نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

۱۰۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهدی_موعود» ثبت شده است

قبلا بیان کردیم که چگونه حاکمیت دجال با توطئه و نقشه بر  علیه  مرحوم دکتر محمد مصدق کودتا کرد و دوباره دست نشانده ی خود یعنی محمد رضا شاه  پهلوی را بر اریکه ی قدرت نشاند شاه جوان نیز به پاس قدردانی از اربابان خارجی خود یعنی دجالان غربی از اوایل کار اوامر و سیاست‌های آنها را در ایران و خاورمیانه اجرا می کرد اما این روند در  میانسالی شاه تغییر کرد و شاه دیگر مخصوصا در دهه ی آخر عمر خویش نوکر چشم و گوش بسته و مطیعی برای دجال نبود و تغییر سیاست داد و سیاست‌هایی در پیش گرفت که مستقل بودند و نه تنها با سیاست‌های دجال همخوانی نداشتند بلکه بااین سیاستها کاملا در تضاد کامل بودند. مثلا در داخل مامور بود فقط فرهنگ مبتذل غربی را در ایران ترویج کند ولی او به ترویج فرهنگ ایرانی نیز که البته از فرهنگ اسلامی جدایی ناپذیر بود پ رداخت هر چند به فرهنگ و تمدن پیش از اسلام بیشتر اهمیت می داد و قصد داشت  تمدن و امپراتوری ایران پیش از اسلام را به نوعی تجدید کند و حتی روابط بسیار  گسترده و عمیقی با جمهوری های شوروی سابق که فارسی زبان بودند و قبلا جزو قلمرو ایران بودند نظیر ترکمنستان و تاجکستان و آذربایجان  برقرار کرد تا به نوعی اتحاد فرهنگی و اقتصادی و بعد ها   سیاسی با آنها برسد و البته این سیاست شاه  با سیاست حاکمیت جهانی دجال که قصد داشت منطقه ی خاورمیانه را تجزیه و ضعیفتر کند سازگاری نداشت . و البته شوروی سابق نیز ازین  سیاست شاه خشنود نبود.شاه همچنین روابط بسیار نزدیک و گسترده و صمیمی با کشورهای همسایه و مسلمان عربی برقرار کرد در اوایل که با ملکه فوزیه دختر شاه مصر ازدواج کرد که به نوعی یک ازدواج سیاسی به توصیه ی پدر بود تا با کشورهای عربی روابط را بهتر کند در دهه‌ی آخرعمر شاه این روابط  را با این کشورها بخصوص عراق و عربستان بیشتر کرد و حتی اصرار داشت دخترش با شاهزاده ی عراقی ازدواج کند که البته دختر نپذیرفت و خودش نیز به سفر حج رفت و استقبال چشم گیری از طرف مردم عربستان  و شاهزادگان سعودی از او شد. همچنین روابط فرهنگی و هنری را با این کشورها مثلا در زمینه موسیقی و سینما بیشتر کرد و خوانندگان ایرانی در این کشورها کنسرت بر گزار می کردند و گاه به زبان عربی آواز می خواندند.  و با این سیاست علاوه بر اینکه قصد احیای امپراتوری  پیش از  اسلام را داشت بلکه  قصد ایجاد یک اتحاد هم با کشورهای اسلامی و عربی خاورمیانه نیز  داشت که دیگر این امر به هیچ وجه قابل تحمل برای حاکمیت دجال نبود . چون اتحاد  اسلامی در خاورمیانه نیز درست  مخالف سیاست اختلاف افکنی  دجال در خاورمیانه بود  که قصد داشت کشورهای این منطقه را تجزیه کند  و انها را هم مرتبا درگیر جنگ کند تا کاملا ضعیف شوند و   زمینه برای ایجاد یک حاکمیت مقتدر و قیام منجی موعود فراهم نشود تا بعدا حیات و حاکمیت دجال را در تمام دنیا تهدید کند و از   بین ببرد.  در داخل نیز  سیاست‌های شاه در دو دهه‌ی آخر سلطنت او اصلا مورد رضایت حاکمیت دجال و اربابان غربی نبود چرا که شاه بخاطر  عرق ملی که داشت به تولید داخلی اهمیت بسیار می  داد و کارخانجات و صنایع مادر بسیاری را مثل تولید فولاد و یا شرکت ایران خودرو و یا شرکت های کشت و صنعت  در ایران ایجاد کرد تا کشور تا حدی از وابستگی به تولیدات و واردات کالاهای خارجی بی نیاز شود  و مسلما این سیاست او نیز در  تولید داخلی با سیاست دجال که خواستار عقب نگه داشتن کشورهای خاورمیانه و تضعیف آنها و وابسته بودن آنها به غرب بود سازگاری نداشت.  تصور کنید اگر ایران به شکوفایی صنعتی و افرایش تولیدات صنعتی می رسید  اولین زیان آن برای غرب  آن بود  که تولید و صادرات  نفت خام ارزان قیمت  ایران به غرب متوقف می شد و تولیدات محصولات نفتی در داخل صورت می گرفت . زیان دوم آن بود بود که با افزایش تولیدات صنعتی در  ایران بازارهای مصرف زیادی برای این تولیدات  محصولات ایرانی در کشورهای همسایه ی خاورمیانه  وجود داشت و عملا ایران این بازارهای مصرف را بخاطر نزدیکی به این کشورها از کشورهای  غربی می گرفت و این سیاست نیز با   سیاست دجال غرب سازگاری نداشت.  علاوه بر آنکه شاه در  زمینه ی سیاست خارجی و منطقه ای عملا سیاست صلح و دوستی با کشورهای همسایه را در پیش گرفته بود  و با انور  سادات رئیس‌جمهور  مصر که اونیز سیاست صلح در خاورمیانه را در پیش گرفته بود  روابط بسیار نزدیک و صمیمی داشت که بعدها دیدیم دجال برای انتقام از این سیاست انور سادات در خاورمیانه چه انتقام سختی از او گرفت و اورا ترور و حذف کرد..

و اما در  دهه‌ی آخر سلطنت ،  شاه در زمینه ی نفتی علاوه بر مشارکت در تاسیس سازمان کشورهای تولید کننده ی نفت یا اوپک برای کنترل قیمت نفت  ، قصد داشت که قیمت فروش نفت را نیز بسیار بالاتر ببرد چون معتقد بود که کشورهای صنعتی روز به روز قیمت کالاها ی صادراتی خودرا به ما افزایش می دهند ولی قیمت نفت بسیار پایین باقی مانده و این عادلانه نیست و به نوعی کشورهای صنعتی در حال غارت ما هستند . و تهدید کرد که تا تا چهار سال آینده( که البته دقیقا می شد سال ۱۳۵۷)  اگر قیمت نفت افرایش پیدا نکند دیگر قراردادهای نفتی با کشورهای صنعتی غرب تمدید نخواهد شد و شاه با  این تهدید و سیاست در حقیقت گور خود را کند چون حاکمیت دجال که غرب یکی از اهرمهایش بود به هیج وجه این اجازه ی تک روی را به شاه نمی داد . بهمین خاطر شاه در اواخر سلطنت خود بعد از اتخاذ این سیاست به آمریکا دعوت شد و پیام هشدار حاکمیت دجال از طریق کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا  برای هشدار به شاه برای دست برداشتن از این سیاست ابلاغ شد ولی شاه چون احساس می کرد پایه های قدرتش در داخل محکم است تن به خواست سیاست‌های دجال نداد و حتی کارتر به قدری از سرکشی و نپذیرفتن خواست دجال توسط شاه ایران عصبانی شد که در جایی اورا شاهی خیره سر نامید .  در داخل کشور نیز انگلیسی ها با خبرنگاران سمت و لوس  و حرفه ای خود با  شاه بارها مصاحبه می کردند و از او سوال می کردند که چرا قصد دارد نفت را  بی خودی گران کند  آیا به فکر منافع انگلیس نباید باشد؟ و شاه هم  با منطق و زیرکی خاص خود جواب آنها را می داد  که ما هم باید  به فکر منافع کشور خودمان  باشیم  و شما دارید به ما زور می گویید.به هر حال بعد از  این سیاستها حاکمیت دجال نقشه ها و توطئه های خودرا برای سقوط شاه توسط سرویس های جاسوسی خود چون سیا و ام ای سیکس و موساد طراحی و بعدا در مدت کمی اجرا کرد. و اما پرسش اینجاست که چرا شاه بخصوص در دهه‌ی آخر عمر  سلطنت خود سیاستهای خودرا تغییر داد و مخالف سیاست‌های حاکمیت دجال در خاورمیانه عمل کرد،؟ در پاسخ باید این علت‌ها را بیان کرد۱_ شاه در اواخر سلطنت خود اولا آن خامی و کم تجربگی دوران جوانی را نداشت و انسانی کاملا باتجربه از نظر سیاسی ودرک شرایط سیاسی منطقه و سیاست جهانی دجال بود. و همچنین احساس می کرد  در این سه دهه‌ی گذشته با ایجاد ارتش منظم و مجهز و سیستم اطلاعاتی امنیتی ساواک که در کشور ایجاد کرده بود و نفوذ منطقه ای خود دیگر پایه های سلطنت او چنان محکم است کا هیچ نیروی داخلی و خارجی قادر نیست پایه های سلطنت و حاکمیت اورا بلرزاند.  این بود که سعی کرد سیاستی مستقل از سیاست های جهانی دجال در پیش گیرد که مطابق با منافع ملی مورد نظر خود و نیز تقویت حاکمیت خودش باشد در  حالی که نمی دانست افراد نفوذی سرویس های جاسوسی دجال قبلا در میان فرماندهان بلند پایه ی ارتش و سازمان اطلاعات و امنیت کشور یا همان ساواک و حتی در دربار  او نفوذ کرده اند و  در زمان  مقرر به زیان حاکمیت شاه گوش به فرمان دجال و اربابان خارجی خود هستند. ۲_  علت دوم تغییر سیاست‌های شاه  در برابر دجال همسر سوم وی فرح دیبا  معروف به فرح پهلوی بود که چنانکه بسیاری نیز نمی دانند    سیده و از سادات اصیل طباطبایی  بود و می دانیم سادات اصیل نیز در طول تاریخ به صورت ژنتیکی با سیاست‌های شیطانی سر مخالفت داشتند و سادات طباطبایی از سادات حسنی از نسل امام حسن مجتبی ع هستند و این سادات همیشه افرادی انقلابی بر علیه دستگاه ظلم و جور طاغوت بودند و بسیاری  از آنها در این راه جان خودرا از دست دادند. بنابراین همسر شاه با این اصل و نسب درخشان نمی توانست بطور ژنتیکی با سیاست‌های دجال جهانی موافق باشد و  نفوذ او هم می دانیم بر همسر خود یعنی  شاه ایران کم نبود بنابراین شاید تغییر سیاست‌های شاه  بر خلاف دجال نتیجه ی ازدواج او در میانسالی با این بانو باشد که در مورد  سیاست‌های خود با همسر خویش مسلما مشورت می کرد چون شاه شخصی روشنفکر بود و به نظرات خانمها احترام می گذاشت . هر چند این مشاوره ها پنهانی بود و مسلما رسانه ای نمی شد. ۳_ علت سوم تغییر سیاست‌های شاه در دهه‌ی آخر عمر ممکن است شاید آگاهی شاه از بیماری سرطان خود باشد که ظاهرا  امید بهبودی هم در آن نبود . خب  شاه همونطور که می دانیم در هر صورت یک مسلمان بود و بارها احساسات و اعتقادات مذهبی خودرا نیز نشان می داد به سفر حج می رفت نماز می خواند زیارت امام رضا می رفت با برخی روحانیون و مراجع تقلید روابط خوبی داشت . و حتی یکبار بیان کرد در خواب دیدم از اسب به زمین افتادم و حضرت علی کمک کرد که دوباره سوار شوم  بسیاری از مخالفان شاه این خواب شاه را تظاهر و دروغ  برای نشان دادک ظاهر  مذهبی به مردم دانستند ولی واقعیت این است که این خواب چندان هم دروغ نبود و تعبیر آن از افتادن از روی اسب پیروی او از  سیاست‌های دجال در زمان جوانی شاه به

نفع دجال و مقابله با مصدق بود و کمک کردن امام علی  ع برای سوار شدن بر اسب تعبیر آن ازدواج با فرح دیبا و  کمک این بانو برای تغییر سیاست‌هایش برخلاف دجال بود چون می دانیم بهر حال فرح دیبا سیده و از نسل امام علی ع نیز  می باشد.  خب با توجه به این اعتقادات دینی که شاه داشت بعید نبود که وقتی از بیماری لاعلاج سرطان خود اطلاع پیدا کرد به فکر آخرت و عواقب اعمال خود که سیاست‌های داخلی و خارجی او نیز جزو این اعمال او بودند باشد و با خو فکر کند که من که مدت زیادی با این بیماری دوام نمی آورم و زنده نمی مانم پس هرچه باداباد  پس بهتر است در این اواخر عمر از سیاست‌های شیطانی دجال جهانی پیروی نکنم و در جهت منافع ملی و خدمت به مردم کشور و منطقه و هم کیشان خود قدم بر دارم و لااقل عاقبت بخیر شوم حال دجال جهانی هر چه قدر می خواهد با من دشمنی کند و یا  قصد سقوط سلطنت مرا داشته باشد بهر حال من که زیاد زنده نمی مانم که به این سلطنت و بردگی دجال ادامه دهم و ازین جهت شاه بر ادامه ی سیاست‌های خود در مخالفت با سیاست های خاورمیانه ای دجال اصرار داشت  و نتیجه‌ی  آن نیز همانطور که می دانیم انقلاب ۵۷ و سقوط سلطنت پهلوی شد.

قبلا بیان کردیم که مهمترین لقب منجی موعود   مهدی  به معنی شخص هدایت شده و هدایت کننده می باشد حال این پرسش مطرح می شود که هدایت امام در چه موارد و عرصه هایی می باشد ؟ در این مورد باید بیان کرد این موارد بستگی به نوع گمراهی های موجود در میان عامه ی مسلمین و البته کل جامعه ی بشری در عرصه های دینی و عقیدتی ، اخلاقی، سیاسی اجتماعی ، اقتصادی و نیز باتوجه به شرایط جدید پیش آمده در عصر حاضر در زمینه ی فرهنگی و هنری  نیز می باشد . اگر توجه کنید خود سیره ی هدایت گری دیگر ائمه نیز در صدر اسلام در  این جند عرصه بوده یعنی مثلا شما سیره ی هدایت گری امام علی ع را در نظر بگیرید که مردم زمان خویش را در این عرصه ها مرتبا با سخنان قصار و کوتاه و یا خطبه های طولانی با شیوه ای رسا و استفاده از فصاحت و بلاغت معجزه آسا و ادبیات فاخر راهنمایی می نمود شما اگر نهج البلاغه رو مرور کنید می بینید  که سخنان امام در موضوعات مختلف عقیدتی و دینی ، سیاسی اجتماعی ، اخلاقی ، اقتصادی و ....می باشد . بنابراین در زمان ما نیز هدایت امام زمان در این چند عرصه به علاوه ی  مسائل جدید پیش آمده می باشد . شما اگر به پیامها و روشنگری های سیاسی امام  که از طریق سید حسنی ارسال می شو  توجه کنید می بینید که در  این روشنگری ی ها امام به ریشه یابی و عمق مشکلات سیاسی جامعه اسلامی و منشا اصلی آنها فارغ از بازی‌های سیاسی دجال و نیز خبرهای دروغینی که از طریق رسانه های مجازی و غیر مجازی به گوش مردم می رسانند تا آنها را فریب دهند .می پردازد امام با دید ژرف و الهی خویش  در مورد این بازی های سیاسی برای جامعه ی مسلمین روشنگری و افشاگری می کند تا  منتظران واقعی هیچ گاه قربانی و بازیچه ی این بازی‌ها و نقشه های سیاسی دجال حاکم بر جهان را نشوند و با بسیج تمام امکانات و دید روشن با سایر  منتظران واقعی در دنیا بر علیه این حاکمیت شیطانی متحد شوند و ان را از عرصه ی گیتی با اتحاد و مبارزه ریشه کن کنند و توحید و صلح و دوستی و عدالت را جایگزین شرک و  جنگ و دشمنی  و ظلم  که دستتپخت دجال است نمایند   به امید آن روز       سلام بر کسی کا پیرو هدایت شود.

اگر مهدی موعود عج در زمان ما به دنیا آمده تکلیف  سخن مدعیانی که می گویند در این ۱۲۰۰ سال امام را دیده اند چه می شود؟ آیا همه دروغ می گویند؟      در این مورد باید گفت مدعیانی که ادعای رویت امام را در هزار و دویست سال پیش می کنند خود به دو دسته تقسیم می شوند یک دسته که بیان می کنند که حضرت را در خواب و رویا و مکاشفه دیده اند و دسته ی دوم آنها که ادعا دارند اورا در بیداری دیده و مشاهده کرده اند و او با آنها سخن گفته . در مورد دسته ی اول احتمال درستی سخن برخی وجود دارد دارد چون روح انسانی به خصوص روح امام زمان محدودیت زمانی و مکانی ندارد و چه بسا عده ای حتی قبل از به دنیا آمدن جسم امام در این دنیا روح وی را در حالت رویای صادقه یا مکاشفه زیارت کرده اند . از جمله ی این افراد والا مقام مثلا خود امامان اهل بیت می باشند مسلم است که تمام مشخصات مهدی  عج را اهل بیت از طریق روایات پیامبر از پدر به فرزند   نشنیده اند و برخی مشخصات ریز و جزئی وی را از طریق مکاشفه و  رویای صادقه دیده اند . مانند این روایت که اماک حسن عسکری ع فرمود : خدا را شکر مرا از دنیا نبرد تا جانشین و امام بعد از من را به من  شناساند  .  که مشخص است  که او امام مهدی عج را علاوه بر روایات رسیده از پدران خویش در یک واقعه مثلا رویای صادقه یا مکاشفه  مشاهده کرده و بعد از این مکاشفه دقیقا با مشخصات ظاهری وی آشنا شده   ازین جهت خداوند را شکر می گوید که چنین توفیقی به وی داده .  ویا افراد بزرگوار دیگری نیز مانند عرفای بزرگ  ممکن است در این ۱۲۰۰ سال گذشته اورا در خواب و رویا مشاهده کرده اند و اورا شناخته اند. اما دسته ی دوم از مدعیان افراد کذابی هستند که ادعا دارند در این هزار و دویست سال قبل از به دنیا آمدن او در زمان ما که  به صراحت سید حسنی حدودا ۴۹ سال پیش بوده ادعا دارند که امام را دیدار کرده و با وی سخن گفته اند و سایر دروغهای شاخدار در این مورد که مسلم است این گروه صد در صد دروِغگو هستند و برای اهداف دنیوی و جمع کردن مرید و اعتبار کاذب بین مردم به این دروغها متوسل شده اند. و گاهی با دلایلی می توان مشت آنها را وا کرد مثلا یکی ازاین  کذابان شخصی موهوم به نام علی بن مهزیار اهوازی در چند صد سال پیش بوده که با کمال تاسف اکنون در اهواز مقبره اش زیارتگاه مؤمنان ساده لوح   شده این شخص ادعا می کند که امام را دیدار کرده ولی ازین جهت دروغ بودن ادعای وی را می توان ثابت کرد که وقتی مشخصات امام زمان را در دیدار دروغین خود توصیف می کند اگر کسی اهل مطالعه ی روایات صحیح مهدویت باشد به راحتی متوجه می شود که مشخصاتی که این شخص کذاب و شیاد برای امام می گوید اصلا با مشخصات ظاهری امام که اهل بیت ع بیان کرده اند جور در نمی آید مثلا اهل بیت در توصیف قامت مهدی عج می گویند او جوانی متوسط القامه و مربوع یعنی  چهار شانه است و بلند قامت نیست ولی علی بن مهزیار در توصیف قد و قامت امام می گوید او جوانی بلند قامت است . این دلیل آشکار از کذاب بودن اوست . این آدم علاوه بر کذاب بودن مشخص است که بسیار عامی و بی سواد هم بوده که حال نداشته روایات صحیح مهدویت را در مورد مشخصات دقیق ظاهری مهدی موعود عج در روایات بخواند و لااقل از روی آنها مشخصات را بیان کند تا روزی مچش باز نشود و اهل مطالعه دروغ بودن ادعایش را نفهمند . این یک مورد بود بسیاری ازین کذابان نیز همین حالت را دارند یا برخی دچار بیماری روانی شده اند و دچار توهم دیدن امام زمان شده اند. برخی ازین کذابان که در زمان ما روحانی نما هم هستند با کمال تاسف دیگر شورش را در آورده اند و به قدری در مورد رویت امان زمان دروغ گفته اند که مانند پینوکیو دماغشان تا سقف آسمان دراز شده و بخاطر این دروغ ها نه شرم می کنند و نه از خدا می ترسند . و کلی هم مرید به دور خور جمع کرده اند .   و چه بازار مکاره ای شده دیدار امام زمان در عصر حاضر. به هر حال دیدن امام زمان آن چنان هم اهمیت ندارد بلکه آن چیزی که اهمیت دارد شناخت امام زمان می باشد و چه بسا در پنج دهه ی گذشته که امام به دنیا آمده بسیاری از مردم از جمله اهل و عیال و خانواده  و  همکاران و مردم روستا یا شهر محل سکونت و زندگی امام  آورا دیده اند و با وی حشر و نشر هم داشته‌اند  ولی  افسوس که مقام معنوی و مهدوی اورا درک نکرده اند  و با این که فضایل و کمالات اخلاقی و معنوی بسیار و حتی کراماتی را از وی دیده اند هنوز اورا نشناخته اند و اورا یک فرد  عادی بین خود می دانند و حتی به وی از روی نادانی بی احترای هم کرده باشند و آزار داده‌اند  درست  مانند خویشاوندان پیامبر اسلام از قریش  و مردم اطراف او که بخاطر نشناختن مقام وی اورا آزار می دادند.

و چه بسا کسی وی را ندیده ولی شناخت درست و صحیحی از وی بر  اثر مطالعه و سیر و سلوک معنوی  پیدا ک ده ممکن است حافظ و یا مولانا و یا شمس تبریزی در چند صد سال پیش مقام و شخصیت امام زمان را شناخته باشند  هر چند اورا در  زندگی  دنیایی ندیده باشند . به هر حال به خاطر همین است که امام صادق ع می فرماید سعی کن اول امام زمان خود را بشناسی و اگر بشناسی چه او ظهور کند و تو در چادر و رکاب او باشی و چه نباشی زیانی به تو وارد  نمی شود .   پس اصل در مورد امام  شناخت صحیح او می باشد. واگر در کسی در این زمان  به شناخت صحیح امام نائل شود و بر  اثر اعمال خیر لیاقت دیدار اورا نیز داشته باشد خود به خود خداوند توفیق دیدار و مصاحبت ظاهری  و رودر درو و در بیداری را هم به او می دهد.   و این دیدار ممکن است مثلا ابتدا از طریق فضای مجازی و از راه دور باشد و بعد که شرایط فراهم شد ازراه نزدیک هم میسر می شود . ولی بدون شناخت و ایمان  این دیدار چون فایده ندارد  میسر نیز نخواهد شد. ولی شخصی باید چند مشخصه ی اصلی و فضیلت اخلاقی  داشته باشد که توفیق شناخت و دیدار امام را داشته باشد . ۱- اهل ایمان  و نماز وعبادت باشد .۲_ انسانی ظلم ستیز باشد   و علاوه بر اینکه با طاغوت زمان هیج همکاری نکند در مقابل این ظلمها نیز ساکت ننشیند و لااقل در کلام معترض باشد ۳_ درآمدش صد در صد حلال باشد و از طریق دزدی و یا رانت دولتی و پارتی بازی و ...این درآمد را کسب  نکرده باشد ۴_ آدمی حقدگو و    منصف باشد ۵_ چشم چران نباشد ۶_ اهل جهاد کلامی با ظلم  و مخصوصا  اهل امر به معروف و نهی از منکر باشد و نسبت به زشتی ها و پلیدی های محیط خویش بی تفاوت نباشد  ۷_ برای حاکمیت طاغوت جاسوسی نکند ۸_ اهل مطالعه و تحقیق در روایات صحیح مهدویت و تاریخ اسلام باشد و بتواند بدعت ها و خرافات وارد شده در مهدویت را توسط مطالعه ی اثار استادان فن  شناسایی کند . چنین شخصی با این مشخصات خیلی سریع می تواند  به شناخت صحیح  مهدی موعود عج و حتی دیدار وی نائل شود.      سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

قبلا بیان کردیم که نهضت علامه خراسانی با توجه به روایات صحیح   با توجه به اهداف و مشخصات این نهضت اخیر در افعانستان و آسیای مرکزی  تا حد زیادی بحق می باشد و این خراسانی حرکتی مستقل از  سرویس های جاسوسی دجال غرب و کاملا اصیل و واقعی است.  ولی با کمال تاسف انحرافاتی نیز در فعالیت برخی مبلغان این نهضت دیده می شود که مسلم است ربطی به خود علامه ندارد و احتمال زیاد برخی از این مبلغان ، نفوذی دشمن در نهضت می باشند . ا‌ول اینکه برخی از مبلغان این نهضت برخلاف آیات صریح قرآن که می فرماید :  از نزد خود برای مردم حلال و حرام تعیین نکنید  . با کمال تاسف به نام علامه از نزد خود برای مردم حلال و حرام تازه می تراشند . خب این کار را آخوندهای منحرف و گمراه هم هم اکنون نیز  انجام می دهند  و کتاب می‌نویسند و برخلاف کلام خدا برای مردم حلال و حرام جدید می تراشند. پس این مبلغان با آخوندهای گمراه چه فرقی دارند. دوم آنکه  برخی از این مبلغان وقتی با آنها منطقی صحبت می کنی همه ی نهضت های دیگر را گمراه می دانند   و فقط خود را بحق می دانند در حالی که در روایات صحیح  برخی نهضت های دیگری هم مقارن ظهور بحق معرفی شده اند از جمله نهضت یمانی حقیقی از یمن (نه البته  احمد الحسن بصری کذاب در عراق)   که هدایت یافته ترین قیام معرفی شده و یا نهضت سید حسنی در گیلان  که آن هم نهضتی به حق در روایات معرفی شده . ولی برخی از  مبلغان خراسانی همه را باطل و دروغگو می دانند . سوم آنکه مبلغان خراسانی حاکمیت سیاسی اهل بیت را حاکمیتی اجباری از نزد خدا می دانند  و حقیقت غدیر  را به درستی درک نکرده اند . در حالی که در کتاب مثلث شیطانی  ثابت شده  که امامان خود به این امر معتقد نبودند و امام علی حاکمیت سیاسی و خلیفه شدن خود را امری کاملا زمینی و خواست مردم می داند. و بیان می کند اگر شما مرا خلیفه نمی خواستید من آن را نمی پذیرفتم ولی  یک شان دیگر اهل بیت ع شان امامت است که مقامی کاملا معنوی و آسمانی است و ربطی به مردم ندارد . مبلغان خرآسانی  مانند آخوندها هنوز این دوشان جدای اهل بیت را درست درک نکرده اند و به نوعی به استبداد دینی اعتقاد دارند.

ما قبلا در کتاب شناخت مهدی موعود حقیقی با دلایل کافی و محکم ثابت کردیم که مهدی موعود عج یک شخص امروزی است و در زمان مااز نسل امام حسن مجتبی ع به صورت گمنام به دنیا آمده. دراینجا بر طبق دلایل می خواهیم ثابت کنیم که او اکنون درست است که بسیار گمنام و ناشناخته بین مردم است ولی در برابر مسائل روز و مشکلات جامعه ی اسلامی ساکت و بی تفاوت نیست و حالت انفعالی ندارد بلکه اتفاقا مدتی است کار روشنگری و هدایت خودرا بر طبق تکلیف الهی البته نه با معرفی  خود  در فضای مجازی شروع کرده.  و دلایل ما علاوه بر وجود افراد کمی که مانند سید حسنی با وی در تماس هستند و پیامهای روشنگرانه ی دینی و سیاسی  اورا به منتظران و مؤمنان می رسانند . خود روایات صحیح اهل بیت پیامبر نیز در این مورد می باشند. مثلا شخصی از یاران امام صادق ع به او گفت ما قائم را چنان توصیف و معرفی می کنیم که احدی      جز ما اورا به این گونه توصیف نکرده است . امام صادق ع به او فرمود : نه به خدا قسم مگر اینکه او خود بیاید و در این مورد با مردم استدلال کند. خوب به این سخن امام صادق دقت کنید آیا این سخن امام صادق به این معنی است که قائم بعد از ظهور آشکار و ندای آسمانی در مورد حقانیت خود و معرفی خود با مردم استدلال می کند و سخن می گوید . این که منطقی نیست چون بعد از ندای آسمانی و ظهور آشکار بیشتر مردم به او ایمان می آورند و نیاز به اقامه ی دلیل برای معرفی خود به مردم نیست پس به این  دلیل این استدلال ات امام  باید قبل از ظهور آشکار و از طریق واسطه ها و فضای مجازی در زمان ما برای قانع کردن منکران و شناساندن صحیح مهدی موعود حقیقی به آنها باشد . مورد دیگر امام صادق می فرماید: قائم سه بار مردم را به سوی خود فرا می خواند . این سخن امام نیز به این معنی است که این سه بار خواندن و دعوت مردم به سوی خودش باید قبل از ظهور آشکار و از طریق واسطه ها و فضای مجازی باشد وگرنه بعد از ندای آسمانی و ظهور آشکار که نیازی به این دعوت های سه گانه نیست چون اکثر مردم با ندای آسمانی و معجزات و نشانه های دیگر به مهدی بودن او ایمان پیدا می کنند و نیاز به این دعوت های سه گانه نیست . به هر حال برای فهم معارف مهدوی به خصوص با توجه به شرایط زمان ما و امکانات موجود مانند اینترنت و فضای مجازی باید به کلام و روایات معصومین برای فهم صحیح تامل بیشتری کرد و نکته ی آخر اینکه تمام انبیا و مرسلین با توجه به شرایط و امکانات محیط زمان خود مردم را به سوی خود دعوت می کردند مثلا حصرت عیسی بر روی صخره های بیت المقدس مردم را خطاب و به سوی خویش  دعوت می کرد پیامبر اسلام ص در بازار مکه مردم را دعوت به سوی خود می کرد  و مهدی موعود عج نیز با توجه به شرایط و امکانات زمان خود یعنی فضای مجازی ایتدا سعی می کند با مردم ارتباط برقرار کند و پیام‌های خود را برساند و اولین مؤمنان او نیز ابتدا مسلما از طریق فضای مجازی که محدویت مکانی و زمانی ندارد با وی در ارتباط و  آشنا  خواهند شد و البته وقتی درجه ی ایمان آنها کامل شد از طریق ملاقات حضوری نیز امام را دیدار خواهند کرد. .اگر  ما به این درک برسیم که مهدی موعود بشری کاملا امروزی است و البته از نسل پیامبر اسلام که در زمان ما به دنیا آمده باور ارتباط با او از طریق فضای مجازی نیز کار چندان دشوار نخواهد بود وکاملا نیز منطقی است  . حتی ممکن است بسیاری از ما با او بارها در فضای مجازی ارتباط برقرار کرده ایم و در مورد مسائل دینی و مهدویت بحث و گفنگو هم به صورت چت کرده باشیم ولی این بصیرت را نداشته ایم که این شخصی که اکنون با ما سخن می گوید در واقع خود مهدی موعود عج می باشد که البته چون ظرفیت ایمان و باور لازم را در ما نمی بیند خودش را معرفی نمی کند ولی ممکن است در این میان در افراد خیلی کمی مانند سید حسنی این طرفیت ایمان را ببیند که خود را کم کم معرفی کند و از او بخواهد در صورت ایمان آوردن کامل بقیه ی مردم را نیز به این شناخت و باور در مورد او برساند و حتی کتاب‌هایی برای روشنگری در اختیار وی قرار دهد. بنابراین ظهور مهدی موعود عج مانند ظهور پیامبر اسلام ص کاملا یک امر طبیعی و خیلی ساده و کم کم بصورت طلوع خورشید در اول صبح است که کم کم قسمتی از آسمان مشرق روشن تر از قسمت‌های دیگر می شود و کم کم این روشنی به نقاط دیگر آسمان نیز گسترش می یابد و درموعد مقرر خود آفتاب از مشرق سر بر می آورد و آن زمان همان ظهور آشکار با ندای آسمانی خواهد بود .    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

یکی از شخصیت های منفی و مشهور مقارن ظهور مهدی موعود عج  شخصی بسیار منفور  و  پلید و جنایتکار با عنوان سفیانی است که   مقارن ظهور مهدی عج  در شام یا همون سوریه از وادی یابس یا بیابان خشک در اردن  شورش می کند و پس از تصرف مناطق پنجگانه ی شام به تصریح روایات  مثل دمشق ؛ اردن، حمص ، قنسرین و فلسطین بر این مناطق حاکم می شود و پایتخت خود را به روایتی از دمشق به رمله ی فلسطین  منتقل می کند . سپس به عراق حمله می کند و دست به کشتار عظیمی از شیعیان در آنجا بخصوص کوفه می زند. و سپس سپاهی به مدینه می فرستد و در آنجا نیز  پس از کشتار شیعیان این سپاه به طرف مکه حرکت می کند که در بین مکه و مدینه سپاه او به صورت معجزه آسایی به زمین فرو می رود الیته سپاهی هم به طرف خراسان یا ایران می فرستد . ولی پس از فرو رفتن قسمت اعظم سپاهیان او در بیدا حجاز خراسانی از ایران و یمانی از یمن با لشکریانی  عظیم به او هجوم می آورند و باقیمانده ی سپاه اورا شکست می دهند و خود سفیانی بعد ها در حوالی شام توسط سپاه امام مهدی به قتل می رسد. گرچه در روایات نام‌هایی نیز به وی نسبت داده اند مثل عثمان بن عنبسه و یا حرب بن عنبسه ولی به احتمال زیاد این اسامی حالت نمادین داشته باشند چون معمولا نام‌ها اصلی شخصیت های موثر  آخر زمانی مثل  یمانی و خراسانی نیز در روایات بنا بر مصالحی  مشخصا ذکر نشده  البته شاید در مورد سفیانی استثنا وجود داشته باشد و امامان برای شناسایی بیشتر وی از طرف شیعیان نام اصلی وی را نیز ذکر کرده اند. در روایات بیان شده که سفیانی متنصر است یعنی از مسلمانانی است که تازه  مسیحی شده و صلیب به گردن دارد و از  روم یا همان غرب تازه به  شام آمده است شاید هم این جملات مفهوم کنایی داشته باشند و منظور این  باشد که سفیانی عامل و مزدور دجال غرب است البته این که سفیانی مانند داعش مزدور و عامل سرویس های جاسوسی غرب برای مقابله با شیعیان و تخریب کشورهای اسلامی است شکی وجود ندارد. و بخاطر همین زمانی که سفیانی توسط امام مهدی شکست می خورد و به قتل می رسد دنیای غرب احساس خطر می کند و به مرزهای مسلمین از دریای مدیترانه هجوم می آورد.شکل ظاهری او در روایات به صورت مردی چهارشونه با  صورت سرخ و پوستی سفید و موهایی بور و چشمانی زاغ توصیف شده که صورتی ناصاف و ابله گون دارد .  با این ابتدا  برای فریب مردم تظاهر به دیانت می کند ولی مردی بسیار بی رحم و پست فطرت می باشد  که هرگز مکه و مدینه را ندیده . این مشخصات سفیانی است برای شناسایی او در زمان شورش از طرف منتظران واقعی و جنگیدن باوی . ولی آیا اکنون چنین شخصی به دنیا آمده و موجود است باید گفت بله به این دلیل که با دلایلی که قبلا گفتیم مهدی  موعود اکنون چند دهه است که به دنیا آمده و خراسانی  نیز حرکت خود را از ناحیه ی افعانستان و آسیای مرکزی شروع کرده پس به ناچار باید که دشمن اصلی آنها نیز اکنون به دنیا آمده و حضور فیزیکی در حوالی شام یا اردن داشته باشد ولی ممکن است سرویس های جاسوسی غرب تا کنون به دلایل امنیتی اورا مخفی نگاه داشته باشند تا شخصیتی شناخته شده نباشد ولی به زودی حرکت خود را شروع می کند. و می توان با مشخصات یاد شده وی را به خوبی شناخت .

یکی از کسانی که نقش کلیدی در ظهور امان زمان در زمان ما دارد شخصیتی است که اهل بیت با نام خراسانی در روایات ازآن یاد می کنند . خراسانی حقیقتا شخصیت بزرگ و برجسته ای در عصر ظهور می باشد . چون در آن وضعیت خفقان و ظلم طاغوت آخر زمان و سلطه ی دجال بر کل مناطق دنیا و نفوذ در تمام حاکمیتهای دنیا بدون استثنا ، تنها اوست که برای اولین بار استارت زمینه سازی را برای ظهور را می زند. بنابراین شناخت او در عصر حاضر برای منتظران واقعی ظهور اهمیت بسزایی دارد چون تا وی را به درستی نشناسیم نمی توانیم همراه همراه او زمینه ساز واقعی ظهور باشیم چون در این حال راه را به خطا می رویم چون تنها اوست که از سوی اهل بیت به معنی اولین زمینه ساز واقعی معرفی شده و باید در انتخاب چنین شخصی حکمتی باشد . در مرحله ی اول باید بدانیم این شخص باید مقام بلندی پیش خداوند و نزدیکی روحی زیادی به اهل بیت داشته باشد که چنین مسئولیت سنگینی به وی محول شده هرچند در ظاهر انسانی معمولی باشد و ارعایی نداشته باشد . او بطور قطع اسلام شناسی برجسته می باشد و از تمام علمای مسلمان در این امر برجسته تر می باشد تا بتواند در حین زمینه سازی به سوالات شرعی مردم و ابهامات پیش آمده جواب های درست و قانع کننده بدهد . حال مشخصات واقعی این شخصیت برجسته را در روایات پیامبر و اهل بیت او بیان می کنیم : مشخصه ی اول و مهمترین مشخصه ی او این است که او برای به قدرت رسیدن خود فعالیت  و قیام نمی کند بلکه در شعار و عمل تنها برای حاکمیت مهدی موعود عج زمینه چینی می کند چون در روایات به صراحت همین آمده که کار خراسانی فقط زمینه سازی برای حاکمیت مهدی عج است و خود طالب حکومت کردن و رسیدن به قدرت نیست و پس از قیام و پیروزی وقتی مهدی موعود را شناخت قدرت و لشکریانش را در اختیار او قرار می دهد ۲_ مشخصه دوم این است که او قیامگر است  نه حاکم موجود پس مثلا نمی توان کسی را که اکنون حاکمیت یکی از کشورهای اسلامی را در اختیار دارد خراسانی موعود نامید چون خراسانی حاکم نیست بلکه قیامگر بر علیه حاکمیت های غیر مهدوی می باشد ۳_ بر خلاف تبلیغات دروغین موجود در رسانه ها که بیشتر انگیزه های سیاسی در آن مشاهده می شود  او  از نظر نسب هاشمی است ولی سید و از نسل پیامبر اسلام به هیچ وجه نیست بلکه پیامبر اسلام در روایتی متواتر و صحیح می فرماید که خراسانی حقیقی و موعود از نسل جعفربن ابی طالب معروف به جعفر طیار  و برادر امام علی ع است که در جنگ با رومیان در زمان پیامبر اسلام شهید شد. پس از نسل بنی هاشم است ولی قطعا سید  نیست ۴_  بر طبق روایت صحیحی از پیامبر خراسانی  حقیقی کسی است که در ابتدای کار از دست حاکمیت طاغوت مورد تعقیب قرار می گیرد و با خواری و ذلت به کوهستان  مجاور پناهنده و متواری می شود ولی بعد از اینکه یارانی پیدا کرد و مکنت و قدرت پیدا کرد با لشکر و عزت دوباره به وطن خود برای قیام بر می گردد    ۵_ خراسانی موعود همراه یاران خویش بر طبق روایات صحیح اهل بیت از حاکمیت طاغوت زمان می خواهد که حق را ( که همان واگذاری حاکمیت به مهدی موعود عج است ) قبول کند ولی حاکمیت طاغوت یعنی بنی عباس دوم قبول نمی کند و دوبار خواسته ی اورا رد می کند و در این حال خراسانی و یاران او مجبور به حمله و برخورد نظامی با طاغوت می شوند ودیگر درخواست حاکمیت را که مجبور به نرمش و پذیرِش خواست آنها شده است نمی پذیرند و بر علیه حاکمیت طاغوت یعنی بنی عباس دوم  در آخرزمان  می جنگند و به زودی پیروز می  شوند و بلافاصله قدرت را به مهدی موعود که در گیلان و شمال ایران قیام کرده واگذار می کنند.  ۵ _  مکان جغرافیایی قیام خراسانی تمام ایران نیست بلکه طبق روایات در خراسان و شرق ایران است البته در زمان امامان افعانستان و قسمتی از ترکمنستان و  تاجکستان جزو خاک خاک خراسان بزرگ محسوب می شدند و به احتمال قوی قیام خراسانی از یکی ازین مناطق خراسان می باشد و لزوما ابتدا در خراسان ایران نیست ولی بعد دامنه ی قیامش به خراسان ایران و کل ایران کشانده می شود. ۶_ در روایات متواتر آمده خلیفه الله مهدی  عج و تعدادی از یاران او در لشکر خراسانی در مقطعی از قیام حضور دارند . پس خود  امام مهدی ع باید خراسانی واقعی را تایید کند البته این در ابتدای قیام خراسانی نیست  بلکه زمانی است که خراسانی بر بنی عباس دوم پیروز شده و حاکمیت را به مهدی عج واگذار کرده  است.

در کتاب شناخت مهدی موعود حقیقی  با دلایل بسیار روایی و عقلی ثابت شده که حقیقتا مهدی موعود واقعی از نسل امان حسن عسکری و فرزند بلافصل وی نیست بلکه به واقع از نوادگان امام حسن مجتبی ع است که در آخر زمان  و زمان مو متولد می شود یعنی از سادات حسنی معاصر ماست و البته با دلایل منطقی ثابت شده که او بیش از چهل سال است به دنیا آمده و به صورت مردی بسیار گمنام بین مردم زندگی می کند و حتی خانواده و اهل و عیال از سیادت و مهدی بودن  وی خبر ندارند و آورا یک شخص عادی محسوب می کنند ولی این سخن به معنی این نیست که او از نسل امام حسین ع نیست بلکه چون تنها بازمانده ی امام حسن مجتبی ع از واقعه کربلا حسن مثنی بود که به دلایلی در این واقعه زخمی شد ولی بنا به مصالح الهی زنده ماند و با فاطمه دختر تمام حسین ع ازدواج کرد و صاحب فرزندانی شد و امام  مهدی عج در واقع از نوادگان آن زوج  می باشند.  پس در واقع امام مهدی از جهت مادر  نسبت به امام حسین ع نیز دارد  و به نوعی امام حسین ع نیز  جد وی محسوب می شود و ازین جهت مهدی عج از جهت پدر به امام حسن مجتبی ع و از جهت مادر به امام  حسین ع  می رسد . اگر در بعضی روایات گفته شده امام مهدی عج از نسل امام حسین ع می باشد  این امر نیز به نوعی حقیقت دارد  . پس بهتر است گفته شود امام مهدی عج از سادات حسنی و حسینی می باشد  ولی باید این حقیقت نیز بیان شود که جد پدری امام مهدی عج امام حسن مجتبی ع می باشد که با کمال تاسف ابن حقیقت را با برخی روایات جعلی بعد از رحلت امام حسن عسکری تحریف نموده اند. و سعی ما در اینجا رفع این انحراف آشکار در نسب مهدی عج می باشد

در روایات مهدویت آمده که امام موسی کاظم ع فرمودند:  بنی عباس دوبار در طول تاریخ به حاکمیت می رسند یکبارکه به حاکمیت رسیدند پس از سالها حکومت چنان از بین می روند( مقصود بر اثر حمله ی مغول)  که گویی هیچگاه وجود نداشته اند و در  آخر زمان  و مقارن ظهور مهدی عج دوباره ( توسط نوادگان خود)  به قدرت می رسند  چنانکه که گویی   هیچگاه قبلا نابود نشده بودند   . وقتی یاران حضرت در مورد مشخصات حکومت بنی عباس دوم در آخر زمان پرسیدند فرمود: حکومت بنی عباس برپایه ی فریب مردم استوار است و مشخصه ی دیگر آن این هست که طرفدارارانش را ثروتمند می کند و بقیه ی مردم را که بی طرف هستند را فقیر  می کند و مخالفانش را می کشد   و چنان قدرتمند  می شود که اگر  شرق و غرب عالم با آن بجنگند نمی توانند آنرا نابود کنند  .تا سرانجام شخصی به نام خراسانی از ناحیه ی خراسان ایران (البته خراسان قدیم  و بزرگ شامل افعانستان و قسمتی از کشورهای آسیای مرکزی چون ترکمنستان و تاجیکستان نیز بوده است) قیام می کند و مقارن با او نیز قائم ما(مهدی موعود) نیز با ده الی ۱۳ هزار نفر از ناحیه ی طالقان و قزوین و گیلان نیز قیام می کند و حکومت بنی عباس دوم با این دو قیام نابود می شود و خراسانی  حکومت را به قائم ما اهل بیت (امام مهدی ) تقدیم می کند و او جهان را پر از عدل داد می کند.  از این روایت امام کاظم ع مشخص می شود که چرا هارون الرشید خلیفه ی ظالم عباسی امام موسی کاظم ع را تقریبا در تمام عمر در زندان باقی گذاشت و سرانجام نیز در زندان شهید کرد درست به خاطر این روشنگری ها و افشاگری های  او بر علیه حاکمیت ستمگر و منافق بنی عباس اول و دوم .    حال به نظر شما حکومت بنی عباس دوم  در  عصر ما چه حکومتی است  ؟   امام علی ع در  مورد دست نشانده بودن این حاکمیت و اینکه این حاکمیت دست نشانده و نوکر غرب است برای تخریب و عقب نگه داشتن کشورهای مسلمان خاورمیانه ، می فرماید: قسم به خدا در  آخر زمان آتشی در شرق می افروزند و به جان کشورهای اسلامی می اندازند و این آتش فتنه از خود شرق نیست بلکه از غرب است.   حال به نظر شما کشور شرق عربستان و عراق که محل زندگی و سکونت ائمه  ع بودند چه کشوری است؟ و حاکمیت آن چه حاکمیتی است ؟ در اینجا ضرورت مطالعه و تحقیق  توسط مردم و به خصوص جوانان برای شناخت  حقایق  دین و تشیع و مهدویت به خوبی احساس می شود. چون مسلم است متولیان دینی فاسد در اسلام و بخصوص تشیع همانند علمای فاسد یهود که قرآن می فرماید: حقایق را برای مردم کتمان می کردند  هیچگاه حقایق دین و مهدویت را برای مردم نگفته و نخواهند گفت . البته تکلیف کوردلان بی دین و ملحد و خدانا باور، که در مورد حقایق دین کاملا معلوم است و هیچگاه چشم خودرا بر حقایق دین نمی گشایند و کارشان دائما انکار و شب نشینی در شبی تار است .
سادات دروغین چه کسانی هستند؟ درتوضیح باید گفت که مرکز حاکمیت بنی عباس در زمان مامون عباسی مدتی در خراسان بزرگ در مرو در ایران بود پس از سقوط مرکز بنی عباس در بغداد و عراق توسط مغولان مدتی باز ماندگانی از مامون عباسی در ناحیه ی افغانستان حاکمیتی به وجود آوردند که در تاریخ به حاکمیت آل مامون معروف است که البته با مرور این حاکمیت هم از بین رفت ولی نوادگان منافق و البته حیله گر و سیاستمدار آل مامون چون کم کم ماهیت منافق و فریبکار آنها برای ایرانیان و  به خصوص خراسانیان معلوم و آشکار شد طبعا محبوبیتی در  بین ایرانیان نداشتند و پس از شهادت امام رضا ع توسط مامون عباسی بسیار نیز  منفور ایرانیان شدند و چون آهل بیت پیامبرص و آل علی ع در بین ایرانیان بسیار محبوب بودند . این نوادگان منافق و زیرک و سیاستمدارعباسی در طول تاریخ کم کم جعل نسب کردند و خود را به دروغ سادات موسوی و حسینی و حسنی در بین مردم ساده دل جا زدند تا دوباره دارای موقعیت اجتماعی گذشته شوندو به این صورت در طول تاریخ یک قشر سادات دروغین که در اصل از نسل منفور بنی عباس بودند در ایران و دیگر کشورهای اسلامی به خصوص خراسان ایران و افغانستان شکل گرفت که البته مردم از آنها غافل بوده اند . و بعید نیست همین سادات دروغین در این منطقه از خاورمیانه حاکمیت بنی عباس دوم  را تشکیل داده اند. بنابراین صدق گفتار امام موسی کاظم ع در مورد قدرت گرفتن  حاکمیت بنی عباس دوم پس از ۱۴۰۰ سال مشخص می شود و این یک خبر غیبی و معجزه است که حقانیت سخنان اهل بیت ع را برای طالبان حقیقت ثابت می کند .

وقتی یک پژوهشگر و طالب حقیقت روایات موجود از اهل بیت ع را در مورد مهدویت مورد مطالعه و موشکافی قرار می دهد به وضوح و آشکارا با دو نوع روایت در این عرصه مواجه می شود یک سری احادیث که کاملا عقلانی و منطقی و دور از خرافات و افسانه می باشند که مهدی موعود عج را شخصی کاملا امروزی و فرزند زمان خویش به مردم معرفی می کند و نور حقیقت ازین احادیث موج می زند  و معمولا راویان اولیه ی  آنان نیز خود امامان از نسل پیامبر می باشند که معمولا این روایتها را مستقیما از پدران خویش نقل می کنند این روایات معمولا از زمان پیامبر اسلام شروع می شوند و تا زمان حیات امام حسن عسکری نیز ادامه دارند و همه ی این روایات که از گزند تحریف و کتمان باقی مانده اند بیان می کنند که مهدی موعود از نسل و نوادگان امام حسن مجتبی ع است که در در آخر زمان یا همان زمان ما به دنیا می آید و تمام مشخصات او مشخصات امروزی یک شخص است که در زمان ما به دنیا آمده مانند اینکه او یک  نام مخفی دارد و یک نام آشکار که اشاره به نام  کوچک و نام خانوادگی    در زمان ما دارد که معمولا نام کوچک پیش مردم مخفی تر و نام خانوادگی  مشهورتر است . و دیگر خصوصیات امروزی  و یک سری روایات که کاملا   حالت غیر عقلانی و غیر منطقی و افسانه وار دارند مانند افسانه ی کنیز رومی و اسیر شدن او و ازدواج او با امام حسن عسکری و به دنیا آمدن  عجیب و غریب و افسانه ای امام زمان که این نوع روایات توسط منحرفان و شیادان و شیعه نمایان بیشتر ساکن در عراق  وارد روایات صحیح مهدویت شده اند . که بیشتر برای فریب مردم و سو استفاده ی مالی و سرکیسه کردن شیعیان ساده دلی بوده که از اقصا نقاط کشورهای اسلامی چون ایران و افعانستان به عشق دیدار امام و خاندان پیامبر به عراق سفر می کردند و این شیادان و منحرفان  این افسانه ها و دروغ ها را برای آنها درست می کردند و خود را به دروغ نایبان خاص امام معرفی می کردند و از مردم ساده لوح می خواستند که که اگر پول و وجوهات شرعی دارند به آنها بدهند تا آنها این وجوهات را به امام  برسانند و به این  صورت  از انها سو استفاده ی مالی می کردند . بعدها که این افراد باایمان اما ساده لوح به وطن خویش باز می گشتند همین دروغ ها و افسانه ها را برای هموطنان خود تعریف می کردند و کم کم این  تحریفات و افسانه ها جای حقایق مهدویت را در میان عوام و بعد خواص می گیرد و مهدویت در طی قرون به انحراف کشانده می شود  بطوری که اکنون اکثر مردم به این خرافات و  امور باطل در مورد منجی موعود اعتقاد کامل دارند و تغییر باور آنها نیز کاری بسیار دشوار شده است . و برخی نیز که اندکی روشنفکر تر و زیرک تر می باشند کلا با توجه به این خرافات موجود اصل حقیقت منجی موعود را منتفی و دروغ می شمارند و به این صورت شیطان توانسته در این عرصه به مقاصد خود دست پیدا کند.. پس بهترین راه در این عرصه بیان حقایق  مهدویت و روشنگری در مورد تحریفات آن در طول تاریخ می .باشد.