نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

طبقه بندی موضوعی

بگذارید این ملاک را در کلام خداوند و قرآن کریم ابتدا جستجو کنیم . ملاک فضیلت و برتری در داستان آفرینش به صراحت بیان شده و خدا ازین جهت آدم را بر فرشتگان و ابلیس برتری و  کرامت داد و فرشتگان و ابلیس را امر کرد تا برای او سجده کنندکه توانست نام تمام اسمای الهی را که فرشتگان و ابلیس از بیان آن ناتوان بودند بیان کند . و ملاک فضیلت را عبادت قرار نداد چون تا آن زمان ابلیس خداوند را ۶۰۰۰ سال عبادت کرده بود. پس ملاک برتری و فضیلت در اسلام چیز جز فضیلت و برتری علمی نیست همچنین در جای دیگر قرآن کریم می فرماید: کسانی که ایمان آوردند نزد خدا درجه و مقامی دارند و کسانی که  به آنها علم داده شد دارای درجات می باشند و این دلیل دوم است  که نشان می دهد ملاک فضیلت افراد در اسلام و البته تمام ادیان اصیل توحیدی نزد خدا تنها برتری علمی است ولی آیا این ملاک الهی در طول تاریخ ادیان توحیدی تا کنون رعایت شده یا خیر؟ در دین یهودیت که این ملاک در میان پیروان آن اکثرا رعایت نشده و از آغاز یهودیان به مال و ثروت افراد بیش از علم اهمیت می دادند و وقتی از پیامبر زمان خود خواستند که امیر و پادشاهی برای مقابله با جالوت ملحد تعیین کنند و خدا برای آنها طالوت را انتخاب کرد همه اعتراض کردند  که وی ثروت زیادی ندارد و خداوند به آنها فرمود که ما اورا به خاطر برتری علمی و قدرت بدنی بیشتر بر شما برتری دادیم . در طول تاریخ دین مسیحیت نیز برتری علمی ملاک فضیلت و برتری نبوده و بیشتر داشتن ظواهر مذهبی چون داشتن ریش و پشم و پست های ظاهری کلیسا چون کشیش و کاردینال و پاپ بودن ملاک فضیلت و برتری افراد در این جوامع بوده .و به خاطر همین نیز وقتی امپراتور روم کنستانتین مشاهده کرد که اکثر مردم ساکن امپراتوری مسیحی شده اند برای حفط ظاهر و برخورداری از پشتیبانی اکثر مسیحیان اعلام کرد خودش نیز مسیحی شده و مسیحیت را دین رسمی امپراتوری روم اعلام کرد و به آن رسمیت داد. ازآن پس فرصت طلبان و طالبان قدرت و ثروت که اصلا ایمان درونی به مسیحیت نداشتند و از اراذل و اوباش جامعه بودند با ریاکاری و حفظ ظاهر دینی وارد تشکیلات کلیسا شدند و ازین جهت هم مناصب ظاهری دینی چون کشیش و پاپ را بدست آوردند و هم توانستند به قدرت سیاسی و پادشاهی کشورهای مسیحی دست پیدا کنند چون در این زمان پادشاه باید مشروعیت دینی خودرا از کلیسا و شخص پاپ به دست بیاورد و ازآنجا که این اراذل و اوباش آدمهای دون مایه و بی اخلاقی بودند نهایت سواستفاده ها  را از این مناصب روحانی و سیاسی به دست آوردند به طوری که در محیط کلیسا و در رابطه با مردم و راهبه های با ایمان و ساده دل کمال بی اخلاقی ها را مرتکب می شدند و مثلا به بهانه ی توبه و آمرزش گناهان از مردم پول‌های کلان می گرفتند و بهشت را به آنها می فروختند و یا به راهبه های جوان و ساده دل در خلوت کلیسا تعرض می کردند و دامنه ی این بی اخلاقی ها تا زمان ما ادامه دارد و تاکنون برخی از این کشیشان بی اخلاق و منحرف اخلاقی به کودکان بسیاری در کلیسا تجاوز کرده اند . (گلی به جمال سعید طوسی)در زمینه ی سیاسی نیز این افراد بی اخلاق در دوره ی جنگهای صلیبی پادشاهان و مسیحیان ساده دل و باایمان را به بهانه ی آزاد سازی زادگاه مسیح یعنی فلسطین به جنگهای بی نتیجه و خونین درگیر و گرفتار می کردند و در حمله به بیت المقدس انواع جنایات را به غیرنظامیان مسلمان چون زنان و کودکان مرتکب می شدند . و اما در تاریخ اسلام نیز همان طور که می دانیم برخلاف سخن خداوند فضیلت علمی ملاک برتری افراد نبوده . شاهد امر اینکه همه می دانیم که بر طبق شواهد بسیار تاریخی در صدر اسلام سن و سال و ریش  سفیدی و تعداد افراد قبیله و طایفه و عشیره ملا ک برتری و فضیلت بوده نه فضیلت علمی و برای همین نیز با اینکه به گواهی تمامی صحابه و مورخان معتبر تاریخ اسلام امام علی ع بعد از پیامبر عالمترین فرد امت بعد از پیامبر ص بوده  ولی همین تعصبات عشیره ای و قومی باعث شد که اورا در ابتدا به عنوان حاکم و خلیفه بعد از پیامبر انتخاب نکنند و بعد از وی نیز می دانیم فرزندانش از نسل پیامبر عالمترین افراد امت بودند ولی آنها را نیز برای حاکمیت مسلمین انتخاب و یاری نکردند و با آنها دشمنی نیز نمودند . در زمان ها و قرون بعدی نیز همیشه قدرت نظامی و سیاسی افراد فرصت طلب ملاک برتری و حاکمیت سیاسی آنها بر جوامع مسلمان بوده نه علم و حکمت و همیشه دانشمندان بزرگ چون ابن سینا و خواجه نصیر زیر دست حاکمان و پادشاهان بوده اند و نه خود حاکم . و اما در زمان معاصر ملاک فضیلت  و برتری سیاسی در برخی کشورهای اسلامی شکل دیگری گرفته و تقریبا شبیه وضعیت مسیحیان در قرون وسطی شده یعنی ملاک فضیلت افراد در جامعه داشتن ظواهر مذهبی چون ریش و پشم و شرکت در مجامع مذهبی و لباس‌های روحانی چون عبا و عمامه داشتن و سید و اولاد پیامبر بودن و مقام‌های حوزوی چون آیت

الله و حجت الاسلام بودن   و دیگر ظواهر دینی و مذهبی می باشد . این امر باعث شده که اراذل و اوباش و افراد بی اخلاق و فاسد و دون همت و بی اصل و نسب در جامعه فرصت را غنیمت شمارند و صرفا با ریاکاری و نشان دادن ظواهر مذهبی و حضور فعال در مراکز دینی و مذهبی و حوزه های علوم دینی خودرا عملا و به ظاهر  افراد موجه و بااخلاق و باایمانی به مردم نشان دهند و مردم ساده دل باایمان نیز کم کم آنها را به عنوان بزرگان خود باورکنند و آنها را به پست های رده بالای حاکمیتی در کشور ارتقا دهند و آنها را به عنوان رهبران خود انتخاب کنند در حالی که غافل هستند که ابلیس ها را بجای امامان راستین انتخاب نموده اند و اینان همانهایی هستند که پیامبر از آنها به امامان گمراه تعبیر کرده و تذکر داده که در  آینده خطر آنها از دشمنان خارجی برای جوامع اسلامی کمتر  نیست و اما پرسش اصلی اینجاست که چرا این روند ملاک فضیلت افراد در جامعه ی کنونی مسلمان درست کپی برداری از قرون وسطی مسیحی می باشد آیا توطئه و عمدی در کار بوده و این حاکمان شیطان صفت غرب بوده اند که با نقشه ی قبلی این ملاک های دروغین فضیلت را که خود در قرون وسطی  گرفتار آن بوده اند را کپی کرده   عینا در جوامع کنونی مسلما به تدریج اجرا کرده اند که این کشورها در گمراهی و عقب ماندگی قرون وسطایی باقی بمانند و یا این انحراف یک روند طبیعی بوده  و به تدریج در کشورهای اسلامی  رواج یافته ؟  ولی نتیجه ی فاجعه بار چنین ملاک های پوشالی و دروغین فضیلت در این جوامع باعث شده که کم کم افراد عالم و نخبه و با ایمان واقعی که تمایلی برای ریاکاری و نشان دادن ظواهر دینی و مذهبی به مردم ندارند به حاشیه رانده شوند و یا توسط عوامل ابلیس به قتل برسند و یا منزوی و یا مجبور به ترک وطن شوند و عملا میدان برای جولان جاهلان و فرصت طلبان و شیادان برای تصدی پستهای رده بالا ی حاکمیتی فراهم شود . نتیجه ی این روند نیز این می شود که بر اثر سوءمدیریت فقر و فلاکت هر روز بیشتر شود هرروز یک هواپیما و یا قطار سقوط و یا تصادف کند و عده ی بسیاری بر اثر ناکارآمدی پزشکان رانتی و قلابی هلاک شوند و به طور کلی جامعه از نیروی متخصص و نخبه خالی شود.

در عصر معاصر و مقارن با پیدایش حرکت ها و جنبش های مختلف به خصوص در کشورهای اسلامی و مدعیان دروغین   بسیار به خصوص در زمینه ی مهدویت، طالبان حقیقت و مومنین واقعی از  وجود این همه مدعیان و جنبش ها مسلما دچار نوعی سرگشتگی و سر در گمی برای تشخیص حق و باطل بودن آنها می شوند . چون عصر حاضر چون صدر  اسلام و زمان حیات پیامبر اسلام ص نیست که جبهه ی حق و باطل تا تا حد زیادی برای مردم آن زمان مشخص و معلوم بود  و مردم تکلیف خود را به راحتی می دانستند  . یک سو جبهه ی حق بودو  دیگرسو باطل یک سو شب ظلمانی بود  و سوی دیگر  صبح یزدانی یک سو لشکر رحمان و  فرشتگان و سوی دیگر  لشکر  شیطان  و دیوان . هر چقدر که از زمان رحلت پیامبر دورتر می شویم  جبهه ی حق و باطل بیشتر با هم اختلاط پیدا می کنند  و جبهه ی باطل روی جبهه ی باطل را می پوشاند و چیزی مثل حالت هوای گرگ و میش اول صبح  ایجاد می شود  که نه حالت شب را دار د و نه روز را و در این حال خطر  گمراهی مؤمنان بیشتر می شود این گمراهی ها و قاطی شدن حق و باطل در زمان امام علی بسیار زیاد می شود به طوری که عده ای  از صحابی و یاران نزدیک پیامبر ص  در این زمان دچار سردر گمی تشخیص حق و باطل می شوند و در جنگهای جمل و صفین و نهروان از صف حق جدا می شوند و در جبهه  ی باطل قرار می گیرند و مقابل حضرت می ایستند و این آمیختگی حق و باطل در زمان امام حسن مجتبی ع به اوج خود می رسد  و باعث تنهایی امام حسن ع می شود  و در زمان امام حسین چنان این آمیختگی حق باطل وضع اسفباری به خود می گیرد و یاران جبهه ی حق کم می شوند که فاجعه ی کربلا روی می دهد و در زمان امامان بعدی  چنان جبهه ی حق بی یاور می شود که به ناچار امامان گوشه گیری و سکوت و انزوا را در  پیش می گیرند . حال تصور کنید این آمیختگی حق و باطل در زمان ما بعد از ۱۴۰۰ سال به چه میزان رسیده  و چقدر تشخیص حق و باطل مشکل شده و چه میزان یاران و حامیان واقعی حق کم شده اند ؟   شاید در روایات به خاطر  همین امر بیان شده که امام  مهدی عج هنگام ظهور با کتاب جدید به میان مردم می آید و در قرآن کریم با تامل بسیار در  برخی آیات آن می توان فهمید که چون  چنین کتابی روشنگر  حق و باطل در  زمان ماست نامش فرقان است.  چون فرقان به معنی  عاملی که باعث فرق گذاشتن بین دو امر می شود.  و نیز به قدری جبهه ی حق کم یاور می شود که از حدود بیش از یک میلیارد و نیم مسلمان و چهارصد میلیون شیعه در اوایل کار فقط ۱۰ الی دوازده هزار نفر  به امام ایمان می آورند و با او قیام می کنند.  به هر حال برای تشخیص حق و باطل در زمان ما راههای دیگر نیز وجود دارد از جمله ی این راه‌ها میزان قرار  دادن  عقل و کلام خدا و سنت و سخنان متواتر پیامبر و ائمه ع می باشد  به این صورت که  سخنان مدعیان و رهبران این نهضت ها را باید با این میزان ها بسنجیم اگر مطابق عقل و کلام خدا و سخنان راستین پیامبر وامامان بودند در حق بودن آنها شک نکنیم و از  آنها حمایت کنیم و در  غیر این صورت با روشنگری و کارهای فرهنگی با آنها مبارزه و  جهاد کنیم تا بطلان سخنان آنها برای عموم روشن شود و مؤمنان را به گمراهی نکشانند . برای نمونه در حال حاضر دو مدعی یکی در عراق با نام احمد بصری و دیگری در آسیای  مرکزی موسوم به منصور خراسانی حرکت خویش را شروع نموده اند اگر ما برای تشخیص حق و باطل بودن آن دو این میزان ها را به کار بریم قطعا خیلی زود  می توانیم  حق بودن و یا باطل بودن آنها را تشخیص دهیم کافی است کمی با افکار و اندیشه ها ی مدعیان آنهاآشنا و در مورد آنها تحقیق کنیم و به حقیقت دست پیدا کنیم. البته  به کار  بردن این متر  و میزان را فقط برای این دو بکار نبریم و در  مورد تک تک حاکمیت های کشورهای اسلامی در حال حاضر این میزان را برای تشخیص حق  و باطل بکار ببریم در این صورت تشخیص حق و باطل برای ما کاری چندان دشوار نخواهد بود  .        سلام بر  کسی که پیرو  هدایت شود

احادیث صحیح و متواتری از پیامبر اسلام و امامان از اهل بیت که به شدت اجتهاد و تقلید و قیاس و تفسیر به رای آیات قرآن را بر اساس هوی و هوس نهی می کنند کاری که شیادان و منحرفان مذهبی امروز شدیدا بر آن اصرار دارند. 

دانلود مقاله

در زمینه ی ظهور روایات بسیاری از پیامبر اسلام و امامان اهل بیت ذکر شده ولی با کمال تاسف برخی در  این روایات مانند آیات قرآن کریم درست تامل و تفکر نکرده اند و به ناچار  مقصود این روایات را درست درک در ک نکردند و به راه کج رفتند و گمراه شدند . برخی از این جهت دچار  کج فهمی در  این  روایات شدند که مثلا وقتی پیامبر می فرمود  عده ای از شرق یا خراسان قیام می کنند و برای حاکمیت فرزندم مهدی زمینه چینی می کنند  ، خیال می کردند که باید بر علیه طاغوت زمان قیام کرد و بعد خود به جای طاغوت بر مسند قدرت نشست و حکومت کرد و انحراف آنها از اینجا آغاز  شد و نمی دانستند  که حاکمیت بر مردم چون یک دانش و فهم گسترده و عمیق الهی می خواهد بنابراین هر کسی از  عهده ی این کار بر نمی آید و به زودی با نداشتن این فهم الهی در زمینه ی اداره ی امور ناکارآمد خواهند بود و کشور را به فقر  و فساد و تباهی و وابستگی به بیگانگان سوق خواهند داد بطوری که جاسوسان اسرائیلی تا  مقام رده اول حاکمیت نفوذ پیدا خواهند کرد و حاکمیت کشور مسلمان را به گروگان خواهند گرفت تا این حاکمیت سیاست های آنها را د ر جهان اسلام به ناچار اجرا کند و هر  آزاد مرد را که مخالف این سیاست ها باشد را در هواپیما یا در  خودروی شخصی و یا در پستوی خانه ترورکنند. کج فهمی از سخنان پیامبر و اهل بیت به این صورت بوده که آنان باید برای زمینه سازی مهدی موعود عج قیام می کردند ولی به هیچ وجه مجاز به حاکمیت بنام او نبوده اند کجای روایات پیامبر و اهل بیت می فرماید که باید به جای مهدی و خلیفه ی خدا حکومت کرد بلکه با صراحت بیان می کنند که منتظران واقعی زمینه ی حاکمیت مهدی را فراهم می اورند نه خود  به جایش به تخت فرمانروایی بنشینند به دست گرفتن حاکمیت مسلمین را بدون ادن الهی و رضایت امامان مانند  آن است که خلبانی و هدایت یک هواپیمای مسافربری بزرگ و پیچیده را به یک کفاش ساده بسپارید آیا چنین کسی مسافران را به سلامت به سرمنزل مقصود می رساند؟ حاکمیت مسلمین در حال حاضر از این امر  نیز مشکل تر  و پیچیده تر است و تنها لیاقت الهی می خواهد . کج فهمی دیگر از روایات پیامبر و اهل بیت در روایات ظهور این است که برخی ساده لوحانه خیال می کنند که مقصود پیامبر ص و اهل بیت ع  که مثلا می فرمایند عده ای از خراسان یا شرق قیام می کنند تا زمینه ی حاکمیت مهدی رافراهم کنند  فقط این بوده که مردم بنشینند و این روایات را صرفا بخوانند ، در حالی که مقصود اصلی پیامبر و اهل بیت او این بوده که برای منتظران اخرزمان و مؤمنان تعیین تکلیف کنند که بله اگر واقعا خواهان حاکمیت مهدی عج هستید باید به پاخیزید و به صورت عملی زمینه ی حاکمیت اورا فراهم آورید نه صرفا این روایات را مانند یک داستان و رمان سورئالیستی یا فرا واقعیت مطالعه کنید . برای اینکه به حکم عقل یا مهدی عج به دنیا آمده یا نیامده اگر به دنیا آمده که تا وقتی مردم زمینه ی حاکمیت اورا فراهم نکنند ظهور نمی کند و بین آنها آشکار نمی شود چرا که یاران کافی که زمینه ی حکومت اورا با مال و ثروت و سلاح و نفرات فراهم آورند وجود ندارد و در صورت قیام به سرنوشت امام علی و امان حسن و امام حسین ع دچار شده و شهید می شود پس ظهور  و آشکار شدنش بیهوده است و اگر هنوز به دنیا نیامده نیز تا وقتی زمینه ی حاکمیت او فراهم نشده نیز باز به دنیا آمدن و قیامش امری بیهوده است و خدا کار بیهوده نمی کند و وی را به این زودی به دنیا نمی آورد پس گرچه ظهور مهدی عج در تقدیر و مشیت خداست ولی مردم در ایجا د این ظهور همواره نقش موثر دارند. مانع بعدی برای ظهور شناخت حضرت می باشد برخی گمان می کنند که شناخت درست و واقعی مهدی موعود عج که ولی خاص خداست کاری سهل و آسان است در حالی که نمی دانند شناخت ولی خاص خدا کاری بسیار پیچیده و دشوار است و به مجاهده و تقوای بسیار و تحقیق بسیار در روایات صحیح اهل بیت ع و کمک خواستن از خدا بستگی دارد و برای همین است که در روایات اهل بیت بسیار تاکید به شناخت او تاکید  شده و ابن نشان می دهد که تا زمان ظهور آشکار و ندای آسمانی برای معرفی وی اکثریت قریب به اتفاق مسلمین اورا به درستی نمی شناسند و برای همین نیز در روایات آمده که در اوایل قیام و ظهور  از میان ۲۵۰میلیون شیعه و بیش از یک میلیارد د و نیم مسلمان تنها بین ده تا دوازده هزار نفر اهل طالقان مهدی عج را به حقیقت می شناسند و اکثرا وی را درست شناسایی نمی کنند و وی را انکار می کنند و این امر  نشان می دهد هنوز بسیاری از مسلمین شناخت درست و صحیحی از مهدی موعود حقیقی ندارند و مهدی موعود دیگری را انتظار دارند و می شناسند که با مهدی موعود حقیقی تفاوت دارد درست مثل بنی اسرائیل زمان حصرت عیسی که اورا منجی واقعی یهود تشخیص ندادند و قصد جان وی را کردند و گمراه شدند و مورد غضب خداوند .مانع بعدی برای ظهور مهدی عج تحریفات   گسترده در دین اسلام و ورود بدعت ها و خرافات در

 

 دین الهی بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال است و این امر باعث شده اگر مهدی موعود عج ظهور کند و دین خالص و حقیقی اسلام را به مردم عرضه کند مردم  اورا یک بدعت گزار در دین بدانند و در برابر او موضع بگیرند بنابراین برای رفع موانع ظهور باید با مطالعه و تحقیق اسلام حقیقی و خالص را از بین انبوه خرافات و بدعت های دینی پاک کرد تا زمینه ی نشر اسلام حقیقی برای مصلح کل فراهم شود.

در نقد سخنان این آقا باید گفت که ایشان   اولا هنوز مفهوم و اصل مشروعیت قدرت سیاسی را از نظر اسلام به درستی درک نکرده اند به این معنی که در اسلام ائمه ی طاهرین ع که خاندان پیامبر ص باشند دارای دو شان کاملا جدا می باشند ۱_ شان امامت که مقام بلند کاملا معنوی و روحانی نزد خدا ست که به تعبیر قرآن خداوند این مقام بلند معنوی را به حضرت ابراهیم ع پس از امتحانات دشوار عنایت کرد و بعد هم به برخی ذریه ی او البته به شرط ظالم نبودن ، که برخی از پیامبران بنی اسرائیل و ائمه ی اطهار از آن جمله می باشند این مقام     ربطی به حاکمیت سیاسی آنها ندارد آنها مقام امامت را دارند چه حاکم سیاسی باشند چه نباشند چنانکه امام صادق ع در این مورد به صراحت می فرماید : امام در هر صورت امام است چه حاکم باشد چه نباشد و همانطور که می دانیم خود حضرت ابراهیم ع نیز با آنکه مقام امامت را داشت حاکم سیاسی جامعه ای نبود بلکه معمولا به صورت منزوی و تنها در گوشه ای با خانواده ی خود به سر می برد و همین سیره را نیز امام علی ع و دیگر ائمه دنبال کردند یعنی مثلا تا خود مردم به سراغ امام علی نرفتند و اورا به عنوان خلیفه و حاکم سیاسی انتخاب وقبول کردند او در این مورد اقدامی نکرد و ۲۵ سال سکوت کرد و در نهج البلاغه به این حقیقت تصریح دارد . و شان دوم ائمه از خاندان پیامبر علاوه بر امام ، حاکمیت سیاسی جامعه یا به تعبیر ی همان خلیفه ی پیامبر است که این شان در صورتی برای آنها محقق می شود که مردم حاکمیت سیاسی آنها را قبول کنند و مشروعیت این حاکمیت کاملا زمینی است و بستگی به خواست مردم دارد و مانند شان امامت ائمه ربطی به آسمان ندارد و به همین خاطر حضرت علی ع هم در نهج البلاغه نمی فرماید که من حاکم شما می باشم چون خدا مرا حاکم شما ساخت بلکه با صداقت می فرماید :اگر خواست شما نبود من امر خلافت و حاکمیت سیاسی را قبول نمی کردم او حتی در مورد خلافت و حاکمیت امام حسن مجتبی ع که یاران نزدیک او اصرار داشتند اورا به این کار منصوب کند تا آخرین لحظات زندگی می فرمود من در مورد حسن به شما توصیه و سخنی ندارم شما هرچه می خواهید در مورد او تصمیم بگیرید  و این نشان می دهد که او به تعیین حاکمیت سیاسی توسط مردم اعتقاد کامل داشت  و به انتصاب حاکم سیاسی بعد از خود اعتقادی نداشت . در مورد اینکه ائمه فرموده باشند که ولایت ما در زمان غیبت به روات حدیث ما یا همان روحانیون دینی می رسد حتی به فرض صحیح بودن  این روایت ( که جای تشکیک بسیار در صحت آن وجود دارد) نهایت این ولایت و فرمانبرداری در حدود مقام معنوی کسانی است که تا حدی مقام معنوی آنها با مقام امامت ائمه نزدیک باشد ، نه بیشتر و همانطور که امام علی حاکمیت سیاسی را حتی به فرزندش امام حسن ع نداد و اورا منصوب نکرد بلکه آن را موکول به خواست مردم و مومنان کرد به هیچ وجه دیگر ائمه نیز این حاکمیت سیاسی را انتصابی نمی دانستند که آن را به غیر معصوم بدهند و آیا عاقلانه است که آنها این حاکمیت سیاسی را به صورت انتصابی به معصوم بعد از خود ندهند و آنرا مشروط به خواست مردم کنند ولی آن را به افراد غیر معصوم در دوران غیبت واگذار کنند ؟ بلکه راه صحیح آن است که ما زمینه ی حاکمیت امام  را در دوران غیبت فراهم کنیم و وقتی  تعداد یاران کافی در این مورد برای یاری و حاکمیت امام  فراهم نمودیم و امنیت جانی امام معصوم را فراهم نمودیم عدالت خداوندی ایجاب می کند که ولی خود را از پس پرده ی غیبت بیرون آورد و یا اورا به ما بشناساند ولو اینکه این معرفی  به صورت آشکار با ندای آسمانی همراه باشد که در روایات مهدویت نیز این امر به تواتر وبه صراحت آمده است . بنابر این ظهور امام عصر با اینکه در تقدیر و مشیت  الهی است ولی در عین حال به خواست مردم و مومنان نیز ارتباط مستقیم دارد چون به فرض عقلی یا امام زمان به دنیا آمده و در غیبت و اختفا است یا به دنیا نیامده اگر به دنیا آمده و در اختفا و غیبت است که علت آن است یاران کافی و حقیقی که اورا به درستی بشناسند و  با نیرو و توان مالی و قدرت نظامی حاکمیت اورا تثبیت کنند وجود ندارد و در صورت ظهور و قیام و نداشتن یاران کافی به سرنوشت امتم حسین ع دچار می شود و یا فرض دوم این است که هنوز به دنیا نیامده که باز هم تا تعداد یاران حقیقی وجود ندارد که امکانات مالی و سیاسی و نظامی حاکمیت اورا فراهم کنند باز به دنیا آمدن وی و ظهور او بیهوده وبی فایده است و خدا کار بیهوده نمی کند و اورا فعلا به این  دنیا نمی آورد.

من خواب دیده‌ام که کسی می‌آید
من خواب یک ستارهٔ قرمز دیده‌ام
و پلک چشمم هی می‌پرد
و کفش‌هایم هی جفت می‌شوند
و کور شوم
اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستارهٔ قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیده‌ام
کسی می‌آید
کسی می‌آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچکس نیست، مثل پدر نیست، مثل انسی
نیست، مثل یحیی نیست، مثل مادر نیست
و مثل آن کسی است که باید باشد
و قدش از درخت‌های خانهٔ معمار هم بلندتر است
و صورتش
از صورت امام زمان هم روشنتر
و از برادر سیدجواد هم
که رفته‌است
و رخت پاسبانی پوشیده‌است نمی‌ترسد
و از خود سیدجواد هم که تمام اتاق‌های منزل ما
مال اوست نمی‌ترسد
و اسمش آنچنانکه مادر
در اول نماز و در آخر نماز صدایش می‌کند
یا قاضی‌القضات است
یا حاجت‌الحاجات است
و می‌تواند
تمام حرف‌های سخت کتاب کلاس سوم را
با چشم‌های بسته بخواند
و می‌تواند حتی هزار را
بی آنکه کم بیاورد از روی بیست میلیون بردارد
و می‌تواند از مغازهٔ سیدجواد، هرچه که لازم دارد،
جنس نسیه بگیرد
و می‌تواند کاری کند که لامپ «الله»
که سبز بود: مثل صبح سحر سبز بود.
دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان
روشن شود
آخ....
چقدر روشنی خوبست
چقدر روشنی خوبست
و من چقدر دلم می‌خواهد
که یحیی
یک چارچرخه داشته‌باشد
و یک چراغ زنبوری
و من چقدر دلم می‌خواهد
که روی چارچرخهٔ یحیی میان هندوانه‌ها و خربزه‌ها
بنشینم
و دور میدان محمدیه بچرخم
آخ...
چقدر دور میدان چرخیدن خوبست
چقدر روی پشت‌بام خوابیدن خوبست
چقدر باغ ملی رفتن خوبست
چقدر سینمای فردین خوبست
و من چقدر از همهٔ چیزهای خوب خوشم می‌آید
و من چقدر دلم می‌خواهد
که گیس دختر سید جواد را بکشم

چرا من اینهمه کوچک هستم
که در خیابان‌ها گم می‌شوم
چرا پدر که اینهمه کوچک نیست
و در خیابان‌ها گم نمی‌شود
کاری نمی‌کند که آنکسی که بخواب من آمده‌است،
روز آمدنش را جلو بیندازد
و مردم محله کشتارگاه
که خاک باغچه‌هاشان هم خونیست
و آب حوضشان هم خونیست
و تخت کفش‌هاشان هم خونیست
چرا کاری نمی‌کنند
چرا کاری نمی‌کنند

چقدر آفتاب زمستان تنبل است

من پله‌های پشت‌بام را جارو کرده‌ام
و شیشه‌های پنجره را هم شسته‌ام.
چرا پدر فقط باید
در خواب، خواب ببیند

من پله‌های پشت‌بام را جارو کرده‌ام
و شیشه‌های پنجره را هم شسته‌ام.

کسی می‌آید
کسی می‌آید
کسی که در دلش با ماست، در نفسش با ماست، در
صدایش با ماست

کسی که آمدنش را
نمی‌شود گرفت
و دستبند زد و به زندان انداخت
کسی که زیر درخت‌های کهنهٔ یحیی بچه کرده‌است
و روز به روز
بزرگ می‌شود، بزرگ می‌شود
کسی که از باران، از صدای شرشر باران، از میان پچ و پچ
گل‌های اطلسی

کسی که از آسمان توپخانه در شب آتش‌بازی می‌آید
و سفره را میندازد
و نان را قسمت می‌کند
و پپسی را قسمت می‌کند
و باغ ملی را قسمت می‌کند
و شربت سیاه‌سرفه را قسمت می‌کند
و روز اسم‌نویسی را قسمت می‌کند
و نمرهٔ مریض‌خانه را قسمت می‌کند
و چکمه‌های لاستیکی را قسمت می‌کند
و سینمای فردین را قسمت می‌کند
درخت‌های دختر سیدجواد را قسمت می‌کند
و هرچه را که باد کرده‌باشد قسمت می‌کند
و سهم ما را می‌دهد
من خواب دیده‌ام...

ببین اینا ظاهر مذهبی هم نداشتند ولی چون در راه حق و خدمت به مردم مجاهده و  وروشنگری می کردند خداوند در قلبشون و در ضمیر ناخودآگاهشون اونا رو به منجی حقیقی هدایت کرده بود.
در روایات آمده که وقتی ستاره ی سرخ طلوع کرد  منتظر فرج و طهور باشید و یا امام علی فرمود: اگر از ستاره ای که از شرق مانند ماه بر شما طلوع کند پیروی کنید شما را با سنن رسول آشنا می سازد.   و پیامبر فرمود: مهدی که می آید مال را به عدالت بین مردم تقسیم می کند  گفتند مقصود از عدالت چیست ؟ فرمود :  یعنی به تساوی .  و این سه روایت را به وضوح در این شعر فروغ  مشاهده  می کنید. شگفت انگیز نیست ؟!!

امروز از دیدن یک صحنه باز بسیار دلگیر شدم . یکی از نوجوانان نخبه و مستعد از نزدیکانم به خانه ی ما آمد و با خوشحالی پاک و ساده لوحانه ای به ما گفت امروز برای شرکت در کلاس های گاج که دارای کلاس های تقویتی و نیز امادگی برای کنکور است رفتم خانم خیلی مهربان و باسوادو کلاسی اونجا بود که در کنار شرح وظایف این موسسه به من گفت البته ما برای گرفتن اقامت از طریق ویزای تحصیلی در اروپا و آمریکا هم بسیار فعالیم . خیلی خوبه اگه شد بعد از کنکور حتما در این مورد اقدام می کنم من خیلی دوست دارم اقامت ایتالیا رو بگیرم و اونجا زندگی کنم . ما هر روز با این صحنه ها در  اطراف خود روبه رو هستیم که چگونه جگر گوشه ها وجوانان مستعد ما به خاطر شرایط نامناسب زندگی در کشور و البته تبلیغات رسانه های غربی جذب این کشورها می شوند و کشور از داشتن این استعدادها و نیروهای نخبه و جوان خالی می شود . تا به حال این رقیبان به اصطلاح متمدن ما معمولا جوانان و نخبگان علمی و فرهنگی ما را به بهانه ی بورسیه و ادامه تحصیل بعد از کنکور و گرفتن مدارک کارشناسی و کارشناسی ارشد    غارت می کردند ولی اکنون وقاحت و بی شرمی آنها به جایی رسیده که قبل از کنکور از طریق نفوذ عوامل و مزدوران خود در موسسات آموزشی خاصی چون گاج و گزینه ی دو و غیره جوانان نخبه و البته کم تجربه و خام و ساده دل مارا با وعده های توخالی و شاید هم توپر فریفته ی غرب و مهاجرت دائم به آنجا می کنند . البته ما مخالف اصل مهاجرت نیز نیستیم چون مهاجرت برای گشایش در کار و زندگی بهتر  و کسب علم  و ثروت یک توصیه ی قرآنی و اسلامی است که بر آن تاکید فراوان شده ، بلکه سخن در این است که این یک مهاجرت طبیعی نیست بلکه یک نقشه ی از پیش تعیین شده و سیستماتیک شوم و شیطانی از کشورهای غربی است تا با این شیوه ها نخبگان علمی و فرهنگی مارا به کلی غارت کنند و باعث عقب ماندگی کشورهای اسلامی این منطقه و رشد و شکوفایی همه جانبه ی ممالک خود شوند . البته این نقشه یکی دو صده و از زمان قاجاریه در کشور ما و دیگر  کشورهای اسلامی خاورمیانه و کل دنیا به صورت موذیانه ای اجرا می شود  و یکی از علت‌های اصلی انحطاط و عقب ماندگی این کشورها و رشد همه جانبه ی کشورهای غربی شده است در  حقیقت ابن روش غرب در غارت نخبگان ما مانند آن  است که یک انسان سالم را ببهوش کنند و با جراحی قلب و مغز و دیگر اعضای حیاتی اورا از بدن جدا کنند و به بدن یک انسان با یک قلب و مغز مریض و ناقص خود پیوند بزنند نتیجه اینکه آن فرد سالم از دنیا می رود  و آن شخص عقب مانده و ناقص حیات دیگری پیدا کند. اکنون جوامع مسلمان خاورمیانه با حاکمیت های  نالایق و دست نشانده ی خود غرب  در حالت بی هوشی به سر می برند و اکنون آنها در حال غارت اعضا و جوارح  پیکر بیهوش این جامعه که نخبگان  علمی و فرهنگی هستند می باشند و باید در این مورد  فکری اساسی کرد و مانع این روند و ادامه ی اجرای این نقشه ی شوم غربی شد . البته سالهاست که در رسانه ها شعار های پوچ و توخالی جلوگیری از فرار نخبگان و معزها سرداده می شود ولی با کمال تاسف در عمل نه تنها اقدام جدی برای جلوگیری از این روند صورت نمی گیرد بلکه اگر کمی با تامل و دقت در سیاست های داخلی حاکمیت های این منطقه دقت شود به وضوح مشاهده می شود که نفوذ عوامل غرب در تمام دستگاه‌ها و موسسات علمی و فرهنگی مانند همین موسسه ی آموزشی گاج و مشابه آن بسیار زیاد می باشد . وقتی این خانم مسئول موسسه بدون مقدمه به جوان نخبه ی ما می گوید که ما درزمینه ی اعزام و اقامت شما هم فعال هستیم ابن تنها یک ادعا نیست بلکه در پشت این ادعا مسلما یک اتاق فکر و تشکیلات عریض و طویل در داخل کشور و زیر نظر کشورهای غربی وجود دارد که  این نقشه را طراحی و اجرا می کند  و مسلما هم به این خانم مودب و مهربان مبالغ کلانی برای این خوش خدمتی پیشنهاد می کنند و هم کلاسهای توجیهی و آموزشی در  داخل و حتی خارج برگزار می کنند تا چگونه با سخنان نرم و وعدهای رفاه و شغل مناسب در غرب این جوانان ساده دل را شیفته ی جلای وطن و اقامت اجباری برای همیشه در غرب کنند . حال پرسش این است  آیا مسئولین رده اول علمی و فرهنگی ما در راس حاکمیت و  دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی کشور آیا از این روند و نقشه ی شوم غربی ها اطلاع ندارند؟ من که باور نمی کنم چرا که اگر یک نفر در گوشه ای دورافتاده یک کارگاه تولیدی ایجاد کند بلافاصله دستگاههای اطلاعاتی  و امنیتی   از روند کار او بلافاصله باخبر  می شوند پس چگونه ممکن است این سیستم عریض و طویل اطلاعاتی امنیتی کشور از نفوذ موذیانه ی عوامل و مزدودوران غرب  در موسسات آموزشی و مراکز دیگر برای اجرای نقشه ی ِغارت نخبگان ما اطلاع نداشته باشند؟ حال باید پرسید چرا در  این مورد مسامحه می کنند و جلوی این روند و نقشه را نمی گیرند؟ آیا در این مورد غرضی وجود دارد؟ یا قضیه چیز دیگری است؟ واقعیت این است که برای

جلوگیری از این روند اجبار تنها کافی نیست و اصلا اجبار تاثیر منفی دارد چرا که تا بستر لازم برای یک زندگی راحت و متعارف برای نخبگان در کشور فراهم نشود این روند همچنان ادامه می یابد و اگر  شده این نخبگان از طریق قاچاق و غیر قانونی از کشور خارج می شوند و به کعبه ی آمال خود به غرب می پیوندند. وقتی در منطقه ای جهنم ایجاد کنی ودر منطقه ی مجاور بهشت ، مسلم است هیچ کس رغبت ندارد در جهنم باقی بماند به خصوص که تبلیغات فراوانی نیز برای رفتن به بهشت وجود داشته باشد .برای جلوگیری از این روند باید با جوانان نخبه مستقیما بدون تعارف و به صورت صمیمی صحبت کرد که چه چیز غرب برای شما جاذبه دارد که می خواهید به آنجا بروید و اگر آنها خواسته های بحق رفاهی و زندگی خودرا بیان کردند با یک برنامه ی جامع و صرف بودجه سعی شود بستری مناسب در کشور فراهم شود که جوانان نخبه واقعا در داخل کشور خود به این آمال و آرزوها و زندگی دلخواه خود دست یابند و این را بدانید جوانان نخبه هیچگاه خواستار آمال و آرزوهای نامعقول و مخالف هنجارهای دینی و فرهنگی جامعه و بوالهوسی های معمول جوانان در جهان غرب نیستند . بلکه شاید سطح فهم و فرهنگ برخی عقب ماندگان فرهنگی کشور ما جوری می باشد که با نیازهای واقعی و به روز جوان امروز بیگانه هستند و مقتضیات زمان را نمی شناسند وگر نه جوانان ما توقع زیادی از این زندگی ندارند. به هر حال باید تذکر داد غربیان به دو روش در حال غارت کشورهای مسلمان خاور میانه می باشند ۱- غارت منابع خدادادی چون منابع معدنی و نفت و گاز و غیره با قرادادهای استعماری و موذیانه ۲_ غارت منابع انسانی چون نخبگان علمی و فرهنگی با اجرای نقشه های به ظاهر متمدنانه چون بورسیه ی دانشجویان نخبه و راههای دیگر که این غارت به مراتب از غارت منابع معدنی و نفت و گاز بدتر و مصیبت بار  تر است چون آنچه موجب ترقی و پیشرفت یک جامعه می شود نفت و گاز نیست بلکه این نخبگان علمی و فرهنگی هستند که باعث ارتقا و پیشرفت حقیقی یک جامعه می شوند. . اجرای این دو شیوه یعنی غارت منابع طبیعی و انسانی این کشورها نیز مسلما توسط حاکمیت های دست نشانده در  منطقه می باشد که گماشتگان و مزدوران غرب برای اجرای این نقشه های شوم می باشند فاجعه زمانی است که بسیار مشاهده می شود که که گاه یک نخبه ی علمی چون شهید چمران متوجه این نقشه ی شوم غربیان می شود و برای اینکه آلت دست آنها نباشد دوباره به وطن خویش برای خدمت به مردم  خودبرمی گردد و ناگهان همبن مزدوران و عوامل غرب اورا از پشت جبهه ی خودی با خمپاره به شهادت می رسانند تا به نخبگان دیگر این پیام را بدهند که شما باید فقط برده ی علمی ما باشید و ما شما را فقط برای خدمت به خودمان تربیت کرده ایم و برای شما هزینه کرده ایم نه کشور زادگاه خودتان . و اصولا نخبه کشی یکی از  توطئه های کثیف غرب در کشورهای خاورمیانه می باشد به نظر شما علت چیست که در اوایل انقلاب بیشتر نخبگان علمی و فرهنگی ما چون استاد مطهری و آیت الله طالقانی و دیگران را به صورت ناگهانی و بی رحمانه ترور کردند چرا مصطفی عقاد کارگردان مسلمان و نابغه ی سوری را که ساخت فیلم رسالت یا محمد رسول الله و شیر صحرا یا عمر مختار را در کارنامه ی هنری خود دارد و قصد ساخت فیلم فاتح جنگهای صلیبی صلاح الدین ایوبی را داشت با یک نقشه ی کثیف بی رحمانه ترور کردند ؟ جواب کاملا مشخص است . ازین جهت بارها دیده شده که بسیاری از نخبگان علمی متعهد کشور با پی بردن به این نقشه های شوم غرب از خواب بیدار شده و برای خدمت به کشور خود عازم وطن شده اند و با کمال شگفتی و تاسف وقتی خواسته اند یک موسسه ی علمی ایجاد کنند و یا کار دیگری برای ارتقای علمی کشور  انجام دهند با هزار مانع از طرف مزدوران غرب و عوامل نفوذی که گاه در پست های بالای مدیریتی کشور جا خوش کرده اند روبه می شوند بطوری که یا مجبور می شوند  در فقر خانه نشین شوند و یا دوباره به ناچار به کشورهای غربی برگردند و در دام بردگی علمی آنها دوباره اسیر شوند و این طرز برخورد با این مراجعین نخبه ی علمی در کشور از طرف برخی مسئولین کشور واقعا جای هزار پرسش و اما و اگر دارد که انگیزه ی  برخورد آنها با نخبگان چه چیزهایی می تواند باشد؟ آیا آنها خواهان پیشرفت کشور نمی باشند و اگر خواهان ترقی و پیشرفت کشور هستند این مانع تراشی ها و سنگ اندازی ها برای فعالیت نخبگان ریشه در کجا دارد؟!!!!!!!!!!!

یک قیام با این شرایط حاکمیت جهانی نظام سلطه یا دجال زمانی می تواند پیروز شود که چند مشخصه و ویژگی داشته باشد۱_ قیامگران با بینش و آگاهی قیام کنند و بدانند برای چه قیام می کنند  و حاکمیت موجود را برای چه نمی خواهند و بعد از قیام دقیقا  چه چیزی می خواهند و چه کسانی را باید با حاکمیت برسانند که افرادی صالح و مستقل باشند و دوباره  مانند انقلابات قبلی  مزدور نفوذی دجال نباشند ۲_ این قیام باید یک رهبر قدرتمند و کاریزماتیک و آسمانی داشته باشد که واقعا مستقل از دجال باشد و به مبدا  و منبعی ماورایی و الهی واقعا متصل باشد تا بتواند درست و بدون خطا قیامگران را برای پیروزی رهبری کند چون گفتیم تمام حاکمیتهای دنیا طاِغوتی و زبر نظر دجال و در نهایت ابلیس قرار دارند و ابلیس و دجال نیز بسیار هوشمندتر از تمام انقلابیون و مبارزان است و راه مقابله با آنها را می داند و تنها کسی که می تواند با این حاکمیت شیطانی مقابله کند بک رهبر الهی و آسمانی است که متصل به ذات الهی باشد و فرامین را ازو می گیرد  و مسلما نقشه و کید ابلیس در مقابل کید و تدبیر الهی قابل قیاس نیست  چون خدا بهترین نقشه کش و مکر کنندگان است ۳_ این قیامگران باید دارای سرمایه ی ایمان به خدا و رهبر آسمانی باشند چون خداوند فقط به افراد و قیامگرانی که به او و فرستاده اش ایمان می آورند نصرت و یاری می رسانند و به قیامگران بی ایمان و خدا ناباور و ضد دین  کاری  ندارد برای همین در قرآن می فرماید: خداوند قادر است به کسانی که از شما مؤمنان به آنها ظلم شده  یاری برساند  .  و در ضمن در کلام خویش قول داده که   رسولان خویش را در هر صورت یاری می  رساند  .  ۴_ در ضمن  هر  زمانی نیز  مناسب قیام نیست چون شرایط لازم فراهم نیست این است   که زمان قیام را نیز در کلام خویش مشخص کرده و می فرماید : روزی که ندا دهنده ای از آسمان ندا دهد این است روز خروج ( قیام).    و این روز همان روز ندای آسمانی و قیام مهدی موعود می باشد که شرایط قیام آماده می شود.

هنوز وقت مناسب قیام فرا نرسیده اینطور مردم رو به شدت سرکوب می کنند و تلفات بیهوده  زیاد می شود سازمان دهی این قیام‌ها کاملا نقشه ی خودشون هست برای شناسایی  و سرکوب  مبارزان واقعی . وقت مناسب قیام زمانی هست که حمله ی خارجی صورت بگیره   و حاکمیت تمام نیروهای سرکوبگر رو به مرزها ببرد و یک خلا قدرت در مرکز حاکمیت و دیگر شهر ایجاد بشود اون زمان ، فرصت مناسب هست که مردم با قیام سراسری با کمترین تلفات حاکمیت رو ساقط کنند . در ضمن این قیام‌ها هم  بدون یک رهبر کاریزماتیک و قدرتمند که تمام نیروها را سازماندهی کند  نمی تواند پیروز بشود.آلان کلی نیروی مزدور و نفوذی از حاکمیت، لباس معترضان را پوشیدند و سعی می کنند اعتراضات رو به خشونت بکشانند تا حاکمیت بهانه ی لازم را برای سرکوب خونین مردم به دست بیاورد و همین مزدوران در بین مردم در حال شناسایی مبارزان واقعی هستند تا بعد از فروکش کردن اعتراضات همه رو دستگیر و اعدام کنند . سرویس های جاسوسی دجال جهانی نیز الان بسیار فعال شدند و دارند با وسایل پیشرفته و ماهواره تمام معترضان را تا در خانه و مخفیگاه خود رصد و شناسایی می کنند و این  اطلاعات رو به زودی به حاکمیت دست نشانده  می دهند  .  می بینید که بعد از هر اعتراضی چطور دقیقا همه ی لیدر ها و مبارزان اصلی و مستقل رو  شناسایی و دستگیر می کنند و بعد هم اعدام .  ایا می دونستید تمام کارتهای ملی افراد در کشور نوعی چیپ و فرستنده در  اونا جاسازی شده و این کارت‌ها در کشور  تولید نمی شن و حاکمیت جهانی اونا رو تولید می کنه و در اختیار حاکمیت دست  نشانده در  کشور قرار می ده که توسط اون ها مکان افراد  را در هر جا شناسایی می کنند و جامعه رو کنترل می کنند؟ در حال حاضر هیج قیامی بدون یک رهبر آسمانی و راهنمایی اون پیروز نمی شود و اول نیز باید تعداد کافی این  رهبر آسمانی را بشناسند و به اون ایمان بیاورند و آماده ی فرمان او باشند.

بیشترین منتظران ظهور منجی تا کنون این کلمات را بارها شنیده اند ولی شاید  معنا و مفهوم واقعی برخی از این کلمات را و تفاوت آنها را کمتر می دانند . در این گفتار به معنی و مفهوم هریک از آنها می پردازیم و برای تشخیص تفاوت  هر کدام با یکدیگر مطالبی بیان می شود . قبلا نیز  بیان کردیم که در معنی غیبت تحریفاتی صورت گرفته و غیبت از نظر اهل بیت به معنی پنهان بودن جسم امام زمان نیست بلکه با معنی عدم حضور موثر او در اجتماع و بازی‌های سیاسی می باشد  همچنانکه مقصود از مثلا غیبت یک دانش آموز در کلاس به معنی عدم حضور او در کلاس و فعالیت‌های درسی است و اهل بیت نیز چون مبهم با مر دم سخن نمی گفتند و بسیار فصیح و بلیغ بودند این  کلمه را در مورد مهدی عج نیز درست در  معنی حقیقی آن به کار می بردند نه معناهای مجازی و کنایی . در این مرحله از حیات حضرت مهدی عج  او در حقیقت به دنیا آمده و مثل تمام مردم زندگی عادی خویش را می  کند هر  چند که به مقام مهدویت نیز  رسیده باشد و آشکارا از سوی خدا به وی وحی شده  و رسالتش به او ابلاغ گردیده ولی هنوز حرکت و کاری را برای روشنگری و ابراز وجود در جامعه چه به لحاظ فعالیت اجتماعی و چه فعالیت  از طریق مثلا فضای مجازی صورت نداده و در غیبت مطلق یعنی انزوا و گمنامی کامل روزگار می گذراند. مرحله ی دوم از حیات امام مرحله ی حضور است و این درزمانی است امام بر تردید ها و حیرتهای خویش غلبه می کند چون  ابلاغ مهدی بودن و باور این  رسالت عظیم از سوی پروردگار اندکی برایش دشوار و زمان‌بر است ازین جهت امام علی ع در مورد مهدی عج می فرماید: او پس از یک دوره ی حیرت کار خویش را آغاز می کند. و تصمیم می گیرد برای اینکه مردم زمینه ی لازم را برای قبول مهدی بودن و دعوت وی را داشته باشند شروع به روشنگری  در مورد  حقایق مهدویت  کند چون مشاهده می کند  تمام مردم در مورد شناخت مهدی موعود حقیقی تصورات غلط و خرافی و انحرافی دارند و باید این تصورات غلط با کار فرهنگی و روشنگر های مداوم اصلاح گردد و ازین جهت فعالیت روشنگری خود را ابتدا از طریق غیر  مستقیم و امکانات زمان ما که  فضای مجازی است  شروع می کند  چون تمام تریبون‌ها در  اختیار  حاکمیت بنی عباس دوم است و راهی به جز فضای مجازی نیست و به نوعی از طریق فضای مجازی در جامعه اعلام حضور می کند و ازین به بعد دوره ی حضور امام شروع می شود. در این روشنگری ها چه بسا تعدادی  از طریق فَضای مجازی با وی و اندیشه هایش آشنا می شوند و تعداد انگشت شماری از مؤمنان روشنفکر و پرهیزگار و اهل تحقیق و مجاهده برای رسیدن به حقیقت به وی ایمان می آورند . ولی تعداد این افراد بسیار کم و چون مروارید سیاه  کمیاب هستند چون شدت انحرافات در  مهدویت بسیار بالاست و بسیاری هنوز باورهای خرافی و انحرافی از مهدی موعود حقیقی دارند و سطح مطالعه و تحقیق نیز در محیط اجتماعی او به شدت پایین است.  ولی به هر حال این روشنگری ها ادامه می یابد و کم کم نخبگانی از جهان اسلام با پیام‌های این نهضت و روشنگری ها آشنا می شوند و بخاطر  غنای فکری و فرهنگی که دارند و اهل مطالعه در  مورد روایات مهدویت می باشند کم کم  به او ایمان می آورند  ولی باز تعداد منکرین   نسبت به مومنین  او بسیار بیشتر  است و اصلا قابل مقایسه نیست . در این حال خداوند شرایط و تحولات سیاسی  جامعه را به سمتی می برد که شرایط برای شروع مرحله ی سوم  حیات حضرت مهیا شود . اتفاقات ناگوار طبیعی و غیر طبیعی مانند بیماری های فراگیر  ، طوفان و سیل و قحطی و جنگ و اختلافات داخلی در  جامعه  شکل می گیرد . آخرین رهبر بنی عباس دوم در سن بالا فوت می کند و بر سر جانشینی او بین ارکان حاکمیت اختلاف و درگیری اشکار  رخ می دهد و همین درگیری داخلی حاکمیت را دچار سستی و  تزلزل می کند مردم به شدت از ظلم و اختناق موجود و ناکارآمدی حاکمیت از سالها پیش ناراضی هستند و آماده ی قیام عمومی می باشند خراسانی از خارج  مرزها طرفداران زیادی در داخل و خارج پیدا کرده و در این زمان فرصت را غنیمت می شمرد و هجوم نظامی را از شرق بر علیه حاکمیت بنی عباس دوم آغاز می کند ‌. از  طرفی نیروهای آمریکایی از جنوب و خلیج فارس نیز هجوم همه جانبه را از  جنوب به کشور شروع می کنند  همانطور که در روایات  پیش بینی شده مردم در کشور دچار ترس و وحشت عظیمی از این هجومها می  شوند. نیروهای آمریکایی بازوی نظامی حاکمیت دجال جهانی می باشند و ماموریت دارند که تحولات دوران ظهور را کنترل و مدیریت کنند تا در این تحولات زمینه برای ایجاد حاکمیت مهدی عج فراهم نشود و وقتی قیام خرآسانی را و هجوم او به حاکمیت دست نشانده ی بنی عباس دوم مشاهده کردند طبق فرمان دجال ماموریت دارند پیش دستی کنند و قبل از اینکه خراسانی و مردم در داخل کار حاکمیت را یکسره کنند و بر  اوضاع  کشور و حاکمیت مسلط شوند نیروهای آمریکایی و دجال غرب خودشان حاکمیت دست

نشانده را مانند رضا شاه   و پسرش از میان بردارند و قبل از اینکه خراسانی و مردم در داخل نمایندگان حقیقی خود را به قدرت برسانند پایتخت کشور را مانند عراق و افعانستان تصرف کنند  و حاکمیت دست نشانده ی دیگری  جایگزین آن کنند ولی در این زمان  هم خراسانی و هم مردم دارای هشیاری سیاسی هستند و بصیرت لازم را دارند و دست دجال توسط روشنگری های مهدی موعود  برای مردم رو شده و اجازه و فرصت این کار را به نیروهای دجال نمی  دهند و خودشان از   داخل و شمال کشور با رهبری قیامگری از سادات حسنی قیام خود را آغاز می کنند . در این حال خراسانی نیز از شمال شرق به کمک آنها می شتابد  و این دو  قیامگر قبل از نیروهای آمریکایی وابسته با دجال کار حاکمیت فاسد بنی عباس دوم را تمام می کنند .  در این حال بر  سر رهبری این نهَضت بین  گروه‌های قیامگر  برای رهبری  نهضت اختلاف شدید می افتد و بیم آن می رود که  این اختلافات به جنگ داخلی منتهی شود که ناگهان ندای آسمانی تکلیف را برای همه مشخص می کند و مهدی موعود را که در بین قیامگران به صورت ناشناس حضور دارد به صورت آشکار برای مردم مشخص می کند  و   به این ترتیب  ظهور آشکار مهدی موعود آغاز می شود و همه اورا می شناسند و به او ایمان می آورند  و او نیز رهبری قیام را به عهده می گیرد  قبل از این اتفاق چند ماهی است سفیانی نیز در ناحیه ی سوریه و اردن  شورش کرده و با تصرف انجا به سوی عراق لشکر کشی می کند. . در  این حال یمانی حقیقی و موعود نیز برای مقابله با سفیانی قیام خود را شروع کرده و  به مهدی ایمان آورده و  آماده ی حرکت  به سوی عراق و مقابله با سفیانی می باشد.  دو  سه ماه از ندای آسمانی و ظهور آشکار مهدی گذشته و در ماه محرم  امام با کشته شدن نفس زکیه در مکه که  نماینده ی او می  باشد  . قیام عمومی و آشکار خود را شروع می کند و با سرکوب مخالفان در ایران برای مقابله با سفیانی  که عامل دجال غرب است هجوم خودرا با عراق و عربستان شروع می کند . ازین جهت پیامبر اسلام به اعراب می فرماید زمانی همین ایرانی ها برای حاکمیت اسلام با شما می جنگند همچنانکه شما در صدر اسلام برای قبول اسلام با آنها  جنگیدید. این معنی حقیقی چهار کلمه ی غیبت ، حضور ، ظهور و قیام  می  باشد   و نیز نمایی از مراحل چهارگانه ی حیات منجی موعود  البته با توجه به روایات مهدویت می باشد.     سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.