را پس از خود به شورای مسلمین برای انتخاب خلیفه واگذارد و خلافت را به پسرش یزید ندهد و در واقع جلو این انحراف  که خلافت پیامبر تبدیل به پادشاهی موروثی از پدر به فرزند شود را گرفت و البته این خواسته ی تمام مسلمانان راستین و خواسته ی امام علی در برابر  معاویه نیز بود . و یک سنت مقبول اسلامی بود. معاویه بر خلاف میلش این شرط را در صلح نامه پذیرفت و در واقع امام حسن مجتبی ع بدون جنگ و با تدبیر به خواست خود و تمام مسلمین دست یافت هر چند بعد از شهادت امام حسن ع معاویه این عهد خود را نیز نقض کرد . ولی با این حال عده ای از منافقان و یاران نادان و قشری امام حسن مجتبی ع که این بصیرت سیاسی را نداشتند و به اندازه ی یک گوساله نیز شعور سیاسی نداشتند با جهالت هرچه تمامتر به مخالفت با این تصمیم امام پرداختند و با سخنان نیش دار خود آزار بسیاری به امام حسن رساندند و حتی به او غیر منصفانه لقب مذل المومنین یعنی کسی که باعث خوار کردن و ذلیل کردن مومنین شده است را دادند امام حسن ع به این سخنان توجهی نمی کرد و حتی گاهی به آنها تذکر می داد که آیا شما بهتر از من که امام شما هستم مصلحت مسلمین را می دانید؟ ولی آنها نمی توانستند  این  موقعیت حساس  مومنین را در برابر معاویه  و خطر جنگ را درک کنند و به مخالفت و   دشمنی با امام حسن مجتبی ع و فرزندان و نوادگان او ادامه دادند . و بیشتر منافقانه به سوی امام حسین و فرزندان او رفتند و البته دیدیم که در واقعه ی کربلا همین منافقان که بیشتر هم اهل عراق و کوفه بودند چگونه به امام حسین ع خیانت کردند و خاندان پیامبر رادر کربلا قتل عام کردند .  ودر آنجا تازه مردم   فلسفه ی صلح امام حسن  را دریافتند چون در واقعه ی کربلا تقریبا تمام مردان اهل بیت غیر  از امام سجاد ع که بیمار بود و حسن مثنی فرزند  امام حسن مجتبی که در بین زخمی ها بیهوش افتاده بود و بعد ها توسط دایی های خود نجات یافت و درمان شد. بقیه همه قتل عام شدند و نقشه ی خود معاویه هم در زمان امام حسن مجتبی ع همین بود . به هر حال این منافقان و شیعه نمایان عراق و کوفه  بعد از جنایت کربلا دشمنی با بازماندگان امام حسن مجتبی ع از نسل حسن مثنی را  ادامه دادند و با یاری  نکردن فرزندان و نوادگان مجاهد و ظلم ستیز او باعث شدند  که آنها در قیام بر علیه بنی امیه و بنی عباس تنها بمانند و بی یاور و تنها مانند امام حسین ع شهید شوند. جنایت دیگر این شیعه نمایان عراق و به خصوص کوفه تحریفات گسترده ی  روایاتی از مهدویت بود که به روشنی بیان می کرد که مهدی موعود از نسل حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی بود .

چون این شیعه نمایان از یاران بسیار نزدیک امامان از نسل امام حسین ع بودند و منافقانه به آنها خود را نزدیک کرده بودند و تمام روایات امامان از نسل امان حسین را اول اینها دریافت و بین مردم نقل می کردند بنابراین با آن سابقه ی دشمنی و کینه که با امام حسن مجتبی ع و فرزندان و نوادگان او داشتند نمی توانستند قبول کنند که مهدی موعود حقیقی از نسل امان حسن مجتبی ع باشد این بود که ناجوانمردانه دست به تحریفات گسترده در این روایات زدند و مثلا هر جا امامان از نسل امام حسین بیان می کردند که مهدی موعود از نسل امام حسن مجتبی ع است که در آخر زمان متولد می شود آنها نام حسن را در روایات به حسین تغییر می  دادند و به این صورت  نسب واقعی مهدی موعود به کلی با انحراف کشانده شد . البته هرچند تعدادی کمی روایات مثلا در کتاب غیبت نعمانی و دیگر کتاب‌ها از دستبرد تحریف سالم ماندند و برای  روشنگری به نسل ما رسیدند . وآما انگیزه ی دیگر تحریف روایات مهدویت انگیزه مالی و دنیایی از  طرف تعدادی دنیا طلب بی اصل و نسب باز هم در عراق بود . به این ترتیب که زمانی که امام حسن عسکری ع رحلت کرد . تعداد زیادی شیعیان  عامی و اکثرا کم سواد از اقصا نقاط ایران و افعانستان و  دیگر نقاط به عشق دیدار با خاندان پیامبر وارد عراق شدند.  در این حال   چون این افراد  در آنجا غریب بودند  و آدرس دقیقی از محل اقامت خاندان امام حسن عسکری نداشتند    به هر کسی از مردم عراق برخورد می کردند  آدرس محل سکونت امام ر می پرسیدند و مسلم است در بین این افراد نیز همیشه تعدادی اراذل و اوباش و بی اصل و نسب و افراد فرصت طلب پیدا می سود که بخواهند مردم را فریب دهند و از آنها سو استفاده کنند . و وقتی این شیادان  مثلا از مسافران می پرسیدند برای چه می خواهید امام را ملاقات کنید آنها هم با ساده دلی جواب می دادند مقداری خمس و زکات و وجوهات شرعی داریم که می خواستیم مستقیما به دست امام برسانیم . در این حال این شیادان فرصت طلب طمع می کردند  و برای فریب به آنها می گفتند امام حسن عسکری به تازگی رحلت کرده و فرزند کوچکی از خود به نام محمد بن الحسن از خود به جا گذاشته ولی فرزند او غایب شده و هر کسی را به حضور خود قبول نمی کند بهتر است پول و وجوهات شرعی را به ما که نائب خاص او هستیم بدهید تا شخصا به آقا برسانیم  و به این صورت خودرا به عنوان نایب خاص امام به مردم ساده دل قالب می کردند. واین شیادان فرصت طلب نیز چهار نفر بودند که تمام ابن مدت مردم را سرکیسه می کردند و وقتی مردم از آنها سوال شرعی می کردند که از امام سوال کنند چون جواب را نمی دانستند به دروغ می گفتند که امام می فرماید : در مورد مسائلی سوال نکنید که اگر جواب آن را بدانید خوشتان نیاید و نفعی برایتان نداشته باشد و وقتی مردم  زیاد سوالات شرعی می پرسیدند و آنها جوابی نداشتند و از این همه سوال کلافه می شدند . وجوهات شرعی را خود می گرفتند و برای جواب این سوالات ،  مردم را به راویان حدیث امامان ارجاع می دادند و این روایت جعلی را درست کردند که امام  زمان در آخرین سفارش خود فرمود: و امادر  حوادث پیش آمده و مسائل شرعی جدید به راویان حدیث ما رجوع کنید که آنها حجت من بر شما هستند و من هم حجت خدا هستم  و به این صورت خود را از سوالات بسیار  شیعیان ساده دل خلاص می کردند . یعنی وجوهات را خود می گرفتند و سوالات شرعی را به راویان حدیث ارجاع می دادند شیادی از این بالاتر نمی شود.. البته اعقاب و آیندگان راویان حدیث نیز کم مارمولک نبوده اند و چیزی از شیادان گذشته کم ندارند و  در دوران معاصر تعدادی از آنها با سو استفاده از این حدیث قطعا جعلی که امام زمان فرموده در مسائل جدید به راویان حدیث ما رجوع کنید تئوری ولایت فقیه را با راهنمایی استعمار انگلیس که  در حوزه‌ های علوم دینی در ایران و عراق نفوذبسیار دارند به وجود آوردند البته هدف انگلیسی ها از ایجاد تئوری ولایت فقیه ایجاد یک حکومت مستبد با دیکتاتوری یک نفر  با ظاهر مذهبی بود که البته این یک نفر  هم باید از مزدورانی باشد که در جامعه ی دینی اسم و رسمی داشته باشد و در ضمن وابسته به استعمار انگلیس و دستگاه جاسوسی دجال باشد تا منافع انگلیس و دجال را در خاورمیانه تامین کند . و انگیزه ی آخوندهایی که این نظریه را با راهنمایی انگلیسی ها درست کردند نیز مسلما نفس اماره و قدرت طلبی و دنیاطلبی بوده که می خواستند به این شیوه بر جان و مال و ناموس مسلمین حاکمیت سیاسی پیدا کنند .به هر حال این این نظریه و تئوری کاملا باطل است چون با سنت اسلامی گذشتگان و مخصوصا سیره ی عملی اهل بیت پیامبر سازگاری ندارد و کاملا یک بدعت دینی و نقشه ی شیطانی است  .

اولین دلیل این است خود  اهل بیت دارای دو شان جدا از هم بوده اند یکی شان امامت که یک مقام و شان بلند معنوی است که فقط خداوند می تواند این مقام را به اهل بیت پیامبر بدهد و دیگر مقام سیاسی و حکومتی اهل بیت است که این شان یک مقام کاملا زمینی است و مردم باید امام را به حاکمیت سیاسی مسلمین قبول کنند همچنانکه امام علی هم در نهج البلاغه  می فرماید : که ای مردم  اگر  شما  برای قبول خلافت به سوی من نمی آمدید من امر خلافت را قبول نمی کردم  و این نشان می دهد که خلافت ائمه یک امر کاملا زمینی است که بستگی به خواست و رای مردم دارد و ربطی به آسمان ندارد و در زمان شهادت نیز وقتی یاران امام علی به او پیشنهاد کردند فرزندش امام حسن را جانشین خود برای خلافت معرفی کند فرمود من در مورد حسن با شما حرفی ندارم شما هرچه صلاح می دانید انجام دهید و این سخن امام علی نیز نشان می دهد  حاکمیت سیاسی مسلمین انتصابی و یا موروثی نیست و مردم باید حاکم خودرا انتخاب کنند . حال چگونه ممکن امام علی که حاضر نبود امام بعد از خود را حاکم سیاسی مسلمین منصوب کند . امام زمان بیاید و حاکمیت سیاسی مسلمین را به چند آخوند روایت گر احادیث  واگذار کند  آیا این امر منطقی و عقلانی و شرعی می باشد . چون تئوری ولایت فقیه بر این اساس است که در دوران غیبت حاکمیت سیاسی مسلمین بدون توجه به رای مردم به دست یک آخوند مجتهد می باشد . و این آخوند را هم نه مردم بلکه  چند هم قماش همان آخوند باید انتخاب کنند.   این چیزی جز بدعت و انحرافی بزرگ در حاکمیت سباسی  مسلمین نیست و  از این جاست که از اسلام که برای از بین بردن استبداد و دیکتاتوری آمده.  از بطن آن هیولای استبداد دینی را با این بدعت زاده می کنند . و بر عهده ی روشنفکران واقعی جهان اسلام است که با این بدعت های خطرناک مقابله کنند. حال در دوران ما به این علت است که شیادان دینی قدرت طلب که بر گرده ی مسلمین با فریب سوار شده اند فقط ترجیح بدهند که مهدی موعود عج فرزند بلافصل امام حسن عسکری باشد تا از نوادگان امام حسن مجتبی ع . چون اگر مهدی عج از نوادگان امام حسن مجتبی باشد و در زمان ما به دنیا بیاید که نان آنها آجر می شود و این نوع مهدی منافعی برای آنها ندارد و چا بسا  زیان هم دارد چون نمی توانند به بهانه ی غیبت فرزند امام حسن عسکری ، توسط روایات دروغ دم از جانشینی او بزنند و حاکمیت سیاسی را از نمایندگان واقعی مردم بگیرند و فاجعه درست زمانی برایشان آغاز می شود که امام مهدی حقیقی از نسل و نوادگان امام حسن مجتبی ع باشد که به صورت گمنام به دنیا آمده و از مخالفان سیاسی و عقیدتی آنها باشد و در فرصت مناسب بر علیه آنها با اذن الهی قیام کند و دمار از روزگار آنها برآورد. که این وعده ی خداست و خداوند خلاف وعده نمی کند. ان الله لایخلف المیعاد.

 در مورد انواع حکومت‌ها از دیر باز اندیشمندان و فیلسوفان بزرگ در طول تاریخ هم بسیار تامل کرده اند و هم نظرات روشنگرانه ای بیان نموده اند . در مغرب زمین افلاطون اولین فیلسوفی بود که در  این مورد نظراتی بیان کرد . فلسفه ی سیاسی ارسطو بر این اساس بود که حاکمیت جامعه باید به دست یک قشر نخبه و دانشمند که همان فیلسوفان و دانشمندان است  قرار بگیرد  چون آنها از بقیه ی افراد جامعه داناترند و بهتر می توانند جامعه را اداره کنند  ولی شاگر برجسته ی وی ارسطو اینگونه نظری نداشت در واقع افلاطون فیلسوفی آرمانگرا بود و بیشتر به آن جامعه ی آرمانی و ایدآل که باید به وجود بیاید فکر می کرد و به همین دلیل معتقد به یک مدینه ی فاضله بود ودر این مورد مفصلا مطلب می نوشت ولی ارسطو برخلاف او فیلسوفی بیشتر واقع گرا بود و در فلسفه ی سیاسی خویش حاکمیت ها را به سه نوع حاکمیت تقسیم کرد که می تواند وجود داشته باشد ۱ _ حاکمیت یک نفر بر جامعه مانند پادشاه که از نظر وی اشکال این حاکمیت آن بود که ممکن بود به استبداد ختم شود مانند استبداد و زورگویی اکثر پادشاهان در طول تاریخ ۲_ نوع دوم حاکمیت از نظر ارسطو حاکمیت یک قشر خاص مانند حاکمیت طبقه ی کارگر و یا روحانیون بر جامعه می باشد که خطر این نوع  حاکمیت خودکامگی و سو استفاده از قدرت برای اهداف قشر خود می باشد که در عصر حاضر شاهد این خودکامگی در حکومت‌های کمونیستی که طبقه ی کارگر بر آنها حاکم است    مانند شوروی سابق و حاکمیت کره ی شمالی و صد البته برخی از حاکمیت های به ظاهر دینی که قشر خاصی حاکم هستند می باشیم ۳ _ نوع سوم حاکمیت از دیدگاه ارسطو  حاکمیت اکثریت بر اقلیت و یا همان جمهوری و یا به اصطلاح دموکراسی است که از نظر ارسطو خطر و اشکال این نوع حاکمیت به حاکمیت رسیدن اراذل و اوباش با استفاده از ثروت و یا فریب افکار عمومی می باشد که شاهد این نوع حکومت‌ها هم در برخی دموکراسی های غربی می باشیم که همواره ریاست جمهوری و سناتورهای  بی اخلاق و فاسد غالبا با اهرم ثروت و دستگاه تبلیغ رسانه که در اختیار دارند یک شبه به قدرت می رسند و هم مردم خود را فریب می دهند و هم جهان را برای منافع کثیف سیاسی اقتصادی خود به جنگ و فساد می کشانند. اینها از نظر ارسطو همان اراذل و اوباشی هستند که حاکمیت دموکراسی را تهدید می کنند یک نوع حاکمیت هم وجود دارد که نمی توان نام حاکمیت بر آن گذاشت و آن آنارشیسم یا بی حاکمیتی یا بی قانونی  در جامعه است که با عقل سلیم سازگار نیست . چون به قول امام علی حاکمیت حتی اگر ظالم هم باشد برای جامعه بهتر از بی قانونی و بی حاکمیتی است. چون بی نظمی  حیات کل جامعه را تهدید می کند  در تاریخ اسلام خوارج نهروان به نوعی باور به بی حاکم بودن جامعه یا به تعبیر امروز بی قانونی و آنارشیسم داشتند که با توجه به خطر آنها برای جامعه امام علی ع این جمله را فرمودند و شدیدا با آنها  برخورد نظامی کردند.   در یک دو قرن اخیر فلاسفه و اندیشمندانی چون مارکس و انگلس در  دنیای غرب     نظرات جدیدتری برای حاکمیت ارائه نمودند و تئوریسین مکتب کمونیسم در مقابل سرمایه داری شدند خلاصه یپ نظر مارکس که البته دوست او انگلس بیشتر نظرات او را به قشر دانشگاهی و مردم معرفی نمود این بود که تمام تلاش‌های بشر حتی طرز تفکر و دین و اخلاق وی منشا اقتصادی و مادی دارد و هر طبقه ای چه فقیر چه غنی با توجه به طبقه ی اقتصادی و میزان درآمد خود فکر می کند و زندگی می کند حتی دینداران و روحانیون دینی هم از دین در جامعه بیشتر اهداف مادی و اقتصادی دارند نه الهی و از دین به عنوان دکان و یک بنگاه اقتصادی به سود خود استفاده می کنند و در حقیقت اقتصاد زیر بنای جامعه  و دیگر مسائل جامعه روبنا و فرعی در جامعه محسوب می شوند. . او در کتاب معروف خود با نام  سرمایه   معایب و نقص های اقتصاد سرمایه داری را کاملا تشریح کرد  و معتقد بود که قشر سرمایه دار جامعه با زور و اهرم سرمایه و ثروت قشر کارگر و ضعیف جامعه را از نظر مالی استثمار می کنند و حق آنها را می خورند و روز به روز قدرتمندتر می شوند  و  البته حاکمیت سیاسی جامعه هم دردست آنهاست  وقشر کارگر روبه روز بیشتر استثمار و ضعیف می شوند بنا براین راه حلی که قشر کارگر و فقیر جامعه بتوانند حق خود را از قشر سرمایه دار که البته حاکم جامعه نیز می باشند  بگیرند تنها انقلاب ناگهانی و خشونت آمیز و خونین و شورش دربرابر طبقه ی حاکم است تا قدرت را از آنها بگیرند و منابع و ثروت را به تساوی بین افراد جامعه تقسیم کنند بنابراین باید قدرت در دست طبقه ی کارگر باشد  و بر این اساس بعد از مارکس انقلابات کمونیستی بر علیه سرمایه داری در شرق اروپا و روسیه و چین و دیگر کشورها آغاز شد. .

البته نظران  کارل مارکس در دنیای غرب بر علیه سرمایه داری به دو شکل دنبال شد در اروپای غربی و آمریکا برای مهار زیاده خواهی سرمایه داران  مکتب سوسیال دموکرات به وجود آمد که هدف آن بود که کارگران و قشر فقیر جامعه به تدریج و از طریق مبارزات مدنی و آرام حق خود را از سرمایه داران بگیرند و در شاخه ی دیگر  در  شرق اروپا مکتب مارکسیسم کمونیسم رواج یافت  و انقلابات کمونیستی به وقوع پیوست  که معتقد بودند فقط با انقلاب خونین و خشونت بار و به یکباره باید کارگران و مردم فقیر حق خودرا از سرمایه داران بگیرند و به همین علت هم نماد پرچم این کشورهای کمونیستی قرمز و به رنگ خون که نماد انقلاب خونین است می باشد . حال در اینجا نظر اسلام در اینجا در  مورد نوع حاکمیت بیان می شود .نظر درست و واقع بینانه و جامع اسلام البته اگر  درست توسط باورمندان و اندیشمندان دنیای اسلام درک شود در عین اینکه نظر دیگری است جامعیتی دارد که شامل آن مکاتب سیاسی دیگر  نیز هست و درعین حال اشکالات آنها را نیز برطرف می کند . از دیدگاه قرآن انسان موجودی است که اگر با عبادات و نیایش به درگاه الهی روحش پالایش و پاک و تقویت نشود به ناچار طغیان می کند و موازین اخلاقی و انسانی را زیر پا می گذارد و نه تنها از نظر  اخلاقی فاسد می شود بلکه در صورت داشتن قدرت و احساس بی نیازی به هم نوع خود برای رسیدن به امیال شهوانی و ثروت و قدرت ظلم می کند و به تعبیر خداوند مانند فرعون طغیان می کند . براین اساس تنها کسی لیاقت حاکمیت جامعه ی  بشری را دارد که فردی خاص از اولیای الهی باشد که لا نماز و عبادات مرتبا با مبدا هستی در تماس و ارتباط باشد و چنین شخصی نیز نه تنها اخلاقش هیچگاه فاسد نمی شود بلکه در صورت حاکمیت و قدرت یافتن بر کل جامعه ی بشری با وجود  قدرت و مکنت بسیار هیچگاه از حدود اخلاقی و الهی به واسطه ارتباط ویژه با خدا بیرون نمی رود و هیچگاه به مردم ظلم نمی کند  بنابراین فقط چنین شخص صالحی لایق حاکمیت  جامعه ی بشری را دارد  این شخص امام  یا انسان کامل است . ولی باید گفت انسان‌ها قادر به شناسایی چنین شخصی نیستند و فقط خدا قادر است چنین شخصی را به مقام امامت برساند نه مردم در اینجا سخن از حاکمیت سیاسی نیست بلکه امامت به معنی یک مقام بلند معنوی است . خب مسلما خداوند در این مورد نظر خود را در  کتاب‌های آسمانی مخصوصا قرآن کریم بیان کرده و بیان کرده که فقط افراد صالح از نسل حضرت ابراهیم به مقام امامت رسیده اند . البته خود اراده و خواست  خدا نیز بر این قرار گرفته که این امامان خلیفه ی او و حاکم کره ی زمین باشند چون در قرآن می فرماید : ای داود ما تورا خلیفه ی خود در زمین گردانیدیم   البته در مورد اهل بیت از نسل پیامبر  نیز پیامبر اسلام صراحتا می فرماید که دوازدهمین امام از نسل من خلیفه الله و حاکم زمین می باشد . با این مقدمات دیگر شکی باقی نمی ماند   که حاکمیت و خلیفه الله بودن مهدی موعود خواست خداست ولی باید تذکر داد که خدا این حاکمیت را به هیچ وجه نمی خواهد به زور به مردم  قالب و تحمیل کند چون اصولا در دین الهی اجباری نیست بلکه خواست او این است که مردم خود به این بلوغ فکری و سیاسی و بصیرت دینی برسند که فقط مهدی خلیفه الله است و لیاقت حاکمیت بر آنها را دارد نه کسانی دیگر چون فهم و توانایی این کار را ندارند و تجربه ی حاکمیت های بشری هم در طی قرون گذشته نشان می دهد که هرگاه شخصی صالح از اولیای الهی چون حضرت سلیمان و با داوود و یا کورش حاکم آنها بوده مردم طعم عدالت را کشیده اند و هرگاه غیر از آنها بوده  ظلم و بی عدالتی جامعه را نابود ساخته . ولی مسلم است امام مهدی عج هرچند دارای توانایی بسیار می  باشد نمی تواند به تنهایی جامعه ی بشری را اداره کند و مانند هر حاکم نیاز به یک اکیپ و گروه شایسته و نخبه از مشاوران و وزرای نخبه می باشد که آنها را نیز جز خدا قادر به شناسایی و جمع آوری از سراسر دنیا نیست که این گروه صالحان نیز همان ۳۱۳ نفر یاران خاص او برای اداره ی جهان می باشند که بر طبق روایات در یک شب و یا مدت کوتاهی آنها را هنگام قیام و ظهور در  نزد او جمع می کند.ولی تکلیف مردم مثل تشکیل هر حاکمیتی حمایت عمومی ازین حاکمیت است تا شکل و استحکام لازم را پیدا کند بنابراین مردم باید در حال حاضر فقط زمینه ساز این حاکمیت باشند.. این نوع حاکمیت الهی صفات دیگر مکاتب سیاسی را در خود جمع نموده است . اولا از جهتی می توان گفت حاکمیت   یک نفر است و دوم آنکه به نوعی حاکمیت یک قشر نیز هست که ارسطو به آنها اشاره کرده و همان گروه صالحان  وزرای مهدی می باشند و نیز حاکمیت نخبگان علمی می باشد چون این ۳۱۳ نفر از دانشمندترین انسانهای کره ی  زمین  هستند که افلاطون نیز بر آن تاکید می کرد از طرفی این حاکمیت را اکثریت مردم کره ی زمین  به قدرت می رسانند پس حاکمیت اکثریت و جمهوری و دموکراسی نیز هست  و چون ثروت را به عدالت و مساوی بین مردم تقسیم می کند و یک جامعه ی بدون طبقه به وجود می آورد شبیه به آرمان‌های مارکسیستی نیز  هست  و در پایان باید گفت در عین حال اشکالات این مکاتب را نیز ندارد چون حاکمیت فردی و یا قشری این مکاتب به علت فقر معنویت و نداشتن ارتباط با خدا زود فاسد می شود و به مردم ظلم می کند ولی این حاکمیت انسان کامل که حاکمیت الهی است فاسد شدنی نیست و هیچگاه به مردم ظلم نمی کند .

آیا تا کنون از خود پرسیده اید که چرا در   منطقه ی  خاصی از خاورمیانه د  این چند دهه دائما درگیری و کشتار و بحران های نظامی سیاسی اقتصادی روی می دهد؟ این منطقه ی خاص کشورهای افغانستان ، ایران ، عراق ، یمن و سوریه و لبنان می باشند. اگر  روایات مهدویت و آخرزمانی را خوب مطالعه و درک نکنیم علت این جنگها و بحران ها سیاسی و نظامی را در این منطقه   هرگز درک نخواهیم کرد چون در روایات مهدویت به وضوح و بصورت متواتر نقشه و منطقه ی جغرافیایی ظهور و قیام مهدی عج بر علیه دجال یا نظام سلطه ی جهانی  ترسیم شده طبق این روایات منشا و مبدا قیام مهدی عج شرق و خراسان خواهد بود خب می دانیم از نظر جغرافیایی شرق عربستان و حجاز که محل سکونت پیامبر و اهل بیت ع بودند جز ایران نیست که خراسان نیز جزو آن است البته خراسان بزرگ در زمان قدیم شامل افعانستان و قسمتی از کشورهای آسیای مرکزی چون تاجکستان و ترکمنستان هم می شد که جزو خاک ایران محسوب می شدند . به هر حال طبق روایات صحیح مهدویت ، ابتدا در منطقه ی خراسان شخصی به نام خراسانی قیام می کند و بعد در شمال ایران منطقه ی گیلان و قزوین نیز قائم آل محمد قیام می کند و در این حال خراسانی لشکرش را در اختیار قائم آل محمد قرار می دهد و همزمان سفیانی در منطقه ی شام یا سوریه شورش می کند و تا عراق و مدینه را نیز تصرف می کند و همزمان با شورش سفیانی در یمن نیز شخصی یمانی قیام می کند و با خراسانی و قائم آل محمد متحد می شود  و به عراق لشکر کشی می کنند و سفیانی را که عامل و مزدور و دست نشانده ی دجال است شکست می دهند و با قدرت  تمام بیت المقدس را فتح می کنند و یک امپراتوری عظیم اسلامی از اتحاد کشورهای اسلامی به وجود می آورند و در این حال از طریق دریای مدیترانه با دنیای غرب که مرکز حاکمیت دجال است که از آنجا بر سراسر جهان حاکم است هم مرز می شوند در این حال دنیای غرب احساس خطر بیشتری می کند و با لشکریان انبوه به مرز مسلمین حمله ور می شوند و یک درگیری ابتدایی نیز با مسلمین دارند دراین حال عیسی مسیح ع از آسمان نازل می شود و مهدی ع را تایید می کند و اکثر مسیحیان در این حال به حضرت ایمان می آورند و مسیح واسطه ی صلح بین مسلمین و دنیای غرب می شود و کم کم حاکمیت او جهانی می شود و دجال به کلی نابود می شود . خب با این توصیف در روایات،  نظام  سلطه یا دجال که اکنون حاکمیت موقت بر جهان دارد و مسلما  توسط نخبگان علمی خود تمام روایات مهدویت را در  این مورد مطالعه کرده و از نقشه ی ظهور منجی اطلاع کامل دارد  به خیال خام خود می خواهد با نقشه های  شیطانی جلو وعده و خواست الهی را هر طور شده بگیرد. ازین جهت از چندین دهه با نفوذ و حمله به کشورهای این منطقه ی خاص چون ایران و افغانستان و... که ظهور منجی از آنجا آغاز می شود سعی می کند که که از ایجاد یک نظام مقتدر و تشکل یک نظام  و قدرت سیاسی اقتصادی در این منطقه جلوگیری کند تا جلو این قیام را بگیرد نفوذ نظام سلطه یا دجال در این کشورها بصورت نفوذ سیاسی و فرهنگی و گاه هجوم نظامی و ایجاد ترور و کودتا و جنگ و اختلافات فرقه ای می باشد تا همواره این منطقه درگیر مشکلات جنگ و غیره باشد  و ضعیف بماند که پایگاه قدرتمندی برای ظهور منجی به وجود نیاید نظام سلطه سعی می کند با کوتا و ترور  و هجوم نظامی اگر شد مستقیما حاکمیت های دست نشانده در منطقه ایجاد کند و اگر نشد با سرویس های جاسوسی در حاکمیت های این منطقه نفوذ کند و عملا اختیار سیاست این کشورها را به دست گیرد بطوری که دولتمردان خودفروخته و مزدور فقط سیاست های دجال و غرب را در این منطقه که ایجاد جنگ و خونریزی و برادر کشی است را به اجرا درآورند که ایجاد گروهک های تکفیری چون القاعده و داعش و طالبان و یا شیعه های افراطی درست در جهت همین سیاست جنایتکارانه است . ولی اگر به دقت به جغرافیای سیاسی این منطقه دوباره نگاه کنیم خواهیم دید برخی ازین کشور  چون امارت متحده ی عربی و عربستان سعودی و ترکیه از آسیب های این نقشه های شیطانی کاملا  در امان مانده اند علت کاملا واضح است چون این کشورها اولا در نقشه ی روایات ظهور مهدی عج چندان نقش ندارند و قیام‌های اصلی در خراسان ایران و و افغانستان و یمن شروع و به عراق و سوریه کشانده می شوند و دوم آنکه حاکمیت های این کشورها چون امارات و عربستان کاملا دست نشانده و بله قربان گوی سیاست های دجال و نظام سلطه و همسو با منویات غرب می باشند بنابراین نه تنها نظام دجال کاری به آنها ندارد بلکه درآبادانی این کشورها کمک های زیادی نیز به آنها می کند که شاهد پیشرفت مدنی چشمگیر در این کشورها چون دبی در چند دهه ی اخیر  می باشیم . ولی در  مقابل کشورهای قرار گرفته در نقشه ی ظهور را با حملات مختلف فرهنگی سیاسی و این اواخر نظامی به ویرانی کشانده.

اگر درست با دقت و تامل به این تحولات نگاه کنیم خواهیم دید که حضور نظامی آمریکا در چند دهه ی اخیر در خلیج فارس درست در جهت مقابله با ظهور منجی در این منطقه است و شکی نیز در آن نیست . بنابراین کشورهای این منطقه باید مراقب باشند در دام نقشه های دجال یا نظام سلطه برای ایجاد جنگ واختلاف در  این منطقه نیفتند و کم کم با پر رنگ کردن گفتمان مهدویت و دوری از خرافات در این مورد زمینه ی ایجاد یک اتحادیه متشکل از کشورهای اسلامی چون اتحادیه ی اروپا  را در این منطقه فراهم کنند تا علاوه بر نقش برآب کردن نقشه های دجال و نظام سلطه زمینه ظهور حضرت را نیز فراهم کنند    به امید آنروز.

استراتژی اختلاف افکنی  غرب در قبال کشورهای خاورمیانه: شاید برخی تصور  کنند که سیاست ایجاد اختلاف در کشورهای خاورمیانه از سوی غرب تنها مربوط به چند دهه یا دوسه صده ی اخیر است . این  تصور ناشی از عدم اطلاع کافی از تاریخ غرب به خصوص تاریخ فلسفه ی سیاسی این منطقه است . چون اگر تاریخ فلسفه سیاسی غرب به درستی مطالعه شود     این حقیقت درک می شود که اتخاذ این سیاست اختلاف افکنی در خاورمیانه سابقه ای دیرینه از زمان فلاسفه بزرگی چون ارسطو در بیش از ۲۰۰۰ سال پیش دارد . اگر فلسفه ی سیاسی ارسطو با تامل مطالعه شود مشاهده می گردد که ارسطو در این مورد بصورت بسیار هوشمندانه و بگونه ای که از یک فیلسوف بزرگ انتظار می رود بیان می کند که برای غلبه و پیروزی بر دشمنان مسلم است بهترین راه ایجاد اختلاف درونی در میان آنها  می باشد . این نظر ارسطو کاملا منطقی و هوشمندانه است  چون بطور طبیعی هم مثلا اگر کسی بخواهد سنگ بزرگی را بلند کند واز سر راه بردارد بهترین راه آن است که آن را با وسیله ای قطعه قطعه کند و بعد به راحتی خواهد توانست آن را از میان راه بردارد. خب مسلم است پادشاهان و سیاستمداران غربی از آن دوران از نظرات سیاسی این فیلسوف بزرگ برای شکست دشمن استفاده کرده اند    و همواره در دوره های بعدی با ایجاد اختلاف در دشمنان خود بر آنها پیروز شده اند می دانیم که اسکندر مقدونی به گواهی تاریخ شاگرد بلاواسطه ی ارسطو بوده و مسلم است ازین نظرات او در جنگها و مقابله با دشمن کمال استفاده را نموده . اولین بار اسکندر این سیاست را در قبال داریوش سوم هخامنشی و سپاه انبوه و قدرتمند او به کار برد . سپاه داریوش سوم در زمان حمله ی اسکندر به ایران متشکل از ۲۰۰۰۰۰ هزار نفر جنگجو با امکانات کامل بود ولی سپاه اسکندر ۲۰۰۰۰هزار نفر بیشتر نبود با این حال اسکندر با استفاده از نظرات ارسطو با فرستادن جاسوس بین سپاهیان داریوش به صورت مخفیانه بین سرداران و سپاهیان او اختلاف ایجاد کرد و همین امر باعث شکست فاجعه بار داریوش سوم از اسکندر و اشغال ایران  شد . در دوره های بعد نیز از طرف سیاستمداران غربی برای مقابله با امپراتورهای مسلمان خاورمیانه همین سیاست دنبال شد . در دوره ی صفویه و امپراتوری عثمانی چون غرب توان مقابله با امپراتوری عثمانی و صفوی را نداشت و امپراتوری عثمانی داشت از جنوب و شرق به سرعت اروپا را تصرف می کرد و حتی سپاهیان او به مرزهای اتریش نیز رسیده بودند . به ناچار دوباره از سیاست تفرقه افکنی بین دو امپراتوری مسلمان  صفوی و عثمانی بسیار استفاده کرد و جاسوسان خود را در قالب گردشگر و مبلغ مذهبی و یا سفیر به دربار این دو امپراتوری اعزام کرد و آنها با آشنایی با فرهنگ و زبان مردم بومی و بصورت موذیانه دست به ایجاد اختلافات فرقه ای و مذهبی و بعد سیاسی در بین این دو امپراتوری  زدند  به خصوص اینکه امپراتوری عثمانی سنی  و صفوی شیعه بودند ولی جاسوسان غربی این دوفرقه را به افراطی گری در حد کشتن پیروان این دو فرقه دچار کردند و آنها را صدها سال به جنگهای بیهوده و مخرب دچار کردند ( سیاستی که اکنون بین حاکمیت وهابی سعودی و حاکمیت شیعه ی ایران هنوز به شدت دنبال می شود)  وقتی به این صورت دو امپراتوری را ضعیف کردند ابتدا افغانها را تحریک و تجهیز کردند تا به ایران حمله کند و حاکمیت صفوی را نابود کند و بعد در جنگ جهانی اول آخرین امپراتوری مسلمان عثمانی را نیز تکه تکه و نابود ساختند و به این صورت فلسفه ی سیاسی ارسطو را تحقق بخشیدند. این سیاست غرب اکنون نیز ادامه دارد . غرب معمولا اگر قدرت داشته باشد مستقیما به کشورهای مسلمان خاورمیانه هجوم می آورد و حاکمیت های دست نشانده و مزدور ایجاد می کند البته قبلا با سردمداران خودفروخته ی این کشورها شرط می کند که به شرطی از حاکمیت آنها حمایت می کند که از سیاست های غرب مبنی بر اختلاف دائمی با همسایگان و ایجاد بحران‌های منطقه ای تبعیت کنند واگر این اوامر و سیاستها را اجرا نکنند بلافاصله توسط مزدوران دیگر داخلی آنها حاکمیت آنها با یک کودتا یا انقلابات دروغین و برنامه ریزی شده سقوط خواهد کرد .و اگر نتوانند با دخالت نظامی مستقیم حاکمیتهای دست نشانده چون افعانستان ایجاد کنند با سرویس های جاسوسی خود در نظام‌های سیاسی این کشورها نفوذ می کنند و عملا سیاست‌های کلان منطقه ای و داخلی آنها را با این افراد نفوذی که به رده ی بالای حاکمیت رسانده اند به دست می گیرند و همان سیاست اختلاف افکنی و ایجادجنگ با همسایگان را  در منطقه اجرا می کنند و اگر سیاست مداران هوشیار و متعهدی پیدا شود که از این سیاست غرب پیروی نکنند و مثلا در جهت اتحاد و صلح و دوستی بین کشورهای خاورمیانه قدمی بردارند و یا در جهت شکوفایی و پیشرفت اقتصادی این منطقه اقداماتی انجام دهند زود با ترور و یا با کودتا از کار برکنار می شوند . و یا تبعید می شوند .

اکثر نخبگان علمی و سیاسی متعهد در این چند دهه و حتی زمان قاجار توسط سرویس های جاسوسی غرب و البته ظاهرا توسط مزدوران داخلی ترور و یا تبعید شده اند به منطقه ی خاورمیانه و کشورهایی چون افعانستان پاکستان ایران و عراق نگاه کنید الان چند دهه است که غرب نگذاشته روی آرامش و ثبات را ببینند در این کشور ها دراین چند دهه جنگهای منطقه ای بیهوده و ترور و شورش و انقلابات استعماری امری کاملا عادی شده است و این جز نقشه  و توطئه ی  غرب برای ایجاد اختلاف چیز دیگری نیست . بنابراین هم مردم و هم تمام سیاستمداران و گروه‌های سیاسی در داخل و خارج این کشورها باید کاملا هوشیار باشند که نادانسته مجری این توطئه ی غرب برای ایجاد   اختلاف  در  این منطقه  نشوند بلکه با درک این توطئه هرچه زودتر و بیشتر به گفتمان با تمام گروه‌های سیاسی با هر گرایش و عقاید سیاسی روی آورند. و با ایجاد  وحدت و رها کردن شعارها و اقدامات اختلاف بر انگیز  همه سعی کنند سیستمی  با ثبات متشکل از نخبگان تمام گروه‌های سیاسی در کشور به وجود  آورند و دست  از این   تنگ نظری های مذهبی و قشری و عقیدتی در راه ایجاد وحدت واقعی بردارند . در اولین اقدام بهتر است حاکمیت این کشورها عفو عمومی اعلام کنند و تمام مخالفان سیاسی و عقیدتی و سیاسی را در داخل و خارج کشور دعوت به ترک مخاصمه کنند و آنها را دعوت کنند که برای ایجاد یک سیستم سیاسی یکپارچه و با ثبات در بازی قدرت وارد شوند و از توانایی و دانش آنها تا رده های بالای حاکمیتی با توجه به استعدادشان استفاده شود البته پیش از این  مرحله بهتر است  یک سیستم اطلاعاتی مستقل از سرویس های جاسوسی غرب که در کشور نفوذ دارند  در این حاکمیت به وجود آید تا با وسواس و دقت بسیار عوامل نفوذی غرب در ارکان مختلف سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی، شناسایی دستگیر  و محاکمه شوند شناسایی چنین مزدورانی در کشور غیر ممکن نیست چون اهداف غرب در کشورهای خاورمیانه تقریبا برای همه رو شده  در زمینه ی سیاسی کسانی که تمام گروه‌های سیاسی را نفی می کنند و فقط اعتقاد به حاکمیت یک فرد و قشر خود را به صورت دیکتاتوری بدون رای مردم را دارند و نیز در زمینه ی سیاست خارجی به جنگ و تنش های منطقه ای با همسایگان و ایجاد اختلافات مذهبی دامن می زنند قطعا مزدور بیگانه و غرب در خاورمیانه هستند . در زمینه ی اقتصادی کسانی که از شکوفایی اقتصادی  و اقتصاد سالم و تولید داخلی و خودکفایی حمایت نمی کنند و  در اقتصاد کشور به نوعی اختلال ایجاد می کنند و از قراردادهای استعماری اقتصادی با غرب  و ...حمایت می کنند قطعا مزدور غرب و جاسوس هستند . در زمینه ی نظامی کسانی که مرتبا کشورهای مسلمان همسایه را تهدید نظامی می کنند  تا آنها به ناچار اسلحه ی بیشتری از غرب خریداری کنند و معتقد به دخالت مستقیم نظامی در  کشورهای همسایه هستند و    سابقه ی ایجاد جنگ در منطقه را دارند قطعا مجری اوامر غرب و نفوذی می باشند . در زمینه ی فرهنگی نیز کسانی که با اقدامات به ظاهر هنری خود فرهنگ مبتذل غرب و نه جنبه های مثبت آن را در جامعه ترویج می کنند نیز مزدور غرب محسوب می شوند. البته دامنه ی این نفوذی ها منحصر به این چهار عرصه نیست و تمام عرصه ها را شامل می شود از جمله با کمال تاسف باید گفت بیشتر نفوذ غرب در سیستم های اطلاعاتی و امنیتی این کشورها می باشد که جنایات بزرگی چون ترور نخبگان علمی و فرهنگی و سیاسی نظامی در این کشورها نتیجه ی نفوذ چنین عناصر مزدور غربی می باشد.   در مرحله بعد بعد از ایجاد چنین سیستم واحد و باثباتی متشکل از نخبگان تمام گروه‌های سیاسی به سیاست صلح و تعامل و وحدت با کشورهای همسایه روی آورند و مانند اتحادیه اروپا یک اتحادیه ی سیاسی اقتصادی و نظامی مشکل از کشورهای مسلمان خاورمیانه و در مراحل بعد اتحادیه ای متشکل از تمام کشورهای مسلمان ایجاد  کنند تا ضمن تحقق آرمان وحدت جهان اسلام تمام توطئه  های غرب در  این مورد خنثی شود. شاید  برخی این امر را غیر ممکن بدانند ولی پرسش اینجاست که چگونه کشورهای غربی توانستند در چند دهه ی اخیر چنین اتحادیه هایی ایجاد کنند ولی ما با داشتن نقاط اشتراک بالا چون دین واحد قادر به این کار نباشیم.
به هر حال این آرمان در  آینده ی نه چندان دور  طبق باورهای دینی ما  باظهور  منجی موعود  ان شالله تحقق خواهد یافت و به هر حال منجی موعود با یاران خویش و همیاری مردم و نصرت الهی  موفق به این کار خواهد شد ولی اقدام خود مردم  و نخبگان سیاسی این امر را تسریع خواهد نمود چون ظهور منجی موعود زمینه ی لازم را نیاز دارد و وحدت اسلامی این زمینه را بیشتر فراهم می کند.

در حقیقت کار منجی موعود مسلمین درست همانند ظهور اسلام و اقدامات پیامبر اسلام ص می باشد که با ترویج توحید و یکتاپرستی قبابل پراکنده ی عرب را که بر اثر جنگ و خونریزی بیهوده با هم ضعیف و مستعمره ی امپراتوری ساسانی و روم شده بودند با هم متحد  کرد و همین اتحاد، آنهارا به قدری نیرومند ساخت که در مدت دو دهه این دو امپراتوری را شکست دادند  و مطیع خود ساختند . البته مسلما باید گفت تحقق چنین آرمانی نیاز به یک سری اصلاحات دینی و ایجاد یکتا پرستی  واقعی و از بردن جلوه های شرک در جامعه ی اسلامی   مانند صدر اسلام دارد که این امر توسط  ظهور مصلح کل تحقق خواهد یافت   به امید آن روز