نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

نهضت سید حسنی در گیلان

این صفحه برای رساندن پیام های امام زمان عج به واسطه و نیابت سیدحسنی موعود در گیلان ایجاد شده است

۳۱ مطلب با موضوع «بدعت ها» ثبت شده است

این موارد نیز جزو مسائل چالش برانگیز در اسلام در عصر کنونی می باشند . در مورد این احکام قرآنی و اسلام توضیح و تذکر برای جلوگیری از سو استفاده از  آنها لازم به نظر می رسد . قبلا نیز تذکر  دادیم دین اسلام اگر با علم و معرفت درک نشود، مسلمانی به این صورت ارزشی ندارد و ممکن است بسیار نیز خطرناک و مضر به حال فرد و اجتماع باشد. در مورد صیغه یا متعه و چند همسری که در قرآن نیز به آنها اشاره و یا تصریح شده باید تذکر داد ، که اولا این احکام جزو احکام عبادی و ثابت قرآن در همه زمان‌ها و مکان‌ها و شرایط نیستند و جزو احکام مدنی قرآن و شرایط و زمان و مکان خاص می باشند . بنابراین نباید افراد بوالهوس و فرصت طلب به بهانه ی اسلامی بودن این موارد به ابن صورت زشت از آنها برای هوی و هوس خود و ادفاع تمایلات شهوانی  سو استفاده کنند و مثلا هر آخوند حکومتی رانت‌خوار و ثروتمند با سو استفاده از قدرت مالی حرام خود چهار زن عقدی ثابت و دهها زن صیغه ای در خفا داشته باشد و جوانان تنگدست و بینوا توانایی مالی ازدواج با یک زن نیز نداشته باشند. اولا که چند همسری یک حکم قرآنی بوده که مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش و وضعیت خاص آداب و رسوم اعراب گذشته بوده و در زمان ما و اقوام و ملل دیگر مسلمان  ممکن است این سنت عرف نباشد . این یک مورد . مورد بعد اینکه اسلام به چند همسری تشویق نکرده بلکه بنابر شرایط خاصی این کار را تجویز کرده نه تشویق.  و تجویز با تشویق تفاوت فراوان دارد. به هر حال گاهی در زمان ما نیز شرایطی برای یک مرد پیش می آید که نیاز است مثلا برای بچه دار شدن ( چون همسر اول بچه دار نمی شود) و یا علل دیگر همسر دوم و سوم اختیار کند . ولی اگر مثلا یک مرد با زن ایده آل خود ازدواج کند دیگر ضرورتی به این کار احساس نمی شود . البته در همان صدر اسلام  نیز قرآن شرط رعایت عدالت را برای چند همسرداشتن برای مرد واجب کرده که مسلما شرطی نزدیک به محال هست و کمتر کسی پیدا می شود که مانند پیامبر بین همسران خود کاملا عدالت را رعایت کند و این نشان می دهد که خدا می خواسته به طور  غیر مستقیم  به مردان بگوید که این کار را نکنید بهتر است . پس این حکم اسلامی نیز حالت رفع اضطرار دارد و نه تشویق برای همه ی زمان‌ها و مکان‌ها . مورد بعد در مورد صیغه و یا متعه یا ازدواج موقت است . این مورد نیز مثل مورد اول حالتی برای رفع اضطرار دارد و  خدا این کار را تشویق نکرده . به فرض مردی برای مشکلی مجبور شود در شهری دور از همسرش مدتی به سر برد در اینجا خداوند برای اینکه چنین مردی برای رفع نیاز جنسی به گناه نیفتد اجازه ی چنین کاری به وی می دهد یا مثلا مردی دارای همسر باشد ولی  به علت بیماری خاص همسرش امکان رابطه زناشویی با وی را مدت زیادی نداشته باشد در این صورت نیز مسلما خدا جواز چنین کاری را به وی می دهد تا به گناه نیفتد.. بهر حال جواز چند همسر و صیغه در قرآن و اسلام برای شهوترانی و هوی و هوس مردان نیست بلکه برای جلوگیری از گناه و انحراف جنسی مردان اجازه ی چنین کاری  در مواقع  و زمان و مکان خاص به برخی مردان داده شده است . همچنان که در صدر اسلام  تعدادی از مسلمین  در شهری دور از همسر خود جدا شدند و از پیامبر خواستند که آیا می توانند با زنان بی شوهر  آن شهر ازدواج موقت کنند و پیامبر به آنها دراین مورد خاص ابن اجازه را دادند و این کار او نیز درست مطابق با دستور قرآن کریم بود. ولی عمر خلیفه ی دوم چون احساس کرد در زمان او عده ای دارند از این امر سو استفاده برای هوی و هوس افسارگسیخته و سو  استفاده از زنان فقیر  و بی پناه می کنند این کار را ممنوع اعلام کرد.

در مقالات قبل در مورد شیوه های نوین ربا در عصر حاضر روشنگری هایی صورت گرفت . در این مقال در مورد خرید و فروش انواع  ارز دیجیتال یا بیتکوین( که البته بیتکوین یکی از ده‌ها نوع ارز دیجیتال یا مشهورترین آنهاست ) و نیز بازار سهام بورس روشنگری می شود . پرسش برای برخی از مؤمنان که به مسائل حلال و حرام بودن کسب خود اهمیت می دهند این است که آیا این نوع کسب یعنی خرید و فروش ارز دیجیتال و یا شرکت در بازار سهام بورس و خرید و فروش سهم ، مشکل و مورد شرعی دارد یا خیر .در این مورد باید گفت ارز دیجیتال و یا بازار سهام بورس مسائلی امروزی و جدید در کسب و فعالیت اقتصادی هستند و در قرآن کریم و روایات به صراحت در این مورد مطالبی بیان نشده . ولی در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که یک قاعده ی کلی را برای مسایل کسب  حلال در همه ی زمان‌ها بیان می کند که به نوعی تکلیف مشروع بودن این گونه فعالیت‌های اقتصادی را تا حد زیادی مشخص می کند . مثلا در قرآن کریم آیه ای وجود دارد که می فرماید: و ان لیس للانسان الا ما سعی ... و برای انسان نیست مگر انچا برای وی سعی و تلاش کرده . خب این یک قاعده ی کلی است و شامل خیلی موارد مثلا اعمال خیر می شود ولی می توان گفت این آیه به مسائل کسب و فعالیت اقتصادی هم نظر دارد و مقصود و معنی آن می تواند این باشد که  کسب و درآمدی برای انسان مشروعیت دارد و کاملا حلال است و او صاحب آن است که برای آن تلاش فکری و یا عملی بکار برده. مثلا دانشمند و کاشفی که با فعالیت  فکری خود لامپ برق را اختراع کرده عواید اقتصادی و مالکیت معنوی این اختراع مربوط به اوست و درآمد او از طریق فروش حق اختراع او به شرکت‌های تولیدی کاملا حلال است  . و یا کارگر ساختمانی که با فعالیت جسمی در ساختن یک ساختمان  شرکت می کند درآمد او کاملا مشروع و حلال است . ولی برخی فعالیت‌های اقتصادی نظیر خرید   و با فروش ارز دیجیتال و با خرید و فروش سهام بورس از طریق نرم افزار چندان فعالیت فکری و عملی برای تولید کالا و ارائه ی خدمتی به مردم در آن صورت نمی گیرد و بیشتر شبیه شرط بندی و قمار به شکل نوین است که یک نفر ممکن است مبالغی کلان پول در یک لحطه بدون فعالیت فکری و عملی به دست آورد  و دیگری نیز به همین شیوه ممکن است مبالغ کلانی پول و سرمایه از دست بدهد و درست شبیه به قمار کردن در زمان گذشته است که تنها شیوه ها و ابزار آن جدید و نوین شده ولی شکل و  شیوه ی کار همان به شیوه ی قمار در زمان قدیم است . مثلا در قدیم شیوه ی شرط بندی و قمار با تیرهای چوبین و یا برگه های کاغذی قمار بود ولی در عصر نوین این شیوه بصورت اعداد و ارقامی از  پول و سرمایه در جداولی به صورت نرم افزارهای رایانه ای و در بستر اینترت و فضای مجازی می باشد . که عده ی بسیاری در یک لحظه ممکن است زیان و عده ی بیشماری سود ببرند بدون هیچ تلاش فکری و عملی و ارائه ی خدمت و فروش کالایی به مردم و این به نظر می رسد قمار نیست بلکه پدر جد قماربازی است . علاوه بر آن ،این  شیوه ی کسب درآمد مانند  ربا برای اقتصاد جامعه نیز مسلما زیانبار است و ممکن است سرمایه داران بجای اینکه که سر مایه ی خود را در کارهای تولیدی  که باعث افزایش تولید کالاها و خدمات و شکوفا شدن اقتصاد جامعه است بکار ببرند آن را در این قمار جهانی و بزرگ بیهوده به کار ببرند و آن را نیز در موارد بسیار ببازند و از دست بدهند . و علاوه بر  زیان به خود ، به اقتصاد جامعه نیز بر اثر کمبود تولید کالا و خدمات زیان‌های بسیاری وارد شود. پس احتیاط آن است که مؤمنانی که دغدغه ی کسب درآمد حلال دارند  حتی نزدیک به این نوع کسب قمارگونه  نشوند و فعالیت اقتصادی سالم‌ و مشروعی که باعث تولید کالا و خدمات و کمک به اقتصاد جامعه می کند را شروع کنند تا با کسب حلال  و مشروع به کمال معنوی نیز دست پیدا کنند..  سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

 یکی از مواردی که در بین عوام و گاه خواص مردم از آن یاد می کنند مسئله ی سحر یا جادوگری است اولین پرسش که به ذهن هرکس   با شنیدن این کلمه وارد می شود این است که این امر آیا خرافات است یا واقعیت  ؟ اکثر مردم که کمی سواد دانشگاهی دارند این امر را به کلی رد می کنند و جزو خرافات می دانند ولی افراد بسیار باسواد و اهل تحقیق سحر و تاثیر آن را  جزو خرافات نمی دانند  بلکه به واقعیت آن پی برده اند و عده ای از عوام بی سواد و کاملا ناآگاه نیز مثل هرچیز دیگر بدون  تامل آن را می پذیرند؟  اما واقعیت این است که سحر و جادو را مثل هر امر دیگر نباید نه زود بدون تامل پذیرفت و نه بدون تامل زود رد  کرد بلکه قبل از هر چیز باید درمورد آن تحقیق و مطالعه کرد و حتی گاهی لازم است در صورت لزوم با فنون آن آشنا شد تا به واقعیت امر در این مورد پی برد  . اگر واقع بینانه بخواهیم در این مورد نطر بدهیم باید گفت که سحر و جادو جزو علوم خفیه و غریبه می باشد بنابراین عامه ی مردم با این علم آشنایی لازم ندارند و مربوط به افراد خاصی است . برای فهمیدن حقیقت و یا خرافی بودن سحر و جادو در مرحله ی اول باید به امهات کتب مراجعه نمود که در مرحله اول می دانیم مهمترین این کتاب‌ها قرآن کریم می باشد وقتی به قرآن کریم مراجعه کنیم به روشنی درمی یابیم که حقیقت داشتن سحر و جادو و تاثیر آن در زندگی انسان‌ها به روشنی بیان شده علاوه بر آیات متعدد مثل حکایت موسی ع و جادوگران فرعون ؛در سوره طه ، در آیه ی ۱۰۲ سوره بقره به وضوح به سحر و جادو تاثیر آن در زندگی مردم و روابط آنها صراحت دارد . در این آیه می فرماید:  که شیاطین در تمدن بابل با جادوگری بین زن و مرد  نیز اختلاف و جدایی می انداختند  و ما دو فرشته با نام هاروت و ماروت به صورت دو انسان فرستادیم تا علم سحر و جادو و موارد مقابله با آن را به مردم یاد دهند تا شیاطین نتوانند بین مردم فساد و اختلاف ایجاد کنند. پس در این آیه به صراحت بیان می کند که با سحر و جادو می توان باعث اختلاف بین زن و مرد و طلاق و جدایی آنها شد . پس دیگر سحر  و تاثیر آن در زندگی مردم نمی تواند خرافات باشد. بلکه اکثر  مردم چون به مکانیزم  و چگونگی تاثیر این علم آشنایی ندارند آن را از روی جهل، خرافات می دانند و افراد موذی و شرور و شیطان صفت چون به تاثیر و حقیقت آن پی برده اند از آن سو استفاده می کنند تا به مقاصد شیطانی خود برسند مثلا تصور کنید  که فردی شیطان صفت و هوس باز به همسر کسی چشم طمع داشته باشد در این صورت می تواند براحتی اورا نسبت به همسر خود بدون دلیل با سحر و جادو متنفر و دشمن کند و اورا  با جادو جدا کند و با سحر و جادوی دیگر همسر اورا بعد از طلاق به خود علاقمند و عاشق کند و با وی به ناحق ازدواج کند . در این صورت این زوج مظلوم نه می دانند  چه کسی آنها را از هم جدا کرده و نه اگر بدانند قادر هستند از جادوگر انتقام بگیرند و یا شکایت کنند چون هیچ مدرک محکمه پسندی هم بر ضد او در دست ندارند   البته زیان‌های جادو و سحر منحصر به حب و بغض جادویی بین دو یا چند نفر و طلاق همسران نیست بلکه در سحر و جادو  می توان به افراد زیان‌ها و آسیب های مختلف مثل زیان و ورشکستگی مالی ، بیماری های جسمی و روانی خطرناک ، زیان حیثیتی و دیگر موارد نیز واردکرد حتی گاهی پیش آمده که جادوگران با بی رحمی قدرت دفع ادرار و مدفوع یک شخص را می بستند و وی با این شیوه با درد و رنج بسیار هلاک می شد. یا گاهی چنان زن و مردی را با جادو هرزه می کردند که زن و مرد در جلو چشم همسر خود به همدیگر خیانت می‌کردند. به هر   حال سحر و جادوگری واقعیت دارد وتاثیر انکار ناپذیری در زندگی انسان‌ها دارد . و علت برخی طلاقها و از هم پاشیدن کانون خانواده ها و ورشکستگی های مالی قطعا منشا جادویی دارد. بیهوده نیست که دانشمندان بزرگی چون ابن سینا حتی در این مورد کتاب‌های مستقل نوشته اند تا مردم را با این خطر بالقوه در زندگی آشنا سازند.   و اما مکانیزم و شیوه ی جادو و سحر به چه شیوه می باشد؟  در  جادو ساحران و جادوگران از نیروها ی غیبی و نامرئی چون موکلان جن استفاده می کنند و اصولا جادو بدون جن و ارتباط با آن امکان ندارد. در حقیقت وجود جنیان شکی نیست چون در  قرآن کریم به وجود چنین موجودات نامرئی تصریح شد همچنین بیان شده که جنس و نژاد ابلیس یا شیطان از جنیان است .  خب جادوگران برای سحر و جادو از این موجودات استفاده می کنند  بدین صورت که برخی از جنیان شرور و پیرو ابلیس را با شیوه هایی چون نوشتن اعداد و اشکالی بر روی کاغذ و یا سطوح دیگر و یا کارهای عجیبی مثل سوزاندن موی یک حیوان خاص و یا یا نوشتن برخی آیات قرآن با نجاست و  خواندن وردهای خاص وکارهای کثیف دیگر احضار می کنند و آنها را وا می دارند که اهداف جادویی آنها    را برایشان انجام دهند  چون یکی از خواص جنیان این است که با نوشتن اعدادی خاص و

یا اشکالی خاص بر روی کاغذ و شیوه های دیگر به تسخیر  شخص جادوگر در می ایند در این صورت این جنیان شرور به سراغ زن و شوهر جادو شده می روند و با احاطه بر ذهن و روح آنها و تاثیر بر روح آن زوج، آنها را نسبت به هم بی خودی  متنفر و دشمن می کنند و کم کم باعث دشمنی و جدایی آنها می شوند و زن و مرد بیچاره نیز علت این حالات خود را نیز دانند و با هم دشمن شوند و از هم جدا می شوند و این یعنی تاثیر جادو بر آن دو . گاهی نیز این شیاطین شرور با تسخیر جادوگر به سراغ فردی موفق در زمینه ی کسب درآمد می روند و  با تسخیر ذهن او ، وی را وادار می کنند که در تجارت بی احتیاطی کند  و تصمیمات بدون برنامه و غلط بگیرد و مال و سرمایه اش را از دست بدهد و خود نیز نداند علت این تصمیمات غلط به واقع جادو بوده نه تصمیمات خود وی و قبل از جادو شدن وی آدم بسیار عاقل و محتاطی در زمینه ی تجاری بوده . در هر صورت برخی از ورشکستگی های مالی حتما منشا جادویی دارند.      راه مقابله با سحر و جادو: بهترین راه برای مقابله با سحر و جادو ابن است که فرد جادو شده خود تا حدی این علم را بیاموزد تا بتواند ضد آن دا بکار ببرد چون برخی موارد چنان یک شخص جادو می شود که حتی اگر شخصی بخواهد سحر وی را باطل کند نمی تواند چون خود این شخص نیز قبلا چنان سحر شده که ناخودآگاه نمی تواند به شخص مسحور کمک کند . را ه دیگر که بسیار نیز موثر است استفاده از برخی آیات قرآن کریم می باشد که به شدت ضد طلسم و سحر می باشند مثل این قسمت از آیه ی ۱۰۲ سوره ی بقره که می فرماید: و ماهم بضارین احدا الا باذن الله .  و این سحر و جادو اگر خدا نخواهد به کسی آسیب نمی رساند و  یا سوره فلق که باز مضامین آن کاملا ضد جادو است و اگر این دو آیه را در نماز بخواند و در کاغذی همیشه با خود داشته باشد هیچ سحری بر وی اثر نمی کند .  آیات دیگر نیز در قرآن کریم موجود است که‌ ضد طلسم و سحر است. علاوه بر آن برخی علمای قدیم علائم و اعدادی را برای باطل کردن سحر کاملا موثر می دانند که در کتاب‌ها و فضای مجازی موجود است مثل خاتم سلیمانی،  اما لازم به ذکر  است این علائم  اولا در کاغذی همیشه با انسان باشد و اصلا یک لحظه نیز ازوی دور  نشود دوم آنکه بعد ازمدتی مثلا فاصله ی یک ماه دوباره نوشته شوند وگرنه تاثیر خود را به مرور زمان از دست می دهند و شخص سحر شده دوباره دچار مشکلات بسیار می شود چون شیاطین جنی شرور به راحتی دست از شخص انسان مسحور بر نمی دارند  چون این جنیان از پیروان ابلیس هستند و ابلیس نیز در طول حیات آدمی دست از سر وی بر نمی دارد. به هر حال همه ی انسان‌ها  حتی پیامبران بزرگ چون حضرت سلیمان ع نیز از آسیب سحر و جادو در امان نبودند و در  مقاطعی از زندگی خویش از این امر  آسیب بسیار دیده اند تا اینکه خداوند با تعلیم علم جادو به آنها  نه تنها سحر و جادو را از انها دور ساخت  بلکه به تعبیر قرآن با یاد دادن فنون سحر و جادو این جنیان شرور را به تسخیر و نوکری حضرت سلیمان ع نیز وادار کرد و آنها ناچار بودند تا آخر عمر سلیمان نبی برای وی کارگری و کارهای مشقت آمیز انجام دهند به تلافی آن آزارهایی که به پیامبر بزرگ وارد آوردند. در زندگی روزمره ی خود ما نیز هر انسانی از اطرافیان ما می توانند ما را با انگیزه های مختلفی چون حسادت ،کینه ، رقابت  و غیره با مراجعه با جادوگر ؛ جادو کنند و خود ما نیز متوجه این امرنباشیم گاهی یک زن و یا مرد شرور در یک خانواده و فامیل  اقدام به جادوی جمعی همه ی افراد خانواده و فامیل می کنند و آنها را با یکدیگر با جادو بیهوده دشمن کنند و یا در مقابل همه را  با خود شخص مهربان و خوش بین کنند و همه ی این کارها با اهداف دنیایی و شیطانی باشد . من خود در زندگی شاهد بودم که شاعری دوره گرد و یا به تعبیر بهتر ولگرد که دارای مفاسد اخلاقی بود و مجرد ، اهالی ساده دل چندین روستا را چنان با جادو نسبت به  خود خوش بین کرده بود که هر وقت از شبانه روز به خانه ی آنها وارد می شد  و آنها نه تنها به خاطر مسحور بودن اعتراضی به وی به  خاطر ورود نابه هنگام  نمی کردند بلکا ناخودآگاه اورا نیز بسیار دوست می داشتند . در حالی بیشتر مردم پی برده بودند که وی مردی مجرد و حیز چشم است و نه تنها به ناموس آنها چشم بد دارد بلکه با برخی از نوامیس آنها رابطه ی نامشروع نیز دارد ولی با این حال به خاطر جادو شدن توسط وی اورا ناخودآگاه دوست می داشتند. من بارها به چشم خود کتاب‌های جادویی مثل کتاب تم تم  هندی  را نزد وی دیده بودم  و گاهی نیز به خاطر برخی مسائل  به اوتذکر می دادم که البته باعث ناراحتی وی از من نیز شد و  بعدها با تحریک برخی مرا شدیدا سحر و جادو کرد .بگذریم به هر حال برخی از افراد یک خانواده و فامیل چنان توسط یک  زن و یا مرد شرور جادو شده اند که به نوعی بردگی جادویی برای آن فرد تن در داده اند و خود نیز خبر ندارند و همه بدون اینکه بدانند مطیع این شخص شرور می

شوند بطوری که گاهی حاضر می شوند تمام مال و اموال خویش را به نام او کنند و او نیز کمال سو استفاده را از این اموال انجام دهد و آنها نیز چاره ای جز اطاعت ندارند چون قبلا مسحور او شده اند تنها راه مقابله با چنین شخصی قطع ارتباط با وی می باشد چون  این شخص معمولا از طریق خوراندن خوراک و نوشیدنی به افراد مهمان ، آنها را به شدت دچار سحر می کند  چون یکی راههای رایج سحر و طلسم کردن افراد این روش می باشد   و همیشه باید دانست که آگاهی تنها راه سعادت آدمی است  . شیاطین و انسانهای شرور از ناآگاهی مردم به اهداف شیطانی خود می رسند .      آیا می توان از سحر در کارهای خیر استفاده کرد؟    در  این مورد باید گفت سحر را باید فقط برای مقابله باآن آموخت نه هیچ هدف دیگری . برخی به غلط تصور می کنند که می توان مثلا با هدف خیر خانواده ی یک جوان و خود وی را با سحر به دختر یا پسرخود علاقمند کرد و آو به ازدواج ترغیب کرد در  این مورد باید گفت که نه تنها این کار خیری محسوب نمی شود بلکه جنایتی بزرگ نیز می باشد چون یک فرد را بدون رضایت قلبی و عشق طبیعی صرفا با جادو تر غیب کردن به ازدواج، یک عشق و علاقه ی مصنوعی است و یک جوان را وادار می کند یک عمر با وجود دوست نداشتن طبیعی یک فرد با وی زندگی کند و این گناهی  نابخشودنی است که اکثر مردم مرتکب می شوند . بنابراین تنها باید برای خنثی کردن سحر این علم را آموخت نه اهداف دیگر. مورد بعد نیز این است که افرادی که دست به سحر و جادو می زنند اگر از عوارض خطرناک آن خبر داشتند هرگز دست به این کارها نمی زدند به طوری که هرکس شخصی را به ناحق جادو کند خود جادوگر ، به زودی  به بیماری های بسیار خطرناک چون سرطان ؛ نارسایی و سنگ کلیه ؛ چربی مزمن و لاعلاج و دیگر بیماری‌ها دچار می شود که گریزی ازآن نیست و خداوند این عذاب‌های دنیوی را برای شخص جادوگر مقرر داشته است ضمن اینکه به صراحت قرآن به آنها وعده ی عذاب اخروی نیز داده است  . علائم جادو: چگونه باید فهمید کسی احتمالا جادو شده است ۱_ احساس نفرت و دشمنی و بدبینی نسبت به کسی یا کسانی بدون دلیل منطقی با اینکه قبلانیز سابقه نداشته  ۲_ دوست داشتن شدید و بدون دلیل کسی که می دانیم شخصی فاسق و گناهکار نیز هست مثلا مال مردم خور است و دارای انحراف اخلاقی و یا جنسی است  ۳_  احساس سردرد  و یا شکم درد بدون دلیل بطوری که با مراجعه به پزشک نیز درمان نشود ۴ - پادرد بدون دلیل مخصوصا احساس درد در کف پا ۵_ احساس خواب آلودگی و بی اراده بودن دائمی بطوریکه انسان  حال و اراده ی انجام دادن  هیچ کاری ندارد در حالی که قبلا شخص فعالی بوده ۶_ جرو بحث بیهوده و بدون دلیل بین زن و شوهر و اعضای دیگر خانواده که تمامی ندارد ۷_ ضررهای پی درپی و بدون دلیل مالی و ورشکستگی های پی در پی  ۸_ هرزه شدن ناگهانی و خیانت های زن و شوهر و یا یکی از آن دو ۹_ حالت عصبی و پرخاش بیهوده ی افراد خانواده با هم .

موضوعی که لازم است در اینجا در مورد آن بحث و روشنگری شود جایگاه مداحان و مداحی در اسلام می باشد . معنی لغوی مدح یعنی ستایش از کسی یا چیزی می باشد . که مترادف با حمد از کسی یا چیزی نبز می باشد . پرسش اینجاست که آیا مداحی و ستایش از کسی یا چیزی در اسلام جایگاهی دارد یا خیر  ؟ در قرآن کریم به صراحت در اولین کلمه ی سوره ی حمد  تکلیف را برای انسان‌ها مشخص می کند و می فرماید : حمد و ستایش فقط مخصوص خدای جهانیان است .  معنی این آیه آن است که چون تمام زیبایی ها ؛ فضایل ، امتیازات و استعدادهای بشر و هر موجودی از خود او نیست بلکه یک عطیه ی خداوندی است پس هر ستایش و حمد و تمجیدی از کسی یا چیزی می شود در حقیقت ستایش از خود  آن چیز یا کس نیست بلکه ستایش و حمد از خدایی است که آن زیبایی و استعداد   و امتیاز را به آن موجود ارزانی داشته پس به واقع حمدی در  دنیا صورت نمی گیرد مگر اینکه این حمد و ستایش به خداوند بر می  گردد . پس مطلق حمد فقط برای خداست و بس . مثلا شما در نظر بگیرید که زیبایی یک گل و عطر بویش و استعداد یک دانشمند نابغه و زیبایی یک زیبا رو و...همه از خود  آنها نیستند بلکه به خالق آنها بر می گردد پس  اگر قرار است از کسی و یا چیزی هم ستایش و تمجید گردد ابتدای سخن باید ستایش خداوند مطرح گردد و تذکر داده شود و بعد از  آن شخص یا چیز ستایش صورت بگیرد و از وی تمجید گردد. برای همین در سنت اسلامی و از صدر اسلام بزرگان دین و مومنین و دانشمندان اسلامی هرگاه می خواستند سخن و یا کتاب خویش را آغاز  کنند  . ابتدا به ستایش و حمد خدا می پرداختند و بعد سخن و کتاب خویش را شروع می کردند. به خطبه های نهج البلاغه و یا مثلا گلستان و بوستان سعدی توجه کنید ولی مشکل اینجاست که در عصر حاضر مدح غیر خدا، حال مدح قدیسان و بزرگان دین باشد یا حتی شخصیت‌های  برجسته ی کنونی به صورت بک شغل نان و آبدار  برای برخی منافقان و فرصت طلبان درآمده بطوری که عده ی بسیاری مومن ساده لوح را در مساجد و   حسینیه ها  و مهدیه ها جمع می کنند و با صدای ناهنجار و نعره گونه ( یا شیهه گونه) و بدور از رعایت اصول موسیقی دلنشین به مداحی غلو آمیز و افراطی و شرک آمیز از بزرگان دین می پردازند و تقریبا تمام صفات الهی را به آنها نسبت می دهند و بعد هم در ادامه حالی  به رهبر و سران حکومتی هم می دهند و مداحی  و  یا به عبارت بهتر چاپلوسی را در قبال آنها به نهایت درجه ی ابتذال می رسانند و جالب است در آن مجلس شیطانی برخلاف کلام خدا از اول تا آخر مجلس خبری از حمد و ستایش الهی نیست . بعد هم به  همین مداحان هرزه گوی پریشان حال که  فیلم‌های مفاسد اخلاقی آنها با هرزه گان هر روز در اینترنت پخش می شود مبالغ میلیاردی نیز می دهند . و چون در ضمن مداحی از غیر خدا در  وسط یا پایان مجلس سبیل سران حکومتی را نیز با چاپلوسی چرب می کنند حاکمیت طاغوت نیز با وجود بی سوادی و بی لیاقتی آنها، پست های بالای کشور را با حقوقهای کلان به این این ایادی شیطان می دهد . این واقعا فاجعه بار  برای یک کشور و مردم آن نیست ؟  البته این سخن به معنای آن نیست که هراز چندگاهی مجلس بزرگداشت و تجلیلی از بزرگان علم و دین و هنر با رعایت نزاکت و آداب و متانت برگزار نشود چون اینگونه مجالس اگر برای تجلیل و تشکر از آن بزرگان بخاطر تلاش‌ها و خدمات علمی و هنری آنها باشد نه تنها موردی ندارد بلکه برای ایجاد انگیزه برای دیگر هنرمندان و دانشمندان واقعی لازم نیز هست .هر چند در این گونه مجالس نیز باید آداب تعادل رعایت شود و تلاش‌ها و خدمات آن شخص نقادانه مورد  بررسی نیز قرار گیرد و مجلس تبدیل به مجلس مداحی و چاپلوسی نشود بلکه سخنان منصفانه در این مورد بیان شود.

یکی از انتقادهایی را که به زندگانی و سنت پیامبر اسلام ص مطرح می کنند ازدواج او با عایشه ی کم سن و سال بعد از رحلت خدیجه س می باشد . بخصوص دشمنان و کینه توزان به اسلام و پیامبر اسلام بر این مسئله زیاد مانور می دهند و ازآن بصورت غیر  منصفانه  به تجاوز مردی پنجاه ساله به اجبار به دختر بچه ای  ۹ ساله تعبیر می کنند . برای روشنگری در این مورد و برای جلوگیری از سواستفاده ی  دشمنان اسلام بهتر است در این مورد توضیحات لازم داده شود مسلم است که یک انسان خردمند هیچ خبری را بدون تامل و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص زمان و مکان وقوع آن امر نباید بپذیرد.  در این مورد نیز باید شرایط  خاص زمان و مکان این ازدواج  بررسی شود . در ازدواج  پیامبر با عایشه آن هم در سن کم نباید تردید  کرد چون خبر آن متواتر است و مورخان آن را بارها نقل کرده اند ولی باید شرایط خاص زمانی و مکانی و آداب و رسوم خاص آن روز جامعه ی عرب در مکه را نیز  در این  ازدواج هم باید در نظر گرفته شود . اولا  از بررسی زندگی پیامبر اسلام مشخص می شود که وی برخلاف آنچه دشمنان درباره ی وی می گویند  مردی هوس باز و تابع هوا و هوس و عیاش اصلا نبوده جدا از اینکه در قرآن به صراحت می فرماید : محمد ص از  روی هوی و هوس سخن نمی گوید ، خود زندگانی وی نیز  گواه این حقیقت است که تقوی و خویشتن داری وی واقعا در در تمام تاریخ بشریت نظیر نداشته.  و یک دلیل آشکار آن نیز آن است که همه ی جوانان حتی در زمان ما دوست دارند که اولین  شریک  زندگانی آنها جوانتر از خود آنها باشد و معمولا تمام مردان دختران کم سن و سال را ترجیح می دهند ولی برخلاف رویه و  روال  معمول  تمام جوانان ،  پیامبر اسلام  چنان مرد خویشتن دار و مسلطی بر نفس خویش بود  که این ملاک را برای اولین شریک زندگی خویش در نظر نگرفت و بر خلاف هوی و هوس خود ملاک تقوی و دیانت و پاکی و فضایل اخلاقی را در نظر گرفت و در  سن ۲۵ سالگی با خدیجه که ۱۵ سال از او سن بیشتری  داشت ازدواج کرد ، در حالی که خدیجه  قبل از او دوبار نیز ازدواج کرده بود و از شوهران قبلی حتی صاحب فرزند شده بود . حال باید پرسید؟ کدام یک از جوانان امروز حاضر است پا بر هوی و هوس خویش بگذارد و با زنی با سن بیشتر از خودش به عنوان اولین شریک زندگی ازدواج کند ؟  و بعد هم در خفا به او خیانت نکند . ممکن است برخی بگویند خب الان هم برخی جوانان فقیر با برخی زنان سن بالا  بخاطر ثروتشان ازدواج می کنند . در این مورد باید گفت اولا بیشتر آنها ازدواج رسمی نمی کنند و معمولا پول کلانی از یک زن میانسال ثروتمند می گیرند  و مدتی با وی  رابطه و ازدواج ظاهری و موقت دارند و بعد هم زود جدا می شوند و یا حتی فقط رابطه دارند و ازدواج ظاهری هم نمی کنند  و در ثانی در این مدت تعهدی نیز به آن زن ندارند و همزمان با چندین زن و دختر دیگر رابطه دارند . ولی پیامبر  اسلام با اینکه بسیار جوانتر از خدیجه بود ازدو اج رسمی با او کرد و در  ضمن به گواهی تاریخ و هم عصران مردی کاملا خویشتن دار بعد از ازدواج بود و تا آخر عمر با خدیجه حتی در خفا به او خیانت نکرد و به او نیز حتی پعد از مرگ عشق می ورزید و از او به نیکی  یاد می کرد. واقعیت این بود که خدیجه جدا از ثروتمند بودن زنی بسیار عفیف و پاکدامن و با فضیلت و پرهیزگار بود و بخاطر همین فضایل، پیامبر خواستگاری اورا پذیرفت ( چون ظاهرا در تاریخ آمده  ابتدا خدیجه خواستار ازدواج با پیامبر ص بود) و با رضایت با وی ازدواج کرد. پس خود این ازدواج و شرایط ان ثابت می کند که پیامبر اسلام ص برخلاف آنچه دشمنان به وی تهمت می زنند مردی هوس باز و  تابع هوی و هوس نبود و به عکس مردی کاملا خویشتن دار و مسلط بر نفس خویش در این مورد بوده.  پس ازدواج او با عایشه بعد از رحلت خدیجه نیز باید علت خاص  و دیگری غیر از هوی و هوس و غریزه ی شهوانی باشد و تابع شرایط خاصی باشد . در توضیح این ازدواج باید گفت اولا ازدواج در سن کم برای دختران و حتی گاهی پسران در  جامعه ی آن زمان عرب با آداب و رسوم خاص کاملا رایج و یک عرف و امر معمولی بوده و مسلما پیامبر اسلام نیز نمی  توانسته خارج از عرف آن زمان عمل کند . دوم آنکه ازدواج پیامبر با عایشه در آن سن بنا‌ بر رعایت حال عایشه از طرف پیامبر بوده چون قرار بر این بوده که ابوبکر پدر عایشه اورا به عقد یک مرد بزرگسال و مشرک که ظاهرا پایبندی چندانی به موازین اخلاقی و الهی نداشته در بیاورد و چون ابوبکر  مسلمان شده بود امکان داشت شوهر عایشه رفتار چندان خوبی با عایشه بخاطر  مسلمان شدن پدرش از آن به بعد نداشته باشد ازیک جهت پیامبر صلاح را در آن دید که عایشه را از پدر خواستگاری کند تا عایشه لااقل اگر هم ازدواج می کند با شخص با ایمان و پایبند به مسائل اخلاقی ازدواج کند و رفتار خوبی بعد از ازدواج با وی شود .

سوم آنکه عایشه مسلما با رضایت کامل با پیامبر ازدواج کرد چون خود پیامبر به یاران خود می فرمود برای ازدواج دخترتان با کسی رضایت خود دختر شرط ازدواج می باشد پس مسلم است عایشه نیز به این ازدواج کاملا رضایت داشته وگرنه خود پیامبر هرگز با او ازدواج نمی کرد . چهارم مسئله ی ایمان و بی ایمانی در اسلام است در قرآن به صراحت می فرماید: که زنان مسلمان نباید با مردان کافر یا مشرک ازدواج کنند ، خب مسلما پیامبر با ازدواج با عایشه می خواست او با شخص مشرکی ازدواج نکند . پس ازدواج پیامبر اسلام  با عایشه با توجه به شرایط خاص زمان و مکان و اموری خاص بود و جالب است با آنکه پیامبر و عایشه هر دو از نظر بدنی سالم بودند   پیامبر از  ازدواج با عایشه  نیز صاحب فرزندی تا آخر عمر  نشد و این ازدواج   یک مورد کاملا  استثنایی بود و نباید برخی از افراد بوالهوس با این بهانه که بله ازدواج با دختر کم سن و سال سنت پیامبر اسلام نیز  بود ، به این نوع ازدواجها بپردارند چون شرایط این زمان با زمان گذشته کاملا فرق دارد و این نوع ازدواج اصلا در این زمان برای بقیه توصیه نمی شود . و بهتر است دختران سن کودکی  و نوجوانی را پشت سر بگذارند و از نظر بدنی رشد لازم را داشته باشند تا آمادگی لازم برای بارداری را داشته باشند.

یکی از وقایع مهم تاریخ  اسلام و شیعه قیام امام حسین ع و عاشورا می باشد . آن چیزی که اخوندها معمولا بر روی منبرها بیان می کنند  این است که امام حسین بخاطر  این بر علیه یزید قیام کرد و یا او بیعت نکرد که یزید شخصی شراب خوار ، میمون باز ، زنباره و خلاصه فاسد یود و لیاقت حاکمیت مسلمین را نداشت و اکنون ما باید بخاطر شهادت امام حسین چهل شبانه روز ضجه و زاری کنیم و بر سر و سینه  بزنیم و عزاداری کنیم تا خدا گناهان مارا بیامرزد و هر قطره ی اشکی که کسی برای امام حسین بریزد خدا تمام گناهان اورا می آمرزد. و این توصیه به شیعیان باعث رواج گناه و   فساد و بی اخلاقی  شیعیان نیز شده چرا که افراد بوالهوس و شیعه نمایان با اعتماد به این حرف باطل اخوندها در طول سال هرگونه گناه و فساد را مرتکب می شوند و  مطمئن هستند با ریختن یک قطره اشک برای امام حسین تمام گناهان آنها پاک می شود و غافل هستند که این سخن باطل آخوندها مخالف آیات صریح قرآن است که می فرماید: هیچ کس بارگناه کسی را به دوش نمی کشد . در حرمت و حرام بودن عزاداری افراطی در قرآن و سنت پیامبر اسلام و اهل بیت نیز قبلا مطالبی را بیان و اثبات کردیم که امام حسین ع در  شب عاشورا حتی خواهرش را از ضجه و زاری و عزاداری افراطی بعد از شهادتش برحذر داشته . ولی خب شاید نظر اخوندها از نظر امام حسین ع و پیامبر بالاتر باشد و ما خبر نداریم . بهر حال براستی اما فلسفه ی واقعی عاشورا و قیام امام حسین ع چیست؟ در این مورد باید گفت که قیام و یا به عبارت صحیحتر حرکت امام حسین ع در برابر یزید و عدم بیعت با او در ادامه ی راه امام علی ع و امام حسن مجتبی ع در مقابله با یک بدعت خطرناک در حاکمیت مسلمین بود و آن این بود که تا زمان  امام علی ع یعنی خلیفه ی چهارم سنت صحیح اسلامی در انتخاب خلیفه و حاکم مسلمین حاکمیت شورایی مبتنی بر بیعت مردم با خلیفه و یا به تعبیر امروزی تعیین خلیفه با رای مردم و مسلمین بود . و حتی خود امام علی ع در در نهج البلاغه صراحتا حاکمیت خود را بر  مردم یک امر زمینی و مردمی می داند هر چند مقام امامت را به عنوان یک شان و مقام آسمانی از طرف خدا دارا بود . و حتی در  نامه ی خود  به معاویه نیز به او تذکر  داده که مسلمین مرا به عنوان خلیفه انتخاب کردند همانگونه که سه خلیفه ی قبلی را مردم انتخاب کردند. ولی مشکل اینجا بود که معاویه که شخصی فرصت طلب و قدرت طلب بود نمی خواست  این سنت صحیح اسلامی را قبول کند و تصمیم داشت این روند را به نفع خود  و خانواده اش تغییر دهد و خلافت مسلمین را تبدیل به سلطنت موروثی از پدر  به فرزند کند و این بدعتی خطرناک و انحرافی بزرگ در دین اسلام و حاکمیت سیاسی بود که هنوز نیز جامعه ی اسلامی با تبعات آن مواجه است و هنوز اکثر حاکمان ممالک اسلامی نه بر  اساس رای و خواست واقعی مردم بلکه با زور چکمه و دیکتاتوری نظامی  حاکمیت آنها با کودتا تعیین می شود و یا اوایل کار با فریب مردم با ظواهر دینی و بعد با توسل به نیروهای نظامی عده ای شیاد با نام دین بر مردم حکم می رانند  و یک نوع استبداد دینی را در جامعه حاکم می کنند که هر دو نوع حکومت یاد شده نیز می دانیم  در حقیقت دست نشانده و دست‌پخت   سرویس های جاسوسی دجال یا نظام سلطه ی جهانی  در کشورهای اسلامی هستند . و واقعا مردم در انتخاب این حاکمان هیچ نقشی ندارند و تمام انتخابات هم فرمالیته و با تقلب و دستکاری و مهندسی شده برای فریب مردم می باشد. بگذریم به  حال امام علی ع تا توانست در  برآبر  این بدعت معاویه ایستادگی کرد ولی یارانش با او همراهی نکردند تا در  این مبارزه  با دسیسه ی به احتمال زیاد عمرو عاص به شهادت رسید . امام حسن مجتبی ع نیز که بعد  از پدر  مردم با او بیعت کردند در همین راه مبارزه و ایستادگی کرد و چون خیانت یاران خویش را دید و یاوران قابل اعتمادی نداشت مجبور  به صلح مصلحتی با معاویه شد با این شرط که معاویه به این سنت صحیح اسلامی در  تعیین خلیفه با بیعت مردم بدون استفاده از اهرم زور و ثروت پایبند بماند و بعد از خودش فرزندش یزید را بدون توجه به خواست مسلمین جانشین خود  نکند  و خلافت مسلمین را به شورا و بیعت مسلمین واگذار کند . معاویه ابتدا با ریاکاری و برای فریب مردم این اصل را پذیرفت ولی  بعد از شهادت امام حسن ع  ودرست اندکی قبل از مرگ خود عهدشکنی کرد و پیمان نامه ی صلح را نقض کرد و برخلاف پیمان نامه با امام حسن مجتبی ع فرزندش یزید را بعد از خود بدون توجه به خواست اکثریت مسلمین که راضی به این کار  نبودند (چون یزید فردی فاسد و معلوم الحال بود) بر اریکه ی قدرت نشاند  و  اینجا بود که امام حسین ع دیگر  سکوت را جایز ندانست  و  با بیعت با یزید مخالفت کرد و با نامه نوشتن  کوفیان به وی  برای قبول خلافت و عهدشکنی آنها  فاجعه ی  تاسف بار عاشورا به

وقوع پیوست . و این است فلسفه ی واقعی عاشورا که آخوندهای منبری از بازگو کردن آن ابا دارند و   آن را از مردم کتمان می کنند و به جای آن خرافات و بدعت‌های عزاداری و خودزنی و ...در بین مردم  رواج می دهند چون می دانند که اگر مردم به فلسفه ی واقعی عاشورا که لزوم حاکمیت صالحان با رای و   نظر واقعی   مردم است آشنا شوند و به حقیقت پی ببرند بر  علیه حاکمیتهای طاغوتی خویش قیام خواهند کرد و  حتی یک روز نیز آنها را بر تخت حاکمیت خود باقی نخواهند گذاشت و اینجاست که در می یابیم  که طبق روایات صحیح مهدویت، چرا مهدی موعود عج درست در روز عاشورا قیام جهانی خویش را شروع می کند چون راه مهدی عج در حقیقت همان راه امام حسین ع  و دیگر ائمه ی هدی  می باشد .  " بدرستی که حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است "  سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

یکی از مسائلی که افراطیون ملی گرا در ایران که در نژادپرستی روی هیتلر و حزب نازی را سفید کرده اند  زیاد مطرح می کنند و به بدترین شکل برای دشمنی با اسلام ازآن سو استفاده می کنند قضیه ی درگیری مسلمین صدر  اسلام با حاکمیت ساسانی بود که غالبا ازآن با تعبیر حمله ی وحشیانه ی اعراب به ایران   یاد می کنند . در این مورد نیز برای جلوگیری از سو استفاده ی این بازماندگان افراطی ساسانیان باید روشنگری لازم صورت بگیرد . اولا در  مورد این درگیری نظامی باید توضیح داد که بر خلاف آنچه که در رسانه های ماهواره ای و مجازی این افراطیون بیان می کنند . به هیچ وجه اعراب مسلمان مقصر و شروع کننده ی جنگ نبودند . و بیشتر خطا  و  اشتباهات برخی از شاهان و حکام ایرانی باعث این درگیری نظامی شد مسلما باید گفت که اگر آیین اسلام بصورت صلح آمیز و با فرستادن سفرا و مبلغان دینی به ایران وارد می شد صد البته بهتر بود و تاثیر مثبت تری بر مردم ایران داشت ولی واقعیت این است که شاهان و حکام آن زمان ایرانی خود از این روند جلوگیری کردند و باعث در گیری نظامی با اعراب مسلمان شدند . در آغاز که پیامبر اسلام بصورت مسالمت آمیز و دوستانه و از روی خیر خواهی آن هم به فرمان الهی نامه ای به خسرو پرویز شاه ایران نوشت  و مثل سایر سران کشورها اورا به اسلام و یکتاپرستی دعوت کرد و توصیه کرد که طبق کلام خدا مردم در ایران برخی خود را ارباب برخی دیگر قرار ندهند و همه بنده ی خدا باشند چون حاکمیت ساسانی واقعا یک نظام طبقاتی ظالمانه در کشور ایجاد کرده بود و بیشتر مردم  زیر دست را به نوعی به بردگی گرفته بود چیزی که حتی مخالف تعالیم راستین زرتشتی نیز بود  ولی خسرو پرویز دعوت پیامبر را نپذیرفت و حتی به روایتی نامه  را پاره کرد و حتی به فرستاده ی پیامبر توهین کرد. این اولین  و آخرین اشتباه خسرو پرویز بود چون بعد از آن در مدتی کم توسط پسرش به قتل رسید .این اشتباه او زمینه را برای تیره شدن روابط حاکمیت ساسانی و اعراب مسلمان  فراهم کرد .به هر حال  خسرو پرویز به این هم اکتفا نکرد و نامه ای برای حاکم ایرانی خود در یمن نوشت و از او خواست دو پیک بفرستد و در مورد پیامبر اسلام در مدینه تحقیق کند که او چه کسی می باشد . وقتی این دو پیک به مدینه رسیدند پیامبر اسلام علت آمدن آنها را جویا شد و آنان گفتند ما از طرف حاکم خسرو پرویز از یمن به اینجا آمده ایم پیامبر به آنها با ملایمت گفت : ولی خدایگان یا پادشاه شما را خدای من دیشب به قتل رساند . آن دو پیک سراسیمه به نزد حاکم یمن آمدند و قضیه را به او گفتند : او گفت من پیکی به پایتخت می فرستم اگر گفتار این مرد صحیح باشد پس واقعا خبری غیبی از جانب خدا گفته  و براستی پیامبر خداست. در این زمان پیکی از پایتخت ساسانی از شیرویه فرزند خسرو پرویز به حاکم یمن رسید که پدر از دنیا رفته وازین پس من شاهنشاه شما هستم در این حال حاکم ایرانی یمن و بسیاری از ایرانیان و مردم یمن یقین پیدا کرد ند که پیامبر اسلام واقعا از جانب خداست و به او ایمان آوردند. به هر حال پس از رحلت پیامبر و در زمان ابوبکر چند پیامبر دروغین در حجاز و اطراف یمن پیدا شدند و تعدادی نیز از دین برگشته و مرتد شدند یکی ازین پیامبران دروغین به همراه مرتدان به یمن هجوم آوردند و حاکم ایرانی او و تعداد زیادی از مومنین را شهید کردند ابوبکر خلیفه ی اول سپاهی را به فرماندهی خالدبن ولید   برای سرکوب این مرتدان به یمن فرستاد ولی در آنجا حاکمان ایرانی ساسانی دومبن اشتباه مهلک را مرتکب شدند و از مرتدان  حمایت های نظامی و مالی کردند خالد موفق شد مرتدین را سرکوب و انتقام تازه مسلمانان یمن را از آنها بگیرد ولی چون حاکمیت ساسانی از مرتدان حمایت کرده بود درگیری نظامی هم بین سپاه اسلام و سپاهیان ساسانی روی داد و در این درگیری ها مسلمین پیروزی محدودی  در حوالی عراق  نیز  به دست آوردند و خلیفه دوم عمر نیز نظرش بر این بود که دیگر این پیروزی برای مسلمین کافی است و   سپاهیان اسلام جنگ را ادامه ندهند ولی اشتباه  سوم حاکمیت ساسانی این بود که اصرار داشت جنگ و درگیری نظامی را با مسلمین ادامه دهد و این  اشتباه باعث شد که عمر دستور حمله ی همه جانبه را به سپاه ساسانی صادر کند .  همه ی این وقایع بطور مستند در تواریخ معتبر اسلامی  آمده  و می بینید که درگیری نظامی از طرف اعراب مسلمان نبوده  که افراطیون ملی گرا ادعا می کنند‌ . اصولا وقتی تعصب به میان آمد انسان نمی تواند هیچ  حقیقتی به خصوص حقایق تاریخی را درست ببیند و درک کند.

در اسلام و قرآن نیز قانون جنگ به این صورت است که تا وقتی  کفار و اهل کتاب به شما کاری نداشته باشند و توطئه نکنند به آنها کاری نداشته باشید و اگر صلح کردند شما هم صلح کنید و صلح بهتر است و اگر توطئه و جنگ بر علیه شمارا شروع کردند شما نیز با آنها بجنگید و از خود با تمام توان دفاع  کنید و الیته این قانون مطابق با فطرت پاک هر انسانی است که دفاع مشروع  را حق مسلم خود می داند. جدا ازین  حقیقت این است  که جنگ اسلام و اعراب مسلمان با مردم زیر دست ایران به هیچ وجه نبود بلکه جنگ اسلام با اشرافیت ساسانی و حاکمیت ظالم  ساسانی یود که بین مردم خویش نیز تبعیض قائل می شد و  آنها را استثمار می کرد . به بیان دیگر همچنانکه اسلام با اشرافیت عرب که در قریش نمایان شده یود جنگید و آن را نابود کرد با اشرافیت ظالم ساسانی نیز درست با همان شیوه جنگید و آن را نابود کرد . و مردم را به معنی واقعی از بردگی  حاکمیت ظالم رهانید . حال اگر بعدها بنی امیه و بنی عباس حاکمیت  مشروع اسلامی را که بر  اساس شورا و عقل جمعی بود تحریف کردند و آن را تبدیل به سلطنت موروثی کردند و هم نسبت به  اعراب مسلمان و اهل بیت پیامبر ص و هم  مردم تازه مسلمان ایران جنایات زیادی را مرتکب شدند آن مسئله ی دیگری است که ابدا ربطی به احکام رهایی بخش و توحیدی اسلام  حقیقی که به عدل و مساوات و انصاف  با همه ی مردم  دعوت می کند و  تمام انسان‌ها را در برابر خداوند یکسان می داند ، ندارد . به هر حال نباید جنایاتی را که برخی مسلمان نماها بی‌توجه به احکام اسلام نسبت به تمام مسلمین و از جمله مردم ایران مرتکب شدند به پای دین اسلام ریخت . تمام جنایاتی  را که در جنگها با غیر نظامیان و بی گناهان  با نام اسلام شده بی اساس و دروغ و تهمت به اسلام است . بلکه این جنایات عملکرد افراد فرصت طلبی است که در همه ی نهضت های  حق طلبانه و الهی بر موج حوادث سوار می شوند و اهداف شیطانی و حیوانی دارند و مسلما بین مسلمین صدر اسلام نیز ممکن است چنین افراد ی بوده باشد که خداوند در قرآن آنها را فاسق نامیده و مسلمین واقعی را از آنها بر حذر داشته است .    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.

 در زمینه ی ملاک دعای درست و خالص از نظر خدا و قرآن کریم پیش ازین توضیحات لازم را داده ایم گفتیم که دعا زمانی مورد قبول خداوند قرار می گیرد  که خالصانه و فقط  از خدا و به درگاه خدا باشد و اشخاصی دیگر را در دعا کردن با نام خدا یاد نکنیم و  حاجات خود را بجز از خدا از کسی نخواهیم چون خدا می فرماید : و همراه خدا احدی را به دعا نخوانید و در سوره ی حمد نیز می خوانیم : فقط تو را می پرستیم و فقط از تو یاری می جوییم . چون دین مورد قبول خدا در  قرآن دین خالص آلهی است و این با صراحت در قرآن نیز ذکر شده پس دعا نیز باید کاملا و فقط  خالصانه  با نام  و برای خدا باشد نه احدی دیگر یکی از دلایلی که بسیاری از دعاهای مردم اجابت نمی شود همین شرک در عبادت و دعا کردن است پس دعاهایی مثل یا خدا به حق فلان امام و یا پیامبر یا حضرت عباس فلان حاجت مرا برآورده گردان کلا از نظر خدا شرک آمیز و باطل است و نه تنها برآورده نمی شود بلکه باعث خشم خدا و نزول بلا هم می شود چون از نظر خدا شرک تنها گناهی است که بخشودنی نیست .اگر بخواهید طرز صحیح دعای خالصانه را یاد بگیرید قرآن را با معنی تحت الفظی با دقت بخوانید   و ببینید که هر کدام از انبیا و اولیای الهی چگونه دعا می کردند آیا در دعا غیر از خدا و نامهای او کسی یا چیز دیگر می خواندند.؟ مسلما خیر پس طریق صحیح دعا کردن نیز همین دعای خالصانه فقط با نامهای نیکوی خدا و یاری و حاجت خواستن فقط از خداست نه کسی دیگر . بر این اساس اگر دعاهای مفاتیح و دیگر کتب دیگر را مطالعه کنید خواهید دید که بسیاری از آنها دعاهای غیر توحیدی و شرک آلود است چون در آنها در کنار نام خدا نام اولیای او در دعا بسیار استفاده شده که تماما شرک آمیز و باطل است . آما دعاهایی نیز در آن دیده می شوند که بسیار ناب و توحیدی هستند  مثل دعای خالص و توحیدی کمیل که چون گوهری در میان این دعاهای  شرک آمیز می درخشند مثلا این به اصطلاح دعای توسل بسیار شرک آمیز و و غیر توحیدی است چون در کنار نام خدا برای حاجات از نام امامان نیز استفاده می شود بر این اساس  خود ما می توانیم بر اساس این ملاک قرآنی که بیان کردیم دعاهای خالص و توحیدی را از دعاهای شرک آمیز تشخیص دهیم و از خواندن دعاهای شرک آمیز کاملا توبه و پرهیز کنیم در این صورت می توانیم بگوییم در حال عبادت خالصانه ی خدا هستیم .

یکی از پرسش های بشر در  عصر  حاضر  در مورد وجود  اصطلاحا موجودات فضایی می باشد . آیا به راستی این موجودات وجود دارند یا خیر؟  در این  مورد پاسخ هم مثبت است و هم منفی واقعیت این است که این موجودات واقعا وجود دارند اما نه به این صورتی که رسانه های جمعی وابسته به دجال برای مردم دنیا بیان می کنند چون آنها  در این مورد نیز به نوعی در حال کتمان حقایق و تحریف واقعیت در  این مورد برای مردم دنیا می باشند. . قبلا بیان کردیم که مقصود از هفت آسمان در قرآن همان هفت عالم و یا هفت بعد هستی است گفتیم عالم هستی دارای کلا ۱۱ بعد می باشد که چهار بعد طول و عرض و ارتفاع و بعد چهارم زمان که در نسبیت انیشتین نیز ثابت شده مربوط به عالم طبیعت یا جهان فیزیکی ما و به تعبیر قرآن کریم عالم دنیا می باشد و هفت بعد دیگر هفت عالم دیگر یا به تعبیر قرآن هفت آسمان می باشند که در مجموع طبق آخرین کشفیات علم فیزیک یازده بعد هستی می باشند و فراتر از این ابعاد عالم خداوندی یا خداوند است که بر تمام این ابعاد محیط است و بزرگترین عالم نیز می باشد. حال طبق آیات قرآن کریم خداوند در تمام این آسمانها و ابعاد و عوالم هستی و نیز زمین و عالم دنیا موجوداتی خلق کرده . که موجودات زمینی یا عالم دنیا با چشم ظاهری  دیده می شوند ولی موجودات ابعاد دیگر یا آسمانهای دیگر گاهی به ندرت و در شرایط خاصی برای افراد خاص قابل دیدن هستند مانند فرشتگان که پیامبران و اولیای الهی تنها قادر به دیدن انها هستند و یا جن ها که در  شرایط خاصی برخی قادر  به دیدن و ارتباط با آنها هستند    پس آن چیزی که در رسانه ها غالبا از آن اصطلاحا تعبیر به موجودات فضایی می کنند در حقیقت انواع نژادهای جن و انواع ملائکه هستند که قرآن نیز از آنها یاد کرده  و فرموده  که ما هم جنیان و هم انسان ها  و هم ملائکه را در آسمان و  زمین و بین آنها خلق کردیم . حال این موجودات یعنی انواع جن و انواع ملائکه به طور کلی به دودسته ی نیروهای خیر و شر تقسیم می شوند.  ملائکه که می دانیم خیر محض می باشند ولی خود  جنیان نیز به دو دسته ی خیر و شر تقسیم می شوند دسته ی شر آنها پیرو ابلیس و یا عزازیل یا شیطان می باشند و حتی برخی از آنها از فرزندان و ذریه ی شیطان می باشند و انسان‌ها را به بدی وسوسه می کنند و دشمنان خدا و مؤمنان می باشندو دسته ی خیر  آنها دیندار هستند و مانند انسان‌ها دارای ادیان و فرقه های مختلف مثل مسیحی و یهودی و شیعه و سنی و...می باشند.جنیان خود پیامبر  مستقل از جن ندارند و پیامبران انسان‌ها پیامبران جن نیز می باشند. البته در قرآن بیان شده قبل از این جنیان اجازه داشتند به ابعاد و آسمانهای دیگر هم بالاتر بروند و خبر کسل کنند ولی بعد از نزول قرآن دیگر خداوند چنین اجازه ای به آنها نمی دهند و باید در ابعاد پایین و  نزدیک به عالم طبیعت و نزدیک زمین به سر ببرند جنیان و ملائک یا فرشتگان از روزگاران بسیار دور به روی کره ی زمین رفت  و آمد داشته اند و با انسان‌ها در ارتباط بوده اند. معمولا نیروهای خیر و فرشتگان با پیامبران و اولیا و نیروهای شر و جن های شیطانی با انسانهای شرور   و گناهکار و خونریز در ارتباط بوده اند و حتی سنگ نگاره های باستانی نیز این سخن را تایید  می کنند . این نیروهای خیر  گاهی بر روی زمین درست مانند انسان تجسم یا تجسد پیدا کرده و ماموریت‌هایی انجام داده اند مانند هارون و ماروت که به تعبیر قرآن در تمدن بابل فرود آمدند و به صورت دو انسان تجسد یافتند و برای اینکه مردم را از شر سحر آموزی شیاطین نجات دهند علم سحر و مقابله با سحر و جادوگری را به انسانها آموزش می دادند. در زمان حصرت ابراهیم نیز تعدادی از ملائک به صورت انسان تجسد یافتند و پیش او و همسرش رفتند و ماموریت داشتند به ابراهیم بشارت فرزند دهند و قوم لوط را نابود سازند. به هر حال در عصر حاضر نیز این موجودات خیر و شر در حال رفت و آمد به زمین و ارتباط با برخی انسان‌ها می باشند که در  مناطقی به آنها جن و ملائک و در  مناطقی دیگر موجودات فضایی می گویند. اصولا برخلاف تصور بیشتر مردم این موجودات از کرات و کهکشان‌های دیگر به هیچ وجه به زمین نمی آیند بلکه همه ی آنها از ابعاد یا عوالم دیگر هستی به دنیای ما ویا کره ی زمین می آیند . این موجودات تا زمانی که در ابعاد دیگر  و بالاتر از جهان فیزیکی ماهستند چون در آن ابعاد قوانین فیزیکی و نیروهای عالم ماده  نظیر جاذبه و ...وجود ندارد نیاز به وسایل نقل و انتقال و پرواز مانند بشقاب پرنده ندارند ولی همینکه در عالم فیزیکی و بعد زمینی دنیای ما وارد شدند و تجسد فیزیکی  یافتند مانند انسان‌ها نیاز به وسایل نقل و انتقال و پرواز دارند چون قوانین عالم ماده بر این عالم حاکم است .

معمولا فرشتگان و نیروهای خیر با هر کسی از انسان‌ها ارتباط برقرار نمی کنند و فقط با افراد پاک  و صالح آن هم به ندرت ارتباط زمینی برقرار می کنند ولی نیروهای شر و جنیان با بیشتر انسانهای کره ز زمین می توانند ارتباط داشته باشند و اکنون نیز بیشتر برخوردها و گزارش انسان‌ها از ملاقات با اصطلاحا موجودات فضایی مربوط با انواع نژادهای جن می باشند  و اما دلیل این سخن چیست که این موجودات فضایی همان جنیان می باشند؟ چون گزارشاتی که ملاقات کنندگان از این موجودات ارائه می کنند نشان می دهد که خصوصیات این موجودات به جن ها شباهت تام دارد اولا شکل ظاهری آنها درست شبیه جنیان  است کسانی که با جنیان در ارتباط هستند این سخن را بهتر درک می کنند دوم اینکه طرز صحبت کردن آنها با انسان‌ها و با یکدیگر  به صورت ارتباط فکری و یا همان تله پاتی است و می دانیم جنیان به این صورت با یکدیگر صحبت می کنند و   نیز می دانیم که شیاطین که از جنیان می باشند نیز از طریق تله پاتی یا ارتباط ذهنی انسان‌ها را وسوسه می کنند. سوم از زمان قدیم گزارش‌های بسیاری آمده که بارها جنیان افرادی را از انسان‌ها ربوده اند و بعد از مدتی دوباره آنها را برگردانده اند و در گزارشات مربوط به بینندگان موجودات فضایی نیز بسیار ذکر می شود که تعدادی از انسان‌ها برای مدتی توسط این موجودات ربوده شده اند و برروی بدن  آنها عمل خاصی انجام شده و بعد دوباره آن شخص را به مکان خویش برگردانده اند. در مورد شیطان که از جنیان است  خدا در  قران می فرماید : گاهی شیطان یک مسئله را از خاطر و ذهن انسان می برد و انسان آن مسئله را فراموش می کند و در گزارشات بینندگان موجودات فضایی نیز آمده که این موجودات در حافظه ی شخص ربوده شده گاهی دخل و تصرف می کنند و حوادثی را برای مقاصدی خاص برای مدتی از حافظه ی او پاک می کنند . همچنین در این گزارش‌ها از به اصطلاح موجودات فضایی آمده که گاهی این موجودات در بدن شخص ربوده شده عمل جراحی خاصی انجام می دهند و در زندگی نامه ی پیامبر اسلام نیز آمده که زمانی که در صحرا در کودکی نزد کودکان حلیمه دایه ی او در حال بازی بود یک روز کودکان او سراسیمه و وحشت زده نزد حلیمه آمدند و گفتند محمد در زیر درخت تنها خوابیده بود که دو مرد سفید پوش آمدند و سینه ی وی را شکافتند و کاری در سینه ی وی انجام دادند و  دوباره سینه ی وی را به حالت اول بستند و همین اتفاق باعث شده حلیمه و شوهرش نگران حال او شوند که مبادا آسیبی به وی وارد شود و اورا به مکه نزد مادر و بستگانش آوردند و تحویل دادند. اینها مسلما همان فرشتگان مامور این کار بودند که امروزه از آنها تعبیر به موجودات فضایی می شود و ازین کارها هنوز بر روی برخی انسان‌ها انجام می دهند    اینها دلایل کافی هستند که این موجودات فضایی چیزی جز جنیان و ملائکه که در قرآن از  آنها یاد شده نمی باشند که برای ماموریت خاصی به زمین می آیند و گاهی حتی به صورت انسان تجسد پیدا می کنند .البته برخی از این جنیان نیز مانند انسانهای بدوی زندگی می کنند و زیاد پیشرفته نیستند و برخی نیز بسیار مدرن و پیشرفته هستند و توانسته اند با این پیشرفت خود حتی برای انسان‌ها  تجسد پیدا کنند و با وسایلی پیشرفته مانند بشقاب پرنده به ابعاد فیزیکی دنیای ما سفر کنند و با انسانها ارتباط فیزیکی برقرار کنند و. و اما پرسش اینجاست که این به اصطلاح موجودات فضایی که غالبا با ابرقدرت‌های شرق و غرب چون آمریکا و شوروی سابق ارتباط دارند چه موجوداتی هستند؟ آیا موجوداتی خیر و یا شر می باشند؟ در پاسخ باید گفت که این موجودات از جنس جن می باشند و نباید نیز جزو نیروهای خیر باشند به این دلیل که اولا ملائکه و جن های مومن و نیروهای خیر معمولا با انسانهای صالح و دیندار و خیر ارتباط برقرار می کنند نا انسانهای شرور ولی می بینیم که به اصطلاح این موجودات فضایی که با ابرقدرتها ارتباط برقرار می کنند غالبا با ارتش و فرماندهان رده بالا و سرویس های جاسوسی این کشورها ارتباط برقرار می کنند که چندان نیز انسان‌های خیر  و دینداری نیز که نیستند بماند برخی بسیار نیز شرور و جنایتکار می باشند و  در  دهه های پیشین جنایات نظامی بسیاری را بر علیه بشریت مرتکب شده اند . پس این موجودات فضایی از جنس ملائک و یا جن های مومن و نیروهای خیر قطعا نمی باشند . دلیل دیگر آن است که غالبا ارتباطی که با ارتش و نیروی نظامی این کشورها دارند محرمانه است و اکنون نزدیک به نیم  قرن یا بیشتر است که با وجود اصرار مردم دنیا حاضر نیستند ماهیت  این ارتباطات را برای مردم فاش کنند حتی منطقه ی خاصی در آمریکا موسوم به منطقه ی  ۵۱ می باشد که اصلا  کاملا کارهای سری و پنهانی با این موجودات تنجام می دهند و احدی جز تعداد خاصی نظامی  حق ورود به آنجا را ندارند. و مشخص است که قصد شومی برای بشریت دارند وگرنه اگر قصد خیری برای بشر داشتند کتمان و پنهان کاری تا به حال نیازی نبود.

و زودتر این ارتباطات را فاش می کردند. حال پرسش اینجاست؟ که آیا  ارتباطی بین به اصطلاح موجودات فضایی و مهدویت وجود دارد ؟ در این مورد باید گفت: مسلما بی ارتباط  نیز نمی تواند باشد چون در روایات مهدویت بسیار آمده که در قیام مهدی عج ملائکه و جنیان مومن نیز برای یاری  او فرود می آیند.  از طرفی مسلم است این موجودات فضایی یا جنیان شرور با ارتش ابر قدرت‌ها به خصوص آمریکا در تماس مستمر هستند و می دانیم که جن های شرور هم از حزب شیطان دشمن شماره ی ۱ امام مهدی عج می باشند . حال تا حدی متوجه می شویم چرا چندین سال است ارتش و نیروهای نطامی آمریکا و غرب در خلیج فارس و منطقه ی خاورمیانه حضور دارند و این منطقه را به جنگ و آشوب کشانده اند و معمولا این منطقه را هم چند دهه است ترک نکرده اند چون قبلا گفتیم این قدرت‌های شیطانی زیر نظر مستقیم دجال و شیطان فعالیت می کنند و از روایات  اخر زمانی و مهدویت کاملا باخبر هستند و طبق دستور سیستم شیطانی دجال در این منطقه  حضور دارند تا از نزدیک تحولات منطقه را زیر نظر داشته باشند و در صورت ظهور و قیام مهدی عج با این قیام مقابله کنند. بیهوده نیست که در حمله به عراق شاهدان عینی نیز بارها گزارش داده اند سربازان و بازجویان امریکایی عده ای از روحانیون عراقی را دستگیر و در مورد مهدی  منجی مسلمانان و محل دقیق مخفی شدن او از آنها بازجویی می کردند. به هر حال رسانه های وابسته به دجال برای لاپوشانی و انحراف افکار  عمومی مردم دنیا از این موجودات به  جای نامیدن  نژادهایی از جنیان تعبیر به موجودات فضایی می کنند و ارتباطات مخفی شیطانی با آنها را نیز کتمان می کنند.

یکی از عوامل گمراهی مومنین بخصوص مومنین ساده لوح و قشری ظواهر گول زننده  می باشند. شیطان در آغاز آفرینش به خدا اعلام کرد که من زشتی ها را برای بنی آدم خوب جلوه می دهم و می دانیم یکی از مشخصات دجال نیز همین است چون دجال نیز در نهایت و از بالای هرم از ابلیس پیروی می کند. واما گول زندن مومنین باظواهر  زیبا و خوب از مشخصات منافقان نیز می باشد . خداوند در مورد این صفت منافقین می فرماید : آنها می گویند ما مصلحان هستیم در حالی که در عمل   مفسدانند.  و یا در آیه ای دیگر می فرماید: و کسانی هستند که سخنان زیبا می گویند  و خدا را بر آنچه می گویند گواه می دانند در حالی که دشمن ترین مردم به خدا  و رسول و مومنین می باشند. این ظواهر گول زننده ی منافقان بصورت کلامی می باشد واما بخصوص در عصر ما منافقان از ظواهر گول زننده ای مانند گذاشتن ریش و پشم و بر سر گذاشتن و پوشیدن عمامه و عبا و گرفتن تسبیح و داغ کردن پیشانی با قاشق داغ و سایر ظواهر گول زننده برای نشان دادن دیانت خود و فریب مومنین استفاده می کنند . برخی نیز   با گذاشتن عمامه ی سیاه بر سر خودرا سید و ازاولاد پیامبر می دانند که بسیاری از آنها جعلی می باشند و علامت جعلی بودن سیادت آنها نیز  این است که در تاریخ ثابت شده در واقعه ی کربلا فقط امام سجاد از اولاد امام حسین ع و   حسن مثنی از فرزندان امام حسن زنده باقی ماندند و مگر از نسل این دو نفر چند  نفر می  تواند اکنون فرزند باقی مانده باشد که این همه افراد شاهد هستیم که ادعای سیادت می کنند   مشخص است که بسیاری از آنها شیاد هستند و ربطی به ذریه و خاندان پیامبر ندارند . در ثانی همین گذاشتن عمامه ی سیاه و یا سبز بر سر نیز به نشانه ی سید و اولاد پیامبر بودن خود نوعی ظاهر سازی برای فریب مؤمنان است و اشکال دارد هر کسی که واقعا نیز سید و از ذریه ی پیامبر است برای وی سیادت یک امر شخصی است و ربطی به دیگر مردم ندارد   مشخص است نشان دادن آن به مردم برای سو استفاده و کسب احترام کاذب و برخی موارد  سواستفاده ی مالی و گرفتن خمس  و وجوهات دیگر از مردم می باشد . به هر حال اینها همه ظواهر گول زننده می باشند که مومنین را فریب می دهند .  چه بسیار شیادانی که با نشان دادن همین ظواهر گول زننده به مردم به مومنین بسیاری ضربات و زیانهای مالی و ناموسی و حیثیتی  بسیاری  وارد کرده اند چون مومنین به آنها اعتماد کردند و اموال و ناموس خود را برای کاری در  اختیار آنها گذاشتند و آنها نیز وقیحانه خیانت کردند و همین مومنین نیز بخاطر این خیانت ها به کلی بی ایمان و دین گریز شدند. در دوران ما خیانتهایی که این بسیاری از آخوندهای شیاد با ظاهر اسلامی  با ملت و   کشور خود کردند و حتی با دشمنان اسلام و بیگانگان بر علیه ملت و منافع ملی و مسلمین زد و بند کردند. و غارت بیت المال توسط آنها به بهانه های دینی باعث شده بسیاری از مومنین ساده دل ایمان خویش را از دست بدهند و نه تنها دین زده و دین گریز شوند بلکه حتی ضد دین شوند . اینها در حقیقت همان ایادی و دوستان شیطان هستند که از ظواهر گول زننده برای فریب  مؤمنان استفاده کردند. پس بهتر است مؤمنان اصلا به این ظواهر گول زننده ی شیطان صفتان توجهی نکنند و بیشتر به عملکرد انسانی و اخلاقی و اسلامی افراد توجه کنند نه این ظواهر گول زننده.    سلام بر کسی که پیرو هدایت شود.